مناجات شعبانيه

جواد محدثى


در دعاهاى اسلامى، دريايى از حقايق ناب عرفانى موج مى‏زند.

يكى از نغزترين، معروف‏ترين و زيباترين ادعيه، «مناجات شعبانيه‏» است كه به روايت «ابن‏خالويه‏»، اين مناجات را حضرت امير(ع) و امامان ديگر در «ماه شعبان‏» مى‏خواندند. در «مفاتيح‏الجنان‏» نيز در اعمال مشتركه ماه شعبان، به عنوان «عمل هشتم‏» آمده است و آغاز آن چنين است: «اللهم صل على محمد و آل محمد واسمع دعائى اذا دعوتك ...».

بجاست كه از عارف كامل، امام راحل، خمينى عزيز(قدس‏سره) ياد كنيم كه با يادكرد پيوسته از اين دعا و مضامين بلندش، آن هم با زبان و لحنى خاص و شوق‏انگيز، توجه امت ما را به اين گنجينه عرفانى بيشتر معطوف ساخت. به اين چند نمونه دقت كنيد:

«مناجات شعبانيه از مناجاتهايى است كه اگر يك نفر انسان دلسوخته، يك عارف دلسوخته - نه از اين عارفهاى لفظى - بخواهد آن را شرح كند، و شرح كند از براى ديگران، بسيار ارزشمند است و محتاج به شرح است ...» (1)

«چه بسا مسائل عرفانى كه در قرآن و اين مناجاتهاى ائمه اطهار(ع) و همين «مناجات شعبانيه‏» مسائل عرفانى هست كه اشخاص، فلاسفه، عرفا، تا حدودى ممكن است ادراك كنند، بفهمند عناوين را، لكن آن ذوق عرفانى چون حاصل نشده است، نمى‏توانند وجدان كنند.» (2)

و مى‏فرمايد:

«مناجات «شعبانيه‏» را خوانديد؟ بخوانيد آقا! مناجات شعبانيه از مناجاتهايى هست كه اگر انسان دنبالش برود و فكر در او بكند، انسان را به يك جايى مى‏رساند ... همه ائمه هم به حسب روايت مى‏خواندند.» (3)

با وصفى كه ياد شد، براى چشيدن قطره‏اى از معارف زلال اين دعاى بلند، بر ساحل اين دريا مى‏نشينيم.

آنچه تقديم شما خوانندگان صاحبدل «كوثر» مى‏شود، ترجمه‏اى روان از اين مناجات عرفانى است، هر چند كه «ترجمه‏»، هرگز گوياى «اصل‏» نيست و در متن عربى دعا، حلاوتى ديگر است.

ترجمه مناجات شعبانيه
خدايا! بر پيامبر و دودمان پاكش درود فرست، و آنگاه كه تو را مى‏خوانم و صدايت مى‏زنم، صدا و دعايم را بشنو و اجابت كن،و آنگاه كه با تو نجوا مى‏كنم، بر من عنايت كن،من از همه به سوى تو گريخته و در پيشگاه تو ايستاده‏ام،در حالى كه دلشكسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو اميدوار.

آنچه را در دل من مى‏گذرد مى‏دانى، از نياز من آگاهى، ضمير و درونم را مى‏شناسى و فرجام و سرانجام زندگى و مرگم از تو پنهان نيست.

آنچه را كه مى‏خواهم بر زبان آورم و از خواسته‏ام سخن بگويم و به حسن عاقبتم اميد بندم، همه را مى‏دانى.

در آنچه تا پايان عمرم و از نهان و آشكارم خواهد بود، قلم تقديرت نافذ و جارى است و افزونى و كاهشم و سود و زيانم، تنها به دست توست.

اگر محرومم سازى، كيست كه روزيم دهد؟

و اگر خوارم كنى، كيست كه ياريم كند؟

خدايا! از خشم و فرا رسيدن غضبت، به تو پناه مى‏آورم.

خدايا! اگر شايسته رحمت تو نيستم، تو سزاوارى كه رحمت گسترده‏ات بر من عطا كنى.

خدايا! گويا چنانم كه در پيشگاه لطف تو ايستاده‏ام و سايه‏سار توكل نيكويم بر من بال گشوده و آنچه را تو شايسته آنى گفته‏اى و مرا در هاله‏اى از بخشايش خويش پوشانده‏اى.

خدايا! اگر ببخشايى، كيست كه از تو سزاوارتر به عفو باشد؟

اگر اجلم فرا رسيده و كار شايسته‏اى نداشته‏ام كه مرا به تو نزديك سازد، اعتراف به گناه را وسيله آمرزش تو ساخته‏ام.

