بايستههاى تربيت
اجتماعى نوجوانان
از سيره و گفتار اميرمؤمنان على عليه السلام به خوبى استنباط مىگردد كه حضرت
به معاشرت با جمع و جماعت معتقد بوده و گوشهگيرى و عُزلت كلّى از مردم را
روانمىدانستند؛ ولى براى معاشرت و برخورد با مردم، توصيهها و اصولى را گوشزد
مىنمودند. از مجموع سفارشاتى كه آن حضرت به فرزندانشان داشتهاند، سه محور
كلّى به دست مىآيد؛ كيفيّت معاشرت شايسته با مردم، ارتباطات سازنده با برخى
اقشار و بالاخره راههاى كسب محبوبيّت اجتماعى.
الف) كيفيّت معاشرت
شايسته با مردم
اميرمؤمنان عليه السلام به پيروى از دستور جامع قرآنى و بنا به آيه «محمّد رسول
اللّه والّذين معه اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم»1 اصولى را بر معاشرت و
برخورد مناسب با مردم بيان نموده؛ از جمله:
1. خوش اخلاقى با مردم
امام على عليه السلام مىفرمايد:
و حسن الخلق خير قرين2؛ خوش خلقى بهترين همدم (براى انسان) است.
حضرت راه سلامت ماندن در ميان مردم را، اخلاق نيكو برشمرده و مىفرمايد:
تسلم من النّاس بحسن الخلق3؛ با خوش اخلاقى، خود را از شرّ مردم نگهدار!
2. نيكو سخن گفتن با ديگران
حضرت به امام حسين عليه السلام مىفرمايد:
اعلم اى بُنَىّ انّه من لانت كلمته و وجبت محبّته4؛ اى فرزندم! بدان هركس كه
سخنش نرم باشد، مهر و محبّتش به ديگران ضرورت يابد.
حضرت در فراز ديگرى در كيفيّت سخن گفتن با مردم چنين آورده است:
و لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل كلما تعلم و لاتقل ما لا تحبّ ان يقال لك5؛
آنچه نمىدانى نگو! بلكه هر آنچه مىدانى، اظهار مكن! نيز حرفى را كه نمىخواهى
به تو بگويند، مگو!
3. خيرخواهى براى ديگران
حضرت على عليه السلام به امام حسن عليه السلام مىفرمايد:
وامحض اخاك النّصيحة حسنة كانت او قبيحة و ساعده على كلّ حال6؛ خالصانه براى
برادرت خيرخواهى كن، بپسندد يا نپسندد، و در هر حال با او مساعدت كن!
4. رعايت ادب
امام على عليه السلام به امام حسين عليه السلام مىفرمايد:
الأدب خير ميراث7؛ ادب، بهترين ارث از گذشتگان است.
در جاى ديگر مىفرمايد:
دل و جان خود را با ادب روشن و فروزان كن!8
از اينجا معلوم مىشود كه رعايت «آداب اجتماعى» اثر زيادى بر روح و روان آدمى
دارد.
5. عزّت نفس
خداوند، عزّت را مخصوص خود، پيامبر و مؤمنان قرار داده است: «وللّه العزّة و
لرسوله و للمؤمنين»9.
اميرمؤمنان عليه السلام راه رسيدن به عزّت را، بىنيازى از مردم بيان كرده و به
امام حسين عليه السلام مىفرمايد:
اَى بُنَىّ! عزّ المؤمن غناه عن النّاس؛10 فرزندم! عزّت مؤمن به بىنيازى از
مردم است.
6. عفو و گذشت
يكى از اصول «تربيت اجتماعى» گذشت از خطاهاى ديگران است؛ زيرا هر انسانى (غير
از معصومان عليهم السلام) در زندگى مرتكب خطاهايى مىشود و چه بسا پس از فهميدن
خطاى خود، از آن پشيمان شده و قصد تكرار آن را نداشته باشد.
حضرت به امام حسن عليه السلام مىفرمايد:
و اقبل عذر من اعتذر اليك و خذ العفو من النّاس؛11 هركس پوزش طلبد، عذرش را
بپذير و گذشت از مردم را، پيشه خود ساز.
در جاى ديگر مىفرمايد:
فانّ العدل مع العفو اشدّ من الضّرب لمن كان له عقل12؛ همانا عدالت همراه با
عفو براى خردمند، از كتك زدن سختتر است.
