تقريباً هزار و چهارصد و
بيست و شش سال از نزول قرآن كريم مي گذرد . هر
سال به فرمان خدائي كه متكلّم اين كلام است ،
سالگردي گرانقدر تشكيل مي شود . شب قدر كه شب
نزول قرآن است ، هر سال از طرف خدا تكريم مي
شود . گراميداشت شب قدر به اين است كه همان
خاطرة نزول قرآن تكرار شود . لذا با همان جلال
و شكوه فرشتگاني كه بار اوّل قرآن را آورده
بودند ، در خدمت روح از آسمان غيب تنزّل مي
كنند و بر ولي عصر نازل مي شوند .
هنگام نزول قرآن ، احياي خاطرة هر سالة او هم
گوشزد شد . هم با ماضي و هم با مضارع ياد شد .
فرمود : إنّا أنزَلناهُ فِي لَيلَهِ
القَدر(1)، يعني اين كتاب را ما در شب قدر
نازل كرده ايم ، و هم در تجليل شب قدر اينچنين
فرمود : وَ مَا اَدراكَ مَا لِيلَهُ القَدر .
لِيلَهُ القَدرِ خِيرٌ مِنْ ألفِ شَهر .
تَنَزَّلُ المَلائِكَهُ وَالرُّوحُ فِيها
بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ اَمرْ . سَلامٌ
هِيَ حَتّي مَطلَعِ الفَجْر(2). يعني اين قرآن
كه در شب قدر نازل شد ، با جلال و شكوه فرود
آمد و به دستور خدا هر ساله آن جلال و شكوه
تكرار مي شود . اينچنين نيست كه إنّا
أنزَلناهُ فِي لِيلَهِ القَدر و پايان پذيرفته
باشد ! بلكه اينطور است : تَنَزَّلُ
المَلائِكَهُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإذْنِ
رَبِّهِمْ مِنْ كُلّ اَمرْ . هر ساله ملائكه
در خدمت روح همة حقائق قرآن را أعم از تفسير و
تكوين پائين مي آورند .
مرحوم كُليني بابي در جامع كافي عقد كرد كه
بعضي از امامان ما (عليهم السَّلام) فرمودند :
شما براي اثبات ادامة ولايت به سورة قدر
استدلال كنيد . تقرير استدلال هم به اين بيان
است ؛ فرمود : به مخالفين بگوئيد آيا نبي اكرم
رحلت كرد ، شب قدر هم از بين رفت ، يا شب قدر
هست ؟ آنها ناچار مي گويند : شب قدر هست .
يعني هر سال ماه مباركي دارد ، و در هر ماه
مباركي شب قدر هست . فرمود : از آنها بپرسيد :
اين كه خدا فرمود : در شب قدر فرشته ها امور
را نازل مي كنند ، بر كي نازل مي شوند ؟ اگر
مقدّرات و حقائق را نازل كرده اند كه به همراه
ببرند و به كسي ندهد ، پس چرا آوردند ؟ اگر
بنا شد مقدّرات و معارف را بر كسي عرضه كنند ،
آن كس كيست ؟ آن كس كه همة فرشتگان به اتّفاق
روح ، همة امور را نازل مي كنند و بر او گزارش
مي دهند ، كيست ؟ او ولي امر است . او امام آن
زمان است .
در هر زمان اي ولي معصوم هست كه مهبَط وحي است
. منتها وحي تشريعي به پايان رسيد ، آن وحي
هاي تصديقي و تكويني و تبييني و تفسيري و
تشريعي همچنان مستدام است . لذا در بَدئ
پيدايش نزول قرآن ، ذات أقدس إله دستور داد كه
هر ساله خاطرة گرانبار نزول قرآن را گرامي
بدارند و امشب احتمالاً يكي از شب هائي است كه
ليلة قدر است . لذا فرشتگان در خدمت روح همة
امور را با سلامت به وجود مبارك ولي عصر عرضه
مي كنند . بعد به اذن ولي عصر به مجالس مؤمنين
سري مي زنند و به آنها سلام مي كنند . و فيض
اي كه به ولي عصر رسيد ، به دستور آن حضرت به
افراد مستعد مي رسانند . كساني كه ارتباط شان
با ولي عصر برقرار است ، نشانه هاي شب قدر را
هم درك مي كنند .
از ائمه (عليهم السَّلام) سئوال كردند كه
علامت شب قدر چيست ؟ فرمود : آن نسيم ملايم كه
به شما بوزد ، معلوم مي شود شب قدر را درك
كرده ايد . اگر زمستان باشد ، احساس سرما نمي
كنيد . و اگر تابستان گرم باشد ، احساس گرما
نمي كنيد . اگر يك همچنين حالي در شما پيدا شد
، اين نسيم قدر است . علامت ديگر اينكه : اگر
بُوي خوبي به مشام شما رسيد ، اين نشانة قدر
است .
