همسر ايده‌آل 

احمد محيطي اردكاني    


ازدواج، يك پديدة اجتماعى مهم است كه در امر آن نبايد سهل‏انگارى شود؛ زيرا انتخاب شريك و هم‏رازى براى طول زندگى مطرح است. پس، بايد با چشمى باز و تحقيقى كافى اقدام نمود.

امتيازات همسر ايده‏آل‏
يكى از مهم‏ترين آرزوهاى پسران و دختران، انتخاب همسر ايده‏آل است و در پى جواب اين سؤال كه: كدام همسر با چه امتيازاتى ايده‏آل خواهد بود؟
در هر مكتب و مرامى براى اين منظور امتيازات و ملاك‏هاى خاصّى وجود دارد و اما در اسلام، كه ديني جهانى و براى سعادت تمام انسان‏ها، (مرد و زن) در تمام شئون زندگى برنامه دارد؛ براى همسر ايده‏آل امتيازاتى بيان گرديده كه بعضى از آنها، زيربنايى و اصيل و غير قابل چشم‏پوشى است و برخى، روبنايى و ظاهرى است. اگر زن و مردى داراى هردو نوع امتياز باشند، بدون ترديد «همسر ايده‏آل» خواهند بود. اما اگر بعضى يا هيچ يك از امتيازات روبنايى را دارا نباشد، اما صاحب امتيازات زير بنايى و اصيل باشد، باز اين مرد و زن، همتا و كفوّ همديگرند.
و اما اگر زن يا مردى، امتيازات زيربنايى را نداشته باشد و صاحب تمام امتيازات ظاهرى باشد، اين شخص هرگز براى يك مؤمن «همتا و ‏كفو» نخواهد بود. و بسيار كم اتفاق مى‏افتد كه ازدواج با او، انسان را به ايده‏هايش برساند، بلكه اكثر اين نوع ازدواج‏ها، ناموفق خواهد بود.
جمال و زيبايى، مال و ثروت، حسب و نسب و برترى خانوادگى، شخصيت‏ اجتماعى، شغل پردرآمد، برجستگى مقام و منصب دنيايى، سنّ و سال، رنگى چنين و چنان و... همه از امتيازات ظاهرى و روبنايى و در درجة دوم است؛ بدين صورت كه اگر هر كدام از آنها نبود، مشكلى در همتايى زن و مرد در امر ازدواج ايجاد نمى‏كند، در صورتى كه آن امتياز اصيل و زيربنايى، وجود داشته باشد.

امتياز زيربنايى و اصيل‏
تنها امتيازى كه مورد سفارش اسلام است و موجب تداوم ازدواج و خوشبختى مرد و زن مى‏گردد، و زيربنايى‏ترين امتياز در امر ازدواج قرار دارد، «دين و اخلاق» است كه با وجود اين امتياز اگر بعضى يا هيچ كدام از امتيازات ظاهرى نباشد، مشكلى در امر ازدواج به وجود نخواهد آمد؛ بلكه به وعدة قرآن كريم و روايات، اكثر آن امتيازات در طول زندگى با عنايت و لطف الهى به دست مى‏آيد.

خداوند مى‏فرمايد: )ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله(1؛ «اگر فقير باشند (ازدواج كنند)، خداوند از فضل خود آنها را بى‏نياز مى‏كند.»

امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«اذا تَزوَّجَها لِدِينها رزقَهُ اللّهُ المالَ وَالجمالَ2؛ مرد اگر زن را به خاطر دين او بگيرد، خداوند مال و جمال هم به او مى‏دهد.»

براى روشن شدن اين مطلب، بعضى از امتيازات ذكر شده در روايات را بررسى مى‏كنيم:

ثروت و جمال‏
گاهى مرد براى انتخاب همسر، جز زيبايى يا ثروت چيزى در نظر نمى‏گيرد و ملاك همة امتيازات همسر ايده‏آل او فقط زيبايى و ثروت است. بنابر تصريح تعدادى از روايات، او به همين هدفش هم نائل نخواهد شد.

