ارمغان حسين(ع)
الهى بهر قربانى به درگاهت سرآوردم
نه تنها سر برايت بلكه از سر بهتر آوردم
پى ابقاى قد قامت به ظهر روز عاشورا
براى گفتن الله اكبر, اكبر آوردم
على را در غدير خم نبى بگرفت روى دست
ولى من روى دست خود على اصغر آوردم
على انگشتر خود را به سائل داد, اما من
براى ساربان, انگشت با انگشتر آوردم
پى آزادى نسل جوان از بند استعمار
برادرزاده اى چون قاسم فرّخ فر آوردم
براى كشتن دونان به دشت كربلا يارب
چو عباس همايون فرّ امير لشكر آوردم
براى آن كه قرآنت نگردد پايمال خصم
براى سُمّ مركب ها خدايا پيكر آوردم
براى آن كه هم دردى كنم با مادرم زهرا
براى خوردن سيلى سه ساله دختر آوردم
اگر با كشتن من, دين تو جاويد مى گردد
براى خنجرِ شمر ستم گر حنجر آوردم
به پاس حرمت بوسيدن لب هاى پيغمبر
لبانى تشنه يارب بهر چوب خيزر آوردم
حسن را گر كه از لخت جگر آكنده شد تشتى
من اينك سر براى زينت تشت زر آوردم
نقل از: گلچين احمدى, ص192
شاعر: ژوليده نيشابورى
|