گاهي يعقوب اي مي خواهد كه بوي يوسف را از
فاصلة هشتاد فرسخ استشمام كند ، بگويد : إنّي
لَأجِدُ رِيحِ يُوسُفَ لُولا أنْ تُفَنِّدُونْ
(3). آن كس كه پيرهن يوسف را در دست دارد ،
بوي يوسف را استشمام نمي كند ! ولي يعقوب از
فاصلة هشتاد فرسخي بُوي يوسف استشمام مي كند .
فَلَمّا فَصَلَتِ العِيرْ (4)، همين كه قافله
از مرز مصر حركت كرد ، يعقوب فرمود : من بُوي
يوسف مي شنوم ! استشمام نمي كني . ولايت بُوئي
دارد ، نبوّت بُوئي دارد ، يوسف هر عصر بُوئي
دارد ، شب قدر بُوئي دارد . اگر كسي شامّة جان
اش باز شد ، اين بُو را مي شنود . و اگر آن
لامسة جان اش باز باشد ، اين نسيم خنك را حسّ
مي كند . جريان چشم و گوش در قرآن آمده ،
جريان شامّة معنوي هم در قرآن آمده . خدا بعضي
را بصير و بعضي را كُور مي داند . مي گويد :
برخي كُور اند ، امّا نه چشم سرشان ، بلكه
چشم دلشان كُور است . إنَّهَا لا تَعمَي
الأبصارْ وَ لكِنْ تَعمَي القُلُوبُ الَّتِي
فِي الصُّدُور (5). معلوم مي شود بعضي ها قلب
شان بيناست ، بعضي دلشان كُور است . آن دلي كه
چشم دارد ، شامّه هم دارد ، ذائقه هم دارد ،
لامسه هم دارد .
ايّام ماه مبارك رمضان ، ايّام روزه است . در
كتاب صوم ، روزة واجب و مستحب و حرام و مكروه
را مطرح مي كند . يكي از روزه هائي كه گفته
اند حرام است ، روزة وصال است . يعني انسان
طرزي نيّت كند كه بگويد : من از اين سحر تا آن
سحر ، يك روز و شب را نيّت مي كنم كه روزه
بگيرم و همچنين فردا را كه شب چيزي نخورد و
اين نخوردن را به حساب روز و روزه بياورد و
نيّت كند . يك وقت كسي در شب ماه مبارك اشتها
به غذا ندارد ، آن خارج از بحث است . يا در
غير ماه مبارك شب چيزي نمي خورد ، آن خارج از
بحث است . ولي يك وقت نيّت مي كند كه من شب و
روز را روزه بگيرم كه شب هم مثل روز جزء
مَنوّي او باشد . دو روز را با يك شب نيّت كند
، اين را مي گويند : (صُوم وصال) . يك شب و
روز ، دو روز و يك شب ؛ دو تفسير براي صوم
وصال آمده است ؛
اين معنا براي غير پيغمبر حرام است . رسول
اكرم فرمود : صوم وصال ممنوع است . اصحاب عرض
كردند : پس شما چرا اينچنين مي كنيد ؟ فرمود :
شما مثل من نيستيد . آنچه كه مرحوم صدوق در
مَنْ لا يَحضُر نقل كرد ، با آنچه را كه در
جوامع روائي اهل سنّت است ، مختصر فرق مي كند
. ولي يك حديثي است معروف و فريقين نقل كرده
اند كه وجود مبارك نبي اكرم فرمود : شما مثل
من نيستيد . إنّي اَبِيتُ عِندَ رَبّي
يُطْعِمُنِي وَ يَسقِينْ (6). من مهمان خدايم
، در نزد خدا بيتوته مي كنم ، از غذاي خدا و
آشاميدني هاي الهي بهره مي برم و مقاومت مي
كنم . من اگر ظاهراً صائم ام ، باطناً در كنار
سفرة خدا نشسته ام . احساس گرسنگي و تشنگي نمي
كنم . اين مقام براي نبي اكرم هست .
به ما گفتند : شما در ماه مبارك مهمان خدائيد
. اگر صوم وصال ممنوع است ، اين صوم عادي كه
جائز و واجب است . برخي در روز كه صائم اند ،
مهمان خدايند . نه تنها جان شان از معارف طرفي
مي بندد ، بلكه جسم شان هم احساس رنج نمي كند
. اين حال را انسان در اين فرصت ها مسئلت كند
. نشانه هاي شب قدر را با لامسة دل ، با شامّه
جان مي توان درك كرد . اين هم مطلب ديگر .
و چون مهم ترين كار براي شب قدر دعاست و اين
ايّام و ليالي متعلّق به عليّ بن أبيطالب ،
امير المؤمنين (عليه آلاف التحيّه والثناء)
است ، چه بهتر كه دعا را از زبان اين داعي
بشنويم .
