چكيده :
خلاقيت يكي از عالي ترين و پيچيده ترين فعاليت هاي ذهن آدمي است كه
تعليم و تربيت بايد به آن توجه كند . خلاقيت نه فقط به هوش و تفكر بلكه به
سازمان شخصيت فرد نيز مربوط مي شود. يكي ازسؤالاتي كه در چهار دهه گذشته ذهن
بسياري از پژوهشگران و انديشمندان تعليم و تربيت را به خود مشغول كرده اين است
كه آيا مي توان خلاقيت را پرورش داد؟
نتايج تحقيقات (بودو تورنس و...) نشان داده است خلاقيت
كه در تمام فعاليت هاي فردي و گروهي انسان مشاهده مي گردد. با شدت و ضعف بالقوه
و پرورش پذير در همه انسان ها وجود دارد و براي پرورش خلاقيت (سندرز و سندرز)
بايد به كودكان و نوجوانان امكان تفكر داد و آنان را از انجام دادن فعاليت هاي
قالبي و از پيش تعيين شده تا حد امكان بر حذر داشت .
بر اين اساس ، در اين مقاله به بررسي خلاقيت در ابعاد
مختلف از جمله مفهوم خلاقيت و روند تفكر خلاق ، ويژگيهاي افراد خلاق ، عوامل
موثر در خلاقيت ، نقش معلم در پرورش خلاقيت راه هاي ايجاد و پرورش خلاقيت در
دانش آموزان، مي پردازيم .
در بعد اول. ضمن بررسي نظرات مربيان و متخصصان تربيتي
در رابطه با مفهوم خلاقيت و روند تفكر خلاق در جستجوي پاسخ به اين سؤال هستيم
كه آيا خلاقيت فرآيندي دروني است يا بيروني؟ آيا مستلزم انضباط است يا خود
انگيزي؟ در بعد دوم. در جستجوي خصوصيات بارز افراد خلاق هستيم و ضمن اشاره به
نتايج تحقيقات مختلف به بررسي ويژگيهاي شخصيتي و رواني افراد خلاق و تفاوت آن
ها با افراد غير خلاق مي پردازيم . در بعد سوم. عوامل موثر در خلاقيت و تاثير
بر محتواي كتاب هاي درسي را ذكر كرده و عواملي كه مانع تفكر خلاق مي شوند را
نيز مورد بررسي قرار مي دهيم. در بعد چهارم . با توجه به نقش معلم و خانواده در
پرورش خلاقيت به اين سوال پاسخ مي دهيم كه آيا پرورش دهندگان خلاقيت بايد خلاق
باشند؟
معلمان بايد از چه اصولي جهت افزايش مهارت خلاقيت
استفاده كنند؟ نقش خانواده و شرايط محيطي در شكوفايي استعدادهاي بالقوه دانش
آموزان چيست؟
سرانجام ضمن اشاره به روش هاي متعددي كه علماي تعليم و
تربيت براي ايجاد و پرورش خلاقيت و نحوه شكوفايي استعدادهاي خلاق پيشنهاد مي
كنند به نتايج نظرسنجي از گروهي از معلمان پرداخته و روش ها ارتقاي خلاقيت و
ارائه ي راهكارهاي علمي از ديدگاه معلمان را مورد بررسي قرار مي دهيم .
متون درسي و راهبردهاي
خلاقيت در راستاي توليد علم
مقدمه :
خلاقيت يكي از عالي ترين و پيچيده ترين فعاليتهاي ذهن آدمي است كه تعليم
و تربيت بايد بدان توجه كند .
خلاقيت نه فقط به هوش و تفكر بلكه به سازمان شخصيت فرد نيز مربوط مي شود. تربيت
آزادانه كودك در وضعيتي كه والدين داراي علايق قوي گوناگوني باشند باعث بروز
صفت خلاقيت در كودكان ميشود. از اين رو مساله تربيت كودكان و پرورش استعدادهاي
فطري آنان از مسايل بسيار مهمي است كه بايد مورد توجه مربيان و والدين قرار
گيرد و معلمان بايستي امكانات تجلي انديشه خلاق را در مدارس فراهم آوردند و
دانش آموزان به تدريج مفاهيم اساسي علوم مختلف را بياموزند تا با مسايل زندگي،
خلاقانه برخورد كنند و جهان اطراف خويش را در جهت مطلوب تغيير دهنده (1) تصاوير
ذهني كه ما به كودكان خود مي دهيم، آينده آنها را شكل مي بخشند. اين تصاوير
ذهني بصورت پيشگويي هايي هستند كه به تحقق در مي آيندو تصوير ذهني شما ميزان
شاد بودن، مفيد بودن و خلاق بودن كودكتان را شكل مي بخشند، مطمئناً تصوير ذهني
شما براي هر يك از كودكانتان بيش از آنچه انجام مي دهيد و يا به آنها مي گوييد
در رشد انگيزه خلاقيت و موفقيت آنها در آينده موثر خواهد بود.(2) يكي از
سوالاتي كه در چهار دهه گذشته ذهن بسياري از پژوهشگران و انديشمندان تعليم و
تربيت را به خود مشغول كرده است اين است كه آيا مي توان خلاقيت را پرورش داد؟
نتايج تحقيق (بودو، تورنس و ...) نشان داده است خلاقيت
كه در تمام فعاليتهاي فردي و گروهي انسان مشاهده مي گردد، با شدت و ضعف بالقوه
و پرورش پذير در همه انسانها وجود دارد و براي پرورش خلاقيت (سندرز و سندرز)
بايد به كودكان و نوجوانان امكان تفكر داد و آنان را از انجام دادن فعاليتهاي
قالبي و از پيش تعيين شده تا حد امكان بر حذر داشت .
