عـوامـل شكل دهنده شخصيت سالم


چكيده :
شناخت شخصيت خود و ديگران ، سهم و نقش به سزايى در ميزان پيشرفت و موفقيت آدمى درچـارچـوب زندگى فردى و جمعى او دارد؛ از اين رو در بسيارى از شرايط ما انسانها اقدامبـه ارزشـيـابـى از خـود و ديـگـران مـى كـنيم . ولى به راستى ساز و كار ارزشيابى وشناخت شخصيت چيست ؟ چگونه مى توان شخصيت سالم را بهتر شناخت ؟ و انسان هاى سالمداراى چـه ويـژگـى هـا و شـاخص هايى هستند؟ تا به هنگام تصميم گيرى در روابط ميانفـردى و يـا در قـالب نقش هاى اجتماعى بتوان درست و موفق نشان داد. اين نوشتار نگاهىكـوتاه و مختصر دارد به شناخت شخصيت سالم كه در سطح توصيفى انجام گرفته استو ديدگاههاى كلّى دين اسلام و دانش ‍ روان شناسى در اين زمينه را بيان مى دارد.

مقدمه
خوشبختانه در دهه هاى اخير توجه به بهداشت روانى و سلامت انسان ، جاى بررسى هاىآسـيـب شـنـاسـانـه در اين عرصه را گرفته و حتى شاخه اى در روان شناسى تحت عنوان((روان شـنـاسـى سـلامت )) يا ((روان شناسى كمال )) پديد آمده كه هدف آن حفظ و ارتقاىسـلامـت و شـكـوفايى استعدادهاى نهفته انسانى و تحقق كمالات اوست . اين توجه انسان رايارى مى دهد تا بتواند معناى ژرف ترى از زندگى خود بيابد؛ روان شناسى سلامت باپـژوهـش هـاى عـلمـى و كـاربـردى بـه پـرسـشـهـايـى از ايـنقبيل پاسخ مى دهد:
شـخـصـيـت سـالم چـيست ؟ شخص سالم كيست و چه ويژگى هايى دارد؟ باورها و تفكرات ،عواطف و رفتار شخص سالم چگونه است ؟ و معيارهاى سلامت كدام است ؟
البـتـه بـحـثِ ((سلامت شخصيت ))، بحثى ميان رشته اى است كه دست كم ميان علوم و معارفاسـلامـى ، و عـلم روان شـنـاسى و علوم تربيتى مشترك است ، لذا در نگاه به اين موضوعلازم است رويكردى تلفيقى و جامع نگر داشت تا بشود الگوى مناسبى براى جويندگانحقيقت فراهم ساخت .

تعريف شخصيت
درك مسئله ((شخصيت )) هدف نهايى علمِ روان شناسى قلمداد شده است و شخصيت به يك معناتمام روان شناسى را دربرمى گيرد؛ يعنى بدون اطلاع از ديگر قلمروهاى روان شناسىنمى توان به بررسى شخصيت اقدام كرد.((173)) در بين عموم مردم واژه شخصيتوسـيـله اى بـراى تـمـايـز بـين افراد است ، در فرهنگ هاى لغتِ فارسى معانى زير را باشخصيت مترادف مى بينيم : شرافت ، رفعت ، بزرگوارى ، مرتبه و درجه .((174))

در اصطلاح علمى ، اين واژه متناسب با نگرش هاى متفاوتى كه به روان شناسى و شخصيتشـده ، تـعـريـفـهـاى مـتـفـاوتى پيدا كرده است .. كه در اين جا به تعريف چند روان شناسبـزرگ غـرب ، بـسـنـده مـى كنيم : وارِن (.C.H,Warren) شخصيت را مجموعه خصوصياتعـاطـفـى ، عـقـلانـى و جـسـمـانـى مـى دانـد كـه افـراد را مـتـمـايـز مـى كـنـد.كـتـل (.R.Cattell) از شخصيت به چيزى كه امكان پيش بينى آنچه را كه فرد در موقعيتىخـاص انـجـام خـواهـد داد، تعبير كرده است . و به اعتقاد گيلفورد (p.j.Guilford) شخصيتالگوى منحصر به فرد صفات شخصيتى است ، و در نظر راجرز (.c,Rogers) شخصيتيـك خـويـشـتـن سـازمـان يـافـتـه دايـمـى اسـت كـه مـحـور تـمـام تـجـربـه هاى فردى است.((175))

