چكيده:
خانواده ركن اساسي جامعهي انساني است و شرط پويايي و استواري آن، وجود روابط
صحيح و پايدار ميان همسران است. تحصيل معرفت به اينگونه روابط، نيازمند آشنايي
هر يك از اعضا با وظايف و حقوق خويش است. قرآن كريم به عنوان عاليترين راهنماي
حيات بشر، بهترين هدايتگر در اين مسير است. در نوشتار حاضر، با رجوع به
رهنمودهاي حكيمانهي اين كتاب عظيم، راههاي تحكيم روابط زن و شوهر در خانواده
بررسي شده و ضمن معناشناسي خانواده و بيان اهميت و ضرورت بحث، موضوعات ذيل
تحليل گرديده است: انگيزه تحكيم روابط در خانواده، عوامل مؤثر بر تحكيم روابط،
ساختار خانواده آرماني و اصول تحكيم خانواده در قرآن.
* * *
اهميت پرداختن به موضوع «تحكيم خانواده»، ريشه در اهميت نهاد خانواده دارد.
نهاد مقدس خانواده، ركن بنيادين اجتماع بشري و محمل فرهنگهاي گوناگون است تا
آنجا كه سعادت و شقاوت امتها، مرهون رشادت و ضلالت خانواده ميباشد. اولين
شـرط داشـتن جـامعهاي سـالم و پـويا، سـلامت و پـايداري خانـواده اسـت. همهي
دستاوردهاي علمي و هنري بشر در سايهي خانوادههاي سالم و امن پديد آمده است.
علاوه بر اين، كارايي و ارزش علم و هنر نيز در صورت برپايي خانواده است و بدون
خانواده، نه تنها هويت انساني بشر نابود ميشود، بلكه همهي تلاشهاي فردي و
اجتماعي نيز در حقيقت بيثمر و نافرجام خواهد ماند. از اين روست، ملتهايي كه
در آستانهي فروپاشي خانواده قرار گرفتهاند، درصدد حفظ اين نهاد مهم برآمده و
با خانوادههاي جايگزين نظير خانوادههاي تك نفره، خانوادههاي همجنس (زندگي
هم جنس بازان) و شبيه به اين ، با اين بحران جدي مقابله ميكنند؛ غافل از آنكه
خانواده از نظر جامعهشناختي بايد در هر شرايطي سه كاركرد اصلي خود را حفظ كند.
«طبق نظريههاي قديمي كه هنوز هم اعتبار دارند، خانواده سه وظيفهي عمده دارد:
يكي مسائل جنسي است كه در خانواده بايد حل شود؛ ديگر فعاليت خانواده به عنوان
يك واحد اقتصادي و بالاخره پرورش كودكان است كه از وظايف مهم خانواده به شمار
ميآيد.» (فرجاد، 1363: ص20)
از نگاه اديان به خصوص اسلام، كاركردهاي متعاليتري از خانواده انتظار ميرود.
علاوه بر آن، برپايي و پويايي نهاد خانواده، شاخصهي اصلي يك اجتماع زنده و رو
به توسعه است. يكي از مهمترين عوامل توسعه، توسعهي نيروي انساني است. گرچه
معيار نيروي انساني در توسعه، عموماً با ارزيابي بازدهي و كارايي آن است، اما
در يك تحليل عميق، كارآيي انسان نيز از خانواده تأمين ميشود. چه خانوادهاي كه
در آن متولد شده و به مرحله بازدهي ميرسد و چه خانوادهاي كه تشكيل ميدهد و
به آن دلبسته و وابسته است؛ بنابراين سهم خانواده در بالابردن توسعه، سهمي
اساسي و قابل توجه است؛ اما متأسفانه هنوز در شمار پارامترهاي سنجش توسعه قرار
نگرفته است.
پيوند زناشويي، امري غريزي و از نيازهاي اوليه و اساسي انسان است و نيازي به
آموزش و محرك خاص ندارد؛ اما تداوم اين پيوند و داشتن روابطي صحيح كه به
پايداري خانواده منجر ميشود، نيازمند آموزش و عنايتي ويژه از سوي متوليان و
دلسوزان جامعه است.
قرآن كريم، به عنوان برترين نسخهي زندگي و عاليترين راهنماي بشر براي
دستيابي به حيات طيبه، بخش عظيمي از آيات را به تنظيم و تعديل روابط اعضاي
خانواده، حقوق و وظايف همسران و فرزندان اختصاص داده است. رجوع به اين آيات
الهي، ميتواند انسان را جهت دستيابي به عاليترين راهكارها در تحكيم خانواده
هدايت كند.
اهداف خانواده و اقتضاي تأسيس آن ايجاب ميكند كه بانيان آن يعني زن و شوهر، در
تحكيم و پايداري اين بنا، نهايت سعي خود را بكنند و با همان انگيزه كه بر تشكيل
آن اقدام كردند، بر دوام آن اصرار ورزند تا وحدت و پويايي اين نهاد مقدس تا
پايان حفظ شود. تأكيدات اخلاقي و سفارشات حقوقي كتاب مقدس قرآن و روايات
گرانقدر ائمه طاهرين (ع)، براي تشكيل، تحكيم و تعالي خانواده، بيش از جوانب
ديگر حيات بشري است؛ بلكه در يك نگاه كلي، تمامي احكام و دستورات اسلام به نوعي
ناظر بر صيانت از خانواده است. بخشي از آن براي تزكيه و تطهير فرد و بخشي
پيرامون اصلاح جامعه و حفظ سلامت آن وضع شده است.
از اين رو موضوع خانواده، به طور كلي در سه محور تشكيل، تحكيم و تعالي خانواده
قابل بحث و بررسي است. نوشتار حاضر، عوامل تحكيم روابط اعضا در خانواده را در
آيات قرآن كريم جستجو كرده است. ويژگي بحث آن است كه صرفاً پيرامون جستجوي
عوامل تحكيم بوده و از ورود به مباحث تخصصي فقهي و حقوقي خودداري كرده است؛ لكن
بر حسب اقتضا به عامليت آنها اشاره كرده است.
معناشناسي خانواده
تاكنون تعاريف گوناگوني براي خانواده ارائه شده است كه عموماً بر اساس دو نكته
بيان گرديده؛ يكي ساختارهاي موجود خانواده كه تاريخ از آن ياد كرده است و ديگري
انتظاراتي كه از كاركرد خانواده بوده و هست.
ـ «خانواده متشكل از افرادي است كه از طريق پيوند زناشويي، همخوني يا پذيرش
فرزند با يكديگر به عنوان زن، مادر، پدر، شوهر، برادر، خواهر و فرزند در ارتباط
متقابل هستند؛ فرهنگ مشترك پديد ميآورند و در واحد خاص زندگي ميكنند.» (منصور
قنادان، 1375: ص148)
ـ «خانواده همچون گروهي از افراد است كه روابط آنان با يكديگر بر اساس همخوني
شكل ميگيرد و نسبت به يكديگر خويشاوند محسوب ميشوند.» (همان)
ـ «خانواده گروهي از افراد است كه از طريق خون، ازدواج يا فرزندخواندگي به هم
پيوند خوردهاند و كاركرد اجتماعي اصلي آنها توليد مثل است.» (ساروخاني، 1370:
ص135)
ـ سازمان ملل متحد (1994) نيز در آمار جمعيتي خود، خانواده را چنين تعريف
ميكند: «خانواده يا خانوار به گروه دو يا چند نفرهاي اطلاق ميشود كه با هم
زندگي ميكنند؛ درآمد مشترك براي غذا و ديگر ضروريات زندگي دارند و از طريق
خون، فرزندخواندگي يا ازدواج، با هم نسبت دارند. در يك خانواده ممكن است يك يا
چند خانواده زندگي كنند، تمام خانوارها، هم خانواده نيستند.» (نجاريان، 1375:
ص19)
اولين مفهوم مشتركي كه از مجموعه تعاريف ذكر شده و دهها تعريف ارائه شدهي
ديگر استنباط ميشود، اين است كه خانواده پيوند عميق و پايدار جسمي و روحي چند
نفر براي زيستن در فضاي واحد است. يعني بدون تحقق اين پيوند، خانواده معنايي
ندارد؛ قوام اين بنا به ميزان پيوند اعضاي آن بستگي دارد. بنابراين، جهت تعالي
كارايي خانواده، لازم است بر تحكيم پيوند و روابط اعضاي خانواده تأكيد شود.
فلذا، تحكيم روابط در خانواده از جمله مهمترين مسائل در سلامت و رشد فرد،
همچنين پويايي و توسعه همه جانبه در جامعه است.
تحكيم روابط خانواده
الف ـ تبيين مفهومي تحكيم روابط خانواده
در ابتدا و قبل از ورود به بحث، لازم است به تبيين مفهومي عنوان بحث كه گوياي
ساختار كلي مقاله است، پرداخته شود.
مقصود از تحكيم خانواده چيست؟ آيا منظور نگهداشتن بنايي هر قدر سست و ناپايدار
صرفاً با حفظ نامي از آن است؟ آيا منظور، پايداري خانواده، به قيمت كوتاه آمدن
يك طرف و پذيرش ظلم از سوي او و بيعدالتي از طرف مقابل است؟ آيا صرف اجتماع
چند وابسته خوني يا سببي، زير يك سقف با هرگونه روابطي هر قدر ظالمانه، با
ناديده گرفتن حقوق و شخصيت انساني يك نفر و زورگويي و يكهتازي ديگري،
خانوادهاي محكم خواهد بود؟ به طور قطع، سر پا بودن خانواده با تحكم از سوي يك
فرد و بردباري از سر ناچاري و ترس از فروپاشي از سوي ديگري، استحكامي در پي
نخواهد داشت و اگر در ظاهر پايدار بماند، از درون پوسيده و فرونشسته است.
مقصود از تحكيم خانواده، فراگيري اصل اعتدال ميان همگان، حاكميت اخلاق و حفظ
حقوق همهي اعضاست. اگر هدف از برقراري زوجيت و تشكيل خانواده، به تعبير قرآن،
«به سكونت رسيدن اعضاست»[i]، لازم است كه همهي رفتارها و تعاملات در راستاي
تحقق اين هدف باشد و منظور از تحكيم، به كمال رساندن همين سكونت است كه با
كمترين ظلم، نامردي و تحقير حتي يك عضو در خانواده، سازگار نيست.
ب ـ انگيزه تحكيم روابط در خانواده
پايداري خانواده در طول تاريخ و در پهنهي جغرافياي ملل، حاكي از انگيزه يا
انگيزههايي براي حفظ روابط و پيوند ميان اعضاي آن است. تحليل اين پيوند، در
خانوادههاي مختلف با ساختارهاي گوناگون، نمايانگر چند انگيزهي محدود ميباشد.
برخي روانشناسان معاصر، آدمي را داراي چند انگيزه اصلي و بنيادي ميدانند. برخي
دو غريزهي «صيانت ذات و غريزهي جنسي» را برميشمارند. برخي «انگيزهي
اجتماعي» را نيز به آن دو ميافزايند و برخي چهار غريزهي «صيانت ذات، تغذيه،
غريزهي جنسي و ميل اجتماعي» را جزء اين انگيزهها به حساب ميآورند. (سياسي،
1354: ج1، ص386) برخي كه «ميل جنسي» را محور تصميمگيريها و تحركات بشر
ميدانند، اعتقاد دارند كه هدف اصلي تشكيل خانواده، شكل حقوقي و رسمي دادن به
ارضاي اين غريزه است.
در پاسخ بايد گفت: ميل جنسي در تشكيل خانواده (ازدواج) انگيزهي مؤثر و اصلي
است؛ اما در روابط و پايداري آن نقش انگيزه را نخواهد داشت و اگر عوامل ديگر به
كمك آن نيايند، به تنهايي عاملي كافي نخواهد بود؛ زيرا منظور از تحكيم روابط،
تداوم آن تا پايان همزيستي است. در حاليكه ميل جنسي در طول زندگي شدت و ضعف
دارد و در دوران پيري اصولاً نقشي نخواهد داشت؛ ولي روابط در بسياري از
خانوادهها در اين دوران قويتر و پايدارتر است و برعكس در بسياري از
خانوادههاي جوان كه ميل جنسي شديدتري حاكم است، به لحاظ آنكه اين ميل در خارج
از خانواده پاسخ داده ميشود، سستي بيشتري مشاهده ميشود.
