قرآن كريم عمل به دو اصل حياتي امر به معروف و نهي از منكر را از ويژگيهاي اهل
ايمان ميداند و در اين باره ميفرمايد: )وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ
بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ
الْمُنْكَرِ([1]؛ مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند. آنان همديگر را امر
به معروف و نهي از منكر ميكنند.
نكته مهم در اين آيه، اشاره به نقش زنان در عرصه امر به معروف و نهي از منكر
است كه خداوند متعال به صراحت بيان ميدارد زنان نيز همانند مردان بايد به
ترويج ارزشهاي الهي بپردازند و در عرصه امر به معروف و نهي از منكر پيشقدم
باشند؛ چرا كه اين دو فرضيه، از تمام برنامههاي اسلام حتي جهاد در راه خدا
افضل و بالاتر و مهمتر است. علي(ع) ميفرمايد:
و ما اعمال البر كلّها و الجهاد في سبيل الله عند الامر بالمعروف و النهي عن
المنكر الاّ كنفثهِ في بحرٍ لِجّي؛[2] تمام كارهاي نيك و حتي جهاد در راه
خداوند، در برابر امر به معروف و نهي از منكر، همانند قطرهاي در درياست.
اين دو اصل، محافظ و پاسبان تمام اعمال نيك است. اگر امر به معروف و نهي از
منكر نباشد، بهترين اعمال نيك به فراموشي سپرده شده و بقيه احكام خدا نيز عملي
نخواهد شد. به اين جهت امام باقر(ع) در مورد فلسفه اين دو اصل ميفرمايد:
امر به معروف و نهي از منكر دو فرضيه مهم و برزگ الهي هستند كه به وسيله آن دو،
ساير واجبات الهي اقامه ميشوند، راهها امن ميگردد، كسب و كار مردم حلال ،
حقوق افراد تأمين، سرزمينها آباد و از دشمنان انتقام گرفته ميشود و استواري
تمام كارها، به عملي شدن اين دو اصل بستگي دارد.[3]
طبق رهنمود پيشواي پنجم، اگر مسلمانان به دو اصل امر به معروف و نهي از منكر
اهتمام بورزند، دنيا و آخرت خود را آباد خواهند كرد؛ زيرا انجام ديگر واجبات ،
امنيت و آسايش، رفاه و آرامش، تأمين حقوق مردم و آبادي شهر و روستا همه و هم در
گرو عمل به اين دو اصل است؛ زيرا معروف از منظر وحي، تمام اعمال و رفتارهايي
است كه مصلحت مردم در آن است و منكر نير تمام كارهاي زشتي است كه فساد و تباهي
و بيبند و باري در پي دارد.
اگر اهل ايمان، به احياي معروف و جلوگيري از منكرات اهتمام بورزند، جامعهاي
سالم و به دور از زشتيها، آلودگيها، نگرانيها و تضييع حقوق انسانها به وجود
خواهد آمد.
شيوههاي نهي از منكر
با توجه به ضرورت نهي از منكر و الگو بودن حضرت زهرا(س) در اين زمينه، بررسي
شيوههاي عملي نهي از منكر در سيره و سخن آن حضرت، امري پسنديده و مناسب
مينمايد:
1. استدلال به آيات قرآني
يكي از شيوههاي مهم در موضوع نهي از منكر، آگاهي دادن به مردم از طريق آيات
قرآن است؛ زيرا بسياري از مردم در اثر عدم اطلاع از دستورهاي خداوند و آشنا
نبودن به آيات قرآن، به سوي منكرات تمايل پيدا ميكنند، اما اگر به آنان كاملاً
توضيح داده شود كه خداوند متعال چه كارهايي را دوست دارد و چه اعمالي را
نميپسندد، بسياري از مردم از ارتكاب منكر خودداري ميكنند. به نمونه زير توجه
كنيد:
عدهاي در ستمي آشكار، فدك را كه پيامبر(ص) آن را براي حضرت فاطمه(س) به ارث
گذاشته بود، به او ندادند. استدلال اين افراد كژانديش اين بود كه پيامبران از
خود مال دنيا به ارث نميگذارند و بنابراين فدك به حضرت فاطمه(س) نميرسد. امّا