برخى روان شناسان در تلاش براى تعريف جامعى از شخصيت گفته اند:
((مـجموعه اى از ويژگيهاى جسمى ، روانى و رفتارى كه هر فرد را از فرد ديگر متمايزكـنـد، و يـا ((مـجـمـوعـه اى سـازمـان يـافـتـه و واحـدىمـتشكل از خصوصيات نسبتاً ثابت و مداوم كه بر روى هم يك فرد را از افراد ديگر متمايزمى نمايد.))((176))

نگرش دانشمندان اسلامى
تـعـريف شخصيت در نگرش اسلامى ، ارتباط مستحكمى با اين نكته انسان شناسى دارد كهوجـود آدمـى مـنـحـصـر در جـسـم نـيـسـت و يـك بـُعـد روحـانـى را نـيـزشـامـل مـى شـود. امـام مـحـمـّد غـزالى (730 ش ) شـخـصـيـت هـر كـس را بـرآيـنـدتـعـامـل رفـتـار و انـديـشـه مـى دانـد كـه ايـن دو مـؤ لفـه در يـكـديـگـر تـاءثـيـرمـتقابل دارند و تعالى و تدانى هر يك مسبوق به چگونگى ديگرى است .((177)) وعـلامـه مـحـمـدتـقـى جعفرى تاءكيد كرده است كه ((آنچه در روان شناسى اسلامى بايد درتعريف انسان اتخاذ شود بُعد روحانى و ملكوتى اوست )) و بدين ترتيب پى بردن بهشـخـصـيـت و مـاهـيـت واقـعـى انـسـان را مـنـوط بـه شـنـاخـتن بُعد ماورا طبيعى او دانسته است.((178))
بـنابراين اغلب نگرش ها، شخصيت را نوعى سازمانِ منحصر به فرد مى شناسند كه بهصـورت يـك فـرايـنـد تـدريـجـى مـتـاءثـر از عـوامـل درونـى و بـيـرونـىشكل مى گيرد.

ارزشيابى شخصيت
ايـنـكـه با چه ساز و كارى مى توان شناخت كامل ترى از شخصيت به دست آورد، و اساساًچگونگى اندازه گيرى مؤ لفه هاى شخصيت ، همواره از بحث هاى اهميت دارد راين زمينه بودهاست .
اَعـمـال روزمـرّه مـا در مـوقـعـيـت هـاى عـمـلى ، در خـانـواده ، درمـحل كار، در روابط با اشخاص ، مى تواند طرز بيانِ خاصّى از شخصيت باشد، لذا بهمـنـظـور بـررسى جامع و شناخت كامل از شخصيت روش هاى علمى مختلفى با استفاده از همينعامل به كار گرفته مى شود.((179))
در جـدول زير روش هاى تشخيص و ارزشيابى شخصيت به مشاهده ، مصاحبه ، و آزمون هاىروانى تقسيم شده است .

جـدول شـيـوه هـاى تـشـخـيـص و ارزشـيـابـى شـخـصـيـت(نقل از اخوت 1357)

شـايان گفتن است كه استفاده از روش هاى مزبور نيازمند مهارت و دانش تخصصى است كهبدون آن ، ارزشيابى ها فاقد روايى و اعتبار علمى تلقى مى شود.
 