با توجه به اينكه خلاقيت مي تواند شكننده محدوديتها، بر
اندازنده ناتوانيها، شكافنده ناشناخته ها و يابنده نا دانستنيها باشد اين سوال
مطرح ميشود كه چه نوع تصاويري مي تواند الهام بخش كودكان در انجام كارهاي خلاق
بوده و چگونه مي توان نسلي متفكر و خلاق پرورش داد؟
پيشينه تحقيق :
بررسي پيشينه تحقيقات (مك كنين (3)، 1968، مانسفيد (4) و باس، 1981،
كاتل (5) و بوچر 1968، نشان مي دهد كه پيروان اصالت ذات، خلاقيت را يك توانايي
و وصفت بالقوه تلقي مي كردند، ولي حتي متفكران پيشرو (ترمن ( 6)، 1925، كالكس
(7 ) ، 1926 ، گالتن (8)، 1869) نيز بر اين باور بودند كه هر چند خلاقيت نيز
مانند هوش، بعد ارثي دارد، باز هم عوامل محيطي مي توانند بر اين توانايي اثر
بگذارند .
سندرز و سندرز (9)، در كتاب آموزش خلاقيت از طريق
استعاره از طريق تاكيد مي كند كه براي پرورش خلاقيت بايد كودكان و نوجوانان
امكان تفكر داد و آنان را از انجام دادن فعاليتهاي قالبي و از پيش تعيين شده تا
حد امكان بر حذر داشت. در رابطه با پرورش خلاقيت، پژوهشهاي (آلبيرخ (10)، 1978،
محمدي (11)، 1370) نشان داده اند كه افراد خلاق به مراتب بيشتر از افراد غير
خلاق توانايي پرورش خلاقيت را در ديگران دارند .
بر اين اساس در اين مقاله به بررسي مفهوم خلاقيت و روند
تفكر خلاق، ويژگيهاي افراد خلاق، عوامل موثر در خلاقيت، نقش معلم در پرورش
خلاقيت، راههاي ايجاد و پرورش خلاقيت در دانش آموزان مي پردازيم .
مفهوم خلاقيت و روند
تفكر خلاق :
نگاهي به منابع معتبر مربوط به خلاقيت، نوآوري و تفكر خلاق نشان مي دهد
كه ريشه اين اصطلاح در نوع و روش فكري انسان نهفته است. در حقيقت فرد خلاق كسي
است كه از ذهني جستجوگر و آفريننده برخوردار باشد .
درباره مفهوم خلاقيت تعاريف متعدد و گاه متضادي ارائه
شده است ولي در مورد تعريف زير يك اتفاق نظر كلي مشاهده شده است :
«خلاقيت توانايي فرد براي توليد ايده ها، نظريه ها، بينش ها يا اشياء جديد و
بديع و بازسازي مجدد در علوم و ساير زمينه ها است كه توسط متخصصان، اصيل واز
نظر علمي، زيبا شناسي، تكنولوژي، اجتماعي با ارزش تلقي گردد.»(ورنون 1989،ص 94
)
در قرآن نيز از آفرينندگي گاهي بر معني تسخير تعبير شده
است و« تسخر لكم ما في السموات في الارض جميعاً» (سوره جائيه- آيه 13) يعني
خداوند بر پديدههاي طبيعي آنچنان نيرويي بخشيد كه انسان ميتواند با قدرت تسلط
و حاكميتي كه دارد در آن تصرف نموده و هر گونه دگرگوني و سازندگي در آن بوجود
آورد .
«فردريك فروبل»، يكي از مشهورترين مربيان و پرورشكاران
خلاق متوجه مساله خلاقيت بوده و ميپرسيد كه آيا خلاقيت فرآيندي دروني است يا
بيروني؟ آيا مستلزم انضباط است يا خودانگيزي؟ او بر اين عقيده بود كه خلاقيت
يكي از مهمترين نيازهاي انسان است .
امروزه، چهارچوب روانشناسي به ما اجازه ميدهد كه بر
اين عقيده باشيم فرايند خلاقيت ذاتي نيست بلكه ميتواند آموزش داده شود. ما از
طريق آموزش ميتوانيم به كودكان ياد دهيم كه به راههاي غير معمولي فكر كنند و
از طريق تفكر واگرا به بررسي مشكلات پرداخته و به راه حلهاي مناسب دست يابند.
مساله اين است كه اجازه تفكر در اين حيطه را به مربيان بدهيم كه جريان خلاقيت،
جرياني از قبل ساخته شده نيست، بلكه روندي زاينده و قابل تغيير ميباشد. (12 )
«هالپرن» خلاقيت را توانايي شكل دادن به تركيب تازهاي از نظرات يا ايدهها
براي رسيدن به يك نياز يا تحقق يك هدف ميداند. از نظر «پركنيز» تفكر خلاق،
تفكري است كه به نحوي تشكيل شده كه منجر به نتايج تازه و نو ميشود .
به نظر «ويليام جيمز»، همه ما توانايي و استعداد خلاقيت
را داريم ولي متاسفانه در طول زندگي ودر مسير آموزش ياد ميگيريم كه غير خلاق
باشيم. به عبارتي در سطح كلي محيط يادگيري اعم از خانه، مدرسه و اجتماع ما را
به تفكر همگرا عادت ميدهند . (اسپرينتهال، 1977،ص 576) او معتقد است دوران
كودكي سرآغاز شكل گيري روند تفكر خلاق محسوب ميشود (همان منبع، ص 517 )
در دايره المعارف روانشناسي، «آيسنك، آرنولد، مايلي»،
خلاقيت به منزله ظرفيت ديدن روابط جديد پديد آوردن، انديشه هاي غير معمول و
فاصله گرفتن از الگوهاي سنتي تفكر، قلمداد گرديده. در اثر «دورن » (Doron,R) و
«پارو » (,Parot,F1991) خلاقيت استعداد پيچيدهاي است متمايز از هوش و كنش وري
شناختي و محتملاً تابع سيلان افكار، استدلال استقرايي، پارهاي از صفات ادراكي
وشخصيت و نيز هوش واگرا، در حدي كه اين هوش گوناگوني را حلها و فرآوردهها را
مساعد ميسازد. (13 )
در فرهنگ روانشناسي «پيرون » pieron ، خلاقيت چنين
تعريف شده است :
خلاقيت عبارت از كنش اختراعي تخيل سازنده ميباشد كه طبق نظريات «گتزل» و
«جاكسون» چيزي سواي هوش معمولي برخي از محققان (ويلسون، 1956،كراچفيلد،1962)
خلاقيت را نقطه مقابل «همنوايي» ميدانند و به نظر آنها خلاقيت يعني عقايد
اصيل، نظريات متفاوت و نحوه متفاوت نگريستن به مسايل .
