مقدّمه
انسان موجودى اجتماعى است و بالطبع نياز به روابط اجتماعى و ارتباط عاطفى با
همنوع خود دارد. روانشناسان يكى از نيازهاى او را دوست داشتن ديگران و مورد
محبت ديگران واقع شدن مىدانند. سلامت روانى در صورتى است كه فرد، محبوب ديگر
افراد قرار گيرد و به اين صورت يكى از نيازهايش برآورده شده، شادمان، خشنود و
بانشاط مىگردد، در صورت محروميت از محبت احساس كمبود كرده، دچار اضطراب و
افسردگى مىشود.(1) از طرفى بسيارى از افراد دنبال شادابىاند تا كارهاى خود را
با انگيزههاى درونى و با شور و سرزندگى انجام دهند و با كسالت و خمودى
رابطهاى نداشته باشند. سؤال اين است كه آيا مىتوان از ديدگاه قرآن كه كتاب
حيات و زندگى است، رابطهاى ميان اين دو امر مهم (محبت و شادابى) يافت؟
ادعاى ما اين است كه محبت خداوند موجب نشاط انسان مىشود، چه اينكه انسان، خدا
را دوست و محبوب خويش بداند و يا خدا انسان را دوست بدارد، شادابى لازم در
زندگى او بوجود آمده، و محرك درونى او براى فعاليتهاى مادى و معنوى به ويژه
عبادت مىشود. توضيح و اثبات اين مطلب در ادامه اين نوشتار مىآيد.
همانطورى كه در مقدمه اشاره شد محبت يكى از نيازهاى روانى بشر است، اسلام نيز
به اين جنبه عاطفى انسان توجه نموده و درباره محبت زن و شوهر نسبت به يكديگر و
دوستى پدر و مادر نسبت به فرزندان و به عكس، سفارشات فراوانى را كرده است. در
بحث رابطه انسان با خدا نيز مسأله محبت قابل طرح است، اين نوع محبت را مىتوان
در دو شكل مشاهده كرد يا (به عبارتى صحيحتر) دو مرحله دانست:
1- محب خدا بودن (دوست داشتن خداوند)
2- محبوب خدا بودن (خداوند انسان را دوست بدارد).
مرحله اول: محبت و دوست داشتن
خداوند
قرآن مؤمنان را اينچنين ستايش مىكند: «و من الناس من يتخذ من دون اللّه اندادا
يحبونهم كحب اللّه و الذين آمنوا اشدّ حبّاً للّه»(2)
بعضى از مردم همتايانى به جاى خدا مىگيرند و آنها را مانند دوستى خدا دوست
مىدارند، ولى آنان كه ايمان آوردهاند خدا را بيشتر دوست مىدارند .
مؤمنان خداوند را بسيار دوست داشته و به او عشق مىورزند، زيرا خداوند از هر
جهت كه تصور شود سزاوارترين موجود براى بالاترين مرتبه محبت است. و از طرفى
خداوند خالق ما و نعمت دهنده به ماست، نعمت هايى كه از شماره بيرون و هميشگى
است(3) اين خود نيز منشأ محبت ما نسبت به اوست زيرا ما هر نعمت دهندهاى را
براى انعامش دوست مىداريم.