امام باقرعليه السلام نقل مي‌كند كه پيامبر( َص ) فرمود:

«مَنْ تَزوّجَ امْرأَةً لا يَتَزَوّجَها الاّ لِجَمالها لَمْ يَرَ فيها ما يُحِبُّ. وَ مَنْ تَزَوَّجَها لِمالِها لا يَتَزَوَّجَها الاَّ لَهُ وَكَّلَهُ اللّهُ الَيهِ، فَعَلَيْكُمْ بِذاتِ الدّين3؛ كسى كه در ازدواج هدفش تنها زيبايى است، به اين هدف نخواهد رسيد و كسى كه هدفش ثروت است، خداوند او را به همان ثروت وامى‏گذارد (و ثروت، عامل نجات او نخواهد شد). بنا براين، بر شما باد به اين كه همسر دين‏دار را برگزينيد.»

در روايت ديگر، امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: «هرگاه مردى با زنى به خاطر جمال يا ثروت زن ازدواج كند، خداوند او را به همان جمال و ثروت وامى‏گذارد (از خير و بركت ديگر زن، بهره‏مند نمى‏شود) و اگر به خاطر دين ازدواج كند، خداوند جمال و زيبايى را به او خواهد داد.»4

پيامبر اكرم‏( َص )فرمود: «ايّاكُم و خَضْراءُ الدَّمَنْ5؛ از سبزه‏اى كه در لجن زار روييده، بپرهيزيد.» عرض شد: يا رسول اللّه! منظور چيست؟ فرمود: «المَرأَةُ الحَسْناء فى‏ مَنْبَتِ السُّوء؛ زن زيبايى كه در خانواده‏اى بد تربيت شده باشد (و از اخلاق الهى بى‏بهره باشد).»

زن نيز در انتخاب شوهر، بايد «دين و اخلاق» را ملاك خود قرار دهد. حضرت على‏عليه السلام فرمود: رسول اكرم‏( َص ) مى‏فرمود:

«هرگاه خواستگارى آمد كه در مورد «دين و اخلاقش» او را مى‏پسنديد، جواب مثبت به او بدهيد...»6

از امام رضاعليه السلام نقل شده است:

«هرگاه مردى كه دين و اخلاقش را پسنديدى براى خواستگارى دخترت آمد، جواب مثبت به او بده، فقر و تهيدستى او مانع تو از جواب مثبت دادن نشود؛ زيرا خداوند مى‏فرمايد: اگر فقير باشند، خداوند آنها را از فضل خود بى‏نياز مى‏كند. »7

خاندان و حسب و نسب‏
يكى از افكار غلط و غير منطقى، اين است كه بعضى مى‏گويند: او، همتاى ما نيست و به خاندان ما نمى‏خورد؛ زيرا داراى فاميل نيست و يا در فلان نژاد است.

انسانيّت و شرافت انسان، به علم و كمالات معنوى و دين و اخلاق است. نژاد و فاميل و امتيازات ظاهرى و ساختگى، ملاك برترى نخواهد بود.

امام صادق عليه السلام فرمود:

رسول خدا( َص ) دختر عمويش به نام «ضباعه» دختر زبير بن عبدالمطلب را همسر مقداد بن اسود قرار داد (با اين كه ضباعه، سرشناس و مقداد، گمنام بود). و با اين كار، خواست امر ازدواج آسان گردد و از سطح طبقه‏بندى، پايين آيد و مردم همين شيوه را از آن حضرت پيروى كنند و بدانند كه:

انّ اكرمكم عنداللّه اتقاكم(8 ؛ «همانا گرامى‏ترين شما در پيشگاه خدا، پاكترين شما مى‏باشد.»9

و در روايت ديگر، هنگامى كه ازدواج ضباعه با مقداد تحقق يافت، عده‏اى از بنى‏هاشم نزد پيامبر( َص )آمدند و در اين باره انتقاد كردند. رسول اكرم( َص ) فرمود:

«إنّى إنّما أَرَدْتُ أَنْ تَتَّضَعَ المَناكِحَ‏10؛ همانا خواستم بلند پروازى در ازدواج‏ها را به پايين بكشم».