پس «ميل جنسي» در تحكيم روابط اعضاي خانواده، نقش انگيزشي نداشته، بلكه عامل
تقويت كننده است و به طراوت محيط و بالا بردن آستانهي تحمل كمك ميكند؛ لذا
نقش بسيار مهمي در خانواده دارد و همسران ميتوانند از آن براي يك زندگي پايدار
كمك بگيرند.
از ميان انگيزههاي متفاوت و فراواني كه براي برپايي خانواده و حفظ پيوند ميان
اعضا ميتوان برشمرد، چند عامل عمده به نظر ميرسد:
1- فطرت
انسان برحسب فطرت، جمع طلب است و به طور طبيعي از انزوا و تنهايي گريزان است.
به همين لحاظ تا قبل از تشكيل خانواده، به خانوادهاي كه در آن متولد شده،
وابستگي شديد دارد و بعد از آن، در اولين فرصت مناسب، خود تشكيل خانواده ميدهد
و به آن وفادار ميماند. همچنين، تعلقات انسان به محيط و افرادي كه با آنها
مأنوس شده، به طور فطري انسان را پايبند ميكند؛ گرچه به ظاهر امري اكتسابي به
نظر ميرسد، اما جذبهاي از درون است.
2- اخلاق
«خلق، عبارت از عادت، مروت، طبع و دين» است. (قرشي، 1382: ج2، ص293) غزالي نيز
اخلاق را عبارت از «اصلاح و پيراستن قواي سهگانه تفكر، شهوت و غضب» ميداند.
وي معتقد است، اخلاق، هيئتي رسوخ يافته در نفس است كه باعث ميشود انسان با
سهولت، آساني و بدون تأمل و انديشه رفتار نمايد. اين حالت، زمينهي صدور افعال
پسنديده و نيكو و دوري از افعال زشت و ناپسند است. (رك. غزالي، 1374: ص330)
با رجوع به اين دو تعريف و ديگر تعاريف اخلاق، مشخص ميشود كه رابطهي اخلاق و
خانواده، رابطهاي كاملاً مستقيم و الزامي است؛ زيرا جز در محيط امن و سازندهي
خانواده، انسان هرگز قادر به كسب آگاهي، كمال و رفع نواقص از نفس و رفتار خود
نميباشد. بنابراين، انسان كه جوياي كمال و گريزان از ضعف و نقص است، طالب حضور
در خانواده و تحكيم روابط اعضاي آن ميباشد. به طور كلي، استواري و محكم بودن
خانوادهها، حاصل پايبنديهاي اخلاقي اعضاي آن و پرهيز از كجخلقي و فساد است؛
حتي در ميان خانوادههايي كه چندان پايبند به احكام الهي نميباشند. همچنين
بسياري از سنتهاي پسنديده ميان اقوام مختلف ، جهت عمل به همين اخلاقيات است.
بنابراين، يكي از راههاي حفظ خانواده بها دادن به اين سنتهاست.
3- شريعت
نقش اديان و شرايع مختلف در ساماندهي و هدايت زندگي بشر، به خصوص در روابط
اجتماعي، نقشي اساسي، قابل اعتماد و پايدار بوده است. شرايع آسماني با تعيين
ضوابط و آييننامههاي رفتاري، علاوه بر تصحيح روابط انساني، بشر را مؤدب به
آداب درست اجتماعي و خانوادگي كرده و از انسان غارنشين بيهويت، امتهاي بزرگ
انبياي الهي را ساخته است. همهي اديان الهي بدون استثنا، شامل احكام دقيقي
براي تنظيم روابط خانوادهاند. اين احكام در شكل اصليشان و به دور از تحريف، به
دليل آنكه بر اساس فطرت وضع گرديدهاند، ضامن سلامت و صلح در خانوادهاند. به
همين دليل، خانواده در ميان اقوام مؤمن، استوارتر بوده و ميزان طلاق در آن،
بسيار كمتر از اقوام غيرمقيد است. بر اين اساس، شريعت همواره به منزلهي يك
معلم و مراقب در خانواده نقشي مؤثر را ايفا كرده است.
در تمامي شرايع آسماني، محبتورزيدن، مداراي همسران با يكديگر، خوشرفتاري و
خوشكلامي در خانواده، رعايت حقوق يكديگر، رسيدگي به كودكان، احترام به بزرگان
و حمايت از بيماران، عبادت محسوب ميشود و امري مقدس است. مؤمنين به انگيزهي
اطاعت از حق و جلب رضاي خدا، سعي در كنترل رفتار خويش و صبوري در برابر
ناملايمات زندگي دارند. البته اين اطاعت، هم از سوي زن و هم از سوي مرد،
پسنديده است؛ در غير اين صورت، يكسويه بودن آن، بناي ظلم در خانواده خواهد
بود. اين انگيزه (شريعت) تاكنون قويترين انگيزه در تحكيم روابط خانواده بوده
است. تعالي معرفت ديني و مؤدب شدن به آداب الهي، با پايداري خانواده نسبتي
مستقيم دارد. چنانچه دولتها با كمك مراجع ديني، سطح آگاهي و پايبندي
خانوادهها را به تقيدات ديني بالا ببرند، به طور قطع از ميزان اختلافات كاسته
و بناي خانواده استوارتر خواهد شد. اكنون برخي از جوامع غربي كه فروپاشي
خانواده را بزرگترين معضل اجتماعي اعلام كردهاند، براي بازسازي خانواده دست به
دامان كليسا و دعوت جوانان به مذهب شدهاند. علاوه بر سه انگيزهي فوق، عواملي
چون تأمين اقتصادي، كسب حيثيت اجتماعي، ادامه نسل و حفظ هويت نيز ميتوانند در
شمار انگيزههاي تحكيم روابط شمرده شوند؛ وليكن به طور معمول كاركرد خانواده
محسوب ميشوند.
ج ـ عوامل مؤثر بر تحكيم روابط خانواده
تحكيم روابط خانواده، به دو دسته عوامل برون خانوادگي و درون خانوادگي بستگي
دارد:
1ـ عوامل برون خانوادگي
اين عوامل به طور كلي در سه محدودهي فرهنگ و محيط اجتماعي، اقتصاد جامعه و
خانوادههاي ماقبل خلاصه ميشود.
ـ فرهنگ و محيط اجتماعي
روابط انسان، انعكاس آموختههاي پيراموني اوست. فرهنگ و نحوهي زيست هر فرد، از
اولين عوامل مؤثر در روابط او ميباشد. به طوريكه از رفتار يك جامعه ميتوان
وضعيت فرهنگي و محيط رشد مردم آن را ارزيابي كرد. از اين روست كه هنجارهاي
رفتاري در اقوام و مليتهاي مختلف، متفاوت است. روابط اعضا در خانواده نيز،
متأثر از ادبيات محيط و آموختههاي غيرمستقيمي است كه از اطراف دريافت ميشود.
صبوري، مدارا، حفظ عفت، پايبندي به خانواده و همسر يا برعكس پرخاشگري، عدم
سازش، طغيانگري و بيبندوباري از ويژگيهايي است كه خانوادهها تا حدود زيادي
از محيط خود ميآموزند. بنابراين، يكي از عوامل مؤثر در تحكيم روابط خانواده،
داشتن محيطي سالم و هدايتگر است. تأكيد اسلام بر طهارت محيط، حفظ حدود الهي در
جامعه و صيانت از فرهنگ اجتماعي از طريق امر به معروف و نهي از منكر، همه به
دليل تأثير قهري مفاسد بر فرد و خانواده است. اين نكتهي مهم از آيهي كريمهي
«كنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر...» (آلعمران،
110) به دست ميآيد كه خداوند امت مسلمان را به شرط امر به معروف و نهي از
منكر، بهترين امت مينامد؛ زيرا اصلاح محيط، از وظايف واجب مسلمين است.
ـ اقتصاد جامعه
از ديگر عوامل پيراموني مؤثر در روابط خانواده، اقتصاد كلان در جامعه است. از
آنجا كه ميزان درآمد خانواده و رفاه نسبي مردم، متأثر از اقتصاد عمومي است،
همهي شئون خانواده، تحت تأثير اين جريان خواهد بود. اقتصاد ضعيف، خانوادههاي
فقير درپي خواهد داشت و روابط در خانوادهي فقير با خانوادهي بينياز متفاوت
است. در چنين خانوادههايي، تلاش پدر به تنهايي جوابگو نيست؛ مادر مجبور به كار
در خارج از منزل است و گاه فرزندان نيز وارد بازار كار ميشوند. اين تلاش
همگاني، اگر همراه با فرهنگ اشتغال جمعي نباشد و مادران و پدران نسبت به تنظيم
روابط عاطفي با يكديگر و فرزندان توجه نداشته باشند و درصدد جبران برنيايند، در
فرهنگ روابط اعضا مؤثر خواهد افتاد و در خانواده ايجاد فاصله و تنهايي خواهد
كرد. اين نكته، از مسائل مهم مورد ابتلاي مادران شاغل در سراسر جهان است؛ زيرا
اشتغال مادران و جدايي آنان از كودكان در سنين مختلف از عواملي است كه به انحاي
مختلف در روان كودك و تعادل رفتاري وي مؤثر ميباشد. از ديدگاه بسياري، سپردن
كودكان به سازمانهاي خاص، آن هم در زمانيكه كودك بيشترين نياز را به مادر
دارد، موجبات بروز نابسامانيهاي رواني خاصي را در بزرگسالي فراهم ميآورد.
(ساروخاني، 1370: ص172) لذا اين مسأله، از موضوعات مهم روانشناختي و
جامعهشناختي خانواده، در دهههاي اخير است. عدم حضور مادر در مدت زمان طولاني،
به تنظيم روابط و ادارهي منزل لطمه ميزند و در انهدام خانواده بيتأثيرنمي
باشد. «هر قدر اقتصاد و زندگي خانوادگي توسط زنان بيشتر اداره شود، قدرت
اجتماعي آنها نيز در خانواده بيشتر خواهد شد و اشتغال در كار خارج از خانه، در
چگونگي روابط عاطفي آنها با اعضاي خانواده اثر ميگذارد و هر قدر نظام جديد
خانواده تغيير شكل پيدا ميكند، روابط عاطفي ضعيفتر ميشود.» (فرجاد، 1363:
ص15)
اما اقتصاد در روابط خانوادههاي غني نيز، به گونهاي ديگر تأثيرگذار است. در
ايـن قشر نيـز اگـر داشتن ثروت و امكانات رفاهي فراوان، همراه با فرهنگسازي
نباشد و به فرهنگ صحيح مصرف توجه نشود، سرگرمي افراد به تأمين خواستههاي متنوع
و متلون خود در داخل و خارج از منزل، موجبات ازهمگسيختگي روابط را فراهم
ميآورد؛ زيرا ناخواسته از لحظات همنشيني، همزيستي و همكلامي كمتر شده و از
وابستگيهاي عاطفي ـ رواني نيز كاسته ميشود.
نتيجه آنكه اوضاع اقتصادي جامعه، در تنظيم و تعديل روابط خانواده مؤثر است.
چنانچه خانوادهها از حيث درآمد، پاسخگوي نيازهاي خويش باشند و فرهنگ صحيح
روابط را آموخته باشند و بكارگيرند، فرصت رفع نيازهاي روحي ـ عاطفي خود را در
خانواده پيدا خواهند كرد كه به تحكيم روابط آنان خواهد انجاميد.
