چرا با وجود آثار مفيد روزه، مسافران نمىتوانند روزه
بگيرند؛ به ويژه آن كه فلسفه شكسته شدن نماز و بطلان روزه مسافر، تخفيف به حال
اوست و در روايات از آن به هديه الهى تعبير شده است و در قرآن كريم، بعد از
بيان اين حكم مىفرمايد: ?اگر روزه بگيرند، براى آنان بهتر است?؟
روزه، ابعاد گوناگونى داشته، آثار مثبت فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود
انسان دارد. تلطيف روح، تقويت اراده، كنترل غرايز و تقليل آنها، تقويت روحيه
ايثار و نوعدوستى از مهمترين تأثيرات اخلاقى و تربيتى روزه است و علاوه بر آن
كه روزه براى بيمارىهاى جسمى و روانى، آثار بهداشتى و درمانى فراوانى دارد، با
وجود اين، اين آثار مخصوصاً در بعد معنوى و قرب الى الله، زمانى تحقق مىيابد
كه اين عبادت با شرايط آن صورت پذيرد كه از جمله اين شرايط، در سفر نبودن است.
اين كه چرا عبادت خداى متعال كه راه سعادت بشر است، مشروط به شرايط خاصى شده
است و يا با پيشرفت و فناورى وسايل حمل و نقل، آيا هنوز اين شرايط معتبر است يا
نه و نيز تفسير آيات روزه، موضوع بحث ماست.
پرسش 1. فلسفه شكسته شدن (قصر) نماز چيست و چرا عبادت خداوند مشروط به شرايطى
است؟
نماز شكسته از احكام امتنانى و تسهيلى خداوند براى مسافران است؛ اما اين كه چرا
براى عبادت خداوند، شرايطى مقرر شده است، توجه به نكات ذيل مفيد است:
الف) تمام عبادات و شرايط آنها توقيفى و تعبدى است؛ يعنى، از سوى خداوند است و
هيچ كس حق كاستى و افزودن به آن را ندارد؛ پس همه اين شرايط، از سوى خداوند
است.
ب) خداوند بهتر از هر كس مىداند كه راه وصول و تقرب به او چيست و چگونه
مىتوان بهتر به او نزديك شد و به سعادت و كمال رسيد. بنابراين اگر او جزء و
شرطى را قرار داده و يا چيزى را حذف كرده، بر اساس مصالحى است كه بسيارى از
آنها فراتر از توان درك عقل بشرى است و تنها خداوند بدان آگاه است.
ج) عبادات به عنوان وسيلهاى براى نيل به كمال در نظر گرفته شده است؛ از اين رو
قرآن كريم مىفرمايد: ?يا أيها الذين آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ
الصَّلاةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرِينَ؛1 اى انسانهاى مؤمن! با استعانت از
نماز و روزه به خدا نزديك شويد?. در همه اعمال عبادى، قصد قربت شرط است. گرچه
نيت امرى است قلبى، ولى وقتى همان نيت را با عبارات و الفاظ بيان مىكنيم،
مىگوييم: ?قربة الى الله?، يعنى اين عبادتها را به عنوان وسيلهاى براى تقرب
به پيشگاه حضرت حق ـ تبارك و تعالى ـ انجام مىدهيم.
پس اين عبادات، زمانى نقش وسيله تقرب به خدا را ايفا مىكنند كه با شرايط آن
صورت گيرد. خداى متعال مىفرمايد: نماز بايد براى ياد من مىباشد (أَقِمِ
الصَّلاةَ لِذِكْرِى2) و در عين حال تذكر مىدهد كه ?لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ
وَ أَنْتُمْ سُكارى؛3 در حال مستى نزديك نماز نشويد?؛ زيرا چنين نمازى غفلتزدا
و نزديك كننده بشر به خدا نيست و نمازگزار با چنين حالتى حضور قلب ندارد و
نمىداند كه چه مىكند. ازاينرو در ادامه همين آيه، در مقام تعليل حكم
مىفرمايد: ?حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون?.4
علت بسيارى از نابسامانىها در جوامع اسلامى، اين است كه عبادتهاى مسلمانان
روح ندارد و در حقيقت نماز و روزه بسيارى از آنان روح ندارد، وگرنه ?إِنَّ
الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ?5 در حالى كه وجود بسيارى از
مفاسد فردى و اجتماعى در جوامع اسلامى، غيرقابل انكار است (گرچه نسبت آن با آن
چه كه در جوامع غيرالهى و غيردينى است به مراتب بسيار كمتر است).
