ويژگىهاى كلى پوشش اسلامى زن
حدود و ويژگىهاى پوشش اسلامى، در هر زمان و مكانى از طريق موارد چهارگانه زير
روشن مىگردد.
1- تمام بدن را بپوشاند به غير از صورت و دستها تا مچ.
2- تنگ نباشد و حجم بدن را نشان ندهد.
3- رنگ محرك نداشته باشد.
4- الگو و طرح مهيج نداشته باشد.
شرايط متفاوت و پوشش اسلامى
با در نظر داشتن اينكه اسلام بنا بر شرايط زمانى و مكانى احكام مختلف دارد، با
توجه به حضور همه جانبه زنان مسلمان در تمامى فعاليتهاى اجتماعى، انتخاب نوع
پوشش نيز بايد با توجه به شرايط موجود حاكم باشد.
1- فرهنگ ملى حاكم و فرهنگ محلى محيط زندگى زن.
2- شرايط كارى كه مىخواهد انجام دهد مانند: ورزش، كار در كارخانه، موقعيت
سياسى و كارهاى ديپلماتيك، موقعيت فرهنگى و فعاليتهاى آموزشى، كارهاى نظامى
افسران پليس و ... .
3- موقعيت و شأن اجتماعى خود زن (معلم، محصل، خانهدار، پزشك).
4- موقعيت شغلى ويژه برخى مشاغل، لباس كار مخصوص مىطلبد مانند برخى مهندسان و
متخصصان. برخى مشاغل مىبايست موارد امنيتى و لباس ايمنى ويژه داشته باشند حتى
يك جراح زن نيز لباس خاص خود را مىطلبد.
5 - در نظر گرفتن سن و سال زن (كودك، نوجوان، جوان، بزرگسال و سالخورده).
تعامل پوشش اسلامى با آراستگى ظاهرى
آراستگى ظاهرى معنايى مساوى نظم و زيبايى و تناسب دارد و رنگ و طرح نماد مهم و
اساسى آراستگى است. ولى پرسش اساسى مطرح اين است كه:
رنگى كه محرك نباشد و طرحى كه مهيج نباشد و به پوشش اسلامى آراستگى دهد چه رنگ
و طرحى است؟ هر زن مسلمان براى گزينش مناسب رنگ و طرح بايد با مبحث روانشناسى
ادراك رنگ و طرح، آگاهى پيدا كند زيرا اين مبحث مىتواند شناختى از رنگ محرك و
طرح مهيج به ما بدهد.
يكى از مصاديق جذابيت، ظاهر و پوشش زن است، اگر رنگ و طرحى داشته باشد، كه موجب
تحريك و تهييج دستگاه بينايى مرد گردد، پوشش اسلامى نيست. حال بايد دانست
رنگها چگونه محركند و طرحها چگونه مهيج مىشوند.
رنگها داراى سه بعد اصلى مىباشند.
1- فام: كيفيتى است كه آن را با نام رنگ به بهترين وجه مىتوان توصيف كرد مثل:
قرمز و زرد.
بر اساس فام، رنگها به محرك و غير محرك و سرد و گرم تقسيم مىشوند: الف) رنگ
گرم: رنگ محرك و تحريككننده است مانند: قرمز و نارنجى؛ ب) رنگ سرد: رنگ غير
محرك است مانند: آبى و سبز.
رنگ قرمز در تمام فرهنگها گرم و تحريككننده مىباشد. زيرا به لحاظ روانى بر
دستگاه بينايى تمام گونه انسانى اثر يكسانى مىگذارد.
2- درخشندگى: مقدار نورى كه از هر سطح رنگى بازتابانده مىشود كه سفيد
درخشندهترين رنگ و سياه تيرهترين است.
براساس درخشندگى نيز مىتوان رنگها را به محرك و غير محرك تقسيم كرد. برخى
رنگها اگر چه سرد هستند اما به دليل درخشندگى، مىتوانند محرك باشند. چنانچه
سفيد به لحاظ فام گرم نيست. اما به دليل درخشندگى دستگاه بينايى را در شب يا
روز به شدت تحريك مىكند. پس زن بايد شرايط نور محلهايى كه با نامحرم ارتباط
دارد نيز در نظر بگيرد. حتى گاهى در برخى مصاديق با وجود آنكه رنگ از نوع
فامهاى غير اصلى و سايهاى مىباشد به دليل درخشندگى و نور محل بازتابش زيبايى
و تحريككنندگى خاص دارد.