ـ خانوادههاي ماقبل
در خانوادههاي شرقي، از جمله ايراني، خانوادهي جديد از خانوادههاي ماقبل
(والدين زن و مرد) بريده نميشود و هميشه يك وابستگي عاطفي و امدادي با آنان را
حفظ ميكند. پدران و مادران هم، چندان رضايتي در استقلال كامل زوج جوان ندارند.
از اين رو، گاه با دخالتهاي دلسوزانهي خود زمينهي اختلاف ميان زوج جوان را
فراهم ميآورند. اين ارتباطات گرچه از حيث رواني مطلوب است، اما چنانچه به
افراط كشيده شود، مخرب خواهد بود. تفريط در اين روابط هم آسيب زننده است. زيرا
زوجهاي جوان تا مدتها پس از ازدواج، نيازمند راهنمايي و توجه والدينشان
ميباشند و حذف حضور بزرگان به طور مطلق در تحكيم روابط اوليه زوجين، تأثير
منفي دارد. در تربيت فرزندان و رابطهي والدين جديد با آنان نيز، حضور
خانوادههاي ماقبل به عنوان مادربزرگ و پدربزرگ مفيد است؛ البته حضوري معتدل،
به نحوي كه به نقش والدين اصلي لطمه نزند. حضور بزرگان در خانواده، در تحكيم
روابط همسران و رابطهي آنان با فرزندان مؤثر است و در بسياري از مواقع، از
سردي روابط و پراكندگي اعضا ممانعت ميكند. به همين سبب خانوادههاي گسترده در
گذشته و حال، از بسياري آسيبهاي خانوادگي در امان بوده و هستند و ميزان طلاق
در آنان بسيار پايين است.
اسلام بر ادامهي رابطه فرزندان با خانوادههاي ماقبل تأكيد دارد و آن را
مايهي بركت ميداند. احترام به والدين، سرپرستي و نگهداري بزرگسالان و تأمين
آنها و همچنين وجوب نفقه پدر، مادر، مادربزرگ و پدربزرگ از سفارشات اكيد در
روايات ائمه (ع) است.
خداوند در قرآن كريم، تكريم والدين را در چندين مورد توصيه ميكند:
1ـ احسان به پدر و مادر، وصيت خداوند است. «و وصينا الانسان بوالديه حسناً.»
(عنكبوت، 8 ؛ احقاف، 15)
2ـ بعد از شكر خداوند، والدين را شكرگزاري كنيد. «و وصينا الانسان بوالديه...
ان اشكرلي و لوالديك و الي المصير.» (لقمان، 14)
3ـ احسان به پدر و مادر، سفارش خداوند بعد از سفارش به پرستش خود است. «واذ
اخذنا ميثاق بنياسرائيل لاتعبدون الاّ الله و بالوالدين احساناً و
ذيالقربي...» (بقره، 83)
روشن است كه احسان مرتبهاي بالاتر از احترام و اطاعت است. در مكتب اسلام،
احترام به هر بزرگتري وظيفه است و اطاعت از هركس كه به انسان خدمتي كرده، از
ادب و اخلاق شمرده ميشود، اما والدين جايگاه احسان را دارند، نه فقط احترام و
اطاعت را.
4ـ اطاعت از والدين مگر در امر به شرك. «و ان جاهداك لتشرك بي ما ليس لك به
علم، فلا تطعهما» (عنكبوت، 8)، «اگر والدين بكوشند تا به من (خداوند) از روي
جهل شركورزي، از امر آنها اطاعت مكن.»
2ـ عوامل درون خانوادگي
عوامل درون خانوادگي، در تحكيم روابط بسيار متعدد است. چنانكه به طور مبسوط
خواهد آمد، تفكيك امور حقوقي و اخلاقي در خانواده، بسيار مشكل است؛ زيرا همهي
رفتارها و برخوردها در روابط اعضا نقش دارد. خانواده، حقوقيترين و حساسترين
فضاي اجتماعي است. در اين مجموعه، روابط بايد پايدار و دائمي باقي بماند.
بنابراين، هيچ امري نبايد موجب تضعيف آن شود. در يك دستهبندي كلي ميتوان
عوامل مؤثر بر تحكيم روابط در درون خانواده را چنين برشمرد:
ـ توجه به جايگاه خانواده
درك موقعيت و جايگاه خانواده از سوي اعضا، اولين گام در تنظيم روابط است. هر يك
از افراد بايد به هدف اصلي خانواده كه سكونت اهل آن است، توجه داشته باشد و در
جهت تأمين آن تلاش كند و خواستهها و توقعات خود را به سمت آن هدف سوق دهد.
نگاه قرآن به خانواده، نگاه به چند نفر كه قصد همزيستي زير يك سقف را دارند،
نيست. قرآن، خانواده را نظامي جامع و در مسير كمال ميبيند و بالقوه آن را يك
مجموعهي متعالي براي تأمين اهدافي مقدس ميانگارد كه براي به فضيلت رساندن آن
برنامهريزي ميكند و جايگاه حقوقي و وظايف افراد را با اين ويژگي تعيين
مينمايد.
آيات ذيل به اين ويژگي خانواده مؤمن اشاره دارد:
ـ «والذين يقولون ربّنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين و اجعلنا للمتقين
اماماً» (فرقان، 74) «و كسانياند كه ميگويند، پروردگارا، به ما از همسران و
فرزندانمان آن ده كه مايهي روشني چشمان ]ما[ باشد و ما را پيشواي پرهيزگاران
گردان.»
خداوند در سوره فرقان، دوازده ويژگي براي عبادالرحمن نام ميبرد. در يازدهمين
ويژگي، به توجه خاص مؤمنين به خانواده و فرزندان اشاره مينمايد. بر طبق آيهي
مباركه، آنها تنها به ابراز احساسات اكتفا نميكنند، بلكه براي خانواده خويش
دعا ميكنند. «بديهي است كه منظور اين نيست كه تنها در گوشهاي بنشينند و دعا
كنند؛ بلكه دعا دليل شوق و عشق درونيشان به اين امر است و رمز تلاش و كوشش.
مسلماً چنين افرادي آنچه در توان دارند، در تربيت فرزندان و همسران و آشنايي
آنها به اصول و فروع اسلام و راههاي حق و عدالت، فروگذار نميكنند...» (مكارم
شيرازي، 1368: ج15، ص167) و در پايان آيه كه ميفرمايد: «و اجعلنا للمتقين
اماماً»، دعايي بسيار متعالي براي جمع خانواده ميكند و نميفرمايد: «واجعلني
للمتقين اماماً» و امامت و رهبري امت را براي خود و اهل بيت خود ميخواهد. به
طور مسلم، اين دعا خودسازي و آمادگي آنان براي الگو شدن در ميان امت را
ميطلبد. در حقيقت، يك مؤمن با يك برنامهي دراز مدت، خود و خانواده خود را
تربيت ميكند تا به عاليترين مرتبه از بندگي يعني جايگاه عبادالرحمن ـ مؤمنين
ممتاز ـ دست يابند.
ـ «و وصينا الانسان بوالديه احساناً، حملته امه كرهاً و وضعته كرهاً و حمله و
فصاله ثلاثون شهراً حتي اذا بلغ اشدّه و بلغ اربعين سنة قال رب اوزعني ان اشكر
نعمتك التي انعمت عليّ و علي والديّ و ان اعمل صالحاً ترضيه و أصلح لي في
ذريّتي انّي تبت اليك و انّي من المسلمين.» (احقاف، 15)
آيهي فوق، رابطهي سه نسل با يكديگر را بيان ميكند. خداوند انسان را به احسان
والدين سفارش ميكند و براي توجه دادن به فرزند، رنج مادر در سالهاي حمل،
زايمان و شير دادن (سيماه) را يادآور ميشود تا اينكه نسل دوم به سن 40 سالگي
يعني به سن كمال ميرسد و از خداوند توفيق شكر نعمتهاي الهي نسبت به خود و
والدينش را ميخواهد و براي فرزندانش ـ نسل سوم ـ دعا ميكند كه صالح باشند و
مورد رضاي خالق قرار گيرند. تربيت جامع قرآني، در اين آيه مشهود است. طبق آيهي
مباركه، مسلمان بايد خود، ريشه خود و نسل بعد از خود را به خداوند وصل كند و از
او براي اصلاح همگان كمك بطلبد. اين جامعهي مطلوب قرآني است كه در آن پيوستگي
نسلها با محوريت عبوديت و خداجويي حفظ ميشود و هركس با رشتهي محبت و وفا، به
دو نسل قبل و بعد خود وابسته ميشود.
حضرت امام سجاد (ع) در دعايي كه به يكي از دوستان خود تعليم داد، فرمود: «ربّ
لاتذرني فرداً و انت خيرالوارثين، و اجعل لي من لدنك ولياً يرثني في حياتي و
يستغفرلي بعد موتي واجعله لي خلقاً سوياً و لاتجعل للشيطان فيه نصيباً، اللهم
اني استغفرك و اتوب اليك، انك انت الغفور الرحيم» (مجلسي، 1364: ج 8 ، ص544)،
«پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترين وارثاني. براي من از جانب خود فرزندي
قرار ده كه در زندگي وارث من باشد و بعد از مرگم، برايم طلب آمرزش كند و او را
از نظر خلقت، سالم و هماهنگ گردان و براي شيطان، در او بهرهاي قرار مده.
خدايا! از تو طلب آمرزش ميكنم و به درگاهت توبه مينمايم كه تو آمرزنده و
رحيمي.»
در اين دعا نيز، مؤمن براي خود و وارثانش از خداوند مغفرت، خلقت نيكو، دوري از
شيطان و زيبايي ظاهر و باطن طلب ميكند. ضروري است كه اهل خانه به اين پيوستگي
عاطفي و الهي توجه داشته باشند و خود را در خدمت اعضا بدانند، نه طلبكار از
آنان و چنانكه اشاره شد، خدمت به ديگران، دعا در حق آنان و رعايت اخلاقيات را
وظيفهي خود و حق آنان دانسته، نه لطف و مرحمت نسبت به آنها. حاكميت اين فرهنگ
قرآني، بهطور مسلّم در تحكيم و تحسين روابط خانواده مؤثر خواهد بود.
ـ تثبيت نقشها
خانواده، جامعهي كوچكي است كه نيازمند مديريت است. بهترين نمود مديريت
خانواده، در تثبيت نقشهاست. زن و مرد مسلمان، در سايهي ازدواج، پيمان وحدت
بستهاند و دست بيعت بر ايجاد محيطي سرشار از تفاهم و رشد دادهاند. آنها
بنيانگذار يك خانواده و يك نسل انساني هستند. لازمهي دستيابي به اين هدف مقدس،
آن است كه در يك نظام صحيح، موقعيت هر فرد طراحي و تعيين شود و بپذيرد كه نسبت
به ديگري حقوقي دارد و در قبال آن وظايفي را متعهد ميشود. مرد همسر و پدر
خانواده است و حق همسري و پدري دارد؛ پس بايد حقوق او در جايگاهش رعايت شود و
زن نيز همسر و مادر خانواده است و بايد حقوق او نيز در هر دو جايگاه محفوظ
باشد. در اين ميان، انتظارات افراد از يكديگر برحسب نقشها تعديل ميشود.
فرزندان بايد پدر را در جايگاه پدري باور كنند؛ نه خدمتگزار و بانك خانواده و
مادر را نيز در جايگاه مادري باور كنند؛ نه خدمهاي با محبت و سختكوش. همسران
نيز بايد موقعيت يكديگر را در نظر داشته باشند. البته همكاري و كمك به ديگري در
خانواده، به معناي تزلزل يا جابجايي نقشها نيست و اختلاف سليقه هم امري
پذيرفته است. در خانواده قرآني، پدرسالاري، مادرسالاري يا فرزندسالاري معنا
ندارد. همه تابع حقاند و عدالت.
ـ حفظ شئون فردي
گاه زوجين به نحوي در نقش خانوادگي خود فرو ميروند كه خود را فراموش ميكنند.