و در نقل ديگر، پيامبر( َص ) فرمود:

«من، زيد بن حارثه را همسر زينب (دختر عمّه‏ام) - دختر جحش - قرار دادم و همچنين ضباعه دختر زبير بن عبدالمطلب را همسر مقداد نمودم: لِيَعلَمُوا أنَّ أشْرَفَ الشَّرَفِ الإسلام‏11؛ تا مردم بدانند كه برترين شرافت‏ها، اسلام است.»

على بن اسباط - يكى از بزرگان اصحاب امام باقرعليه السلام - در مورد ازدواج دخترانش نامه‏اى براى آن حضرت نوشت كه: شوهرانى مثل خودم (كه زندگى خوبى داشته باشند) نمى‏يابم، چه كنم؟

امام باقرعليه السلام در پاسخ نوشت:

«مقصود تو را فهميدم كه شوهرى مانند خودت را نمى‏يابى؛ ولى در اين باره، كار را به تأخير نينداز؛ زيرا رسول خدا( َص ) فرمود: هرگاه شخصى كه از دين و اخلاق او راضى هستيد به خواستگارى آمد، همسر به او بدهيد و گرنه، فتنه و فساد بزرگ رخ مى‏دهد.»12

پيامبراكرم( َص )مى‏فرمود:

«هرگاه خواستگارى آمد كه در مورد دين و اخلاقش، او را مى‏پسنديد، جواب رد به او ندهيد.» راوى مى‏گويد: عرض كردم: گرچه از نظر نسب در طبقة پايين باشد؟ فرمود: «آرى، اگر دين و اخلاق وي را پسنديديد، به او همسر بدهيد و گرنه، فتنه و فساد عظيم در زمين رخ مى‏دهد.»13

همتايى در ازدواج‏
زن و مرد مؤمن، همتا و كفو يكديگرند؛ اگرچه يكى از آن دو، يا هر دو، بعضى يا هيچ يك از امتيازات ظاهرى را دارا نباشند. لذا پيامبر( َص ) مي‌فرمود:

«... المُؤمنُ كُفْوٌ للمؤمِنَةِ والمُسلِمُ كُفْوٌ لِلمُسلِمَة؛14 ... مرد مؤمن، همتاى زن مؤمن و مرد مسلمان، همتاى زن مسلمان مى‏باشد.»

در روايات متعددى از امام صادق‏عليه السلام نقل شده كه آن حضرت فرمود: «اَلْكُفْوُ أن يَكُونَ عَفيفاً وَ عِنْدَهُ يَسارٌ15؛ همتاى مناسب براى زن، آن شوهرى است كه با عفت و پاكدامن باشد و مخارج زندگى خود را بتواند اداره كند (نه اين كه داراى ثروت كذائى و غيره باشد).»
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: خداوند متعال آنچه مورد نياز بشر مى‏باشد، به پيامبرش تعليم داد؛ يكى از تعليمات خداوند متعال به حضرت رسول‏( َص )اين است:
روزى آن حضرت بالاى منبر رفت، پس از حمد و ثناى الهى، فرمود: جبرئيل بر من نازل شد و اين پيام را از طرف خداوند متعال به من داد و فرمود: «دوشيزگان همانند ميوه‏هاى روى درختان هستند كه اگر رسيده شوند، بايد آنها را چيد، و گرنه تابش خورشيد، آن ميوه‏ها را تباه مى‏كند، و باد، اجزاء فاسد شدة آنها را پراكنده مى‏سازد. همچنين دوشيزگان وقتى كه به سنّ رشد رسيدند، دوائى براى آنها جز شوهرانشان نيست، و در غير اين صورت، در پرتگاه خطر فساد هستند؛ زيرا آنها بشر هستند (و غريزة جنسى دارند، فرشته نيستند).»

در اين هنگام، مردى برخاست و گفت: اى رسول خدا! با چه كسى ازدواج كنم؟

پيامبر( َص ) فرمود: «أَلأَكْفاء؛با همتاهاى خود.»

او پرسيد: همتاهاى ما كيانند؟

پيامبر( َص ) فرمود: «أَلْمُؤمِنُونَ بَعْضُهُمْ أَكْفاءُ بَعْضٍ؛ مؤمنان همتاهاى يكديگرند.» و اين جمله را دوبار تكرار كرد.16

بنابراين ملاكِ همتايى، اسلام و ايمان است نه قيافه و نژاد و...