حضرت فرمود: شما كه ميگوييد پيامبر ارث نميگذارد، به كتاب خدا بنگريد. در
آنجا خداوند ميفرمايد: )و ورث سليمان داود([4]؛ سليمان از پدرش داود ارث برد و
در سوره مريم از زبان زكرياي پيامبر ميفرمايد:خداوندا! به من فرزندي عطا كن كه
از من و آل يعقوب ارث برد. آن گاه حضرت فاطمه(س) به مردم حاضر در مسجد
پيامبر(ص) فرمود: اي مردمي كه به سوي باطل شتاب ميكنيد و كردار زشت و بيهوده
را ناديده ميگيريد، آيا به قرآن نمينگريد كه ميفرمايد: )افلا يتدبرون القرآن
ام علي قلوب اقفالها([5] ؛ آيا در قرآن نميانديشيد يا آنكه بر دلهاي شما مهر
زده شده است؟
يكي ديگر از منكرات عصر حضرت فاطمه(س) ، غصب مقام حكومتي حضرت علي(ع) بود. حضرت
فاطمه(س) در مقام نهي از منكر براي زنان اهل مدينه باز هم به آيات قرآن تمسك
كرد و بعد از حمد و ثناي الهي به آنان فرمود:
واي بر دوستان دنيا! چرا نگذاشتند حق در مركز خود بماند و خلافت بر پايههاي
نبوت بچرخد؛ چرا كه آنان خلافت را از خانهاي كه جبرئيل نازل ميشد، به جاي
ديگر بردند و حق را از علي(ع) كه به مسائل دين و سياست آگاه بود، گرفتند. سپس
آن حضرت آياتي از سورههاي اعراف، زمر، رعد، كهف و ... را قرائت فرمود.
طبق اين شيوه فاطمي، آمران به معروف و ناهيان از منكر بايد تا حدودي با آيات
قرآن آشنا باشند تا در صورت لزوم از كلام الهي هم بهره گيرند. علاو ه بر آن،
ناهيان از منكر موظفاند، آگاهيهاي لازم را در زمينه عواقب دردناك و خانمان
برانداز منكرات به دست آورند و به مخاطبان خود عرضه كنند.
2. استدلالهاي عقلاني
آن حضرت براي نهي از منكر و جلوگيري از كارهاي خلاف، به دلايل عقلي نيز تمسك
ميكرد؛ همچنان كه در مناظره با ابوبكر، علاوه بر قرآن، به دلايل عقلي نيز
استناده ميكرد.
روزي آن حضرت به نزد ابوبكر رفت و او را از عمل زشت غصب فدك بر حذر داشت. او در
پاسخ خليفه كه او را شايسته ارث نميدانست، فرمود: اي ابوبكر! هر گاه تو بميري
چه كسي از تو ارث ميبرد؟ او گفت: زن و فرزندانم. حضرت زهرا(س) فرمود: پس چه
شده كه من نميتوانم از پدرم ارث ببرم؟[6]
هجوم به افكار و انديشههاي غلط مرتكبين منكرات و زير سؤال بردن آنان، شيوهاي
منطقي و عقلاني است و اگر هم نتوانند از كار منكر بازدارد، حداقل آنان را به
تفكر واميدارد و در مورد كار خلافشان مردّد ميسازد. آن حضرت در مقام نكوهش
مسلمانانِ بيتفاوت در ماجراي غصب خلافت، افكار آنان را به چالش ميكشيد و با
سئوالات منطقي مواجه ميساخت و ميفرمود: ليث شعري الي ايّ سناد استندوا؟ و علي
ايّ عماد اعتمدوا؟ و بأيّ عروه تمسكوا؟ و علي ايّه ذرّيّه اقدموا و احتنكوا؛ اي
كاش ميدانستنم به چه پناهگاهي تكيه زدهاند؟ و به كدام ستون استوار اعتماد
كردهاند؟ و به كدامين ريسمان تمسك جستهاند؟ و بر كدام فرزند و خانداني پيشي
گرفته و غلبه كردهاند؟[7]
حضرت فاطمه درمورد مسائلي كه ممكن بود در جامعه آن را منكر كوچكي محسوب كنند،
حساسيت نشان ميداد. روزي آن حضرت به اسماء بنت عميس فرمود:
انّي قد استقبحت ما يصنع بالنساء انّه يطرح علي المرأه الثوب فيصفها لمن
رأي[8]؛ من بسيار زشت ميدانم كه جنازه زنان را بر روي تابوت گذارند و بر روي
آن پارچهاي افكنند كه حجم بدن او را براي مردان نامحرم نمايان ميسازد.