اوّلاً ادب دعا را اميرالمؤمنين (عليه
السَّلام) به ما آموخت . فرمود : اَلدّاعِي
بِلا عَمَلْ كَالرّامِي بِلا وَتَرْ (7).
فرمود : آنكه دعا مي كند و عمل ندارد ، مثل
تيراندازي است كه تير دارد ، ولي وَتر ندارد .
(وَتر) آن كمان مُنهني است كه جلوي اين تير
تند تيز را مي گيرد و او را راهنمائي مي كند .
فرمود : اگر كسي تيرانداز است ، يك كمان اي
لازم دارد كه اين كمان منهني اين تير تيز را
تعديل كند ، راهنمائي كند . اگر كسي بي عمل
دعا مي كند ، مثل تير انداز بي كمان است .
بهترين عمل صفاي دل است . بهترين راه براي
صفاي دل اين است كه هم در مسئله توحيد براي
غير خدا راه باز نكنيم ، هم در مسائل اجتماعي
كينة احدي را در دل راه ندهيم . مطمئن باشيم
اگر كسي اين دو ركن را فراهم كرد ؛ يعني در
كار خدا اَحدي را شريك قرار نداد ، در مسائل
اجتماعي كينة هيچ مسلماني را در دل نداشت ،
اين دو ركن را كه فراهم كرد ، اين دعوت كننده
، اين داعي يك تير انداز ماهري است كه هم تير
تيز دارد و هم كمان مُنهني . آنگاه خود حضرت
كه واجد شرائط دعاست ، نيايش هائي دارد كه در
آن نيايش همّت هاي بلند را تعليم مي دهد و
براي همة مسلمانها مسئلت مي كند .
شما دعاهاي حضرت را در نهج البلاغه كه تحليل
مي كنيد ، مي بينيد يا سعادت مي خواهد ، يا
شهادت مي خواهد ، يا رفاقت با انبياء مي خواهد
، يا كرامت مي خواهد ، يا عافيت مي خواهد ، يا
سلامت مي خواهد ، يا فتوّت و رادمردي و
مردانگي مي خواهد و يا عزّت !
ببينيد دعاهاي حضرت از اين عناصر محوري بيرون
نمي رود . در آن عهد نامة معروف كه براي مالك
اشتر نوشت ، در پايان عهد نامه دعا كرد ؛
فرمود : مالك ! من براي خود و براي تو از خدا
سعادت و شهادت طلب مي كنم ! از خدا مي خواهم :
أنْ يَختِمَ لِي وَ لَكَ السَّعادَهَ وَ
الشَّهادَه إنّا للهِ وَ إنّا إلِيهِ
الرّاجِعُونْ (8). من سعادت را ، شهادت را
براي خود و براي تو مسئلت مي كنم .
در آن دعاهاي عمومي مي گويد : نَسأَلُ اللهُ
مَنازِلَ الشُّهَداء وَ مَعايِشَهَ السُّعَداء
وَ مُفارَقَهَ الأنبياء (9). ما براي همگان
سعادت و منزلة شهدا و رفاقت با انبياء را مي
خواهيم . به خدا عرض مي كند : وَاجْمَعْ
بِينَنَا وَ بِينَهُ . نوع اين دعاها به صيغة
جمع است . مي گويد : خدايا ! بين ما و بين
رسول ات ، وَاجْمَعْ بِينَنَا وَ بِينَهُ فِي
بَرْدِ العِيشْ وَ قَرارِ النِّعْمَه وَ
مُنتَهَي الطُمَأنِينَهِ وَ تُحَفِ الكِرامَه
(10). خدايا ! بين همة ما ونبي ات در آن
قرارگاه عيش و زندگي جمع بكن ، و در آن آرامش
و خنكي سعادت و زندگي جمع بكن ! در كمال
طمأنينه ما را با او سهيم بكن ! آن كرامت ها
را كه تحفة پيغمبر مي كني ، ما را بهره مند
بكن ! مُنتَهَي الطُمَأنِينِه وَ تُحَفِ
الكِرامَه .
در ميدان جنگ دو دعاي آموزنده دارد ؛ هنگامي
كه جنگ شروع مي شد ، عرض مي كرد : خدايا !
اَللّهُمَّ إنّا نَشكُو إلِيكَ غِيبَهَ
وَلِيّنَا وَ كَثرَهِ عَدُوِّنَا وَ تَشتُتَ
اَهوائَنَا . رَبَّنَا افْتَحْ بِينَنَا وَ
بِينَ قُومِنَا بِالحَقّ (11). عرض مي كرد :
خدايا ! ما از نبود پيغمبر به تو شكايت مي
كنيم . چون پيغمبر ، آن ركن طمأنينه را ما از
دست داده ايم .