ازدواج پيامبر( َص ) با حضرت خديجه‏ سلام الله عليها
يكى از كامل‏ترين الگوها، ازدواج حضرت محمد( َص ) با حضرت خديجه سلام الله عليها است. پيامبر گرامى اسلام( َص ) در حالى به خواستگارى حضرت خديجه سلام الله عليها مى‏رود كه از نظر ظاهر، جوانى يتيم و فقير است و حضرت خديجه‏3از بانوان ثروتمند مكه مى‏باشد. پيامبر( َص ) در 25 سالگى است و خديجه در 40 سالگى كه قبلاً دو شوهر ديگر نيز داشته كه از دنيا رفته بودند. پذيرش حضرت خديجه پيامبر را به همسرى به خاطر آينده نگري بى‏نظير وى بود، همان‌گونه كه اقدام پيامبر براى اين ازدواج نه به خاطر ثروت خديجه، بلكه به جهت فضيلت و شرافت و اخلاق نيكوى وى بود. زيرا حضرت خديجه در آن عصر بدين صفات نيكو، مشهور بود؛ آن‌گونه كه از خطبة عقد وى كه ابوطالب آن را قرائت كرد، به خوبى مشهود است. ابوطالب گفت:
«گرچه برادر زاده‏ام محمد از نظر مالى، فقير است؛ ولى از نظر كمالات معنوى بى‏نظير مى‏باشد. «ثروت»، عطائى است كه خداوند به قدر ضرورت و نياز در اختيار بشر قرار داده و مانند سايه‏اى است كه نابود مى‏شود. محمد، به خديجه و خديجه، به محمد علاقه‌مند هستند. ما براى خواستگارى بر اساس رضايت خديجه‏ و امر او، آمده‏ايم...»17
و در بعضى از روايات، ابوطالب حضرت خديجه‏ سلام الله عليها را چنين توصيف كرد:
«همانا برادرزادة ما، خواستگار دختر گرامى شماست كه داراى سخاوت و عفت است. او، بانوى بلند مقام و معروف در ميان شماست. فضل و ارجش زبانزد مردم است. شأن او، ارجمند مى‏باشد.»18

اين صفات و فضيلت‏هاى معنوى حضرت خديجه3بود كه او را شايستة همسرى برجسته‏ترين انسان عالم خلقت؛ يعنى حضرت محمد( َص )نمود.

ازدواج جُوَيبر و ذُلفا
يكى از ازدواج‏هايى كه در زمان پيامبر( َص ) به دستور آن حضرت انجام شد و الگويى براى بعضى ازدواج‏ها در زمان ائمه: نيز قرار گرفت و بايد سر مشقى براى ديگر ازدواج‏ها باشد، ازدواج جويبر و ذلفا است.

ابوحمزة ثمالى مى‏گويد:
در خدمت امام محمدباقرعليه السلام نشسته بودم كه خادم حضرت آمد و براى مردى (منجح بن رياح) اجازة ورود خواست، امام نيز اجازه داد. «منجح» سلام كرد. حضرت به او جواب داد و خوش آمد گفت و او را نزديك خود جاى داد و از حالش جويا شد. «منجح» گفت: فدايت شوم! من دختر فلانى را كه از دوستان شماست، خواستگارى نموده‏ام؛ ولى او به علت چهرة زشت من و فقر و غربتم، دست رد به سينه‏ام زده و مرا شايستة دامادى خود نمى‏داند؛ به طورى يأس از زندگى و غصه و اندوه، قلبم را فشرده است كه مرگ خود را از خداوند خواسته‏ام!
حضرت فرمود: خودت به عنوان فرستادة من مى‏روى نزد او، و مى‏گويى: محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى‏طالب مى‏گويد: دخترت را به «منجح بن رياح» كه از دوستان من است، تزويج كن و جواب رد به او مده!

«منجح» شادمان شد و با شتاب به عنوان فرستادة امام باقرعليه السلام براى خواستگارى مجدّد روانة خانة پدر آن دختر شد...