7. حفظ اسرار
در معاشرت با ديگران، گاهى متوجّه برخى نكات مىشويم كه آنان دوست ندارند براى
عموم افشا شود؛ اينجاست كه «حفظ اسرار ديگران»، يك وظيفه اجتماعى خواهد شد.
اميرمؤمنان عليه السلام به امام حسين عليه السلام مىفرمايد:
و من هتك حجاب غيره انكشف عورات بيته13؛ هركس پرده آبروى ديگران را پاره كند،
عيبهاى خانوادهاش (نيز) بر ملا و آشكار مىگردد.
از اين كلام استفاده مىشود كه افشاى عيبهاى پنهانى ديگران، موجب آشكار شدن
عيوب خانوادگى انسان نيز مىگردد و بين اين دو، نوعى رابطه علّت و معلول برقرار
است.
8. امر به معروف و نهى از منكر
انسان مؤمن نبايد تنها به سلامت خويش خرسند باشد؛ بلكه مىبايست نسبت به محيط
زندگى و جامعه خود احساس مسؤوليت كند و با زشتىهاى آن مبارزه نمايد و براى
زندگى معنوى و اخلاقى جامعه در تلاش باشد.
حضرت به فرزندش امام حسن عليه السلام مىفرمايد:
وأمر بالمعروف تكن من اهله و انكر المنكر بلسانك و يدك14؛ به نيكى امر كن تا
از اهل آن باشى و ناپسند را با دست و زبان انكار (و جلوگيرى) كن.
ب) ارتباطات سازنده
از ديدگاه حضرت امير عليه السلام ارتباط و همنشينى با برخى از اقشار و اصناف،
تأثير شگرفى بر رشد و پيشرفت معنوى و فرهنگى انسان دارد. از اين رو، ارتباط با
آنان لازم است. آن افراد و اقشار عبارتند از:
1. دانشمندان
حضرت به امام حسين عليه السلام فرمود:
و من خالط العلماء وقّر15؛ هركس با دانشمندان معاشرت داشته باشد، باوقار گشته و
مورد تكريم قرار مىگيرد.
و در جاى ديگر، به فرزندش محمد بن حنفيه مىفرمايد:
يا بُنَىّ اقبل من الحكماء مواعظهم و تدبّر احكامهم16؛ فرزندم! پندهاى حكيمان
را بپذير و در انديشههاى آنان بينديش.
2. خويشاوندان
صله رحم و يا ارتباط عاطفى و صميمى با بستگان، يكى ديگر از تأكيدات امام على
عليه السلام در «عرصه تربيت اجتماعى» است. با اين دستور، همبستگى فاميلى
استحكام يافته و اختلافات جزئى تبديل به بحران و درگيرى نخواهد شد.
حضرت به امام حسين عليه السلام مىفرمايد:
و من التّكرّم صلة الرّحم و من يرجوك او يثق بصلتك اذا قطعت قرابتك17؛ ارتباط
با بستگان، نشان از بزرگى است. اگر از خويشانت بريدى، ديگر چه كسى مىتواند به
تو اميدوار و يا به پيوندت اطمينان داشته باشد؟
حضرت گاهى سفارش فرموده است:
در صورتى كه آنها از تو بريدهاند، تو ارتباطت را با آنان حفظ كن!
و نيز مىفرمايد:
و اكرم عشيرتك فانّهم جناحك الّذى به تطير و اصلك الّذى اليه تصير و بهم تصول و
هم العدّة عندالشّدّة فاكرم كريمهم و عد سقيمهم واشركهم فىامورهم و تيسّر عند
معسور لهم18؛ خويشانت را عزيز شمار، آنان بال و پر تو اَند كه با آنها پرواز
مىكنى و ريشه تو اَند كه به آنها باز مىگردى و به آنها بر دشمن چيره مىشوى.
خويشان، ذخيره روز مبادا هستند؛ كريمشان را گرامى شمار، بيمارشان را عيادت كن،
در كارها شريكشان ساز و در مشكلات بر آنها آسانگير.
3. مؤمنان
ارتباط مؤمنان با يكديگر، علاوه بر زمينهسازى حلّ مشكلات آنان، موجب تقويت دين
و آيين مىشود؛ چرا كه در عمل، اين مؤمنان هستند كه بارِ حمايت از دين و حاكميت
آن را به دوش مىكشند.