در هفدة ماه مبارك در جريان بَدر كه اوّلين
جنگ نابرابري بود كه مسلمانها مي ديدند ، امير
المؤمنين فرمود : همه آن شب متوحّش بودند و
متزلزل . تنها كسي كه هيچ حادثه اي براي او
نبود ، رسول اكرم بود . فرمود : در شب جنگ
بَدر تا صبح كنار درخت پيغمبر مشغول مناجات
بود ، گويا اصلاً فردا جنگي نيست ، و امشب شب
حمله نيست ! آن يك حساب ديگري بود . لذا
اميرالمؤمنين عرض مي كند : خدايا ! ما از نبود
پيغمبر به تو شكايت مي كنيم و از اختلاف دروني
به تو پناه مي بريم و شكايت مي كنيم .
آنگاه دعائي كه بعض از انبياء داشتند كه در
قرآن آمده است ، همان دعا را امير المؤمنين
دارد كه : رَبَّنَا افْتِحْ بِِينَنَا وَ
بِينَ قُومِنا بِالحَقّ . اين در آغاز جنگ .
در ناعرة جنگ عرض مي كند : خدايا ! ما گرچه
شهادت طلب كرديم ، امّا فتوّت و مردانگي هم مي
خواهيم . اَللّهُمَّ إنْ اَظهَرتَنَا
عَلَيهِمْ وَ جَنِّبنَا البَغي وَ سَدِّدْنا
بِالحَقّ . وَ إنْ اَظهَرْتَهُمْ عَلَينَا
فَارزُقنَا الشَّهادَه وَاعْصِمنَا مِنَ
الفِتنَه (12). اگر ما را بر آنها غالب كردي ،
ما فاتح شديم ، توفيقي بده كه تعدّي و تجاوز
به زير دست را روا ندانيم . به اسيران رحم
بكنيم .
همين علي كه بعد از ضربت خوردن شب نوزدهم
دستور داد به قاتل من مدارا كنيد ؛ در ميدان
جنگ مردانگي از خدا خواست و مي خواست . عرض مي
كرد : خدايا ! آن توفيق را بده كه اگر ما فاتح
و پيروز شديم ، بر دشمن ستم نكنيم . و اگر
مصلحت بود كه آنها ما را شكست بدهند ، مرگ ما
را مرگ شهيد قرار بده . ما را از فتنه و بَد
آموزي مصون بدار . اين دعاي علي در صحنة جنگ
است . امّا دعاي وجود مبارك اميرالمؤمنين از
نظر توحيد ؛ وقتي شب بر مي خواست ، خالصاً خدا
را دعا مي كرد ، عرض مي كرد : خدايا ! تو كه
مي داني ، هذا مَقامُ ،
اين دعاها را كه عرض مي كنم ، شرح خواسته هاي
شماست ؛ ما يك قرآن به دست داريم و يك قرآن به
سر كه هر دو جزء برنامه هاي ليالي قدر است ، و
روايات اين دو برنامه هم جداي از هم است . و
در هر دو برنامه مسئله نيايش و خواسته است .
چه بخواهيم ، آنچه كه الآن عرض مي شود براي آن
است كه هم در مراسم قرآن به دست ، هم در مراسم
قرآن به سر اين چيزي را كه امير به ما آموخت ،
اينها را بخواهيم .
وقتي حضرت در مقام دعا و ثنا مي ايستاد ، عرض
مي كرد : خدايا ! هذا مَقامُ مَنْ اَفرَدَكَ
بِالتُّوحيدِ الَّذِي هُوَ لَكْ وَ لَمْ يَرَ
مُستَحِقَّاً لِهذِهِ المَحامِدِ وَ
المَمَادحِِ غِيرَكْ . وَ بِي إلِيكَ فاقَهٌ
لا يَجبُرُ مَسكَنَتَهَا إلا فَضلُكْ . فَهَبْ
لِي رِضاكْ وَ أغنِنَا عَنْ مَدِّ الأيدِي إلي
سَواكْ . إنَّكَ عَلي كُلّ شِيءٍ قَدِير(13).
عرض كرد : خدايا ! اين مقامي كه من ايستاده ام
، مقام توحيد است . من به عنوان يك عبد موحّد
در پيشگاه مولاي واحد ايستاده ام . هيچ مدحي
جز براي تو نيست . هيچ حمدي جز براي تو نيست .
من يك نيازي دارم كمر شكن ! و تو جابر عَظم
كسيري ! هر شكسته اي را تو جبيره مي كني .
