تربيت اجتماعى نوجوان از ديدگاه علوى‏

محمدرضا ضميرى‏


بايسته‏هاى تربيت اجتماعى نوجوانان‏
از سيره و گفتار اميرمؤمنان على عليه السلام به خوبى استنباط مى‏گردد كه حضرت به معاشرت با جمع و جماعت معتقد بوده و گوشه‏گيرى و عُزلت كلّى از مردم را روانمى‏دانستند؛ ولى براى معاشرت و برخورد با مردم، توصيه‏ها و اصولى را گوشزد مى‏نمودند. از مجموع سفارشاتى كه آن حضرت به فرزندانشان داشته‏اند، سه محور كلّى به دست مى‏آيد؛ كيفيّت معاشرت شايسته با مردم، ارتباطات سازنده با برخى اقشار و بالاخره راه‏هاى كسب محبوبيّت اجتماعى.

الف) كيفيّت معاشرت شايسته با مردم
اميرمؤمنان عليه السلام به پيروى از دستور جامع قرآنى و بنا به آيه «محمّد رسول اللّه والّذين معه اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم»1 اصولى را بر معاشرت و برخورد مناسب با مردم بيان نموده؛ از جمله:

1. خوش اخلاقى با مردم‏
امام على عليه السلام مى‏فرمايد:
و حسن الخلق خير قرين‏2؛ خوش خلقى بهترين همدم (براى انسان) است.
حضرت راه سلامت ماندن در ميان مردم را، اخلاق نيكو برشمرده و مى‏فرمايد:
تسلم من النّاس بحسن الخلق‏3؛ با خوش اخلاقى، خود را از شرّ مردم نگه‏دار!

2. نيكو سخن گفتن با ديگران‏
حضرت به امام حسين عليه السلام مى‏فرمايد:
اعلم اى بُنَىّ انّه من لانت كلمته و وجبت محبّته‏4؛ اى فرزندم! بدان هركس كه سخنش نرم باشد، مهر و محبّتش به ديگران ضرورت يابد.
حضرت در فراز ديگرى در كيفيّت سخن گفتن با مردم چنين آورده است:
و لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل كلما تعلم و لاتقل ما لا تحبّ ان يقال لك‏5؛ آنچه نمى‏دانى نگو! بلكه هر آنچه مى‏دانى، اظهار مكن! نيز حرفى را كه نمى‏خواهى به تو بگويند، مگو!

3. خيرخواهى براى ديگران
حضرت على عليه السلام به امام حسن عليه السلام مى‏فرمايد:
وامحض اخاك النّصيحة حسنة كانت او قبيحة و ساعده على كلّ حال‏6؛ خالصانه براى برادرت خيرخواهى كن، بپسندد يا نپسندد، و در هر حال با او مساعدت كن!

4. رعايت ادب
امام على عليه السلام به امام حسين عليه السلام مى‏فرمايد:
الأدب خير ميراث‏7؛ ادب، بهترين ارث از گذشتگان است.
در جاى ديگر مى‏فرمايد:
دل و جان خود را با ادب روشن و فروزان كن!8
از اينجا معلوم مى‏شود كه رعايت «آداب اجتماعى» اثر زيادى بر روح و روان آدمى دارد.

5. عزّت نفس‏
خداوند، عزّت را مخصوص خود، پيامبر و مؤمنان قرار داده است: «وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين»9.
اميرمؤمنان عليه السلام راه رسيدن به عزّت را، بى‏نيازى از مردم بيان كرده و به امام حسين عليه السلام مى‏فرمايد:
اَى بُنَىّ! عزّ المؤمن غناه عن النّاس؛10 فرزندم! عزّت مؤمن به بى‏نيازى از مردم است.

