واژه «اُم» به معناى مادر در قاموس فرهنگ اسلامى و
فرهنگهاى مربوط به نهاد خانواده و جامعه، بخصوص جوامع مشرق زمين كه بعضاً با
فرهنگ غنى اسلام توسعه يافتهاند بسيار شاخص و ارزشمند است.
اين واژه به معناى مولد، سرمنشأ و اصل و ريشه هر چيز
بكار برده مىشود. در «منتهى الارب» به معناى «والده» بكار رفته است و در «غياث
اللغات» به معناى اصل، عماد و ستون كلمه بكار مىرود كه در آغاز كلمات ديگر
آمده و با هر عبارتى كه به آن اضافه شود بكار برده خواهد شد.(1)
واژه «ام» به لحاظ دربرداشتن بار معنايى خاصى كه دارد شاخص بعضى از سمبلها و
نمادها و ساير تركيبات وصفى جهت شناسايى بهتر بكار برده مىشود از قبيل
تركيباتى نظير «ام القرى» كه به معناى سرزمين امن و امان مكه است كه مادر همه
قريهها شمرده مىشود. «ام غيلان» خارهاى بزرگ كه بسان درختى عظيم در بيابانهاى
وسيع و ساير صحراها و فلات مىرويند.
«ام المؤمنين» لقب زنان و همسران پيامبر به ويژه حضرت خديجه (س)مىباشد و «ام
الائمه» مادر امامان كه لقب حضرت فاطمه زهرا(س) بشمار مىرود. نيز واژه «ام» به
معناى اصل و منشأ پليدى و شر بكار برده مىشود مثل «ام الخبائث» كنايه از شراب
كه مايه شر و فساد اخلاق انسانهاست و «ام الفساد» كنايه از ابر قدرتى همچون
آمريكاست كه سر منشأ جنگ افروزيها، نابسامانيها و خونريزى ملتهاى بيگناه و
مظلوم مىباشد.بدين لحاظ غالب منابع و متون عرفانى و اسلامى هرجا كه سخن از
احترام و ارزشمند شمردن انسانهاست خصوصاً بر روى واژه زيباى «مادر» تكيه
مىشود.
در «رساله حقوق» به نقل از فرمايش امام زين العابدين(ع)
اين چنين روايت شده كه: و اما حق مادرت اين است كه بدانى او ترا از جايى
برداشته كه كسى، كس ديگر را برنمىدارد و از ميوه دل خود به تو داده كه كسى به
كس ديگر نمىدهد و ترا با تمامى اعضاى وجود خويش نگهبان بوده است و باكى نداشته
كه خود گرسنه ماند اما در عوض ترا سير گرداند و خود تشنه ماند تا ترا سيراب
سازد و خود برهنه باشد و ترا بپوشاند و خود در آفتاب باشد و ترا در سايه نگاه
دارد و به خاطر تو بيدارى مىكشد و ترا از گزند گرما و سرما دور دارد پس جز به
يارى خدا و توفيق او از عهده سپاس برنخواهى آمد.»(2)
در روايات آمده كه روزى رسول اللّه(ص) در مسجد نشسته
بود جبرئيل فرود آمد و سلام كرد و عرضه داشت: يا رسولاللّه! قدم به قبرستان
بقيع گذاريد تا شايد به بركت حضور شما رحمت شما شامل حال برخى از اموات گردد.
پيامبر(ص) به بلال دستور داد تا در مدينه ندا كند كه مردم به قبرستان آيند. آن
حضرت از درون قبرى صداى ناله و زفير استماع نمود تا اينكه زنى به حضور
پيامبر(ص) شرفياب شد و در حالى كه بر آن قبر اشاره كرده بود عرضه داشت: يا رسول
اللّه(ص) من مادر صاحب اين قبر هستم فرمان چيست؟ آن حضرت فرمود: او را حلال كن،
زيرا فرزندت در عذاب است. آن زن عرضه داشت يا رسول اللّه (ص) من او را حلال
نمىكنم...زيرا من او را از شيره جان پروردهام و مشقات و سختيهاى فراوانى را
به جان خريدهام، او را بسيار دوست داشتم تا روزى رسد كه پشتيبان و حامى و
پناهگاه من باشد ولى به هنگام بزرگسالى به آزار من پرداخت.
سپس حضرت دست به دعا برداشت كه: خدايا به حق خمسه النجباء...صداى اين فرزند را
به گوش مادرش برسان تا شايد به فرزندش رحم كند. و به مادر دستور داد تا گوش به
خاك قبر پسر گذارد و نالههاى او را استماع كند. مادر ناله جانسوزى شنيد كه
مىگويد: اى مادر... بالاى سرم و پائين پايم از چپ و راست همه در آتش عذاب است
از من درگذر و گرنه تا قيامت به همين درد و محنت مبتلا خواهم بود. مادر به حال
پسر رقّت كردو گفت: خداوندا از سر تقصير او گذشتم. در حال خداوند بر آن جوان
معذّب لباس رحمت پوشانيد.(3)
شيخ اجل سعدى شيرازى(ره) خود به دوران جوانى بخاطر يك
اهانت به مادر اين چنين اذعان مىدارد كه: وقتى به جهل جوانى بانگ بر مادر زدم
دل آزرده به كنجى نشست و گريان همى گفت، مگر خردى فراموش كردهاى كه درشتى
مىكنى؟!
