حجاب؛ حق شخصي- اجتماعي

محمد حسين موسوي مبلغ 


چكيده:
حجاب، آن گونه كه بعضي ها پنداشته اند، صرفا يك تكليف شخصي نيست؛ بلكه افزون بر آن يك مسئله عاطفي، رواني، خانوادگي، اجتماعي است.
در اين نوشتار عناوين زير مورد ارزيابي قرار مي گيرند:

1- نخست ديدگاهها و دلايل نظريه پردازاني كه معتقدند حجاب تكليف شخصي محض است و نقد آنها 2- اجتماعي بودن حجاب زن از منظر قرآن كريم
گرچه اجتماعي بودن حجاب، از منظرهاي گوناگون قابل اثبات است، اما در اين نوشتار از منظر ارتباط موضوعي آيات در سوره نور بررسي مي شود.

ترديدي نيست كه درگستره تاريخ اسلام، مسلمانان ازعالم و عامي، شيعه و سني و پيروان مذهب هاي مختلف فقهي و نحله هاي گوناگون كلامي و اعتقادي به صورت اجماع حجاب را واجب و رعايت آنرا بر زن مسلمان الزامي مي شمارند و بي حجابي و بدحجابي را مساوي با مخالفت با قرآن و زير پا نهادن حكم واجب الهي تلقي مي كنند. فتواهاي فقيهان شيعه و سني بر وجوب حجاب و چگونگي آن در لحظه هاي مختلف زندگي از جمله در هنگام نماز، بيانگر اهميت حجاب در اسلام مي باشد كه نيازي به ياد كرد آن فتواها نيست.
اكنون اين پرسش رخ مي نماياند كه آيا حكم حجاب تكليف شخصي محض است؟ يعني خداوند فقط حجاب را بخاطر اظهار عبوديت از زن مسلمان خواسته و بس؟ كه در اين صورت اگر زن مسلمان اين حكم الهي را ناديده انگارد فقط ترك واجب كرده نه بيش از آن و تنها كيفر اخروي دارد و در برابر جامعه هيچ مسؤليتي ندارد.
يا افزون بر اينكه اين حكم، تكليف شخصي هر زن مسلمان است، جامعه اسلا مي در اين حكم نيزسهيم است؟ بگونه اي كه اگر زن مسلمان اين دستورالعمل اجتماعي را به صورت علني زير پا نهد جامعه حق داشته باشد عليه او اعلام جرم كند و حكومت اسلامي نيز مسؤليت داشته باشد تا او را در برابر اين تكليف اجتماعي وادار به امتثال نمايد.
نوشته حاضر پژوهشي است راجع به اين مطلب و كوشيده است كه ديدگاههاي مطرح شده در اين زمينه را تا آنجا كه به قرآن ارتباط پيدا مي كند مورد بررسي قرار دهد.

حجاب، تكليف شخصي محض
تحول فكري كه در رويكرد "نوگرايي" براي تني چند از صاحب نظران عرب، در اواخر قرن 19ميلادي رخ داد، در رابطه با مسأله حجاب از جهات گوناگون دغدغه هاي زيادي پيش آورد، ازجمله اين دغدغه ها شخصي محض بودن حكم حجاب است.

نكته قابل توجه اين است كه پايه گذار اين رويكرد، درجهان اسلام و عرب، كساني بوده اند كه گرچه از متفكران و نو انديشان اسلامي شمرده مي شوند ولي هر يك انديشه و افكارخود را از دنياي غرب و"فمينيسم" بر گرفته اند.