مادر فقط مادر است براي فرزندان و همسر است براي شوهرش و حقوق خويش را از ياد
برده است يا پدر تنها در فكر ايفاي نقش پدري و همسري است و كاملاً از نيازهاي
خود غافل مانده است؛ در حاليكه هر دو بايد بدانند كه زماني يك كانون فعال و
پويا خواهند داشت كه هويت شخصي آنها به طور كامل حفظ شود. شناخت حقوق و وظايف
در رشد و تعالي همسران و ايفاي مسئوليتشان نسبت به غير، بسيار مؤثر است.
بنابراين، زن و مرد بايد علاوه بر اهتمام به نقشهاي خويش، تأمين خواستها و
نيازهاي خود را نيز جزو عوامل تحكيم و تعاليبخش خانواده قلمداد كنند. عبادت،
كسب كمالات معنوي و اجتماعي، سلامتي جسماني و رواني، داشتن روابط دوستانه و
اجتماعي در حد لزوم، تفريح، ورزش، سفر، ارتباط منطقي با خانواده و نزديكان
و...، همه بايد در دستور كار زن و مرد به طور منظم و مثمر ثمر وجود داشته باشد.
ناديده گرفتن اين نيازها به بهانهي مخدوش شدن مسئوليتها، نه تنها معقول نيست،
بلكه يك نوع كاستي در خانواده است و در دراز مدت بر روابط خانواده اثر سوء
دارد. چنانكه در موارد زيادي شاهد خسته شدن زن و رها كردن همه نقشها در سنين
بالا يا شاهد مردان پشيماني كه در اواخر عمر به گذشته خود معترضند، بودهايم؛
زيرا خود را فنا شده ميبينند و معمولاً ناسپاسي فرزندان، آنها را به دلسردي و
نااميدي مي رساند . در مسير زندگي، همسران بايد يكديگر را از هر حيث ياري دهند؛
از جمله در حفظ هويت شخصي همسر خود تلاش كنند و ايجاد مانع نكنند و بدانند كه
اگر هر كدام مانع تحصيل كمالات ديگري شود، مسئوليت همهي شروري كه در اثر جهل
از فرد مقابل سر بزند يا خيراتي كه بايد در اثر كمالش بنا شود و نشود، بر عهده
زوج يا زوجهي مقصر است؛ زيرا مخالفت با تلاش و عمل صالح هر فرد، دور كردن وي
از حيات حقيقياش و باز ماندن از پاداش اخروي است. زن و مرد بايد يكديگر را در
رساندن به اين حيات طيبه ياري دهند و مانع راه يكديگر نباشند تا از اين طريق
علاوه بر انجام تكاليف الهي، در اجر اخروي آن شريك باشند و خانواده را به هدف
اصلي آن نزديك كنند و به انگيزه و شادابي اهل خانه، در داشتن يك خانوادهي
متكامل و الهي بيفزايند.
ـ آشنايي و پايبندي به تعهدات حقوقي و اخلاقي
خانه با هر محيط ديگر متفاوت است و خانواده متمايز از هر جمع ديگري است. خانه،
مسكن و مأمن اهل آن است و هيچ عاملي نبايد امنيت و سكونت آن را آشفته سازد. زن
و مرد بيش از هر وظيفهي ديگر، مسئول ايجاد و حفظ اين امنيت و آرامشاند و هيچ
كس جز آن دو توان اين مهم را ندارد. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز اين
تكليف را از زن و مرد به طور يكسان خواسته است. به موجب ماده 1104 قانون اساسي،
«زوجين بايد در تشييد مباني خانواده و تربيت اولاد خود به يكديگر معاضدت
نمايند.» اين حكم قانوني، تكليف الهي يك خانوادهي مسلمان است؛ يعني اطاعت از
آن عبادت حق است و اجر اخروي دارد و ترك آن مخالفت با حكم الهي است.
اما براي ايفاي اين نقش مهم از سوي زن و مرد، «اخلاق» مهمترين نقش را دارد.
زيبايي، مال، عنوان اجتماعي، مدرك تحصيلي، مكانت خانوادگي، وجود فرزند و هيچ
عامل ديگري خارج از دايرهي اخلاق، مؤثر نخواهد بود. حتي قوانين حقوقي كه تعيين
كننده حد و مرزهاي وظايف و حقوق زن و مرد است، در اين امر تأثير معكوس دارد.
«در اين رابطه، سخن از عواطف انساني، عشق، صميميت و وفاداري است و حقوق براي
حكومت كردن بر آنها ناتوان است. به زور اجرائيه دادگاه، نه مرد را ميتوان به
حسن معاشرت با زن واداشت و نه زن را به اطاعت از شوهر و وفاداري به او مجبور
كرد. بر اين اتحاد معنوي تنها اخلاق حكومت ميكند و حقوق ناگزير است كه به جاي
تكيه بر قدرت دولت، دست نياز به سوي اخلاق و عادات اجتماعي دراز كند. درست است
كه حقوق نيز براي زن و شوهر تكاليف ويژهاي معين كرده است، ولي مصاديق اين
تكاليف نيز نوعي الزام اخلاقي است!» (كاتوزيان، 1382: ج1، ص212)
زن و مرد بايد اين ادبيات رفتاري را كه ويژهي خانواده است، بياموزند. مقدمهي
واجب بر مكلف واجب است. پس اگر رعايت حقوق همسر، حسن معاشرت، تمكين زن، تربيت
فرزند و...، از تكاليف همسران است، مقدمهي آن كه آشنايي دقيق وظايف است، نيز
به طور قطع واجب ميباشد. بنابراين بر جامعه و حكومت اسلامي نيز فراهم كردن
زمينهي ايـن آگاهي واجـب ميباشد. در اين جا لازم است به دو بحث اساسي در
تعهدات حقوقي و اخلاقي خانواده اشاره شود:
رياست مرد و تمكين زن
خداوند متعال در آيهي «الرجال قوامون علي النساء» با نسبت دادن قواميت به
مردان، فصل حقوقي وسيعي را در كانون خانواده ميگشايد و تكليف سنگيني بر دوش
مردان بار ميكند. در تفسير اين معنا، دو محور مورد بحث است: يكي وظايفي كه طبق
آيهي مربوطه براي مردان تعيين ميشود و ديگري، جايگاه و موقعيتي كه مرد بر حسب
اين وظيفه در خانه كسب ميكند و محدودهي ولايت و اختيارات اوست.
در محور اول اختلافي وجود ندارد و همگان مرد را موظف به انجام اموري چون تأمين
نفقهي خانواده، مراقبت و حمايت همهجانبه از خانواده ميدانند؛ اما در محور
دوم، اختلافاتي كه ناشي از تعبير مفسرين از كلمهي «قوام» است، وجود دارد.
آيهي كريمه، با دو عبارت «بما فضل الله بعضهم علي بعض» و «بما انفقوا من
اموالهم»، تقريباً دو دليل يا دو مصلحت براي قواميت مرد ذكر ميكند. با اين
وجود، تفسير اين دو عبارت و برداشتهاي ديگر از آيه، زمينهي تعابير چندگانهاي
را فراهم ميكند كه ذيل تفسير آيه در منابع ذكر شده است. اما نتيجه اختلافات و
مباحث در مجموع آن است كه صاحبنظران در «قواميت مردان در خانواده» در دو امر
اشتراك نظر دارند:
1ـ قواميت مرد، در حد وظيفهمندي او در خانواده است. يعني رياست خانواده، در حد
فراهم آوردن زمينهي حفظ و تعالي آن بر حسب مصلحت خانواده است و به هيچ وجه،
تحكم، زورگويي و قلدري را براي او تجويز نميكند. در حقيقت، حاكميت يا حكومت و
رياست مرد را ميپذيرد، اما تحكم و ديكتاتوري وي را خير.
2ـ گرچه برخي برتري جسمي يا حتي عقلي مردان را ملاك مكلف شدن آنان از جانب
خداوند در امر رياست خانواده ميدانند، اما هيچ يك اين برتري را به معناي برتري
حقيقي، يعني افضليت ذاتي مرد نزد خداوند و مأجور بودن بيش از زن را قبول
ندارند.
اگر طبق آيهي قرآن، «قواميت» در خانواده به مرد سپرده ميشود، اين مسئوليت
تفسيري شخصي يا تاريخي را بر نميتابد تا حاكميت مرد بر خانواده، طبق سليقهي
فردي صورت گيرد؛ بلكه اين رياست صرفاً سمتي است كه وظايف بسيار مهمي را بر
عهدهي مرد ميگذارد. اولين وظيفهي مرد، برپايي و رعايت اصل معروف در خانواده
است؛ يعني قبل از آنكه مردان مسئوليت قواميت بر زنان را بپذيرند، مأمور به
فرمان «قل امر ربي بالقسط» (اعراف، 21) و «كونوا قوامين بالقسط» (نساء، 34)
ميباشند و مهم آن است كه برپايي قسط در خانواده توسط مردان، حداقل وظيفه آنان
در برقراري روابط در خانواده خواهد بود و بايد آن را تا حد متعالي از «حسن
معاشرت»، تعالي بخشند. «اين مديريت، فخر معنوي نيست، بلكه يك كار اجرايي است و
اينچنين نيست كه آنكس كه رئيس يا مسئول شد و قيم و قوام شد، به خدا نزديكتر
باشد؛ آن فقط يك مسئوليت اجرايي است.» (جوادي آملي، 1369: ص367)
«سپردن اين وظيفه به مردان، نه به دليل بالاتر بودن شخصيت انساني آنهاست و نه
به سبب امتياز آنها در جهان ديگر؛ زيرا آن صرفاً بستگي به تقوا و پرهيزگاري
دارد. همانطور كه شخصيت انساني يك معاون از يك رئيس ممكن است در جنبههاي
مختلفي بالاتر باشد؛ اما رئيس براي سرپرستي كاري كه به او محول شده، از معاون
شايستهتر است.» (مكارم شيرازي، 1368: ج3، ص413) «بنابراين، اگر اسلام به زن
دستور تمكين و به مرد اختيار سرپرستي ميدهد، تنها بيان وظيفه است و هيچيك نه
معيار فضيلت است، نه موجب نقص... نظام آفرينش استعدادهاي متقابل و متخالف
ميطلبد و اين تفاوت هم، براي تسخير دو جانبه و متقابل است، نه تسخير يك جانبه
و اين تسخير نشانه فضيلت نيست، بلكه معيار فضيلت در چيز ديگر است كه آن تقرب
الي الله است.» (همان، ص365)
در اينجا با پرهيز از بحثهاي اجتماعي پيرامون اين موضوع، اين نكته قابل ذكر
است كه در هر صورت زندگي انسان بايد در يك چارچوب مدون و مشخص، با تعيين دقيق
وظايف، حدود، تكاليف و اختيارات اداره شود. در محدودهي خانواده كه كوچكترين
واحد جامعه است، بايد بر حسب استعداد، روحيات و ظرفيت افراد، تقسيم وظايف شود.
خداوند اين تقسيمبندي را در خانواده با واگذاري رياست آن به مرد و تمكين به زن
قائل شده است كه گرچه به ظاهر جانب مردان را گرفته است، لكن در يك نظام جامع
حقوقي، با ملاحظه همهي جوانب و نتيجه نهايي، عدالت به طور دقيق رعايت شده است؛
به شرط آن كه مرد و زن در محدودهي الهي گام بردارند.
خانواده محفلي است روحاني كه اگر همهي اعضا موظف به وظايف خود و متعهد بر
رعايت حقوق ديگران باشند، به تجليگاه ارادهي حق، مظهر يگانگي و توحيد عملي
تبديل خواهد شد. حسن معاشرت مرد با زن، تمكين و مداراي زن، تربيت فرزندان،
اطاعت فرزندان و...، همان هدف كلي از خلقت «و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون»
(ذاريات، 56) را در اين فضاي ملكوتي محقق خواهد كرد. زن در اين محيط است كه
ميتواند در سايهي جهاد اكبر (جهاد المرأه، حسن التبعل)، زمينه تعالي خود ،
تربيت فرزندان و نسلهاي توحيدي را فراهم آورد.