اكثر روانشناسان، آفرينندگي و حل مساله را فرايندهاي
مشابهي دانستهاند (ماير، 1930 ،تورنس،1960،دي چكو،كرافورد،1974،گانيه،1977،گيج
وبرلاينر،1984). گانيه بالاترين سطح يادگيري را حل مساله ميداند و معتقد است
كه آفرينندگي نوع ويژهاي از حل مساله است .
«مك كينون» نيز خلاقيت را عبارت از حل مساله همرا با ماهيتي بديع و نو ميداند
. (مامفورد و گوستافون ).
«آزوبل» (1963،ص 110-99) خلاقيت را استعداد بي همتا در
يك زمينه بخصوص ميداند و از نظر «گيلفورد» هوش و خلاقيت دو عامل فكري جداگانه
تلقي شده و هوش را تفكر همگرا و خلاقيت را تفكر واگرا ميداند. از نظر او وجه
تمايز تفكر آفريننده، تفكر واگرا است كه از طريق انعطاف پذيري،اصالت و رواني
ميتوان باز شناخت (سيف: روانشناسي يادگيري و تدريس ).
نظريه پردازان روان شناختي نيز عقيده دارند كه خلاقيت
از حالت برانگيختگي دروني ناشي ميشود. (كراچفيلد،1962) «دچار مس» (1968) معتقد
است رفتارهايي كه از داخل بر انگيخته ميشوند ناشي از نوعي اشتياق براي تجربه
يك امر ميباشند: (14 )
بررسي تعاريف فوق نشان ميدهد كه عدهاي از آن به برانگيختگي دروني، بعضي به
توانايي فرد براي توليد ايدههاي نو، برخي به توانايي حل مساله و نوعي تفكر
واگرا، و نيز به نتيجه و محصول خلاقيت پرداختهاند .
بنابراين نتيجه ميگيريم خلاقيت عبارتست از: توانايي
مشاهده اشياء به روشهاي جديد، يادگيري از طريق تجربيات گذشته و ارتباط آن به
موقعيتهاي جديد، تفكر در راستاي برداشتن موانع و خطوط نا متعارف، استفاده از
ديدگاههاي غير سنتي براي حل مسايل، خلق و ابداع چيزي تازه و ابتكاري، طي كردن
مراحلي فراتر از اطلاعات داده شده. (15 )
بدين ترتيب فرايند آموزش و يادگيري ميتواند تفكر خلاق
را پرورش دهد و افرادي كاوشكر، آفريننده، مشكل گشا، نوآور، مولد و عامل تغيير
را تربيت كند .
ويژگيهاي شخصيتي افراد
خلاق :
پال تورنس (1998) در پاسخ به اين پرسش كه ويژگيهاي شخصيتي چه نقشي در خلاقيت
ايفا ميكند، گفته است شخصيت هم ميتواند خلاقيت را آسان سازد و هم مانع آن
شود . ويژگيهايي از قبيل آمادگي براي خطر كردن، كنجكاوي و جستجوگري، استقلال
انديشه، پشتكار و پايداري، شهامت، استقلال راي، خودآغازگري، ابتكار، پرسشگري
درباره موقعيتهاي معماگونه، و در گير شدن با امور دشوار از جمله ويژگيهاي آسان
ساز خلاقيت محسوب ميشوند. او ميگويد، هر عملي كه ما براي تشويق اين گونه
رفتارها انجام ميدهيم شخص را در جهت خلاقيت بيشتر سوق ميدهد. (سيف،1379 ).
از نظر گيلفورد (1998) ويژگيهايي از بروز خلاقيت
جلوگيري ميكنند، عبارتند از سلطه گري،منفي بافي، مقاومت ترس، عيب جويي، انتقاد
از ديگران، سازشكاري، تسليم در برابر قدرت و كمرويي. (سيف،1379،ص 599 ).
مطالعاتي كه «بارون» (1969) در زمينه شخصيت افراد خلاق
انجام داده است نيز نشان ميدهد كه آنها در مقايسه با افراد عادي خوش بينتر
وداراي انرژي رواني و جسمي استثنايياند. زندگي آنها پيچيدهتر است و به دنبال
تنشاند يا از طريق آزاد شدن آن احساس لذت ميكنند. افراد خلاق، كمتر
ضعيفالنفس بوده و از مسايل و امور آگاهند . (مزلو) آنان به مسايل بنياني
علاقهمندند و تمايل زيادي به خطر كردن دارند .
«نيكسون» (1962)،تورنس(1966) و ليكاك (1979)،ضمن
تحقيقاتي ويژگيهاي دانشآموزان خلاق را چنين عنوان كردهاند:
1- داراي هوش كلامي و فضايي بسيار برجسته
2- داراي هوش بالاتر از سطح متوسط
3- داراي ظرفيتهاي حافظهاي فوقالعاده در ثبت و نگهداري وقايع مختلف
4- آمادگي جهت تجربه امور و فعاليتهاي مختلف
5- استقلال فكري (استاين، 1974 ،ص 548)
6- دارا بودن رفتار مطلوب اجتماعي
7- بيان صريح و روشن (بارون، 1968 )
8- طرز فكر انتقادي، فعال و كنجكاو بودن (استرنبرگ تيلر،جان ديويي،1985)
9 - برخورداري از نوع تفكر واگرا (گيلفورد)
10- علاقهمند بودن به مسايل فلسفي و مذهبي
11- مقاوم، باجرئت، انتقاد پذير و خستگي ناپذير بودن
12- خود جوش، صادق و ساده بودن. (افروز،1365، ص 21 .)
