ويژه نامه اي به مناسبت مبعث رسول گرامي اسلام (ص)

شهيد استاد مرتضي مطهري


اشاره
بعثت , واقعه اي است سترگ و عظيم در گستره خاك . خداوند متعال رسول و پيام آوري را بر آدميان فرو مي فرستد كه براي هدايت انسان به سوي حق و رهايي او از حلقه هاي زنجيرهاي اسارت دروني و بروني بسيار دلسوز و رئوف است . او قبل از آن كه بخواهد با « زبان » به راهيابي و ارشاد مردم بپردازد , « عمل » خويش را پيش مي فرستد و رفتار و سلوك و مواجهات و حركات و سكناتش را نويدگر و بشارت دهنده راه رشد و كمال و سعادت و رستگاري قرار مي دهد.
عيد مبعث را فرصت مناسبي مي يابيم تا برخي از پيام گزاري هاي عملي و خصال و ويژگي هاي زيباي رفتاري پيامبر اكرم (ص ) را از ديدگاه متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري به نظاره بنشينيم .

نظافت و بوي خوش
به نظافت و بوي خوش علاقه شديد داشت , هم خودش رعايت مي كرد و هم به ديگران دستور مي داد. به ياران و پيروان خود تاكيد مي نمود كه تن و خانه خويش را پاكيزه و خوشبو نگه دارند. بخصوص روزهاي جمعه وادارشان مي كرد غسل كنند و خود را معطر سازند كه بوي بد از آنها استشمام نشود , آنگاه در نماز جمعه حضور يابند.

برخورد و معاشرت
در معاشرت با مردم , مهربان و گشاده رو بود. در سلام به همه حتي كودكان و بردگان پيشي مي گرفت . پاي خود را جلوي هيچ كس دراز نمي كرد و در حضور كسي تكيه نمي نمود. غالبا دو زانو مي نشست . در مجالس , دايره وار مي نشست تا مجلس , بالا و پاييني نداشته باشدو همه جايگاه مساوي داشته باشند. از اصحابش تفقد مي كرد; اگر سه روز يكي از اصحاب را نمي ديد سراغش را مي گرفت , اگر مريض بود عيادت مي كرد و اگر گرفتاري داشت كمكش مي نمود. در مجالس , تنها به يك فرد نگاه نمي كرد و يك فرد را طرف خطاب قرار نمي داد , بلكه نگاههاي خود را در ميان جمع تقسيم مي كرد. از اينكه بنشيند و ديگران خدمت كنند تنفر داشت ; از جا برمي خاست و در كارها شركت مي كرد. مي گفت :
« خداوند كراهت دارد كه بنده را ببيند كه براي خود نسبت به ديگران امتيازي قائل شده است . » 1

نرمي در عين صلابت
در مسائل فردي و شخصي و آنچه مربوط به شخص خودش بود نرم و ملايم و با گذشت بود; گذشتهاي بزرگ و تاريخي اش يكي از علل پيشرفتش بود; اما در مسائل اصولي و عمومي , آنجا كه حريم قانون بود , سختي و صلابت نشان مي داد و ديگر جاي گذشت نمي دانست . پس از فتح مكه و پيروزي بر قريش , تمام بديهايي كه قريش در طول بيست سال نسبت به خود او مرتكب شده بود ناديده گرفت و همه را يكجا بخشيد; توبه قاتل عموي محبوبش حمزه را پذيرفت ; اما در همان فتح مكه , زني از بني مخزوم مرتكب سرقت شده بود و جرمش محرز گرديد; خاندان آن زن كه از اشراف قريش بودند و اجراي حد سرقت را توهيني به خود تلقي مي كردند سخت به تكاپو افتادند كه رسول خدا از اجراي حد صرف نظر كند; بعضي از محترمين صحابه را به شفاعت برانگيختند; ولي رنگ رسول خدا از خشم برافروخته شد و گفت : چه جاي شفاعت است ! مگر قانون خدا را مي توان به خاطر افراد تعطيل كرد هنگام عصر آن روز در ميان جمع سخنراني كرد و گفت :
« اقوام و ملل پيشين از آن جهت سقوط كردند و منقرض شدند كه در اجراي قانون خدا تبعيض مي كردند; هر گاه يكي از اقويا و زبردستان مرتكب جرم مي شد معاف مي شد و اگر ضعيف و زير دستي مرتكب مي شد مجازات مي گشت . سوگند به خدايي كه جان در دست اوست , در اجراي « عدل » درباره هيچ كس سستي نمي كنم هر چند از نزديكترين خويشاوندان خودم باشد . » 2

عبادت
پاره اي از شب , گاهي نصف , گاهي ثلث و گاهي دو ثلث شب را به عبادت مي پرداخت . با اينكه تمام روزش خصوصا در اوقات توقف در مدينه در تلاش بود , از وقت عبادتش نمي كاست . او آرامش كامل خويش را در عبادت و راز و نياز با حق مي يافت . عبادتش به منظور طمع بهشت و يا ترس از جهنم نبود; عاشقانه و سپاسگزارانه بود. روزي يكي از همسرانش گفت : تو ديگر چرا آنهمه عبادت مي كني تو كه آمرزيده اي ! جواب داد : آيا يك بنده سپاسگزار نباشم
بسيار روزه مي گرفت , علاوه بر ماه رمضان و قسمتي از شعبان , يك روز در ميان روزه مي گرفت . دهه آخر ماه رمضان بسترش بكلي جمع مي شد و در مسجد معتكف مي گشت و يكسره به عبادت مي پرداخت , ولي به ديگران مي گفت : كافي است در هر ماه سه روز روزه بگيريد. مي گفت : به اندازه طاقت عبادت كنيد; بيش از ظرفيت خود بر خود تحميل نكنيد كه اثر معكوس دارد. با رهبانيت و انزوا و گوشه گيري و ترك اهل و عيال مخالف بود. بعضي از اصحاب كه چنين تصميمي گرفته بودند مورد انكار و ملامت قرار گرفتند. مي فرمود : بدن شما , زن و فرزند شما و ياران شما همه حقوقي بر شما دارند و مي بايد آنها را رعايت كنيد.
در حال انفراد , عبادت را طول مي داد; گاهي در حال تهجد ساعتها سرگرم بود; اما در جماعت به اختصار مي كوشيد , رعايت حال اضعف مامومين را لازم مي شمرد و به آن توصيه مي كرد.

زهد و ساده زيستي
زهد و ساده زيستي از اصول زندگي او بود. ساده غذا مي خورد , ساده لباس مي پوشيد و ساده حركت مي كرد. زيراندازش غالبا حصير بود. بر روي زمين مي نشست . با دست خود از بز شير مي دوشيد و بر مركب بي زين و پالان سوار مي شد و از اينكه كسي در ركابش حركت كند به شدت جلوگيري مي كرد. قوت غالبش نان جوين و خرما بود. كفش و جامه اش را با دست خويش وصله مي كرد. در عين سادگي طرفدار فلسفه فقر نبود; مال و ثروت را به سود جامعه و براي صرف در راههاي مشروع لازم مي شمرد; مي گفت :
« نعم المال الصالح للرجل الصالح 3.
چه نيكوست ثروتي كه از راه مشروع به دست آيد براي آدمي كه شايسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف كند.
و هم مي فرمود :
نعم العون علي تقوي الله الغني 4
مال و ثروت كمك خوبي است براي تقوا.

اراده و استقامت
اراده و استقامتش بي نظير بود; از او به يارانش سرايت كرده بود. دوره بيست و سه ساله بعثتش يكسره درس اراده و استقامت است . او در تاريخ زندگيش مكرر در شرايطي قرار گرفت كه اميدها از همه جا قطع مي شد ولي او يك لحظه تصور شكست را در مخيله اش راه نداد , ايمان نيرومندش به موفقيت يك لحظه متزلزل نشد.

رهبري و مديريت و مشورت
با اينكه فرمانش ميان اصحاب بي درنگ اجرا مي شد و آنها مكرر مي گفتند چون به تو ايمان قاطع داريم اگر فرماندهي كه خود را در دريا غرق كنيم و يا در آتش بيفكنيم مي كنيم , او هرگز به روش مستبدان رفتار نمي كرد , در كارهايي كه از طرف خدا دستور نرسيده بود با اصحاب مشورت مي كرد و نظر آنها را محترم مي شمرد و از اين راه به آنها شخصيت مي داد. در « بدر » مساله اقدام به جنگ , همچنين تعيين محل اردوگاه و نحوه رفتار با اسراي جنگي را به شور گذاشت . در « احد » نيز راجع به اينكه شهر مدينه را اردوگاه قرار دهند و يا اردو را به خارج ببرند , به مشورت پرداخت . در « احزاب » و در « تبوك » نيز با اصحاب به شور پرداخت .
نرمي و مهرباني پيغمبر , عفو و گذشتش , استغفارهايش براي اصحاب و بيتابي اش براي بخشش گناه امت , همچنين به حساب آوردنش اصحاب و ياران را , طرف شور قرار دادن آنها وشخصيت دادن به آنها از علل عمده نفوذ عظيم و بي نظير او در جمع اصحابش بود. قرآن كريم به اين مطلب اشاره مي كند آنجا كه مي فرمايد :
« به موجب مهرباني اي كه خدا در دل تو قرار داده تو با ياران خويش نرمش نشان مي دهي . اگر تو درشتخو و سخت دل مي بودي از دورت پراكنده مي شدند. پس عفو و بخشايش داشته باش و براي آنها نزد خداوند استغفار كن و با آنها در كارها مشورت كن , هر گاه عزمت جزم شد ديگر بر خدا توكل كن و ترديد به خود راه مده . » (5 )

نظم و انضباط
نظم و انضباط بركارهايش حكمفرما بود. اوقات خويش را تقسيم مي كرد و به اين عمل توصيه مي نمود. اصحابش تحت تاثير نفوذ او دقيقا انضباط را رعايت مي كردند. برخي تصميمات را لازم مي شمرد آشكار نكند و نمي كرد مبادا كه دشمن از آن آگاه گردد. يارانش تصميماتش را بدون چون و چرا به كار مي بستند. مثلا فرمان مي داد كه آماده باشيد فردا حركت كنيم , همه به طرفي كه او فرمان مي داد همراهش روانه مي شدند بدون آنكه از مقصد نهايي آگاه باشند , در لحظات آخر آگاه مي شدند. گاه به عده اي دستور مي داد كه به طرفي حركت كنند و نامه اي به فرمانده آنها ميداد و مي گفت : بعد از چند روز كه به فلان نقطه رسيدي نامه را باز كن و دستور را اجرا كن . آنها چنين مي كردند و پيش از رسيدن به آن نقطه نمي دانستند مقصد نهايي كجاست براي چه ماموريتي مي روند. و بدين ترتيب دشمن و جاسوسهاي دشمن را بي خبر مي گذاشت و احيانا آنها را غافلگير مي كرد.

ظرفيت شنيدن انتقاد و تنفر از مداحي و چاپلوسي
او گاهي با اعتراضات برخي ياران مواجه مي شد اما بدون آنكه درشتي كند نظرشان را به آنچه خود تصميم گرفته بود جلب و موافق مي كرد.
از شنيدن مداحي و چاپلوسي بيزار بود , مي گفت :
« به چهره مداحان و چاپلوسان خاك بپاشيد . » (6 )
محكم كاري را دوست داشت , مايل بود كاري كه انجام مي دهد متقن و محكم باشد. تا آنجا كه وقتي يار مخلصش سعدبن معاذ از دنيا رفت و او را در قبر نهادند , او با دست خويش سنگها و خشتهاي او را جابجا و محكم كرد و آنگاه گفت :
« من مي دانم كه طولي نمي كشد همه اينها خراب مي شود , اما خداوند دوست مي دارد كه هر گاه بنده اي كاري انجام مي دهد آن را محكم ومتقن انجام دهد . » (7 )

مبارزه با نقاط ضعف
او از نقاط ضعف مردم و جهالتهاي آنان استفاده نمي كرد , برعكس , با آن نقاط ضعف مبارزه مي كرد ومردم را به جهالتشان واقف مي ساخت . روزي كه ابراهيم پسر هجده ماه اش از دنيا رفت از قضا آن روز خورشيد گرفت .مردم گفتند علت اينكه كسوف شد مصيبتي است كه بر پيغمبر خدا وارد شد. او در مقابل اين خيال جاهلانه مردم سكوت نكرد و از اين نقطه ضعف استفاده نكرد , بلكه به منبر رفت و گفت :
ايهاالناس ! ماه و خورشيد دو آيت از آيات خدا هستند و براي مردن كسي نمي گيرند.