عوامل مؤ ثر در شكل گيرى شخصيت سالم
در سـلامـت شـخـصـيت ، عوامل بسيارى مى تواند اثربخش باشد كه با توجه به ديدگاههـاى مـتفاوت ، متنوّع و متعدد خواهد بود، و اين تنوع و تفاوت نشاءت گرفته از اختلاف درتـعريف انسان و ميزان آگاهى و شناخت نيازهاى وجودى او ويژگيهاى انسان سالم در مكاتبو ديـدگـاه هـاى مـخـتـلف اسـت . البـتـه تـقـريـبـاً آنـچـه در اكـثـر ديـدگـاه هـا بـه عـنـوانعـامـل مـؤ ثـر در سـلامـت شـخـصيت و بهداشت روان بر آن اتفاق نظر وجود دارد، احترام بهشـخـصـيـت و حيثيت انسانى است و تا هنگامى كه حيثيت و كرامت انسانى برقرار شود، سلامتفـكـر و تـعـادل روح و روان ، و بـهبود و غناى روابط انسانى معنى و مفهومى نخواهد داشت.((180))

اينك عوامل مؤ ثر در شكل گيرى شخصيت سالم را از دو رويكرد علمى و اسلامى به اختصارمـورد وارسـى و مـطـالعـه قـرار مـى دهـيـم ، باشد كه با شناخت بيشترى از اين زمينه ها وعوامل ، گامى اثربخش در پيدايش سلامت و يافتن سعادت شخصيت برداريم .

الف ) رويكرد علمى ((181)) (روان شناختى )
در نـگـاه روان شـنـاسـى عـوامـل آشـكـار و پـنـهـان مـتـفـاوتـى درشكل گيرى شخصيت سالم اثرگذار است :
َدر نظام روان تحليل گرى ، شخصيت به دو سطح هشيار و ناهشيار طبقه بندى مى شود كهاعتقاد بر آن است سطح ناهشيار بيش ترين تاءثير را در كنش وريهاى اورگانيزم دارد، ازايـن روى شـنـاخـت ناهشيار و آگاهى از انگيزه هاى ناهشيار و در پى آن ، خود مهارگرى كهبـر آگاهى مبتنى است عامل اصلى شكل دهنده شخصيت سالم به شمار مى رود. در اين نگاه ،اعـتـقـاد بر آن است كه آنچه باعث مشكل و بيمارى شخصيت مى گردد، تعارضات روانى اىاسـت كـه سـركوب شده و به سطح ناهشيار رانده شده اند؛ بنابراين بايستى به سطحهشيار هدايت شود تا قابل كنترل و مهار بيشتر گردند.
َنـظـام رفتارى نگر، در سلامت شخصيت بر عامل سازش يافتگى فرد با محيط تاءكيد مىورزد و بـر ايـن اعـتقاد است كه هر چه مهارت انجام رفتارهاى سازش يافته بيشتر باشد،شـخـصـيـت بـه سـلامـت نـزديـك تـر اسـت . سـلامـت شـخـصـيـت و بـهـداشـت روانـىشامل رفتارهايى سازش يافته است كه بر اثر تقويت ، آموخته مى شوند.((182))
َنـظـام انسانى نگر، معتقد است ارضاى نيازهاى اساسى و رسيدن به مرحله خودشكوفايىعـامـل سـلامـت شخصيت به شمار مى آيد، در اين نگاه هر عاملى كه فرد را در سطح ارضاىنـيـازهـاى سـطـوح پـايـيـن نـگـه دارد و مـانـع شـكـوفـايـى او شـود، بـه ايـجـاداخـتـلال شخصيت خواهيد انجاميد.((183)) در اين مكتب بر شكوفايى توانايى فردىبه عنوان يك سازه تاءكيد اساسى مى شود.