تورنس (1989) پس از 22 سال مطالعه مستمر پيرامون
ويژگيهاي گروهي از كودكان، نوجوانان و جوانان (يعني از 1985 تا 1980) به اين
نتيجه ميرسد كه خمير مايه شخصيت افراد خلاق، استقلال انديشه و شيفتيگي فراوان
آنها در برابر مساله يا فعاليت مورد علاقهشان است. فرد خلاق كسي است كه فكري
نو ومتفاوت ارائه دهد. بالطبع احساس گريز از كانال بنديهاي مشخص ذهني، همنوا
نبودن با ديگران و استقلال طلبي و آزاد انديشي ميتواند پايههاي تراوش تفكر
خلاق و خلق آثار نو را فراهم آورد. بقول «تورنس » خلاقيت شكافتن بنبستها و
دست دادن با فرداست.16
«هيز» (1988)، متذكر ميشود كه افراد بسيار خلاق، اغلب
بطور كامل در كار خود غرق ميشوند. زندگينامه افراد بسيار خلاق اين نكته را
مورد تأكيد قرار ميدهد كه آنها براي عرضه كارهاي مهم، انگيزههاي عالي دارند و
بسيار سخت كوشند .
بدين ترتيب مجموع يافتههاي تحقيقي روانشناسان در مورد
انسانهاي خلاق را ميتوان در 5 دسته زير خلاصه كرد :
1- آفرينش گري و هوش
2- آگاهي و حساسيت
3- انعطاف پذيري و ابتكار
4- شك گرايي و پايداري
5- بازيگوشي فكري و شوخ طبعي
6- ناهمنوايي و اعتماد بنفس .
پژوهشهاي مقدماتي «پال تورنس»، نشان ميدهد كه دانش
آموزان خلاق معمولاً با همگنان خود كمتر سازش ميكنند، به ايدههاي خود بيشتر
علاقه دارند و براي مقبول افتادن و پذيرفته شدن تلاش نميكنند. آنها به علايق
شديد همكلاسيهاي خود نسبت به كارهاي غير درسي و غير ضروري با شك و ترديد
مينگرند و هم جوش نميشوند. و امور جاري را متفاوت از ديگران ميبينند. به
دنبال تكاليف مشكل ميروند و غالباً جوانب مختلف هر موضوعي را به هم ربط
ميدهند و تركيب ميكنند .
عوامل موثر در خلاقيت و
تاثير آن بر محتواي كتب درسي :
كارل راجرز (carl Rogers) ، چگونگي عوامل موثر در خلاقيت را به طريق
تحليلي بيان كرده است و در اين زمينه ميگويد: واضح است كه خلاقيت را نميتوان
با فشار بوجود آورد بلكه بايد به آن اجازه داده شود تا ظهور كند. او معتقد است
كه با فراهم كردن امنيت رواني و آزادي، احتمال ظهور خلاقيت سازنده را ميتوان
افزايش داد. (17 )
«تورنس» شواهدي بدست آورد كه نشان ميداد اوج خلاقيت در
كلاس دوم ابتدائي است ولي به دليل اقرار در مطابقت با ديگران معمولاًاز بين
ميرود. منحني خلاقيت بسياري از كودكان در حدود ده سالگي افت مييابد و آنان
هرگز خلاقيت دوره اوليه كودكي را باز نخواهند يافت. با توجه به اينكه آنان در
اين سن در مدرسه هستند نبايد تاثير خانواده، مدرسه، محتواي درسي، روش تدريس و
شخصيت معلم را در افت خلاقيت كودكان نديده گرفت. محتواي درسي يكي از عواملي است
كه ميتواند در مدرسه، زمينه پرورش خلاقيت را فراهم كند .
علاوه بر موضوعي كه «كارل راجرز» مطرح كرده است عوامل
ديگري نيز در خلاقيت موثر هستند كه اگر بطور صحيح بكار گرفته شوند در شكوفايي
خلاقيت افراد موثر خواهند بود . در اين مقاله اين عوامل و تاثيري را كه بر
محتواي كتابهاي درسي دارند مورد بررسي قرار ميدهيم:
1- نقش اطلاعات در خلاقيت
2- انگيزش و خلاقيت
3- خلاقيت و ميزان خود پذيري
4- تخيل و خلاقيت
5- خانواده و خلاقيت .
1- نقش اطلاعات در
خلاقيت :
اطلاعات يكي از عوامل اساسي خلاقيت وماده خام آن است و به گفته
«ويليام»، خلاقيت مهارتي است كه اطلاعت پراكنده را به هم پيوند ميدهد. نتايج
تحقيقات «هيز» (1988) و «ويش بو» (1988) در رابطه با زندگي 76 آهنگساز و 66
شاعر مشهور نشان داده است كه هيچكدام از ايشان زودتر از پنج سال از شروع دوران
شاعري و آهنگسازي خويش، شعر يا آهنگ قابل توجهي نساختهاند، اين امر نشانه آنست
كه بدون برخورداري از ميزان مطلوبي از دانش نميتوان شاعر، نويسنده، موسيقيدان
و يا فيزيكدان خلاق شد. (18 )
رابطه هوش و خلاقيت :
تحقيقات علمي نشان داده است كه هوش خارقالعاده معادل با داشتن استعداد
خلاقيت نيست، به عبارتي دانش آموزاني كه داراي هوش زيادند، الزاماًافرادي كه
ابداعي ترين ايدهها را خلق كنند، نميباشند (قاسمزاده، حسن، ص 17.) همچنين
محققاني چون رو، (1953) و مك كنيون (1968)، ضمن بررسي هوش افراد بسيار خلاق
دريافتند، آنان از مردم عادي باهوشترند ولي از همكاران غير خلاق خويش
درخشانتر نبودند. «والدچ» و «رانكو » ضمن تاييد اين مطالب اظهار ميدارند كه
داشتن حداقلي از هوش، براي خلاقيت ضروري به نظر ميرسد .
از نظر «پياژه» بوسيله نيروهاي خلاقه است كه كودك
ميتواند دورانهاي مختلف انديشه را طي ميكند. براي اينكه عقل و هوش او رشد كند
بايستي مراحل سختي را بگذراند. انبارهاي از شواهد نشان ميدهد كه دو شيوه
يادگيري و تفكر از وظايف اختصاصي نيمكرههاي چپ و راست مغز حاصل ميشود. قسمت
چپ اطلاعات را بطور خطي، منطقي و متوالي پردازش نموده و اساساً با اطلاعات
شفاهي سر و كار دارد. نيمكره راست، اطلاعات را بطور غير خطي، از طريق درك
مستقيم (شهودي) و بطور همزمان پردازش نموده و با اطلاعات تصويري، شنوائي و
عاطفي سر و كار دارد .