چه خوش گفت زالى به فرزند خويش
چو ديدش پلنگ افكن و پيلتن
گر از عهد خرديت ياد آمدى
كه بيچاره بودى در آغوش من
نكردى در اين روز بر من جفا
كه تو شيرمردى و من پير زن(4)
فلسفه احترام و تكريم
نسبت به والدين
خداوند متعال در قرآن كريم شيوهها و الگوهاى مختلف در راستاى احترام به مقام
والدين به ويژه مادر براى ما معرفى فرموده است يعنى علاوه بر اينكه به دوران
سرشار از رنج و درد باردارى اشاره مىفرمايد، نحوه تكريم و تجليل را نسبت به
مقام مادر براى ما اثبات مىفرمايد آيه زير از سوره احقاف گواه بارزى بر اين
مدعاست:
«و وصّينا الانسان بوالديه احساناً حملته امّه كرها و وضعته كرها و حمله و
فصاله ثلثون شهراً حتى اذا بلغ اشدّه و بلغ اربعين سنةً قال ربّ اوزعنى ان اشكر
نعمتك الّتى انعمت علىّ و على والدىّ...؛(5) و ما انسان را به احسان و نكوداشت
در حق مادر خويش سفارش كرديم كه چگونه مادر با رنج و زحمت بار حمل را تحمل نمود
و با درد و رنج توصيفناپذير وضع حمل كرد چه در طول اين سى ماه بزرگترين ايثار
و فداكارى را در مورد فرزندش انجام مىدهد.»
بعد از دوران زايمان كه يكى از سختترين لحظات زندگى مادر است دوران حساس و سخت
ديگرى در پيش است. دوران مراقبت شبانه روزى از فرزند، دورانى كه فرزند كوچك
بيمار قادر به بيان محل درد نيست و در صورت گرسنگى و تشنگى و يا گرم و سرد بودن
محيط زندگى قادر به بيان آنها نيست. مادر بايد يك يك اين نيازها را تشخيص داده
و برآورده سازد. لذا آيه مىفرمايد هنگامى كه طفل به حد رشد و تكامل رسيد آنگاه
سزاوار است كه عرضه دارد خدايا، مرا بر نعمتى كه عطا فرمودى توانايى بخش و نحوه
تشكر كردن از والدين را به من بياموز.
در پارهاى از احاديث آمده است كه ام سلمه خدمت پيامبر(ص) رسيد و عرض كرد: همه
افتخارات نصيب مردان شده، زنان بيچاره چه سهمى از اين افتخارات دارند؟
پيامبر(ص) فرمود: «بلى اذا حملت المرئة كانت بمنزلة الصائم القائم المجاهد
بنفسه و ماله فى سبيل اللّه فاذا وضعت كان لها من الاجر مالايدرى احدٌ ما هو
لعظمة، فاذا ارضعت كان لها بكلّ مصة كعدل عتق محررٍ من ولد اسماعيل، فاذا فرغت
من رضاعه ضرب ملكٌ كريم و على جنبها و قال استأنفى العمل فقد غفرلك...؛(6)
هنگامى كه زن باردار مىشود در تمام طول مدت حمل به منزله روزه دار و شب زنده
دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است و هنگامى كه وضع حمل مىكند آنقدر خدا
به او پاداش مىدهد كه هيچكس حد آنرا از عظمت نمىداند و هنگامى كه فرزندش را
شير مىدهد در برابر هر مكيدنى از سوى كودك خداوند پاداش آزاد كردن بردهاى از
فرزندان اسماعيل را به او مىدهد و هنگامى كه دوران شيرخوارگى كودك تمام شد يكى
از فرشتگان بزرگوار بر پهلوى او مىزند و مىگويد: برنامه اعمال خود را از
نوآغاز كن چرا كه خداوند همه گناهان ترا بخشيد.»
نكته بسيار مهم كه از محتواى آيه سوره احقاف برمىآيد مسئله مهلت شكرگزارى
فرزند نسبت به خداوند كه نعمت وجود والدين را به او افاضه فرموده و تكريم مقام
والدين در سن چهل سالگى «اربعين سنه» مىباشد. آدمى در اين سن به اوج بلوغ حكمت
و دانش عقلانى نايل مىشود و غالب انسانهايى كه در سنين پختگى و نضج افكار قرار
مىگيرند و عمر ارزشمند را صرف كارهاى ناشايست و لغو و باطل نمىكنند چنين
سنينى به منزله شكوفايى قوه تفكر و تعقل بشر تا به سر حد كمال مىباشد.
همانگونه كه پيامبر اسلام(ص) در چهل سالگى به مقام شامخ رسالت مبعوث گرديد.
همچنين نص آيه شريفه «حتى اذا بلغ اشدّه و بلغ اربعين
سنه» دلالت بر اين موضوع دارد كه گاه فرزند در اوج دوران حيات از شور و حال
نشاط و چالاكى خاص خويش برخوردار است و گاهى در حين غرور جوانى اسباب نگرانى و
زحمت و دردسر را براى والدين فراهم مىسازد. لذا رسيدن به مرحله «بلغ اشدّه»
زمان آرامش روح و تعادل عقل انسان كمال يافته و شايد آخرين مهلت شكرگزارى نسبت
به والدين باشد. اما جاى سؤال باقى است كه آيا تشكر و قدردانى از زحمات والدين
به مدت زمان خاصى مربوط است تا انسان قادر به انجام اين تكليف بزرگ بوده فرصت
مطلوب اين نعمت عظيم را از دست ندهد و در هنگام مرگ از بابت كوتاهى تقصير،
شرمنده از دنيا نرود؟!