بعد از رفتن او، امام محمد باقرعليه السلام رو به حضّار نمود و فرمود:

مردى از اهل «يمامه» به نام «جويبر» به منظور جستجوى آيين اسلام به حضور پيامبر( َص ) شتافت و با اشتياق اسلام آورد. ديرى نپاييد كه از خوبان اصحاب پيغمبر به شمار آمد. «جويبر» سياه پوست و فقير و برهنه بود؛ قامتى كوتاه و چهره‏اى زشت داشت.

پيغمبر به ملاحظة اينكه وى، مردى غريب و برهنه بود، او را مورد تفقّد قرار داد و لباس برايش تهيه كرد و روزانه برايش غذا مى‏فرستاد.

كم‏كم افراد غريب و حاجتمند كه مانند او به شرف اسلام فائز مى‏گشتند و از روى ناچارى در مدينه مى‏ماندند، رو به فزونى گذاشت و مسجد پيغمبر براى سكونت آنها تنگ شد. در اين هنگام، خداوند به پيغمبر( َص ) وحى فرستاد كه آنها را از مسجد خارج سازد و آن مكان مقدس را همچنان براى عبادت، پاك و پاكيزه نگاهدارد...

پيغمبر( َص ) دستور داد، صفّه‏اى (سكّوئى) در جنب مسجد براى اسكان اين عده ساختند و آنها را در آن محل جاى دادند...

روزى پيامبر( َص ) در آن جمع با كمال رأفت و حالى رقّت بار به «جويبر» نگريست و فرمود: جويبر! چه خوب بود همسرى اختيار مى‏كردى تا شهوت خود را كنترل كنى و در امور دنيا و آخرت، با تو همكارى كند!

«جويبر» عرض كرد: اى پيغمبر خدا! پدر و مادرم فدايت شوند! كدام زن حاضر است به همسرى من تن در دهد؟ من كه نه حسب دارم و نه نسب، و نه مال و نه جمال؛ چه زنى رغبت مى‏كند با من ازدواج نمايد؟ پيامبر( َص )فرمود: اى جويبر! خداوند جهان به بركت دين حنيف اسلام، آن كس را كه در جاهليت شرافت داشت، پست نمود، و كسانى را كه پست بودند، شرافت داد. و آنها را كه سابقاً ذليل بودند، عزيز گردانيد. و آن همه نخوت جاهليت و تفاخر و باليدن به قبيله و نسب را كه ميان آنها مرسوم بود، به كلّى برانداخت. امروز ديگر همة مردم: سفيد، سياه، قريش، عرب و عجم برابرند. همه، فرزندان آدم هستند و آدم را هم خداوند از خاك آفريد! در روز قيامت محبوب‏ترين مردم در پيشگاه خداوند فقط پارسايان و پرهيزكارانند. اى جويبر! هم اكنون مى‏روى نزد «زياد بن لبيد» كه شريف‏ترين مردم قبيلة «بنى بياضه» است و مى‏گويى: رسول خدا، مرا فرستاده و دستور داده است كه دخترت «ذلفا» را به عقد همسرى جويبر (من) درآورى!

وقتى جويبر وارد خانة زياد بن لبيد شد، زياد با گروهى از بستگان خود نشسته و سرگرم گفتگو بود. جويبر اجازة ورود خواست و بعد از آنكه به مجلس در آمد، سلام كرد، آنگاه زياد را مخاطب ساخت و گفت: من از جانب رسول خدا( َص )آمده‏ام و براى انجام كارى حامل پيامى مى‏باشم. آن را به طور آشكار بگويم، يا خصوصى و پنهانى؟ زياد گفت: چرا پنهانى؟ آشكارا بگو! من پيام رسول خدا( َص ) را موجب فخر و شرافت خود مى‏دانم!

جويبر گفت: پيغمبر( َص ) پيغام داده كه دخترت «ذلفا» را به عقد همسرى من درآورى!

زياد گفت: آيا پيغمبر، تو را براى ابلاغ اين پيام فرستاد؟

جويبر گفت: آرى! من سخن دروغ به رسول خدا نسبت نمى‏دهم.

زياد گفت: ما دختران خود را به اشخاصى كه هم‏شأن ما نيستند، تزويج نمى‏كنيم. برگرد نزد پيامبر تا خودم بيايم و عذر خود را بگويم.

