طليعه
حضرت امام على النقى عليهالسلام در نيمه دوم ماه ذى الحجه، سال 212 ق در
اطراف مدينه و در منطقه «صريا» چشم به جهان گشود. پدر گرامىاش حضرت جواد
عليهالسلام و مادر ارجمندش سمانه مغربيه از بانوان با فضيلت تاريخ مىباشد.
مشهورترين القاب آن گرامى نجيب، مرتضى، هادى، نقى، عالم، فقيه، امين، مؤتمن،
طيب، متوكل و عسكرى است و در برخى منابع «ابوالحسن الثالث» و «فقيه عسكرى» نيز
گفتهاند.
آن بزرگوار در سال 220 و در هشت سالگى به مقام خطير امامت نائل گرديد و به
مدت 33 سال رهبرى اهل ايمان را عهدهدار بود. امام هادى عليهالسلام دوران
امامت خويش را با خلفاء ستمگر عباسى همچون معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعين و
معتز سپرى كرد.
به مناسبت ولادت آن رهبر والاى شيعيان جهان به فرازهايى از گفتارهاى
هدايتگرش گوش جان مىسپاريم.
عظمت بارى تعالى
شناخت وجود خداوند و اوصاف جلال و جمال بارى تعالى در حد شايستگى هر انسانى،
به غير از طريق اهل بيت عليهمالسلام امرى ناممكن است؛ گرچه هر كسى نسبت به
فراخور استعدادش خداوند را مىشناسد و به او ايمان مىآورد؛ اما بيان عظمت حق
از زبان اهل بيت عليهمالسلام جلوهاى ديگر دارد و آنان كاملترين و مطمئنترين
منبع وحى و سرچشمه توحيدند. امام هادى عليهالسلام در تبيين صفات خداوند
مىفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُوصَفُ إِلَّا بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ
أَنَّى يُوصَفُ الَّذِى تَعْجِزُ الْحَوَاسُّ أَنْ تُدْرِكَهُ وَ الاْءَوْهَامُ
أَنْ تَنَالَهُ وَ الْخَطَرَاتُ أَنْ تَحُدَّهُ وَ الاْءَبْصَارُ عَنِ
الاْءِحَاطَةِ بِهِ نَأَى فِى قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِى نَأْيِهِ كَيَّفَ
الْكَيْفَ بِغَيْرِ أَنْ يُقَالَ كَيْفَ وَ أَيَّنَ الاْءَيْنَ بِلَا أَنْ
يُقَالَ أَيْنَ هُوَ مُنْقَطِعُ الْكَيْفِيَّةِ وَ الاْءَيْنِيَّةِ الْوَاحِدُ
الاْءَحَدُ جَلَّ جَلَالُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ؛ (1) خداوند متعال
توصيف نشود، جز بدانچه خود وصف كرده است و چگونه توصيف مىشود آن وجودى كه حواس
مخلوقات از دركش ناتوان است و اوهام و خيالات به آن نمىرسند و تصور و
انديشهها به حقيقتش آگاه نمىگردند و در افق نگاه چشمها نگنجد! او با همه
نزديكى دور است و با همه دورىاش نزديك. چگونگى را پديد آورد و خودش چگونه
نيست. مكان را آفريد، ولى خود مكانى ندارد و از چگونگى و مكان داشتن جداست.
يگانه است و بىهمتا. با شكوه است و نامها و اسمائش همه مقدساند و پاك.»