ب ) رويكرد اسلامى
با توجه به نظام ارزشى و جهت گيرى هاى مشخص اسلامى ، آنچه را به اختصار و در يكنگاه جامع و كلى در زمينه عوامل مؤ ثر در شكل گيرى شخصيت سالم مى توان مطرح ساختهـمـان اسـت كـه در سـوره مـبـارك والعـصـر بـيـان شـده اسـت : (ايـمـان وعـمـل صـالح )((184)) و زيـرمـجـمـوعـه ايـن دوعـامـل اسـاسـى تـمـامـى آمـوزه هـاى حيات بخش قرآنى و سيره علمى و عملى معصومين عليهمالسلام است .
آموزه هاى دين مبين اسلام ، معيار سلامت و بيمارى در سه ساحت وجودى انسان يعنى 1 ـ ساحتبينش و اعتقاد، 2 ـ ساحت اخلاق و عواطف ، 3 ـ ساحت رفتار و كردار نشان داده است .
بنابراين عواملشكل دهنده شخصيت سالم عبارت است از:
1 ـ برخوردارى از عقل و بينش صحيح .
2 ـ ايمان به خدا، عبادت و بندگى او.
3 ـ حُسن خلق و نيكويى به ديگران و خدمت به ايشان .
از ديـدگـاه نـظـام شـنـاخـتـى ، تـا انسان در بُعد شناخت و ذهن ، به نظم و انسجام و سلامتنـرسـد، هـرگز نمى تواند زندگى سالم و معقولى را داشته باشد و نيز تا ذهن و روانانـسـان درمـان نـشـود، شـيـوه هـاى ((رفـتـار درمـانـى ))، و ((دارو درمـانـى )) مـشـكـلى راحل نمى كند بلكه بر مشكلات مى افزايد.
در قـيـامـت سـخـن مـبـتـلايـان بـه عـذاب الهـى ايـن اسـت كـه : ((اگـراهـل تـعـقـل بـوديـم و يـا از عـاقـلان پـيـروى مـى كـرديـم ، گـرفـتـار عـذاب نـمـى شديم.))((185))
اعتقاد به خدا و به رسميت شناختن حضور خدا در زندگى شيوه و روش زندگى و رفتار راتـغـيـيـر مـى دهـد. پـژوهـش هاى بسيار نشانگر تاءثيرات مثبت اعتقاد به خدا و التزام بهايمان در شخصيت انسان است .

برخى آثار خداشناسى بر آرامش روان و سلامت شخصيت عبارت است از:
1. انسان را از بيهودگى و هرزه پندارى نجات مى دهد؛((186))
2. انسان را از تزلزل رهانيده و او را ثابت قدم و استوار مى سازد؛((187))
3. به انسان هويت و ارزشمندى مى بخشد.((188))
4. به هستى معنا مى بخشد.
5 . نياز انسان را به پرستش و بندگى تاءمين مى نمايد.((189))
6 . نياز انسان را به كمال طلبى تاءمين مى كند.
7. خداشناسى گامى است به سوى خودشناسى .((190))
8 . خودشناسى نيز گامى است به سوى خودسازى و سلامت روان خويش .

هـمـانـطـور كـه اشاره شد، مهم ترين اصل در سلامت ، شخصيت انسجام ، يكپارچگى و وحدتشـخـصيت در سه ساحت و پايگاه وجودى انسان يعنى ساحت فكر و انديشه ، ساحت عواطف واحـسـاسـات ، و سـاحت اَعمال و رفتار است ، و اين سلامت در سايه سار تعليم و تزكيه درمكتب قرآن و عصمت محقق مى شود. و پس از آن است كه آدمى در مدار توحيد مى انديشد، عواطفو احـسـاسـات و هـيـجـانـاتـش در چـارچـوب رضاى الهى بروز و ظهور مى يابد و كردار ورفتارش خداپسندانه انجام مى پذيرد.

ويژگى هاى شخصيت سالم
در ايـنـجـا ديـدگـاه بـرخـى از عمده ترين مكاتب ، و محققان روان شناسى را درباره سلامتشخصيت و بطور كلى انسان سالم به اختصار بيان مى گردد:
َنـظـام روان تـحـليـل گـرى بـر ايـن بـاور اسـت كـه سـلامـت بـه مـعـنـاى كـنـشمتقابل و موزون بين سه پايگاه بنيادين شخصيت (بُن ، مَن و فرامن ) است .