حضرت به امام حسن عليه السلام مىفرمايد:
اطع اخاك و ان عصاك و صله و ان جفاك19؛ از برادرت اطاعن كن، گرچه او از تو
نافرمانى كند و با او ارتباط داشته باش، هرچند به تو جفا كند!
همچنين مىفرمايد:
احمل نفسك مع اخيك عند صرمه على الصّلة و عند صدوده على اللّطف والمسألة و عند
جموده علىالبذل و عند تباعده على الدّنوّ و عند شدّته علىاللّين و عند جرمه
علىالاعتذار حتّى كانّك له عبد و كانّه ذو نعمة عليك20؛ آنگاه كه برادرت از
تو بريد، خود را به پيوند وادار و چون اعراض كرد، بر مهربانى و درخواست و چون
دريغ كرد، بر بخشش و چون روى كرد، بر نزديكى و چون درشتى كرد، بر نرمى و چون
خطا كرد، بر پوزش، چنان كه گويى تو بندهاى و او ولى نعمت.
4. همسايگان
همسايه، نعمت بسيار خوبى است در صورتى كه انسان قدر و منزلت آن را بداند و به
حقوق و وظائف نسبت به آنان پايبند باشد.
حضرت به امام حسن عليه السلام مىفرمايد:
مِن حُسن الجوار تفقّد الجار21؛ از خوش همسايگى، احوال پرسى از همسايه است.
5. اهل خير
برخى از مؤمنان، پيوسته با امور خير سر و كار دارند و مشكلات مردم را با سر
پنجه همّت خود رفع مىنمايند. آنان جسم خود را به سختى مىاندازند تا مردم
آسوده خاطر زندگى نمايند. امام على عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام
فرمود:
و لقاء اهل الخير عمارة القلوب22؛ ديدار با اهل خير، موجب آبادى دلها مىشود.
ج) راههاى كسب محبوبيّت اجتماعى
هر انسانى علاقهمند است كه در جامعه محبوب ديگران باشد و مردم او را عزيز
بشمارند؛ ولى مهم، پيدا كردن راههاى مشروع و مفيد براى اين نياز روحى است. از
مجموع سفارشات امام على عليه السلام به فرزندش امام حسين عليه السلام دو راه
براى كسب «محبوبيّت اجتماعى» به دست مىآيد:
اوّل: نرمى در گفتار؛ حضرت مىفرمايد:
«واعلم اى بُنَىّ انّه من لانت كلمته وجبت محبتّه23؛ پسرجان! بدان هر كه نرم
گفتار است، (مردم) دوستش دارند.
دوم: ترك حسادت؛ امام على عليه السلام مىفرمايد:
و مَنْ ترك الحسد كانت له المحبّة عند النّاس24؛ هركس حسد را وانهد، محبّت
مردم را (به خود) جلب كند.
آسيبشناسى تربيت اجتماعى نوجوانان
تنها شناخت حقيقت صحيح، كافى نيست؛ بلكه شناسايى آفتها و موانع راه، از اهميت
فراوانى برخوردار است. از اينرو، در منشور جامع تربيتى امام على عليه السلام
به فرزند نوجوانش، موانع و آفتهايى براى تربيت اجتماعى بيان شده است.
در يك تقسيم كلّى، مىتوان آن آسيبها را به «آسيبهاى معرفتى»، «آسيبهاى
رفتارى» و «آسيبهاى گفتارى» دسته بندى نمود كه تفصيل آنها به شرح ذيل است:
الف) آسيبهاى معرفتى
بازگشت برخى آسيبها و موانع به بُعد معرفتى و شناختى انسان است؛ اگرچه اين
آسيبها اثرات عملى فراوانى نيز بر جاى مىگذارند كه به اختصار عبارتند از:
1. خود بزرگ بينى
از آنجا كه انسان مؤمن هميشه عظمت و كبريايى خالق خود را در ذهن و خاطره دارد،
هيچگاه به خود اجازه گردن فرازى در مقابل ديگران را نمىدهد. امام على عليه
السلام به فرزندش امام حسين عليه السلام مىفرمايد:
مَنْ تكبّر عن النّاس ذلّ25؛ هركس در مقابل مردم گردن فرازى كند، خوار و زبون
گردد.