3- اشباع: به درجه خلوص رنگ مربوط مىشود به اين معنا كه رنگ كاملاً اشباع شده
(ارغوانى) اصلاً حاوى خاكسترى نيست ولى رنگ اشباع نشده (صورتى) مخلوطى از قرمز
و سفيد است.
بنا بر شناخت رنگ گرم، و محرك بودن آن، انتخاب رنگهاى گرم براى پوشش اسلامى
مناسب نمىباشد. رنگهاى اصلى و با درجه خلوص بالا شامل: زرد، آبى و قرمز
مىگردد. اين رنگها حاصل رنگدانهها(رنگهاى نقاشى) مىباشند. رنگهاى حاصل از
طول موجها شامل: زرد، سبز و قرمز مىشود.
از تركيب طول موجهاى متفاوت رنگهاى جديدى به وجود مىآيد (تركيب افزايشى) حال
اگر همه سه طول موج زرد و سبز و قرمز تركيب شوند نور سفيد تشكيل مىگردد.
همچنين از تركيب رنگدانهها نيز رنگهاى متفاوتى ايجاد مىشود (تركيب كاهشى) كه
اگر سه رنگ اصلى تركيب شود رنگ سياه به وجود مىآيد.
در واقع با تركيب رنگها مىتوان درجه خلوص را كم يا زياد نمود و هر چه درجه
خلوص كمتر گردد، تحريك آن رنگ كمتر مىشود مگر آنكه درخشندگى زياد باشد و يا در
تقابل با رنگ ديگرى قرار گيرد.
4- تضاد رنگها: تقابل يا تضاد رنگها ملاك ديگر در تحريك و عدم تحريك رنگها
مىباشد. دو رنگ متضاد در كنار يكديگر تصاوير را به شدت تحريككننده مىنمايد.
رنگهاى اصلى قرمز و سبز دو رنگ متضاد مىباشند. همچنين زرد و آبى دو رنگ متضاد
ديگر هستند. البته رنگهاى سايهاى و غير اصلى نيز مىتوانند در تقابل يكديگر
قرار گرفته و باعث تحريك بينايى شوند.
نمود طرح
نماد ديگر در آراستگى ظاهرى پوشش، طرح و الگوى آن است. آنچه از بيان روايات
حاصل مىگردد اين نكات مىباشد:
1- پوشش به بدن نچسبد(تنگ نباشد).
2- بدننما نباشد.
3- پوشش با زيورها و برشهاى خاص باعث تحريك چشم نگردد.
طراحى دوخت يكى از رشتههاى مربوط به اين بحث است كه با برشهاى متفاوت از
پارچه، لباسها و پوششهاى زيبا را عرصه مىدارند. اگر طرح و الگو تنگ نباشد
بدننما هم نباشد اما محرك و مهيج باشد مناسب پوشش اسلامى نخواهد بود.
تعامل پوشش اسلامى و آراستگى درونى
داشتن پوشش اسلامى، فعل اخلاقى است و ضمانت اجرايى اين فعل مانند ساير
عبادتها، ايمان و باورهاى نهادينه شده در درون بانوى مسلمان مىباشد.
همچنان كه روح همه عبادتها در اسلام ياد و توجه به خداوند است، پوشش نيز با
هدف ياد و رضاى حضرت حق به فعليت مىرسد. و اين قداست فرق بين گزينش زن مسلمان
و غير مسلمان (با هدف امنيت فردى) مىگردد.
همان گونه كه قبل از همه افعال عبادى، عقيده در نهاد مسلمان شكل گرفته، پشتوانه
پوشش نيز اعتقادى است كه بر دو پايه الف) عقل و ب) علم استوار مىشود.