حسن معاشرت
ويل دورانت ميگويد: «در ميان جنگها و ماشينها چنان غرق شدهايم كه از درك
اين حقيقت بيخبر ماندهايم كه در زندگي، واقعيت اساسي، صنعت و سياست نيست؛
بلكه مناسبات انساني و همكاري افراد خانه از زن و شوهر ،پدر و مادر و فرزندان
است.»
در حكمت عملي نيـز، تدبير منزل را بـر سياست مدن مقدم ميدانند و البته تهذيب
اخلاق بر تدبير منزل نيز مقدم است. در حكمت عملي، اول فردي را مهذب ميسازند تا
خانوادهاي بنا كند و خانوادههاي تدبير يافته و سامان گرفته، جامعهاي زنده و
سالم بسازند.
از ويژگيهاي انسان، تمايل و نياز او به معاشرت است و از معاشرت، جز محبت ديدن
و محبت ورزيدن انتظار ندارد؛ چرا كه خلقت انسان بر اساس عشق و محبت بوده و همين
بهترين انگيزهي او در هر گونه تلاشي است. گرچه انسان عموماً در تشخيص عشق
حقيقي به بيراهه ميرود، اما عشقهاي صوري و حتي باطل هم اين خاصيت را دارند كه
انسان را به تكاپو وا دارند و اميدوار و مجذوب كنند.
خداوند، رفتارها و برخوردهاي صحيح انساني در خانواده را با «حسن معاشرت» معرفي
ميكند و از مرد و زن (مردان در حد تكليف حقوقي و زنان توصيه اخلاقي)، رعايت آن
را با ميزان «معروف»، يعني رفتاري پسنديده و انساني ميخواهد.
علامه طباطبايي در تفسير الميزان، معروف را به معناي «هر امري كه مردم در مجتمع
خود آن را بشناسند و آن را انكار نكنند» معرفي ميكند. (طباطبايي، 1363: ج4،
ص404)
حسن معاشرت در خانواده، در دو محدودهي مرزهاي حقوقي و دستورالعملهاي اخلاقي
تعيين ميشود. «تعبير حسن معاشرت كه به عنوان يك وظيفه براي شوهر و يك حق براي
زن مطرح ميشود و عامل تحكيم زندگي خانوادگي است، اگر به خوبي باز شود، نشان
دهندهي تمام آن اموري است كه مرد در برابر زن بايد انجام دهد. در «نفقه» همهي
نيازمنديهاي جسمي زن بايد تأمين شود و در «حسن معاشرت» همهي نيازمنديهاي
روحي او.» (بهشتي، 1377: ص174) دكتر كاتوزيان در «حقوق مدني خانواده» معتقد
است: «لوازم حسن معاشرت را به دقت نميتوان معين كرد؛ زيرا عادات و رسوم
اجتماعي و درجهي تمدن و اخلاق مذهبي در ميان هر قوم، مفهوم خاصي از «حسن
معاشرت» به وجود ميآورد؛ ولي به اجمال ميتوان گفت، تمام اموري كه از نظر
اجتماعي توهين محسوب ميشود، مانند ناسزاگويي، ايراد ضرب، مشاجره، تحقير يا
اموري كه با عشق به كانون خانواده و اقتضاي محبت بين دو همسر منافات دارد،
مانند: ترك خانواده، بياعتنايي به همسر و خواستههاي او و اعتيادهاي مضر، از
مصداقهاي «سوءمعاشرت» در خانواده است. هرچند كه تكليف مربوط به حسن معاشرت،
جنبهي اخلاقي دارد، از نظر حقوقي نيز بيضمانت اجرا نمانده است؛ زيرا
سوءمعاشرت زن استحقاق او را در گرفتن نفقه از بين ميبرد.» (كاتوزيان، 1382:
ج1، ص219)
حساسيت محيط خانواده، اهداف بلند مدت و مقدس آن اقتضا ميكند كه همسران بيشترين
دقت را در رعايت حسن معاشرت با يكديگر داشته باشند و از خانه فضايي سرشار از
انس و ملاطفت بسازند؛ زيرا خداوند زن و مرد را هدفمند در كنار يكديگر قرار داده
است و كمال آن دو را در اين آميختگي و تشكيل خانواده تعبيه كرده است. تعبير
لطيفي در آيات 20 و 21 از سورهي روم در اين خصوص وجود دارد. خداوند در آيه 20
پس از آنكه به حيات زمين بعد از مرگش اشاره ميكند و پراكندگي بشر بر روي زمين
براي كار و تلاش و كسب روزي و مال را يادآور ميشود «و من آياته ان خلق لكم من
تراب ثم اذا انتم تنتشرون»، در آيه 21 ميفرمايد: «و من آياته ان خلق لكم من
انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و...»، «از نشانههاي خداوند آن است كه براي شما
از جنس خودتان همسراني آفريد تا با آنان به آرامش برسيد.» علامه طباطبايي
ميفرمايد: «منظور از انسان در اين آيه، مرد است و مراد از انتشار، به دنبال
روزي رفتن و انجام اعمالي كه لازمهي زندگي است...؛ ولي خداوند زنها را آفريد
و در وجود آنها چيزي تعبيه كرد كه موجب آرامش مردان ميشود.» (طباطبايي، 1363:
ج4، ص231)
آن هدفمندي، اين طراحي خلقت، تركيب زوجيت و تقسيم مسئوليت، خود از بزرگترين
آيات رحماني است و بشر هرگاه همگام با اين آهنگ خلقت حركت كرده و خود را با
لطايف آن همراه نموده، بهترين بهرهها را از زندگي دريافت كرده است. اما هرچه
از اين مسير فطري فاصله گرفته، به معيشتي «ضنكا» دچار شده است؛ چنانكه نمونهي
آن را در زندگيهاي نابسامان در سراسر دنيا شاهديم.
نكته قابل توجهي در آيات مربوط به حسن معاشرت مردان با زنان وجود دارد و آن اين
است كه خداوند در مواقع عادي در روابط زن و مرد، اشارهاي به حسن معاشرت ندارد؛
بلكه در جاييكه كمتر كسي به نيكي رفتار ميكند و مراقب حكم خدايي است، مثل
مرحلهي طلاق زن، دوران عده يا گرفتن مهريهي زنان به زور و...، به تقوي و نيكي
در برخورد با زنان سفارش ميكند. «... واتقوالله ربكم لاتخرجوهن من بيوتهن و لا
يخرجن إلا أن يأتين بفحشة مبينة ...»، «تقواي الهي پيشه كنيد و هيچگاه همسران
و زنان خويش را در ايام عده از خانه بيرون نكنيد، مگر آنكه گناه آشكاري مرتكب
شده باشند.» (طلاق، 1)
«يا ايهاالذين امنوا لايحل لكم ان ترثوا النساء كرها و لاتعضلوهن لتذهبوا ببعض
ما اتيتموهن الا ان يأتين بفاحشة مبينة و عاشروهن بالمعروف فان كرهتموهن فعسي
ان تكرهوا شيئاً و يجعل الله فيه خيراً كثيراً.» (نساء، 19)
در اين آيه نيز معاشرت به معروف، محور بحث و توصيه به مردان در برخورد با زنان
است. آيه بيانگر دو نهي و يك امر به مردان است. نهي از به ارث بردن زنان و
گرفتن تمام يا بخشي از مهريهي آنان به زور و امر به معاشرت به معروف با زنان
است. «آيه هم ندا است و هم تنبيه، هم اشارت است و هم شهادت و هم حكم يا نداست.
«أيها» تنبيه است؛ «الذين» اشارت است؛ «آمنوا» شهادت است؛ «لا يحل لكم ...
كرها» حكم است و بيان حكم آن است كه ]زنان را[ از راه تلبيس و تدليس برايشان
حكم نكنيد و قهر نرانيد و آنچه شرع نپسندد، از ايشان نخواهيد؛ بلكه با ايشان
به معروف زندگي كنيد. (و عاشروهن بالمعروف، اي بتعليم الدين و التأدب الاخلاق
المسلمين).» (ميبدي، 1357: ج2، ص471)
توصيهي خداوند به رعايت معاشرت به معروف در مراحل خاص مثل طلاق، حاكي از آن
است كه در مواقع عادي به طريق اولي مرد بايد مراعات معروف را بنمايد. معاشرت به
معروف، خاص مواضع ذكر شده در آيات نيست؛ بلكه همه رفتارها و برخوردهاي مرد نسبت
به همسر را شامل ميشود. يعني مردان بايد در هر معاشرتي كه با زنان دارند،
مراعات معروف و نياز روحي آنان را بكنند. با توجه به جامعنگري و دقت اسلام در
روابط زن و مرد در محدودهي خانواده، اين حكم الهي(حسن معاشرت) بهترين ضامن
اصلاح روابط در خانوادهها ميباشد؛ به شرط آنكه آگاهي و عمل آنان را به همراه
داشته باشد.
ـ دينداري و تعهدات الهي
خانوادهاي كه قرآن طراحي ميكند، مكتب و معبدي است كه اعضاي آن مدارج بندگي را
طي ميكنند و به حيات طيبه راه مييابند. افراد در خانواده، علاوه بر تأمين
حقوق دنيوي خود نظير امنيت، آرامش، تغذيه، بهداشت مناسب، تحصيل علوم و... حقوق
معنوي خود را نيز جستجو ميكنند. زن و مرد موظف به ايجاد زمينهي مقتضي و رفع
موانع براي دستيابي يكديگر به اين حقوق ميباشند.
«من عمل صالحاً من ذكر او انثي فلنحييّنه حيوة طيبه ولنجزينهم اجرهم باحسن ما
كانوا يعملون» (نحل، 97)، «از مرد و زن هر كس عملي صالح انجام دهد به شرط ايمان
به خدا، ما او را در زندگاني خوش و با سعادت، زنده ميگردانيم.»
خداوند در آيهي فوق شرط رسيدن به حيات طيبه و دخول در بهشت و دريافت اجر اعمال
را، ايمان و عمل صالح ذكر ميفرمايد و اين دو، تنها در محيطي چون خانواده كسب
ميشود. اسلام، زن و مرد را در كسب حقوق معنوي و كسب خير و شر به تمام معني
مساوي با يكديگر ميداند.
ـ «كل نفس بما كسبت رهينة» (مدثر، 38)
ـ «من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعليها» (مدثر، 74)
ـ «والذين يقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين و اجعلنا للمتقين
اماماً» (فرقان، 74).
«قرة»، از واژه قرار است و منظور از قرةاعين، آرامش ديدگان ميباشد. چشم انسان
در چيزي كه خوشايند اوست، آرام ميگيرد. در اين آيه، عبادالرحمن از خداوند
درخواست ميكنند كه «همسران و فرزندان ما را مايه آرامش چشم ما قرار ده» و از
آنجا كه چشم و دل مؤمن جز به رضاي حق آرام نميگيرد، نتيجه آيه آن است:
«پروردگارا، نسل و اهل خانهي ما را در مسير خود و مورد رضاي خود قرار ده.»
خلاصه آنكه مؤمنين - عبادالرحمن- علاوه بر انجام مسئوليت خود در قبال تأمين
حقوق معنوي خانواده، براي كمال معنوي آنان و رسيدن به رضاي حق، دعا نيز
ميكنند.
شايد انگيزه براي اين خيرخواهي و دعا، اين آيه باشد: «والّذين امنوا و اتّبعتهم
ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شيء، كل امرئٍ بما
كسب رهينٌ...» (طور، 21)، «وكساني كه ايمان آوردهاند و ذريه و اهل ايشان از
آنان پيروي كردهاند، ذريه آنان را ]در بهشت[ به ايشان ملحق ميسازيم و از
خودشان هم چيزي كم نميكنيم. هر كسي در گرو كسب و عمل خويش است.»