نخستين فرد نوگرا و نوانديش در اين زمينه شخصي بنام " الطهطاوي" (1801-1873م) بود كه در پاريس منصب امامت جماعت يك گروه "نظامي" را به عهده داشت و هم مرجع ديني آنان بود. او تحت تأثير به ظاهر متمدنانه زنان پاريس قرار گرفته بود، به حال زنان مسلمان رقّت مي كرد و در دفاع از حقوق زن كتابي بنام "التلخيص الابريز في تخليص باريز" به رشته تحرير در آورد. او در قسمتي از كتاب خود مي نويسد:
" اگر بپذيريم كه از نظر اسلام، حجاب بر زن مسلمان واجب است هرگز نمي توانيم قبول كنيم كه اين حكم، اجتماعي هم است، زيرا: بين حجاب و پويايي جا معه و بين بي حجابي و انحطاط جا معه هيچ ارتباطي نيست." (الطهطاوي،/ 75 به نقل از امين،/20)

"قاسم امين" (1908) نويسنده مصري، يكي ديگر از نظريه پردازان مسلمان عرب است كه در زمينه حقوق زن، و از جمله مسأله حجاب، اهتمام فراوان به خرج داده است، او از دو زاويه ديني و اجتماعي به مسأله حجاب پرداخته است.
از ديدگاه نخست، پيشاپيش تأكيد مي كند كه اگر در حوزه ديني مطلبي باشد، كه به صورت مستقيم به الزامي بودن حجاب يا اجتماعي بودن آن، دلا لت كند، مانع هر بحث و تشكيك مي شود، از اين رو كه دستورهاي الهي را بدون چون وچرا بايد انجام داد.
اما از منظر دوم، اعتقاد وي اين است كه پوشش زن در اثر برخورد مسلمانان با ديگر ملت ها، بر مسلمانان عارض شد.

قاسم امين مي گويد:
" اگر نهي در متون ديني باشد كه بر وجوب حجاب، دلا لت كند، قطعاً دليل بر اجتماعي بودن آن نيست، چون نه در قرآن و نه در روايت، مطلبي نيست كه بر اجتماعي بودن حجاب دلالت كند، پس اگر واجب بودن آن ثا بت مي شد، قطعاً اجتماعي بودن آن به دست نمي آمد زيرا آن حكم، تنها بر وجوب آن دلالت مي كرد نه بر اجتماعي بودن آن."(همان)
ظاهرحداد (ت:1930م) يكي ديگر از صاحب نظران عرب بود كه به حجاب به عنوان يك امر شخصي مي نگريست.
دكتر محمد شحرور صاحب نظر معاصر عرب پس از نگرش مفهومي به واژگان مربوط به حجاب مي گويد:
"حد ادني درحجاب زن پوشاندن(جيوب - و شرمگاه) است و در عين حال اين يك حكم خشن نيست و هيچ زني به آن ملزم نشده است و اين، يك حكم اجتماعي هم نيست بلكه يك مسأله اختياري و كاملاً شخصي است."(همان)
در اين اواخر، تفكر شخصي پنداري حجاب از مرزهاي فكري عربها عبور كرده و بر بعضي از ايرانيان نيز، تأثير نموده است.
يك نويسنده مي نويسد:
"احكام مربوط به حجاب، هم مثل نماز و روزه و نه مثل احكام حقوقي فاقد ضمانت اجرايي، اجتماعي است."(صدر،/116)

ديگري مي نويسد:
"حجاب امر خواستني و انتخابي است و هيچ مجازاتي، براي غير عامل به حجاب تعيين نشده است و صرفاً گناهي است كه فقط توسط خداوند قابل بازخواست است." (روزنامه نشاط،/3)

نويسنده ديگر مي گويد:
" در مورد حجاب نه تنها شواهدي مبني بر حكومتي بودن آن وجود ندارد، بلكه مواردي در تاريخ شيعه وجود ندارد كه زني به دليل رعايت نكردن حجاب، مجازات شده باشد. هرجا امري، مجازاتي داشته، در كتب روايي، جزء جزء آن ذكر شده است، اما در مورد حجاب، نه تنها روايتي در اين زمينه نداريم، بلكه احاديث زيادي وجود دارد، كه الزام زنان به رعايت حجاب و [همچنين] تقصير آنان را [در ترك حجاب ] به گردن شوهرانشان مي گذارد نه حكومت. حتي مجازات بي حجابي به عنوان تعزير هم سابقه ندارد. احكام مربوط به حجاب هم مثل نماز و روزه و نه مثل احكام حقوقي، فاقد ضمانت اجراي اجتماعي است." (صدر،/116)

