«انا اعطيناك الكوثر، فصل لربكوانحر، ان شانئك هوالابتر»
(1)
تاريخ نامگذارى
امروزه هر فردى داراى نام و نام خانوادگىاست كه شناسه اوست. قدمت نامگذارى
درجامعه بشرى همپاى قدمتخود بشر است.حتى اگر نشود از لحاظ تاريخى سندى
قابلقبول براى تاريخ آغازين نامگذارى پيداكردولى نمىشود اين حقيقت را انكار
كرد كه بشرنخستين داراى نام بوده است. نامى كهكتابهاى آسمانى بدان تصريح
كردهاند.قرآن كريم از نخستين انسان با نام «آدم» يادمىكند: «واذ قلنا
للملائكة اسجدواللآدم» (2) ; هنگامى كه به فرشتگان گفتيمبراى «آدم» سجده
كنيد. «و علم آدم الاسماءكلها» (3) ; و خدا تمامى اسمها را به «آدم»تعليم
داد.
سنت جامعه عربى در
نامگذارى
امروزه تقريبا در تمام دنيا هر فردى داراىدو نام است:
1 - نام فردى و شخصى يا اسم كوچك
2 - نام خانوادگى و فاميلى يا اسم بزرگ.
درحالى كه پيشتر اين چنين نبود و اقوام ومليتهاى
گوناگون داراى روشهاى متفاوتىبراى نامگذارى بودند. به عنوان مثال درجامعه عرب
معمولا هر فردى داراى اسم،كنيه و لقب، و چه بسا چندين اسم و كنيه ولقب بود. اسم
و يا اسامى را غالبا بزرگترهاىخانواده انتخاب و معرفى مىكردند. مشابهآنچه كه
امروزه متداول و رائج است. منشا وخاستگاه كنيه اسامى پدر، مادر، فرزندان ومانند
آن بود. كنيهها با پيشوندهايى چون:«اب، ابن، عبد، ام، اخ، اخت، سيد، شيخ»
وكلماتى از اين دست همراه بود. مانند:اباالحسن، ابن الرضا،
عبدالمطلب،امالمبنين، اخت هارون، (4) سيدالبطحاء،شيخ الطائفة و...
ويژگىهاى جسمى و خصوصيات اخلاقىباعث پيدايش و اشتهار القاب بود. القابىچون:
«امين، طيب، طاهر، بطل، مصطفى،مرتضى و...»
نامگذارى برخى از
اولياء الهى
اگرچه شيوه نامگذارى بسيارى از اولياءالهى به همان روش معهود و متداول در
ميانمردمشان بود; يعنى توسط والدين و اجدادصورت مىگرفت، شبيه آنچه كه راجع
بهحضرت مريمعليها السلام آمده است كه مادرش ايننام را براى او برگزيد. در
قرآن كريم آمده استكه مادر مريم پس از به دنيا آوردن او، درمناجات با خدا چنين
گفت: «رب انىوضعتها انثى... و انى سميتها مريم، و انىاعيذها بك و ذريتها من
الشيطانالرجيم» (5) ; خدايا من او را دختر زائيدم... ونامش را مريم گذاشتم،
او و نسلش را در پناه توقرار مىدهم.
نام برخى از اولياى الهى توسط خداوندانتخاب گرديد. حضرت يحيىعليه السلام از
اينطائفه است. ظاهرا نام حضرت آدمعليه السلام راخداى متعال براى او برگزيد.
قرآن كريم بهصراحت اعلام مىدارد كه خدا نام «يحيى» رابراى پسر حضرت
زكرياعليه السلام انتخاب نمود. درآيه 7 سوره مريم آمده است: «يازكريا انانبشرك
بغلام اسمه يحيى لم نجعل له منقبل سميا»; اى زكريا! ما پسرى را به تو
بشارتمىدهيم. نامش يحيى است. اين نام راپيشتر بركسى ننهاديم.
انتخاب نام و معرفى آن از طرف خدا، علاوهبرجنبه شرافت تكريم; بيانگر
شخصيت،عظمت، امتيازات و ويژگىها و حقايق فراوانىاست كه اينك مجال ذكر آنها
نيست. تو خودحديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نام خمسه طيبه را خدا
برگزيد
نام احمد نام جمله انبياست. براساسروايات فراوانى از فريقين، نامهاى
مقدساحمد و محمد، على، فاطمه، حسن و حسين،نامهاى عرشى و آسمانيند، نه زمينى و
ازسوى خداوند براين پنج وجود مقدس عالمآفرينش نهاده شدند.