در آخرين آرايش نظرى روان تحليل گرى ، شكل گيرى شخصيت براساس پديد آمدن سهپـايـگـاه كـه به تدريج در فرد گسترش مى يابند و بين آنها يك رابطه درون ـ روانىبرقرار مى گردد، ارائه شده است ، اين سه پايگاه را فرويد با نامهاى ((بُن ))، ((من ))و ((فرامن )) مشخص ‍ كرده است .
بـُن اولين پايگاه شخصيت و شامل چيزهايى مى شود كه آدمى از راه وراثت با خويش آوردهاسـت . در آغـاز هـمـه چـيـز در بـُن خـلاصـه مـى شـود. ايـن پـايـگـاهمـحـل اسـتـقـرار عـنـاصر ناهشيار فطرى و اكتسابى است . بُن تابع كشاننده ها يا غرائزبوده و در جست و جوى مطلق لذّت است . براى بُن احكام ارزشى و اخلاق معنا ندارد، بُن دركنش ورى خود مانند انرژى متحركى است كه جهت آن تنها جست و جوى لذّت و ارضاى غرايزاست .

در مـسـيـر تـحـوّل و فـرايند رشد، در تعامل با محيط تدريجاً دومين پايگاه سازمان روانىبـنـام ((مـن )) شـكـل مـى گـيـرد، پـايـگـاه مـَن مـعـرّفاصـل واقـعـيـت اسـت ، وظـيفه ((من ))، شناخت واقعيت ها و دفاع از فرد و همطراز كردن وى باواقـعـيـت اسـت . و مـسـئوليـت سازش فرد با محيط را بر دوش مى كشد. و سرانجام پايگاه((فـرامـن ))، كه تبلور خواسته هاى اخلاقى و نظام ارزشى محيط است از طريق پدر و مادريـا مـراجـع اخـلاقـى در سـازمـان روانـى فـرد شـكـل مـى گـيـرد و بُعد ارزشى شخصيت راتشكيل مى دهد.

در گستره كامل شخصيت و در قلمرو فعاليت هاى درون ـ روانى ، ((من )) از دو سو، از ناحيهبـُن و فـرامـن تـحـت فـشـار قـرار دارد و سـلامـت روانـى در شـرايـطـىحـاصـل مـى گـردد كـه ((مـن )) بـتـوانـد بـيـن تـعـارض هـاى ((بـن )) و ((فـرامـن ))تـعـادل برقرار سازد.((191)) بنابراين ويژگى اساسى شخصيت سالم در نگاهروان تـحـليل گرى برقرارى ((تعادل حياتى )) در عملكرد درون پايگاهى به شمار مىآيد، و به عبارت روشن تر ويژگى هاى شخصيت سالم عبارت است از: 1 ـ رفتار اجتماعىمـنـاسـب ، 2 ـ رهـايـى از نـگـرانـى و احـسـاس گناه ، 3 ـ فقدان بيمارى روانى ، 4 ـ كفايتفـردى و خـودمـهـارگـرى ، 5 ـ خـويـشتن پذيرى و خودشكوفايى ، 6 ـ توحيد يافتگى وسازماندهى شخصيت ، 7 ـ گشاده نگرى و انعطاف پذيرى .

فـرويـد (s,Freud) رهـايـى از اضـطـراب ، نـگرانى و احساس گناه را ويژگى هاى مهمسلامت شخصيت مى داند:
ويژگى هاى شخصيت سالم در نگاه انسانى نگر.
مـزلو (A,Maslov) روان شـنـاس بـرجـسـتـه انسانى نگر، ويژگى هايى به شرح زيربراى انسان سالم معتقد است :
آگـاهـى و ادراك صـحـيح از واقعيت ها، پذيرش خويشتن و ديگران و طبيعت ، خودانگيختگى ،سـادگـى و طـبـيـعـى بـودن ، تـوجـه بـه مـسـائل بـيـرون از خـود، گـرايـش بـه خلوت واسـتقلال ، كنشِ مستقل ، تازگى مداوم تجربه هاى زندگى ، تجربه هاى عارفانه ، نوعدوسـتـى ، روابـط فـردى و اجـتـمـاعـى متقابل ، داشتن خوى مردم گرايى ، تشخيص هدف ازوسـيـله و خـيـر از شـرّ، شـوخ ‌طبعى مهربانانه و فيلسوفانه ، خلاّ قيت و آفرينندگى ،مستحيل نشدن در مقررات و آداب و رسوم اجتماعى .((192))