يكي از دعاها و فرازهاي جوشن كبير و ادعيّة
ديگر در اين دعاها اين است كه : يا جابِرَ
العَظمِ الكَسِير (14). اي خدائي كه هر
استخوان شكسته اي را تو شكسته بندي مي كني ،
جبيره مي كني ، جبران مي كني . هر دل شكسته اي
را او جبيره مي كند . حضرت عرض كرد : من يك
درد كمر شكن دارم كه هيچ چيزي اين شكسته را
جبران نمي كند ، مگر كَرم تو . و آن اين است
كه مرا به مقام رضا برساني . هر چه تو كردي ،
من خوشم بيايد . و دست ما را از دراز شدن به
سوي اين و آن كوتاه بكن ! ما را به خودت
نيازمند بكن ! هَب لِي مِنْ رِضاكْ ، هَب
لَنَا مِنْ رِضاكْ وَ اَغنِنا عَنْ مَدِّ
الأيدي إلي سِواكْ . چيزي از غير تو طلب نكنيم
. اين روح بلند است . آن هم فتوّت و مردانگي
است كه نسبت به كافران هم ما رادمرد باشيم .
در مسائل خصوصي به خدا عرض مي كند : پروردگارا
! همة نعمت ها را تو دادي . همة نعمت ها را هم
ما بايد به تو تحويل بدهيم . جان دادي ، بايد
برگردانيم . چشم و گوش دادي ، بايد برگردانيم
. اعضاء و جوارح و جوانح دادي ، بايد
برگردانيم . حرفي در او نيست . ولي خدايا ! ما
را كريمانه زنده كن و ما را كريمانه بميران .
خدايا ! در هنگام استرداد اين وديعه ها اوّلين
چيزي كه از ما مي گيري ، جان ما باشد . اين
طور نباشد كه ما ذليلانه بميريم . اوّل چشم را
بگيري ، دست را بگيري ، پا را بگيري ، ما را
فلج كني ، بعد ببري ؛ اينچنين نباشد .
اَللّهُمَّ اجْعَلْ ، اين از دعاهاي نوراني
نهج البلاغه است كه اين دعاها و از اين رقم
دعاها در نهج فراوان است كه اين ادب كرامت است
. اَللّهُمَّ اجْعَلْ نَفسِي اَوَّلَ
كَرِيمَهٍ تَنتَزِعُها مِنْ كَرائِمِي وَ
اَوَّلَ وَدِيعَهٍ تَرتَجِعُهَا مِنْ وَدائِعِ
نِعَمِكَ عِندِي(15) ؛ خدايا ! همة نعمت ها
امانت است ، همه را به تو بر مي گردانيم . ولي
اوّلين نعمتي كه مي گيري ، جان ما باشد . چشم
و گوش به همراه جان برود ، نه اوّل چشم وگوش و
اعضاء را بگيري ، ما ذليلانه در منزل زندگي
كنيم ، نيازمند به اعضاء منزل باشيم ، با
خواري و خفّت به سر ببريم . اين دعا درس كرامت
مي دهد .
از نظر مسائل اقتصادي هم مي گويد : خدايا !
همة نعمت ها به دست توست ، به جاي اينكه مع
الواسطه به ما نعمت بدهي ، بي واسطه ما را
تأمين كن كه ما منّت اين و آن نكشيم و نچشيم .
اَللّهُمَّ صُنْ وَجهِي بِاليَسارْ وَ لا
تَبدُلْ جاهِي بِالإقتارْ فَاَستَرزِقَ طالِبي
رِزقِكِ وَ اَسْتَعْطِفَ شِرارِ خَلقِكَ
فَاُفتَتَنَّ بِخَمِّ مَنْ أعطانِي وَ بِضَمّ
مَنْ مَنَعَنِي وَ أنْتَ مَعَ ذلِكَ وَلِيُّ
الإعطاء وَالمَنْع(16). خدايا ! آبروي ما را
با داشتن حفظ بكن ! خدايا ! آبروي ما را با
فقر نريز ! خدايا ! آنچه را كه به ما مي رسد ،
از توست . بكوشيم كه بي واسطه از تو بگيريم ،
نه به وسيلة اين و آن بگيريم ، تا از اين و آن
حقّ شناسي كنيم و كسي كه به ما چيزي نداد ،
گِله كنيم . اين دعاها درس كَرم مي دهد .
شما وقتي دعاهاي حضرت را در نهج البلاغه بررسي
مي كنيد ، همين است كه يا سعادت طلب مي كند ،
يا رفاقت با انبياء مي خواهد ، يا شهادت مي
خواهد ، يا كرامت مي خواهد ، يا عافيّت مي
خواهد ، يا فتوّت و رادمردي و مردانگي طلب مي
كند ، يا سلامت دين و دنيا را مي خواهد .
نَسأَلُ اللهَ المُعافاتَ فِي الأديانْ كَمَا
نَسأَلُهُ المُعافاتَ فِي الأبدان (17). عرض
مي كند : همانطوري كه ما از خدا عافيّت بدن مي
خواهيم ، عافيّت دين را هم طلب مي كنيم .