در تفسير قرطبي، ذيل آيهي فوق از پيامبر اكرم (ص) نقل شده است كه فرمود:
«خداوند ذريه مؤمن را در بهشت هم درجهي او قرار ميدهد؛ هرچند آن ذريه از حيث
عمل و پاداش از او نازلتر باشند. براي آنكه به وجود ايشان و پيوستگي ايشان،
چشم روشن شود.»
در قرآن كريم از خيـرخواهي، نصيحت و دعـاي والدين بـراي فرزندان، شـواهد ديگري
است؛ نظير نصايح لقمان به فرزندش كه در طي پنج نصيحت عمده، وي را به توحيد و
دوري از شرك، حسن خلق، نماز، امر به معروف و نهي از منكر، صبر و شكيبايي و
ميانهروي توصيه ميكند و از تكبر، خودپسندي، فقر و مباهات به ديگران منع
ميكند و درخواست حضرت نوح براي پسرش كه خداوند او را به خويش ملحق گرداند: «و
نادي نوح ربه فقال رب ان ابني من اهلي و ان وعدك الحق و انت احكم الحاكمين.»
(هود، 45) اما از آنجا كه پسر نوح غير صالح بود و از اهل او حساب نميشد، پاسخ
شنيد: «انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح فلا تسألن ما ليس لك به علم.» (هود،
46)
پدر مورد تأييد قرآن كه به عنوان الگوي والدين معرفي ميشود، حضرت زكرياست كه
فرزندي موحد وحكيم چون يحيي دارد و قرآن او را به عنوان فرزندي نيكوكار نسبت به
والدين و پرهيزكار و دور از ستمگري و عصيان ميستايد و به او سلام ميگويد. «و
براً بوالديه و لم يكن جباراً عصياً و سلام عليه يوم ولد و...» (مريم، 15-14) و
مريم مادر نمونهاي كه فرزندي چون عيسي به دنيا ميآورد و خداوند فرزندش را به
نيكي به مادر توصيه ميكند: «و اوصاني بالصلوة و الزكوة مادمت حياً و براً
بوالدتي و لم يجعلني جباراً شقياً.» (مريم، 32-31)
خانواده در قرآن
الف ـ كاركرد و جايگاه خانه در قرآن
واژهي «بيت» به معناي خانه، 71 بار با مشتقات آن در صيغههاي «بيت» و جمع آن
«بيوت» در قرآن كريم آمده است. اين كلمات در 12 مورد به مصداق بيتالله، يعني
كعبه (خانه خدا)، 2 مورد براي بيت عتيق، 2 مورد بيت معمور و باقي به معناي
«خانه»، همان محيط مخصوص زندگي خانواده آمده است.
با نظر به آيات الهي و پرداختن آيات متعددي در قرآن به كلمه بيت، چنين به دست
ميآيد كه اين مكان مسقفِ محدود كه محل اجتماع و زيست جمعي بشر و اولين محيط
رشد و پرورش وي است، مورد عنايت حق بوده و برحسب كارايي و جايگاهش در حيات
انساني، از اهميت بسزايي برخوردار است كه در اينجا به بعضي از اين موارد اشاره
ميشود:
1ـ محل تسكين
اولين كاركرد خانه، تأمين آرامش جسم و تسكين جان اعضاي آن است كه البته مرهون
امنيت همه جانبهي اين محيط براي اعضاست. فضاي محدود و امن خانه، حريمي (محل
محرم) براي ابراز احساسات، بيان اسرار، ارضاي غرايز و تأمين نيازهاي جسمي و
روحي انسان است. اين سكونت و امنيت را خداوند به خود نسبت ميدهد و ميفرمايد:
«و الله جعل لكم من بيوتكم سكناً» (نحل،80)، «خداوند از خانههاي شما محل سكونت
و آرامش برايتان قرارداد.»
واژه «سكن» به معناي هر چيزي است كه انسان به وسيلهي آن تسكين يابد. انسان
علاوه بر نياز به سكونت در خانه، به محلي براي تسكين آلام روحي، رها شدن از
برخي قيودات اجتماعي، استراحت به نحو دلخواه، خلوت كردن و راز و نياز با خدا و
محرمان نياز دارد. اگر خانه تأمين كننده اين نيازها نباشد، مسكن نخواهد بود.
2ـ محل ذكر و تلاوت آيات الهي
«واذكرن ما يتلي في بيوتكنّ من ايات الله و الحكمة» (احزاب، 34)، «به ياد آوريد
آنچه در خانههايتان از آيات و حكمت تلاوت شده است.»
آيه خطاب به همسران پيامبر اكرم (ص) است و نكاتي از آن برداشت ميشود:
ـ فضايلي كه از خانه و خانواده نصيب انسان ميشود، ارزشمند است و بايد براي
بكارگيري در زندگي حفظ شود.
- خانوادهي پيامبر (ص) الگويي براي همه خانوادهها است؛ لذا بايد بيش از
ديگران مراقب امتثال اوامر الهي باشند.
- هر فرد بايد حافظ شئون، موقعيت و آبروي خانواده خود باشد.
- محيط آرام و مأنوس خانه، مناسبترين محل براي انديشه، ذكر، يادآوري كلام خدا
و ذكر حكمتهاي الهي است.
- خانه مكتبي براي تربيت انسانهايي عبد و مطيع حق است.
كاركرد وسيع و گرانقدر خانه، آن را مكاني مورد احترام و عنايت قرار داده است؛
اما چنانچه اين محل معبدي براي بندگي و ذكر حق واقع شود، خداوند آن را رفيع و
عظيم ميگرداند. چنانكه خطاب به رسول گراميش ميفرمايد:
«في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبّح له فيها بالغدوّ و الاصال»
(نور،36) رفعت و علو حقيقي خاص خداوند متعال است؛ خانهاي كه مسجد خداوند و محل
تسبيح او باشد، نيز عظيم و مرفوع است.
آنچه از آيه فوق و تفسير مرحوم علامه طباطبايي (الميزان) استفاده ميشود، اين
است كه اگر خانه از هر پليدي و لوثي منزه بماند و به ذكر خدا و عبادت او مزيّن
شود، رفعت مييابد و از يك چهارديواري سرد و بيروح خارج ميشود و هرچه صبغهي
الهي و معنويش بيشتر شود، مقامي رفيعتر مييابد كه مصداق كامل آن كعبه، خانهي
خدا است. (طباطبايي، 1363: ج15، صص179-178)
3ـ محل رابطهاي قدسي
«فاذا دخلتم بيوتا فسلّموا علي انفسكم تحيةً من عندالله مباركةً طيبةً»
(نور،61)
«مقصود از سلام كردن بر خود، سلام بر اهل خانه است و اگر در اينجا نفرمود: بر
اهل آن سلام كنيد، خواست يگانگي مسلمانان با يكديگر را برساند؛ چون همه انسانند
و خدا همه را از يك مرد و زن خلق كرده است. علاوه بر اين، همه مؤمنند و ايمان
ايشان را جمع كرده، چون ايمان قويتر از وهم و هر عامل ديگري براي يگانگي است.»
(طباطبايي، 1363: ج15، ص229) خداوند ميفرمايد: «بر اهل خانه سلام كنيد»؛ از
آنجا كه سلام بيان تحيتي مبارك از نزد پروردگار است، عاليترين ايجاد رابطه
ميان اعضاي خانواده آن است كه با تحيت و سلام با يكديگر برخورد كنند و ياد خدا
ميان آنان باشد. اين رابطه قدسي اگر در خانه برقرار شود، به طور قطع به جامعه
نيز كشانده خواهد شد. پس حقيقت سلام، گسترش امنيت و سلامتي در ميان انسانهاست.
4ـ لزوم حفظ حريم خانه
از نظر قرآن، خانه به قدري در مقام و جايگاه بالايي قرار دارد كه حفظ حريم آن
بر همگان توصيه شده است. خداوند متعال ميفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا
لاتدخلوا بيوتاً غير بيوتكم حتي تستأنسوا و تسلّموا.» (نور، 27)
حصردر آيه مذكور به اين معناست كه خداوند ورود به خانهي غير را بدون اذن و
سلام ممنوع ميكند. حرمت اين حريم را مقدس ميدارد و ضرورت حاكميت يك فرهنگ
صحيح و صميمي را در برخورد با اهل خانه بيان ميكند و ميآموزد كه اهل بيت بايد
در روابط با يكديگر، علاوه بر رعايت همهي شئون انساني در برخوردشان، از راه
تكلم كه نزديكترين و شايعترين ارتباط است، نيز اين يگانگي را بيان كنند و
سلام واژهاي است كه اين پيام را دارد؛ علاوه بر آنكه آرزوي سلامت و امنيت از
جانب سلام كننده را ابلاغ ميكند. از عدي بن ثابت روايت است: زني انصاريه به
نزد رسول الله(ص) آمد و عرض كرد: من در خانه خويش گاه گاه در شرايطي هستم كه
نميخواهم هيچ كس مرا ببيند، در اين حال اگر پدر، فرزند يا مردي از خويشان من
وارد شوند، چه كنم؟ در جواب، آيه فوق فرو فرستاده شد.
«تستأنسوا» يعني «تستأذنوا»؛ گفته شده است كه استيناس طلب انس است و به اين
معني است كه در هيچ خانهاي كه ملك شما نيست، وارد نشويد تا مطمئن شويد فردي
در آن است و آنگاه اجازه بخواهيد. ابن عباس گفت: در آيه تقديم و تأخر است؛
يعني «حتي تسلموا و تستأذنوا»، يعني «حتي تقولوا السلام عليكم، أدخل»؛ سلام
مستحب است و استيذان واجب. (رك. ميبدي، 1357: ج6، ص509) در آيه 28 از سورهي
مباركهي نور نيز، ورود به هرخانهاي مشروط به اجازه يافتن از سوي صاحب خانه
شده است. «فان لم تجدوا فيها احداً فلا تدخلوها حتي يؤذن لكم» (نور، 28)، «اگر
در خانه كسي را نيافتيد، تا اجازه دريافت نكردهايد، وارد نشويد.»
علاوه بر اين حكم عمومي، در آيه 53 از سوره احزاب نيز، ورود به خانه پيامبر
بدون اذن منع شده است: «يا ايها الذين امنوا لاتدخلوا بيوت النبي الاّ أن يؤذن
لكم»، «اي ايمان آورندگان به خانه پيامبر وارد نشويد مگر آنكه به شما اجازه
دهد.»
ب ـ خانواده آرماني در قرآن
معروف است كه اگر برنامهي يك ساله داريد، گندم بكاريد؛ اگر برنامهي ده ساله
داريد، درخت بكاريد و اگر برنامهي صدساله داريد، انسان بسازيد. تربيت انسان
با موازيني كه خالق او ميطلبد و هدايت فرموده است، سرمايهگذاري صدساله، بلكه
ابدي است. «...و من احياها فكأنّما احياالناس جميعاً...» (مائده، 32) تربيت
انسان از نگاه قرآن، احياي او و دميدن جان الهي در كالبد اوست. محيط تحقق اين
مهم، خانواده است. خانوادهاي كه زمينهي پرورش انسان قرآني در آن فراهم آمده
است. «والبلد الطيب يخرج نباته باذن ربّه و الذي خبث لايخرج الا نكداً» (اعراف،
58)، از سرزمين پاك و طيب، ثمرهاي نيك به اذن پروردگار خارج ميشود و از زمين
آلوده و شورهزار، حاصلي ناقص و بيفايده خارج خواهد شد. بنابراين خانوادهي
آرماني قرآن، خانوادهاي است كه آمادهي پذيرش و پرورش انسان است.
خانوادهاي كه قرآن كريم تربيت ميكند، حدود و وظايفش را تعيين مينمايد و
توصيههاي لازم را براي روابط متعالي بين زن و مرد بيان ميدارد، با مؤلفههاي
زير شناخته ميشود: توحيد محوري و جلب رضاي حق، عدالتجويي و برقراري قسط،
اخلاقمداري، وظيفهمندي، رعايت اصل صلح و احسان، گذشت و محبت، مشورت و مصلحت
انديشي.