آلپـورت ، روان شـنـاس بـرجـسـتـه آمـريكايى ويژگى هاى زير را براى شخصيت سالمارائه مى دهد:
ارتـبـاط صـمـيـمانه خود با ديگران ، امنيت عاطفى ، ادراك واقع بينانه ، مهارت در وظايف ،عينيت بخشيدن به خود، فلسفه يگانه سازى زندگى و انسجام آن .((193))

شخصيت سالم از نگاه راجرز
راجـرز روان شـناس سرشناس مكتب انسانى نگر، ويژگى هاى شخصيت سالم را چنين بيانمى كند:
ايـن افـراد بـه راستى خودشان هستند، خود را پشت نقاب ها پنهان نمى سازند و به آنچهنـيستند تظاهر و مباهات نمى كنند، هر لحظه به رنگى درنمى آيند و در اوضاع و شرايطمـخـتـلف شـخـصـيـت هـاى مـتفاوت از خود به نمايش نمى گذارند. و به طور خلاصه اينانافرادى هستند داراى ويژگى هاى زير:
آمـادگـى كسب تجربه هاى جديد، زندگى معنادار، اعتماد به نفس بالا، احساس آزادى و خلاّقـيت .((194)) و در يك عبارت : انسان سالم انعطاف پذير است ، پيش داورى ندارد،احـساس آزادى و خلاقيت مى كند و با جهان در پيوند است و داراى جهت گيرى هاى بارورانهاست .

ويژگى هاى شخصيت سالم در نگاه كلى
بـطـور كـلى روانـشـنـاسان و محققان اين حوزه اعتقاد دارند شخصيت سالم ، انسانى است كهعـمـيـقـاً عـشق مى ورزد، خلاّ ق است ، قوه تعقلش را كاملاً پرورانده است ، جهان و خود را بهطـور عـيـنـى و واقـع بـيـنـانـه درك نـمـوده اسـت ، هـويـت و فـرديـت پـايـدار دارد،مـسـئول هـدايت زندگى و سرنوشت خويشتن است ، مغلوب نيروهاى بيرون از خود نيست ، درزندگى معناى مناسب يافته است ، از توجه به خود فراتر رفته است ، مى تواند ارزشهـاى خـلاّ ق خـود را نـمـايـان سـازد، آيـنـده نگر است و به هدف ها و وظايف آينده خود توجّهدارد.((195))

ويژگى هاى انسان سالم با توجه به آموزه هاى اسلامى
ويژگى هاى انسان سالم و برخوردار از سلامت شخصيت ، همان ويژگى هايى است كه درآيـات و روايـات بـيـانگر اوصاف مؤ منين و پرهيزگاران است ، كه الگوى عينى آن را درجـاى جاى سيره علمى و عملى معصومين عليهم السلام و پيروان واقعى آنان مى توان مشاهدهكـرد. بـه عـنـوان نـمـونه اوصاف متقين در خطبه همام بيان شده است : ((در گذشته برادردينى اى داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود، چون دنيا در چشم او بى ارزش مى نمود، واز شـكـم بـارگـى دور بـود... آنـچـه عـمـل مـى كـرد مـى گـفـت و بـه آنـچـهعـمـل نـمـى كـرد چـيـزى نمى گفت ، ... اگر بر سر دو راهى دو كار قرار مى گرفت ، مىانـديـشـيـد كـه كدام يك با خواسته نفس نزديك تر است با آن مخالفت مى ورزيد، پس برشما باد روى آوردن به اينگونه ارزش هاى اخلاقى ... .((196))
ايـنـك بـرخـى از ويـژگـى هـاى رفـتـارى ، اجـتـمـاعـى انـسـان سـالم و رو بـهكمال ، به اختصار بيان مى گردد...