محمدبن على بن حسين بن بابويه قمى،معروف به شيخ صدوق اين روايت را از
جابربنعبدالله انصارى نقل مىكند: قال رسولاللهصلى الله عليه وآله: «انا
اشبه الناس بآدم، و ابراهيماشبه الناس بىخلقه و خلقه، و سمانى اللهمن فوق
عرشه عشرة اسماء... فسمانىمحمدا... و جعل اسمى فىالتوراة احيد... وسمانى
فىالانجيل احمد...» (6) ;
پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود: من شبيهترين مردمبه آدمعليه السلام
هستم، و ابراهيمعليه السلام شبيهترينمردم به من از جهت قيافه و اخلاق. خدا
مرا به10 نام ناميد... مرا محمد ناميد... و درتوراتاسمم را «احيد» قرار
داد... و در انجيل مرا با نام«احمد» معرفى كرد...
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنينعليه السلامفرمود:
«ان الله تبارك و تعالى شق لى اسما مناسمائه، فهو محمود و انا محمد، و شق
لكياعلى اسما من اسمائه، فهو العلى الاعلى وانت على، و شق لك يا حسن اسما
مناسمائه، فهوالمحسن و انتحسن و شقلك يا حسين اسما من اسمائه فهوذوالاحسان و
انتحسين، و شق لك يافاطمة اسما من اسمائه فهوالفاطر و انتفاطمة...» (7)
خداى متعال براى من اسمى از اسمهاىخودش منشق كرد، او «محمود» است و منمحمد، و
براى تو نيز اسمى از اسمهاىخودش را; او «على اعلى» است و تو «على».اسمهاى
حسن، حسين و فاطمه را هم ازاسمهاى خودش منشعب كرد. پس اى حسن!او «محسن» است و
توحسن، و اى حسين! او«ذوالاحسان» است و تو «حسين» و اى فاطمه!او«فاطر» است و
تو فاطمه...
علت نامگذارى
علل و انگيزههاى گوناگونى را مىشود براىانتخاب يك اسم مطرح كرد.
همانند:انگيزههاى دينى، فرهنگى، تاريخى، هنرى،ذوقى، عاطفى، اجتماعى و... يكى
به انگيزهتاريخى نام سهراب را براى پسرش برمىگزيند و ديگرى به انگيزه دينى
نام حسينرا، و سومى به انگيزه فرهنگ نام «دانش» را، وچهارمى نامى ديگر را.
وجه مشترك تمامىاين نامها وجود حكمت و مصلحتى است كهدروراى اين نامها
خوابيده است; به خصوصنامهاى منتخب از سوى خداوند كه ازپشتوانه حكمت و علم
بيكران الهى برخورداراست. در روايات متعددى، سر و حكمتانتخاب دو نام حسن وحسين
براى پسرانفاطمه و علىعليهما السلام مساله ولايت و جانشينىعلىعليه السلام
براى پيامبرصلى الله عليه وآله معرفى شده است.اين دو اسم معرب شبر و شبير
مىباشند وشبر و شبير نام فرزندان هارون، وصى حضرتموسىعليه السلام است. چون
علىعليه السلام وصى وجانشين پيامبر است، خداوند اين دو اسم رابراى فرزندان
علىعليه السلام برگزيد. (8)
اسامى حضرت فاطمهعليها
السلام
براى حضرت فاطمهعليها السلام اسمها و لقبهاىزيادى در روايات ذكر شده است،
از جمله:فاطمه، زهرا، مباركة، طاهره، زكيه، راضيه،مرضيه، محدثه، بتول، حصان،
حرة، سيدة،عذرا، حوراء، نوريه، سماويه، حانية، صديقهو... (9)
امام صادقعليه السلام فرمود: براى فاطمهعليها السلام 9 اسم نزد خداى متعال
هست: «فاطمه،صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه،محدثه و زهرا» (10)
اينك به توضيح و تبيين اجمالى برخى ازاين اسمها مىپردازيم.
فاطمه
اين كلمه مشتق از مصدر «فطم» است كه درلغت عرب به معناى بريدن، قطع
كردن و جداشدن است. لفظ فاطمه از جهت هيئتبهصورت صيغه «فاعل» است، ولى داراى
معناىمفعولى است و به معناى بريده و جدا شدهمىباشد. (11)
در رابطه با وجه نامگذارى آن حضرت بهاين اسم - كه مشهورترين نام آن
حضرتمىباشد.- دلايل متعددى در روايات بيانشده است، از جمله:
1 - بريدگى و دورى او و شيعيان او از جهنم:
جعفربن محمدعليه السلام قال رسول اللهصلى الله عليه وآلهلعلىعليه
السلام:
«هل تدرى لم سميت فاطمه؟
قالى علىعليه السلام لم سميت فاطمة يا رسولالله؟
قال: لانها فطمت هى و شيعتها منالنار.» (12)
امام صادقعليه السلام فرمود: رسول گرامى اسلامبه حضرت علىعليه السلام فرمود:
آيا مىدانى براىچه فاطمهعليها السلام به اين نام ناميده شد؟
حضرت علىعليه السلام فرمود: براى چه؟
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: براى آن كه او وشيعيانش از آتش (جهنم) منع
شدند.