1ـ مباني روابط در خانواده آرماني
زيربناي ساختار كلي خانوادهي آرماني قرآن، دو ركن اساسي اخلاق و حقوق است كه
با آشنايي همهجانبه اعضا و حاكميت اين دو ركن، استواري و پويايي اين بنا تضمين
ميشود. چرا كه ركن حقوقي، ضامن برپايي و استواري اصل خانواده و مانع از
فروپاشي آن است و ركن اخلاقي ضامن رشد و بالندگي و تأمين اهداف خانواده
ميباشد.
خانواده يك نظام كاملاً تأليف شده و به هم تنيده است؛ به طوريكه تفكيك بعضي
مسائل كه در محيطها و مجموعههاي ديگر ممكن است، در اين فضاي خاص ممكن نيست.
از آن جمله، تفكيك دو مقولهي «تكاليف حقوقي» و «وظايف اخلاقي» است. زيرا نظام
حقوقي و نظام اخلاقي خانواده، كاملاً بر يكديگر منطبق است و حوزهي عملياتي
آنها واحد ميباشد. رعايت اخلاق در خانواده، وظيفه همهي اعضا است و تأمين
حقوقي اعضا نيز امري اخلاقي و شايسته است. بنابراين نميتوان امري اخلاقي را در
خانواده، جداي از حق افراد قلمداد كرد و آن را فضل ناميد؛ زيرا فرض و واجب است؛
نه فضل. در خارج از محيط خانواده، مرز حقوق و اخلاق تا حدودي متمايز است؛
مثلاً، عدم تواضع در برابر ديگران در خارج از خانواده، امري غير اخلاقي است؛
اما غير حقوقي نيست؛ يعني تجاوز به حريمي قلمداد نميشود. يا خشن و زبر صحبت
كردن، مجازاتي نميطلبد. اما همين امور در خانواده با حقوق خانوادگي افراد
تلاقي دارد. همنشيني در خانه، بايد نمايي از بهشت برين در آخرت باشد؛ يعني
كانون «لايسمعون فيها لغواً و لاتأثيماً الاّ قيلاً سلاماً سلاماً.» (واقعه،
26-24) زندگي خانوادگي، صرفاً با حضور در خانه يا خانهداري يا انجام چند
فعاليت دستهجمعي محقق نميشود؛ بلكه واقعاً زماني تحقق ميپذيرد كه با مبادله
انديشهها، احساسات، بحث و گفت و شنود همراه شود. (رك. كازنو، 1373)
حقوق و اخلاق در خانواده، دايرهي وسيعي از مباحث حقوقي و اخلاقي را به خود
اختصاص داده است. در قرآن كريم نيز بخش عمدهاي از آيات متعلق به حقوق افراد در
خانواده و رعايت اخلاق در برخوردها و تعاملات خانوادگي است.
ـ مباني حقوقي و اخلاقي در روابط خانواده آرماني
مجموعهي قوانين حقوقي خانواده قبل از ازدواج تا تشكيل خانواده و حتي در
مرحلهي جدايي، تحكيم حقوقي خانواده را تضمين ميكند.
شرط صحت عقد و وقوع زوجيت، اقرار طرفين به رضايت در قرارداد عقد است. قرائت
خطبهي عقد در اسلام اين واقعيت را آشكار ميكند. طرفين با قرائت خطبه، زوجيت
را ميپذيرند؛ لذا واجب است كه خواست خود را واضح به زبان بياورند يا توسط
وكيلي از جانب خود اعلام كنند. در اين امر، ميان زن و مرد تفاوتي نيست.
بنابراين از ابتدا عقل، اراده وتعهد اخلاقي بين زوجين است كه پايداري اين
قرارداد را ضامن ميشود؛ فلذا بناي حقوقي خانواده از آغاز بر اساس يك تصميم
عاقلانه و يك تعهد اخلاقي پايهگذاري ميشود.
با اقرار به زوجيت، طرفين عهدهدار تعهداتي حقوقي، اخلاقي، اقتصادي و فرهنگي
نسبت به يكديگر ميشوند. اين تعهدات دو سويه است؛ يعني هر يك علاوه بر آنكه
وظايفي را بر عهده ميگيرند، حقوقي را از ديگري مطالبه ميكنند. عمدهي اين
تعهدات عبارتند از: حسن معاشرت، روابط زناشويي و جلب رضايت طرفين، نفقه، مهريه،
اجرتالمثل، توافق در داشتن فرزند و تمكين. اينها و دهها تكليف و وظيفه خرد و
كلان ديگر كه اصول آن بر اساس آيات قرآن كريم در قانون اساسي و حدود قانوني و
اجرايي آن در قوانين مدني و غيره آمده است، همه براي تعيين مرزها و محدودهي
اختيارات و انتظارات زوجين ميباشد كه براي پايداري خانواده و اساس تحكيم
روابط، رعايت آن لازم است. اما روابط صحيح و محكم در خانواده تنها حفظ مرزها و
حركت بر روي خطوط تعيين شده نيست؛ آنچه از تعامل حقوقي و اخلاقي زن و مرد در
همه موارد، يك خانوادهي پايدار و پويا ميسازد، رعايت توصيههايي است كه قرآن
كريم بر آنها تأكيد ميفرمايد:
1ـ «هنّ لباس لكم و انتم لباس لهنّ» (بقره، 187) زوجين در حكم لباس براي
يكديگرند. اگر براي تأمين اهداف كلي خانواده تنها همين توصيه مراعات شود، كافي
است كه زن و مرد لطيفترين روابط را با يكديگر داشته باشند و در سايهي آن
مطلوبترين فضاي زندگي را براي افراد خانواده فراهم كنند. زيرا ارتباطي كه
انسان با لباس خود دارد، نزديكترين، محرمانهترين و بيآزارترين روابط است.
اين تشبيه در هيچ امر ديگري جز رابطه زن و شوهر مصداق ندارد؛ حتي در رابطه
والدين و فرزندان.
2ـ «...وعاشروهنّ بالمعروف...» (نساء، 19) از جمله اصولي كه قرآن كريم در كنترل
رفتارهاي انسانها نسبت به يكديگر بكار ميبرد، اصل «معروف» است كه در قرآن
كريم 9 بار تكرار شده است. بيشترين استعمال آن در حادترين مرحلهي روابط زن و
شوهر و هنگام طلاق است: «وأتمروا بينكم بمعروفٍ ...» (طلاق، 6)، «روابط ميان
خودتان را با رفتارهاي پسنديده و مورد پذيرش عرف، نيكو گردانيد.»
«و لهنّ مثل الذي عليهن بالمعروف» (بقره، 228)، «و براي زنان نيز همانند مردان
چنانكه وظايفي شناخته شده، حقوقي معين و مقرر شده است.»
«...فأمسكوهنّ بمعروف أو سرّحوهن بمعروف» (بقره، 230) وقتي كه ديگر اميد بازگشت
عاطفه، عشق و تداوم زندگي نيست، به دو نحو ميتوانيد عمل كنيد: امساك به معروف
يا جدايي به معروف.
«و علي المولود له رزقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف» (بقره، 233)، «هزينه مادر در
امور خوراك و پوشاك بر عهده كسي است كه فرزند از اوست؛ در حد معروف و پسنديده.»
زيباترين نكته در آيات مذكور و اصل قرآني «معروف»، آن است كه در تمام مراحل
زندگي زناشويي از ابتدا تا انتها چه در شرايط عادي و چه در شرايط بحراني، آنچه
مورد نظر خداوند است، حفظ ارزشهاي اخلاقي، تحت عنوان معروف (آنچه نفس سالم
انسان به طور عموم ميپسندد) ميباشد و خشونت، اهانت و كملطفي در خانواده
قرآني پسنديده نيست.
3ـ «فان خفتم الاّ يقيما حدودالله، فلاجناح عليها فيما افتدت به تلك حدودالله
فلاتعتدوها و من يتعّد حدودالله، فاولئك هم الظالمون» (بقره، 229) هدف از وضع
احكام و تمامي هدايتهاي الهي توسط انبيا، اوليا و مربيان، رعايت حدود الهي در
زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي است. خداوند در آياتي از قرآن كريم به اين اصل
اشاره ميكند. نكتهي قابل توجه در اين اشارات آن است كه اين آيات عموماً در
مواضعي است كه معمولاً بندگان رعايت نميكنند. مثل زمان طلاق؛ در آيات طلاق
چندين بار واژه «حدودالله» و چندين تعبير بازدارندهي ديگر نظير «واعلموا
انالله بكل شي عليم» (بقره، 231)، «انالله بما تعملون بصير» (بقره، 237)،
«والله بما تعملون خبير» (بقره، 234) و... بكار رفته است.
خداوند در آيه 229 سوره بقره، براي هدايت جريان طلاق در محدودهي اخلاق، سه بار
به رعايت حدودالله تذكر ميدهد و ميفرمايد: «هر كس از حدود الهي تجاوز كند، از
ظالمين است.» «الطلاق مرتان، فامساك بمعروف أو تسريح باحسان» مردان را بعد از
طلاق بين دو امر مخير كرده است: «امساك به معروف»، يعني نگهداشتن همسر كه همان
رجوع در عده است يا «تسريح به احسان» يعني رها كردن او تا از عده خارج شود.
(رك. طباطبايي، 1363: ج2، ص350) خداوند اين دو عمل را كه در استثناييترين
روابط ميان زن و مرد است، نيز به معروف و احسان مقيد كرده است. حرمت فضاي خانه،
به حدي است كه در هر شرايطي، اهانت، آزار ديگري و هر عمل ناپسند و غير معروف
ديگري در آن جاي ندارد و بايد اين حرمت به بهترين شكل حفظ شود.
«چه بسا بتوان از آيه شريفه بويي از عدم جواز تفرقه ميان احكام فقهي و معارف
اخلاقي استشمام نمود و ميتوان گفت كه آيه اشعاري هم به اين معنا دارد كه صرف
عمل به احكام فقهي و جمود به خرج دادن بر ظواهر دين، كافي نيست. پس اكتفا نمودن
بر عمل به ظواهر دين و رعايت نكردن روح آن، باطل كردن مصالح تشريع و از بين
بردن غرض دين است، چون اسلام دين عمل است نه دين حرف و شريعت، كوشش است نه
فرض...» (همان، ص353)
نتيجه آنكه در ميان كارهايي كه انسان انجام ميدهد، يك سلسله مناطق ممنوعه
وجود دارد كه ورود به آنها فوقالعاده خطرناك است. قوانين و احكام الهي اين
مناطق را مشخص ميكند و حتي از نزديك شدن به اين مرزها نهي مينمايد. «تلك
حدودالله فلاتقربوها.» (بقره، 187) زيـرا نـزديك شدن بـه اين مرزها انسـان را
بر لب پرتگاه قرار ميدهد؛ روابط حاكم بر خانواده را تهديد ميكند و با اندكي
غفلت، حدود الهي ناديده گرفته ميشود و ظلم كه موجب خشم خداوند است، واقع
ميشود. «و من يتعدّ حدودالله فاولئك هم الظالمون.» (بقره، 229)
2ـ هدف خانواده آرماني
ـ «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودةً و
رحمةً» (روم، 21)، «يكي از نشانههاي قدرت خداوند اين است كه براي شما از جنس
خودتان همسر آفريده تا وسيله سكون و آرامش شما باشد و در ميان شما دوستي و رحمت
قرار داده است.»
زوجيت در قرآن كريم به انسان، حيوان و ساير موجودات نسبت داده شده و از آيات
الهي برشمرده شده است، اما تفاوت انسان و حيوان در زوجيت دو چيز است:
ـ زوجيت در حيوانات (به جز چند گونهي آنها) به تشكيل خانواده نميانجامد؛ در
حاليكه در انسان بلا استثنا با هدف تشكيل خانواده انجام ميگيرد.