آيةالله مصباح يزدى در اين زمينه مىنويسد:
?ركن مهم همه عبادات، نيت و قصد قربت است و اين ركن، مخصوص به نماز نيست؛ بلكه
هر عمل عبادى، بايد ?قربة الى الله? انجام شود و داعى بر انجام آن اطاعت خدا
باشد؛ چون پرستش با دل انسان بستگى دارد و به عبارت ديگر، عبادت از افعال و
عناوين قصدى است. چنان كه هر گونه خم شدنى علامت تعظيم نيست؛ زيرا ممكن است به
قصد مسخره كردن باشد، عبادت هم صرف حركات و سكنات يا اذكار و اوراد نيست؛ بلكه
بايد به خاطر اطاعت امر خدا باشد؛ پس نمازى كه براى تمرين و ياد گرفتن خوانده
مىشود، يا براى ريا و خودنمايى يا از روى نفاق و ترس از مسلمانان يا جلب توجه
ايشان، عبادت حقيقى نيست ...?.6
شايد اين پرسش مطرح شود كه چرا خداى متعال، تقرب به خودش را با صرف اقدام
بندگان به يك عمل عبادى با هر شكل و قالب و شرايطى كه انجام شود، قرار نداده
است؛ بلكه اين تقرب با شرايط خاص حاصل مىشود؟ پاسخ آن ـ همان طور كه آيةالله
مصباح يزدى نوشتهاند ـ اين است:
?حكمت اين كه خداى متعال خواسته است مردم از راه اسباب عادى به مقاصدشان برسند،
اين است كه در راه تحصيل اسباب، هزاران وسيله آزمايش و تكامل اختيارى براى
انسانها پيش مىآيد كه هرگز در گوشه مسجد و معبد حاصل نمىشود؛ چنان كه بارها
گفته شد، غرض از آفريده شدن انسان در اين جهان مادى، همان است كه با اختيار و
انتخاب خود راه كمال را بپيمايد و اساسا كمال حقيقى انسان، همان است كه از راه
اختيار حاصل مىشود و انتخاب و اختيار، ميدان عمل آزاد و راههاى متعدد و وسايل
گوناگون آزمايش لازم دارد و هر قدر زمينه آزمايش بيشتر باشد، امكان تكامل
انسانى بيشتر خواهد بود. اين است كه خداى متعال به انسان امر فرموده به كار و
كوشش و تلاش و فعاليت بپردازد تا در زمينههاى مختلف، آزمايش خود را بدهد، و
كمال اختيارى خويش را به دست آورد (لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ
عَمَلاً)7 ?وگرنه خداوند عاجز نبود كه روزى هر بندهاى را به وسيله مائده
آسمانى نازل كند ...?؛8 يعنى، كمال ما در گرو رفتارهاى اختيارى ماست و اختيارى
بودن رفتار، متوقف بر اين است كه گزينههاى مختلف باشد كه يكى از آنها صحيح يا
بهترين باشد و همين كه يكى صحيح يا بهترين است، به اين معناست كه شرط خاصى براى
قبولى يا كمال آن عبادت گذاشتهايم.9
پرسش2. گرچه خداى متعال بر اساس آيات 183 و 184 سوره بقره، مىفرمايد: ?بر
مسافر و مريض واجب نيست، ماه رمضان راروزه بگيرند، بلكه ايام ديگرى را روزه
بگيرند؛ ولى در ادامه همان آيات مىفرمايد: ?روزه گرفتن بهتر است?؛ بنابراين،
روزه بر انسان مسافر واجب نيست؛ نه اين كه حرام باشد. حال حرام بودن روزه در
سفر با آيه شريفه ?وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ? چگونه قابل جمع است؟
قبل از هر جوابى توجه به آيات روزه براى فهميدن حكم الهى ـ آن گونه كه منظور
خداى متعال بوده ـ بسيار سودمند است.