استراتژيهاي تفكر كه بيشتر از ويژگي نيمكره چپ است،
تحليلي، متوالي، ومنطقي است . نيمكره چپ همچنين در درك تمايزها و تفاوتهاي ظريف
تخصص دارد. از آنجا كه فرايند تفكر خلاق نياز به مقدار زيادي تفكر مربوط به هر
دو نيمكره دارد، انتظار ميرود كه هر فرد خلاق ايدهآل كسي باشد كه بتواند
وظايف اختصاصي هر دو نيمكره را به نحوي مكمل ادغام نموده و مورد استفاده قرار
دهد. ولي شواهد موجود حاكي از آن است كه در انواع متعددي از آزمونهاي تفكر خلاق
بزرگان كه در وظايف مغزي نيمكره راست تخصص دارند، تقريباً بدون استثناء از
افرادي كه شيوه ادغام دو نيمكره را بكار ميبرند، پيش ميگيرند. چنين افرادي
همچنين يادگيريهاي خود را بيشتر مورد استفاده قرار ميدهند .
2- انگيزش و خلاقيت :
انگيزش به حالات دروني ارگانيم كه موجب هدايت رفتار به سوي نوعي هدف
ميشود، اشاره ميكند. (19) اخيراًبرخي از روانشناسان اجتماعي (لپر، كرين، نيس
بت،1973 ) انگيزش دروني را از جنبه شناختي تعريف كردهاند، آنها عقيده دارند،
اگر افراد درك كنند كه بواسطه علاقه خود در فعاليتشان مشغول هستند، بطور دروني
انگيخته ميشوند اما اگر فعاليتهاي خود را به عنوان كسب اهداف بيروني ادراك
كنند، بطور بيروني انگيخته ميشوند. نظريه پردازان روان شناختي عقيده دارند كه
خلاقيت از حالت برانگيختگي دروني مرتبط با فعاليت بيشتر از انگيختگي بيروني
مرتبط با فرد منجر به خلاقيت ميشود .
از نظر گيلفورد، تا زماني كه عملي از روي عادت انجام
گيرد، خلاقيتي در كار نيست ولي به مجردي كه اجراي عملي احتياج به تدابير جديدي
داشت، جريان خلاقيت به كار ميافتد. (خلاقيت كودكان، ص 19 )
در برخي نوشته هاي هيجان انگيز بوسيله آينده نگراني
مانند، (الوين تافلر، بنيامين سينگر و فردريك پولاك) درباره وجود رابطه بسيار
قوي بين انگيزه براي يادگيري و نيل به دستاوردهاي خلاق از يك سو و تصوير ذهني
شخص از آينده، از سوي ديگر بحث شده است. «تافلر» معتقد است كه نحوهاي كه
دانشآموز و دانشجو، آينده خود را ميبينند با عملكرد آكادميك آنها و نيز
توانايي آنان براي زندگي، وفق دادن خود با محيط و رشد فكري آنان در يك جامعه پر
تغيير ارتباط مستقيم دارد. (21 )
3- خلاقيت و ميزان خود
پذيري :
تعادل در ميزان خود پذيري در صورتي كه ساير شرايط موجود باشد باعث
ميشود كه انسان در صدد به فعل درآوردن استعدادهاي بالقوه خود از جمله خلاقيت
باشد. نتايج تحقيقات «گراندال» (1954) در ارتباط با ميزان خود پذيري و سازگاري
اجتماعي نشان ميدهد كه هم كساني كه خود را كمتر از آنچه هستند به حساب ميآورند
و به ديگران نشان ميدهند و هم كساني كه خود را بيشتر از آنچه هستند به ديگران
نشان ميدهند، در زندگي اجتماعي موفق نيستند. اين دو گروه در روابط انساني دائم
با مشكلاتي مواجه هستند و با هدر دادن وقت و انرژي، بازده كارهاي خلاقه آنان
كاهش مييابد .
«ميچر» جهت نشان دادن رابطه خودپذيري و اضطراب نتيجه
گرفت، اضطراب يكي از عوامل مهم بازدارنده جريان خلاقيت است و عواملي است كه در
سازش آنها و بازده تحصيلي و خلاقيت آنان اثر سوء ميگذارد .
4- تخيل و خلاقيت :
تخيل نوعي تفكر آزاد است و با بهره گيري از آن كه خمير مايه خلاقيت است،
دنيايي بزرگ پهناور در مقابل چشمان دانشآموزان گشوده ميشود و قادر ميگردد،
آزادانه خيال پردازي كند .
به گفته يكي از روانشناسان معاصر (هارلوگ،1982)، خلاقيت شكلي از تخيل كنترل شده
است كه به نوعي ابداع و نوآوري منجر ميشود. (22 )
به نظر «فرويد»، تفكر خلاق شكل عالي تخيلات آزاد و
بازيهاي دوره كودكي است. به عقيده او سرچشمه خلاقيت را بايد در تجربيات دوره
كودكي جستجو كرد. زيرا چگونگي تجارب دوران خردسالي در ظهور انديشههاي نو
فوقالعاده موثر است. از طرفي تجارب خلاق و تخيلي به ما فرصت ميدهد تا به رشد
استعدادهاي خود براي تفكر، عمل و تبادل نظر پرداخته و بتوانيم به گسترش
مهارتهاي جسمي و ذهني خود، پرورش احساسات، حواس پنجگانه، كشف ارزشها و درك
فرهنگ خود و ديگران بپردازيم.(23) (كارلوس گالبن كين، 1982)
5- خانواده و خلاقيت :
بدون شك خانواده مهمترين نقش را در كنترل و هدايت تخيل و ظهور خلاقيت
دارد . خانوادهها بايد شرايط لازم جهت فعاليتهاي متنوع براي كودكان را فراهم
نموده و فرصتهاي لازم را براي سوال كردن، كنجكاوي و كشف محيط به كودكان بدهند.