6. عفو و گذشت‏
يكى از اصول «تربيت اجتماعى» گذشت از خطاهاى ديگران است؛ زيرا هر انسانى (غير از معصومان عليهم السلام) در زندگى مرتكب خطاهايى مى‏شود و چه بسا پس از فهميدن خطاى خود، از آن پشيمان شده و قصد تكرار آن را نداشته باشد.

حضرت به امام حسن عليه السلام مى‏فرمايد:
و اقبل عذر من اعتذر اليك و خذ العفو من النّاس؛11 هركس پوزش طلبد، عذرش را بپذير و گذشت از مردم را، پيشه خود ساز.
در جاى ديگر مى‏فرمايد:
فانّ العدل مع العفو اشدّ من الضّرب لمن كان له عقل‏12؛ همانا عدالت همراه با عفو براى خردمند، از كتك زدن سخت‏تر است.

7. حفظ اسرار
در معاشرت با ديگران، گاهى متوجّه برخى نكات مى‏شويم كه آنان دوست ندارند براى عموم افشا شود؛ اينجاست كه «حفظ اسرار ديگران»، يك وظيفه اجتماعى خواهد شد.
اميرمؤمنان عليه السلام به امام حسين عليه السلام مى‏فرمايد:
و من هتك حجاب غيره انكشف عورات بيته‏13؛ هركس پرده آبروى ديگران را پاره كند، عيب‏هاى خانواده‏اش (نيز) بر ملا و آشكار مى‏گردد.
از اين كلام استفاده مى‏شود كه افشاى عيب‏هاى پنهانى ديگران، موجب آشكار شدن عيوب خانوادگى انسان نيز مى‏گردد و بين اين دو، نوعى رابطه علّت و معلول برقرار است.

8. امر به معروف و نهى از منكر
انسان مؤمن نبايد تنها به سلامت خويش خرسند باشد؛ بلكه مى‏بايست نسبت به محيط زندگى و جامعه خود احساس مسؤوليت كند و با زشتى‏هاى آن مبارزه نمايد و براى زندگى معنوى و اخلاقى جامعه در تلاش باشد.
حضرت به فرزندش امام حسن عليه السلام مى‏فرمايد:
وأمر بالمعروف تكن من اهله و انكر المنكر بلسانك و يدك‏14؛ به نيكى امر كن تا از اهل آن باشى و ناپسند را با دست و زبان انكار (و جلوگيرى) كن.

ب) ارتباطات سازنده‏
از ديدگاه حضرت امير عليه السلام ارتباط و همنشينى با برخى از اقشار و اصناف، تأثير شگرفى بر رشد و پيشرفت معنوى و فرهنگى انسان دارد. از اين رو، ارتباط با آنان لازم است. آن افراد و اقشار عبارتند از:

1. دانشمندان‏
حضرت به امام حسين عليه السلام فرمود:
و من خالط العلماء وقّر15؛ هركس با دانشمندان معاشرت داشته باشد، باوقار گشته و مورد تكريم قرار مى‏گيرد.
و در جاى ديگر، به فرزندش محمد بن حنفيه مى‏فرمايد:
يا بُنَىّ اقبل من الحكماء مواعظهم و تدبّر احكامهم‏16؛ فرزندم! پندهاى حكيمان را بپذير و در انديشه‏هاى آنان بينديش.