آيات روزه مسافر
?يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ
الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
أَيّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ
فَعِدَّةٌ مِنْ أَيّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ
طَعامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ
تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِى
أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ
الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ
مَرِيضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ
بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ
وَ لِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛10
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! روزه بر شما نوشته شد؛
همان گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند، نوشته شد تا پرهيزگار شويد. چند
روز معدودى را [بايد روزه بداريد] و كسانى از شما كه بيمار يا مسافر باشند،
روزهاى ديگرى را [به جاى آن روز بگيرند] و بر كسانى كه قدرتِ انجام آن را
ندارند (همچون بيماران مزمن و پيرمردان و پيرزنان) لازم است كفاره بدهند؛
مسكينى را اطعام كنند و كسى كه كار خير را پذيرا شود، براى او بهتر است و روزه
داشتن براى شما بهتر است؛ اگر بدانيد. ماه رمضان است كه قرآن براى راهنمايى
مردم و نشانههاى هدايت و فرق ميان حق و باطل در آن نازل شده، پس آن كس كه در
ماه رمضان در حضر باشد (مسافر نباشد)، روزه بدارد و آن كس كه بيمار يا در سفر
باشد، روزهاى ديگرى را به جاى آن روزه بگيرد. خداوند راحتى شما را مىخواهد؛ نه
زحمت شما را. هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد و خدا را بر اين كه شما
را هدايت كرده، به عظمت ياد كنيد. باشد كه از اين نعمت بزرگ سپاسگزار گرديد?.
پاسخ اول
الف) در اين آيات شريفه، دو بار از روزه مريض و مسافر سخن به ميان آمده است و
در هر دو بار، خداوند متعال فرموده است: ?آنان روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه
بگيرند?. از اين صراحت و تكرار دو مرتبه، استفاده مىشود كه در اين دو مورد،
نبايد روزه گرفت.
ب) معناى جمله ?روزه گرفتن بهتر است?، چنين مىشود: اگر انسان از مسافرت كردن
صرف نظر كرده و با ميل و رغبت (تطوّع) روزه بگيرد، كار خوبى انجام داده و روزه
گرفتن برايش بهتر است. از اين رو، فقها فتوا دادهاند كه مسافرت در ماه رمضان ـ
گرچه حرام نيست ـ مكروه است؛ يعنى، باعث مىشود كه انسان از فيض الهى روزه
محروم بماند.
ج) همچنين نسبت به جمله ?عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ? بايد گفت مىدانيم كه
يكى از شرايط ثبوت تكاليف الهى وسع (قدرت داشتن) مكلف است و اگر كسى بر انجام
دادن تكليفى وسع (قدرت) نداشته باشد، تكليف از او ساقط است؛ اما اگر قدرت كمى
داشته باشد كه تكليف را بتواند با سختى و مشقت فراوان انجام دهد، از آن، تعبير
به داشتن ?طاقت? مىشود؛ مانند روزه گرفتن اشخاص پير و يا كسانى كه بيمارى عطش
دارند كه در اين صورت، اصل تكليف ساقط نيست؛ بلكه خداوند براى اين دسته نيز
تخفيف قائل شده و اجازه فرموده است كه آنان نيز افطار كنند؛ ولى به جاى روزه هر
روز، فديه بدهند؛ يعنى، ده سير طعام به فقير بدهند و اگر دو برابر آن را بدهند،
براى آنها بهتر است و در صورت تحمل مشقت، روزه داشتن برايشان بهتر است.
پاسخ دوم
معناى ?وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ?، چنين مىشود: آن روزهاى كه خداوند
متعال بر شما واجب كرده و شما را بدان اختصاص داده است [و آن را در حال سفر و
مرض از شما برداشته است]، آن روزه به خيرو صلاح شماست؛ اگر بدانيد و به عبارت،
ديگر جمله ?روزه گرفتن براى شما بهتر است?، به اصل دستور روزه بر مىگردد؛ نه
به مواردى كه استثنا شده است.
پاسخ سوم
آن چه اين استفاده كه ?روزه گرفتن در سفر بهتر است? را خدشهدار مىكند، فتواى
برخى از علماى اهل سنت مبنى بر اين است كه افطار كردن در سفر بهتر از روزه
گرفتن است؛ يعنى، اين مسئله حتى در ميان علماى اهل سنت هم مورد اتفاق نيست كه
روزه در سفر بهتر است.11
پاسخ چهارم
علماى اهل سنت با استفاده از رواياتى كه در اختيارشان هست، بالاتفاق به جواز
افطار در سفر (با شرايطش) فتوا دادهاند و اختلاف آنان فقط در اين است كه آيا
افطار و عدم افطار مساوى است يا افطار در سفر افضل و برتر است و يا اين كه روزه
گرفتن در سفر افضل و برتر است. برخى بر افضليت افطار و گروهى بر افضليت عدم
افطار فتوا دادهاند.12 از طرف ديگر تمامى فقهاى شيعه ـ با استفاده از روايات
اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام ـ بالاتفاق13 فتوا دادهاند كه روزه در سفر
(با شرايطش) حرام است و افطار عزيمت است؛ نه رخصت؛ يعنى، بايد حتما افطار كنند؛
نه اين كه مىتوانند افطار كنند و يا روزه بگيرند. در اين جا اگر مسلمانى
بخواهد روش مطمئنى را در مقام عمل در پيش بگيرد، چه بايد بكند؟ آيا غير از اين
است كه بايد در سفر (با شرايطش) روزه نگيرد و افطار نمايد؟ هيچ عالمى نيست كه
روزه در سفر را با آن شرايط خاص، واجب بداند؛ ولى از اين طرف، عدهاى از علماى
مسلمان آن را حرام و عدهاى افطار را بهتر مىدانند.