تنيبه و تهديدهاي مكرر، آفت خلاقيتهاي ذهن است. زمينه رشد خلاقيت در خانه زماني
فراهم ميشود كه به كودكانتان آزادي زيادي بدهند و به آنها احترام بگذاريد. از
نظر عاطفي در حد اعتدال به آنها نزديك شويد و بر روي ارزشهاي اخلاقي و نه
قوانين خاص تأكيد نماييد. با تشويق و تاييد رفتار كودك و فراهم آوردن زمينههاي
مساعد و تدارك لوازم بازيهاي دلخواه او، قدرت تخيل و خلاقيت كودكان را تقويت
كنيد. خيالپردازيهاي كودكان را سرزنش نكنيد زيرا خلاقيت او را محدود ميسازيد .
مهمترين عامل در بروز خلاقيت انگيزه است و اين انطباق
انگيزه و استعداد تواماً در خلاقيت كارساز است. محيط اجتماعي كودكان و تاييد بر
روي انگيزه خلاق بسيار مفيدتر از تاكيد روي استعداد ميباشد.(24 )
خانواده خلاق به ويژگيهاي دروني نظير پايبندي به
ارزشها، داشتن علاقه به چيزي و صراحت و ركگويي، بيش از ويژگيهاي بيروني نظير
خانواده خوب، حسن سلوك و كوشا بودن، اهميت ميدهند .
از نظر «ويليامز» تماس فعال با محيط زيست طبيعي،
اجتماعي و فرهنگي ميتواند تاثير ثمربخشي بر بازده خلاقيت داشته باشد، به
اعتقاد او هر اندازه محيط خانوادگي و تحصيلي كودك از نظر دانستنيها و اطلاعات
غنيتر باشد به همان اندازه بازده خلاقيت كودك بيشتر است.(25) محيطهاي بيش از
اندازه رسمي و بيش از اندازه آزاد براي خلاقيت نسبتاً مضرند و هرگز نخواهند
توانست خلاقيت را در فرد بطور سالم بپرورانند. «پال تورنس» ميگويد محيطي كه هم
آزادي بيان و هم ارتباط سالم را تبيين كند از لحاظ پرورش خلاقيت بهترين محيط
محسوب ميشود به ويژه اگر پاداشهايي نيز براي رفتارهاي خلاق در نظر گرفته
شود.(26) در كنار خانواده، مدرسه نيز نقش بسيار مهمي در شكوفايي خلاقيتهاي
كودكان دارد .
سن ورود به مدرسه سني بسيار بحراني و حساس در ارتباط با
خلاقيتهاي ذهني است . عواملي همچون تكاليف زياد، تأكيد بر محفوظات، اجراي
برنامههاي هماهنگ و انتظار رفتارهاي يكسان از دانشآموزان، عدم توجه به
تفاوتهاي فردي، اعمال انضباط و مقررات شديد، تشويق به كسب نمرات بالا و ايجاد
جو قوي، رقابتهاي فردي براي ممتاز شدن و عدم شناخت يا بيتوجهي به ويژگيهاي
كودكان خلاق سبب ميشود كه قدرت تخيل و خلاقيت آنها به تدريج كاهش يابد.(27 )
عواملي كه مانع خلاقيت
ميشوند :
«گيلفورد» در اين باره ويژگيهاي زير را نام برده است كه عبارتند از:
سلطهگري، منفيبافي، مقاومت، ترس، عيبجويي، انتقاد از ديگران، سازشكاري،
تسليم در برابر قدرت كمرويي. از موانع ديگر كه بر سر راه خلاقيت دانشآموزان
قرار دارند، عبارتند از:
1ـ عدم اعتماد به نفس
2ـ تمايل به همرنگي
3ـ عكسالعمل منفي
4ـ حذف خيالبافي
5ـ پيشداوريها
6ـ ترس از انحراف وسعي در همنوايي با اجتماع
7ـ ارزشها و هنجاريهاي فرهنگي .
نقش معلم در پرورش
خلاقيت :
پال تورنس (1985) در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيد كه خصوصيات مربي و
شيوههاي آموزش وي ميتواند به افزايش تفكر خلاق بيانجامد. مربياني كه از شيوه
كودك ـ محور در آموزش خود استفاده ميكنند، كودكان را نسبت به محركات محيطي
پيرامون حساس مينمايند. از تأكيد بر الگوهاي قالبي اجتناب ميورزند و كلاس را
چنان سازماندهي مينمايند كه محيطي تنوع و خلاق ايجاد شود. در نتيجه اين روش
موجب افزايش و رشد خلاقيت در كودكان ميشود. بررسي انجام شده نشان ميدهد
معلماني كه خودخواهان تغيير در روشهاي تدريس روزانهشان هستند، توان يادگيري
آفرينندگي را دارند. راهكارهاي آموزشي خلاقيت، محيطي انباشته از كنجكاوي و تنوع
ميآفريند. «وايتهد» معتقد است كه شغل معلمي بايد از يك «قاطعيت ويژه» برخوردار
باشد و معلمان موفق بايد بدقت بدانند كه شاگردانشان به يادگيري چه مطالبي نياز
دارند.(28 )
و اين موضوع بايد مبتني بر استانداردها و اصول منطقهاي
و مدرسهاي باشد و همچنين بايد آگاهي كامل از سطح نسبي وميزان استعدادها و
خلاقيت دانشآموزان داشته باشند.(29 )
بررسي نحوه ارتباط آموزشي معلمان خلاق نشان داده كه آنها معمولاً از روشهاي زير
استفاده ميكنند :
1ـ استفاده از حواس مختلف، توجه به حواس مختلف و
استفاده صحيح و بجا از آنها در فرايند يادگيري. مطالعات (بودو، 1358؛ شهرآراي،
1370) نشان داده است كه اين افراد از امكانات سمعي ـ بصر ي، كامپيوتري،
كانالهاي ارتباطي و ديگر وسايل كمك آموزشي بيشتر بهره ميگيرند .
2ـ استفاده از تجربههاي مستقيم: (نقش پرورش دهندگان
خلاقيت در فراهم آوردن زمينه براي دستكاري اشياء و تجربه و آزمايش، تشويق جهت
پيدا كردن راههاي جديد، ترغيب فراگيران به حدس زدن جهت ابداع و نوآوري )
3ـ استفاده از روش بحث و گفتگوي آزاد و متقابل :
بكارگيري سخنان خود جوش و گفتگوي آزاد و متقابل و غير قالبي (بودو، 1358، نلر
1369) ، تشويق فراگيران به ارائه نظرات و انتقادات خود و فراهم آوردن شرايط
مناسب براي داد و ستد اجتماعي و ذهني، پاسخ غير مستقيم به سئوالات كنجكاوانه
آنها .