بدين لحاظ حضرت سجاد(ع) در مناجات خويش از پروردگار متعال درخواست توفيق در
اداى حقوق والدين فرموده و از خداوند مسئلت مىنمايد كه آن جناب را نسبت به
دانش و ادراك وظايفى كه درباره ايشان واجب است توفيق بخشد از ديدگاه سيد
الساجدين حقوق والدين و اداى حسن وظيفه نسبت به زحمات آنان بقدرى ارزشمند شمرده
مىشود كه حتى بعد از مرگ آنها، انسان قادر به دريافت كنه اين عظمت نمىباشد و
نمىتواند ذرّهاى از آنهمه محبت را جبران سازد.
آن حضرت در اين راستا خطاب به درگاه كبريائى و آستان ربوبى اين چنين بيان
مىفرمايد: «... و الهمنى علم ما يجب لهما علىّ الهاماً واجمع لى علم ذلك كلّه
تماماً، ثمّ استعملنى بما تلهمنى منه و وفقنى للنّفوذ فيما تبصرنى من علمه حتّى
لايفوتنى استعمال شىء علمتنيه ولا تثقل اركانى عن الحفوف فيما الهمتنيه...؛(7)
خدايا... دانستن آنچه درباره والدين بر من واجب است الهام نما و آموختن همه آن
واجبات را بىكم و كاست برايم فراهم آور. سپس مرا به آنچه كه به من الهام
مىفرمايى وادار كن و براى انجام در آنچه به دانستن آن بينايم مىسازى توفيقم
ده تا بجا آوردن چيزى از آنچه مرا به آن دانا گردانيدهاى از من فوت نگردد و
اندام و اعضاء من از خدمت در آنچه به من الهام نمودهاى سنگين نشود.»
همچنين خداوند متعال در ارتباط با زحمات طاقت فرسا و
رنجهاى بيشمار مادر چه در حين باردارى و چه در ايام پرورش فرزندان وصيت يا
توصيهاى مشابه در سوره لقمان فرموده است: «و وصّينا الانسان بوالديه وهناً على
وهنٍ و فصاله فى عامين ان اشكرلى و لوالديك الىّ المصير..؛(8) و ما به هر
انسانى سفارش كرديم كه در حق مادر خويش نيكى كند كه از روى «وهن» (سنگينى و
ضعف) بار حمل فرزند را برداشته تا مدت دو سال كه طفل را از شير باز مىگيرد. هر
انسانى بايستى در ابتدا مرا شكر گويد و آنگاه مادر را تشكر و سپاس گويد و
بازگشت خلق بسوى خداست.»
حال چرا كلمه «وهن» در اين آيه ذكر شده؟ خداوند در اين آيه به مستدلترين دلايل
علمى اشاره كرده مىفرمايد: «مادر، فرزند خويش را حمل مىكند در حالى كه هر روز
ضعف و سستى او افزون مىشود.» اين مسئله از نظر علمى هم ثابت شده و تجربه نيز
نشان داده كه مادران در دوران باردارى گرفتار وهن و سستى مىشوند. زيرا شيره
جان خويش را به پرورش طفل اختصاص داده و از تمام مواد حياتى وجود خود بهترين
عناصر حيات بخش را تقديم او مىدارند.(9)
مادران اولياء و
پيامبران
خداوند متعال در قرآن كريم از زنانى همچون ساره همسر ابراهيم و يا همسر زكريا و
قابليت و استعداد مادرشدن در آنها ياد مىكند. اگرچه اين قبيل زنان سالهاى
زيادى از عمر خود را سپرى نمودند لكن خداوند آنان را مستعد مادرى و بروز عواطف
مادرانه فرمود. نظير همسر زكريا كه با وجود نازايى و كبر سن، خداوند به او يحيى
را مرحمت فرمود همانگونه كه در آيات زير به زكريا تولد يحيى بشارت داده شده
است:
«يا زكريا انّا نبشرك بغلامٍ اسمه يحيى لم نجعل له من قبل سميّا؛ اى زكريا ما
ترا به پسرى بنام يحيى بشارت مىدهيم كه قبل از او چنين نامى را براى كسى قرار
نداديم.»
زكريا كه در محراب عبادت بسر مىبرده است سخت از اين ندا مدهوش شده و با شگفتى
هرچه تمام عرضه مىدارد كه:
«قال ربّ انّى يكون لى غلامٌ و كانت امرأتى عاقراً و قد بلغت من الكبر
عتياً...؛ خدايا... چگونه براى من پسرى خواهد بود در حالى كه زنم نازاست و من
به نهايت كهنسالى و پيرى رسيدهام.»