2. تحقير و كوچك شمردن ديگران
حضرت به امام حسن عليه السلام چنين سفارش فرمود:
يا بنىّ لاتسته برجل تراه ابداً، ان كان اكبر منك فعد انّه ابوك و ان كان مثلك
فهو أخوك و ان كان اصغر منك فاحسب انّه ابنك26؛ مبادا كسى را كوچك شمارى؛ زيرا
يا او بزرگتر از توست، كه بايد او را به جاى پدر خود به حساب آورى و يا همانند
توست، كه برادر تو است و يا كوچكتر از توست، كه بايد او را فرزند خود محسوب
كنى!
3. بدگمانى
مؤمن مىبايست نسبت به مؤمن ديگر گمان نيكو داشته باشد و در صورتى كه امورى را
مشاهده كند كه احتمال گناه و پليدى در آن وجود دارد، بايد آن را توجيه نمايد؛
مگر در صورتى كه گناه بودن آن قطعى و مسلّم گردد.
امام على عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام مىفرمايد:
ولايغلبنّ عليك سوءالظّنّ فانّه لايدع بينك و بين خليل صلحاً و قد يقال من
الحزم سوءالظّنّ27؛ مبادا بد گمانى بر تو چيره شود، كه ميان تو و هيچ رفيقى
جاى صلح و صفا نمىگذارد و گاهى (براى توجيه كار زشت خود) گفته مىشود:
بدگمانى، مقتضاى دورانديشى است!
ب) آسيبهاى رفتارى
در تربيت اجتماعى، برخى رفتارها برخلاف رشد و تكامل جمعى است؛ از اين رو،
اجتناب و ترك آنها باعث تقويت روحيه جمعى خواهد شد. برخى از اين آسيبها
عبارتند از:
1. دشمنى با مردم
دشمنى و كينه توزى با مردم، از امور ناپسندى است كه حضرت نسبت به آن هشدار داده
است. ايشان به فرزندش مىفرمايد:
اى بُنَىّ بئس الزّاد الى المعاد العدوان على العباد28؛ پسرجان! چه بد توشهاى
است براى روز قيامت دشمنى با مردم!
2. ظلم و تعدّى
ظلم، نقطه مقابل عدل است و عدل، معانى متعدّدى دارد. گاهى عدل به معناى «قرار
دادن شيىء در جايگاه مناسب خود» است و ظلم به معناى مقابل آن.
در برخى استعمالها، عدل به معناى «رعايت حقوق ديگران» آمده است كه در اين
صورت، ظلم به معناى تضييع حقوق آنان به كار مىرود.
حضرت در مورد ضايع كردن حقوق ديگران مىفرمايد:
لاتضيعنّ حقّ اخيك اتّكالاً على ما بينك و بينه فانّه ليس لك بأخ من اضعت
حقّه29؛ به اتّكاى روابط دوستانه، حقّ برادرت را ضايع نكن، چه آنكس كه حقّش را
پايمال كنى، برادر نتوان گفت.
امام على عليه السلام بدترين نوع ظلم را، ظلم به افراد ضعيف عنوان كرده و
مىفرمايد:
و ظلم الضّعيف افحش الظّلم30؛ ستم كردن بر ناتوان، زشتترين ستمهاست.
3. همنشينى با نا اهلان
اثر همنشينى در اخلاق و رفتار به سرعت آشكار مىگردد؛ از اين رو، سفارش شده كه
انسان تا مىتواند با افراد نا آگاه و بى دين همنشينى نداشته باشد.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد:
و ايّاك و مقاربة من رهبته على دينك31؛ با كسى كه دينت را به مخاطره مىافكند،
همنشين مشو!
حضرت در فراز ديگرى مىفرمايد:
سرانجام دروغ، مذمّت و سرزنش مردم است و سلامت، در راستگويى است و عاقبت دروغ،
بدترين عواقب است.
اى بُنىّ! العافية عشرة اجزاء تسعة منها فى الصّمت الاّ بذكراللّه و واحد
فىترك مجالسة السّفهاء32؛ فرزندم! سلامت ده جزء دارد، نه جزء آن در سكوت از
غير ذكر خداست و يك جزئش در همنشينى نكردن با ابلهان.
حضرت، فرزندش را از ارتباط با اراذل برحذر داشته و مىفرمايد:
و من خالط الانذال حقّر33؛ هركس با اوباش ارتباط داشته باشد، خوار و زبون
مىگردد.
