انتظار بشر از دين

آية الله جوادى آملى
تهيه و تنظيم: حجة‏الاسلام محمد رضا مصطفى پور


 يكى از مهمترين مسائلى كه انديشه دينى در جهان معاصر با آن مواجه است، مسئله انتظار بشر از دين است . بدين صورت كه دلايل نياز انسان به دين چيست؟ چه نياز يا نيازهايى انسان را به دين سوق مى‏دهد؟ چرا انسان به دين روى مى‏آورد؟ انسان چه نقص يا كمبودى را در خويشتن مى‏يابد كه غير دين نمى‏تواند آن نياز را برآورده سازد؟ آيا دين براى تامين همه نيازهاى انسان آمده است‏يا برخى امور به عقل و علم بشرى واگذار شده است؟ آيا همه امور دينى شدنى هستند يا اين كه برخى امور دينى شدنى نيستند، آيا دين فقط اصول ارزشى را بيان مى‏كند يا اصول علمى را نيز بيان مى‏كند؟ آيا دين براى مديريت و سامان به امور دنيوى و برنامه ريزى اجتماعى نيز برنامه دارد همانطور كه براى زندگى معنوى و اخروى انسان برنامه دارد يا خير؟ آيا دين فقط احكام حلال و حرام يا احكام تكليفى و وضعى را بيان مى‏كند يا درباره اخلاق و چگونگى راهنمايى و تنظيم احساسات نيز برنامه دارد؟ و اگر درباره همه امورى كه بشر با آن ارتباط دارد پيام و برنامه دارد، اگر روزى جامعه رشد علمى و عقلى بيابد و در اثر پيشرفت عقلى و علمى به بسيارى از نيازهاى خود پاسخ دهد، آيا نياز به دين در آن بخش منتفى خواهد شد و در اين امور بايد به علم و عقل بشرى مراجعه كند؟ و بسيار از مسائل ديگر كه تحت عنوان انتظار از دين مطرح و قابل بررسى است .

براى پاسخ به اين مسئله در آغاز بايد به سير تاريخى بحث و علل مطرح شدن آن در جهان معاصر اشاره كرد و سپس به جايگاه آن در علم كلام پرداخت . سپس مبانى آن را تبيين كرد . پس از آن به جواب سؤالات مطروحه اقدام نمود .

مسئله انتظار بشر از دين به بحث نبوت عامه مرتبط است . زيرا در نبوت عامه از اين جهت‏بحث مى‏شود كه به حكم عقل مستقل، انسان بدون وحى و رسالت نمى‏تواند زندگى سعادتمندانه داشته باشد، از اين رو انسان به وحى و رسالت و دين نيازمند است . براين اساس انتظار بشر از دين، اين است كه راه سعادتمندانه را به او ارائه دهد .

تا بيش از سده هيجدهم فيلسوفان و دانشمندان به اين بسنده مى‏كردند كه نظريات متالهان، به ويژه براهين آن‏ها را در اثبات وجود خدا و ديگر مسائل اعتقادى سنجيده و بعضى را بپذيرند و پاره‏اى را اصلاح يا رد كنند، ولى در اين مساله كه جايگاه دين در زندگى انسان چيست چيزى نمى‏گفتند و حتى افرادى چون ماكياول و هابزوجان لاك الحاد و بى دينى را محكوم مى‏كردند ، اما ناگهان در سده هيجدهم بر خلاف گذشته به گمان‏ورزى درباره دين و منشا دين زده و تلاش كردند تا براى آن منشا دنيوى بيابند و در رابطه با دين به عنوان نظامى از اعتقادات كه جماعت‏ها صرف نظر از حقيقت آن و فقط به دليل برآوردن يكى از نيازهاى اساسى بشرى به آن روى مى‏آورند نظريات متفاوتى ارائه دهند . (1)

حال منشا اين گمان ورزى و نظريه پردازى، مشكل تعارض علم و دين و چگونگى حل آن بوده و يا اومانيزم و انسان محورى و ادعاى استقلال انسان از خدا و آسمان بوده و يا پيدايش هرمنوتيك و ارتباط آن با فهم متون دينى و به طور كلى رشد علمى و عقلى انسان او را وادار كرده تا چنين نظريه هايى را در رابطه با دين ارائه دهد .

به هر حال اين مسئله از مسائلى است كه از قرن هيجدهم در چالشهايى كه در ارتباط با دين پيدا شد مطرح شده و بايد براى حل آن مسئله تلاش كرد .

اين مطلبى بود كه در مغرب زمين مطرح شد ، اما از يك نظر مى‏توان گفت ريشه اين مسئله به قبل از اسلام و به براهمه مربوط است، آنان كه منكر نبوت بوده و به دليل وجود شبهاتى براى آنان، بعثت پيامبران را از محالات عقلى مى‏دانستند كه در جاى خود اين شبهات مطرح و به پاسخ آنها پرداخته مى‏شود . بعد از بيان طرح بحث و ريشه‏هاى پيدايش مسئله در آغاز شايسته است‏به مبادى تصورى مسئله بپردازيم .

مبادى تصورى مسئله انتظار بشر از دين
شناخت هر مركبى فرع بر شناخت‏بسائط و اجزاء آن است و چون عنوان مسئله ما، انتظار بشر از دين است، در آغاز بايد مرادمان از دين و انتظار و بشر تبيين شود .

1 - دين و حقيقت آن
مراد از دين گاه تدين و دين دارى است و گاه مراد از آن، مكتبى است كه از مجموعه عقايد و قوانين و مقررات تشكيل شده و هدف آن راهنمايى انسان براى رسيدن به سعادت در پرتو آن عقايد و مقررات است اين دين خود بر دو قسم است .

الف: دين بشرى، دينى كه بشر براى خود ساخته است‏يعنى مجموعه عقايد و قوانين و مقرراتى كه بشر براى خود تدوين كرده است . به لحاظ اين كه اين دين تابع فكر و خواست و وضع اوست، در راستاى همان خواسته، انتظارات او را برآورده مى‏سازد، دينى كه ساخته انسان باشد، اسير هوس و ابزار دست همان انسان است و انسان بگونه اى آن را تنظيم مى‏كند كه تمام قوانين و مقرراتش به سود او بوده و چيزى را بر او تحميل نكند .

به عبارت ديگر: انسانى كه خود ، دين را مى‏سازد، به لحاظ اينكه در خود صلاحيت تدوين را مى‏يابد، داعيه ربوبيت دارد و كسى كه داعيه ربوبيت داشته باشد، اله و معبود او در واقع هوى و هوس اوست و كسى كه هوس مدارانه نظر مى‏دهد، دينى را تدوين مى‏كند كه مطابق خواسته هاى هوس او باشد «افرايت من اتخذ الهه هويه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة فمن يهديه من بعد الله افلا تذكرون‏» (2) پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيد و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده‏اش پرده نهاده است؟ آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت‏خواهد كرد . آيا پند نمى‏گيريد .

پيامدهاى دين بشرى
دينى كه براساس خواست انسان شكل بگيرد پيامدهايى خواهد داشت كه به برخى از آن پيامدها اشاره مى‏كنيم:

اول: رهايى و عدم تعهد و مسؤوليت
اگر بشر به تدوين و تنظيم دين بپردازد، براساس اصل كلى «كل يعمل على شاكلته‏» (3) هر كس براساس ساختار روانى و بدنى خود عمل مى‏كند، اگر خداى كسى هوس او باشد، دين او مجموعه اهواء و افكار هوس‏مدارانه اوست و هر كس كه براساس هوس عمل كند، هرگز مسئول نبوده و كسى از او سئوال نخواهد كرد . زيرا كسى كه داعيه ربوبيت داشته باشد، خود را مصداق «لايسئل عما يفعل‏» (4) مى‏داند وكسى كه خود را مسئول ندانست، خود را مافوق قانون و دين مى‏داند و كسى كه مافوق دين و قانون بود، در برابر كسى و چيزى مسئوليت ندارد و انسان بى‏مسئوليت رهاست . از اين رو هر كارى را براساس ميل خود حق مى‏پندارد و انجام مى‏دهد و حال آن كه چنين انسانى مصداق اين آيه است كه «و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا» (5) كار باطل انجام مى‏دهد ولى پندار او اين است كه كار خوب انجام مى‏دهد .

دوم : واكنش در برابر دين الهى
انسانى كه خود به تنظيم و تدوين دين اقدام مى‏كند در برابر دين الهى واكنش نشان داده و آن را تكذيب مى‏كند و يا آورنده آن را به قتل مى‏رساند . قرآن كريم در اين زمينه فرمود: «كلما جائهم رسول بما لا تهوى انفسهم فريقا كذبوا و فريقا يقتلون‏» (6)

پيامبران هرگاه مطلبى آوردند كه مطابق ميل و خواسته هوس‏مداران نباشد آن را امضاء نمى‏كنند . از اين رو عده‏اى را تكذيب مى‏كنند و عده‏اى را مى‏كشند و در واقع آن‏ها به دليل اين كه داعيه ربوبيت دارند خود را مظهر «لايسئل عما يفعل‏» مى‏دانند و حال آن كه اين اسم الهى مظهر نداشته و منحصر در خداوند است . زيرا همه انسان ها بدون استثناء مسئولند، قرآن در موضع مسئوليت همگانى فرمود: «فلنسئلن الذين ارسل اليهم و لنسئلن المرسلين‏» (7) هم انبياء مسئولند و هم امت هاى آنان و كسى مافوق قانون نيست تا مسئول نباشد .

ب: دين الهى
دين الهى ، مجموعه قوانين و عقايد و مقرراتى است كه خداوند آن را براى هدايت‏بشر فرستاده است تا انسان در پرتو آن هوى و هوس خود را كنترل و آزادى خود را تامين كند . زيرا اين انسان خود را تحت ربوبيت ذات اقدس اله مى‏داند از اين رو در دين دارى استقامت و پايدارى مى‏ورزد «ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا» (8) دين الهى است كه با توجه به حقيقت انسان و نيازهاى او برنامه كامل و همه جانبه‏اى ارائه و انتظارات او را در همه ابعاد برآورده مى‏سازد .

مراد ما از دين البته دين الهى و در بين اديان كاملترين آن يعنى دين اسلام و دين خاتم انبياء است .

2 - انتظار
انتظار گاهى به معناى احتياج است و گاهى به معناى توقع و انتظار به معناى احتياج قبل از رسيدن به دين و دين باورى است و انتظار به معناى توقع بعد از پذيرش دين است‏يعنى بعد از آن كه انسان دين را پذيرفت چه توقعى مى‏تواند از دين داشته باشد .

اگر انتظار به معناى احتياج باشد معناى آن اين است كه انسان نيازهايى دارد و دين درصدد تامين آن نيازها است اما همانطوريكه عطش بر دو قسم است‏بعضى عطش و تشنگى ها كاذب است و بعضى صادق و تشخيص عطش كاذب از عطش صادق بر عهده پزشك متخصص و طبيب حاذق است و يا هم چنان كه فجر بر دو قسم است فجر صادق و فجر كاذب كه فجر كاذب وقت نماز صبح نيست و فجر صادق وقت نماز و عبادت است و تشخيص فجر صادق از فجر كاذب بر عهده منجم و اخترشناس ماهر است، هم چنين انتظارات انسان نيز بر دو قسم است، انتظارات صادق و انتظارات كاذب، انتظارات و تمنيات كاذب به تعبير قرآن، امنيه هايى هستند كه شيطان آن ها را به انسان القاء مى‏كند و انسان را با آن‏ها سرگرم مى‏كند «و لامنينهم‏» (9) انتظارات صادق انتظاراتى هستند كه با واقعيت وجودى انسان هماهنگ وسازگار باشد، مثل اين كه در دعاها مى‏خوانيم خداوند «غاية المنى (10) و غاية آمال العارفين‏» (11) است و يا راهيابى به بهشت كه از انتظارات انسان است در پرتو ايمان و عمل صالح حاصل مى‏شود نه اين كه به تعبيرى از امانى انسان يا اهل كتاب باشد «و ليس بامانيكم و لا امانى اهل الكتاب‏» (12)

با توجه به اين دو نوع انتظار براى بشر، انسان شناس و طبيب حاذقى لازم است تا انتظارات صادق را از انتظارات كاذب تميز دهد و به انتظارات صادق پاسخ دهد . آن چه مشخص و مميز اين دو نوع انتظار است دين الهى است كه تمنيات كاذب را از صادق جدا و راه تحصيل انتظارات صادق را به انسان مى‏آموزد .

برخى انتظار بشر از دين را به سر رجوع انسان به دين معنا كرده، چنانكه در گذشته متكلمين مى‏گفتند چرا انسان بايد به دين رجوع كند .

انتظارات اصلى و انتظارات فرعى
انتظارات صادق انسان دو قسمند: 1 - انتظارات اصلى كه در محور اعتقادات است، انسان بايد حقيقت‏خود را بفهمد و بشناسد، مبدء آفرينش را بشناسد بايد بداند مكتبى و دينى لازم است كه حقيقت انسان را به او

بفهماند، مبدء آفرينش را به او معرفى كند، اسماء و صفات و اوصاف جلال و جمال حق را براى او تشريح كند، كيفيت رابطه انسان با خدا را بيان كند و مانند آن .

2 - انتظارات فرعى: امورى از قبيل انتظار تامين اقتصاد جامعه انسانى و بهداشت آن، انتظار مسائل اخلاقى و مانند آن از انتظارات فرعى انسان است طبق نقل تحف العقول، مردى كه لباس تميزى پوشيده بود و با ظاهرى موقر وارد مدينه شده بود، مسلمانان صدر اسلام وقتى آن مرد را ديدند، برخى گفتند: «ما اعقل هذا الرجل‏» عجب آدم عاقلى است پيامبر اكرم (ص) فرمود: «مه ان العاقل من وحدالله‏» فرزانگى و عقل به لباس تميز نيست‏بلكه فرزانگى به اهل توحيد و موحد بودن است .

اين كه گفته شد انتظار اصلى ما اعتقاد است و به تبع او اخلاق و بهداشت و اقتصاد براى اين است كه انسانى كه باور كند همواره در پيشگاه خدايى هست كه از درون و بيرون او آگاه است، از خود انسان به حال او آگاهتر مى‏باشد و اين آگاهى را جايى ضبط مى‏كند كه زوال ناپذير است و محصول اين آگاهى در عالمى ظهور مى‏كند كه درك آن بسيار مشكل است، در برابر صاحب اين آگاهى چاره‏اى جز تسليم محض چيز ديگرى نيست، انسانى كه اعتقاد به معاد پيدا كند و بداند كه قيامت ظرف ظهور عين حقيقت دين است - قيامتى كه درك حقيقت آن به اندازه‏اى دشوار است كه خداوند در قرآن فرمود: «و ما ادريك ما يوم الدين × ثم ما ادريك يوم الدين‏» (13) قيامتى كه تا انسان به مقام فنا و به مقام انسان كامل نرسد، حقيقت آن را درك نمى‏كند، قيامتى كه آسمان و زمين شكن است «ثقلت فى السموات والارض لاتاتيكم الا بغتة‏» (14) قيامتى كه وجود عينى دين در آن تحقق پيدا مى‏كند - يعنى مسائل اخلاقى و اقتصادى و بهداشتى و مانند آن براى او حل مى‏شود و احدى حاضر نيست ظلم و احتكار و تورم شيوه زندگى خود قرار داده و خود را به آن‏ها آلوده نمايد .

3 - انسان و حقيقت او
بعد از تعريف دين و بيان حدود آن و هم چنين انتظار و معنا و اقسام آن به مسئله انسان و چيستى او به عنوان جزء سوم مركب موضوع بحث‏يعنى انسان و دين مى‏پردازيم .

معرفت چيستى و هستى انسان و چگونگى وجود آن كه مركب از جسم و روح است و شناخت تجرد روح و چگونگى پيوند آن با جسم مادى و آگاهى به كمال اصيل انسانى و راه ميل به آن و رهبرى و راهنمايى به سوى آن و انواع روابط وى با نظام هستى و آنچه در آن هست و امثال آن از مسائلى هستند كه در حوزه مربوط به شناخت انسان قرار مى‏گيرند . بهترين راه براى تشخيص اين امور و اصول، استفاده از كلام انسان آفرين، يعنى قرآن كريم است . زيرا قرآن كه براى هدايت انسان و تكامل او نازل شده است، مسائل مزبور را به طور روشن تبيين كرده است .

خداوند در قرآن انسان را اولا سراسر فقر و نياز معرفى كرده و او را عين ربط و فقر مى‏داند، هستى او به حق وابسته است «يا ايها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد» (15) وقتى انسان خود را فقير و عين ربط يافت‏خداى خود را كه عين غناء و بى‏نيازى است‏خواهد شناخت چرا كه «من عرف نفسه فقد عرف ربه‏» (16) و ثانيا وى را خليفه خود مى‏خواند و انسان براى ناخت‏خدا بايد خليفه او را بشناسد و از راه شناخت‏خليفه مستخلف عنه را بشناسد .

قرآن كريم كتاب وجودى انسان را در دو مقام تدوين كرده است: 1 - اولا از هويت انسان سخن مى‏گويد و او را بر خلاف منطقيين كه وى را حيوان ناطق مى‏داند «حى متاله‏» معرفى مى‏كند يعنى زنده كه حيات او در تاله تجلى دارد و تاله همان ذوب در ظهور الهيت است اين هويت انسان غير قابل تبديل است زيرا در احسن تقويم و زيباترين صورت آفريده شده است نه خداوند او را تغيير مى‏دهد و نه غير خداوند قدرت تغيير او را دارد «لا تبديل لخلق الله‏» (17) قرآن انسان را به گونه اى معرفى كرده است كه بداند از كجا آمده است و پس از اين به كجا مى‏رود و در اين چند روز دنيا چه بايد بكند .

2 - گوهر ملكوتى انسان كه «حيات و تاله‏» است چگونه بارور و شكوفا مى‏شود و راه رسيدن وى به كمالات انسانى كدام است . شرايط سهولت و موانع صعوبت طى طريق چيست همراهان دينى راه چه كسانى‏اند و رهزنان آن چه گروهى؟

و بالاخره انسان موجودى است كه از فطرت برخوردار بوده و امانت‏دار الهى و داراى عقل و ادراك است كه بايد گوهر وجودى خود را شكوفا كند و سعادت او در شكوفايى گوهر وجودى اوست و اين گوهر وجودى با ارائه برنامه از طريق انسان شناس واقعى يعنى خداوند شكوفا مى‏شود .

روش هاى تعيين انتظار بشر از دين
بعد از بيان مبادى تصورى بحث، بايد به تبيين روش هاى تعيين انتظار بشر از دين بپردازيم . براى تعيين انتظار بشر از دين روشهاى مختلفى ارائه گرديد و گفته شد كه آيا در حل مسئله بايد به روش درون دينى تمسك شود يا روش برون دينى نيز ضرورت دارد و روش برون دينى كدامند آيا روش عقلى است‏يا تجربى و يا شهودى و يا تاريخى .

ما در اين مساله در اينجا از روش عقلى كه سابقه ديرينه در علم كلام دارد استفاده كرده و تحت عنوان جايگاه انتظار بشر از دين بحث مى‏كنيم .

جايگاه بحث انتظار بشر از دين از نظر كلامى
جايگاه بحث انتظار بشر از دين در علم كلام به بحث نبوت مربوط است . بدين صورت كه در بحث نبوت، اصل ضرورت نبوت و نياز انسان به وحى با دلايل عقلى اثبات مى‏شود و سپس فوايد بعثت مطرح مى‏گردد پس از آن به اشكالات مرتبط به نبوت پردازش مى‏شود .

اجمال دليلى كه براساس آن اثبات مى‏شود، نزول وحى و بعثت ضرورت دارد تا انسان از طريق آن به سعادت واقعى و حقيقى خود نائل شود، با اين مقدمات تبيين مى‏شود .

الف: آفريدگار انسان خداى عليم و حكيم است كه او را براى مقصد و هدفى آفريده است .

ب : انسان يك حقيقت جاودانه است و بايد در صراط مستقيم به سوى ابديت‏حركت كند تا از اين راه سعادت ابدى خود را تامين كند و اگر در اين راه دچار خطا شود، دچار شقاوت و محروميت از سعادت ابدى مى‏شود .

ج : به لحاظ اين كه انسان مخلوق خداى عليم وحكيم است، فقط خداوند به حقيقت انسان و ابعاد وجودى او و نيازهاى وى واقف است و احدى غير از خداوند از حقيقت انسان و نيازها و انتظارات واقعى او وقوف و آگاهى ندارد .

د: چون غير از خداوند احدى به انسان و ابعاد وجودى و نياز او آگاه نيست ، هيچ كس توان آن را ندارد ، انتظارات او را برآورده سازد و اگر هم بخواهد در اين راه قدمى بردارد، به لحاظ اين كه معصوم نيست، دچار اشتباه شده و با فراهم كردن زمينه هاى سقوط انسان موجب محروميت ابدى انسان مى‏شود و سقوط و محروميت ابدى با عنايت و حكمت‏خداوند سازگار نيست . از اين رو خداوند برنامه هدايت انسان را خود تنظيم و آن را براى بشر معصوم نازل مى‏كند و وحى آور معصوم را ارسال مى‏كند تا كتاب منزه و معصوم را در اختيار انسان قرار دهد و بشر با پيمودن آن راه و برنامه مصون از گزند سهو و نسيان و خطا ، زندگى را خود شكل داده و در نتيجه به سعادت حقيقى نائل شده و به مقصد كه لقاء الهى است، برسد و در پرتو لقاء خداوند از سعادت جاودانه بهره‏مند گردد .

اين برهان كه اجمالا بيان شد اين حقيقت را اثبات مى‏كند كه بين عمل انسان به برنامه‏هايى كه در زندگى اجراء مى‏كند و بديت‏سعادت مندانه او رابطه برقرار است و چون شئون زندگى انسان از گستردگى برخوردار است، دين هم از شئون و برنامه گسترده‏تر برخوردار است و انسان از اين جهت كه داراى بعد اعتقادى و اخلاقى و حقوقى و فقهى است و هم چنين نيازمند به برنامه‏ريزى پس دين هم بايد مشتمل بر همه اين ابعاد بوده و علاوه بر تامين نيازهاى اعتقادى و اخلاقى و فقهى ، برنامه‏ريزى‏هايى در ابعاد مختلف زندگى داشته باشد تا انسان با استفاده از آن ها به سعادت ابدى نائل گردد .

مرحوم خواجه نصير طوسى در اشارات در توضيح مطالب بوعلى سينا «رحمه الله‏» در مسئله نبوت عامه مطلبى دارد كه شايسته توجه است . توضيح مطلب آن كه بوعلى سينا مى‏گويد: انسان براى تامين نيازمندى هايش از جهت قانون و به منظور سامان دادن به زندگى اجتماعى نياز به دين دارد و به عبارت ديگر : انسان از اين جهت‏به دين و وحى و نبوت احتياج دارد تا زندگى دنيوى آن ها را تنظيم كند .

مرحوم خواجه اين سخن كه «انسان براى سامان دادن به زندگى دنيوى نياز به وحى و نبوت دارد» را مورد نقد قرار داده و مى‏گويد: دين و وحى فقط براى تنظيم زندگى دنيوى نيست، زيرا بسيارى از جوامع و افراد بدون دينى هستند كه بدون دين زندگى دنيوى خود را سامان داده و نيازمندى هاى خود را در اين بعد تامين مى‏كنند، مكتب هاى مادى و الحادى نيز مى‏توانند با تنظيم مقررات، اسباب رفاه و آرامش نسبى و نظم جوامع را فراهم كنند . از اين رو بايد استدلال و برهان بوعلى (ره) را تكميل كرد .

در تكميل سخن ابن سينا (ره) مى‏گويد: دين فقط براى رفع هرج و مرج از زندگى دنيا و تنظيم امور مادى نيست‏بلكه دين براى اين آمده تا زندگى انسان را به گونه‏اى تنظيم كند كه صلاح معاش و معاد عامه مردم تحقق يابد يعنى هم زندگى دنيا و معاش عموم مردم سامان يابد و هم زندگى آخرت و معاد آن ها ، اما به اين صورت كه زندگى دنيا هماهنگ با آخرت او سامان پيدا كند . و به عبارت ديگر: انسان در پرتو برنامه دين به دنياى حسنه و آخرت حسنه نائل شود نه اين كه انسان دنيا و آخرتش بدون وصف حسنه شكل دهد . (18)

از آن جهت كه وحى و نبوت وسيله‏اى است كه انسان در پرتو آن به سعادت دنيا و آخرت نائل مى‏شود . مؤمن دين شناس دين باور از خدا حسنات دنيا و آخرت را طلب مى‏كند و در مقام نيايش مى‏گويد : «ربنا آتنا فى الدنيا حسنة و فى الآخرة حسنة‏» (19) خدايا در دنيا و آخرت به ما حسنات اعطا كن .

حسنات دنيا همانا داشتن نظام اقتصادى و مالى سالم، نظام سياسى و اجتماعى سالم، وجدان كارى و نظم، رفيق و مصاحب خوب، معلم خوب، توسعه در معيشت، اخلاق خوب ، امانت و عدالت و مانند آن است و حسنات آخرت همانا، رضوان الهى و راه يافتن به بهشت‏خواهد بود .

امام صادق (ع) در بيان حسنات دنيا و آخرت فرمودند: «رضوان الله والجنة فى الآخرة والسعة فى المعيشة و حسن الخلق فى الدنيا» حسنه آخرت، رضوان خدا و بهشت است و حسنه دنيا، توسعه در معيشت و اخلاق خوب .

و در روايت ديگرى فرمودند: «والسعة فى الرزق والمعاش و حسن الخلق فى الدنيا» حسنه دنيا توسعه در رزق و معيشت زندگى و حسن خلق است و در روايت‏سومى، «حسن الصحبه‏» يعنى داشتن مصاحب خوب، نيز ذكر شده است .

با توجه به برهان عقلى و روايات نقلى، استفاده مى‏شود كه دين با ارائه برنامه مى‏گويد كه ما زندگى دنيا را با لحاظ آخرت تنظيم كنيم تا هم دنياى انسان حسنه باشد و هم آخرت او .


پي نوشتها:
1.  ايدئولوژى، جان پلامناتس، ترجمه عزت الله فولادوند، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، ص‏98 - 109 .
2 . سوره جاثيه، آيه 23 .
3 . سوره اسراء، آيه‏84 .
4 . سوره انبياء، آيه‏23 .
5 . سوره كهف، آيه‏104 .
6 . سوره مائده، آيه‏70 .
7 . اعراف، 6 .
8 . فصلت 30، احقاف 13 .
9 . سوره نسا، 119 .
10 . بحارالانوار، ج‏84، كتاب الصلاة باب 12، حديث‏8، ص‏200 .
11 . اقبال الاعمال، ادعيه شهر شعبان، دعاى كميل، ص‏222 .
12 . سوره نساء، 123 .
13 . سوره انفطار، آيه‏18 .
14 . سوره اعراف، آيه‏187 .
15 . سوره فاطر ، 15 .
16 . بحار، ج‏2، ح‏22، ص‏32 .
17 . روم، 30 .
18 . ارشادات والتنبيهات، ج‏3، ص‏374 .
19 . سوره بقره، آيه‏201 .
 


منبع: ماهنامه پاسدار اسلام ـ شماره 233 ، ارديبهشت 1380