عقل در جهت رضاى خدا پوشش را برمىگزيند و با علم به حدود الهى موقعيتها را
تجزيه و تحليل مىنمايد و همچنين آگاهىهاى ديگر را تحليل و بررسى مىنمايد و
به گزينش مناسب پوشش در شرايط متفاوت مىرسد.
در نظام شخصيتى زن مسلمان مولكول عقيدتى ويژهاى به نام قداست پوشش وجود دارد،
هر گاه فعل ارزشمند پوشش رخ مىدهد، تعادل روانى بر اثر هماهنگى فكر و عمل و
همچنين لذتى معنوى و سرشار به خاطر كسب رضاى خدا در روان زن حاكم مىگردد.
پوشش، محصول معنويتى خاص و ويژه جنس زن مىباشد، و آراستگى روحانى از اين لذت و
بهره بىمانند تنها نصيب زن مسلمان مىشود.
زن مسلمان با ايمان، اعتماد به نفس، اراده و علم در مقابل ترديدها، شبههها و
هجمههاى فرهنگى رسانهاى و ماهوارهاى برخوردى عالمانه و مقتدرانه خواهد داشت
و حتى به مقابله و مبارزهاى علمى و مجتهدانه مىپردازد.
برگرفتن پوشش اسلامى به خاطر ترس و تقليد(همرنگى با جماعت)، نه تنها روح را به
معنويت و تعادل نمىآرايد، بلكه منجر به تعارضهاى روانى و خودنمايى و تظاهرها
مىگردد. اين تعارض درون و بيرون فرد را فرسوده مىسازد. به محض عدم ترس و
تقليد(همرنگى با جماعت) فرد پوشش اسلامى خود را كنار مىگذارد.
شايد بتوان با تقليد كودكانه و ترسهاى كودكى پوشش را بر ظاهر دختر افزود، اما
پس از رفع اين دو عامل در موقعيت ديگر به سادگى پوشش خود را كنار مىنهد.
بنابراين بايد پوشش اسلامى را بر اساس تربيت دينى در فرد و در دورههاى خاص
نهادينه كرد.
هر دوره تربيتى خود داراى سه محور اصلى است:
1- هدف تربيتى متناسب دوره خاص.
2- برنامهريزى دقيق و كارآمد برگرفته شده از علوم تربيتى و روانشناسى.
3- شيوههاى اجرايى به مقتضاى سن دختر.
موجود انسانى از هنگام تولد تا مرگ، دورههاى شناختى و سطوح استدلالى اخلاقى و
رفتارى متفاوت دارد به شرح زير:
از تولد تا دو سالگى
در طول اين دوره تجارب بسيار متنوع و گوناگونى از خود و محيط و افراد در كودك
سازماندهى مىشود. كودك ملاك رفتار خود را تقليدهاى كلامى و رفتارى از اطرافيان
قرار مىدهد. در جهت شناخت محيط و وسايل و اشيا تلاش مىنمايد. فقط كافى است
چند بار رفتارى از مادر خود يا بزرگتر ببيند، چون آينه تقليد مىكند.
كودك از نظر رشدشناختى، به توانايىهاى ويژه اين دوره مىرسد كه همزمان با
تدابير تربيتى مىتواند تمرين و سرآغازى براى پوشش باشد.
1 - كودك خود را از اشيا تمييز مىدهد بنابراين تمييز بين خود و جانماز و چادر
نماز مادر، هر كدام از اين موارد مىتواند يك وسيله بازى محسوب شود. هيچ اشكالى
ندارد مادر اجازه دهد كودكش براى لحظاتى با چادر نماز و سجادهاش مشغول بازى
شود.
2- كودك خود را به عنوان فاعل اعمال خويش مىشناسد و شروع به فعاليتهاى هدفمند
مىنمايد. روسرى و پارچههاى رنگين در اختيار كودك گذاشته شود تا او مشغول
فعاليت دلخواه گردد. به طور معمول روسرى و پارچه را بر سر عروسكش مىكند و يا
خود آنها را به سر مىنمايد.