خداوندا! با مهلت و ميدانى كه به نفس داده‏ام، بر خويش ستم كرده‏ام، پس اگر مرا نيامرزى، پس واى بر من.

خدايا! همواره در طول زندگى، از لطف و احسانت‏برخوردار بوده‏ام، پس از مرگ هم، لطف خويش از من دريغ مدار.

خدايا! چگونه مايوس باشم از اينكه پس از مرگ هم نگاه لطف و احسان تو بر من خواهد بود، در حالى كه در طول حياتم، با من جز احسان و نيكى نكرده‏اى.

خدايا! كار مرا آنگونه به سامان برسان كه تو سزاوار آنى (نه آن سان كه من در خور آنم).

خدايا! با بزرگواريت، به من عنايت كن، بر گناهكارى كه در لجه جهل خويش فرو رفته است.

خدايا!

در دنيا گناهانى را بر من پوشانده‏اى كه در آخرت، نيازمندترم كه پرده پوشش خود را بر آنها افكنى.

خدايا! چون گناهانم را پوشاندى و بر هيچ يك از بندگان شايسته‏ات فاش نساختى، بر من نيكى كردى، خدايا، پس در روز قيامت نيز رسواى خلايقم مگردان.

خدايا جود و بخشش تو، دامنه آرزوهايم را گسترده است و بخشايش تو، برتر از عمل من است.

خدايا! آن روز كه ميان بندگانت‏به داورى مى‏پردازى، با ديدار چهره رافت‏خود، مسرورم ساز.

خدايا! پوزش‏طلبى من به درگاهت، عذرخواهى كسى است كه از عذرپذيرى تو بى‏نياز نيست، پس عذرم را بپذير، اى كريمترين بزرگوارى كه زشتكاران، به درگاهش عذر گناه مى‏برند.

پروردگار من! حاجت و نيازم را رد مكن و دست اميد و آرزويم را از درگاه خويش، كوتاه مگردان.

خداوندا! اگر مى‏خواستى خوارم كنى، هدايتم نمى‏كردى.

و اگر مى‏خواستى رسوايم سازى، از عقوبت دنيا معافم نمى‏كردى.

خدايا! باور ندارم كه در حاجتى دست رد به سينه‏ام بزنى، حاجتى كه عمر خويش را در پى آن گذراندم و عمرى از تو طلبيدم.

خدايا! ستايش ابدى و ثناى سرمدى تنها از آن توست، سپاسى همواره فزاينده و بى‏كم و كاست، آنگونه كه تو دوست دارى و مى‏پسندى.

خدايا! اگر مرا به جرمم بگيرى، دست‏به دامان عفوت مى‏زنم.

اگر مرا به گناهانم مؤاخذه كنى، تو را به بخشايشت‏بازخواست مى‏كنم.

اگر در دوزخم افكنى، به دوزخيان اعلام خواهم كرد كه تو را دوست دارم.

خدايا! اگر در كنار طاعتت، عملم كوچك است، اميد و آرزويم بزرگ و بسيار است.

خدايا! از آستان تو چگونه تهيدست و محروم برگردم، با آنكه گمان نيك من نسبت‏به جود تو، آن است كه نجات يافته و رحمت‏شده مرا باز گردانى.

خدايا! عمرم را در رنج غفلت از تو تباه ساختم،جوانى‏ام را در سرمستى دورى از تو هدر دادم،خداوندا! آن روزها كه به كرم تو مغرور شدم و راه خشم تو را سپردم، از خواب غفلت‏بيدار نگشتم.

پروردگارا! من بنده توام و زاده بنده تو.

در آستان بزرگيت ايستاده‏ام و كرمت را وسيله تقرب به حضور تو قرار داده‏ام.

خدايا! بنده‏اى زشتكارم كه به عذرخواهى آمده‏ام، از نگاه تو شرم نداشته‏ام، اينك از تو بخشش مى‏طلبم، چرا كه عفو، صفت‏بزرگوارى توست.

آفريدگارا! توان آن نداشته‏ام كه از نافرمانيت دست‏شويم،مگر آنگاه كه به عشق و محبت‏خويش بيدارم ساخته‏اى، يا آنگونه بوده‏ام كه تو خود خواسته‏اى.

تو را سپاس، كه مرا در كرم خويش وارد كردى و دلم را از آلايشها و كدورتهاى غفلت از خودت را پاك نمودى.