اسماء بنت عميس عرضه داشت: اي دختر رسول خدا! در سرزمين، حبشه براي حمل
جنازهها تابوتي درست ميكنند كه بدن ميت را كاملاً ميپوشاند. آن گاه اسماء
چوبهاي تر و شاخههاي نازك درخت، شبيه آن تابوت را براي حضرت فاطمه ساخت و آن
را به او نشان داد. حضرت زهرا(س) با خشنودي و خوشحالي فرمود: چه طرح زيبايي كه
كاملاً بدن زن در آن از ديد مردان پوشيده ميماند. اي اسماء! براي من تابوتي با
همين طرح درست كن و بعد از وفات مرا با آن بپوشان. خداوند تو را از آتش دوزخ
نگهدارد![9]
3. قهر و سكوت
يكي از مراحل نهي از منكر قهر و سكوت است. انسان مسلمان وقتي نتواند با موعظه و
گفتگو گنهكاران را از راه انحرافي بازدارد، با قهر و سكوت خود، به مبارزه
ميپردازد. اين شيوه حتي در مسائل تربيتي نيز مؤثر است. حضرت زهرا(س) در عرصه
نهي از منكر از اين روش بازدارنده نيز بهره ميگرفت. او بعد از رحلت پدر
بزرگوارش، با انواع ناملايمات و گرفتاريها روبهرو شد. او شاهد هجوم
ناجوانمردان به خانهاش بود. اهانت به علي(ع)، سياستهاي غير اسلامي اهل سقيفه،
بيتفاوت بودن مردم و دهها مورد ديگر، از جمله كارهاي ناپسند و زشت عدهاي
هواپرست و خودخواه بعد از وفات پيامبر بود. فاطمه زهرا(س) براي مقابله با اين
اعمال ناروا، به مبارزه منفي روي آورد و ناراحتي خود را با قهر و سكوت ابراز
داشت و خطاب به خليفه اول فرمود:
و الله لا اكلمك ابداً و الله لادعونّ الله عليك في كلّ صلوه [10]؛ به خدا قسم
هرگز با تو سخن نخواهم گفت. به خدا سوگند در نمازهايم تو را نفرين خواهم كرد.
زماني كه آن حضرت در آستانه شهادت قرار گرفت و خليفه اوّل و دوّم براي دلجويي،
به عيادت حضرت فاطمه(س) آمدند و در مورد اعمال غير اسلامي و جابرانه خود عذر
خواهي كردند. آن حضرت نهايت اعتراض خود را با قهر و سكوت ابراز داشت و به آنان
فرمود:
والله لا اَكلمِكِما من رأسي حتي القي ربي فاشكونكّما اليه بما صنعتما به و بي
و ارتكبتما مني[11]؛ به خدا سوگند بعد از اين با شما دو نفر حتي يك كلمه نيز
سخن نخواهم گفت، تا اينكه خداوند را ملاقات كنم و از شما دو نفر در نزد خداوند
شكايت خواهم كرد كه چگونه با خدا و دين او و با من رفتار كرديد و چه اعمال زشتي
را مرتكب شديد.
وصيت نامه حضرت فاطمه يكي ديگر از نشانههاي مبارزه منفي و استفاده از شيوه قهر
و سكوت در مقابل رفتارهاي منكر و خلاف شرع است. آن حضرت به اميرمؤمنان علي وصيت
كرد كه :
اوصيك ان لا يشهد احد جنازتي من هولاء الّذين ظلموني و اخذوا حقّي فانّهم عدوّي
و عدوّ رسول الله و لاتترك ان يصلّي عليّ احد منهم و لا من اتباعهم و ادفنّي
فيالليل اذا هدأت العيون و نامت الابصار[12]؛ به تو وصيت ميكنم كه در تشييع
جنازه من هيچ يك از كساني كه به من ستم روا داشتند و حقم را غصب كردند، شركت
نكنند؛ زيرا آنان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند و هرگز اجازه نده كه فردي از
آنان و پيروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن كن، آن هنگام كه چشمها آرام
گرفته و ديدهها به خواب فرو رفته است.