ويژگى هاى رفتارى انسان سالم و رو به كمال
انسان برخوردار از سلامت شخصيت و تعادل روحى همواره در جهت هدفى گام برمى دارد كهبـرمـبـنـاى جهان بينى توحيدى انتخاب كرده است . چنين فردى ، تنها ملاك و معيار گفتار ورفـتـارش ، هـمـانـنـد اخـلاق و اعتقادش ، برگرفته از بينش توحيدى و بر مبناى بندگىخـداست ، لذا عمل و رفتارش نيز همانند بُعد بينش و اعتقاد داراى آهنگ و رنگ خدايى است . ازايـن رو در انـجـام عـبـادت خـدا و انـجـام فـرامـيـن نـورانـى او ازقـبـيـل نـمـاز، روزه ، زكـات ، حـجّ، جـهـاد در راه خـدا بـا جـان ومـال ، ذكـر خـدا، تـوكـّل بـر خـدا و طـلب بـخـشـش از خـدا يا توجه و... ثبات قدم و ثباتانـديـشـه و اعـتـقـاد در وجـود او نـمايانگر است . ((عبادت )) در اينجا به معناى دلبستگى وسـرسـپـردگـى آدمى به اين ارزش هاست ، كه تمرينى است در خوديابى و خودسازى تاوجـود نـاهـمـوار و متزلزل و پرترديد آدمى در مسير هموار و استوارى قرار گيرد و تخلّقبه اخلاق الهى پيدا كند و همه ارزش ها در وجودش متجلّى گردد.

ويژگى هاى انسان سالم در روابط اجتماعى
انسان برخوردار از سلامت شخصيت در روابط اجتماعى و ارتباط با ديگران به گونه اىرفـتـار مـى كند كه ديگران از با او بودن و در ارتباط با او احساس آرامش و آسايش خاطردارند. و داراى ويژگى هاى اجتماعى از قبيل : رفتار خوب با مردم ، جود و احسان ، تعاون وهـمـكـارى ، وجـدان كـارى ، اتـحـاد و همبستگى ، امر به معروف و نهى از منكر، عفو و ايثار،اجـتـنـاب از كـارهـاى بـيـهـوده اسـت . آنـچـه بيش از هر چيز، حق را محترم ، عدالت را مقدّس ،دل هـا را بـه يـكديگر مهربان و اعتماد متقابل را ميان افراد برقرار مى سازد و همه افرادجامعه را مانند اعضاى يك پيكر به هم پيوند مى دهد و متحد مى كند، ايمان به خداست .

ويژگى ها در روابط خانوادگى
نـيـكـى بـه والدين و خويشاوندان ، حسن معاشرت با همسر، سرپرستى خانواده و پرداختنـفـقـه ، صـله رحـم و مـانـنـد آن ، مـثـلاً، در روايـتى امام صادق عليه السلام در زمينه خوشرفـتـارى بـا والديـن مـى فرمايد: ((هر كه به پدر و مادر خود نگاه تند و خشم آلود كند،اگـر چـه بـه وى سـتـم كـرده باشند، خداوند نمازش را نمى پذيرد.))((197)) ياتقديس و تحسين ازدواج در كلام معصومين (عليهم السلام )، با اين كه ازدواج ظاهراً از مقولهلذات و شـهـوات اسـت ، بـراى آن اسـت كـه ازدواج اوليـن قـدم انـسـان از خـودپـرسـتـى وخوددوستى و خودمحورى به سوى غير دوستى است و از طرف ديگر باعث مى شود انسان ازبسيارى از آسيب پذيرى هاى اخلاقى و اجتماعى مصون و محفوظ گردد.