در اين آيه خداوند مشركان را سرزنش مىكند كه چرا براى خويش معبودهايى انتخاب
كرده و همچون پروردگار او را دوست مىداند، مؤمنان را مىستايد كه آنان بيشترين
محبت را به خداوند دارند. از آيات بعدى (سوره بقره، آيه 166 و 167) چنين
استفاده مىشود كه اين مذمت و ست ايش به جهت لازمه محبت يعنى عمل مىباشد كه
مؤمنان در عمل فرمانبر خداوند هستند، شدت دوستى او تنها از راه اطاعت و پيروى
پروردگار بدست مىآيد نه با ادعاى دوستى.(4)
از طرفى هرچه محبت به چيزى بيشتر باشد لذتى كه از رسيدن به آن حاصل مىشود
بيشتر خواهد بود، و از سوى ديگر كمال لذت بستگى به مرتبه مطلوبيت و ارزش وجودى
محبوب نيز دارد، پس اگر كسى شديدترين محبت را به ارزندهترين موجودات يعنى
خداوند پيدا كند، و بهاى وجودى او را درك نمايد به عالىترين و بالاترين لذتها
نايل خواهد شد.(5)
عشق جوشد بحر را مانند ديگ
عشق سايد كوه را مانند ريگ
عشق بشكافد فلك را صد شكاف
عشق لرزاند زمين را از گزاف
(مولوى)
طبق آيه فوق افراد با ايمان چون بالاترين محبت را به پروردگار خويش دارند،
بيشترين لذت را از زندگى در اين دنيا مىبرند. لذت نيز رابطهاى تنگاتنگ با
شادابى دارد، لذت ملايم طبع انسان است او ذاتا به گونهاى آفريده شده است كه
همواره در پى كسب لذت است(6) و حصول لذت براى او نشاط آور است. پس دوست داشتن
خداوند باعث نشاط انسانهاى با ايمان مىشود.
مرحله دوم: محبوب خدا گشتن
اين بدان معنى است كه انسان به مرتبهاى از كمال برسد كه خدا او را دوست خود
بداند و به او عشق بورزد. در محبتهاى معمولى كه بين انسانها وجود دارد، دوستى
بين محبّ و محبوب دو طرفى است در مورد خداوند هم چنين است، كه مؤمنان خدا را
دوست دارند و كارهاى خود را براى او انجام مىدهند و سعى و تلاش خويش را به كار
مىگيرند تا اعمال شان را با اخلاص و نيت پاك انجام دهند، حال اگر بدانند كه
خداوند هم ايشان را دوست دارد( و اين مطلب را در وجود خود بيابند) در آنان نشاط
مضاعف ايجاد شده، فعاليت شان بسيار بيشتر مىشود. د ر اين هنگام ايشان علاوه بر
اينكه وظايف خود را به خوبى بجا مىآورند بدنبال اين هستند كه هر كارى كه فقط
رضايت الهى در آن است انجام دهند.
درجات و مراتب نشاط و شادابى به مراتب محبت بستگى دارد. شادابى محبوب خدا بودن
بالاتر از شادابى محب خداست، بنابراين افراد با ايمان به دنبال راهى هستند كه
درجه نشاط را با افزودن درجه محبت زياد كنند. از اين رو به مرحله دوم محبت
مىرسند كه بالاتر از مرحله اول است.
اينكه انسان محبوب خداوند بشود و خداوند او را دوست داشته باشد شرطى دارد كه در
آيه زير، ذكر شده است، قرآن مىگويد:
«قل ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى يحببكم اللّه و يغفر لكم ذنوبكم و اللّه
غفورٌ رّحيم»(7).
بگو اگر خدا را دوست مىداريد از من پيروى كنيد تا او نيز شما را دوست بدارد و
گناهانتان را بيامرزد كه او آمرزنده و مهربان است.
و آن شرط پيروى از پيامبر اكرم - صلى اللّه عليه و آله و سلم - است. از آيه
شريفه استفاده مىشود كه محبت و دوستى، مشوّق و محرك انسان به عمل است، وقتى
مىفرمايد محبّ واقعى خداوند كسى است كه پيرو پيامبر باشد، روشن مىشود كه
انسان وظايفى را كه پيامبر بر عهده او گذاشته است بايد به خوبى انجام دهد. اگر
كسى چنين بود از محب خدا بودن بالاتر رفته، محبوب خدا مىگردد و به مرتبهاى
مىرسد كه خدا او را دوست دارد. اين امر سبب مىشود كه انسان نه تنها از يك
نشاط سرشار بهره برد بلكه در اعمال و رفتار وى نيز آثار خود را نماي ان ساخته،
مىكوشد تا اعمال و رفتار خود را مطابق با رفتار پيامبر اكرم - صلى اللّه عليه
و آله - (و ائمه معصومين عليهم السلام) گرداند، زيرا محبت و دوستى تنها يك
علاقه قلبى نيست بلكه بايد آثار آن در عمل انسان آشكار باشد. در صورتى مىتوان
ادعاى محبت و دوستى خ دا را داشت كه پيرو راستين پيامبر اكرم - صلى اللّه عليه
و آله - بود و بنابر فرمايش امام صادق (عليه السلام) كه مىفرمايند:
«و من سرّه ان يعلم انّ اللّه يحبّه فليعمل بطاعة اللّه و ليتبعنا الم يسمع قول
اللّه لنبيه - صلى اللّه عليه و آله - (قل ان كنتم تحبّون اللّه...)(8)»
هر كس مىخواهد بداند كه خداوند او را دوست دارد، بايد از خدا اطاعت كند و از
ما تبعيت نمايد.