3- به مفهوم پايدارى شىء دست مىيابد. درك مىنمايد كه اشيا حتى وقتى حواس را
تحريك نمىكنند باز هم وجود دارند. اگر چادر و روسرى هم پنهان باشند، گاهى با
اشاره آنها را درخواست مىكند، پس بايد در اختيارش گذاشته شود.
در دسترس بودن اين موارد پوششى مانند: چادر، روسرى، مقنعه و ديدن نحوه سر كردن
مادر يا اطرافيان تمرينات گاهگاهى كودك است. در اين سن مناسبت دارد كه لباسهاى
تنگ كه مانع تحرك كودك مىباشد به كودك پوشانده نشود يا لباسهاى نيمه عريان به
بهانه گرما به كودك نپوشانند.
يادآورى اين مطلب ضرورى است كه كودك بايد لباسهايى با رنگهاى گرم و جنس پارچه
از اليافى نخى باشد. براى پرورش قدرت انتخاب بهتر است لباسهايش در دسترسش باشد
تا گاهگاه خود لباس براى پوشيدن انتخاب نمايد.
دو تا هفت سالگى
در اين دوره رشدشناختى وارد مرحله ديگرى شده است؛ همچنين با آغاز اولين گام از
استدلال اخلاقى همراه مىباشد. بازىها شكليافتهتر، هدفمندتر و همچنين قابل
پيشبينى مىگردد. اسباب و وسايل خود را طبقهبندى مىكند. رشد، زبان و گفتار
ارتباط را سادهتر نموده، خواستههايش را به بيان خودش با بزرگترها در ميان
مىگذارد و سريعتر خواستههايش برآورده مىشود از دو سالگى به بعد وارد
محيطهاى ديگرى غير از خانواده مىشود، كه خود امرى قابل طرح و برنامهريزى است.
نگرشهاى كودك بسيار خودمحور است؛ حس مالكيت در او به شدت در حال شكلگيرى است
كه در نهايت باعث اعتماد به نفس در وى مىگردد.
در اين دوره اهداف ديگر تربيتى نيز توسط مادر و مربى توانمند دنبال مىشود.
از نظر اخلاقى جهتگزينى فعاليتها بر اساس دو محور است:
1- اجتناب از تنبيه (اطاعت از قوانين به منظور اجتناب از تنبيه)
2- دريافت پاداش (همنوايى براى دريافت پاداش و مزايا)
در امر پوشش داشتن چون مىخواهيم كودك را به انجام فعلى ترغيب نماييم بهتر است
با تشويقها، تحسينها و در قالب بازى و فعاليت مورد پسند كودك او را به انجام
و همراهى خود برانگيزيم.
هدف در اين دوره:
در آخر اين دوره كودك هر گاه در موقعيت حضور با نامحرم قرار مىگيرد پوشش را
برگيرد.
برنامهريزى:
وجود داشتن روسرى، مقنعه و چادرهاى با رنگهاى گرم و شاد و طرحهاى مرسوم در
دسترس كودك علاوه بر مانتوها و لباسهاى آزاد و با رنگهاى متنوع و گرم؛ اين
پوششها در انتخاب كودك باشد كه كدام را برگزيند.
بهتر است در منزل نيز لباسهاى دختر بچه رنگهاى شاد و گرم داشته باشد و همچنين
رنگهاى ديگرى كه آرامبخش است. دختر بچه همچنين بايد شاهد پوششهاى رنگين مادر
در منزل نيز باشد. پوشش مادر نيز الهامبخش كودك است.
شيوه اجرا:
مادر يا مربى بايد با قالبهاى مورد پسند كودك، ارتباطها را برقرار كند.
1- خود مادر يا مربى بايد پوشش مناسب اسلامى داشته باشد.
2- براى كودك از اصل محبت و تشويق استفاده گردد.
3- زبان داستان، شعر و مسابقه در هنگام لباس پوشيدن و بيرون رفتن از منزل
ابزارى براى پوشاندن كودك باشد (نه اينكه اگر نپوشى تو را نمىبرم).
4- مراقب رفتار پوششى مربيان در مهد كودك نيز باشيم. زيرا كودك را دچار تعارض و
حيرت در رفتار مىنمايد.