2. خويشاوندان
صله رحم و يا ارتباط عاطفى و صميمى با بستگان، يكى ديگر از تأكيدات امام على عليه السلام در «عرصه تربيت اجتماعى» است. با اين دستور، همبستگى فاميلى استحكام يافته و اختلافات جزئى تبديل به بحران و درگيرى نخواهد شد.
حضرت به امام حسين عليه السلام مى‏فرمايد:
و من التّكرّم صلة الرّحم و من يرجوك او يثق بصلتك اذا قطعت قرابتك‏17؛ ارتباط با بستگان، نشان از بزرگى است. اگر از خويشانت بريدى، ديگر چه كسى مى‏تواند به تو اميدوار و يا به پيوندت اطمينان داشته باشد؟
حضرت گاهى سفارش فرموده است:
در صورتى كه آنها از تو بريده‏اند، تو ارتباطت را با آنان حفظ كن!
و نيز مى‏فرمايد:
و اكرم عشيرتك فانّهم جناحك الّذى به تطير و اصلك الّذى اليه تصير و بهم تصول و هم العدّة عندالشّدّة فاكرم كريمهم و عد سقيمهم واشركهم فى‏امورهم و تيسّر عند معسور لهم‏18؛ خويشانت را عزيز شمار، آنان بال و پر تو اَند كه با آنها پرواز مى‏كنى و ريشه تو اَند كه به آنها باز مى‏گردى و به آنها بر دشمن چيره مى‏شوى. خويشان، ذخيره روز مبادا هستند؛ كريمشان را گرامى شمار، بيمارشان را عيادت كن، در كارها شريكشان ساز و در مشكلات بر آنها آسان‏گير.

3. مؤمنان‏
ارتباط مؤمنان با يكديگر، علاوه بر زمينه‏سازى حلّ مشكلات آنان، موجب تقويت دين و آيين مى‏شود؛ چرا كه در عمل، اين مؤمنان هستند كه بارِ حمايت از دين و حاكميت آن را به دوش مى‏كشند.
حضرت به امام حسن عليه السلام مى‏فرمايد:
اطع اخاك و ان عصاك و صله و ان جفاك‏19؛ از برادرت اطاعن كن، گرچه او از تو نافرمانى كند و با او ارتباط داشته باش، هرچند به تو جفا كند!

همچنين مى‏فرمايد:
احمل نفسك مع اخيك عند صرمه على الصّلة و عند صدوده على اللّطف والمسألة و عند جموده على‏البذل و عند تباعده على الدّنوّ و عند شدّته على‏اللّين و عند جرمه على‏الاعتذار حتّى كانّك له عبد و كانّه ذو نعمة عليك‏20؛ آنگاه كه برادرت از تو بريد، خود را به پيوند وادار و چون اعراض كرد، بر مهربانى و درخواست و چون دريغ كرد، بر بخشش و چون روى كرد، بر نزديكى و چون درشتى كرد، بر نرمى و چون خطا كرد، بر پوزش، چنان كه گويى تو بنده‏اى و او ولى نعمت.

4. همسايگان
همسايه، نعمت بسيار خوبى است در صورتى كه انسان قدر و منزلت آن را بداند و به حقوق و وظائف نسبت به آنان پايبند باشد.
حضرت به امام حسن عليه السلام مى‏فرمايد:
مِن حُسن الجوار تفقّد الجار21؛ از خوش همسايگى، احوال پرسى از همسايه است.

5. اهل خير
برخى از مؤمنان، پيوسته با امور خير سر و كار دارند و مشكلات مردم را با سر پنجه همّت خود رفع مى‏نمايند. آنان جسم خود را به سختى مى‏اندازند تا مردم آسوده خاطر زندگى نمايند. امام على عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود:
و لقاء اهل الخير عمارة القلوب‏22؛ ديدار با اهل خير، موجب آبادى دل‏ها مى‏شود.

ج) راه‏هاى كسب محبوبيّت اجتماعى
هر انسانى علاقه‏مند است كه در جامعه محبوب ديگران باشد و مردم او را عزيز بشمارند؛ ولى مهم، پيدا كردن راه‏هاى مشروع و مفيد براى اين نياز روحى است. از مجموع سفارشات امام على عليه السلام به فرزندش امام حسين عليه السلام دو راه براى كسب «محبوبيّت اجتماعى» به دست مى‏آيد:

اوّل: نرمى در گفتار؛ حضرت مى‏فرمايد:
«واعلم اى بُنَىّ انّه من لانت كلمته وجبت محبتّه‏23؛ پسرجان! بدان هر كه نرم گفتار است، (مردم) دوستش دارند.
دوم: ترك حسادت؛ امام على عليه السلام مى‏فرمايد:
و مَنْ ترك الحسد كانت له المحبّة عند النّاس‏24؛ هركس حسد را وانهد، محبّت مردم را (به خود) جلب كند.

