عيد فطر در قرآن كريم

محمدناصر حسيني علايي


عيد چيست؟
عيد در لغت از ماده عود به معني بازگشت است، و لذا به روزهايي كه مشكلات از قوم و جمعيتي بر طرف مي‌شود و بازگشت به پيروزي‌ها و راحتي‌هاي نخستين مي‌كند عيد گفته مي‌شود، و در اعياد اسلامي به مناسبت اين كه در پرتو اطاعت يك ماه مبارك رمضان و يا انجام فريضه حج، صفا و پاكي فطري نخستين به روح و جان باز مي‌گردد و آلودگي‌ها كه بر خلاف فطرت است، از ميان مي‌رود، عيد گفته شده است. (1)
بسياري از آيات قرآن بر اجتماعي بودن شئون اسلامي دلالت مي‌كند و صفت اجتماعي بودن در تمامي احكام و قوانين اسلامي حاكم است. شارع مقدس اسلام در مسئله جهاد، اجتماعي بودن را به طور مستقيم تشريع كرده و دستور داده حضور در جهاد و دفاع، به آن مقداري كه دشمن دفع شود واجب است.
روزه و حج بر هر كسي كه مستطيع و قادر به انجام آن دو باشد و عذري نداشته باشد واجب است، اجتماعيت، در اين دو واجب به طور مستقيم نيست. بلكه لازمه آن دو است، چون وقتي روزه‌دار روزه گرفت قهراً در طول رمضان در مساجد رفت و آمد خواهد كرد و در آخر در روز عيد فطر، اين اجتماع به حد كامل مي‌رسد، و نيز وقتي مكلف به زيارت خانه خدا گرديد قهراً با ساير مسلمانان يك جا جمع مي‌شود، و در روز عيد قربان اين اجتماع به حد كامل مي‌رسد. و نيز نمازهاي پنج‌گانه يوميه را بر هر مكلفي واجب كرده، و جماعت را در آن واجب نساخته، ولي اين رخصت را در روز جمعه تدارك و تلافي كرده و اجتماع براي نماز جمعه را بر همه واجب ساخته است.
عيد فطر در قرآن با مراجعه به قرآن شريف آياتي را مي‌توان يافت كه به طور مستقيم و با كمي دقت بر عيد فطر و آداب آن توجه دارند و نشان مي‌دهند كه اين مسئله از ديد قرآن پنهان نمانده است. آن آيات عبارتنداز:

1- آيه 185 سوره مباركه بقره:
در اين آيه خداوند متعال ضمن معرفي ماه مبارك رمضان و نزول قرآن در آن به برخي از احكام مربوط به اين ماه شريف اشاره كرده و مي‌فرمايد: هر يك از شما كه هلال ماه رمضان را مشاهده كرد بايد روزه بگيرد و كسي كه در حال سفر و يا مريض بود و ماه رمضان را درك كرد در روزهاي ديگر بايد، روزه فوت شده را جبران كند. در ادامه مي‌فرمايد: خداوند اين احكام را به خاطر راحتي شما و نه به خاطر به سختي افتادنتان تشريع نموده است و اين كه عدد را تكميل كنيد و خدا را به خاطر هدايت بزرگ بداريد.
«يريدالله بكم اليسر ولايريد بكم العسر و لتكملواالعدة و لتكبروالله علي ماهدئكم و لعلكم تشكرون».
ولتكموا... عطف به يريد و مبين علت غائي است. خداوند در تشريع احكام براي شما آساني خواسته نه سخت‌گيري، تا روزه ايام معدود را به هر صورتي كه بتوانيد چه در ماه رمضان يا غير آن به كمال رسانيد ممكن است ولتكملوا، عطف به فعل مقدر يا فليصمه باشد: تا از اين امر «فليصمه» (و هر امري) آنچه آسانست و بتوانيد، انجام دهيد و آن را تكميل نماييد، چون امر ولتكموا بعد از امر به روزه ماه رمضان است كمال ظاهري آن معناي اتمام مي‌باشد. و كمال معنوي آن انجام با شرايط و آداب آن است تا با گذشت ايام اراده ايماني، حاكم بر انگيزه‌ها و شهوات گردد و انسان را برتر آرد و اراده خدا ذهن را فراگير و ياد عظمت او زنده و فعال گردد يادي كه بر طريق هدايت استوار شود:
و لتكبروالله علي ماهداك و در پرتو آن، نعمت‌ها مشخص و شكرگزاري شود.