دلايل شخصي نگري حجاب و نقد آنها
نو انديشان عرب، به اين مسأله از منظرهاي متفاوتي نگريسته اند. بعضي بدون استناد يا اشاره به هيچ دليل، از شخصي بودن مسأله حجاب سخن گفته اند؛ بعض ديگر، حجاب را از دستاوردهاي فرهنگ يهود در اسلام خوانده است؛ و تكليفي را به نام حجاب نه بصورت تكليف شخصي محض و به گونه تكليف شخصي، اجتماعي، از آموزه هاي اسلامي نمي دانسته اند. اين ديدگاهها چون استنادي به قرآن نداشته اند، در اين نوشتار مورد بحث قرار نمي گيرد.

اما بعض ديگر شخصي بودن حجاب را به قرآن مستند مي كند. و با توجه به برداشت جديدي كه از قرآن ارائه مي كنند، حجاب را به عنوان يك حق اجتماعي نمي دانند. دكتر محمد شحرور، قرآن پژوه معاصر يكي از آنان است كه با ادعاي نو انديشي در قرآن، ديدگاه هاي متفاوت در برابر حجاب ابراز كرده است. گاهي حجاب را نفي، و گاهي هم به عنوان تكليف شخصي معرفي مي كند. او در ضمن بررسي مفهوم واژگان حجاب، پس از ريشه يابي واژه "جيوب" مي گويد:
" جيوب در زن، عبارت است از دو سينه و زير دو سينه، زير بغل، شرمگاه و سرين، بنابر اين زن تنها همين نوع از جيوب را بايد بپوشاند."(شحرور،/606)
وي با استناد با جمله "وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا" (نور/31 ) مي گويد :
" زن دو گونه زينت دارد: زينت ظاهري و زينت باطني آنچه خداوند در خلقت زن، آشكار ساخت، زينت ظاهري است، مانند: سر، شكم، پشت، دستها و پاها و پوشانيدن آنها واجب نيست و آنچه خداوند، در ساختار خلقت زن محقق نموده است زينت باطني است مانند !!!"(همان،/617)
سپس در مقام جمع بندي مي گويد:
" حد ادني در حجاب زن پوشانيدن " جيوب پنهان " است.(همان،/572)
كا ملاً روشن است كه از نگاه شحرور، فقط پوشانيدن قسمتي از "جيوب" كه طبق معناي او مربوط به باطن ساختار وجود زن است واجب مي باشد. سپس در معناي جيوب اظهار مي كند و مي گو يد:
" اين مقدار از پوشش هم، حكم شخصي و در عين حال، تر بيتي است واين حكم شخصي، در جهت تر بيت زن و باز دارندگي او از رفتار منافي عفّت، صادر شده و نه جز غير آن و نه يك حكم خشن و نه حكمي در قلمروي قانون و قابل پيگرد."(همان)
گرچه وي معتقد است كه تمام گفته هاي خود در اين زمينه را در فرايند بازخواني از قرآن، استنباط مي كند؛ اما تأمل در سخنان وي و انطباق گفته هاي او با قرآن و نيز درك تعارض گفتار او، بي ارتباطي ديدگاههاي او را با قرآن كاملاً آشكار مي كند.
آنچه در نقد آن به صورت مختصر مي توان گفت اين است كه واژه "جيب" در مورد انسان به معناي مطلق شكاف به كار نرفته است تا منظور از آيه قسمتهاي باطني بدن زن باشد. چنانكه شحرور مي پندارد؛ بلكه هرگاه در مورد انسان به كار رفته به معناي شكاف پيراهن يا زره اوست.
لسان العرب مي گويد:
" الجيب جيب القميص و الدرع و الجمع الجيوب في تنزيل العزيز " وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ "(نور/31)( ابن منظور،1/288)
تنها يك مورد درباره خود انسان به كار رفته وآن هم به معناي قلب و سينه اوست:
" فلان ناصح الجيب يعني بذالك قلبه اي صدره." (همان)
نويسنده ديگري براي اثبات شخصي بودن حجاب به، استدلال قرآني متفاوتي تمسك كرده است. وي مي گويد:
" در امر حجاب مطلقا، دين با دموكراسي سازگار است؛ زيرا خطاب حكم حجاب در قرآن با مؤمنان و مؤمنات است؛ يعني رعايت حكم، به ايمان افراد واگذار شده كه امر انتخابي و خواستني است و هيچ مجازاتي براي زنان غير عامل به حجاب، تعيين نشده است و صرفاً گناهي است كه فقط توسط خداوند قابل بازخواست است." (روزنامه نشاط،/3)
در نقد اين استدلال بايد گفت جستجو و تتبع در آيات اجتماعي قرآن، به روشني مي نماياند كه بيشترين آيات اجتماعي اين كتاب الهي نيز مؤمنان را مورد خطاب قرار داده است مانند :
" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأنْثَى بِالأنْثَى... " (بقره/ 178)
" اي كساني كه ايمان آورده ايد، در كشتن يكديگر، قصاص بر شما واجب شده؛ آزاد در برابر آزاد و بنده در برابر بنده و زن در برابر زن ... "
آيا حكم قصاص كه مخا طب آن، اهل ايمان مي باشد، از احكام اجتماعي اسلام نيست؟
و ما نند آية كريمة:
" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ... " (بقره/282)
" اي كساني كه ايمان آورده ايد! هر گاه در نتيجه داد وستد و معامله دو سويه، دين بر ذمه شما تعلق گرفت، آن را بنويسيد و يك نويسنده به شيوه عادلانه در بين شما "دو طرف معا مله " بنويسد "
اين آيه كريمه كه بزرگترين آيه در قرآن است جوانب گو ناگون داد و ستد به صورت دين را مطرح كرده است و مخاطب آن هم اهل ايمان است، آيا اين از آيات اجتماعي قرآن نيست؟ بنابراين خطاب به مؤمنان به معناي شخصي بودن تكليف نيست.
برعكس پندار نويسنده، در پاره اي از موارد، عامه مردم اعم از مؤمن و غير مؤمن، مأمور به تقوا شده با اينكه تقوا كاملاً يك امري شخصي است.
" يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ..." (نساء/1)
"اي مردم ! بپر هيزيد ،پروردگارتان را كه آفريد،شما را از يك نفس ..."
وگاهي همه مردم با تعبير " يَا أَيُّهَا النَّاسُ " درجهت سود جستن از طبيعت ،مخاطب قرار مي گيرد ،مانند :
" يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الأرْضِ حَلالا طَيِّبًا... " (بقره/168)
" اي مردم از نعمتهاي حلال و پاكيزه اي كه از زمين مي رويد بهره مند شويد. "
وگاهي هم براي اين سود جستن، با جمله " يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا " مخاطب قرار مي گيرد.
" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ..." (بقره /172)
" اي كساني كه ايمان آورده ايد! از پاكيزه ترين چيزهايي كه به شما روزي داديم بهره مند شويد. "