از ائمه معصومين نيز مىبايست پيروى كرد. اما كسى كه در عمل سست بوده و كارهاى
خويش را به خوبى انجام نمىدهد و يا براى غير خدا انجام مىدهد و يا طبق هوى و
هوس عمل مىكند، در حقيقت در شناخت و محبت خدا سست است و اگر ادعايى مبنى بر
دوستى خدا كند، ادعايى بىمو رد و دروغ است.(9)
پس با پيروى از شريعت ودستوراتى كه پيامبر آورده، مىتوان به بزرگترين بشارتى
كه براى محب است - اينكه خدا انسان را دوست بدارد - دست يافت؛ زيرا براى محب
هيچ امرى و بشارتى لذت بخشتر از اين نيست كه محبوبش نيز او را دوست بدارد.
بندهاى كه راه محبت الهى را با اخلاص طى مىكند آرزويى جز آنكه خداوند او را
دوست داشته باشد ندارد. او مىخواهد چنانچه خدا را دوست دارد پروردگار نيز او
را دوست بدارد و چنانچه او براى خداست، خدا هم براى او باشد. با دانستن اينكه
پروردگار او را دوست خويش مىداند به بزرگترين آرزوى خود نايل گرديده و در خود
احساس شادمانى مىنمايد.
افراد بسيارى تلاش مىكنند تا خدا را دوست بدارند. كسى محب خداوند باشد مهم
است، ولى مهمتر آن است كه آدمى محبوب خدا بشود. از آنجا كه تمام نظام آفرينش
لشكريان الهى است، «و للّه جنود السماوات و الارض»(10)؛ اگر خداى سبحان نسبت به
انسانى محبت داشت، همه نظام آف رينش نسبت به او مهر مىورزند، زيرا همه آنها
تابع اراده الهى هستند و اگر اراده الهى به صورت محبت به انسان كاملى تعلق گرفت
و چنين فيض ويژهاى درباره او بروز كرد كل نظام، محب او خواهند بود. اگر فردى
احساس كند تمام نظام آفرينش نسبت به او مهر مىورزند و همه م حب اويند، خود را
تنها نمىبيند از اين رو شادابى عجيبى را احساس مىكند و همين نشاط او را به
تلاش و فعاليت در راه هدفى كه اختيار نموده، وادار مىكند.
به طور خلاصه مىتوان راه رسيدن به محبت الهى (مرحله اول محبت) را در دو امر
بيان كرد:
1 - ارتباط نزديك داشتن با رسول خدا و نيز ائمه معصومين (عليهم السلام) كه
اينان اولياء و دوستان خدا هستند. محبت اولياى الهى شاخ و برگ محبت خداست، اگر
اين محبت تقويت شود محبت به خدا نيز تقويت مىگردد. (از آنجا كه با اولياى خدا
از طريق حواسمان تماس داريم، آ نها را مىبينيم و صدايشان را مىشنويم و آنها
همنوع ما هستند بيشتر مىتوانيم درباره آنها بينديشيم. اگر از راه محبت آنها
وارد شويم، راه براى محبت خداوند آسان مىگردد). پس يكى از مهمترين راههاى جلب
دوستى خداوند، دوست داشتن اولياى الهى (رسول خدا و ائمه معصو مين (عليهم
السلام)) است.