سعدى در بوستان در توضيح اين معنا سروده است:
جهان متفق بر الهيتش |
|
فرو مانده از كنه ماهيتش |
نه ادراك بر
كنه ذاتش رسد |
|
نه فكرت
به غور صفاتش رسد |
بشر ماوراى جلالش نيافت |
|
بصر منتهاى جمالش نيافت |
نه هر
جاى مركب توان تاختن |
|
كه
جاها سپر بايد انداختن |
نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم |
|
نه در ذيل وصفش رسد دست فهم |
در اين بحر جز مرد داعى نرفت |
|
گمان شد كه دنبال راعى نرفت |
چه شبها نشستم در اين
سير گم |
|
كه دهشت گرفت آستينم كه
قُم |
شكوه بندگى
از منظر فرهنگ متعالى توحيد، عبوديت و بندگى حضرت حق تعالى است كه بالاتر از
آن مقامى براى مخلوق متصور نيست:
بلندى بايدت افكندگى كن |
|
خدا را باش و كار بندگى كن |
امام دهم عليهالسلام در تبيين مقام بندگى مىفرمايد:
«مَنِ اتَّقَى اللَّهَ يُتَّقَى وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ يُطَاعُ وَ مَنْ
أَطَاعَ الْخَالِقَ لَمْ يُبَالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقِينَ وَ مَنْ أَسْخَطَ
الْخَالِقَ فَلْيَيْقِنْ أَنْ يَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقِين؛ (2) هر كه
از نافرمانى خدا بپرهيزد، [مردم] از نافرمانى او پرهيز كنند و هر كس خدا را
اطاعت كند، [ديگران] از او اطاعت مىكنند و كسى كه از دستورات خالق فرمان برد،
هيچ باكى از خشم مخلوقين نخواهد داشت و هر كس خالق را به خشم آورد، او بايد
بداند كه از خشم مردم در امان نخواهد بود.»
گرت اين بندگى تمام شود |
|
چرخ و انجم ترا غلام شود |
مقام عبوديت و بندگى آن چنان اهميت دارد كه امير مؤمنان على عليهالسلام در
اين زمينه به بندگى خود در برابر خداوند متعال افتخار مىكرد و مىفرمود:
«إِلَهِى كَفَى بِى عِزّا أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْدا وَ كَفَى بِى فَخْرا أَنْ
تَكُونَ لِى رَبّا أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِى كَمَا تُحِبُّ؛ (3)
پروردگارا! اين عزت براى من بس است كه بنده تو باشم و بالاترين افتخار براى من
آن است كه تو پروردگار من باشى. تو همان گونهاى كه دوست دارم. پس مرا آن طورى
كه دوست دارى، قرار ده!»
ريشهها و نتايج تكبر
در سيره تربيتى امام هادى عليهالسلام براى تربيت نفوس و زدودن صفات ناپسند
از وجود آدمى به زمينهها و ريشههاى خودپسندى اشاره شده است. آن حضرت
مىفرمايد: «مَنْ اَمِنَ مَكْرَ اللَّهِ وَ أَلِيمَ أَخْذِهِ تَكَبَّرَ حَتَّى
يَحِلَّ بِهِ قَضَاوُهُ وَ نَافِذُ أَمْرِهِ وَ مَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ
مِنْ رَبِّهِ هَانَتْ عَلَيْهِ مَصَائِبُ الدُّنْيَا وَلَوْ قُرِضَ وَ نُشِرَ؛
(4) هر كس از مكر و مؤاخذه دردناك خداوند، خود را در امان احساس كند، تكبر
مىورزد تا اينكه با قضا و تقدير خداوند مواجه گردد؛ اما انسانى كه بر دليل
روشنى از پروردگارش دست يافته است، مصيبتهاى دنيا بر او سخت نخواهد بود؛ گرچه
قطعه قطعه شده و [اجزاء بدنش] پراكنده شود.»
طبق اين رهنمودِ ارزشمند، هر شخصى در راه رسيدن به تكامل و مقام والاى
انسانيت لازم است كه هرگز از وجود خداوند متعال و محاسبه و مؤاخذهاش غفلت
نكند. غفلت از خداوند و روز معاد، انسان را به انواع مفاسد دچار مىكند و در
حقيقت از خدا فراموشى به خود فراموشى تنزل يافته، هدف خود را در زندگى گم
مىكند. چنين فرد غافلى از خود هرگز نمىپرسد كه:
از كجا آمدهام آمدنم بهر چه بود |
|
به كجا مىروم آخر ننمايى وطنم |
اما اگر انسان خود را در پرتو نور الهى قرار دهد و از نسيم رحمت حق بهرهور
گردد، هرگز در مقابل حوادث و مصائب دنيوى مغلوب نمىگردد؛ چرا كه به پشتوانهاى
قوى همچون نيروى حق تكيه زده و در حصارى محكم پناه گرفته است.