در روايات منظور از تكبير در جمله: و لتكبرواالله علي ما هديكم تعظيم، و منظور از هدايت، ولايت است.
اين كه هدايت به معناي ولايت باشد از باب تطبيق كلي بر مصداق است و ممكن است از قبيل همان قسم بياناتي باشد كه نامش را تاويل گذاشته‌اند، چنانكه در بعضي از روايات آمده و در معناي دو كلمه يسر و عسر فرموده‌اند: يسر ولايت و عسر مخالفت با خدا و دوستي با دشمنان خداست.
پس معناي آيه اين است كه تا خداوند را بزرگ بداري و اجلالش كني به خاطر آن هدايت و راهنمايي كه براي شما در دينتان بيان كرد و به خاطر آن كه به شما توفيق داد تا ماه رمضان را روزه بداريد اين ماه اختصاصي شما امت مسلمان مي‌باشد و امم ديگر از آن بي‌بهره‌اند.
بيشتر دانشمندان گفته‌اند كه مقصود از ولتكبراالله، تكبيرهايي است كه در شب عيد فطر وارد شده است كه اين تكبيرها بعد از چهار نماز مغرب و عشاء و صبح روز عيد و نماز عيد فطر گفته مي‌شود. در عيد فطر اين گونه مي‌گويند: «الله‌اكبر الله‌اكبر لااله الاالله و الله‌اكبر الله‌اكبر و لله‌الحمد الحمد علي ما هدانا و له الشكر علي ما اولانا.» (2)
توضيح- برخي براي روز عيد اين تكبيرها را بعد از نماز ظهر و عصر روز عيد نيز ذكر كرده‌اند. حضرت امام خميني و آية‌الله اراكي جزء اين دسته از فقها مي‌باشند مستند اين حكم، روايتي است از قول امام صادق عليه‌السلام كه فرمود: در عيد فطر هم تكبير هست، عرضه داشتم تكبير كه غير از روز قربان نيست، فرمود: چرا در عيد فطر هم هست، ليكن مستحب است كه در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو ركعت نماز عيد گفته شود. (3)
همچنين سعيد نقاش از امام صادق عليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود: براي من در شب عيد فطر تكبير هست، اما واجب نيست بلكه مستحب است، مي‌گويد، پرسيدم اين تكبير در چه وقت مستحب است؟ فرمود در شب عيد در مغرب و عشا و در نماز صبح و نماز عيد آنگاه قطع مي‌شود، عرضه داشتم: چگونه تكبير بگويم؟ فرمود: مي‌گويي الله‌اكبر، الله‌اكبر، لااله الاالله، و الله‌اكبر، الله‌اكبر و لله الحمد، الله‌اكبر علي ما هدانا و منظور از كلام خدا كه مي‌فرمايد: و لتكموا العدة همين است، چون معنايش اين است كه نماز كامل كنيد. و خدا را در برابر اين كه هدايتتان كرده تكبير كنيد ‌(4) و تكبير همين است كه بگوييد: الله‌اكبر، لااله الاالله، و الله‌اكبر، و لله الحمد راوي مي‌گويد در روايت ديگري آمده كه تكبير آخر را چهار بار بايد گفت.
