گذرى به تاريخ و متون روايى، رجالى و حديثى گواهى مىدهد كه امامان شيعه عليهم
السلام بر اساس حكمت و لطف با دو روش «نصب خاص» و «نصب عام» مراجع قابل
اطمينان براى دسترسى تشنگان معارف اهل بيت عليهم السلام به سرچشمه جوشان علوم
الهى امامان را تعيين كردهاند:
الف) نصب خاص:
در اين روش امامان عليهم السلام اشخاصى حقيقى را به دوستان خويش
معرفى كردهاند تا مردم به آنها مراجعه كنند. اين روش را در دو مقطع زمانى عصر
حضور و عصر غيبت صغرى مىتوان مشاهده كرد. به عنوان نمونه مىتوان به يونس بن
عبدالرحمن اشاره كرد. عبدالعزيز بن مهتدى; نماينده و وكيل حضرت رضا عليه السلام
در شهر قم كه از چهرههاى درخشان اين شهر است، مىگويد: به امام رضا عليه
السلام عرض كردم: نمىتوان هميشه به حضورتان برسم و مشكلات دينى خويش را بپرسم،
مسايل خود را از چه كسى جويا شوم؟ فرمود: از يونس بن عبدالرحمن. (1)
در عصر غيبت صغرى هم نواب اربعه; عثمان بن سعيد، فرزندش محمد بن عثمان، حسين بن
روح نوبختى و على بن محمد سمرى براى نيابت ناحيه مقدسه امام عصر(عج) منصوب شدند
و عهدهدار اين مسؤوليتبودند. (2)
ب) نصب عام:
در اين روش اشخاص حقوقى جايگزين اشخاص حقيقى مىشوند. در بررسى
جوامع روايى مشاهده مىكنيم: نسبتبه جميع ادوار حضور و غيبت امام معصوم اشخاص
حقوقى به عنوان مرجع و پناهگاه مردم معرفى شدهاند، تا عموم مردم براى كسب
معارف به آنها مراجعه كنند و از ضلالت و حيرت رهايى يابند، از زمان رسول
خدا(ص)، و همزمان با تبيين موضوع مهدويت و ظهور مصلح كل در كلمات ايشان،
رواياتى را مىيابيم كه نهادهاى جانشين براى امامان امت را، معرفى كردهاند.
يكى از رواياتى كه تكليف مردم را در غياب امامان معصوم روشن مىكند، حديثى از
پيامبر اكرم(ص) به روايتحضرت صديقه طاهره(س) است كه موضوع مقاله حاضر مىباشد.
براى دستيابى به ارزش و اعتبار حقيقت روايت نقل شده از فاطمه زهرا(س) ذكر اين
نكته لازم است كه يكى از ابعاد شخصيت آن بزرگوار دانش بيكران او است. خطبه
فدكيه آن حضرت، مىتواند نمونهاى مناسب براى اثبات اين ادعا باشد. همچنين از
ميان القاب زيادى كه براى حضرت نام بردهاند به لقب «محدثه» برمىخوريم كه آن
حضرت را به عنوان محدث روايات از پدر خويش حضرت رسول صلى الله عليه و آله معرفى
مىكند و نشان مىدهد خانه فاطمه(س) مركز رفت و آمد مشتاقان علم و معرفتبراى
درك حقايق دينى بوده است و يا اگر آن را به معناى دريافت كننده سخن فرشتگان
«محدث» بخوانيم باز جايگاه علمى فاطمه را نشان مىدهد. (3)
گفت: مادرى ناتوان دارم كه در نمازش با مشكلى مواجه شده است. مرا فرستاده تا
پاسخ سؤالش را دريافت كنم. آنگاه سؤال را طرح و پاسخ را شنيد. بار دوم پرسش
ديگر طرح كرد و پاسخ شنيد تا ده بار سؤال طرح كرد و پاسخ شنيد. او كه ديگر از
كثرت پرسش خود شرمگين شده بود، از آن حضرت پوزش خواست. حضرت زهرا(س) در پاسخ
فرمود: «هر چه خواهى، بپرس زيرا ارزش پاداشى كه در مقابل پاسخ به اين پرسش ما
از خزانه غيب الهى دريافت مىكنيم، افزونتر از اين است كه از زمين تا عرش الهى
پر از لؤلؤ و مرواريد شود به من بدهند.»