2 - راه ديگر براى جلب دوستى و محبت خدا دور ساختن محبتهاى دنيوى است. اگر دل
انسان مملو از دوستى مال و فرزند (و به طور كلى محبتهاى دنيا) باشد جايى براى
دوستى خدا باقى نمىماند.
خداوند مىفرمايد:« زُيّنَ لِلنَّاس حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ
وَالبَنِينَ القَناطِير المُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ وَ الخَيلِ
المُسَومّةِ و الانعام وَالحَرثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الدُّنيَا وَاللّهُ عِندَهُ
حُسنُ المَآبِ»(11)
دوستى خواستنيها(ى گوناگون) از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و
اسبهاى نشاندار و دامهاو كشتزار(ها) براى مردم آراسته شده (ليكن) اينها
برخوردارى زندگى دنياست و (حال آنكه) فرجام نيكو نزد خداست.
شيطان زينت دهنده محبت دنيا و جلوه دهنده آن به عنوان هدف براى مردم است(12)،
كه با دلبستگى به امور مادى ديگر جايى براى محبت خدا باقى نمىماند. در صورتى
كه امكانات مادى تنها وسيلهاى براى گذراندن زندگى دنيا و بهره بردن از آنهاست
تا انسان براى آخرت خويش توش ه برگيرد. و نيز مىفرمايد: «و تحبّون المال حبّاً
جمّاً»(13) ؛ و مال را دوست داريد دوست داشتنى بسيار.
شما مال و ثروت را بسيار دوست داريد، شما افرادى دنيا پرست، ثروت اندوز، عاشق و
دلباخته مال و متاع دنيا هستند، كسى كه علاقمند به مال باشد، در هنگام مرگ فشار
بسيارى را خواهد ديد زيرا در وقت مرگ تمام علاقههاى دنيا قطع مىگردد. گاهى
ممكن است مال كم باشد ولى دلبستگى به آن زياد باشد. كسى كه حب ثروت تمام قلبش
را پر كرده، جايى براى ياد و محبت خداوند وجود ندارد. پس افرادى كه خواهان محبت
الهى هستند بايد تلاششان را به كار گيرند تا خانه دل را از تعلقات مادى فارغ
نگه دارند و بتهاى سيم و زر را از كعبه دل فرود آورند و بشكنند؛ علاقه به آنها
را در دل راه ندهند و چنانچه اين محبت وارد قلبشان شده است آن را بيرون آورند،
با اينكه از امكانات مادى استفاده مىبرند، اما هرگز آن را هدف خود نپندارند.
مىتوان گفت دوستى دنيا محبت دروغين است كه انسان نقص را كمال پنداشته و بر
اساس چنين پندار باطلى به آن كمال موهوم علاقمند گردد. محبت كاذب داراى جاذبه
بوده، انسانها را به سوى خود جذب مىكند اما جاذبهاى كه عين دافعه است، چنانكه
افعيها بانفس كشيدن برخى از ح شرات را جذب مىكنند اما نه براى پرورش بلكه براى
نابود كردن. زرق و برق دنيا چنين است كه انسان را جذب مىكند تا او را درهم
بكوبد و نابود سازد و سپس به صورت زباله دفع كند. ولى خداوند نه تنها محبوب
مؤمنان بلكه محب آنان بوده، آنان را به سمت خود جذب مىكند تا آنان را بپروراند
و زندگى معنوى به آنان بخشد، از اين رو مىبينيم در نبردهايى كه بين مردان با
ايمان و مشركان در طول تاريخ اتفاق افتاده است، مؤمنان همواره پيروز بودهاند،
زيرا معرفت آنان كامل بوده، و در پرتو آن اشتياق و علاقه آنان كاملتر است، كه
اين امر با عث ايستادگى آنان شده، در نتيجه پيروزى نصيبشان مىشود.(14)
پىنوشتها
1. ر.ك: آبراهام مزلو؛انگيزش و شخصيت ؛
ترجمه احمد رضوانى؛ مشهد: آستان قدس رضوى، 1372ش، ص 254.
2. سوره بقره، آيه 165.