از نبي اكرم سئوال كردند : شما در شب قدر از
خدا چه مي خواهيد ؟ حالا كه با ما نگفتي شب
قدر كي است ، ولي اين را بگو از خدا چه مي
خواهي ؟ شما در شب قدر چه مي خواهي ؟ فرمود :
من اگر شب قدر را درك كنم ، از خدا عافيّت طلب
مي كنم . عافيّت همين عافيّت علوي است كه در
نهج البلاغه آمده ؛ هم عافيّت دين ، هم عافيّت
دنيا . هم عافيّت بدن ، هم عافيّت جان و نظام
. در جرياني كه شما با خبر هستيد دنيا چه مي
گذرد ، يك ميليارد مسلمان در چه حالت اند ؛
اين خطوط كلّي دعا را از وليّ دعا بياموزيم ،
براي همه مسئلت كنيم . اينچنين نباشد كه فقط
براي خود دعا كنيم . آنها كه اين دعاها را به
ما آموختند ، براي همه خواستند . آنها كه در
نماز مي گويند : إيّاكَ نَعبَدُ وَ إيّاكَ
نَستَعِينْ (18)، ديدشان خيلي بلند است . نمي
گويند : تنها من عبادت مي كنم و اين متكلّم مع
الغير ، يعني ما عبادت مي كنيم ، منظور اين
باشد كه من با همة شئون ادراكي ام ، دركي ام ،
تحريكي ام ، اعضاء و جوارح ام كه در دعاي عرفه
آمده است تو را عبادت مي كنم ، اين حدّ نيست .
نه تنها ما ، يعني مسلمين عالم تو را عبادت مي
كنيم ، اين حدّ ام نيست . ما ، يعني مجموعة
نظام آفرينش .
چون خدا به ما فرمود : شما به همراه همة اين
قافله ها حركت كنيد ، فَقالَ لَهَا وَ لِلأرضِ
ائتِيا طُوعاً أو كَرْهَاً قالَتَا اَتَيْنَا
طائِعِينْ (19). خدا فرمود : من به آسمان و
زمين گفته ام خواه و نا خواه بيائيد . اينها
گفتند : ما به همراه همة قافله با رغبت مي
آئيم . اينها دو نفر اند ، امّا حرف شان جمع
است . قَالَتَا اَتَينَا طائِعِيْن . نه
طائِعَيْن ! خدا به دو نفر خطاب كرد با ضمير
تثنيه . آنها با جمع جواب دادند . اين ادب را
خدا به ما آموخت . ببينيد همه مي گويند : يا
الله ! شما هم براي همه خير طلب بكنيد . اين
هم مطلب بعدي .
كم كم آماده مي شويم براي مراسم دعا ؛ امّا
چون شب ضربت خوردن عليّ بن أبيطالب (سلام الله
عليه) است ، گرچه بعداً به فيض ولايت به بركت
مدّاحي مدّاح اهل بيت استفاده مي كنيم ، ولي
بايد عنايت كنيم كه حضرت سعي كرد با سلامت دين
شهادت را استقبال بكند . همة ما شنيده ايم كه
گريه براي اهل بيت از بهترين عبادات است .
ترديدي هم در او نيست . امّا سعي كنيم گرية
عاقلانة عارفانة بدون پِيرايه ؛ آن گريه
يقيناً عبادت است . نيازي به افزايش و كاهش
نيست .
جريان شهادت عليّ بن أبيطالب (سلام الله عليه)
به قدري درد آور است كه قبل از اتّفاق اش ،
شايد سي سال يا بيشتر ، معلوم نيست اين خطبة
شعبانيّه در چه سالي اتّفاق افتاد . سي سال ،
سي و پنج سال ، چهل سال معلوم نيست . پيغمبر
براي جريان ضربت خوردن علي اشك ريخت . آن
پيغمبر !! اين خطبة معروف كه در آخرين جمعة
ماه شعبان پيغمبر آن خطبه را ايراد كرد ،
فرمود : أيُّهَا النّاس قَدْ أقبَلَ إلِيكُمْ
شَهرُ اللهْ بِالبَرَكَهِ وَالرَّحمَهِ وَ
المَغفِرَه (20)، در پايان گريه كرد . امير
المؤمنين عرض كرد : چرا گريه مي كني ؟ فرمود :
در ماه مبارك رمضان تو مشغول نمازي ، سر مطهّر
ات با خون ات رنگين مي شود ! خوب حالا كِي بود
؛ 25 سال كه خود حضرت خانه نشين بود ، 5 سال
تقريبي هم حكومت كرد ، اين شده 30 سال . 30
سال تقريباً بعد از رحلت رسول اكرم اين حادثة
تلخ جهاني رخ داد . حالا آن خطبة شعبانيّه كي
بود ، آن روشن نيست . حداقلّ سي سال قبل از
ضربت خوردن علي پيغمبر گريه كرد . چه قدر اين
مصيبت تلخ است !!