مرحوم علامه طباطبائي ضمن بيان دو روايت ياد شده در حل تعارض بين آن ‌دو مي‌نويسد: اختلاف اين دو روايت كه يكي تكبير را در ظهر و عصر نيز مستحب مي‌‌‌داند و ديگري نمي‌داند ممكن است حمل شود بر مراتب استحباب، يعني دومي مستحب باشد، و اولي مستحب‌تر، و اين كه فرمود: منظور از (و لتكملوا العدة) اكمال نماز است شايد منظور اين باشد با خواندن نماز عيد، عدد روزه را تكميل كنيد و باز خود تكبيرات را بگوييد. كه خدا شما را هدايت كرد، و اين با معنائي كه ما از ظاهر جمله، ولتكبرواالله علي ما هديكم ... فهميديم منافات ندارد، براي اين كه كلام امام استفاده حكم استحبابي از مورد وجوب است. (5)
شافعي معتقد است كه بايد الله‌اكبر را سه بار گفت و از زماني‌كه ماه ديده مي‌شود و تا زماني‌كه امام به نماز مي‌ايستد اين تكبيرها تكرار شود. وقتي امام بيرون آمد همراه تكبير او بايد تكبير گفت در حالي كه در عيد قربان بايد همين تكبيرها را پشت سر ده نماز خواند كه اولين آنها نماز ظهر روز عيد قربان تا ده نماز بعد از آن مي‌باشد. كساني كه در شهرها هستند پشت سر ده نماز اين تكبيرها را مي‌گويند و كساني كه در منا مي‌باشند پشت سر 15نماز كه اول آنها نماز ظهر عيد قربان است اين تكبيرها را تكرار مي‌كنند. (6)

2- آيات 14 و 15 سوره مباركه كه اعلي:
در آيات مورد بحث به نجات اهل ايمان و عوامل اين نجات اشاره مي‌كند، نخست مي‌فرمايد: مسلماً رستگار مي‌شود كسي كه خود را تزكيه كند (قد افلح من تزكي) و نام پروردگارش را به ياد آورد و به دنبال آن نماز بخواند (و ذكر اسم ربه فصلي)
به اين ترتيب عامل فلاح و رستگاري و پيروزي و نجات را سه چيز مي‌شمرد: تزكيه و ذكر نام خداوند و سپس بجا آوردن نماز، در اين كه منظور از تزكيه چيست تفسيرهاي گوناگوني ذكر كرده‌اند: نخست اين كه منظور پاك‌سازي روح از شرك است، به قرينه آيات قبل، و نيز به قرينه منظور پاك‌سازي دل از رذائل اخلاقي و انجام اعمال صالح است، به قرينه آيات فلاح در قرآن مجيد از جمله آيات آغاز سوره مومنون كه فلاح را در گرو اعمال صالح مي‌شمرد، و به قرينه آيه 9 سوره شمس كه بعد از ذكر مسئله تقوا و فجور مي‌فرمايد: قد افلح من زكي‌ها: رستگار شد كسي كه نفس خود را از فجور و اعمال زشت پاك كرد و به زينت تقوا بياراست.
ديگر اين كه منظور زكات فطره در روز عيد فطر است كه نخست بايد زكات را پرداخت و بعد نماز عيد را بجا آورد.
قابل توجه اين كه: در آيات فوق نخست سخن از تزكيه و بعد ذكر پروردگار و سپس نماز است.
به گفته بعضي از مفسران مراحلي عملي مكلف سه مرحله است: نخست ازاله عقائد فاسده از قلب سپس حضور معرفةالله و صفات و اسماء او در دل و سوم اشتغال به خدمت. آيات فوق در سه جمله كوتاه اشاره به اين سه مرحله كرده است.
اين نكته نيز قابل توجه است كه نماز را فرع بر ذكر پروردگار مي‌شمرد، اين به خاطر آن است كه تا به ياد او نيفتد و نور ايمان در دل او پرتو افكن نشود به نماز نمي‌ايستد به علاوه نمازي ارزشمند است كه توأم با ذكر او و ناشي از ياد او باشد، و اين كه بعضي ذكر پروردگار را تنها به معني الله‌اكبر يا بسم‌‌الله الرحمن الرحيم كه در آغاز نماز گفته مي‌شود تفسير كرده‌اند در حقيقت بيان مصداق‌هاي از آن است.