پرسش3. اين كه اسلام دستور داده كه مسافر نماز چهار ركعتىاش را دو ركعتى
بخواند و روزهاش را افطار نمايد، مربوط به زمانى است كه سفرها طولانى و با
مشقت بوده است؛ اما در اين زمان با توسعه فناورى و پيدايش وسايل پيشرفته و
سفرهاى راحت، اين دستور چرا اجرا مىگردد؟
اگر واقعا علت تامه قصر (شكسته) خواندنِ نمازهاى چهارركعتى و نگرفتن روزه در
سفر، همان باشد كه در سؤال آمده است، بايد چنين باشد؛ ولى با يك بررسى اجمالى
روشن مىشود كه چنين چيزى صحيح نيست؛ زيرا اگر اين حرف صحيح باشد، بايد
تمامى سفرهاى با مشقت و طولانى، مشمول چنين حكمى باشند و حال آن كه به طور مثال
در سفر معصيت ـ هر چند هم با مشقت و طولانى باشد ـ بايد نماز تمام خوانده و
روزه گرفته شود.
همچنين بايد هر چه سفر طولانىتر و با مشقتتر باشد، تخفيف بيشتر باشد و حال آن
كه مشاهده مىشود كسى كه شغلش مسافرت است و دائما سفر مىكند، بايد نمازش را
تمام بخواند و روزهاش را نيز بگيرد.
خلاصه اين كه يكى از حكمتهاى اين حكم، تخفيف است و اين تخفيف يك هديه الهى است
كه شامل برخى از مسافران مىشودو لزوما و در تمام موارد، ربطى به طولانى بودن
ومشقت داشتن سفر ندارد و معمولاً سفر خسته كننده و ملال آور است.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: ?ان الله تعالى وضع عن المسافر
الصوم و شطر الصلاة؛14 خداوند متعال، روزه و مقدارى از نماز را از مسافر
برداشته است? و همين تعبير وضع، يعنى، بارى را از دوش اين افراد برداشت و چون
اين حكم امتنانى است و يكى از حكمتهاى تخفيف است و علت تامه (اصلى) قصر نماز و
بطلان روزه تخفيف نيست و از اين جهت، در مواردى كه به هر دليلى خستگى يا مشقت
نباشد، اين حكم منتفى نمىشود.
امام صادق عليهالسلام از پدران خود و آنان از رسول خدا صلىاللهعليهوآله نقل
كردهاند كه: ?انّ الله اهدى الىَّ و الى امتى هدية لم يهدها الى احد من الامم
كرامة من الله لنا، قالوا و ماذاك يا رسول الله؟ قال: الافطار فى السفر و
التقصير فى الصلاة. فمن لم يفعل ذلك، فقد رد على الله عزوجل هديته؛15 خداوند
متعال هديهاى به من و امتم كرامت فرموده كه به امتهاى گذشته نداده است. عرض
كردند: آن هديه چيست؟ فرمود: اجازه افطار روزه و نصف شدن نماز [نمازهاى چهار
ركعتى] در مسافرت؛ پس هر كسى چنين نكند، هديه خداوند را رد كرده است?.
حضرت على عليهالسلام مىفرمايد: ?من قصر الصلاة فى السفر و افطر، فقد قبل
تخفيف الله عزّوجل و كملت صلاتُهُ؛16 هر كس نماز را در مسافرت شكسته بخواند و
روزهاش را افطار كند، تخفيف [و هديه] خداوند را پذيرفته و نمازش كامل است?.