آسيب‏شناسى تربيت اجتماعى نوجوانان
تنها شناخت حقيقت صحيح، كافى نيست؛ بلكه شناسايى آفت‏ها و موانع راه، از اهميت فراوانى برخوردار است. از اين‏رو، در منشور جامع تربيتى امام على عليه السلام به فرزند نوجوانش، موانع و آفت‏هايى براى تربيت اجتماعى بيان شده است.
در يك تقسيم كلّى، مى‏توان آن آسيب‏ها را به «آسيب‏هاى معرفتى»، «آسيب‏هاى رفتارى» و «آسيب‏هاى گفتارى» دسته بندى نمود كه تفصيل آنها به شرح ذيل است:

الف) آسيب‏هاى معرفتى
بازگشت برخى آسيب‏ها و موانع به بُعد معرفتى و شناختى انسان است؛ اگرچه اين آسيب‏ها اثرات عملى فراوانى نيز بر جاى مى‏گذارند كه به اختصار عبارتند از:

1. خود بزرگ بينى
از آنجا كه انسان مؤمن هميشه عظمت و كبريايى خالق خود را در ذهن و خاطره دارد، هيچ‏گاه به خود اجازه گردن فرازى در مقابل ديگران را نمى‏دهد. امام على عليه السلام به فرزندش امام حسين عليه السلام مى‏فرمايد:
مَنْ تكبّر عن النّاس ذلّ‏25؛ هركس در مقابل مردم گردن فرازى كند، خوار و زبون گردد.

2. تحقير و كوچك شمردن ديگران
حضرت به امام حسن عليه السلام چنين سفارش فرمود:
يا بنىّ لاتسته برجل تراه ابداً، ان كان اكبر منك فعد انّه ابوك و ان كان مثلك فهو أخوك و ان كان اصغر منك فاحسب انّه ابنك‏26؛ مبادا كسى را كوچك شمارى؛ زيرا يا او بزرگتر از توست، كه بايد او را به جاى پدر خود به حساب آورى و يا همانند توست، كه برادر تو است و يا كوچك‏تر از توست، كه بايد او را فرزند خود محسوب كنى!

3. بدگمانى
مؤمن مى‏بايست نسبت به مؤمن ديگر گمان نيكو داشته باشد و در صورتى كه امورى را مشاهده كند كه احتمال گناه و پليدى در آن وجود دارد، بايد آن را توجيه نمايد؛ مگر در صورتى كه گناه بودن آن قطعى و مسلّم گردد.
امام على عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام مى‏فرمايد:
ولايغلبنّ عليك سوءالظّنّ فانّه لايدع بينك و بين خليل صلحاً و قد يقال من الحزم سوءالظّنّ‏27؛ مبادا بد گمانى بر تو چيره شود، كه ميان تو و هيچ رفيقى جاى صلح و صفا نمى‏گذارد و گاهى (براى توجيه كار زشت خود) گفته مى‏شود: بدگمانى، مقتضاى دورانديشى است!

ب) آسيب‏هاى رفتارى
در تربيت اجتماعى، برخى رفتارها برخلاف رشد و تكامل جمعى است؛ از اين رو، اجتناب و ترك آنها باعث تقويت روحيه جمعى خواهد شد. برخى از اين آسيب‏ها عبارتند از:

1. دشمنى با مردم‏
دشمنى و كينه توزى با مردم، از امور ناپسندى است كه حضرت نسبت به آن هشدار داده است. ايشان به فرزندش مى‏فرمايد:
اى بُنَىّ بئس الزّاد الى المعاد العدوان على العباد28؛ پسرجان! چه بد توشه‏اى است براى روز قيامت دشمنى با مردم!