20 سال قبل از جريان سيّدالشهداء ، عليّ بن
أبيطالب گريه كرد . از جريان صفّين كه بر مي
گشتند ،آمدند يك سرزمين اي ، با دست مبارك
اشاره كرد ، فرمود : هاهُنا ، هاهُنا . يك
مقدار خاك را گرفتند ، بعد بُو كردند ، فرمود
: همين جاست ، همين جاست . عرض كردند : چي
اينجاست ؟ فرمود : رادمرداني كه عاشقان كوي
حقّ اند ، اينجا مي آرمند (21). اينجا سرزمين
كربلاست . اگر كسي اينها را خوب بشناسد ،
نيازي به آن پِيرايه ها نيست ، اشك مي آيد . و
آن اشك عبادت است . اميرالمؤمنين به پيغمبر
فرمود : چرا گريه مي كني ؟ فرمود : در ماه
مبارك ، در حال نماز شمشيري مي آيد ، سر مطهّر
ات با خون اش رنگين مي شود ! عرض كرد :
بِسَلامَهٍ مِنْ دِينِي(22) ؟ عرض كرد : آن
وقتي كه شمشير بر سرم مي آيد ، دين من سالم
است ؟ فرمود : آري ، دين ات سالم است . اين آن
علي است !! شايد امشب كه 19 ماه مبارك رمضان
بود ، مهمان يكي از دخترها بود ، شيري آورد ،
نمكي آورد با نان ، فرمود : يكي از اين دو را
بردار ! بالأخره با نان و نمك افطار كرد .
حالا اينها خيلي مهم نيست ! اينها را شاگردان
علي هم كردند .
اين جريان فُزتُ وَ رَبِّ الكَعبِه(23) كه در
سحر 19 ماه مبارك رمضان عليّ بن أبيطالب گفته
بود ، اينها علي را نشان نمي دهد . چون چند
سال قبل از اين حادثه يكي از شاگردان عليّ بن
أبيطالب در هنگام ضربت خوردن و شمشير ديدن گفت
: فُزتُ وَ رَبِّ الكَعبِه . ما چون نرفتيم
به سراغ آن مقامات بلند ، خيال مي كنيم حضرت
علي يعني عالي ترين مقام اش اين است كه وقتي
شمشير خورد ، بگويد : فُزتُ وَ رَبِّ الكَعبِه
. در حالي كه او كساني را تربيت كرد ،
شاگرداني را تربيت كرد كه چند سال قبل از او
يك همچنين حادثه اي براي آنها اتفاق افتاد ،
گفتند : فُزتُ وَ رَبِّ الكَعبِه . مرحوم سيّد
علي ، شارح صحيفة سجاديّه ، بنگريد تا ببينيد
كه مقام اهل بيت چي است ! اين حديثي را با 28
واسطه تقريباً نقل مي كند ، بعد مي بالد ، مي
گويد : اُولئِكَ آبائِي فَجِئنِي بِمِثلِهِمْ
، إذا جَمَعَتْنا يا جَرِيرُ مَجامِعُ (24).
مي گويد : اينها اسنادي است كه اجداد من نقل
كردند ، از فلان كس از فلان كس از فلان كس از
فلان كس تا به پيغمبر مي رسد ؛ از پيغمبر
سئوال كردند : شما وقتي در معراج رفتي ، خيلي
حرف شنيدي . آن حرف هائي كه شنيدي شبيه لهجة
كي بود ؟ فرمود : آن حرف هائي كه من شنيدم
شبيه لهجة عليّ بن أبيطالب بود . علي را بايد
آنجا ها جستجو كرد . اين فُزتُ وَ رَبِّ
الكَعبِه را شاگرد علي ، قبل از علي ، چند سال
قبل از مرگ علي گفت . چون پيغمبر علي را با آن
وضع مي شناخت ، كه فرمود : من در معراج وقتي
حرف مي شنيدم ، مثل اينكه صدا شبيه صداي علي
بود . اين است كه وقتي با خبر مي شود شب 19
علي فرق اش مي شكافد ، اشك مي ريزد .
حضرت آمد ، اذان گفت ، بيدار كرد ، حتّي آن
پليد را هم بيدار كرد . شروع كرد به نماز ؛
خوب آن نماز ، سُبحانَ رَبّيَ العَظِيم ،
سُبحانَ رَبّيَ الأعلي ، آنگاه ندا آمد : عَلي
قَدْ قُتِلَ عَلِيٍُّ المُرتَضي ، عَلي
تَهَدَّمَتْ اَركانُ الهُدي ، وَانفَصَمَتِ
العُروَهُ الوُثقي . قُتِلَ عَلِيٍُّ
المُرتَضي(25) !!! زينب به حسنين گفت : برادر
! عليّ مرتضي غير از پدر ما كسي نيست ! اين
ندا را همه شنيدند ، يا اهل بيت شنيدند ؟ عَلي
تَهَدَّمَتْ اَركانَ الهُدي وَانفَصَمَتِ
العُروَهُ الوُثقي ، قُتِلَ عَلِيٍُّ
المُرتَضي . اين صدا را همه شنيدند ، يا آنها
كه بُوي شب قدر را استشمام مي كنند ، آنها
شنيدند ؟ به هر تقدير آمدند .