4. توبيخ و تهديد و هشدار
براي جلوگيري از فساد و بيبند و باري و كارهاي زشت و ناپسند، بايد به اهل خلاف
هشدار داد و از عواقب وخيم و فرجام كار زشتشان بر حذر داشت؛ حتي بايد آنان را
با تهديد و نفرين به سوي حق متمايل ساخت. از شيوه نهي از منكر، در سيره حضرت
زهرا(س) نيز مشاهده ميشود. حضرت فاطمه(س) به مردمي كه از معيار حق يعني علي(ع)
فاصله گرفتند و به اهل باطل گراييدند، هشدار ميدهد و خطاب به زنان مهاجر و
انصار ميفرمايد:
به خدا سوگند اگر (مردان شما) پاي در ميان مينهادند و علي(ع) را بر كاري كه
پيامبر(ص) به عهده او نهاد، قرار ميدادند، او ايشان را به راه راست ميبرد و
حق هر يك را به او ميسپرد؛ چنان كه كسي زياني نبيند و هر كس ميوه آنچه را كه
كِشته است، بچيند... . علي (ع) همواره در پنهان و آشكار نصيحت كننده و خيرخواه
مردم بود و اگر به خلافت ميرسيد، از اموال بيت المال براي خود ذخيره نميكرد و
از ثروت دنيا جز به اندازه نياز برنميداشت؛ به اندازه آب اندكي كه عظش را
فرونشاند و طعام مختصري كه گرسنگي را رفع كند. اگر مردم حق را به امام واقعي
ميسپردند، درهاي رحمت از آسمان و زمين به روي آنان گشوده ميشد.
اما دروغ گفتند و به زودي به كيفر دروغشان عذاب خواهند شد... . شگفتا! چه
دوستان دروغين و سرپرستان نااهلي را انتخاب كردند! و چه زشت است سرانجام
ستمكاران كه جايگاه بدي برگزيدند! ... . اما به جان خودم سوگند، نطفه فساد بسته
شد. بايد فرجام زشت فساد را در جامعه اسلامي انتظار كشيد. مسلمانان آينده
خواهند فهميد كه سرانجام و نتايج اعمال به مسلمانان صدر اسلام، چه بوده است.
مطمئن باشيد شمشيرهاي كشيده و حملهها و تهاجمات پي در پي، به هم ريخته شدن
امور اجتماعي مسلمانان، و استبداد و حكومت ديكتاتوري ستمگران شما را فرا خواهد
گرفت. آنان جمع شما را با شمشيرهاي خود درو ميسازند. پس حسرت و اندوه بر شما!
كارتان به كجا خواهد انجاميد. دريغا كه ديده حقيقتبين نداريد و ما هم
نميتوانيم شما را به كاري كه كراهت داريد، ملزم كنيم[13].
5. افشاگري
يكي از محورهاي انجام نهي از منكر، مبارزه علني با منكرات است. اگر موعظه،
ارشاد، هشدار، قهر و سكوت نتيجه ندهد، مسلمان متعهد موظف است كه در اجتماع به
طور علني فرياد برآورد و بر ضد زشتيها، بيعدالتيها و منكرات قيام كند. شيخ
طوسي ميگويد: نهي از منكر، يك امر الهي و واجب كفايي است و برحسب مراتب و
زمينهها، احكام مختلفي دارد. وقتي كه تبليغ، دعوت، موعظه مؤثر واقع نشد، بايد
راههاي قويتري را براي پيشگيري آن انتخاب كرد. افشاگري، تهديد، تخويف
(ترساندن) و حتي برخورد فيزيكي نيز لازم است، تا اينكه منكرات از جامعه حذف
شود. البته برخورد مستقيم بايد با اجازه حاكم و والي صورت گيرد.[14]
حضرت فاطمه(س) در عمل به مراحل مختلف نهي از منكر، هر گاه كه احساس ميكرد
گفتگو و موعظه و ارشاد تأثير ندارد، به افشاگري ميپرداخت. او در مقابل اعمال
زشت حاكمان زمان كه حقوق وي را غصب كرده و مرتكب اعمال ناپسند شده بودند، وقتي
كه از گفتگوي رو در رو نتيجهاي نگرفت، در جمع مسلمانان به افشاگري و تظلّم
پرداخت و در اجتماع بزرگ مردم مدينه فرمود:
اي مسلمانان! شما را به خدا قسم ميدهم، آيا از رسول خدا(ص) شنيدهايد كه
فرمود: فاطمه پاره تن من است. هر كس او را آزار دهد ، مرا آزرده كرده است .