جويبر ناراحت شد و در حالى كه مى‏گفت: به خدا قسم! اين كار مطابق دستور قرآن مجيد و گفتة پيغمبر اكرم( َص )نيست؛ مراجعت كرد.

«ذلفا» سخنان را شنيد؛ لذا فردي را فرستاد و پدرش را به اندرون خواست و پرسيد: پدرجان! چه گفتگويى با جويبر داشتى؟ پدرش گفت: مى‏گويد پيغمبر، مرا فرستاده كه دخترت «ذلفا» را به من تزويج نمايى.

ذلفا گفت: به خدا! جويبر دروغ نمى‏گويد، بفرست تا پيش از آن كه او به نزد پيغمبر مراجعت كند، برگردد.

«زياد» فردى را فرستاد تا جويبر را از ميان راه برگرداند؛ وقتي آمد، او را مورد تفقّد و احترام قرار داد. سپس گفت: اينجا باش تا من برگردم. آنگاه خود به حضور پيغمبر شرفياب شد و گفت:

پدر و مادرم فدايت گردد!

جويبر پيامى از جانب شما آورده؛

ولى من پاسخ او را به نرمى ندادم. اينك شخصاً به حضور مبارك شرفياب شده و عرض مى‏كنم كه:

ما طايفة انصار، دختران خود را به افراد غير هم شأن خود تزويج نمى‏كنيم.

پيامبر( َص ) فرمود:

«يا زيادُ جُوَيْبِرُ مؤمنٌ ، والمؤمنُ كفوٌ للمؤمنة والمسلمُ كفوٌ للمُسلمة؛ اى زياد! جويبر، شخص با ايمانى است و مؤمن، همتاى مؤمن است و مرد مسلمان، همتاى زن مسلمان است. بنابراين (با رضايت دخترت) دخترت را همسر او گردان.»

زياد به خانه برگشت و آنچه را پيغمبر فرموده بود، به اطلاع دخترش رسانيد.

دختر گفت: پدرجان! اين را بدان كه اگر از فرمان پيغمبر سرپيچى كنى، كافر خواهى شد.

زياد وقتى چنين ديد، بيرون آمد و دست جويبر را گرفت و به ميان بزرگان قوم خود آورد، و ذلفا را به وى تزويج نمود. مهريه و جهيزية عروس را نيز شخصاً به عهده گرفت. آنگاه از جويبر پرسيد: خانه‏اى دارى كه عروس را به خانه‏ات بياوريم؟ گفت: نه! زياد

خانه‏اى با وسائل و لوازم زندگى تهيه ديد و به وى اختصاص داد. عروس را نيز آرايش كرده و خوشبو نمودند. و به جويبر لباس دامادى پوشانيدند.

بدين گونه، «ذلفا» دختر زيباى يكى از بزرگان اشراف مدينه و قبيلة معروف خزرج، به همسرى مردي سياه‌پوست ، اما آراسته به زيور معرفت در آمد.

لحظه‏اى بعد، جويبر را به حجله آوردند. وقتى اتاق خلوت شد و نگاهش به رخسار زيباى عروس افتاد و خود را در خانه‏اى ديد كه همه چيز دارد و غرق در زينت و عطر است، به گوشه‏اى رفت و تا سپيده دم مشغول قرائت قرآن و نماز و عبادت شد. هنگامي كه صداى اذان را شنيد، برخاست و براى اداى نماز در پشت سر پيغمبر( َص ) از خانه بيرون رفت. ذلفا نيز وضو گرفت و نماز گزارد... تا سه شب، ماجرا به همين منوال گذشت تا اينكه زياد هم از موضوع اطلاع يافت. لذا به حضور پيامبر( َص ) رسيد و ماجرا را به عرض حضرت رسانيد و اضافه كرد كه: جويبر تاكنون با عروس سخن نگفته و فكر نمى‏كنم او رغبتى به زنان داشته باشد...