در برخى از روايات آمده است: چون او وشيعيان و دوستانش از آتش منع شدند. (13)
در اين دسته از روايات، حكمت نامگذارىآن حضرت به «فاطمه» دورى او و شيعيان
ومحبين او از آتش و عذاب جهنم بيان شده كهروشنگر جايگاه بلند اونزد حق، و بركت
پيروىاز او و آثار محبت و ارادت به اوست، ضمن اينكه اشاره و تلميح لطيفى
استبه مقام«شفاعت» آن بانوى بزرگ در قيامت.
2 - بريدگى و دورى از شر
يونس به ظبيان نقل مىكند: امامصادقعليه السلام پس از شمارش اسامى
حضرتفاطمهعليها السلام، فرمود: «اتدرى اى شىء تفسيرفاطمه؟ قلت: اخبرنى يا
سيدى. قال: فطمتمن الشر» (14)
يونس! آيا مىدانى تفسير فاطمه چيست؟گفتم: مرا از آن آگاه سازيد. فرمود: دورى
از شرو بدى.
فتال نيشابورى نيز در ضمن حديثى از امامصادقعليه السلام آورده است: «چون از
بدىها بريدهشده است او را فاطمه ناميدند.» (15)
شر در مقابل خير است و اين دو از صفاتمتقابلند. كسى كه شر در حريم و آستانه او
راهندارد خير محض و حسن مطلق است. اينحسن، حسن خدادادى است و كاشف ازطهارت و
قداست ظاهر و باطن.
دلفريبا نباتى همه زيور بستند دلبرما است كه با حسن خداداد آمد (16)
ارباب تفسير و حديثسوره كوثر را ناظر بهحضرت فاطمهعليها السلام دانستند و با
استناد بهاحاديث، بيان داشتند كه مراد از كوثر در «انااعطيناك الكوثر» فاطمه
است. وكوثر را بهخير فراوان معنا كردند. حضرت فاطمه - سلامالله عليها ظهور و
تبلور خير و خوبى است وهمه ابعاد وجوديش لبريز از خوبىهاست. اواز مصاديق
برجسته سورههاى كوثر، انبياء وفاطر است كه با عناوين «كوثر»، «اوحينااليهمفعل
الخيرات» و «سابق بالخيرات» موردستايش خداوند قرار گرفت.
به مشك چين و چگل نيستبوى گل محتاج كه نافه هايش زبند قباى خويشتن است (17)
3 - برخوردارى از دانش
عن ابى جعفرعليه السلام قال: «لما ولدتفاطمهعليها السلام اوحى الله
عزوجل الى ملك،فانطق به لسان محمدصلى الله عليه وآله فسماها فاطمه،ثم قال
تعالى: انى فطمتك بالعلم، وفطمتك عن الطمث، ثم قال ابوجعفرعليه السلام والله
لقد فطمها الله تبارك و تعالى بالعلم وعن الطمثبالميثاق.» (18)
امام باقرعليه السلام فرمود: هنگامى كه فاطمهعليه السلاممتولد شد، خداى متعال
به فرشتهاى وحىرسانيد و با اين وحى، زبان محمدصلى الله عليه وآله به نطقآمد
و او را فاطمه ناميد. پس خداى متعالفرمود: من تو را به شير علم از
شيرخوارگىبريدم و به طهارت از قاعدگى. سپس امامباقرعليه السلام فرمود: به خدا
سوگند! خداى متعال اورا به اين دو خصيصه از آغاز سرشت.
جابربن عبدالله انصارى روايت كرد:حضرت محمدصلى الله عليه وآله فرمود:
«ان الله جعل عليا و زوجته و ابنائه حججالله على خلقه و هم ابواب العلم فى
امتى،من اهتدى بهم هدى الى صراطمستقيم.» (19) ; خداى متعال علىعليه السلام
وهمسرش، فاطمهعليه السلام و فرزندانش را حجتبرخلق قرار داده است. آنها درهاى
علم در امتمنند. هركه به هدايت آنها اقتدا كند بهصراط مستقيم هدايتشده است.
در انبوهى علم و دانش حضرت فاطمهعليها السلامهمين بس است كه از سرچشمه نبوت
نوشيدو در دامان «شهرعلم» پرورش پيدا كرد وهمسر دروازه شهر علم بود. دو خطبه و
اندككلمات و دعاهاى به يادگار مانده از آن حضرت،به روشنى تمام درياى متلاطم و
مواج دانشاو را به تماشا مىگذارد. از دانش سرشار او چهمىشود گفت؟ !