خشنودي فاطمه خشنودي من است و خشم او خشم من است. هر كس فاطمه را دوست بدارد،
مرا دوست داشته و هر كس او را راضي كند، مرا راضي كرده است.
گفتند: آري، اين سخنان را از پيامبر(ص) شنيدهايم . در اين حال، حضرت زهرا(س)
خطاب به عمر وابوبكر گفت: من، خدا و فرشتگان را گواه ميگيرم كه شما دو نفر مرا
ناراحت كرديد و به خشم آورديد و آزارم داديد و هرگز در راه رضايت من گام
برنداشتيد. اگر رسول خدا(ص) را ملاقات كنم، از شما دو نفر نزد حضرتش شكايت
خواهم كرد.[15]
آن حضرت همچنين وقتي كه سكوت و بياعتنايي مردم را در مقابل تضييع حقوق علي و
اهل بيت پيامبر: مشاهده كرد و از موعظه و ارشاد هم اثري نديد، به افشاگري و
سرزنش آنان پرداخت و براي جلوگيري از عمل منكر آنان بر آشفت و با دلي مضطرب و
صدايي رسا فرياد برآورد:
ويلكم ما اسرع ماخنتم الله و رسوله فينا اهل بيت وقد اوصاكم رسول الله
باتّباعنا و مودّتنا والتمسّك بنا[16]؛ اي مردم! واي بر شما چه زود به خدا و
پيامبرش درباره ما اهل بيت خيانت كرديد؛ در حالي كه رسول خدا شما را به پيروي
از ما، و دوستي و تمسك به ما را توصيه كرده بود.
آن حضرت در سخن ديگري اعمال ناپسند كساني را كه فدك را غصب كرده بودند، نكوهش
كرد و فرمود:
فدك هديهاي الهي بود كه آن را به پيامبرش بخشيد و رسول گرامي اسلام آن را براي
تأمين زندگي فرزندانم به من سپرد. واگذاري فدك به من و فرزندانم، با حكم و علم
خداوند بزرگ و شهادت جبرئيل امين صورت گرفت. پس اگر كساني آن را با ستم، غصب و
وسيله امرار معاش فرزندانم را قطع كردند، با ياد روز قيامت بر اين مصيبت صبر
ميكنم و به زودي غاصبان فدك، عذاب الهي را در دوزخ خواهند ديد.[17]
پي نوشت ها:
[1]. توبه/71.
[2]. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 19، ص306.
[3]. الكافي، ج 5، ص 55.
[4]. نمل / 16.
[5]. محمّد / 12.
[6]. كشف الغمّه، ج 1، ص477.
[7]. بحارالانوار، ج 43، ص159.
[8]. نوادر راوندي، ص 13، ذخائر العقبي، ص53.
[9]. تهذيب الاحكام، ج 1، ص 469؛ كشف الغمّه، ج1، ص 503؛ بحارالانوار، ج 43، ص
189.
[10]. اللمعه البيضاء، ص 825.
[11]. الهجوم علي بيت فاطمه(س)، ص 139.
[12]. روضه الواعظين، ج 1، ص 150؛ بحارالانوار، ج43 ، ص191.
[13]. احتجاج طبرسي، ج 1، ص 108؛ بحارالانوار، ج 42، ص 159؛ فرهنگ سخنان حضرت
فاطمه(س)، ص92.
[14]. تفسير التبيان، ج2، ص549.
[15]. الفرقان، ج22،ص60 ؛ الامامه والسياسه، ج 1، ص20؛ ماساه الزهراء ، ج1،
ص240.
[16]. الاسرار الفاطميه، ص121؛ بحارالانوار، ج28،ص299.
[17]. فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س) ، ص209.
منبع:
فصلنامه كوثر، شماره 69