پيامبر( َص ) داماد را احضار كرد و فرمود: جويبر! مگر تو علاقه‏اى به زن ندارى؟

عرض كرد: يا رسول اللّه! براى چه؟ مگر من مرد نيستم، اتفاقاً شهوت جنسى و علاقة من به زن، بسيار هم هست... يا رسول اللّه! من چون خود را در خانه‏اى وسيع و فرش كرده و پر از لوازم زندگى و عطر و زينت ديدم، به حال و وصفى كه سابقاً داشتم، انديشيدم و بى‏كسى و تنگدستى خود را با غريبان به ياد آوردم! از اين رو، خواستم قبل از هر چيز، «شكر نعمت» را به جاى آورده و بدين گونه، به ذات مقدّس بارى تعالى تقرّب جويم... در عين حال، آن را در مقابل آنچه خداوند به من ارزانى داشته، ناچيز مى‏بينم. ولى قول مى‏دهم كه امشب را با عروس خود به سر برم و رضايت او و بستگانش را جلب كنم ...

چيزى نگذشت كه «جويبر» در ركاب پيغمبر به عزم جنگى از مدينه خارج شد و در آن جنگ شربت «شهادت» نوشيد. بعد از شهادت او، «ذلفا» خواستگاران زيادى پيدا كرد؛ به طورى كه هيچ زنى در مدينه نبود كه مانند او آن همه خواستگار داشته باشد و در راهش آن اندازه اموال فراوان صرف كنند.19

نتيجه اين كه: ملاك اصلى در همتايى زن و شوهر، دين و تقواست.

امام صادق‏عليه السلام از پيامبر( َص ) نقل كرده كه آن حضرت فرمود:

«مِنْ سَعادَةِ المَرءِ الزَّوجَة الصّالحة20؛ داشتن همسر نيكو، از سعادت مرد است.»

امام باقرعليه السلام از پيامبر( َص ) نقل كرده كه خداوند فرمود:

«زمانى كه بخواهم تمام خوبى دنيا و آخرت را به مسلمانى بدهم، قلبى خاشع، زبانى ذاكر و بدنى كه در بلا صابر باشد، به او عطا مى‏كنم. و همسر مؤمنى به او مى‏دهم كه هرگاه به او نگاه كند، مسرور گردد و در غيابش، خودش و مالش را حفظ كند.»21

ابراهيم كرخى از امام صادق‏عليه السلام دربارة انتخاب همسر، مشورت كرد... آن حضرت فرمود:

«نيك بنگر كه خود را در چه جايگاهى مى‏گذارى، و چه كسى را شريك مال و دين و اسرار خود مى‏سازى! اگر از اين كار، ناگزير هستى، دوشيزه‏اى پيدا كن كه «خوش رفتار» و «نيك خلق» باشد. بدان، زنان آن گونه هستند كه اين شاعر مى‏گويد:

ألا اَنَّ النِّساءَ خُلِقْنَ شَتَّى‏
فَمِنْهُنَّ الْغَنيمَةُ وَالْغَرامُ‏
وَ مِنْهُنَّ الْهِلالُ إذا تَجَلّى‏
لِصاحِبِهِ وَ مِنْهُنَّ الظَّلامُ‏
فَمَنْ يَظْفَرْ بِصالِحِنَّ يَسْعَدْ
وَ مَنْ يَغْبُنْ فَلَيْسَ لَهُ انْتِقامُ‏

آگاه باش! كه زنان، گوناگون آفريده شده‏اند: بعضى، غنيمتى ارزنده و دلاور و دلربا هستند؛ بعضى، مانند ماه يك شبه براى شوهر خود مى‏درخشند؛ و بعضى، چهرة تاريك دارند. هركس داراى همسر شايسته گردد، پيروز و سعادتمند گردد و هركس در اين راه به خطا رود، چون گرفتارى بيچاره است.» 22

ويژگى‏هاى ديگر
از مجموع آنچه ذكر شد، مى‏توان چنين نتيجه گرفت كه: «دين» و «اخلاق نيك» دو ملاك اصلى براى شايستگى زن و شوهر است. با اين همه، ديگر ويژگى‏هاى فضيلت و برترى نيز در اسلام به آن توجه شده و در حدّ امكان بايد اهميّت داده شود؛ گرچه در درجه دوم اهميّت است.