3. و ان تعدّوا نعمت اللّه لاتحصوها... سوره ابراهيم، آيه 34(و اگر نعمت خدا را
شماره كنيد نمىتوانيد آن را به شمار درآوريد.)
4. ر.ك: طباطبايى، محمد حسين ؛ الميزان فى تفسير القرآن ؛ چ 5، قم: 1371 ش، ج
1، ص 405.
5. حضرت على عليه السلام مىفرمايند:«لذيذترين و زيباترين چيز در بهشت محبت
خداوند است، هنگامى كه بهشتيان نعمتهاى بهشتى را مشاهده مىكنند دلهايشان لبريز
از محبت شده، فرياد مىزنند «الحمد للّه رب العالمين» عبد على عروسى حويزى،
تفسير نورالثقلين ؛ تصحيح هاشم رسول محلاتى ؛ قم: اسماعيليان، بىتا، ج 2، ص
295.
6. ر.ك: رجبى محمود ؛ انسانشناسى ؛ج1، قم: مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى
(ره)، 1380 ش، ص 211.
7. سوره آل عمران، آيه 31.
8. كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 3، ص 68.
9. همانند ادعايى كه قوم بنى اسرائيل مىكردند، خداوند به پيامبر اكرم - صلّى
اللّه عليه و اله و سلم - مىفرمايد:
«قل يا ايّها الّذين هادوا ان زعمتم أنّكم اولياء للّه من دون النّاس فتمنّوا
الموت ان كنتم صادقين و لا يتمنّونه أبداً بما قدّمت أيديهم و اللّه عليمٌ
بالظّالمين» (سوره جمعه، آيه 6 و 7)
بگو اى كسانى كه يهودى شديد اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس
اگر راست مىگوييد درخواست مرگ كنيد؛ و(لى) هرگز آن را به سبب آنچه از پيش به
دست خويش كردهاند آرزو نخواهند كرد و خدا به (حال) ستمگران داناست يهود
مىگفتند ما فرزندان و دوستان وي ژه خداوند هستيم، خداوند به پيامبرش دستور
مىدهد در مقابل بلند پروازى آنها چنين بگو: اى يهوديان اگر شما گمان مىكنيد
كه دوستان خدا هستيد و در ادعاى خود راست مىگوييد آرزوى مرگ كنيد چرا كه دوست
هميشه مشتاق ملاقات با دوست خود است و با مرگ، انسانها به لقاى پ روردگار خويش
مىرسند. اگر شماى يهود در ادعاى خود راست مىگوييد چرا اين اندازه به زندگى
دنيا علاقمند و از مرگ گريزان هستيد. در آيه دوم مىفرمايد آنان هرگز آرزوى مرگ
نمىكنند زيرا آنان اعمال زشت و گناهانى را مرتكب شدهاند كه مىدانند عذابى
دردناك در انتظار آنان است، بنابراين ادعاى آنان كه خود را دوستان خدا
مىپندارند و در عمل به اثبات نمىرسانند، ادعايى بىپشتوانه و غلط است.
فردا كه قيامت آشكارا گردد
هركس كه نه عاشق است رد خواد بود
(مولوى)
10. سوره فتح، آيه 4.
11. سوره آل عمران، آيه 14.
12. به اين دليل كه در چند آيه مىفرمايد: «وزيّن لهم الشّيطان اعمالهم»
(نمل،24؛عنكبوت،38؛ نحل،63؛انعام،43.
شيطان اعمال زشت آنان را در نظرشان زينت داده بود، (و هم اكنون نيز كارهاى
ناپسند را براى انسانها زيبا جلوه مىدهد) آنان هر كار زشتى را انجام مىدادند،
زيبا و هر كار خلافى را صواب مىپنداشتند.
13. سوره فجر، آيه 20.
14. ر.ك عبداللّه جوادى آملى؛ تفسير موضوعى قرآن،ج2 ،قم: مركز نشر اسراء، 1378
ش، ج 11، ص 326.
منبع:
مجله پاسدار اسلام ، شماره 266 بهمن 82