پروردگارا! مرا بنگر، نگاه آنكه ندايش دادى پس پاسخت گفت، و به طاعتش فراخواندى و به ياريش گرفتى پس مطيع تو گشت.

اى خداى نزديك; كه از مغروران و فريفتگان دور نيستى،اى بخشنده‏اى كه نسبت‏به اميدواران جود و بخششت، بخل نمى‏ورزى،خدايا! مرا قلبى بخش كه شوق و عشق، به تو نزديكش سازد،و زبانى عطا كن كه صداقت و راستى‏اش به درگاهت‏بالا رودو نگاهى بخش، كه حقيقتش، زمينه‏ساز قرب به تو گردد!

خداوندا!

آنكه به تو معروف گردد، ناشناخته نيست،آنكه به تو پناه آورد، خوار و درمانده نيست،و آنكه تو، به او روى عنايت آورى برده ديگرى نيست،خدايا! آنكه از تو راه را يافت، روشن شد و آنكه پناهنده تو شد، پناه يافت،خداوندا! من به تو پناه آورده‏ام، از رحمت‏خويش مايوس و محرومم مساز و از رافت و مهربانيت محجوبم مگردان.

خداوندا! در ميان اولياء خويش، مرا مقام كسى بخش كه آرزوى محبت افزون‏تر تو را دارد.

خدايا! مرا شيفته ياد خود ساز و همتم را در نشاط دستيابى به نامهايت و قرارگاه عظمت و قدست قرار بده.

خداوندا! تو را به خودت سوگند، كه مرا به جايگاه اهل طاعتت‏برسان و به منزلگاه شايسته و پسنديده خويش، رهنمون باش، كه من، نه مى‏توانم شرى را از خويش دور سازم و نه سودى به خويش رسانم.

كردگارا! من، بنده ناتوان و گنهكار توام و برده عيبناك تو، كه بسويت آمده‏ام. پس مرا از آنان مگردان كه چهره لطف خويش از آنان برگردانده‏اى و اشتباهاتشان حجاب بخشايش تو گشته است.

خدايا!

مرا كمال گسستن از غير و پيوستن به خودت عطا كن‏ديده دلهايمان را با فروغ نگاه به خود، روشن سازتا ديده‏هاى بصيرت دل، حجابهاى نور را از هم بر درد و به كانون عظمت‏برسد و جانهاى ما آويخته درگاه عزت و قدس تو گردد.

خدايا! مرا از آنان قرار ده كه ندايشان كردى، پاسخت گفتندو نگاهشان كردى، مدهوش جلال تو گشت،با آنان، راز گفتى و نجوا كردى، آشكارا براى تو كار كردند.

خداوندا! هرگز نوميدى را بر حسن ظن خويش مسلط نساخته‏ام،و هرگز اميدم از كرم نيكو و زيبايت نگسسته است.

پروردگارا!

اگر گناهان مرا در پيشگاه تو خوار و پست كرده، پس به سبب توكل و اعتماد نيكويم به تو، از من درگذر.

آفريدگارا!

اگر گناهان، مرا از لطف والاى تو دور ساخته، اما يقين به كرم و عنايتت، آگاه و اميدوارم ساخته است.

خدايا! اگر خواب غفلت، از آمادگى براى ديدارت، باز داشته، معرفت‏به نعمتهاى ارجمندت، بيدارم داشته است.

خداوندا!

اگر عقوبت‏سنگين تو، به آتش دوزخم فرا مى‏خواند، پاداش فراوانت، به بهشتم دعوت مى‏كند.

آفريدگارا!

من از تو مى‏خواهم و تنها به آستان تو دست نياز برمى‏آورم و تو را خواستارم.

از تو مى‏خواهم كه بر محمد و دودمانش درود فرستى و مرا از آنان قرار دهى كه همواره به ياد تواند و پيمان تو را نمى‏شكنند و از سپاس تو غافل نمى‏شوند و فرمانت را سبك نمى‏شمرند.

خدايا!

مرا به فروغ نشاطبخش عزت خود بپيوند تا تنها شناساى تو باشم و از غير تو روى برتابم و تنها از تو ترسم و بيم تو داشته باشم.

اى شكوهمند و بزرگوار!

بر محمد و خاندان پاكش درود تو باد، و سلام بى‏پايان و بسيار.  


پى‏نوشتها:
1- صحيفه نور، ج 20، ص‏189.
2- همان، ج‏17، ص 265.
3- همان، ج‏19، ص 158.


منبع: ماهنامه كوثر، شماره 21 آذر 1377