يكى از ويژگى‏هايى كه از فروعات دين و اخلاق است، هماهنگى فرهنگى است. امام صادقعليه السلام در ذيل گفتارى فرمود:

«اِنَّ العارِفَةَ لا تُوضَعُ الاّ عِنْدَ عارِفٍ23؛ زن آگاه و با معرفت، بايد همسر مرد آگاه و با معرفت گردد.»

جابر بن عبدالله انصارى مى‏گويد: در حضور رسول خدا( َص )بودم، در مورد همسر (زن) شايسته چنين فرمود: بهترين همسران شما، كسانى هستند كه داراى اين خصلت‏ها باشند:

1. براى تولّد فرزندان متعدد، آمادگي داشته باشد.
2. مهربان باشد.
3. عفّت و پاكدامنى خود را رعايت كند.
4. در ميان بستگانش عزيز و سربلند باشد.
5. در نزد شوهرش فروتن باشد.
6. خود را براى شوهرش بيارايد و به او بنماياند.
7. نسبت به نامحرمان، خود نگهدار باشد و پوشش خود را حفظ كند.
8. از شوهرش حرف شنو باشد.
9. در امور جنسى، ميل شوهرش را بپذيرد.
10. در عشق و علاقه به شوهر، افراط نكند و اعتدال را حفظ نمايد.24

همچنين رسول خدا( َص )فرمود:

«بهترين زنان امت من، زيباروى و اندك مهريه هستند.»25

به شخص بد اخلاق همسر ندهيد، گرچه از فاميل‏هاى خودتان و از نظر خاندان هم‌شأن خودتان باشد. حسين بن بشّار گويد:

به امام رضاعليه السلام در نامه نوشتم: فاميلى دارم كه به خواستگارى [دخترم] آمده است ولى بد اخلاق است؟ حضرت فرمود: به او همسر نده، اگر بد اخلاق است.26

«سعدى» چه نيكو سروده است:

زن خوبِ، فرمان برِ پارسا
كند مردِ درويش را پادشا‏

بُرو پنج نوبت بزن بر درت‏
چو يارى موافق بود در برت‏

همه روز اگر غم خورى، غم مدار
چو شب غمگسارت بود در كنار

اگر پارسا باشد و خوش سخن‏
نگه در نكوئى و زشتى مكن‏

دلارام باشد زنِ نيك‌خواه‏
وليكن زن بد، خدايا! پناه‏

تهى پاى رفتن، به از كفش تنگ‏
بلاى سفر بِهْ كه در خانه جنگ‏27


پي‏نوشت‏ها:
1. نور / 32.
2. فروع كافى، ج 5، ص 332 و 333.
3. وسائل الشيعه، ج 14، ص 31، ب 14، من ابواب مقدمات النكاح، ح 4.
4. همان، ص 30، ح 1؛ فروع كافى، ج 5، ص 333.
5. وسائل الشيعه، ج 14، ص 29.
6. همان، ص 52، ب 14، ح 6.
7. مستدرك الوسائل، ج 14، ص 188، ب 24، ح 3؛ فقه الرضا (ع)، ص 31؛ نور / 32.
8. حجرات / 213.
9. تهذيب الاحكام، طوسى، ج 7، ص 395.
10. همان.
11. بحارالانوار، ج 103، ص 265 و 266؛ مكارم الاخلاق، ص 238.
12. وسائل الشيعه، ج 14، ص 51.
13. همان، ص 52.
14. فروع كافى، ج 5، ص 341.
15. همان، ص 348؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 52، ب 28، من ابواب مقدمات النكاح، ح 5و 7.
16. فروع كافى، ج 5، ص 337، ح 2.
17. همان، ص 374 و 375.
18. بحارالانوار، ج 16، ص 69.
19. فروع كافى، ج 5، ص 339 - 343.
20. همان، ص 327.
21. همان؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص 23، ح 8.
22. فروع كافى، ج 5، ص 323.
23. همان، ص 350.
24. همان، ص 324؛ وسائل الشيعه، ج 14، ص14.
25. فروع كافى، ج 5، ص 324.
26. وسائل الشيعه، ج 14، ص 54.
27. بوستان سعدى، باب هفتم...، و در كليات سعدى، ص 361.


منبع: فصلنامه كوثر، شماره 66