«عاقر» در اصل از واژه «عقر» به معنى ريشه و اساس يا به معنى «حبس» است و اين
كه به زنان نازا عاقر مىگويند به خاطر آن است كه كار آنها از نظر پيدايش فرزند
به پايان رسيده يا اين كه تولد فرزند در آنها محبوس شده است.(10)
اما به رغم اين ابهامات آنگونه كه علم امروزه و عقايد عامه ثابت مىكند كه
باردارى براى زن در سنين بالا خطرناك و مشكل آفرين مىباشد خداوند قادر و توانا
بر اينگونه عقايد پوچ خط بطلان كشيده و مىفرمايد:
«قال كذلك قال ربّك هو علىّ هين و قد خلقتك من قبل و لم تك شيئاً...؛ فرمود:
اينگونه پروردگارت گفته و اراده كرده است كه اين كار بر من آسان است من قبلاً
ترا آفريدم و چيزى نبودهاى!»
همين بشارت را خداوند به «ساره» همسر ابراهيم در سن نودسالگى مىبخشد.
«فبشّرناها باسحق و من وراء اسحق يعقوب، قالت يا ويلتى أالدوانا عجوزٌ و هذا
بعلى شيخاً انّ هذا لشىء عجيبٌ...؛ پس او را بشارت داديم به اسحاق و از پس
اسحاق به يعقوب. گفت اى واى بر من آيا فرزند آورم در حالى كه من زنى پير بيش
نيستم و شوهرم پيرمردى بيش نيست بدرستيكه هر آينه اين چيزى است عجيب.»(11)
حتى خداوند بدون دخالت اسباب و وسايط مربوط به زناشويى
و نكاح قادر است كه از زنى بىشوهر، فرزندى در حد و مرتبه پيامبر خلق نمايد
نظير مريم(س) دختر عمران كه در نهايت پاكدامنى و زهد در ميان قوم و عشيره خود
مىزيست و به نيكوترين وجهى خدا را عبادت مىنمود هنگامى كه جبرئيل در هيئت
انسانى نيكو بر مريم جلوه كرده و عرضه مىدارد كه: «انا رسول ربّك لأهب لك
غلاماً زكيّاً؛من فرستاده خدا بسوى تو هستم تا پسرى پاكيزه به تو ببخشم.»
مريم(س) كه دست هيچ مردى به او نرسيده بود با بيم و هراس سؤال مىكند: «انّى
يكون لى غلامٌ و لم يمسسنى بشرٌ و لم اك بغيّا...؛ چگونه براى من پسرى خواهد
بود در حالى كه مرا هيچ انسانى لمس نكرده و بدكاره و شقى نبودم.»(12)
مريم(س) در چنين حالاتى تنها به اسباب ظاهرى مىانديشيد
و تصورش همچون ساير انسانها بر اين بود، براى اينكه زنى صاحب فرزند شود دو راه
بيشتر ندارد يا ازدواج و انتخاب همسر و يا آلودگى و انحراف...
خداوند همان جملهاى را كه به ساره فرمود به مريم
فرمود. «هو علىّ هيّن» چه بسا زنانى كه با طى مراحل و مقدمات ظاهرى و شرعى از
طريق عقد نكاح با مردان محرم مىشوند لكن از نحوه تربيت صحيح فرزندان در
ناآگاهى بسر مىبرند و غالباً فرزندانى مجرم و مفسد به جامعه بشرى تحويل
مىدهند!! همچنين جاى سؤال و ابهام باقى است كه در صورت نيافتن شوهرى زاهد و
پارسا يك زن ديندار چگونه مىتواند فرزندى پديد آورد؟!.
اين امر براى خداوند بسيار آسان است اما براى انسانها
اين باور و يقين كه خداوند مىتواند از يك زن بكر فرزندى پيامبرگونه پديدآورد
بسيار غيرممكن مىنمايد، حال هدف از پيدايش مولودى بدون پدر چه بوده؟ استاد
محقق آيت اللّه مكارم شيرازى مىفرمايد كه: «ما مىخواهيم او را آيه و اعجازى
براى مردم قرار دهيم «و لنجعله آية للنّاس». ما مىخواهيم او را رحمتى از سوى
خود براى بندگان بنمائيم. «و رحمةً منّا» اين امرى است پايان يافته و جاى گفتگو
ندارد. «و كان امراً مقضيا».(13)
تساوى تكريم والدين از
ديدگاه قرآن كريم
اگر چنانچه از آلام و متاعب عديده مادران در دوران باردارى و وضع حمل و پرورش
فرزند در قرآن كريم سخن به ميان آمده است و بطور اندك از زحمات پدر اشاره رفته
است اين مسئله دليل بر بى اهميت شمردن مقام پدران نمىباشد. خداوند در مقام
تساوى تكريم والدين خطاب به فرزندان جهت حمايت و دستگيرى مىفرمايد: «و احفض
لهما جناح الذلّ من الرحمة و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرا؛(14) و بالهاى
خود را از روى فروتنى و مهربانى و رحمت بر سر هر دو آنها بگشاى و بگو خدايا به
آنها رحم كن همانگونه كه مرا در كودكى پرورش دادند.»