بنابراين، ريشه مهم لغزشها، خطاها و آلوده شدن به صفات ناپسند، همان غفلت از
خداوند و خود فراموشى است كه اشخاص را از رسيدن به اهداف والاى انسانى باز
مىدارد.
امام دهم عليهالسلام در روايتى ديگر به عواقب زيانبار صفت ناپسند تكبر
اشاره كرده و در اين مورد هشدار داده و فرموده است: «مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ
كَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَيْهِ؛ (5) هر كس از خود راضى باشد، غضب كنندگان بر او
بسيار خواهند شد.»
صفت تكبر انسان را نه تنها در معرض خشم مردم، بلكه مورد غضب خداوند نيز قرار
مىدهد كه در قرآن فرمود: «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ»؛ (6)
«خداوند گردنكشان [و متكبران] را دوست ندارد.»
عذاب جهنم و محروميت از الطاف الهى از ديگر رهاوردهاى تكبر است.
خويشتن را بزرگ مىبينى؟ |
|
راست گفتند يك دو بيند لوچ |
|
|
|
در روايت آمده است كه روزى حضرت سليمان بن داود عليهماالسلام امر كرد كه
تمام پرندگان و انس و جن به همراه او بيرون آمده، در بساط شگفت انگيز سليمان
عليهالسلام جاى گيرند. دويست هزار نفر از بنى آدم و دويست هزار نفر از جنيان
با او بودند. بساط او به قدرى بلند شد كه صداى تسبيح ملائكه را در آسمانها
شنيد. سپس بساط او آن قدر پايين آمد كه كف پايش به دريا رسيد. در آن حال، ندايى
آسمانى به اصحاب سليمان عليهالسلام گفت: اگر در دل فرمانرواى شما (سليمان
عليهالسلام ) ذرهاى تكبر بود، بيشتر از آنچه بلند كردهاند، او را به زمين
فرو مىبردند. (7)
ز خاك آفريدت خداوند پاك |
|
پس اى بنده افتادگى كن چو خاك |
تواضع
سر رفعت افرازدت |
|
تكبر به خاك اندر اندازدت |
ارزش علم و دانش
كسب علم و دانش از مهمترين شيوههاى رسيدن به قله كمال است و انسان بدون
علم ره به جايى نمىبرد. امام دهم عليهالسلام بر اين باور بود كه براى نيل به
مقاصد عالى انسانى لازم است كه افراد به دنبال دانش و معرفت باشند؛ چرا كه بدون
آگاهى هيچ رهروى به مقصد نرسد.
آن رهبر فرزانه در گفتارى ارزشمند مىفرمايد: «إِنَّ الْعَالِمَ وَ
الْمُتَعَلِّمَ شَرِيكَانِ فِى الرُّشْدِ؛ (8) دانشمند و دانشجو هر دو در رشد و
هدايت شريكاند.» اگر علماء و متفكران جامعه تلاش نكنند و عموم مردم نيز به
دنبال آموزش نباشند، سطح افكار مردم رشد نمىيابد و پيشرفت صورت نمىگيرد.
شرف و قيمت و قدر تو به فضل هنر و است |
|
نه به ديدار و به دينار و به سود و به زيان |
اساسا براى تهذيب نفس و پيمودن راه كمال، علماء اخلاق، معرفت و كسب آگاهى را
از عوامل مؤثر در روح و روان آدمى مىدانند. آرى، دانش انسان را به خطرات راه
آگاه مىكند و عظمت و عزت خداوندى را به ياد مىآورد و انسان شايسته هر قدر علم
و دانشش بالاتر باشد، تواضع و صفات حميده در وجودش بيشتر شكوفا مىگردد. انسان
كمال خواه با معرفت به ناتوانى و مقام پايين خود و اطلاع از عظمت حق و شكوه و
جلال كبريايىاش در راه رشد و تهذيب گام برمىدارد.