حجاب، تكليف شخصي و حق جامعه
آن گونه كه بعضي ها پنداشته اند، پوشش زن تنها تكليف شخصي نيست، بلكه يك مسأله عاطفي، رواني، خانوادگي، اجتماعي است كه ريشه در فطرت انسانها دارد. از روزي كه خدا انسان را آفريد ، همراه با نياز فطري به پوشش آفريد و آن را جزء غريزه او قرار داد .
از لحظه اي كه آدم و همسرش حوا در پي اغواي شيطان نافرماني خدا را كردند و از درخت ممنوعه تناول نمودند، مهمترين و نخستين كيفر آنان از سوي خداوند اين شد كه لباسهاي آنان از تن آنان فرو ريخت و بدن و عورت آنان اشكار گرديد و خود آنان نيز به دليل غريزي بودن حجاب، در پي اين كشف حجاب، بي تفاوت نماندند، بلكه با اصرار مي كوشيدند تا بدن و عورت خود را با برگهاي گلها و درختان بپوشانند.
" فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِي..." (طه/121)
"آدم و همسر او از آن درخت تناول كردند پس لباس آنان بر تن آنان ريخت و بدنشان برهنه شد و مي كوشيدند تا با برگهاي درخت خود را بپوشانند".
نگرش عميق و بي غرضانه به آيه هاي حجاب و سوره هايي كه اين آيه ها در آنجا آمده است، به روشني مي نماياند كه حجاب، افزون بر اين كه تكليف شخصي بانوان مسلمان است حق جامعة ديني نيز مي باشند .