5 - براى عروسك كودك نيز لباسها و پوششهاى زيبا و رنگين تهيه كنيم و خود گاهى
با آن بازى كنيم.
6- در هنگام بازى در پارك يا خيابان كودك را به پوشش خاص محصور نسازيم. براى
دختر بچه 4 يا 5 ساله يك مانتو شلوار رنگين و يك مقنعه راحت كافى است. تعصب به
پوشيدن چادر نشان ندهيم. حتى داشتن يك پيراهن و شلوار و يك روسرى راحت هم كفايت
مىكند.
7- بازى با رنگها و آشنا كردن كودك با رنگهاى اصلى و فرعى و تركيب و تضاد
رنگها، خريدن سه قوطى كوچك گواش و يك قلم و يك كاغذ تنها وسايل مورد نياز براى
ايجاد توانمندى خاص است.
8 - برخورد داشتن كودك و افراد با پوشش متفاوت به شرطى كه مادر يا مربى بتواند
هوشمندانه و مدبرانه با كودك ارتباط كلامى داشته و بتواند ديدگاه كودك را
دريافت و ديدگاه درست را ارائه دهد.
براى نمونه مىآوريم، كودك مىگويد: «مامان فلان خانم چقدر لباسش يا چهرهاش
زيبا بود، مادر بايد متوجه باشد و بپرسد كودك از چهره خوشش آمده يا از آرايش؟ و
بعد برايش توضيح هم بدهد مثلاً چون مردى اينجا نبود اشكال ندارد ولى اگر در
خيابان بود اشكال داشت. يا اگر در خيابان و محلهاى عمومى كودك با اين مسائل
روبهرو مىشود وقتى به خانه رسيدند، حتماً مادر خود و دخترش را لباس زيبايى به
تن كنند و آرايش متناسب هم براى خود و كودكش داشته باشد و عنوان كند كه چون هيچ
كس در خانه نيست ما دو تا اشكال ندارد براى هم زيبا باشيم.»
هفت تا يازده سالگى
در اين دوره تحولى در رشدشناختى رخ مىدهد. كودك مىتواند به طور منطقى فكر
كند، مسائل را تجزيه و تحليل ساده براساس سود و زيانهاى مادى نمايد. از نظر
استدلال اخلاقى نيز جهتگزينى فعاليتها بر دو اساس ديگر مىباشد:
1- الگوى دختر خوب بودن (همنوايى تا از عدم تأييد ديگران در امان باشد).
2- وابستگى به مراجع قوانين (قوانين اجتماعى را رعايت مىكند تا از توبيخ مراجع
قدرت و احساس گناه در مورد انجام ندادن وظايف در امان باشد).
در اين دوره بيدارى وجدان آغاز مىشود. عقل به كار و بيدار است. در واقع سه
پايه از مبناهاى تربيت دينى استوار مىگردد.
همزمان ورود به مدرسه، محيط ديگرى نيز تجربه مىكند، از نظر روانشناسى اين
دوران آرام و فرمانپذير است به شرط آنكه در خانه آنچه نبايد ببيند، نبيند و آن
را كه شايسته نيست شنيدنش، نشنود بسيار حساس و ظريف است. اگر چه با توجه به
پيشرفت ارتباط و اطلاعات، تبادل اطلاعات در سنين قبل از بلوغ انجام مىگيرد، كه
مىبايست اينجا ديگر مادر هم به عنوان يك دوست و همراز با دختر خود به گفتگو و
ارتباط بپردازد.
عدم تعارض بين دو محيط مدرسه و خانه بسيار مهم است، حتى گاهى تعارض ميان سه
محيط يا چهار موقعيت واقع مىگردد؛ قوانين خانه، قوانين مدرسه، قوانين همسالان،
و آنچه در جامعه و رسانهها است.
سرگردانى و حيرت در گزينش هويت بزرگترين آسيب اجتماعى و روانى براى دختر را به
وجود مىآورد. براى مثال:
1- پوشش براساس قوانين مدرسه و لباس فرم.
2- پوششى كه مادر و پدر مىپسندند.
3- پوشش همسالان.