2. ظلم و تعدّى
ظلم، نقطه مقابل عدل است و عدل، معانى متعدّدى دارد. گاهى عدل به معناى «قرار دادن شيى‏ء در جايگاه مناسب خود» است و ظلم به معناى مقابل آن.
در برخى استعمال‏ها، عدل به معناى «رعايت حقوق ديگران» آمده است كه در اين صورت، ظلم به معناى تضييع حقوق آنان به كار مى‏رود.
حضرت در مورد ضايع كردن حقوق ديگران مى‏فرمايد:
لاتضيعنّ حقّ اخيك اتّكالاً على ما بينك و بينه فانّه ليس لك بأخ من اضعت حقّه‏29؛ به اتّكاى روابط دوستانه، حقّ برادرت را ضايع نكن، چه آنكس كه حقّش را پايمال كنى، برادر نتوان گفت.
امام على عليه السلام بدترين نوع ظلم را، ظلم به افراد ضعيف عنوان كرده و مى‏فرمايد:
و ظلم الضّعيف افحش الظّلم‏30؛ ستم كردن بر ناتوان، زشت‏ترين ستم‏هاست.

3. همنشينى با نا اهلان‏
اثر همنشينى در اخلاق و رفتار به سرعت آشكار مى‏گردد؛ از اين رو، سفارش شده كه انسان تا مى‏تواند با افراد نا آگاه و بى دين همنشينى نداشته باشد.
حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد:
و ايّاك و مقاربة من رهبته على دينك‏31؛ با كسى كه دينت را به مخاطره مى‏افكند، همنشين مشو!
حضرت در فراز ديگرى مى‏فرمايد:
سرانجام دروغ، مذمّت و سرزنش مردم است و سلامت، در راستگويى است و عاقبت دروغ، بدترين عواقب است.
اى بُنىّ! العافية عشرة اجزاء تسعة منها فى الصّمت الاّ بذكراللّه و واحد فى‏ترك مجالسة السّفهاء32؛ فرزندم! سلامت ده جزء دارد، نه جزء آن در سكوت از غير ذكر خداست و يك جزئش در همنشينى نكردن با ابلهان.
حضرت، فرزندش را از ارتباط با اراذل برحذر داشته و مى‏فرمايد:
و من خالط الانذال حقّر33؛ هركس با اوباش ارتباط داشته باشد، خوار و زبون مى‏گردد.

ج) آسيب‏هاى گفتارى
برخى آفت‏هاى روابط اجتماعى در نوع و شيوه گفتن نهفته است، كه انسان مؤمن با حفظ زبان خويش مى‏تواند از آنها در امان باشد. بعضى از اين آسيب‏ها عبارتند از:

1. دروغ‏
حضرت على عليه السلام در اين خصوص مى‏فرمايد:
و عاقبة الكذب الذّمّ و فى‏الصّدق السّلامة و عاقبة الكذب شرّ عاقبة34؛ سرانجام دروغ، مذمّت و سرزنش مردم است و سلامت، در راستگويى است و عاقبت دروغ، بدترين عواقب است.
حضرت به فرزندش توصيه مى‏كند كه مستند سخنان تو مى‏بايست فرد مورد اعتماد باشد و گرنه ممكن است زبان به دروغ بازشود:
ولا تحدّث الاّ عن ثقة فتكون كاذباً و الكذب ذلّ‏35؛ از مردم نامطمئن خبرى نقل نكن، كه دروغگو درمى‏آيى و دروغگويى، مايه ذلّت است.