او محدثه است و فرشتگان بزرگ الهىحاملان پيام الهى به محضرش بودند. پسسخن
كوتاه بايد.
4 - بريدگى و طهارت از قاعدگى بانوان
امام باقرعليه السلام يكى از علل تسميه حضرتفاطمهعليها السلام به اين
اسم را طهارت آن حضرتاز عادتهاى زنانگى ذكر كرده است.پيامبرصلى الله عليه
وآله در تفسير كلمه بتول - كه از نامهاىحضرت فاطمهعليها السلام است - فرمود:
«البتولالتى لم ترحمرة قط، اى لم تحض، فانالحيض مكروه فى بنات الانبياء» (20)
; بتولبانوى است كه خون نبيند; يعنى حيضنشود. حيض شدن دختران پيامبران
ناپسنداست.
پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله به عايشه فرمود: عائشه!فاطمه همانند ديگر
بانوان نيست، او عادتنمىشود. (21)
ابن عباس از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل كرد كه فرمود:«دخترم، فاطمهعليها
السلام حوريه آدمى (انسان پرىگونه) است; هرگز عادت نمىشود و حيضنمىبيند.
(22) سيوطى مىنويسد: «از ويژگىهاو امتيازات حضرت فاطمهعليها السلام حيض
نشدناوست. (23) احاديث در اين سخن فراوان استو نيازى به ذكر همه آنها نيست.
فاطمهعليها السلاماگرچه در ظاهر، زنى همسان زنان ديگر استولى در سرشت و
حقيقت، پرى و حوريهبهشتى است. خصائص و ويژگىهاى اوخصائص پرى وحور است; حوريان
بهشتىعادت نمىشوند. حواره عذراء هستند; «اناانشاناهن انشاء فجعلناهن ابكارا»
(24)
حضرت زهراعليها السلام نيز اين گونه بود. خدا او رابه همسرى حضرت علىعليه
السلام برگزيد و جز علىكسى شايسته همسرى با او نبود. (25)
پيامبرصلى الله عليه وآله همواره از او به عنوان «حوراءانسيه» و «مخلوق از
ميوههاى بهشت» يادمىفرمود. (26)
جان فداى دهنش باد كه درباغ نظر چمن آراى جهان خوشتر از اين غنچه نيست (27)
5 - ناتوانى از شناخت آن حضرت
امام صادقعليه السلام فرمود: «... و انما سميتفاطمة لان الخلق فطموا
عن معرفتها» (28) ;همانا فاطمه ناميده شد، چون خلق ازمعرفتو شناخت (عظمت و
شخصيت و مراتبوجودى) او دورند.
حضرت فاطمهعليها السلام از آن چنان مرتبه وعظمت وجلالى برخوردار استكه
امامعسكرىعليه السلام فرمود: «نحن حجج الله علىالخلق و فاطمة حجةالله
علينا» (29) ; ما حجتخدا بر مردم و فاطمه حجتخدا برماست.
يك دهان خواهم به پهناى فلك تابگويم وصف آن رشك ملك (30)
با اعتراف و عجز از تبيين و تفسير اين سخنامام عسكرىعليه السلام، به اين بيت
مترنم مىشوم:
من چه گويم يك رگم هشيار نيست شرح آن يارى كه او را يار نيست
پىنوشتها:
1 - سوره كوثر.
2 - سوره بقره، آيه 34.
3 - همان، آيه 31.
4 - سوره مريم، آيه 28.
5 - سوره آل عمران، آيه 36.
6 - معانى الاخبار، ص 51.
7 - همان، ص 55.
8 - بحارالانوار، ج 43، باب 11.
9 - همان، باب 2.
10 - همان.
11 - لسان العرب، ج 10، ص 289; مصباح المنير،ماده فطم.
12 - بحارالانوار، ج 43، ص 211; ينابيع المودة، ج2، ص 19 - 20.
13 - همان، ص 211.
14 - همان، ج 43، باب 2.
15 - زندگانى فاطمه زهرا(س)، شهيدى، ص 34. بهنقل از روضةالواعظين، ص 148.
16 - حافظ.
17 - همان.
18 - بحارالانوار، ج 43، باب 2.
19 - فاطمه من المهد الىاللحد، ص 218. به نقل ازشواهد التنزيل، ج 1، ص 58.
20 - بحارالانوار، ج 43، باب 2.
21 - همان.
22 و 23 - فاطمة من المهد الى اللحد، ص 101.
24 - سوره واقعه، آيه 35 - 36.
25 و 26 - بحارالانوار، ج 43، باب 1 و 2.
27 - حافظ.
28 - فاطمة من المهد الى اللحد.
29 - همان.
30 - مولوى.
منبع: