سحر و جادو از ديدگاه علم و دين

رضا رمضانى نرگسى


مقدمه
درباره سحر و جادو در متون دينى، بحث در دو حيطه انجام مى گيرد:
1ـ معناى سحر و حقيقت آن چيست؟
 2ـ آيا سحر مطلقاً حرام است يا در بعضى موارد و بعضى از اقسام آن جايز است؟

بخش دوم جنبه جامعه شناختى ندارد و بيش تر به فقه مربوط مى شود. در اين جا، موضوع اول مورد بحث و بررسى قرار مى گيرد. پيش از آن كه به بررسى سحر و جادو از منظر دينى بپردازيم و منظر جامعه شناسان را در اين باره جويا شويم، لازم است "سحر و جادو" را در اصطلاح جامعه شناسان و علماء دينى و لغت، مورد مطالعه قرار دهيم.

معناى "سحر" از نظر جامعه شناسان
در ميان جامعه شناسان بيش تر از سوى انسان شناسانى كه بر جوامع ابتدايى يا قبيله اى مطالعاتى داشته اند مثل نوتايلرها و منتقدانش، سحر بررسى شده است.( ) معناى جادو و هدف از جادو و سحر نزد مردم شناسان و علماى دينى و متون دينى ما يكى نيست، هر چند بسيار به هم نزديك است:

انسان شناسانى كه تجربه مستقيم و دست اوّلى از جوامع ابتدايى داشتند، عملكردهايى از اين قبايل مشاهده مى كردند كه برايشان بسيار بى خردانه مى نمود. نخستين واكنش در برابر اين باورداشت ها و عملكردهاى به ظاهر بى خردانه اين بود كه آن ها را به عنوان محصول عقب ماندگى و توحّش طرد مى نمودند. لوى برول (1922) آن را خصلتى ماقبل منطقى و فريزر و تايلر آن را انديشه اى ماقبل علمى مى انگاشتند و اين نوع رفتارها را "جادو و سحر" مى ناميدند.

به دليل آن كه اين گونه عملكردها رابطه نزديكى با اديان ابتدايى آن قبايل داشت و در بيش تر موارد، جزيى از مناسك مذهبى آن ها بود، تفكيك جادو از دين در هر مورد معيّن، هميشه امكان پذير نبود، اگرچه برخى از دانشمندان سعى داشتند به طريقى ميان دين و جادو تمايز قايل شوند; مانند مالينوفسكى كه جادو را براى منظور مشخص يا نتيجه معيّن و دين را فاقد منظور مشخص و معيّن مى دانست و مى گفت: جادو يك فنِ عملى و در برگيرنده كنش هايى است كه تنها به عنوان وسيله رسيدن به هدف هاى مشخص و مورد انتظار ساخته و پرداخته شده است و حال آن كه دين مجموعه اى از كنش هاى فى نفسه است كه مقصود از آن نفس انجام گرفتن همين كنش هاست.( )
به هر روى، اين كوشش ها نشان مى دهد كه مردم شناسان تا چه حد سعى در توجيه و تبيين اعمال عجيب و غريب اقوام ابتدايى داشتند و گاهى نيز همچون فريزر، كه جادو را منشأ دين مى دانست، اين اعمال را سرمنشأ دين معرفى مى كنند. ويليام گود، يازده معيار را براى تمايز جنبه هاى جادويى از جنبه هاى مذهبى برمى شمارد:
"1. جادو ابزارمندتر است و هدفش رسيدن به نوعى نتيجه نهايى ملموس و مادى است.
2. شگردهاى جادو با چشم بندى بيش ترى همراه است.
3. هدف هاى جادو مشخص و محدود است.
4. جادو در جهت هدف هاى فردى است، نه گروهى.
5. جادو بيش تر يك كار فردى است تا يك فعاليت گروهى.
6. فنون جادويى را مى توان جا به جا كرد ـ اگر يك فن كارايى نداشته باشد.
7. جادو از جنبه عاطفىِ اندكى برخوردار است.
8. عمل جادو كم تر جنبه اجبارى دارد.
9. جادو به شرايط و زمان خاص بستگى ندارد.
10. احتمال ضد اجتماعى بودن جادو بيش تر است.
11. جادو به عنوان وسيله به كار برده مى شود و فى نفسه يك هدف نيست.
نكته كلى تر ديگرى كه مى توان درباره جادو گفت اين است كه مفهومى كه ما از جادو داريم به سنّت فرهنگى خاص ما تعلق دارد و فرهنگ هاى ديگر ممكن است در آن اشتراك نداشته باشند."( )
بنابراين، مفهوم جادو به فرهنگ خاص بيش تر بستگى دارد و چه بسا عملى را غربى ها جادويى تصور كنند، در حالى كه آن عمل از نظر كنش گر يك عمل كاملاً عادى محسوب مى شود.
به همين سان، نادل در بررسى اش از باورداشت ها و عملكردهاى قوم نوپ در افريقاى غربى يادآورى مى شود كه ممكن است در نگاه نخست، وسوسه شويم كه بسيارى از داروها و عملكردهاى درمانى اين قوم را در مقوله جادو قرار دهيم، اما بسيارى از اين اعمال از ديدگاه خود نوپى ها به هيچ روى خارق العاده يا جادويى انگاشته نمى شود.( ) پس دو معيار را مى توان در مورد يك عملكرد جادويى به كار بست. برابر با يك معيار، اين عمل بر حسب مقولات مشاهده گر جادويى تلقى مى شود و بنابر معيار ديگر، بر حسب مقولات كنشگر همان عمل مى تواند درست تجربى به نظر آيد.

بنابراين، نادل چهار قضيه امكانى را مطرح مى سازد:
1. هم كنش گر و هم مشاهده گر عمل مورد نظر را فن تجربى و عادى مى دانند.
2. كنش گر عمل را معقول و تجربى، ولى مشاهده گر آن را غيرتجربى و نادرست به شمار آورد.
3. كنش گر عمل را آشكارا اسرارآميز مى انگارد، اما مشاهده گر تصور مى كند اين عمل در واقع يك مبناى تجربى درست دارد.
4. كنش گر عمل را اسرارآميز مى انگارد، از ديدگاه مشاهده گر هم فاقد يك مبناى تجربى درست است.( )

او مى گويد: امكان چهارم را به سادگى و روشنى مى توان "جادو" ناميد.( )
به اعتقاد جان بيتى نيز جادو اساساً يك پديده نمايشى است و جنبه وسيله اى تنها بعد سطحى و ظاهرى آن را تشكيل مى دهد. جادو بيش تر به هنر شباهت دارد تا علم و براى شناخت آن بايد تحليلى را به كار برد كه متفاوت از تحليل وسيله اى رفتار باشد.
جادو به تحليلى بر حسب معناى رفتار نياز دارد. بنابراين، براى بيتى، معقول يا نامعقول بودن اَعمال جادويى مطرح نيست، بلكه اين ها ماهيتى نمادين دارد.

پس راه شناخت آن كشف معناهايى است كه اين نوع اَعمال مجسّم مى سازد.( ) پس از بيتى، رابرت هورتون سعى داشت تحليلى كامل از جادو ارائه دهد. البته، بحث هاى تفصيلى در اين زمينه بسيار است و مجال مستقلى مى طلبد، اما به عنوان نتيجه گيرى مى توان گفت: جادو نزد مردم شناسان غرب همان اعمال عجيب و غريبى است كه اقوام ابتدايى براى دست يابى به اهدافى خاص انجام مى دهند. بهترين شاخص هاى جادو شاخص هاى يازده گانه ويليام گود مى باشد.
اما اين تعريف مردم شناسان از جادو تعريف عامى است كه حتى بعضاً با مناسك دينى اشتباه گرفته مى شود. از اين رو، آنان بحث جادو را در ضمن بحث دين مطرح مى كنند و حتى بعضى جادو را جزيى از دين مى انگارند. ولى موشكافى معناى جادو و اين كه دقيقاً مراد جامعه شناسان از جادو چيست، مجال ديگرى مى طلبد; زيرا هر جامعه شناس صاحب نظر تعريفى منحصر به فرد ارائه مى كند و شاخص هايى ارائه مى دهد كه با ديگرى متفاوت است.

سحر و جادو از منظر علماى دينى
"سحر" در لغت، به هشت معنا آمده كه مهم ترين آن ها عبارت است از:
1. خدعه و نيرنگ و شعبده و تردستى و به تعبير قاموس اللغة، "سحر" يعنى خدعه كردن;
2. "كلُّ ما لطفَ و دَقَّ"; آنچه عواملش نامرئى و مرموز باشد.
مفردات راغب به سه معنا اشاره كرده است:
الف. خدعه و خيالاتِ بدون حقيقت و واقعيت; همانند شعبده و تردستى;
ب. جلب شيطان ها از راه هاى خاص و كمك گرفتن از آنان;
ج. معناى ديگرى است كه بعضى پنداشته اند اين كه ممكن است با وسايلى ماهيت و شكل اشخاص و موجودات را تغيير داد; مثلاً، انسان را به وسيله آن به صورت حيوانى درآورند ولى اين نوع خيال و پندارى بيش نيست و واقعيت ندارد.( )
مرحوم علاّمه حلّى در كتاب هاى قواعد، تحرير، منتهى و شهيد ثانى(رحمه الله) در مسالك درباره سحر مطالبى آورده اند. شهيد اول(رحمه الله) در كتاب دروس، علاوه بر شاخص هايى كه مرحوم علاّمه ارائه مى دهد، شاخص هاى بيش ترى را ذكر مى كند. شيخ انصارى در مكاسب به نقل از ايشان در اين باره آورده است:
1. سحر كلامى است كه به زبان جارى كنند (اورادى كه مفهوم نباشد);
2. يا چيزى كه بنويسند;
3. يا نوشته اى كه به همراه دارند;
4. يا اورادى كه بخوانند و بر ريسمانى بدمند و سپس گره بزنند;
5. قسم بدهند (به موجوداتى مثل جن يا شياطين يا ملك قسم كه فلان كار را بر ايشان انجام دهند);
6. يا بخور دهند (دود بدهند);
7. يا بدمند;
8. يا تصوير و مجسمه درست كنند (ساحر، تصوير يا مجسمه اى از شخص مسحور درست كند، سوزن در آن فرو برد يا با چاقو قسمتى از آن را ببرد كه با اين كار ضررى جسمى بر شخص مسحور وارد مى كند);
9. يا با تصفيه نفس (ساحر با رياضات غير شرعى مثل اعمالى كه مرتاض هاى هندى انجام مى دهند) بتواند به صرف اراده كارهايى انجام دهند;
10. يا با استخدام ملائكه يا اجنه يا شياطين به كشف اشياى گم شده يا مسروقه و علاج امراض بپردازند و به وسيله آن ها در بدن يا قلب يا عقل مسحور تأثير بگذارند.( )
در اين كه تأثير سحر چگونه است، شهيد ثانى(رحمه الله) مى گويد: با سحر به شخص مسحور ضرر مى زنند و يا قصد ضرر او مى كنند.( )بنابراين، معالجه و امثال آن سحر محسوب نمى شود، هر چند از طريق عادى تجربى نباشد. يا ممكن است بگوييم: سحر هست، ولى احكام سحر شامل اين دسته نمى شود. شاهد سخن قول صاحب ايضاح (فخر المحققين) مى باشد كه مى گويد: هر عملى كه خارق العاده و غير طبيعى باشد سحر است.( ) او اقسام سحر را چنين بر مى شمارد:
1. وابسته به تأثير نفس ساحر (مثل چشم بندى);
2. با استفاده از علم نجوم (در پيش گويى);
3. طلسم كه به وسيله مخلوط كردن قواى آسمانى با قواى زمينى به وجود مى آيد (مثل اين كه جنّى را موكّل و محافظ بر گنج مخصوصى قرار دهند);
4. عزايم و كمك گرفتن از ارواح مجرّد (منظور از "ارواح مجرد" گاهى ملائكه است يا شياطين و گاهى ارواح مردگان و اين قسم شامل هر دو شق است.)( )
بعضى حتى از اين هم فراتر رفته و خواص شيميايى اجسام را نيز اگر به منظور اغفال مردم به كار برده شود "سحر" خوانده اند; چنانچه شهيد اول(رحمه الله) در دروس آورده است: خواص نادر و عجيب و غريب اجسام شيميايى نيز جزء سحر است.( )
البته، همه اين ها قيد اغفال مردم را به كار برده اند. بنابراين، همان گونه كه در تعريف اول از شاخص هاى سحر، قيد "ضرر زدن" براى صدق سحر ذكر شده، در اين جا نيز قيد "اغفال" براى خواص شيميايى ذكر گرديده است. پس معلوم مى شود كه به نظر شهيد اول(رحمه الله)حكم هر دو مورد حرمت مى باشد.

مرحوم طبرسى(رحمه الله) نيز در تفسير قول خداوند "يُعلّمونَ النّاسَ السّحرَ" گفته است: سحر و كهانت و حقه بازى مثل هم هستند.
صاحب كتاب تفسير العين گفته: جادو عملى است كه انسان را به شياطين نزديك مى كند و شامل چشم بندى است.

علاّمه مجلسى(رحمه الله) مى گويد: سحر عملى پنهانى است; چون عامل مؤثر در آن معلوم نيست و عملكردش به اين صورت است كه اشيا و افراد رادر جلوى چشم ديگران تغيير مى دهد، ولى حقيقت آن را نمى تواند تغيير دهد و موجب حبّ و بغض و مرض و امثال آن مى شود.
بيضاوى در تفسير خود مى نويسد: مراد از سحر آن چيزى است كه انسان با كمك شياطين عملى خارق العاده انجام دهد و تنها كسى مى تواند اين كار را بكند كه مثل شياطين خبيث باشد.( )
خلاصه آن كه، همان گونه كه ذكر شد، بين تعاريف جامعه شناسان و علماى دينى شباهت هاى بسيارى در معناى سحر وجود دارد. هر دو معتقدند كه سحر چيزى است كه سببش نامعلوم، پنهان و خارق العاده باشد. اما نزد مردم شناسان سحر مختص به جوامع ابتدايى است و حتى بعضى از آداب و رسوم آن ها نيز سحر به شمار مى رود، در حالى كه نزد علماى اسلامى سحر اختصاص به جوامع بدوى ندارد. سيد محمد كلانتر نيز معتقد است: در ازمنه قديم، از رواج بيش ترى برخوردار بوده، ولى اكنون نيز وجود دارد و حتى در متن جوامع پيشرفته رواج دارد.

اقسام سحر
1. سحر منجّمان كه از طريق نجوم درصدد پيش گويى حوادث عالم برمى آيند يا توسط علم نجوم طلسم مى كنند. (البته اطلاق نام "سحر" به پيش گويى مسامحه به نظر مى رسد.)
2. افرادى داراى نفوس قوى كه مى توانند ديگران را سحر كنند. بعضى با رياضت هاى غير شرعى چنان قدرت روحى پيدا مى كنند كه به صرف اراده خود مى توانند كارهاى خارق العاده انجام دهند; مثل بازداشتن قطار از حركت.
3. سحر به كمك اجنه و با تسخير جن;( ) اجنّه موجودات لطيفى هستند كه روى كره زمين زندگى مى كنند. آنان روح مجرّد نيستند، بلكه چون از لطافت خاصى برخوردارند، مى توانند خود را به هر شكلى درآورند. احضار اجنّه براى كسى مقدور است كه اوراد خاصى را كه شامل قسم دادن و صدا زدن آن ها با اسم است، بداند و آن ها را مكّرر بخواند تا مجبور شوند در محلى كه شخص احضار كننده مى خواهد حاضر شوند. برخى از كسانى كه مبادرت به احضار اجنّه مى كنند اذعان مى دارند كه اجنّه نيز مثل ما انسان ها زندگى اجتماعى دارند; مثلاً، پادشاه و فرمان دار و اشتغال و مانند آن. ولى از جاهايى كه انسان زندگى مى كند فاصله مى گيرند. احضار آن ها آسان و تسخيرشان همانند تسخير حيوانات مشكل است و احتياج به رياضت و چله نشينى دارد. آن ها قابل ديدن هستند و حتى مى توان از آن ها عكس گرفت، داراى اديان مختلفى هستند; مثلاً بعضى از آن ها شيعه اند. مؤمنان آن ها در انجام اعمال خلاف مثل جدايى انداختن بين زن و شوهر از مسخِّر خود اطاعت نمى كنند اما از اجنّه كفّار در هر امرى و لو خلاف شرع مى توان استفاده كرد. در سحر به كمك اجنه، از آن ها مى خواهند كه مثلاً به شخصى ضررى وارد كنند يا بلايى را بر سرش بياورد يا به واسطه اعمالى بين زن و شوهر جدايى بيندازند به واسطه دوستى با اجنّه همچنين مى توان به آن ها دستور داد تا به واسطه جلب نظر آن ها ديگر اجنه نيز از او اطاعت كنند.
4. شعبده كه عبارت است از حركات سريعى كه بيننده خيال مى كند شعبده باز افعال عجيبى را انجام مى دهد، در حالى كه با سرعت دست، از خطاى چشم بيننده استفاده مى كند.( )
بسيارى از علماى دين شعبده را جزو سحر مى دانند. اين در حالى است كه شعبده سبب خارق العاده اى ندارد، اما آنان معتقدند كه نوعى چشم بندى است.
5. جلب قلوب مردم با عوام فريبى;
6. سخن چينى;
7. اعمال عجيب كه از ساختن آلات مكانيكى بر اساس حساب هندسى درست مى شود; مثل مجسمه رقاص.
8. خواص عجيب بعضى مواد شيميايى و ادويه يا تدخين بعضى از گياهان مثل حشيش كه موجب زوال عقل مى شود يا خوردن بعضى از غذاها كه موجب فرح يا حزن بى دليل مى شود.
شيخ انصارى پس از ذكر اين اقسام به نقل از بحارالانوار مى گويد: روشن است كه قسم چهارم تا هشتم سحر اصطلاحى نيست، بلكه اگر به آن ها "سحر" گفته شود، از باب مسامحه و مجاز است.( )
9. علاّمه مجلسى در بحارالانوار چشم زخم را نيز جزو جادو مى شمارد و در استدلال بر اين مطلب مى نويسد: هنگامى كه چيزى در نظر انسان خوب جلوه كند حواس او در آن چيز متمركز مى شود و اين از قدرت روحى شخص است كه در اشيا يا اشخاص تأثير مى كند.( )
مرحوم مجلسى در جاى ديگرى مى نويسد: انسان ها در اين قدرت روحى متفاوت هستند; آن ها كه از قدرت روحى بالاترى برخوردارند با ديدن چيزى كه توجه آن ها را به خود جلب مى كند، به خصوص بيش تر ديدنى ها، روحش در آن چيز اثر مى گذارد و بر اثر خباثت باطنى كه برخى دارند ضررى بر آن وارد مى كنند. پس تأثير متعلق به روح فرد است; همان گونه كه مرتاض با صرف اراده مى تواند وسيله اى را از حركت باز بدارد. اين گونه اشخاص نيز با ديدن چيزى و جلب شدن توجهشان به آن مى توانند در آن تأثير بگذارند.( )
بر اين اساس، مى توان چشم زخم را جزو قسم دوم (تأثير نفس ساحر در محسور) دانست.
10. كهانت كه عملى است موجب اطاعت اجنّه از كاهن.
به عبارت ديگر، شخص كاهن اجنّه را به خدمت مى گيرد. با آن كه كهانت جادو نيست، ولى شبيه جادو مى باشد.

آيا سحر واقعيت دارد يا نه؟
در اين كه آيا سحر واقعيت دارد يا جزو خرافات مى باشد، بين علماى اسلام، به خصوص علماى شيعه و سنّى اختلاف نظر وجود دارد. بيش تر علماى شيعه سحر را صرف خرافات مى دانند و به اين آيه قرآن استدلال مى كنند كه "فاذا حِبالُهُم و عِصِّيُهُم يُخيّلُ اليهِ مِن سِحرهم اَنّها تَسعى" (طه: 66) يا آيه "فَلّما اَلقَوا سَحروا اَعينَ النّاسِ و استَرهبوهم و جاؤوا بسحر عظيم." (اعراف: 116) اما از بين اهل سنت بعضى ها قايلند به اين كه سحر واقعى است.( )

شيخ طوسى(رحمه الله) از بزرگان علماى شيعه، در كتاب خلاف مى گويد: نزد بيش تر علما و ابى حنيفه و اصحابش و مالك و شافعى، سحر حقيقت دارد و با جادو مى توان كسى را كشت يا مريض كرد يا دستش را فلج نمود يا بين زن و مرد تفرقه انداخت و چه بسا اتفاق مى افتد كه فردى در عراق شخصى را در خراسان سحر كرده، او را مى كشد.

در مقابل، ابوجعفر استرآبادى مى گويد: سحر حقيقت ندارد، بلكه صرف تخيل و شعبده و چشم بندى است. افراد بزرگى مثل علاّمه حلّى(رحمه الله) در حقيقت داشتن سحر ترديد كرده و مواردى از سحر را، كه در تاريخ ذكر شده، نقل كرده اند.( )

مرحوم مجلسى مى گويد: بيش تر علما بر اين عقيده اند كه سحر از خرافات است. اما اين كه چرا اثر مى كند و هيچكس منكر اثر سحر نيست، در مقام توجيه اثر سحر گفته اند: اگر مسحور بداند كه درباره او سحر كرده اند، توهّم مسحور شدن باعث مى شود كه اثر سحر در او ظاهر شود; مثل تلقين به مريض. اما اگر اصلاً نداند كه درباره او سحر كرده اند، در اين خصوص با آن كه هيچ يك از علما منكر اين نوع اثر نشده اند، ولى هيچ گونه توجيهى براى آن ندارند، مگر آن كه بگوييم اين اعمال بر اثر استخدام جن و شياطين عليه شخص مسحور انجام مى شود.

اما در خصوص دو نوع ديگر از سحر (كهانت و شعبده) ظاهراً در حقيقت داشتن آن اتفاق نظر وجود دارد و كسى مدّعى خرافات بودن آن نشده است. در خصوص چشم زخم نيز مرحوم مجلسى به نقل خطابى حديثى ذكر مى كند كه چشم در نفوس انسانى تأثير دارد.

در بررسى اين نظرات مى توان گفت: آنان كه مى گويند سحر از خرافات است به ماجراى حضرت موسى(عليه السلام) و ساحران استدلال مى كنند كه قرآن و احاديث در تفسير اين آيات مى گويند كه در واقع امر، چيزى ايجاد نشده بود، بلكه آن ها با شگردهاى خاصى چشم بندى كرده بودند، به گونه اى كه مردم خيال مى كردند كه آن نخ ها و ريسمان ها به صورت مار واقعى درآمده است.
اما آن ها كه مى گويند سحر واقعيت دارد، به موارد تجربى در جامعه استناد مى كنند كه مكرر ديده شده است بر اثر سحر، محبتى از شخصى در دل ديگرى ايجاد شده يا زن و شوهرى صميمى بر اثر سحر از هم جدا گشته اند و يا چيزهايى سرقت شده و گم گشته پيدا مى شوند.

قرآن نيز در ماجراى هاروت و ماروت در آيه 102 سوره بقره مى فرمايد: "و ما كَفَر سليمانُ و لكنّ الشّياطينَ كَفروا يُعلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ و ما اُنزلَ علىَ المَلكينِ بِبابلَ هاروتَ و ماروتَ و ما يُعلِّمانِ مِن اَحد حتّى يقولا اِنّما نَحنُ فِتنةٌ فَلا تَكفُر فيَتعلَّمونَ مِنهما ما يُفّرقونَ بِه بينَ المرءِ و زوجِه و ما هم بِضارّينَ مِن اَحد الاّ بِاذنِ اللّهِ." خداوند در اين آيات اشاره مى كند كه آنان با سحر به يكديگر ضرر مى زدند و به اين وسيله، زن و شوهر را از هم جدا مى كردند. البته آن ها كه منكر واقعيت سحرند اين قسم دوم را توجيه مى كنند.( )

در جمع اين آيات مى توان حديث امام صادق(عليه السلام) در پاسخ به زنديق مصرى را ذكر كرد كه آن جا كه پاى ايجاد موجودى يا عوض كردن صورت او در ميان باشد ساحر عاجز است، اما آن جا كه پاى ضرر زدن به غير يا امثال آن در كار باشد، دست ساحر باز است و توانايى چنين كارهايى را دارد. (اين روايت در ادامه خواهد آمد.) بنابراين، در ماجراى حضرت موسى(عليه السلام)چون سخن از ايجاد موجوداتى مثل مار واقعى است، ساحران دست به حيله و خدعه زندند، اما در قصه هاروت و ماروت چون صرف ضرر زدن به غير است دست آن ها باز بود.
ولى هر دو دسته، چه آن ها كه سحر و جادو را امرى واقعى مى دانند و چه آن ها كه آن را گول زدن و حيله و خدعه و خرافات مى دانند، همه متفق القول اند كه سحر تأثير عجيبى در عالم خارج دارد و در اين زمينه، به امور تجربى و خارجى استدلال مى كنند و قايل اند كه اين گونه اعمال در اعصار گذشته، بيش تر رواج داشته است و هر چه در زمان جلوتر مى رويم از رواج آن كاسته مى شود.

تمايز سحر، كرامت و معجزه
مرحوم مجلسى(رحمه الله) به نقل از مازرى آورده است: فرق بين سحر و معجزه و كرامت در اين است كه سحر به كمك اقوال و افعالِ ساحر انجام مى شود، ولى كرامت غالباً به صورت غير منتظره انجام مى گيرد. معجزه هم در مقام تحدّى براى پيامبر صورت مى پذيرد.
امام الحرمين مى گويد: سحر از فرد فاسق ظاهر مى شود، ولى كرامت و معجزه هرگز از فاسق ظاهر نمى شود. شارح المقاصد گفته است: سحر اظهار امر خارق العاده از فرد خبيث و پليد در انجام اعمال مخصوصى است كه نيازمند يادگيرى مى باشد و از اين دو نظر، از معجزه و كرامت جدا مى شود و به زمان و مكان و شرايط خاصى اختصاص مى يابد و چه بسا ساحر فردى فاسق و فاجر باشد، در حالى كه معجزه و كرامت به زمان و مكان خاصى بستگى ندارد.( )

چگونگى تأثير سحر
مرحوم مجلسى(رحمه الله) مى نويسد: بر حسب اقسام گوناگون سحر، چگونگى تأثير آن نيز فرق مى كند. پس آن قسم كه از قبيل شعبده است كيفيتش نيز روشن است; با حركات سريع دست از خطاى ديگران استفاده مى كنند و طرف مقابل، مثلاً، آتشى را كه دور مى چرخد به دايره اى آتشين مى بيند.
اما اين كه به وسيله جادو حبّ و بغض يا غم و ناراحتى در قلب كسى به وجود بيايد ظاهر اين است كه خداوند همان گونه كه در ادويه خواص دارويى قرار داده در اعمال ساحر يا اورادش نيز اين خاصيت را نهاده است; همانند مستى در شراب يا تدخين در حشيش كه زايل كننده عقل است يا اين كه اجنه و شياطينى كه توسط ساحر به استخدام گرفته مى شوند موجب حبّ و بغض مى گردند.
اما اين كه بعضى ادعا مى كنند كه ساحر توسط سحر باران نازل مى كند يا ابرها را جمع مى نمايد، ما اين را قبول نداريم كه چنين چيزى ممكن باشد تا بتوان به واسطه جادو در عالم بالا تصرف نمود و خبر موثق در اين باره به ما نرسيده است.( )
اما چشم زخم هم در آيات و روايات آمده و هم در اخبار كه حقيقت دارد و به تجربه و مكرر و در موارد متعدد مشاهده شده است.( )

جايگاه سحر در روايات
در مجموع، از 31 روايت بررسى شده در خصوص سحر و جادو، هشت مورد آن درباره چشم زخم و حقيقت آن و دعاهايى مى باشد كه براى مصون ماندن از چشم زخم وارد شده است.
درباره جادو، حديث معتبرى از امام صادق(عليه السلام) در كتاب احتجاج طبرسى وارد شده كه بسيار جامع و نافع است. زنديق مصرى در بحثى طولانى كه با امام صادق(عليه السلام) داشت، از ايشان پرسيد: اصل جادو چيست و چگونه جادوگر مى تواند كارهايى عجيب و غريب انجام دهد؟ امام(عليه السلام) فرمود: سحر بر چند وجه است:
يك نوع آن به منزله پزشكى است; يعنى همان گونه كه پزشكان براى هر مريضى راه علاجى مى يابند جادوگران نيز براى هر صحتى، راهى براى از بين بردن آن مى يابند و براى هر عافيتى راهى براى رفع آن مى جويند.
نوع دوم شعبده و سرعت دست و اعمال فوق عادت است. نوع سوم آن كه شياطين را به خدمت مى گيرند.
زنديق گفت: شياطين جادو را از كجا آموخته اند؟
فرمود: از همان جا كه پزشكان پزشكى را مى آموزند; بعضى را به تجربه و بعضى را به علاج.
زنديق گفت: درباره ماجراى هاروت و ماروت... چه مى گويى؟
فرمود: آن ها براى امتحان انسان ها آمده بودند و تسبيحشان اين گونه بود كه اگر بنى آدم فلان كار و فلان كار را بكنند يا فلان ورد را بخوانند فلان اتفاق روى مى دهد.... به اين طريق، مردم انواع سحر را از آن ها فرا گرفتند. پس آن ها به مردم مى گفتند كه ما براى امتحان شما آمده ايم. چيزى را كه ضرر مى رساند و فايده اى براى شما ندارد از ما فرا نگيريد.
زنديق پرسيد: آيا ساحر مى تواند با سحر خود، انسان را به صورت سگى يا الاغى يا مثل اين ها درآورد؟
امام(عليه السلام) فرمودند: ساحر عاجزتر از آن است كه بتواند خلق خدا را تغيير دهد و... اگر مى توانست هر آينه از خودش پيرى و فقر و مريضى را دور مى كرد... پس بهترين سخن ها درباره سحر آن است كه بگوييم: سحر به منزله پزشكى است; ساحر كارى مى كند كه مرد نتواند با زن خود هم بستر شود. او نيز نزد پزشك مى رود و خود را معالجه مى كند و خوب مى شود.( )
ديگر احاديث نيز به نحوى مطالب اين حديث را در بردارند و چيزى اضافه بر آن ندارند، جز آن كه در بعضى روايات، رقيه نوشتن (نوشتن دعاهاى مأثور يا آيات و همراه كردن آن ها با خود) جايز دانسته شده، اما همراه كردن سنگ هاى مخصوص يا اوراد مخصوص شرك و حرام شمرده شده است.