ويژگى ها در بيان احساسات ، عواطف و اخلاقيات
بـردبـارى ، صـداقت ، عدالت ، امانت دارى ، وفاى به عهد، پاك دامنى ، فروتنى ، عزتنـفـس ، سـخـت كـوشـى در گـرفتن حق ، قدرت اراده ، حاكميت و تسلط بر هوا و شهوت نفسوخـود راءى نـبـودن از جـمـله ويـژگـى هـاى اخـلاقـى انـسان سالم است و نيز ويژگى هاىخدادوستى ، ترس از عذاب خدا، اميد به رحمت او، مردم دوستى و خيرخواهى نسبت به آنان ،مهربانى ، فروخوردن خشم و مهار غضب ، تجاوز نكردن به حقوق ديگران ، حسدنبردن بهآنـان ، سـرزنـش نـفـس ، احـساس پشيمانى درصورت ارتكاب گناه ، پرهيز ازغيبت و تهمتوپرهيز از استهزاى ديگران . انسانِ برخوردار از سلامت شخصيت و انسان كاملى كه اسلاممـعرفى مى كند قلبش سرشاراز امنيت ، اميد و آرامش ‍ است ، مى تواند بدى ها را با خوبىهـا دفـع نـمايد و كينه و خشم خود را فرونشاند؛ زيراپيامبر گرامى اسلام (ص ) فرمودهاسـت : ((كـسـى كـه خـشـم خـود را ـ درحـالى كـه قـادر بـراعـمـال آن اسـت ـ فـرونـشـانـد، خـداونـد مـتـعـال قـلب او را از امـن وايـمـان سـرشـار مـىسازد.))((198))

ويژگى هاى در ارتباط با حرفه ، كسب و كار
كار و تلاش براى تحصيل روزى حلال وبرخوردارى از زندگى كريمانه و آبرومندانه واخـلاص در عـمـل و كـوشـش در خـوب كـار كـردن ، كـار و كـسـبحـلال داشـتـن ، وجـدان كـارى و سخت كار كردن و كم بهره جستن ، از جمله ويژگيهاى انسانبرخوردار از سلامت شخصيت در نگاه اسلام است .
اميد است به عنوان پيروان مكتب اسلام در سايه سار آموزه هاى دينى و سيره معصومين عليهمالسـلام بـرخـوردار از شـخـصـيـتـى سـالم و روحـىمتعادل باشيم .

نكته پايانى
بـراى اسـتـفـاده مـنـاسـب تر از سرمايه هاى وجودى خويش ناگزير از مطالعه كتاب وجودهـسـتـيـم ، ايـن نـوشـتـار كـوتـاه در حـكـم شـنـاخـتـى مـقـدمـاتـى اسـت در سـاز و كـارشـكـل گـيـرى شـخـصـيـت سـالم كـه هـر كـس مـى تـوانـد بـا مـطـالعـه و بـكـار بـسـتـناصول ياد شده گامى در سلامت شخصيت و تعادل روحى و روانى خود بردارد.

خلاصه
شـخـصـيت به عنوان مهم ترين سازه روان شناختى ، و از عمده ترين زمينه هاى ارزشيابىافراد در سطح جامعه ، مى تواند دو حالت سلامت و بيمارى به خود بگيرد؛ كه هر يك بهنوبه خود نقش به سزايى در ميزان موفقيت و يا ناكامى اشخاص در زندگى دارد.
تـحـقيقات نسبتاً غنى در اين موضوع بيانگر آن است كه مكاتب و ديدگاه هاى متفاوت در اينبـاره نـظريه پردازى و مدل سازى كرده و هر يك از نگاه خود شخصيت و سلامت آن را موردوارسـى و مـطـالعـه قـرار داده انـد. تـقـريـبـاً هـمـگـى آنـان درشـكـل گـيـرى شـخـصيت سالم بر احترام به شخصيت و كرامت انسانى تاءكيد ورزيده اند،البـته ديگر عوامل درونى ـ روانى و محيطى را نبايد ناديده انگاشت و نيز از پرداختن بهشخصيت از زاويه تنگ منظرى خاص به طور جدّ بايد پرهيز داشت .


منبع: فصلنامه مربيان 13