4ـ استفاده از روش فعال در تدريس :
تقويت قوه خلاقيت از طريق فعاليتهاي خودبخودي با تكيه بر تجربيات عيني و
امكانات فراگير، رشد و توسعه آزادي عمل و استقلال فراگير، عدم تكيه برحافظه
شناختي و تاكيد بر درك و فهم، تجزيه و تحليل، تركيب، ارزشيابي و حل مسئله در
آموزشي. (روش اكتشافي)
5ـ استفاده از روش بارش مغزي يا كنكاش مغزي :
استفاده از روشهاي گوناگون جهت حل مساله، دادن فرصت لازم جهت تفكر عميق و طرح
نظر خودبطور آزادانه، نقش راهنما داشتن معلم و شركت فعالانه فراگيران در جريان
يادگيري .
6ـ استفاده تلفيقي از تفكر واگرا و همگرا :
ايجاد موازنه منطقي بين اين دو شيوه تفكر و استفاده از آنها در كنار هم. دادن
فرصت به فراگيران در جهت كسب اصول و دانش و اطلاعات در رشتههاي گوناگون به
صورت فردي يا گروهي و فراهم ساختن زمينه مساعد براي تفكر واگرا .
7ـ توجه به تفاوتهاي فردي :
دارا بودن شناخت از تفاوتهاي فردي فراگيران، تطبيق محتوا و روشهاي آموزشي و
پرورش خلاقيت را دارند. بنابراين خلاقيت توانايي ذاتي نيست، بلكه رويكردي روش
شناسانه است كه بيشتر افراد ميتوانند آن را بياموزند. بطور خلاصه ميتوان به
اصول زير بنايي افزايش مهارت خلاقيت به ترتيب زير اشاره كرد :
1ـ نگرش متفاوت معلم به موضوعات درسي .
2ـ استفاده از روشهاي مختلف تدريس وراهكاريهاي متفاوت .
3ـ تغيير در ابزار ارزشيابي و سنجش .
راههاي ايجاد و پرورش خلاقيت :
علماي تعليم و تربيت، روشهاي متعددي براي آموزش خلاقيت پيشنهاد ميكنند كه اغلب
مشابه به يكديگر است كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم :
1ـ احترام به عقايد عادي و غير عادي كودكان .
2ـ طرح پرسشهاي برانگيزنده و محرك .
3ـ تشخيص و تميز استعدادهاي كودكان
4ـ دادن آزادي عمل به كودكان (شكوفايي خلاقيت كودكان، ترزا آمابلي، ص 114 )
5ـ احترام به كودكان و ايمان داشتن به توانايي آنها. (تورنس، اسميت، درو )
6ـ تشويق زياد والدين در انجام كارهاي خلاق .
7ـ حاكم بودن ارزشها نه قوانين .
8ـ داشتن تصاوير ذهني مثبت از آينده كودكان خود .
9ـ احترام به تخيلات كودك
10ـ مشاهده اشياء از نزديك و دستكاري آنها .
11ـ تكميل كردن اشياء و امور ناقص، جملات ناتمام، داستانهاي ناقص، نقاشيها و
تصاوير نيمه تمام و مبهم .
12ـ تدارك فرصتهاي مناسب يادگيري .
13ـ هدايت كودك به سوالات تازه .
14ـ واداشتن به كنجكاوي و كنكاشهاي ذهني .
«تورنس» اصولي براي توسعه تفكر خلاق از طريق مدرسه
ارائه ميدهد :
1ـ حساس كردن دانشآموزان به محركهاي محيطي
2ـ تشويق به دستكاري اشياء
3ـ تشويق عقايد نو
4ـ ايجاد جوي خلاق در كلاس
5ـ آشنا كردن كودكان با فرايند خلاقيت
6ـ ارزشيابي و تشويق يادگيري خود انگيز
7ـ ايجاد فرصت براي تفكر خلاق
8ـ گسترش انتقاد سازنده
9ـ روحيه حادثه جو داشتن
10ـ كسب شناخت در رشتههاي گوناگون
11ـ ارزشمند داشتن تفكر خلاق
نتايج نظرسنجي از
تعدادي معلمان در زمينه خلاقيت :
نتايج بدست آمده از نظرات تعدادي از دبيران مجرب، در زمينه عنوان مقاله به شرح
زير ميباشد :
- اكثراً معتقدند كه ارتباط مستقيمي بين متون درسي و خلاقيت وجود دارد و محتواي
درسي در عين پربار بودن بايد جالب و جذاب بوده و متناسب با نيازهاي فردي و
اجتماعي طراحي شود. به روز بودن مطالب درسي، نقش مهمي در ايجاد خلاقيت داشته و
زمينهساز و تقويت كننده آن ميباشد .
- نحوه شناسايي دانشآموزان خلاق ميتواند استفاده از روش مشاهده رفتار (يا از
طريق مشاهده كارهاي هنري ...) باشد.كه اين از طريق درگيري ذهني دانشآموز نسبت
به مطالب درسي، از عملكرد دانشآموز و از طريق ايجاد انگيزه در آنان، طرح
سوالات معلم از شاگرد و پاسخ غير معمول شاگرد به سوالات، انجام آزمايش و احترام
به عقايد كودكان امكان پذير ميباشد .
- و اما خصوصيات عمده معلمان خلاق را در: علاقه به
مطالعه، پر تحرك بوده و فعاليت و پويايي، نوآوري در طرح درس، پشتكار و جديت،
استفاده از حداقل امكانات جهت آموزش، داشتن ابتكار در تدريس، دارا بودن اعتماد
به نفس، انعطافپذيري، استفاده از فعاليتهاي فوق برنامه (رسمي ـ غير رسمي)،
توجه به تفاوتهاي فردي دانشآموزان، استفاده از وسايل كمك آموزشي، منضبط بودن و
دانش كافي ميدانند .