وجود مبارك اميرالمؤمنين به امام مجتبي دستور
داد كه بقيّة نماز را بخوان ! نماز را بخوان ؛
نماز ، نماز ! بعد هم حضرت را با آن وضع بردند
به منزل ، حالا تا چه اندازه حضرت را با آن
وضع پيچيدند و تا كجا زير بغل اش را گرفتند ؛
به هر تقدير بود ، وقتي به منزل رسيد ، فرمود
: اين كسي را كه گرفتيد ، با او مدارا كنيد .
به او ستم نكنيد .
در همين كوفه فرمود : شيري كه براي من آوردند
، به اين قاتل ام ابن مُلجم بدهيد . در همين
كوفه براي دختران همين علي صدقه آوردند !! كه
دختر أبي عبدالله فرمود : عَمَّتِي تَقُولُ ،
فتواي عمّة من اين است ؛ فتوا را زين العابدين
مي داد و زينب (عليها السَّلام) پخش مي كرد .
عَمَّتِي تَقُولُ إنَّ الصَّدَقَهَ عَلِينَا
مُحَرَّمِهِ ؛ … اَلسَّلامُ عَلي اَهلِ بِيتِ
النُبُوَّهِ وَالعِصمَه .
با همين حال كه نشسته ايد مراسم قرآن به دست و
قرآن به سر با يك توضيح كوتاهي عرض مي شود و
شروع مي كنيم . يكي از سُنن و آداب اين ليالي
قدر ، قرآن به دست گرفتن است . يعني قرآن را
به دست مي گيريم ، باز مي كنيم و خدا را قسم
مي دهيم و از خدا اين اموري كه علي (سلام الله
عليه) به ما آموخت ، مي خواهيم . بعضي از
روايات اين مسئله را دارد ؛ اين يك دعاست و يك
مراسم جدا . بعد هم قرآن به سر هست كه آن هم
قرآن را بالاي سر گذاشتن و دعائي كردن و قسم
دادن و از ذات أقدس إله چيزهائي خواستن .
خواسته هاي ما در همين محورهائي باشد كه
امامان ما (عليهم السَّلام) خواستند و براي
همة مسلمانها طلب بكنيم . آزادي همة بي گناهان
، استقلال همة مناطق اسلامي ، عظمت و عزّت و
سعادت و سيادت همة مسلمانها ، بالأخص صيانت و
سيادت نظام اسلامي ايران ، و دوام او تا ظهور
صاحب اصلي و اصيل اش ، يعني ولي عصر (أرواحنا
فداه) .
شرط اساسي همان دو ركن است ؛ اخلاص توحيد و
حلّ هر گونه كينه . با هيچ كسي بَد نباشيم و
در اين دعاها كساني را هم كه نسبت به ما جفا
كرده اند ، آنها را هم مشمول عفو قرار بدهيم ،
براي آنها هم خير طلب بكنيم ، با اين سعة صدر
كنار ضيافت إله بار يابيم تا با دست پُر
برگرديم.
پي نوشت ها:
(1) سورة قدر / آية 1
(2) سورة قدر / آية 2 تا 5
(3) سورة يوسف / آية 94
(4) سورة يوسف / آية 94
(5) سورة حج / آية 46
(6) عوالي اللآلي / جلد 2 / صفحة 233 / باب صوم ( صوم الوصال من خصائص النبّي
(ص) )
(7) مستدرك الوسائل / جلد 5 / صفحة 217
(8) نهج البلاغه / نامة 53 ـ من كتاب له (ع) كتب للأشتر النخعي
(9) نهج البلاغه / خطبة 23
(10) نهج البلاغه / خطبة 72
(11) نهج البلاغه / نامة 15
(12) نهج البلاغه / خطبة 171
(13) نهج البلاغه / خطبة 91
(14) مفاتيح الجنان / دعاي جوشن كبير
(15) نهج البلاغه / خطبة 215
(16) نهج البلاغه / خطبة 225
(17) نهج البلاغه / خطبة 99
(18) سورة حمد / آية 5
(19) سورة فصّلت / آية 11
(20) بحار الأنوار / جلد 93 / صفحة 356
(21) وَ مَصارِعُ عُشّاقِ شُّهَداء ـ بحار الأنوار / جلد 41 / صفحة 295
(22) بحار الأنوار / جلد 93 / صفحة 358
(23) بحار الأنوار / جلد 42 / صفحة 239
(24) بحار الأنوار / جلد 105 / صفحة 188
(25) بحار الأنوار / جلد 43 / صفحة 282