4- پوششهاى رسانهاى: تلويزيون، سينما، اينترنت، ماهواره.
خانه و مدرسه اگر همنوا و هماهنگ حركت نمايند، و همچنين گروه همسالان نيز با
نظارتهاى غير مستقيم هدايت شوند، در واقع يك پايگاه در مقابله با موقعيت چهارم
يعنى رسانهها خواهيم داشت كه با تدابير ديگرى قابل كنترل نسبى مىباشد.
هدف اين دوره تربيتى
استفاده از آرامش اين دوران و بيدارى عقل و وجدان در جهت رساندن به
1- گزينههاى عقلى در انديشه دختر. 2- برداشتن گامهاى اوليه اخلاقى و خدايى
كردن فعل پوشش.
برنامهريزى تربيتى متناسب
چون عقل بيدار شده و از نظر منطقى تحليل و تجزيههاى ساده را انجام مىدهد؛
1- كودك را با مفاهيم رضاى خدا و دوستى خدا آشنا كردن.
2- كودك را متوجه ارزشمندى وجودش ساختن و اينكه در نهادش عنصرى ذىقيمت است
(روح و قدرتهاى معنوى).
وجدان بيدار شده، ميل به حق و خير و كمال در او پديدار گشته، در تلاش براى
رسيدن به الگوى دختر خوب بودن است. با شيوههاى اجرايى مناسب او را در انجام
افعال خوب يارى كنيم.
اجراى برنامه
1- افعال خوب را اگر پرسيد براى او با حوصله بيان كنيم.
2- او را متوجه خوب بودن افعال ارزشمندى چون چادر سر كردنهايش كنيم.
3- در محيطهاى متعارض، او را با محبت بيشتر و توجهات و احترام در حضور ديگران
تأييد كنيم.
4- برخى آگاهىها با كلام است و برخى با رفتار مربى قابل انتقال مىباشد.
5 - ارتباط بايد تأييدى و محترمانه و با محبت فراوان باشد، رفتارهاى ما از هر
فرمان آمرانهاى مهمتر و اثرگذارتر است.
يازده سالگى به بعد
از نظر منطقى و رشدشناختى گزارههاى مجرد را متفكرانه بررسى مىكند و فرضيههاى
خود را مىآزمايد. به استدلال اخلاقى بالاتر مىرسد، مىتواند درك كند خصلت نيك
چه لذتى دارد.
هدف تربيتى اين دوره
لذت و بهره معنوى اين فعل را دريابد، در تلاش باشيم كه لذتهاى معنوى را با
وجودش درك كند به ويژه تمرين داده شود كه چادرش را به رسم عادت بر سر نكند بلكه
به خاطر رضاى خدا بپوشد.
برنامهريزى اين دوره
گاهگاه او را متوجه سازيم نيت خود را اصلاح كند تا از چادر سر كردن نيز مانند
مواقع ديگر لذت ببرد. اگر دختر، خود به رسم عادتى كه از طريق تربيت در او ايجاد
كرديم، چادر سر مىكند، به او بفهمانيم بايد سعى كند از چادر سر كردن هم لذت
ببرد. اگر چه تعادل روانى دارد اما هنوز به بهره معنوى نرسيده است.
اجراى برنامه
اجراى اين برنامه چون كاملاً درونى و معنوى و روحانى است، با شناختى كه مادر از
دختر خود دارد و با پرسشهاى خود، بايد او را در رسيدن به اين مرحله ترغيب كند.
عوامل درونى پوشش اسلامى
نقش تربيت دينى تاكنون اين بود كه با نظم دادن به رفتار پوششى دختر به مدلهاى
درست و انضباطى و همراه با رشد تفكر و اخلاق، گامهاى اوليه بيدارى عقل و وجدان
برداشته شد و جهت عوامل بيرونى پوشش اسلامى پايان يافت.
آنچه از نظر عامل درونى پوشش اسلامى مطرح است مربوط به كوشش و تلاش خود دختر و
زن است و بايد به اخلاق و اعتقاد خود عمق دهد كه با افزودن علم و فهم دينى و
تفقه به اخلاق و اعتقاد استحكام و قوام مىدهد.