براى اين كه به اين پرسش بهتر پاسخ دهيم، توجه شما را به چند نكته جلب مىكنيم:
1. گرچه اين روزها، وسايل نقليه و ابزار مسافرت با گذشته فرق كرده است، ولى در
عين حال، هم اكنون نيز مسافرت داراى محذورات زيادى است. شما اگر به تجربه
خودتان مراجعه كنيد، ملاحظه خواهيد كرد كه اصولاً در سفر ـ به ويژه در ميان راه
ـ آن آرامش لازم وجود ندارد؛ به ويژه آن كه در سفر با وسايل سريع، دغدغهها
بسيار زياد و فرصت اندك است. بنابراين، با توجه به مشكلات زياد و عدم آرامش،
دستور قصر نماز مسافر صادر شده است.
2. خستگى ناشى از طى مسافت ـ كه طبعا با وسايل نقليه در روزگاران گذشته دشوارتر
بود ـ يكى از حكمتهاى مهم قصر نماز است و نه آن كه علت تامه (اصلى) باشد. نه
در روايتى و نه به هيچ دليل عقلى ما دسترسى پيدا نكرديم كه دليل قصر، منحصراً
همين امر بوده است تا اشكال مذكور وارد باشد.
3. رواياتى كه بيانگر قصر نماز مسافر است، بر دو دسته است:
الف) ملاك قصر را ?ثمانية فراسخ? (هشت فرسخ) رفت و برگشت مىداند.
ب) ملاك قصر نماز مسافر را ?مسيرة يوم? (مسير يك روز) مىداند.
مشهور فقيهان ـ بلكه اجماع فقها ـ به روايات ?ثمانية فراسخ? تمسك كردهاند و
روايات ?مسيرة يوم? را حمل نمودهاند بر اين كه در زمانهاى قديم، يك روز
مسافرت، با هشت فرسخ مساوى بوده است و نظر به اين كه ?مسيرة يوم? يك روز مسافرت
با ?ثمانية فراسخ? منطبق بوده است؛ در احاديث معصومان، گاهى ملاك شكسته شدن
نماز با عنوان 8 فرسخ بيان شده است و گاهى با عنوان يك روز مسافرت.
به عبارت ديگر، ?مسيرة يوم? عنوان مشير است نه عنوان وصفى.
4. مسافر به كسى مىگويند كه از وطن خويش خارج شده است و خروج از وطن، اصل و
اساس در مسافرت است؛ يعنى، اگر كسى از وطن خويش خارج نشود، ديگر مسافر نيست.
زمان معرِّف و نشانه مسافرت است؛ نه اصل مسافرت و به همين جهت در عرف، مسافر به
كسى مىگويند كه از منزل خارج شده، قصد هشت فرسخ را دارد.
جمع بندى
نظر به اين كه از منظر مشهور فقيهان، موضوع قصر نماز، ?مسيرة يوم? نيست؛ بلكه
?ثمانية فراسخ? (8 فرسخ) است، ديگر شبهه اين كه ?مسافرت در گذشته با اسب و شتر
بوده و امروزه ممكن است با هواپيما باشد و كمتر از يك ساعت طول بكشد و حكم
مسافر شرعى را ندارد، وارد نيست؛ زيرا اين اشكال در صورتى وارد است كه موضوع
قصر نماز ?مسيرة يوم? (يك روز كامل) باشد و نه هشت فرسخ؛ در حالى كه از روايات
استفاده مىشود كه موضوع قصر نماز هشت فرسخ است و نه ?مسيرة يوم?. بنابراين،
حكم نماز شكسته ـ كه در فقه مطرح شده است ـ براى زمان حال و آينده نيز، مانند
گذشته صادق است.
پى نوشت
1. بقره (2)، آيه 153.
2. طه (20)، آيه 14.
3. نساء (4)، آيه 43.
4. همان، آيه 43.
5. عنكبوت (29)، آيه 45.
6. مصباح يزدى، 28 گفتار پيرامون مسائل اعتقادى و اخلاقى، ص 89.
7. هود (11)، آيه 7؛ ملك (67)، آيه 2.
8. 28 گفتار پيرامون مسائل اعتقادى و اخلاقى، ص 144ـ145.
9. مطالعه اثر نفيس آيةالله مصباح يزدى، تحت عنوان ?خودشناسى براى خودسازى?،
در اين زمينه بسيار سودمند است.
10. بقره (2)، آيه 183 ـ 185.
11. مشكوة المصابيح، ص 179،(حاشيه).
12. همان.
13. سيد عبدالأعلىسبزوارى، مهذّب الاحكام، ج 10، ص 210.
14. كنزالعمال، ج 8، ص 503.
15. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 5، ص 540.
16. ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل الشيعه، ج 1، ص 503.
منبع:
ماهنامه پرسمان، شماره 26 , از طر يق شبكه
خبرگزاري فارس