از ديدگاه خداوند منّان بحدى رحمت و رأفت ارجمند و مقدس
شمرده مىشود كه عطوفت فرزند به منزله دوبال پرنده قلمداد شده كه از روى ذلّ و
فروتنى بر سر پدر و مادر گشاده مىگردد اين تشبيه زيبا در اصطلاح علم بيان به
استعاره مكنيه تعبير شده است. چون هنگام حذف ادات تشبيه عبارتى كه مفهوم
مىگردد همانا فروتنى،رأفت و عطوفت سرشار از عشق و عاطفه فرزندان مىباشد.(15)
در اين آيه به ظرافتهاى حساس و نكتههاى پرمعنا در رابطه با احترام به پدر و
مادر و نيز آزمايش فرزندان در ارتباط با نحوه نگاهدارى صحيح و ايثارگرانه آنها
اشاره شده است:
1- توجه به حالات پيرى پدر و مادر كه در زمان كهولت و بيمارى بيشتر به حمايت و
محبت نيازمند مىباشند چه آنها ممكن است كه بر اثر ناتوانى نتوانند از جاى
برخيزند يا در امر نظافت شخصى كوشا باشند لذا فرزندان مورد آزمايش قرار
مىگيرند كه آيا از صبر و حوصله كافى براى نگهدارى مهربانانه و مؤدبانه
برخوردار هستند يا خير؟
2- ايجاد انگيزه تواضع و فروتنى «خفض جناح».
3- هنگامى كه فرزند سر برآستان الهى مىسايد و پروردگار خويش را حمد و سپاس
مىگويد پدر و مادر را در حال حيات و ممات فراموش نكند و از خداوند براى آنها
تقاضاى رحمت كند و به خدا عرضه دارد كه: بارالها! همانگونه كه آنها در كودكى
مرا تربيت كردند و از نشاط و جوانى به لحاظ بالندگى و تكامل فرزند خويش ايثار
نمودند هم اكنون آنها را مشمول عنايت و رحمت خود قرار بده.
نيكى بايد مستقيم و
بدون واسطه باشد
قرآن كريم در سوره انعام، آيه 151، نيكى به پدر و مادر را بلافاصله بعد از
مبارزه با شرك عنوان مىنمايد كه دليل بر اهميت فوق العاده حق پدر و مادر در
دستورات فرهنگ اسلامى است. در اين آيه مىفرمايد: «الّا تشركوا به شيئاً و
بالوالدين احساناً؛هيچ چيز را شريك خدا قرار ندهيد و نسبت به پدر و مادر نيكى
كنيد.»
اصل فرمايش اين است كه: «بالوالدين احساناً؛ اگر مىفرمود: الى الوالدين
احساناً؛ يعنى نيكى كردن هرچند به طور مستقيم و يا غير مستقيم باشد. اما
«بالوالدين احساناً» يعنى نيكى كردن به طور مستقيم و بدون واسطه، آيه مىفرمايد
موضوع نيكى به پدر و مادر آنقدر اهميت دارد كه بايد فرزند شخصاً و بدون واسطه
آنرا انجام دهد.(16)
اطاعت از والدين مشرك
جايز نيست
همه ما مىدانيم كه شرك در اسلام عملى حرام و زشت شمرده مىشود و انسان مشرك
نجس قلمداد مىگردد. از ديدگاه اسلام اگرچه مقام پدر و مادر بسى ارزشمند شمرده
مىشود لكن فرزند مسلمان وظيفه دارد از اطاعت پدر و مادر مشرك سرباز زند. نمونه
بارز آن داستان سلمان فارسى است كه بر آئين مجوس بود لكن بعد از گرايش به اسلام
از نزد والدين خويش كه هر دو مشرك بودند گريخت و از اوامر آنها اطاعت ننمود.
قرآن كريم در سوره عنكبوت اگرچه ما را به احسان نسبت به والدين فرا مىخواند
لكن در جايى از آيه مىفرمايد كه اطاعت از پدر و مادر مشرك كه سعى و تلاش بر
شرك ورزيدن فرزندان خويش دارند جايز نيست. آيه ذيل گواه بارزى بر اين مدعاست:
«و وصّينا الانسان بوالديه حسناً و ان جاهداك لتشرك بى ما ليس لك به علمٌ
فلاتطعهما...»(17) ما به انسان توصيه كرديم به پدر و مادر خويش نيكى كند و اگر
آن دو تلاش كنند و اصرار ورزند كه براى من شريك قائل شوى كه به آن علم ندارى از
آنها اطاعت مكن.
تربيت صحيح مادر گام
اساسى بسوى سعادت
عمده طرز تفكر موهوم در جامعه عرب قبل از اسلام بر اين باور استوار بود كه نه
تنها دختران و زنان عضو اصلى و شاخص جامعه بشمار نمىروند بلكه گاه در حكم
ظروفى براى نگاهدارى و آفرينش پسرانى قلمداد مىشدند كه تنها براى اصل و نسب
آفرينى پدران فرزند مىآورند همانگونه كه يكى از شاعران عصر جاهلى اينگونه
سروده است:
و انّما امهات النّاس اوعيه
مستودعات و للانساب آباء
مادران در حكم ظروف براى پرورش انسانها مىباشند و تنها
براى نسب پدران فرزند مىآورند!(18)
چه بسا مادرانى كه با زحمات و مشقات فراوان تنها به داعيه بقاء نسل و تحكيم
بنيان خانواده و فرزندان خود را در بطن خويش مىپرورانند و يا متحمل هزينههاى
سنگين و گزاف در امر زايمان و رشد و تكامل فرزند مىگردند لكن از شناخت ماهيت
تعليم و تربيت در ناآگاهى بسر مىبرند و همين عوامل علاوه بر فرسايش نيروى
جسمانى منجر به ناديده انگاشتن عواطف واقعى و همه جانبه آنان در امر ايفاى
وظايف خطير مادرانه و پرورش اطفال و ارضاء خواستههاى مشروع و بر حق فرزندانشان
خواهد گشت. آيا چنين مادرانى كه فرزندان خويش را در مسير تباهى و فساد سوق
مىدهند و موجب توليد زحمات عديده و مشكلات و ناهنجاريهاى فراوان اجتماعى را
فراهم مىسازند به واقع بهشت در زير پاى آنهاست؟! اگر چنانچه پيامبر اسلام(ص)
مىفرمايند: تناكحوا...تناسلوا. ازدواج كنيد و فرزند آوريد كه من در قيامت به
امت خويش مباهات خواهم نمود. مراد از اين فرمايش يك جمعيت متعادل و به عبارت
بهتر و فراگير يك امت سازمان يافته و تربيت شده در امر تهذيب و تزكيه نفوس
اجتماع مىباشد نه يك جمعيت رو به تزايد لجام گسيخته و فاقد روح تربيت و تعالى
اخلاقى كه حتى از قابليت ذاتى لازم جهت تربيت پذيرى بىبهره مىباشند و هر از
گاه مشكلات عديده را فراهم ساخته و مرتكب جرايم گوناگون مىشوند.