ج) آسيبهاى گفتارى
برخى آفتهاى روابط اجتماعى در نوع و شيوه گفتن نهفته است، كه انسان مؤمن با
حفظ زبان خويش مىتواند از آنها در امان باشد. بعضى از اين آسيبها عبارتند از:
1. دروغ
حضرت على عليه السلام در اين خصوص مىفرمايد:
و عاقبة الكذب الذّمّ و فىالصّدق السّلامة و عاقبة الكذب شرّ عاقبة34؛ سرانجام
دروغ، مذمّت و سرزنش مردم است و سلامت، در راستگويى است و عاقبت دروغ، بدترين
عواقب است.
حضرت به فرزندش توصيه مىكند كه مستند سخنان تو مىبايست فرد مورد اعتماد باشد
و گرنه ممكن است زبان به دروغ بازشود:
ولا تحدّث الاّ عن ثقة فتكون كاذباً و الكذب ذلّ35؛ از مردم نامطمئن خبرى نقل
نكن، كه دروغگو درمىآيى و دروغگويى، مايه ذلّت است.
2. سرزنش
از نظر حضرت، هرگاه انسان خطايى مرتكب شود، نبايد او را زياد سرزنش كرد؛ زيرا
اين رفتار باعث كينه توزى شده و اعتماد به نقس او را از بين مىبرد. امام على
عليه السلام به فرزندش مىفرمايد:
ولاتكثر العتاب فانّه يورث الضّغينه و يجرّ الى البغضة36؛ زياد سرزنش مكن؛ زيرا
نتيجهاش به وجود آمدن كينه است و منجر به دشمنى مىشود.
3. سخن زشت و خندهآور
شايسته است كه انسان در سخن گفتن به گونهاى رفتار نمايد تا مورد خنده و تمسخر
ديگران قرار نگيرد؛ زيرا اين عمل موجب بىشخصيتى در اجتماع گشته و از احترام و
عزّت انسان مىكاهد. حضرت مىفرمايد:
و ايّاك ان تذكر من الكلام قذراً او تكون مضحكاً و ان حكيت ذلك عن غيرك37؛
مبادا سخنى پليد و يا مضحك بگويى، گرچه آن را از ديگران حكايت كنى!
4. زياد سخن گفتن
حضرت از زياد سخن گفتن در مواردى كه ضرورى نيست، مذمّت نموده و مىفرمايد:
و من كثر كلامه كثر خطاؤه و من كثر خطاؤه قلّ حياؤه و من قلّ حياؤه قلّ ورعه و
من قلّ ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النّار38؛ هركه حرفش زياد است، اشتباهش
بسيار و هركه اشتباهش زياد است، حيا و شرمش كم و هركه شرمش اندك است،
پرهيزگارىاش اندك و هركه پرهيزگارىاش كم باشد، دلش مىميرد و هركه دلش بميرد،
وارد دوزخ مىشود.
نتيجهگيرى
«تربيت» در معناى وسيع، شامل پرورش روح و جسم، فرد و جامعه در عرصههاى گوناگون
است. يكى از ابعاد مهمّ تربيت، كه تأثير شگرفى بر ساير ابعاد دارد، حيطه
اجتماعى آن است. از منظر امام على عليه السلام «زندگى جمعى»، ضرورى است و منشأ
پيدايش آن، تركيبى از امور درونى و بيرونى است.
نظام تربيت اجتماعى، داراى مبانى و زيرساختهايى است كه از ديدگاه امام على
عليه السلام اختيار انسان، جمعگرايى و پذيرش حقوق اجتماعى، از جمله آن مبانى
است.
هدف از تربيت اجتماعى از ديدگاه امام على عليه السلام تعاون و همكارى براى
انجام فرامين الهى است كه اين امر، خود به قرب الهى و غايت خلقت انسان و جهان
برمىگردد.
تربيت اجتماعى نوجوانان از ديدگاه حضرت على عليه السلام داراى سه حوزه روشها،
بايستهها و آسيبشناسى است.
حضرت در بُعد «روشهاى تربيت اجتماعى نوجوانان»، استدلال، موعظه، الگوپذيرى،
اعتدال، مشورت تجربه تاريخى و زمانشناسى را بيان كرده است.
امام على عليه السلام در بُعد «تربيت اجتماعى»، موضوعاتى از قبيل: خوش اخلاقى،
نيكو سخن گفتن با مردم، خيرخواهى، رعايت ادب، عزّت نفس، عفو، حفظ اسرار و امر
به معروف و نهى از منكر را طرح كرده است.