واجد بودن شرايط رهبري
شرايط رهبري از حس تشخيص , قاطعيت , عدم ترديد و دو دلي , شهامت , اقدام و بيم نداشتن از عواقب احتمالي , پيش بيني و دور انديشي , ظرفيت تحمل انتقادات , شناخت افراد و تواناييهاي آنان و تفويض اختيارات در خور تواناييها , نرمي در مسايل فردي و صلابت در مسائل اصولي , شخصيت دادن به پيروان و به حساب آوردن آنان و پرورش استعدادهاي عقلي و عاطفي و عملي آنها , پرهيز از استبداد و از ميل به اطاعت كوركورانه , تواضع و فروتني , سادگي و درويشي , وقار و متانت , علاقه شديد به سازمان و تشكيلات براي شكل دادن و انتظام دادن به نيروهاي انساني , همه را در حد كمال داشت ; مي گفت :
« اگر سه نفر با هم مسافرت مي كنيد , يك نفرتان را به عنوان رئيس و فرمانده انتخاب كنيد. »
در دستگاه خود در مدينه تشكيلات خاص ترتيب داد , از آن جمله جمعي دبير به وجود آورد و هر دسته اي كار مخصوصي داشتند برخي كتاب وحي بودند و قرآن را مي نوشتند , برخي متصدي نامه هاي خصوصي بودند , برخي عقود و معاملات مردم را ثبت مي كردند برخي دفاتر و صدقات و ماليات را مي نوشتند , برخي مسئول عهد نامه ها و پيمان نامه ها بودند , در كتب تواريخ ازقبيل تاريخ يعقوبي و التنبيه والاشراف مسعودي و معجم البلدان بلاذري و طبقات ابن سعد , همه اينها ضبط شده است .

روش تبليغ
در تبليغ اسلام سهلگير بود نه سختگير , بيشتر بر بشارت و اميد تكيه مي كرد تا بر ترس و تهديد. به يكي از اصحابش كه براي تبليغ اسلام به يمن فرستاده دستور داد كه :
يسر و لاتعسر , و بشر و لا تنفر . (8 )
آسان بگير و سخت نگير نويد بده (ميلها را تحريك كن ) و مردم را متنفر نساز!
در كار تبليغ اسلام تحرك داشت . به طائف سفر كرد. در ايام حج در ميان قبايل مي گشت و تبليغ مي كرد. يك بار علي (عليه السلام ) و بار ديگر معاذبن جبل را به يمن براي تبليغ فرستاد. مصعب بن عمير را پيش از آمدن خودش براي تبليغ مردم مدينه به مدينه فرستاد. گروه فراواني از يارانش را به حبشه فرستاد. آنها ضمن نجات از آزار مكيان , اسلام را تبليغ كردند و زمينه اسلام نجاشي پادشاه حبشه و نيمي از مردم حبشه را فراهم كردند. در سال ششم هجري به سران كشورهاي جهان نامه نوشت و نبوت و رسالت خويش را به آنها اعلام كرد. در حدود صد نامه از او باقي است كه به شخصيتهاي مختلف نوشته است .


پاورقي :
1 ـ كحل البصر , ص .68
2 ـ صحيح مسلم . ح ,5 ص .114
3 ـ محجه البيضا , ج ,6 ص .44
4 ـ وسائل , ج ,12 ص 16
5 ـ فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم في الامر فاذا عزمت فتوكل علي الله (آل عمران 159, ) .
6 ـ بحارالانوار ج ,73 ص .294
7 ـ بحارالانوارج ,22 ص .107
8 ـ دلائل النبوه , ج ,5 ص .401


منبع: برگرفته از جلد دوم مجموعه آثار متفكر شهيد استاد مطهري از روزنامه جمهوري اسلامي 10/06/1384 صفحه عقيدتي