آنگاه با اشاره به پناهگاه و مرجع رسيدگى به امور عموم مردم در غياب امامان
معصوم عليهم السلام ، به نقل روايتى از پدر بزرگوارش پرداخت و فرمود: كه رسول
خدا(ص) فرمود: به عالمان پيرو ما آنگاه كه در قيامت محشور مىشوند، بر اساس حجم
علومشان و بر اساس تلاشى كه در راه ارشاد بندگان خدا متحمل شدهاند، خلعتهاى
كرامت الهى پوشانده مىشود كه ممكن استبه برخى از آنها به اندازه يك ميليون
حله نور افكنده شود. پس از اين پاداش، خداى سبحان در صحنه قيامت، عالمان رهرو
ما را اينچنين مورد خطاب قرار مىدهد: «اى كفيلان و سرپرستان ايتام آل محمد(ص)!
اى كسانى كه شان و منزلتيتيمان آل محمد(ص) را بالا برديد! آن هنگام كه از
پدرانشان كه امامان ايشان بودهاند، دور ماندند، اكنون در مقابل شما آن شاگردان
و يتيمان حضور دارند، به همان اندازه كه از علوم خود در دنيا آنها را بهرهمند
كرديد، اكنون بر آنها خلعتبپوشيد آنگاه بيشتر از آن خلعتها كه بر شاگردان
خويش افكندهاند، خداى سبحان فرمان مىدهد كه تا به اين عالمان بپوشانند.»
سپس حضرت فاطمه به آن بانو فرمود: يك رشته از آن جامهها يك ميليون بار با
ارزشتر چيزى است كه خورشيد بر آن طلوع مىكند; زيرا نور خورشيد وقتى بر چيزى
بتابد، همراه با كدورت است، اما نور آن خلعتها خالص است. (4)
كدام عالم؟
1 - منظور از عالمان شيعه كه نقش كفيل و مسئوليتسرپرستى امت و يتيمان آل رسول
را بر دوش دارند، چه كسانى است؟ آيا اين مسئوليت، و كفالت اختصاص به گروهى خاص
دارد؟
پاسخ: با شواهدى چند مىتوان گفت; در اين روايت، عالمان خاصى مورد نظرند:
الف) اولين قرينه، فراز نخست روايت است كه به مسايل نماز اختصاص دارد و سؤال
كننده براى يافتن پاسخ درباره معارف الهى به خانه فاطمه(س) مراجعه كرده است.
ب) فرازى از روايت كه به ارشاد بندگان خدا و هدايت آنها اشاره دارد.
روشن است كه بحث از هدايت و ارشاد به مناسبتحكم و موضوع، باء;ء معارف دينى در
ارتباط است; زيرا دين مستقيما براى هدايت انسان نازل شده است و نقش آن در زندگى
بشر تبيين صراط مستقيمى است كه انسان بايد براى رسيدن به حيات طيبه و نيل به
سعادت دنيوى و اخروى بپيمايد. و دانش و معرفت دينى است كه اين مسير را براى بشر
روشن مىكند.
ج) روايات فراوانى كه نقش عالمان دينى را در جامعه بيان مىكند و درحكم مفسر و
مبين روايت مورد بحثاند. در اين روايات به عناوينى در شان و منزلت عالمان دينى
مثل; كفالت ايتام آل محمد(ص)، وارثان انبياء و امانتداران رسولان تصريح شده است
كه البته در تمامى آنها سخن از دانش و معرفت دينى است كه شاگردان معصومان عليهم
السلام آنها را از اهل بيت دريافت كردهاند.
نمونهاى از اين احاديث را به نقل از امام رضا عليه السلام مىخوانيم:
عبدالسلام بن صالح هروى مىگويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه فرمود: «خدا
رحمت كند بندهاى را كه امر ما را زنده مىكند.» پرسيدم: امر شما را چگونه زنده
مىكند؟ پاسخ داد. علوم ما را مىآموزد و به مردم آموزش مىدهد. (5)
بر اساس اين روايت در عصر غيبت و عصرى كه انسانها دسترسى به امامان دين ندارند،
محل رسيدگى به امور مردم عالمان دينى هستند كه از مكتب امامان دين، دين ناب را
فرا گرفتهاند و وظيفه دارند در ميان مردم به گسترش آن بپردازند.