حضرت معتقد است كه ارتباط با برخى افراد و اقشار، بسيار سازنده است كه ارتباط
با دانشمندان، خويشاوندان، مؤمنان و همسايگان از آن جملهاند.
در نهايت، حضرت راههاى كسب «محبوبيّت اجتماعى» را در دو ويژگى «نرمى در گفتار»
و «ترك حسادت» دانسته است. و بالاخره از نظر امام على عليه السلام تربيت
اجتماعى با آسيبهايى مواجه است كه مىتوان آنها را در سه بُعد معرفتى، رفتارى
و گفتارى خلاصه كرد.
پىنوشتها:
1. فتح / 29.
2. تحف العقول ص 91.
3. همان، ص 84.
4. همان، ص 78.
5. نهج البلاغه، صبحى صالح، ص 397.
6. ر.ك: تحف العقول، ص 80 و 81.
7. همان، ص 88 و 89.
8. همان. ص 83.
9. منافقون / 8.
10. تحف العقول، ص 97.
11. همان، ص 88.
12. همان، ص 89.
13. همان، ص 84.
14. همان، ص 72.
15. همان، ص 86.
16. نورالثقلين، ج 4، ص 20.
17. تحف العقول، ص 84.
18. همان، ص 89.
19. همان، ص 88.
20. نهج البلاغه، ص 403.
21. تحف العقول، ص 87.
22. همان، ص 83.
23. همان، ص 93.
24. همان، ص 90.
25. همان، ص 84.
26. كنزالعمّال، ج 16، ص 217.
27. تحف العقول، ص 82.
28. همان، ص 93.
29. نهج البلاغه، ص 403.
30. همان، ص 402.
31. تحف العقول، ص 81.
32. همان، ص 91.
33. همان، ص 90.
34. همان، ص 82.
35. همان.
36. همان، ص 87.
37. همان، ص 88.
38. همان، ص 90.
منابع:
1. قرآن كريم.
2. تحف العقول، ابومحمد حسن بن على بن حسين بن شعبه الحرّانى، علميه اسلاميه،
تهران، 1354 ش.
3. نهج البلاغه، سيد رضى موسوى، صبحى صالح، هجرت، قم، 1395 ق.
4. كنزالعمّال، علاءالدين على المتقى بن حسام الدين الهندى، مؤسّسة الرسالة،
بيروت، 1413 ق.
5. جامعه از ديدگاه نهج البلاغه، ولىاللّه برزگر كليشمى، سازمان تبليغات
اسلامى، اوّل، 1372 ش. 6. جامعهشناسى آموزش و پرورش، اماناللّه قرائى مقدّم،
انتشارات كتابخانه فروردين، دوم، 1375 ش.
7. تربيت و جامعهشناسى، اميل دوركيم، ترجمه على محمد كاردان، انتشارات دانشگاه
تهران، 1376 ش.
8. اصول تربيت، علىاصغر احمدى، انتشارات سازمان انجمن و اولياء، اوّل، 1378 ش.
9. ماهنامه تربيت، وابسته به وزارت آموزش و پرورش، سال دهم، فروردين 1374 ش.
10. مقدّمهاى بر جهانبينى اسلامى، شهيد مطهّرى، انتشارات صدرا، قم.
11. تربيت و شخصيت انسانى، سيد مجتبى هاشمى كاوندى، دفتر تبليغات اسلامى، اوّل،
1374 ش.
12. الاسلام و اسس التشريع، عبدالمحسن فضل اللّه، دارالكتاب الاسلامى، بيروت،
1399 ق.
13. جامعه و تعليم و تربيت، على شريعتمدارى، اميركبير، تهران، سيزدهم، 1374 ش.
14. نهج السعادة فى مستدرك نهج البلاغه، محمدباقر محمودى، مؤسّسة التضامن
الفكرى، بيروت، اوّل، 1385 ق.
15. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، داراحياء التراث العربى، بيروت.
16. غررالحكم، عبدالواحد آمدى، ترجمه محمد علىانصارى قمى.
17. پرورش مذهبى و اخلاقى كودكان، على قائمى، انتشارات اميرى، 1364 ش.
18. نورالثقلين، عبدعلى بن جمعة العروسى الحويزى، مؤسّسه مطبوعاتى اسماعيليان،
قم، چهارم، 1373 ش.
منبع:
كوثر
, شماره ( 61 ) ,
از طر يق
شبكه اطلاع رسانى شارح