ـ گرچه زوجيت در مورد حيوانات نيز مانند انسان وجود دارد و به توليد نسل
ميانجامد، اما جفتگرايي در آنها ايجاد مودت و رحمت نسبت به يكديگر را در پي
ندارد.
آيهي فوق، تنها هدفي را كه براي تشكيل خانواده برميشمرد، «تسكين زوجين» است.
گرچه در سايهي اين آرامش مواهب ديگري نصيب انسان ميشود و اهداف نسبي ديگري
حاصل ميگردد، اما خلقت انسان به نوعي است كه اگر همهي مواهب اعم از فرزند،
تأمين نيازهاي مادي و... را در زوجيت بيابد، ولي سكون و آرامش نداشته باشد،
انگيزهاي براي تشكيل خانواده نخواهد داشت و خود را كامياب نميبيند. «در محيط
خانواده، اگر فقط روابط جسمي و واكنشهاي فيزيكي مطرح باشد و بس، روحها
سرگردان ميمانند و در تمام عمر در حسرت ناكامي ميسوزند و ميسازند و
بيترديد، هرگاه روحها ناكام و حسرت زده باشند، جسمها نيز پريشان و
ناتوانند.» (بهشتي، 1377: ص41) با توجه به آيهي 21 سورهي روم كه هدف از خلقت
زوج، سكونت ذكر شده است و نيز از آيهي 4 سورهي فتح[ii]، اين نكته به دست
ميآيد كه رابطهاي مستقيم ميان نزول سكينه و ازدياد ايمان وجود دارد. زوجيت
نيز كه تأمين كنندهي آرامش حقيقي در زن و مرد است، محملي دائمي براي افزايش
ايمان و نزديكي به خداوند است. يعني اين امر الهي در صورتيكه با نيت قرب
اليالله برپا شود و دوام پيدا كند، سراسر عبادت حق خواهد بود. نتيجه آنكه با
عنايت به هدف اصلي از خلقت انسان، يعني «عبادت» برحسب آيهي «و ماخلقت الجن
والانس الاّ ليعبدون» (ذاريات، 56) هدف حقيقي از تأسيس خانواده، همان هدف
متعالي خداوند در خلقت انسان ميباشد كه به حاكميت توحيد در جامعه خواهد
انجاميد.
ج ـ اصول تحكيم روابط خانواده
خداوند در قرآن كريم، تأسيس بناي خانواده را به خود نسبت ميدهد و به طهارت،
تعالي و پايداري آن، عنايت وافري دارد. در آيهي ذيل اين نسبت تصريح شده است:
«والله جعل لكم من انفسكم ازواجاً و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفدةً و رزقكم
من الطيبات...» (نحل، 72)
از اين آيه سه نكته پيرامون موضوع برداشت ميشود:
1ـ خداوند زوجيت و منشأ آن را به خود نسبت ميدهد.
2ـ خداوند به دنبال زوجيت و تشكيل خانواده، به يكي از اهداف و ثمرات آن كه
توليد فرزند و بقاي نسل است اشاره كرده و آن را نيز به خود نسبت ميدهد.
3ـ حمايت از خانواده و بقاي آن را در قالب روزي دادن از پاكيها كه شامل رزق
مادي و معنوي ميشود را به خود نسبت ميدهد و همهي اين امور را ارج ميگذارد و
از آنها به عنوان نعمت ياد ميكند.
خداوند در سراسر قرآن براي حفظ بناي خانواده، احكام و اصولي را وضع نموده است و
بر رعايت دقيق آن اصرار دارد. احكامي چون وجوب حجاب، حرمت نگاه به نامحرم،
رعايت دقيق روابط ميان زن و مرد، حكم استيذان، نهي از قذف، حرمت زنا و احكامي
پيرامون نشوز، شقاق، حسن معاشرت و واجباتي در روابط فرزندان و...،همه از لوازم
حفظ يك خانوادهي قرآني است. از اين اوامر و نواهي اصولي به دست ميآيد كه در
اين جا به دو اصل آن اشاره ميشود:
ـ اصل طهارت
در خلقت الهي، شرط تكوين هر چيز، طهارت و صحت بنيان آن است. هيچ دانهي ناسالم
و آلودهاي منشأ خلقي پاك و سالم نخواهد بود. هر ثمرهي نيكويي، قطعاً بنياني
نيكو دارد. «الم تر كيف ضرب الله مثلاً كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و
فرعها في السماء... و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة اجتثت من فوق الارض مالها من
قرار» (ابراهيم، 26-24)
خداوند براي طهارت نسل انسان به عنوان برترين مخلوقش، خانواده را چون حريم امني
به اين امر اختصاص داده است. خداوند به هيچ وجه اجازهي كمترين اهانت و سوءنيت
به حريم مقدس خانواده را نميدهد و مجازات شديدي براي متجاوزين وضع نموده است.
خداوند براي حفظ طهارت كانون خانواده، زنا را تحريم نموده و جزايي براي آن
تعيين كرده است و ميفرمايد: «و لاتأخذكم بهما رأفة في دين الله» (نور، 2) از
اين معنا چنين استفاده ميشود كه زنا مخالفت صريح با دين خداست و طهارت خانواده
جزيي از اين ديانت است.
حكم ديگري كه بر اساس حفظ كرامت خانواده و احترام به انسان وضع شده، حكم قذف
است كه ميفرمايد: «والذين يرمون المحصنات ثم لم يأتوا باربعة شهدا فاجلدوهم
ثمانين جلدة ...» (نور، 4)
در حكم زنا نظر بر آن است كه اهل خانه (زن و مرد) خيانتي بر عليه خانواده و
همسر مرتكب نشوند و در حكم قذف، خانه را از تيررس تهمت، افترا و خيانت خارجي
مصون ميدارد تا علاوه بر صيانت خانواده، جامعه نيز تربيت شود و حد و مرز پاكي
را بشناسد. سختگيري قرآن در اثبات اين محرمات (آوردن چهار شاهد با شرايط دقيق
فقهي) صرفاً براي حفظ شئون و خوشنامي خانوادهها و جلوگيري از اشاعهي فحشا در
جامعه است. مجازات محرمات ديگري چون لعان و ظهار نيز به حرمت خاص خانواده
برميگردد. خداوند در سوره مجادله با لحني عتابآميز حكم ظهار را تعيين
ميفرمايد: «والذين يظاهرون من نسائهم ثم يعودون...» (مجادله، 3)، «كساني كه
همسران خود را «ظهار» ميكنند، سپس از گفته خود باز ميگردند، بايد پيش از
آميزش جنسي با هم، بردهاي را آزاد كنند. اين دستوري است كه به آن اندرز داده
ميشويد و خداوند به آنچه انجام ميدهيد، آگاه است.» با اين حكم نيز، خداوند
نهاد خانواده را پشتيباني ميكند و از زن به عنوان محور اين كانون حمايت ويژه
دارد؛ زيرا با سست شدن جايگاه زن در خانواده اصل خانواده تضعيف ميشود.
از احكام ديگري كه خداوند توسط آن «طهارت خانواده» را تضمين ميكند، موضوع عده
بعد از طلاق و بعد از فوت همسر است تا علاوه بر حفظ حرمت خانوادهي قبل و ايجاد
فرصتي بين تشكيل دو خانواده، از تداخل نسلها و حتي ايجاد شك در اين امر
جلوگيري شود. «والمطلقات يتربصن بانفسهن ثلاثه قروء...» (بقره، 228)
البته عده در طلاق، فرصت و فراغتي است براي زن و مرد تا يكبار ديگر به ادامهي
زندگي با يكديگر و بازگشتشان بينديشند؛ شايد از فروپاشي يك زندگي جلوگيري شود.
ـ اصل امنيت
امنيت در حيات فردي و اجتماعي انسان، از حقوق اوليه و اصول مهم رشد و پايداري
است. اين اصل در خانواده از حساسيت ويژهاي برخوردار است. خانواده، نيازمند
امنيت دروني و بيروني است. امنيت دروني بيشتر به جنبههاي اخلاقي در روابط
برميگردد. فرد در خانواده بايد از حيث مالي، جاني، اخلاقي و ... امنيت داشته
باشد. كمترين احساس ناامني در هر يك از اعضا، آرامش در خانواده را مختل ميكند.
آنچه در اصل طهارت اشاره شد، توجه خالق يكتا به امنيت معنوي خانواده است كه از
اهميت ويژهاي برخوردار است؛ اما امنيت جاني و اقتصادي اين نهاد نيز حايز اهميت
است و در تحكيم خانواده نيز بسيار مؤثر است. كسب اجازهي مؤمنين براي ورود به
خانهي يكديگر در اسلام، از جمله سفارشاتي است كه خداوند براي حمايت از حريم
خانواده وضع نموده است. در اين حكم صيانت از دو جنبهي مادي و معنوي خانواده
مورد نظر است؛ علاوه بر آنكه تزكيه جامعه را در پي خواهد داشت (هو ازكي لكم)
«يا ايهاالذين امنوا لاتدخلوا بيوتاً غير بيوتكم ....» (نور، 28-27)
فرد در خانواده بايد كاملاً احساس محرميت و امنيت داشته باشد و حضور هيچ غيري
نبايد اين آرامش را از او بگيرد و مالكيت او را مخدوش كند؛ لذا خداوند
ميفرمايد: «چنانچه فردي در خانه نبود، داخل نشويد يا اجازه بگيريد و اگر
اجازه ورود ندادند، برگرديد كه به پاكي نزديكتر است.» دفاع از حريم خانواده بر
اعضاي آن واجب است و اگر كسي در اين راه كشته شود، شهيد محسوب ميشود. اين دفاع
از وظايف حكومت اسلامي است و بايد در اولويت مصالح جامعه قرار گيرد.
فهرست منابع:
- بهشتي، احمد: «خانواده در قرآن»، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1377.
- جوادي آملي، عبدالله: «زن در آيينه جمال وجلال»، تهران، رجاء، 1369.
- ساروخاني، باقر: «جامعهشناسي خانواده»، تهران، سروش، 1379.
- سياسي، علياكبر: «نظريههاي مربوط به شخصيت»، تهران، دانشگاه تهران، 1354.
- طباطبايي، محمدحسين: «تفسير الميزان»، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1363.
- غزالي، محمد: «احياءالعلوم»، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1374.
- فرجاد، محمدحسين: «آسيبشناسي اجتماعي»، تهران، بدر، 1363.
- قرشي، سيد علياكبر: «قاموس قرآن»، تهران، بيان جوان، 1382.
- قنادان، منصور: «جامعهشناسي مفاهيم كليدي»، تهران، آواي نور، 1375.
- كاتوزيان، ناصر: «حقوق مدني خانواده»، تهران، بهمن برنا، 1382.
- كازنـو، ژان: «جامعهشناسي وسـايل ارتبـاط جمعي»، بـاقر سـاروخاني و منـوچهر
محسني، تهران، اطلاعات، 1373.
- مجلسي، محمدباقر: «روضةالمتقين»، قم، بنياد فرهنگ اسلامي، 1364.
- مكارم شيرازي، ناصر: «تفسير نمونه»، قم، دارالكتب الاسلامية، 1368.
- ميبدي، رشيدالدين: «تفسير كشفالاسرار و عدة الابرار»، تهران، اميركبير، 1357.
- نجاريان، فرزانه: «عوامل مؤثر در كارايي خانواده»، دانشگاه آزاد اسلامي
(پاياننامه كارشناسي ارشد)، 1375.
پىنوشتها:
* - كارشناس ارشد الهيات و معارف اسلامي.
[i] - «و من اياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجاً لتسكنوا إليها» (روم، 21).
[ii] - «هو الذي انزل السكينة في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايماناً مع ايمانهم»،
«خداوند آن كسي است كه آرامش را در قلوب مؤمنين نازل كرد تا بر ايمان آنان
افزوده شود.»
منبع:
فصلنامه كتاب زنان، شماره 26 ,
از طر يق شبكه
خبرگزاري فارس