ماجراى هاروت و ماروت
در آيه 102 سوره بقره، ماجراى هاروت و ماروت ذكر شده كه ماحصل آن طبق روايات معتبر بدين قرار است:
در سرزمين بابل، سحر و جادوگرى به اوج خود رسيده و موجب ناراحتى مردم گرديده بود. خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت كه عوامل سحر و طريق ابطال آن را به مردم بياموزند، تا بتوانند خود را از شرّ ساحران بر كنار دارند. ولى اين تعليمات قابل سوء استفاده بود; چرا كه فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران طرز انجام آن را نيز تشريح كنند تا مردم بتوانند از اين راه به پيش گيرى بپردازند. اين موضوع سبب شد كه گروهى از مردم پس از آگاهى از طرز سحر، خود در رديف ساحران قرار گرفتند.( )

حكم سحر در اسلام
مرحوم فخر المحققين در كتاب ايضاح ادعا كرده كه حرمت سحر و جادو از ضروريات دين اسلام است و هر كه جادو را حلال بداند كافر است.
شهيد اول و شهيد ثانى(رحمه الله) در كتاب هاى دروس و مسالك خود ادعا كرده اند كه هر كس سحر و جادو را حلال بداند بايد كشته شود.
شيخ انصارى(رحمه الله) در كتاب مكاسب گفته است كه هر چند ما مطمئن به اجماع علما در اين خصوص نيستيم، ولى ادعاى ضرورى دين از چيزهايى است كه ما مطمئن به حرمت اين عمل مى شويم و علما در همه اعصار بر حرمت جادو و جادوگرى اتفاق داشته اند.
شارح النخبه گفته است: هر چه موجب ضرر به ديگرى شود يا موجب اهانت به مقدسات شود حرام است، چه سحر باشد و چه غير آن.
صاحب دروس (شهيد اول) همچنين گفته است: طلسم نيز مانند سحر حرام است.( )
تا اين جا مسلّم شد كه سحر در اسلام حرام است. اما اين كه آيا به طور مطلق حرام است يا بعضى جاها استثنا شده، ظاهراً آن گونه سحر كه براى مقاصد درست به كار گرفته مى شود مثل پيدا كردن گم شده يا بقاى عمارت يا فتح سرزمين كفر جايز است، به خصوص باطل كردن سحر با سحر جايز مى باشد.( )
كلينى نقل مى كند كه عيسى بن شقفى نزد امام صادق(عليه السلام)آمد و عرض كرد: حرفه من سحر بودن و در برابر آن مزد مى گرفته ام و مخارج زندگى ام نيز از همين راه تأمين مى شده است. با همين درآمد حج نيز گزارده ام، ولى اكنون آن را ترك كرده و توبه نموده ام. آيا براى من راه نجاتى هست؟ امام(عليه السلام) فرمودند: عقده سحر را بگشا، ولى گره جادوگرى مزن.( ) اين حديث و امثال آن به روشنى دلالت مى كند بر اين كه ياد گرفتن سحر يا عمل سحر براى باطل كردن آن بدون اشكال بوده و جايزاست.n
 


پاورقي ها:  
1ـ ملكم هميلتون، جامعه شناسى دين، ترجمه محسن ثلاثى، مؤسسه فرهنگى انتشاراتى تبيان، 1377، ص 49
2 الى 7ـ همان، ص 49ـ52 / ص52 / ص54 / ص55 / ص59 / ص61 و 62
8ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، 1373، ج 1، ص 378
9ـ سيد محمد كلانتر، كتاب المكاسب للشيخ الاعظم الشيخ مرتضى انصارى، بيروت، منشورات مؤسسة النور للمطبوعات، 1410 ق.، ج 3، ص 36 ـ 38
10 الى 13ـ همان، ص 38 / ص 41 / ص 42، 43 / ص 50
14ـ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، چاپ دوم، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.، ج 60، ص 40 و 41
15ـ همان، ج 60، ص 4
16ـ محمد باقر مجلسى، پيشين، ج 60، ص 32
17ـ سيد محمد كلانتر، پيشين، ج 3، ص 79 ـ 90
18ـ محمد باقر مجلسى، ج 60، ص 10
19ـ همان، ص 34
20ـ سيدمحمد كلانتر، پيشين، ج 3، ص 56
21ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 60، ص 30 ـ 32
22ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، پيشين، ص 378
23ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 60، ص 37
24ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 60، ص 38
25ـ همان، ص 38 و 39
26ـ ...طبرسى،الاحتجاج،ص 81 و 82 / محمدباقر مجلسى، پيشين، ص 21
27ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، پيشين، ص 374 و 375
28ـ سيد محمد كلانتر، پيشين، ص 94 و 95
29ـ همان، ص 95 و 96
30ـ شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، قم، مؤسسة ال البيت، ج 17، باب 15، حديث 1


منبع:نشريه معرفت ، شماره 34