آنگاه كه منظور از عالمان پيرو اهل بيت عليهم السلام گروه خاص عالمان دين و
منظور از موضوع مورد بحث معرفت دينى شد، اين پرسش به نظر مىرسد كه عالمان دين
و كفيلهاى مردم مسلمان چه كسانى هستند و چه شرايطى دارند؟
پاسخ: كفيل بايد به مراقبت افراد تحت تكفل خويش بپردازد، و همواره مصلحت آنان
را در نظر آورد و با عملكرد مشفقانه خويش فقدان پدر را براى يتيم جبران كند.
عالمان مكتب اهلبيت عليهم السلام كه براى احياء مذهب و گسترش علوم اهلبيتبه
عنوان كفيلان ايشان معرفى شدهاند، طبعا وظايف و مسئوليتهاى ويژهاى دارند كه
به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
1 - رسيدن به حيات طيبه
كسانى كه پرچم پاسدارى از اسلام ناب را بر عهده دارند، بايد در قدم اول خود به
حيات طيه رسيده باشند.
2 - شناخت مخاطب و تعميق يافتههاى دينى
بايد در تعميق كيفى و گسترش كمى دانش و معرفتخويش همت گمارند. علوم اهلبيت
عليهم السلام ، زمان و موقعيت و وظيفه خود و جامعه و مردم را به خوبى بشناسند
تا بتوانند به آموزش علوم و معارف الهى براى عموم به ويژه جوانان بپردازند.
3 - با مردم بودن
آنان بايد خود را از تودههاى مردم و مردم را از خود بدانند، از هيچ تلاشى در
راه ارشاد و خدمتبه آنها مضايقه نكنند و همراه مردم به خصوص جوانان و كسانى كه
تشنگى بيشترى در كسب معارف زلال مكتب اهلبيت عليهم السلام مىكنند، باشند.
4 - تواضع در برابر مردم
از مهمترين شرايط كفالتبراى عالمان مكتب اهل بيت تواضع در مقابل تودههاست.
امام صادق(ع) فرمود: «وتواضعوا لمن تعلمونه العلم.» آنان بايد بدون هيچ
درخواستى به آموزش و پاسخگويى به شبهات اقدام كنند و شعار «ان اجرى الا على
الله» كه شعار پيامبران الهى است را آويزه گوش قرار دهند و با رويى گشاده از
جوانان و نوجوانان استقبال كنند تا احساس غربت در چهره آنها ديده نشود و به
راحتى هرگونه شبههاى را كه در معارف دينى دارند، عنوان كنند.
مردم در سيماى ملكوتى عالمان دينى، بايد صفات و سجاياى اخلاقى پيشوايان معصوم
مانند عدالت، زهد، وارستگى، وقار، حلم، رافت، عبادت، كرامت و مكارم اخلاقى را
مشاهده كنند.
رعايت اين نكات است كه پيوند مستحكم تودههاى مردم را با عالمان دينى محفوظ
مىدارد و به اين ترتيب دشمنان دين و مردم نمىتوانند طمعى براى رخنه در صف
پولادين آنها داشته باشند.
وظيفه مردم در قبال
عالمان دينى چيست؟
بىترديد آنگاه كه عالمان دين در برابر مردم حقوقى يافتند، مردم نيز در برابر
آنها وظايفى خواهند داشت. مردم بخصوص جوانان كه خود را فرزندان اهلبيت عليهم
السلام مىدانند و دوستدار اين خاندانند، براى آشنايى بيشتر با اين مكتب بايد
سر كدامين سفره بنشينند؟ آنان دين خود را از چه كسى بياموزند و كدامين شبكه را
مرجع قرار دهند، چگونه در بين مراجع اطلاع رسان باطل را از حق جدا كنند و براى
اين مهم كدام ملاك را در نظر بگيرند؟
امام باقر(ع) در تفسير آيه شريفه فلينظر الانسان الى طعامه مىفرمايد: «الى
العلم الذى ياخذه عمن ياخذه.» (6)
طبق اين آيه شريفه و روايت مفسر آن، انسان بايد بداند از كجا تغذيه روحى و
معنوى مىشود و مراقبت كند تا انديشههاى مسموم با صدها چهره مختلف او را به
بدبختى دنيا و آخرت گرفتار نكنند.
در شرايط شبيخون فرهنگى كه گرگها در لباس ميش ظاهر مىشوند، براى مصونيت از
دشمن، براى شناخت دشمن و راه كارهاى مقابله با آن بايد به همان جايى پناه ببريم
كه براى ما تعيين شده است و آن كسب معرفت دينى از شاگردان ائمه عليهم السلام
يعنى عالمان حقيقى دين است.