مفسران و قرآن پژوهان نامدار مسلمان، از شيعه و سني، چون ابوحامد غزالي و علامه طباطبايي از مفسران شيعه، به وحدت موضوعي، هماهنگي آيات يك سوره و رابطة منطقي بين آيات معتقدند.
از منظر اين صاحب نظران، گرچه در بسياري از سوره هاي بزرگ قرآن كريم، آيات متنوع و به ظاهر متناقضي وجود دارد؛ ولي همه آيات يك سوره هماهنگي خاص و پيوستگي منطقي با يكديگر دارند.

غزالي در بيان اين نكته كه غرض" از نبودن اختلافات در قرآن " چيست؟ مي نويسد:
"مراد از نبودن اختلافات در قرآن، اين نيست كه مردم در فهم و تفسير آن هرگز اختلاف نخواهند كرد، بلكه مقصود نفي اختلاف و ناهمخواني از ذات قرآن است. گستره كلام الهي، منزه از اختلافات و ناهمگوني هاي سخن عادي بشر است كه ابتداي آن به انتهاي آن شباهت نداشته و روايات مختلفي از درجات فصاحت و سخنوري است ؛ قرآن بر يك شيوه و اسلوب و بر يك مرام و گونه از نظر نظم و ارتباط در ماده و صورت نازل شده است؛ در حالي كه كلام آدميان، در بردارنده اختلافات بسيارند. و در بردارنده فراز و نشيب هاي فراوان و تب و تابها و تحولات گوناگون است" ( العك،/196)
از سخنان غزالي، هماهنگي بين آيات و وحدت موضوعي سوره ها به روشني فهميده مي شود.

مرحوم علامه طباطبايي، در زمينه ارتباط بين آيات و هماهنگي آيه ها با يكديگر مي نويسد:
"در قرآن مردمان رابه تدبر در آيات، ترغيب كرده است، تا ببينند كه اختلافي بين آيات نيست. آيات بعدي، آيات پيشين را تصديق كرده بي آنكه هيچ گونه اختلافي بين يكديگر فرض شود، شاهد بر يكديگرند.

در قرآن هيچ گونه اختلافي نيست، نه بصورت تناقض و نه به عنوان اين كه بعض آيات، آيات ديگر را نفي كند و نه به صورت تفاوت كه آياتي از نظر تشابه بيان و يا متانت معاني و مقاصد با آيات ديگر، اختلاف داشته باشد كه برخي به لحاظ بنيان و ريشه و اساس، استوار و محكم تر از بعضي ديگر باشد.