2. سرزنش‏
از نظر حضرت، هرگاه انسان خطايى مرتكب شود، نبايد او را زياد سرزنش كرد؛ زيرا اين رفتار باعث كينه توزى شده و اعتماد به نقس او را از بين مى‏برد. امام على عليه السلام به فرزندش مى‏فرمايد:
ولاتكثر العتاب فانّه يورث الضّغينه و يجرّ الى البغضة36؛ زياد سرزنش مكن؛ زيرا نتيجه‏اش به وجود آمدن كينه است و منجر به دشمنى مى‏شود.

3. سخن زشت و خنده‏آور
شايسته است كه انسان در سخن گفتن به گونه‏اى رفتار نمايد تا مورد خنده و تمسخر ديگران قرار نگيرد؛ زيرا اين عمل موجب بى‏شخصيتى در اجتماع گشته و از احترام و عزّت انسان مى‏كاهد. حضرت مى‏فرمايد:
و ايّاك ان تذكر من الكلام قذراً او تكون مضحكاً و ان حكيت ذلك عن غيرك‏37؛ مبادا سخنى پليد و يا مضحك بگويى، گرچه آن را از ديگران حكايت كنى!

4. زياد سخن گفتن
حضرت از زياد سخن گفتن در مواردى كه ضرورى نيست، مذمّت نموده و مى‏فرمايد:
و من كثر كلامه كثر خطاؤه و من كثر خطاؤه قلّ حياؤه و من قلّ حياؤه قلّ ورعه و من قلّ ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النّار38؛ هركه حرفش زياد است، اشتباهش بسيار و هركه اشتباهش زياد است، حيا و شرمش كم و هركه شرمش اندك است، پرهيزگارى‏اش اندك و هركه پرهيزگارى‏اش كم باشد، دلش مى‏ميرد و هركه دلش بميرد، وارد دوزخ مى‏شود.

نتيجه‏گيرى
«تربيت» در معناى وسيع، شامل پرورش روح و جسم، فرد و جامعه در عرصه‏هاى گوناگون است. يكى از ابعاد مهمّ تربيت، كه تأثير شگرفى بر ساير ابعاد دارد، حيطه اجتماعى آن است. از منظر امام على عليه السلام «زندگى جمعى»، ضرورى است و منشأ پيدايش آن، تركيبى از امور درونى و بيرونى است.
نظام تربيت اجتماعى، داراى مبانى و زيرساخت‏هايى است كه از ديدگاه امام على عليه السلام اختيار انسان، جمع‏گرايى و پذيرش حقوق اجتماعى، از جمله آن مبانى است.
هدف از تربيت اجتماعى از ديدگاه امام على عليه السلام تعاون و همكارى براى انجام فرامين الهى است كه اين امر، خود به قرب الهى و غايت خلقت انسان و جهان برمى‏گردد.
تربيت اجتماعى نوجوانان از ديدگاه حضرت على عليه السلام داراى سه حوزه روش‏ها، بايسته‏ها و آسيب‏شناسى است.
حضرت در بُعد «روش‏هاى تربيت اجتماعى نوجوانان»، استدلال، موعظه، الگوپذيرى، اعتدال، مشورت تجربه تاريخى و زمان‏شناسى را بيان كرده است.
امام على عليه السلام در بُعد «تربيت اجتماعى»، موضوعاتى از قبيل: خوش اخلاقى، نيكو سخن گفتن با مردم، خيرخواهى، رعايت ادب، عزّت نفس، عفو، حفظ اسرار و امر به معروف و نهى از منكر را طرح كرده است.
حضرت معتقد است كه ارتباط با برخى افراد و اقشار، بسيار سازنده است كه ارتباط با دانشمندان، خويشاوندان، مؤمنان و همسايگان از آن جمله‏اند.
در نهايت، حضرت راه‏هاى كسب «محبوبيّت اجتماعى» را در دو ويژگى «نرمى در گفتار» و «ترك حسادت» دانسته است. و بالاخره از نظر امام على عليه السلام تربيت اجتماعى با آسيب‏هايى مواجه است كه مى‏توان آنها را در سه بُعد معرفتى، رفتارى و گفتارى خلاصه كرد.