همان طور كه مي‌دانيم وظيفه پيغمبر تزكيه است. دل‌هاي مستمد و حق طلب و حقيقت خواه آيات را مي‌شنوند، متأثر مي‌شوند، مي‌پذيرند و مي‌گروند، و دل‌هاشان از نجاست شرك، با آب توحيد پاك و پاكيزه مي‌شود.
و ذكر اسم ربه فصلي- اسامي پروردگار همگي اوصاف ذات مقدسش هستند. ذكر ممكن است به زبان باشد، مثل معني رحمن و رحيم و آثار رحمت واسعه خداوند در همه كائنات و در وجود خودمان بينديشيم. توجه به معاني رحمت و علو و عظمت يا خالق و رازق بودن قادر متعال قهراً و قطعا خضوع و خشوع مي‌آورد. برجسته‌ترين نمونه اظهار خشوع نماز است. ببينيد چگونه در سه كلمه، جميع مراحل را جمع فرموده است.
1- پاك شدن از شرك و اخلاق رذيله به توحيد و ايمان و باور داشتن اصول عقايد (تزكي).
2- در آثار قدرت و حكمت پروردگار و نعمت‌هاي مادي و معنوي و جسمي و روحي انديشيدن كه هر ساعتي از اين تفكر بهتر از هفتاد سال عبادت است. علاوه بر اين ذكر قلبي، با زبان نيز كلمه شهادت گفتن (و ذكر اسم ربه).
3- اظهار شكستگي و فروتني و كوچكي در پيشگاه پروردگار نمودن و به عبادت و پرستش پرداختن (فصلي) هر كس اين سه مرحله را پيمود بسر منزل فلاح و رستگاري مي‌رسد و اين است معني (قد افلح من تزكي).
عده‌اي بر اساس روايات رسيده معتقدند كه منظور از «تزكي» دادن زكات فطره و خواندن نماز عيد است (7)، بعضي نيز تزكيه را در اينجا به معني دادن صدقه مالي دانسته‌اند. مهم اين است كه تزكيه معني وسيعي دارد كه همه اين مفاهيم را در برمي‌گيرد، هم پاك‌سازي روح از آلودگي شرك و هم پاك‌سازي از اخلاق رذيله، و هم پاك‌سازي عمل از محرمات، و هر گونه ريا، و هم پاك‌سازي مال و جان به وسيله دادن زكات در راه خدا، زيرا طبق آيه اخذ من اموالهم صدقه تطهر هم تزكيهم بها: (از اموال آنها صدقه‌اي (زكات) بگير تا آنها را به وسيله آن پاك‌سازي و تزكيه كني) دادن زكات سبب پاكي روح و جان است. بنابراين، تمام تفسيرها ممكن است در معني گسترده آيه جمع باشد.
چند روايت كه در ذيل اين روايت آمده است را مرور مي‌كنيم: عبدالله بن مسعود گفته است كه مقصود از آيه «ذكر اسم ربه فصلي» آن است كه انسان زكات مال خود را بدهد و نماز را اقامه كند و بر اين اساس مرتباً مي‌گفت:« رحم الله امرءا تصدق ثم صلي يعني خدا بيامرزد كسي را كه صدقه بدهد و نماز بخواند. سپس آيه ياد شده را تلاوت كرد.
عده‌اي ديگر گفته‌اند منظور از صدقه همان زكات فطره است كه در اول ماه شوال پرداخت مي‌شود. و تكبيرهاي روز عيد و نماز عيد فطر را نيز شامل مي‌شود. و به عبدالله بن عمر نافع مي‌گفت: آيا صدقه داده‌اي؟ اگر پاسخ مي‌‌داد بله صدقه داده‌ام به وي مي‌گفت پس بيا به مصلي برويم و نماز بخوانيم و اگر پاسخ مي‌داد: صدقه نداده‌ام به او مي‌گفت صدقه بده تا به مصلي برويم و نماز بخوانيم. سپس آيه ياد شده را تلاوت مي‌كرد.