داستان شگفت آور خضر و كشتن طفل بدست او مبيّن آنست كه
آن جناب از طريق علم لدنى و دانش الهامى و شهودى پى به فساد و عدم صلاحيت او
برده بود. خضر در پاسخ اعتراض موسى(ع) خواهان فرزند صالح بود تا از اين طريق
جمعيت متعادل و كمال يافته صالحان پديدار شود. او از خداوند درخواست نمود تا
فرزند صالح به والدين با ايمان مرحمت فرمايد. «...و امّا الغلام فكان ابواه
مؤمنين فخشينا ان يرهقهما طغياناً و كفراً فاردنا ان يبدلهما ربّهما خيراً
منه...»(19)
بارها به تجربه ثابت شده خانواده هايى كه از فرزندان كمتر برخوردارند و مادر به
منزله مدير در امر اداره منزل و تعليم صحيح فرزندان به شمار مىرود از امكانات
لازم جهت تربيت و رشد و تعالى فرزندان خويش بهرهمند مىباشند. لكن خانوادههاى
پرجمعيت كه از كنترل لازم جهت حفظ و حراست اولاد خويش از دستبرد شياطين اجتماع
در ناآگاهى بسر مىبرند نمىدانند كه به پرورش شايسته كداميك از آنها توجه
كنند!. قرآن كريم در اين رابطه مىفرمايد: «المال و البنون زينة الحياة الدنيا
و الباقيات الصالحات خيرٌ عند ربك ثواباً و خير املا...؛(20) مال و ثروت و
فرزندان مايه زينت حيات دنيا هستند اما آنچه از خير و صلاح باقى ماند بهتر
است.
خواجه نصير الدين طوسى هدف از تربيت كودك را اين چنين معرفى مىكند:
«و چون رضاع (شيردهى) او تمام شود به تأديب و رياضت اخلاق او مشغول بايد شد
پيشتر از آنكه اخلاق تباه فراگيرد چه كودك مستعد بود و به اخلاق ذميمه ميل
بيشتر كند به سبب نقصان و حاجاتى كه در طبيعت او بود...»(21)
مطالعه در زندگينامه بسيارى از دانشمندان و فيلسوفان
جهان و علل ترقى و پيشرفت آنان در علم و حكمت، هر وجدان آگاه و افكار بيدار را
به قضاوت صحيح پيرامون تربيت شايسته و سازنده مادران ارجاع مىدهد. «كنفوسيوس»
حكيم و فيلسوف معروف چين رمز موفقيت و تعالى خويشتن را مرهون مادرى مهربان و
دانا مىدانست كه در آخرين دم حيات از هيچگونه كوششى جهت رفاه فرزند دريغ
نورزيد، هنگامى كه مادر آن حكيم از دنيا رفت كنفوسيوس بسيار متأثر و محزون بود
و حتى چنگ و تار خويش را شكست. مادر «منسيوس» پيشواى مكتب اصولى چين در خصوص
پيشرفت فرزند دست به اقدام جالبى زد. هنگامى كه همسر آن زن فوت شد او با فرزند
خويش در خانهاى سكنى گزيد كه در حوالى گورستان بود. مادر منسيوس مشاهده كرد كه
فرزندش پيوسته از اعمال گوركنان تقليد مىكند ناچار به ترك خانه گرديد و در
محلهاى مشرف به بازار سكونت گزيد لكن دريافت كه منسيوس در بازيهاى خويش بسان
كاسبان و اهل حرفه رفتار مىكند ناچار به ترك آن محل شد و عاقبت در محلهاى كه
غالب فيلسوفان و حكما در آنجا ساكن بودند رحل اقامت افكند. بعد از چندى آن زن
دانا دريافت كه فرزندش با فيلسوفان و اهل دانش سرو كار يافته است لذا در همان
محل جايگزين گشت تا منسيوس حكيم و فيلسوف شهير گرديد.(22)
اگر افلاطون و سقراط بودهاند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردّى ايشان(23)
بانوى مجتهده امين(ره) معروف به بانوى اصفهانى كه نقش
ارزنده و شامخى پيرامون تعليم و تربيت شايسته زنان در قرن معاصر دارد پيرامون
پرورش و تعالى روان فرزندان توسط مادر اين چنين به بانوان مسلمان اندرز مىدهد:
«...اى بانوان...شما موظف به امر بزرگى هستيد زيرا كه جاى ترديد نيست كه اولين
كلاس تربيت بشر، دامن مادر است وقتى بشر پا در اين عالم مىگذارد چون لوح وجود
او خالى است تربيت مادر و آنچه از قبل او به وى القاء مىشود مثل نقشى كه بر