روحانيت اديان
برخى تفاوت ماهوى در روحانيت اديان و فرق مختلف نمىبينند و معتقدند روحانيت در
هر دين كارشناسان دينى هستند. دقيقا مثل ديگر كارشناسان در رشتههاى علمى.
در پاسخ بايد گفت: مطالعه متون دينى مكتب اهل بيت و روايات معصومان عليهم
السلام به عنوان معرفتى پيشين از اين حقيقتخبر مىدهد كه مسئوليت ترسيم يافته
در مقررات دينى اسلام براى عالمان دينى با مسئوليتى كه در ديگر اديان مىيابيم،
تفاوت دارد. روحانيت اسلامى صرفا كارشناس نيست. در اسلام عالمان دينى فقط نقش
ناظر ندارند. آنها به عنوان مشعلهاى هدايت و ايثارگران جامعه، نقش عامل را باز
مىكنند.
به عنوان نمونه وظيفه كفالت عالمان دينى و لزوم رعايت مصلحت دين و مردم در
انجام كفالت، مسئوليت ايشان در ارشاد مردم، شرايط ارشاد كننده و ... از روحانيت
صنفى مردمى مىسازد كه در كنار مردم به مبارزه با ظلم و استبداد مىپردازد و
نداى عدالتخواهى، آزادگى، جزء شعارهاى محورى روحانيت و عالمان مكتب وحى
مىشود.
همچنين به عنوان معرفت پسينى مطالعه تاريخ روحانيت در ميان مذاهب و اديان مختلف
از اين تفاوت ماهوى خبر مىدهد. البته با لحاظ حركت غالب در ميان روحانيتساير
مذاهب و با قطع نظر از استثناها، روحانيتيهود و نصارى را در كار تحريف پيام
وحى و كتمان حقايق دينى مىبينيم. در روحانيت مسيحيتبحثخريد و فروش بهشت،
تشكيل دادگاههاى تفتيش عقايد و انگيزسيون و به پاى محاكمه كشيدن گاليلهها را
مىيابيم. در كنار قدرت و دولتبا بودن آنها، و تشكيل مثلث زر و زور و تزوير از
حقايق روشن تاريخى است. در روحانيت ديگر فرق اسلامى، نيز تابع سياست دولتبودن
و امرار معاش با جيره دولت از حقايق انكارناپذير آنهاست.
بنابراين به فرض آن روز كه سياست دولت جنگ با اسرائيل را اقتضاء كند، بر عليه
اسرائيل فتوا صادر مىكنند و روز ديگر كه سياست توصيه صلح و مذاكراه با اسرائيل
را بكند، به صلح و سازش فتوا مىدهند.
اما در بين پيروان اهل بيت عليهم السلام عالمان را در كنار مردم و مردم را در
كنار آنها مىيابيم. تا قبل از انقلاب اسلامى، هر جا سخن از مبارزه و
ظلمستيزى، اجراى عدالت و آزادى و احياء ارزشها و معارف بود، علمدارى عالمان
بزرگ دينى مكتب اهل بيت در اذهان متبلور مىشد. حقيقت اين است كه روحانيت هرگز
خود را وامدار دولتها و زر و زورها قرار نداد. پس از انقلاب نيز عالمان دينى
و در راس همه حضرت امام رحمه الله از وابستگى عالمان دين حتى به دولت اسلامى
جلوگيرى كردند.
روحانيت اينك نيز مىتواند به راحتى نقش طبيب دلسوزى را ايفا كند كه هر جا دولت
اسلامى نيازمند تاييد و قويتباشد، به تاييد و تقويت پردازد، هر گاه محتاج
ارشاد و راهنمايى شد، او را راهنمايى كند، و آنگاه كه به انذار و هشدار نياز
داشت، از وظايف الهى و شرعى خويش هرگز سربرنتابد.