ابوخالد گفت: نزد ابوالعاليه رفتم، به من گفت روز عيد قبل از آن كه براي نماز بروي به اينجا مي‌آيي؟ پاسخ دادم: بله وقتي روز عيد فرارسيد به نزد وري رفتم، از من پرسيد آيا افطار كرده‌اي؟ پاسخ ‌دادم: بله پرسيد آيا غسل كرده‌اي؟ گفتم: بله گفت: آيا صدقه داده‌اي گفتم بله گفت تو را به اين خاطر به اينجا فرا خوانده‌ام كه در ابتدا اين اعمال را انجام دهي و پس از آن به مصلي بروي، آنگاه اين آيه را خواند و گفت مردم مدينه هيچ صدقه‌اي را برتر از آن نديدند كه كسي به كس ديگر آب دهد. (8)
شخصي از امام صادق عليه السلام پرسيد معناي آيه قد افلح من تزكي چيست؟ فرمود: اين است كه هر كس زكات فطره بدهد، رستگار ميشود. پرسيد معناي آيه و ذكر اسم ربه فصلي چيست؟ فرمود اين است كه (براي نماز عيد) به سوي جبانه برود و نماز بخواند و منظور از جبانه، صحرا است. (9)
رسول خدا صلي الله عليه و آله همواره در روزهاي عيد فطر قبل از رفتن به مصلي فطره را تقسيم مي‌كرد و اين آيه را مي‌خواند: «قد افلح من تزكي و ذكر اسم ربه فصلي.» (10)
آداب نماز عيدخداوند متعال در فرازي از آيه 31 سوره اعراف مي‌فرمايد: «خذوا زينتكم عند كل مسجد...» يعني هنگام رفتن به مسجد زينت‌هاي خود را برداريد. اين خطاب به همه فرزندان آدم به عنوان يك قانون هميشگي كه شامل اعصار قرون مي‌شود كه زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود داشته باشيد.
اين جمله مي‌تواند هم اشاره به زينت‌هاي جسماني باشد كه شامل پوشيدن لباس‌هاي مرتب و پاك و تميز و شانه زدن موها، و به كار بردن عطر و مانند آن مي‌شود، و هم شامل زينت‌هاي معنوي، يعني صفات انساني و ملكات اخلاقي و پاكي نيت و اخلاص و اگر مي‌بينيم در بعضي از روايات اسلامي تنها اشاره به لباس خوب يا شانه كردن موها شده و اگر مي‌بينيم تنها سخن از مراسم نماز عيد و نماز جمعه به ميان آمده است، دليل بر انحصار نيست بلكه هدف بيان مصداق‌هاي روشن است و هم‌چنين اگر مي‌بينيم كه در بعضي ديگر از روايات، زينت به معني رهبران و پيشوايان شايسته تفسير شده دليل بر وسعت مفهوم آيه است كه همه زينت‌هاي ظاهري و باطني را در بر مي‌گيرد.
در كتاب المقنع گفته است: «سنت در افطار عيد قربان اين است كه بعد از نماز انجام شود و در عيد فطر قبل از نماز. (11)
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: اگر در روز عيد فطر براي رسول خدا صلي الله عليه و آله عطر مي‌آوردند اول به زنان خود مي‌داد. (12)


پي نوشت ها:
1- تفسير نمونه، ج 5، ص131.
2- تفسير ابوالفتوح رازي، ج 2، ص 18.
3- مستدرك الوسائل، جلد 6، ص 137.
4- وسايل‌الشيعه، ج 7، ص 455/ الكافي، كليني ج4، ص 166.
5- الميزان، علامه طباطبايي، ج2، ص 28.
6- تفسير ابوالفتوح رازي، ج2 ، ص 68.
7- بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 93، ص 104، ح 3.
8- تفسير ابوالفتوح رازي، ج12، ص 62.
9- من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج1، ص 501، ح 1474.
10- تفسيرالميزان، ج20، ص 271.
11- همان ج 6، ص 337.
12- من لا يحضره الفقيه، ج2، ص 174، ح 2055.


منبع: پايگاه تبيان