سنگ زده مىشود به همين گونه در سينه طفل نفوذ مىكند و سعادت و شقاوت در همان
ابتدا در وى تعبيه مىشود... بديهى است كه هر خلق و ملكهاى كه در انسان رسوخ
نمايد زائيده شده تكرار عمل اوست... اگر مادر از ابتدا مانع از اعمال زشت كودك
شود به هنگام بزرگسالى به فساد اخلاق گرفتار نخواهد شد...»(24)
خواجه نصيرالدين طوسى نخست مرتبه تأديب كودك را منع از مخالطت اضداد مىداند
چون همنشينى و ديدار غير متجانس موجب فساد طبع كودك خواهد شد:
«... و اول چيز از تأديب او آن بود كه او را از مخالطت اضداد كه مجالست و
ملاعبه ايشان مقتضى فساد طبع بود نگاه دارند چه نفس كودك ساده باشد و قبول صورت
از اقران خود زودتر كند...»(25)
حضرت زهرا(س) تجسم عينى بهترين آموزگار و مربى فرزندان
حضرت فاطمه زهرا(س) بهترين الگوى راستين مادران فداكار و از جان گذشته در امر
تعليم و تربيت فرزندان عزيز خويش مىباشد. مقام شامخ آن حضرت در ايفاى وظايف
خطير مادرى به قدرى والا شمرده مىشود كه آن بانو علاوه بر مقام «ام الائمه»
دلسوزانه به پدر مكرم خويش رسول اللّه(ص) مهر و محبت بىشائبه ابراز مىفرمود
تا جائيكه به «ام أبيها» مفتخر گشت. بقول شاعر:
بس كه محبوب است مادر بس كه دارد احترام
مصطفى را دخترش زهرا بجاى مادر است(26)
حضرت زهرا(س) در جنبههاى مربوط به تربيت فرزندان مثل
دقت در سلامتى آنان، بازى و تشويق و تربيت عبادى و دينى به نوگلان اهل بيت و
توجه به حضور و غياب آنان، انتخاب بهترين اسماء جهت فرزندان و...نهايت توجه را
مبذول مىداشت كه به برخى از اين جنبهها اشاره مىكنيم:
دقت در سلامتى روح و
جسم آنان
آن بانوى عظيم الشأن اسلام در امر رسيدگى به سلامت روح و جسم فرزندان نهايت
حساسيت و توجه از خودنشان مىداد. در تفسير سوره هل اتى آمده است كه ايشان جهت
شفاى حسن و حسين(ع) نذر سه روزه انجام دادند. با حلول ماههاى عبادت مثل ماه
شعبان و رمضان، فاطمه(س) مشتاق آن بود كه فرزندان را در نيمه شب و سحرگاهان از
خواب بيدار سازد تا آنان از طريق تأثير پذيرى عبادت به رموز خداشناسى آشنا
شوند.
بازى و سرگرمى مفيد
همراه با سخنان دلنشين و آموزنده
شكى نيست كه بازى و سرگرمى براى كودكان به منزله تقويت روح و روان آنان قلمداد
مىگردد. فضاى بازى و سرگرمى اگر در محيطى آموزنده و سرشار از عطوفت و مهربانى
مادران در خانه و مربيان در مهد كودك و مدرسه انجام گيرد ثمرات چشمگيرى ببار
خواهد آورد. متأسفانه بسيارى از مادران از درك عميق چگونگى ايجاد محيط سالم جهت
پرورش روحيه فرزندان ناآگاه مىباشند. بطور مثال استفاده از آهنگهاى مبتذل و
ناسالم و مشاهده تصاوير لهو و لعب، طفل را به انسانى سرشار از عشق كاذب به
موسيقى خلاف و ناسالم تبديل مىسازد. ثمره ترويج موسيقى حرام تا آنجا خواهد بود
كه فلان زن خواننده معروف از سنين طفوليت عادت به رقص و ترانه داشته است...
بارها مشاهده مىشود كه در مجالس مختلف دختر بچهها را وادار به رقصيدن در
انظار عموم مىكنند كه بديهى است چه اثرات مخرب و خانمانسوز اخلاقى را ببار
خواهد آورد...
حضرت زهرا(س) از موقعيت مطلوب خانه دارى به نحو احسن
كمال بهره بردارى را مىنمود گاه از طريق ترنم اشعارى زيبا حس شجاعت و مبارزه
با ستمگران را به حسن و حسين(ع) القاء مىنمود. نقل است كه گاه حسن (ع) را در
آغوش مىگرفت و اين چنين مىسرود:
اشبه اباك يا حسن
و اخلع عن الحق الوسن
واعبد الهاً ذاالمنن
ولاتوال زالاحن
حسن جان! مانند پدرت على(ع) باش و ريسمان را از گردن حق
بردار خداى احسان كننده را پرستش كن و با افراد دشمن و كينه توز دوستى مكن.