بر همين اساس كه قرآن، بشر را به تدبر در خويشتن دعوت كرده است و بدين امر رهنمون كرده كه قرآن، كتابي است كه از سوي خداوند نازل شده است."(طباطبايي،5/2)
بعضي از قرآن پژوهان معاصر، در نتيجه تحقيقاتشان در رابطه با مجموعه آيه هاي گردآوري شده در داخل يك سوره، از وحدت موضوعي، تمام آيه هاي يك سوره خبر داده و گفته است كه همة آيه هاي يك سوره گرچه مطالب متنوعي را بيان مي كنند، ولي در نهايت در صدد بيان مطلب يگانه اي هستند كه آن مطلب غرض اصلي سوره و معيار گردآوري آيه ها در يك سوره مي باشد.(جاسبي، 1/338)
با توجه به مطالبي كه بيان شد، آياتي كه پوشش را بر زن مسلمان واجب كرده در دو سوره قرآن قرار دارد؛ سورة مباركة نور و سورة مباركة احزاب.
در اين نوشتار از آن دو سوره تنها به سورة مباركة نور نظري مي افكنيم و بررسي آيه هاي سوره احزاب را به وقت ديگر واگذار مي كنيم.
بر فرض اينكه وحدت موضوعي آيه ها را در همه سوره ها نپذيريم، باز هم سورة مباركة نور در صدد بيان يك مطلب است و آن احكام اجتماعي زنان و مردان مي باشد؛ احكامي كه شخصيت والا و كرامت انساني هر يك از مرد و زن در گرو آن احكام مي باشد؛
مناسب است به دستورالعمل هاي بعضي از آيات اين سوره اشاره شود. نخستين آية اين سوره، از نزول سوره و واجب بودن احكام آن خبر مي دهد.
" سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ" (نور/1)
" سوره اي است كه ما آن را نازل كرديم و ( احكام آن را ) واجب كرديم و در آن سوره آيه هاي روشن نازل كرديم تا شايد شما پند بگيريد"
آيه دوم سوره دستوري است به اجراي "حد" بر مرد و زني كه مرتكب عمل شنيع زنا شده باشند و در ادامه آيه مي فرمايند:
"... وَلا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ" (نور/2)
" ودر مورد آن دو در جهت اجراي حكم خدا، رأفت و مهرباني به كار نبريد، اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد و بايد عذاب آن دو را طايفه اي از مؤمنان مشاهده كنند".
آية سوم، ويژگيهاي همسر گزيني مردان و زنان فاجر و زنا كار را بيان مي كند و مي فرمايد:
" مرد زناكار جز با زن زناكار و مشرك، ازدواج نمي كنند و زن زنا كار جز با مرد زناكار يا مشرك ازدواج نمي كنند."
آيه هاي چهارم و پنجم، كيفر كساني را اعلام مي كند كه به زنان "محصنه" نسبت ناروا مي دهد و براي اثبات مدعاي خود، نمي تواند چهار شاهد تهيه كند چنانكه مي فرمايد:
"كساني كه به زنان "محصنه" نسبت ناروا مي دهند و نمي توانند چهار شاهد ارائه كنند، به هر يك از آنان هشتاد تازيانه بزنيد".
سپس از پايين آمدن موقعيت اجتماعي آنان خبر داده و مي فرمايد:
"... وَلا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا" (نور/4)
" و گواهي آنان را هرگز نپذيريد"
آيه هاي 6-10حكم شرعي كساني را بيان مي كند كه به همسرانشان نسبت ناروا مي دهند و نمي توانند چهار شاهد براي اثبات مدعاي خودحاضر كنند.
آيات 11- 18 داستان "افك" ومسائل مربوط به آن و سخن گفتن بدون علم در مورد اشخاص و بر حذر داشتن انسانها از برداشتهاي باطل و ناروا را باز گو كرده است .
آيات 19-21 از عاقبت سوء و پيامد ناگوار، گسترش و شايعه سازي عمل خلاف خبر داده و كيفرهاي سخت دنيوي و اخروي براي گسترش دهندگان عمل هاي ناروا و خلاف بيان كرده و اين كار را از وسوسه هاي شيطان ياد كرده است.
آية 22 توصيه اي است بر ثروتمندان و توانگران مبني بر حمايت هاي مالي از نزديكان ، خويشاوندان و مسكينان.
آيه هاي 23-25 باز هم ، كيفر اخروي سخت براي كساني بيان مي كند كه به زنان "محصنه" بي خبر و غافل ، نسبت ناروا مي دهند .
آيه26، ويژگي هاي همسر گزيني مردان و زنان را بيان مي كند و مي فرمايد:
" زنان خبيث از آنان مردان خبيث و مردان خبيث از آن زنان خبيث و زنان پاكيزه از آن مردان پاكيزه و مردان پاكيزه از آن زنان پاكيزه اند..."
آيه هاي 27-28-29 مسلمانان را از وارد شدن به خانه ديگران ، بدون اجازه ، نهي مي كند . و در صورت اجازه گرفتن از صاحب خانه، شرايط وارد شدن را بيان مي كند. با توجه به اينكه احكام اين سوره ، در نخستين آية آن، واجب اعلام شده است ، اين پرسش مطرح است كه آيا مجموعه 28 آيه بيان شده در اين سوره ، در صدد بيان احكام اجتماعي مسلمانان است يا احكام واجب شخصي ؟