پى‏نوشت‏ها‏:
1. فتح / 29.
2. تحف العقول ص 91.
3. همان، ص 84.
4. همان، ص 78.
5. نهج البلاغه، صبحى صالح، ص 397.
6. ر.ك: تحف العقول، ص 80 و 81.
7. همان، ص 88 و 89.
8. همان. ص 83.
9. منافقون / 8.
10. تحف العقول، ص 97.
11. همان، ص 88.
12. همان، ص 89.
13. همان، ص 84.
14. همان، ص 72.
15. همان، ص 86.
16. نورالثقلين، ج 4، ص 20.
17. تحف العقول، ص 84.
18. همان، ص 89.
19. همان، ص 88.
20. نهج البلاغه، ص 403.
21. تحف العقول، ص 87.
22. همان، ص 83.
23. همان، ص 93.
24. همان، ص 90.
25. همان، ص 84.
26. كنزالعمّال، ج 16، ص 217.
27. تحف العقول، ص 82.
28. همان، ص 93.
29. نهج البلاغه، ص 403.
30. همان، ص 402.
31. تحف العقول، ص 81.
32. همان، ص 91.
33. همان، ص 90.
34. همان، ص 82.
35. همان.
36. همان، ص 87.
37. همان، ص 88.
38. همان، ص 90.

منابع:
1. قرآن كريم.
2. تحف العقول، ابومحمد حسن بن على بن حسين بن شعبه الحرّانى، علميه اسلاميه، تهران، 1354 ش.
3. نهج البلاغه، سيد رضى موسوى، صبحى صالح، هجرت، قم، 1395 ق.
4. كنزالعمّال، علاءالدين على المتقى بن حسام الدين الهندى، مؤسّسة الرسالة، بيروت، 1413 ق.
5. جامعه از ديدگاه نهج البلاغه، ولى‏اللّه برزگر كليشمى، سازمان تبليغات اسلامى، اوّل، 1372 ش. 6. جامعه‏شناسى آموزش و پرورش، امان‏اللّه قرائى مقدّم، انتشارات كتابخانه فروردين، دوم، 1375 ش.
7. تربيت و جامعه‏شناسى، اميل دوركيم، ترجمه على محمد كاردان، انتشارات دانشگاه تهران، 1376 ش.
8. اصول تربيت، على‏اصغر احمدى، انتشارات سازمان انجمن و اولياء، اوّل، 1378 ش.
9. ماهنامه تربيت، وابسته به وزارت آموزش و پرورش، سال دهم، فروردين 1374 ش.
10. مقدّمه‏اى بر جهان‏بينى اسلامى، شهيد مطهّرى، انتشارات صدرا، قم.
11. تربيت و شخصيت انسانى، سيد مجتبى هاشمى كاوندى، دفتر تبليغات اسلامى، اوّل، 1374 ش.
12. الاسلام و اسس التشريع، عبدالمحسن فضل اللّه، دارالكتاب الاسلامى، بيروت، 1399 ق.
13. جامعه و تعليم و تربيت، على شريعتمدارى، اميركبير، تهران، سيزدهم، 1374 ش.
14. نهج السعادة فى مستدرك نهج البلاغه، محمدباقر محمودى، مؤسّسة التضامن الفكرى، بيروت، اوّل، 1385 ق.
15. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، داراحياء التراث العربى، بيروت.
16. غررالحكم، عبدالواحد آمدى، ترجمه محمد على‏انصارى قمى.
17. پرورش مذهبى و اخلاقى كودكان، على قائمى، انتشارات اميرى، 1364 ش.
18. نورالثقلين، عبدعلى بن جمعة العروسى الحويزى، مؤسّسه مطبوعاتى اسماعيليان، قم، چهارم، 1373 ش.


منبع: كوثر , شماره ( 61 )  , از طر يق شبكه اطلاع رسانى شارح