- عوامل مانع در تفكر خلاق راعبارتند از:
1ـ مسايل مالي و معيشتي (اقتصادي)
2ـ تبعيض قايل شدن
3ـ جمود فكري
4ـ عدم استفاده از وسايل كمك آموزشي
5ـ داشتن مشكلات روحي و عاطفي
6ـ بيحوصلگي و كمبود امكانات
7ـ استفاده از روشهاي سنتي در تدريس
8ـ تكيه بر نمره و امتحان
9ـ تفكر قالبي و همگرا .
راههاي ايجاد و پرروش خلاقيت :
1ـ ايجاد انگيزه در دانشآموزان
2ـ درگيري ذهني با مطالب درسي
3ـ طرح موضوعات جديد
4ـ ايجاد فضاي آموزشي مناسب
5ـ بكارگيري وسايل سمعي و بصري
6ـ تشويق دانشآموزان به تحقيق و پژوهش
7ـ احترام به دانشآموزان
8ـ اهميت دادن به فعاليتهاي فوق برنامه
9ـ مطالعه و تحقيق
- نقش معلم را در پرورش خلاقيت بصورت نقش محوري و به
عنوان سكاندار علم و دانش ميدانند و همچنين ايجاد نمودن روحيه پژوهش
دردانشآموزان و ايجاد انگيزه، ابتكار و تشويق دانشآموزان به فعاليتهاي غير
كلاسي .
و بالاخره نقش تحصيلات والدين و جو عاطفي حاكم بر
خانواده، وضعيت اقتصادي مطلوب خانواده، استفاده از امكانات تفريحي و رفاهي
سالم، ايجاد فضاي سالم و رواني در مدارس وتوجه به علايق و استعدادهاي
دانشآموزان و كمك به انجام پژوهش و تحقيق را عامل مهمي در شكوفايي استعداد
دانشآموزان ميدانند .
منابع و مآخذ :
*فوق
ليسانس علوم تربيتي مدرس دانشگاه آزاد اسلامي
1ـ بررسي رابطه بين ويژگيهاي شخصي و خانوادگي دانشآموزان مقطع راهنمايي
شهرستان بروجرد با خلاقيت درعلوم: شوراي تحقيقات اداره كل آموزش و پرورش استان
لرستان (بيژن دارايي، حسن گودرزي) 77-1376 .
2ـ آمابلي، ترزا، شكوفايي خلاقيت كودكان، ترجمه حسن قاسم زاده، پروين عظيمي.
نشر دنياي نو. ص ص 20ـ19 .
3) Mackinnon, D. W. Education for creativity: A modern Myth. in P.Heist
(Ed), The greative college student, sanfrancisco: Jossey Bass, 1968.
4) Mansfied, R.s, and Busse, T.V. the Psychology of Greativity and Discovery
chicago: Nelson Hall, 1981.
5) Cattle, R. B. and BuTcher. H. j. the Prediction of Achievement and
creativity, New Yourk: Bobbs – Merrill, 1968.
6) Terman, L. M. Genetic studies of genius: vd. 1, Mental and physical
traits of a thousand gifted children. Stanfor, CA: stanford university
Press, 1925.
7) Cox, C.M. the early mental traits of three hundred geniuses, Stanford,
CA: Stanford university Press. 1926.
8) Galton, F. Heveditary Genius, London: Macmillan, 1869.
9ـ مجله رشد تكنولوژي آموزشي، شماره 1، سال يازدهم، مهرماه 1375، ص 23 .
10) Albrecht, K. and Albrecht, s. the creative corporation, Homewood:
Illinois, Dow Jonas Irwin, 1987.
11ـ محمدي ختامان، اصغر، تشكيل گروههاي خلاقيت و نوآوري، ارديبهشت 1370 .
12ـ مفيدي، فرخنده. آموزش و پرورش دبستاني و دبستان. تهران: انتشارات پيام نور،
چاپ دوم، اسفند 1372. ص ص 181 ـ 180 .
13ـ مجله استعدادهاي درخشان ـ سال دوم ـ شماره 2 ـ تابستان 1374 .
14ـ بابا پور، جليل «خلاقيت، توصيف، محدوديتها و روشهاي ايجاد خلاقيت»، نشريه
پيوند، شماره 241، انجمن اولياء و مربيان 1378 .
15) Duffy, Bernadette. “supporting creativity and imagination in Early
Years, USA Buckingham,. Philadelphia, open university press, 1998.
16ـ جمله پيوند، شماره 158 ـ آذر 1371 .
17ـ خانزادي، علي. «خلاقيت كودكان» مجله پويا، كانون پرورش فكري كودكان و
نوجوانان، شماره 5، سال 1355 ).
18) http: // www. elixivar. Com
19ـ سيف، علياكبر، روانشناسي پرورشي. (تهران: آگاه، 1370)، ص 336 .
20ـ باباپور خيرالدين، جليل، «توصيف، محدوديتها و روشهاي ايجاد خلاقيت» ماهنامه
پيوند، شماره 241، آبان 1378 ص ـ 4 .
21ـ همان منبع، شماره 1 ص ص 135 ـ 134 ).
22ـ افروز، غلامعلي. «مباحثي در روانشناسي تربيت كودكان و نوجوانان». (تهران،
انجمن اولياء و مربيان 1371)، ص 103 .
23ـ منبع خارجي، شماره 10، (همان منبع، ص 5 )
24)http: //w.w.w. estahban. Persian blog.com.
25ـ نريماني، محمد. آموزش خانواده، انتشارات شيخ صفي، ص 102 .
26ـ بودن، آلن، خلاقيت در آموزشگاه، ترجمه علي خان زاده .
27ـ همان منبع (24 ).
28ـ مايرز، چت، «آموزش تفكر انتقادي». ترجمه دكتر خدايار ابيلي، تهران:
انتشارات سمت ـ چاپ اول بهار 1374،ص 66 .
Web master @ Lesson Plans Page. Com!
(10 steps to developing A Quality lesson Plan.)
منبع : كتاب
مجموعه مقالات نخستين كنگره بين المللى - دانشگاه آزاد اسلامى
www.creativity.ir