كارنامه حوزويان تربيتيافته در خانه فاطمه و على عليهما السلام چون خورشيد
مىدرخشد و به راستى مصداق اين مدعاست كه تنها پناه قابل اطمينان در برابر
تهاجمهاى فرهنگى و اعتقادى مقاومت دارد، روحانيتشيعه اهل التقاط و امتزاج نيست
و براى احقاق حقوق مردم و احياى دين در برابر ظلم و ظالم تاب نمىآورد، بر ظالم
مىشورد. (7)
البته روشن است كه سخن از روحانيت و عالمان دينى به طور مطلق نيست. روحانيت و
عالمان دينى تربيتشده، متقى، عادل، زاهد، آگاه، زمان شناس و آزاده موضوع سخن
ماست، نه هر آن كه داعيه معرفت دينى دارد و خود از الفباى مدرسه على(ع) و
فرزندان معصوم عليهم السلام چيزى نياموخته است. سخن از وارثان و جانشينان
انبياء و اولياء است. دفاع و نگاهبانى از اين جامعه علمى، نه تنها وظيفه هر
مسلمان مؤمن است، بلكه از آنجا كه آخرين و تنها سنگرى است كه در برابر هجوم
استعمار فرهنگى غرب ايستادگى مىكند، وظيفه هر روشنفكر مسئول است هر چند به
مذهب هم معتقد نباشد. به قول مرحوم دكتر شريعتى: «در تمام اين دو قرن گذشته در
زير هيچ قرارداد استعمارى امضاى يك آخوند نجف رفته نيست، در حالى كه در زير همه
اين قراردادهاى استعمارى امضاى آقاى دكتر و آقاى مهندس فرنگ رفته هست. از طرف
ديگر پيشاپيش هر نهضت مترقى ضد استعمارى در اين كشور ما همواره بدون استثناء
قيافه يك يا چند عالم راستين اسلامى وجود دارد و گرفتارى امروز اسلام و مسلمين
و امت و انقلاب از ناحيه اين آقايان است.» (8)
پي نوشت ها:
1- وسائل الشيعه، ج18، ابواب صفات
القاضى، باب 11، حديث 34، ص107.
2- محمد تقى مجلسى، بحارالانوار، ج51، باب16 (احوال السفراء الذين كانوا فى
زمان الغيبة الصغرى).
3- «حضرت امراة عند الصديقة فاطمة الزهراء(س) فقالت: ان لى والدة ضعيفة و قد
لبس عليها فى امر صلاتها شىء و قد بعثنى اليك اسئلك فاجابتها فاطمة3 عن ذلك
فثنت فاجابت ثم ثلثت الى ان عشرت فاجابت ثم خجلت من الكثرة فقالت: لا اشق عليك
يا ابنة رسول الله، قالت فاطمه: هاتى و سلى عما بدالك، ارايت من اكترى يوما
يصعه الى سطح بحمل ثقيل و كراه مائة الف دينار يثقل عليه؟ فقالت: لا. فقال:
اكتريت انا لكل مسئلة باثر من ملء ما بين الثرى الى العرش لؤلؤا فاجرى ان
لايثقل على، سمعت ابى صلى الله عليه و آله يقول: ان علماء شيعتنا يحشرون فيخلع
عليهم من خلع الكرامات على قدر كثرة علوهم و جدهم فى ارشاد عبادالله حتى يخلع
على الواحد منهم الف الف حلة من نور ثم ينادى منادى ربنا عز وجل: ايها الكافلون
لايتام آل محمد(ص) الناعشون لهم عنه انقطاعهم عن آبائهم الذين هم ائمتهم، هؤلاء
تلامذتكم والايتام الذين كفلتموهم ونعشتموهم فاخلعوا عليهم خلع العلوم فى
الدنيا فيخلعون على كل واحد من اولئك الايتام على قدر ما اخذوا عنهم من العلوم
حتى اى فيهم يعنى فى الايتام لمن يخلع عليه مائة الف خلعة وكذلك يخلع هؤلاء
الايتام على من تعلم منهم، ثم ان الله تعالى يقول: اعبدوا على هؤلاء العلماء
الكافلين للايتام حتى تتموا لهم خلعهم وتفننوا لهم، فيتم لهم ما كان لهم قبل ان
يخلعوا عليهم ويضاعف لهم و كذلك من يليهم ممن خلع على من يليهم. وقالت فاطمة:
يا امة الله ان سلكا من تلك الخلع لافضل مما طلعت عليه الشمس الف الف مرة وما
فضل فانه مشوب بالتنغيص والكدر.»
4- محمد تقى مجلسى، بحارالانوار، ج2، ص3.
5- وسائل الشيعه، ج18، ابواب صفات القاضى، باب 11، حديث9، ص101
6- همان، حديث 11، ص102.
7- هويت صنفى روحانى، ص12 -13.
8- همان، ص13.
منبع: ماهنامه كوثر ، شماره 18