و گاه حسين(ع) را بر زانوان مىنشاند و او را با دستان
مباركش نوازش مىكرد و مىفرمود:
انت شبيهاً بأبى
لست شبيهاً بعلى...
حسين جان! تو به پدرم رسول اللّه(ص) شباهت دارى و به پدرت على(ع) شبيه
نيستى.(27)
توجه به رفت و آمد
فرزندان
زمينه بسيارى از مفاسد اجتماعى ريشه در عدم توجه كافى و حساس والدين نسبت به
فرزندان دارد. انواع شرارت، قتل، سرقت، اعتياد و دوستيها و رفاقتهاى كاذب و
دروغين به لحاظ بى اعتنايى و اهمال والدين به ويژه مادران خانه دار كه وظيفه
سرپرستى و تربيت اولاد بر عهده آنهاست مىباشد كه ثمره آنهمه فجايع بارها از
طريق جرايد در قالب حوادث گوناگون به چاپ مىرسد. لكن به كارنامه درخشان زندگى
فاطمه زهرا(س) كه بنگريم درمىيابيم كه ايشان با آنهمه تحمل شب زنده دارى و
عبادت و انجام امور خانه لحظهاى از حضور و غياب فرزندان عزيزش غافل نبود و آن
حضرت مراقب آنان بود كما اينكه روزى حسن و حسين(ع) به غار جبل رفته و مشغول
بازى بودند غيبت طولانى آن دو طفل خردسال، مادر را نگران ساخته بود. پيامبر(ص)
پس از شنيدن خبر گم شدن آنها به غار جبل رفت و نوه هايش را كه مشغول بازى بودند
يافت و به خانه آورد.
انتخاب بهترين نامها
حضرت زهرا(س) در انتخاب نام نهايت دقت را مبذول مىداشت تا اين قبيل اسماء
شخصيت بسزايى در رفتار و كردار فرزندان ايجاد نمايد. لكن بسيارى از والدين
نامهاى مجعول و نامأنوس را براى فرزندان خود انتخاب مىكنند و حتى از تفهيم
معناى نامها بى خبر مىباشند!(28)
بارالها! به همه مادران، زنان و همسران توفيق كفالت صحيح و با هدف در پرتو حسن
عنايات حقانى خود قرار بده.
پروردگارا! به مادران بياموز كه در مسير جهانى شدن عواطف شايسته و سازنده
مادرانه خويش گامهاى ارزشمند بردارند.
خداوندا! به همه زنان قدرت بينش و شناخت بانوان بزرگ الگوساز همچون حضرت فاطمه
زهرا(س) و همه زنان بزرگ صدر اسلام عطابخش.
پىنوشتها
1- لغت نامه دهخدا، ج 3، ص 3298 - 3297.
2- ارزش پدر و مادر، سيد اسماعيل گوهرى، ص 21 - 20.
3- حقوق والدين، حديث مهر مادر، محمد حسين قاسمى، ص 31 - 30، نشر: روح.
4- كليات سعدى، باب ششم در ضعف و پيرى، دكتر محمد على فروغى، ص 151.
5- سوره احقاف، آيات، 16 - 15.
6- تفسير نمونه، ج 13، جزء شانزدهم، ص 58 - 57، آيت اللّه مكارم شيرازى.
7- صحيفه كامله سجاديه، فيض الاسلام، دعاى حضرت براى پدر و مادر، ص 159.
8- سوره لقمان، آيه 14.
9- تفسير نمونه - ج 17 - ص 40 - 39.
10- همان منبع، جزء شانزدهم، سوره مريم، ص 17 - 16.
11- سوره هود، آيات 71 - 72.
12- سوره مريم، آيه 20.
13- تفسير نمونه - جزء شانزدهم - ص 35.
14- سوره اسراءِ، آيه 24.
15- جواهر البلاغه فى المعانى و البيان و البديع - احمد هاشمى - ص 274- نشر
الهام.
16- مقام پدر و مادر در فرهنگ اسلامى، ص 9، محمدرضا صالحيان - نشر: مهر قائم.
17- سوره عنكبوت، آيه 8.
18- تفسير نمونه، ج 2، ص 446 - 445.
19- سوره كهف، آيات 81 - 80.
20- سوره كهف، آيه 48.
21- اخلاق ناصرى، خواجه نصير الدين طوسى، باب سياست و تدبير اولاد.
22- تاريخ جامع اديان، جان مايرناس ، كنفوسيانيزم و مكتب اصولى چين - ترجمه
دكتر على اصغر حكمت.
23- شعر از ديوان پروين اعتصامى، «مادر».
24- روش خوشبختى و توصيه به خواهران ايمانى. تأليف مصطفى هادوى ص 67 - 66.
25- اخلاق ناصرى ، سياست و تدبير اولاد.
26- شعر از مؤيد ، حديث مهر مادر، محمد حسين قاسمى ، ص 49 ، نشر روح.
27- فرهنگ فاطميه، الفباى شخصيتى حضرت زهرا (س)، مهدى نيلى پور - ص 268، نشر:
رزمندگان اسلام.
28- همان منبع ، ص 106 - 105.
منبع:
ماهنامه پاسدار اسلام ، شماره 295