امام هادى عليهالسلام ارزش دانشمندان را بالاتر از خود علم و دانش مىدانست
و مىفرمود: «أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حَامِلُهُ؛ (9) دانشمند از دانش برتر
است.» البته علم و دانش بعد از غلبه صفات زشت و فساد افراد تأثيرگذارى اندكى
دارد؛ چنان كه حضرت على النقى عليهالسلام فرمود: «اَلْحِكْمَةُ لَا تَنْجَعُ
فِى الطِّبَاعِ الْفَاسِدَةِ؛ (10) حكمت در طبيعتهاى فاسد سودى نمىبخشد.»
موقعيت ممتاز مكانهاى مقدس
در بينش توحيدى اسلام، انسان هر لحظه و در هر زمان و مكان در محضر خداست؛
اما خداوند متعال براى تقرب بيشتر بندگانش و براى آسايش و آرامش آنان، زمانها و
مكانهايى را معين كرده است كه ويژگى خاصى دارند. امام على النقى عليهالسلام با
اشاره به موقعيت ممتاز اماكن مقدس فرمود:
«اِنَّ لِلَّهِ بُقَاعا يُحِبُّ اَنْ يُدْعَى فِيهَا فَيَسْتَجِيبُ لِمَنْ
دَعَاهُ وَ الْحَيْرُ مِنْهَا؛ (11) خداوند مكانهاى مقدسى دارد كه دعا در آن
جاها را دوست مىدارد. پس هر كس در آن مكانها او را بخواند، اجابتش مىكند و
حائر حسينى عليهالسلام يكى از آنهاست.»
در اين سخن، پيشواى دهم نكات مهمى را مورد توجه قرار داده و به مشتاقان
فرهنگ اهل بيت عليهمالسلام گوشزد كرده است: نخست به ارزش اين مكانهاى شريف
پرداخته و آنها را بقعههاى خدايى ناميده، سپس اهميت دعا و استجابت آن را در
اين مكانها مورد تأكيد قرار داده و در آخر، مزار دلرباى حضرت سيد الشهداء
عليهالسلام ، را از مصاديق بارز بقاع الهى و محل استجابت دعاى بندگان شمرده
است.
امام هادى عليهالسلام در كلام ديگرى عظمت بارگاه امام حسين عليهالسلام را
اين گونه بيان مىكند: «هر كس از منزل خود به قصد زيارت بارگاه حضرت حسين
عليهالسلام حركت كند و به نزد فرات برسد و در آنجا غسل كند، از رستگاران نوشته
مىشود و هر گاه به امام حسين عليهالسلام سلام كند، از سعادتمندان محسوب
مىگردد و اگر از نماز زيارت فارغ شد، فرشتهاى از سوى خداوند متعال به او
مىگويد: رسول خدا صلىاللهعليهوآله به تو سلام مىرساند و مىگويد: تمام
گناهانت بخشوده شد، اعمال را از نو شروع كن!» (12)
روزگار ناسازگار
گاهى اين نكته به ذهن مىآيد كه آيا واقعا برخى زمانها، مكانها و يا عوامل و
حوادث طبيعى در زندگى انسان دخالت دارند؟ آيا بدى و خوبى و شوم بودن را مىتوان
به روزها و روزگاران نسبت داد؟ امام هادى عليهالسلام پاسخ اين پرسش را به يكى
از يارانش توضيح داد.
حسن به مسعود مىگويد: به محضر مولايم حضرت ابوالحسن الهادى عليهالسلام
رسيدم. در آن روز چند حادثه ناگوار و تلخ برايم رخ داده بود؛ انگشتم زخمى شده و
شانهام در اثر تصادف با اسب سوارى صدمه ديده و در يك نزاع غير مترقبه لباسهايم
پاره شده بود. به اين خاطر، با ناراحتى تمام در حضور آن گرامى گفتم: عجب روز
شومى برايم بود! خدا شرّ اين روز را از من باز دارد! امام هادى عليهالسلام
فرمود: «يَا حَسَنُ هَذَا وَ أَنْتَ تَغْشَانَا تَرْمِى بِذَنْبِكَ مَنْ لَا
ذَنْبَ لَهُ؛ اى حسن! اين [چه سخنى است كه مىگويى] با اينكه تو با ما هستى،
گناهت را به گردن بىگناهى مىاندازى! [روزگار چه گناهى دارد!]»