اگر بگوييم احكام ياد شده ، شخصي است ، بايد گفت در قرآن كريم ، هيچ احكام اجتماعي وجود ندارد، و بلكه تمام شيوه هاي رفتاري جوامع انساني، شخصي محض است. بي گمان ، اين سخن بيهوده و باطل است ، پس نتيجه اين كه، همه احكام ياد شده كه در 28 آيه پيشين با پيوستگي تمام، بيان شده، احكام اجتماعي مسلمانان از زنان و مردان است.
در آية 30 سورة مباركة نور، نگاه به نامحرم بر مردها تحريم شده و دستور داده است كه بدنشان را در برابر زن نامحرم بپوشانند.
آيه 31 كه آيه نسبتاً طولاني است حكم و چگونگي پوشش زنان و موارد استثنايي آن را به تفصيل و گستردگي تمام اعلام كرده است.
" وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الإرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ" (نور/31)
" و به زنان با ايمان بگو: ديدگان خود را [از هر نامحرمي] فرو بندند و پاكدامني ورزند و زيورهاي خود را آشكار نگردانند؛ مگر آنچه طبعاً از آن پيداست، و بايد روسري خود را بر گردن خويش [فرو] اندازند و زيورهايشان را جز براي شوهرانشان يا زنان [همكيش] خود يا كنيزانشان يا خدمت كاران مرد كه [از زن] بي نيازند يا كودكاني كه بر عورتهاي زنان وقوف حاصل نكرده اند، آشكار نكنند و پاهاي خود را [به گونه اي به زمين] نكوبند تا آنچه از زينت هايشان نهفته مي دارند معلوم گردد. اي مؤمنان! همگي [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه كنيد اميد است كه رستگار شويد."
آيه هاي 33-32 با اتصال و پيوستگي به آيات پيشين و بدون قطع ارتباط بين آنها و آيه هاي قبل، حكم ازدواج و شرايط آن را به تفصيل، بيان مي كند.
نگرش در اين سوره مي نماياند كه همة آيه هاي آن از نخستين تا آخرين آية اين سوره احكام واجب و اجتماعي مسلمانان را در رابطة بين زن و مرد بيان كرده است و ما فقط از باب نمونه از اول سوره تا اينجا را به صورت مختصر بررسي نموديم.

آيا ممكن است تمام احكام اين سوره، احكام شخصي- اجتماعي زن و مرد مسلمان باشد و تنها يك آية آن يعني آية حجاب با همة اهميتي كه در ثبات، استحكام، سلامت ساختار و حفظ بهداشت روان جامعه اسلامي دارد؛ اجتماعي نباشد وتنها شخصي محض باشد؟ ارتباط و پيوستگي موضوعي آيات بهترين گواه بر اين واقعيت است كه حجاب و پوشش زن، همچون ساير احكام قبل و بعد در سوره، حكم شخصي- اجتماعي است و نمي تواند استثناي از آنها باشد.


منابع و مآخذ:
1. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، نشر ادب الحوزه، قم، 1405هـ
2. العك، خالد عبدالرحمن؛ اصول التفسير وقواعده، دارالكتب الاسلامية، بيروت.
3. امين، مهدي؛ " مسئلة الحجاب في القرآن"، ( درنگي در نظريات دكتر محمد شحرور ) ترجمه علي مازاريان؛ ماهنامه المنهاج، شماره9 بيروت.
4. جاسبي، محمد بهرام؛ فرهنگ علوم سياسي ، انتشارات گوتنبرگ.
5. روزنامه نشاط ،17/3/1387
6. شحرور، محمد؛ الكتاب والقرآن قراءة معاصرة، دمشق، 1999م.
7. صدر، شادي؛ " آيا حكومت مسئول بي حجابي است؟ "، ماهنامه زنان، شماره 103، 1382ش.
8. طباطبايي، سيد محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن،انتشارات اعلمي، بيروت.


منبع: فصلنامه پژوهش‌هاي قرآني، شماره 51