راهكارهاى فردى براى گذراندن اين مراحل و رسيدن به بالندگى و وارستگى آن
مىباشد؛ فرد همواره علل درونى زير را تقويت نمايد.
1- تقويت جنبه فعل پوشش به اينكه كارى عبادى و خدايى است نيت خود را دائماً
تقويت كند كه براى خدا باشد و به اخلاص برسد.
2- تقويت اراده به سبب ايمان به هدف ميسر است اگر اراده خود را ضعيف مىيابد
ايمان خود را تقويت نمايد.
3- حس حقيقتجويى خود را و روح علمى و پژوهشى خود را تقويت نمايد و دايم تلاش
براى اين داشته باشد كه انتخابش عقلايى و علمى گردد هرگز به آنچه از كودكى به
او توصيه شده بسنده ننمايد و هميشه بداند آنچه كه مىداند كم است و اندوخته او
اندك بنابراين گنجينه دانش خود را از علوم مرتبط با پوشش اسلامى افزايش دهد.
4- در هر رفتار عبادى اين امور مهم است: الف) مشارطه ب) مراقبه ج) محاسبه د)
معاتبه.
الف) مشارطه: با خود شرط كند 1- در جنبه انديشه توانمند شود 2- در جنبه عملى
نيز توانمند گردد 3- در جنبه معنوى نيز بهرهمند گردد.
ب) مراقبت كند: به اهداف تعيين شده در مشارطه خود برسد و آنها را پيگيرى كند.
ج) محاسبه: محاسبه كند چقدر به اهدافش نزديك و يا دور شده است.
د) معاتبه: اگر تقصيرى كرده و از اهداف دور شده خود را مجازات نمايد.
كامل شدن فعل پوشش اسلامى
پوشش اسلامى باعث امنيت اجتماعى است، براى كامل شدن اين فعل عبادى و رسيدن به
يك آراستگى درونى مىبايست افعال ديگرى نيز ملازم اين فعل باشند.
زن بايد علاوه بر پوشش اسلامى در گفتار و رفتار و نگاه نيز مراقب خود باشد.
پوشش اسلامى ظاهر زن است، و گفتار و نگاه و رفتار ابزار ارتباطى بانوى مسلمان
به شمار مىآيد.
الف) گفتار: آيه 32 سوره احزاب: مىفرمايد با مردان نرم و نازك سخن مگوييد.
ب) رفتار: نحوه راه رفتن، حركات دست و گردن و برگرداندن چهره از نوع رفتار است
كه مىتواند جلب توجه نمايد.
ج) نگاه: آيه 31 سوره نور زنان را از نگاه به مردان نهى مىنمايد.
اين افعال به طور مختصر آورده شد اما مصاديق آن در فرهنگها نيز معناى ديگرى
شايد پيدا كند كه به آنها نپرداختيم و تنها به جهت آنكه تكميل كننده فعل پوشش
با هدف تأمين امنيت فردى و اجتماعى و همچنين اعمال عبادى هستند عنوان گرديدند.
تربيت دينى در اين افعال نيز نقش دارد.
منابع:
1- قرآن.
2- وسائل الشيعه، ج2، باب 21، ص30282.
3- كافى، ج5، ص526، ح3.
4- عروةالوثقى، ص184.
5 - تعليم و تربيت در اسلام شهيد مطهرى.
6- گامى در مسير تربيت اسلامى، دكتر رجبعلى مظلومى.
7- زمينه روانشناسى هيلگارد، نويسندگان: ريتاال. اتكينسون، ريچارد سى.
اتكينسون، ادوارداى، اسميت، داريل ج. بم، سوزان نولن - هوكسما، مترجمان: دكتر
محمدنقى براهنى، دكتر بهروز بيرشك، مهرداد بيك، دكتر رضا زمانى، دكتر سعيد
شاملو، دكتر مهرناز شهرآراى، دكتر يوسف كريمى، نيسان گاهان، مهدى محىالدين
،دكتر كيانوش هاشميان.
منبع:
ماهنامه پيام زن ـ شماره 194ـ ارديبهشت 1387