حسن بن مسعود مىگويد: با شنيدن سخن امام عليهالسلام به خود آمدم و به
اشتباهم پى بردم. گفتم: آقاى من! اشتباه كردم و از خداوند طلب بخشش دارم. امام
فرمود: اى حسن! روزها چه گناهى دارند كه شما هر وقت به خاطر خطاها و اعمال
نادرست خود مجازات مىشويد، به ايام بدبين مىشويد و به روز بد و بيراه
مىگوييد! حسن گفت: اى پسر رسول خدا!، براى هميشه توبه مىكنم و ديگر عكس العمل
رفتارهايم را به روزگار نسبت نمىدهم. امام در ادامه فرمود: «يَا حَسَنُ اِنَّ
اللَّهَ هُوَ الْمُثِيبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِى بِالاْءَعْمَالِ
عَاجِلاً وَ آجِلاً؛ اى حسن! به طور يقين خداوند متعال پاداش مىدهد و عقاب
مىكند و در مقابل رفتارها در دنيا و آخرت مجازات مىكند.» (13)
شيوه حفظ دوستان
از منظر امام دهم عليهالسلام يكى از ويژگيهاى اولياء خدا و انسانهاى صالح
عفو و گذشت و پذيرش عذر ديگران است. ايوب بن نوح مىگويد: آن حضرت طى نامهاى
به يكى از ياران ما كه موجب ناراحتى شخصى شده بود، توصيه كرد كه برو از فلانى
عذر خواهى كن و بگو: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْرا إِذَا
عُوتِبَ قَبِلَ؛ (14) اگر خداوند خير بندهاى را بخواهد، [او را حالتى عطا
مىكند كه] هرگاه از او عذر خواسته شد، مىپذيرد.» تو نيز عذر ما را بپذير!
براى پاسدارى از حريم دوستان نيك نبايد در باره آنان سختگيرى كرد، بلكه
بايد در موارد لغزش و خطايشان عفو و گذشت پيشه كرد و عذرشان را پذيرفت؛ زيرا
اگر به بهانههاى ساده، انسان دوستان خود را طرد كند و از خود دور سازد، به
مرور زمان غريب و تنها خواهد ماند و مخالفانش افزايش مىيابند؛ در حالى كه
دوستان خوب بازوى نيرومندى در زندگى افراد به شمار مىآيند. لقمان حكيم به
فرزندش سفارش مىكرد كه: «يَا بُنَيَّ اتَّخِذْ أَلْفَ صَدِيقٍ وَ أَلْفٌ
قَلِيلٌ وَ لَا تَتَّخِذْ عَدُوّا وَاحِدا وَ الْوَاحِدُ كَثِيرٌ؛ (15) فرزندم
هزار دوست بگير و البته هزار كم است و يك دشمن براى خودت درست نكن كه يكى هم
زياد است.»
بنابراين، براى رسيدن به سعادت و توفيق در زندگى، انسان بايد از دوستان خوب
محافظت كند و با اختلاف كوچك و جزئى و لغزشهاى ساده نبايد آنان را از دست بدهد،
بلكه شيوه اهل بيت عليهمالسلام را در نظر بگيرد و از گناهانشان بگذرد. اگر عذر
خواهى كردند، بپذيرد و عفو و گذشت پيشه كند.
سعدى گفته:
با مردم سهلگوى دشوار مگوى |
|
با آن كه درِ صلح زند جنگ مجوى |
پىنوشتها:
1. تحف العقول، ص 482؛ الكافى، ج 1، ص 138.
2. تحف العقول، ص 482.
3. بحارالانوار، ج 74، ص 402.
4. تحف العقول، ص 483.
5. بحارالانوار، ج 69، ص 316.
6. نحل / 23.
7. معراج السعاده، ص 270؛ محجة البيضاء، ج 6، ص 213.
8. كشف الغمه، ج 2، ص 386.
9. اعلام الدين، ص 311.
10. همان.
11. تحف العقول، ص 482.
12. كامل الزيارات، ص344.
13. بحارالانوار، ج 56، ص 2.
14. مستدرك الوسائل، ج 8، ص 329.
15. وسائل الشيعه، ج12، ص 16.
منبع:
و ماهنامه مبلغان، شماره 74، دی و بهمن 1384