پايان برنامه
- حجتالاسلام بحرينی ميهمانان را بدرقه مينمايد
پايان برنامه
- قسمت خواهران
برادر تفقدی
صورت نيازهای آشپزخانه را برای روز بعد ميگيرند
به من گفتن سر شما
رو گرم کنم و هی باهات حرف بزنم
نکنه يه وقت پشت ديگ خوابت ببره!
گاهگاهی هم لطيفه و حکايت بامزهای چاشني آشپزی ميشود
- يه بنده خدائی افتاده بود تو چاه و هی صدا ميزد ; به من کمک کنيد!
يه همشهری از بالای
چاه رد شد و شنيد
دست کرد
تو
جيبش يه ده تومنی انداخت توی چاه
بعدشم گفت: حالا من دادم ولی ترا به خدا اونجا هم جای گدائيه!