دين و بحران هويت جوانان

مهدي خيراللهي


بحران هويت از مقولات مهم در عصر جديد و مورد تأكيد در دهه‏هاي اخير در سراسر جهان است و در سطح جهان و كشورهاي گوناگون با رويكردهاي متفاوت مورد بحث و كاوش‏هاي فراوان قرار گرفته و مقالات متعددي در اين باره به نگارش در آمده است.
چالش بحران هويت هم بعد روان شناختي و فردي دارد و هم بعد اجتماعي و سياسي. طبيعتاً همه فرهنگ‏هايي كه با اين چالش بزرگ دست ‏بگريبانند، بايد در صدد شناخت آن به صورت همه جانبه برآيند و در جامعه‏هاي ديندار علاوه بر آن پرسش از موضع دين در برابر اين معضل رواني و اجتماعي نيز رخ مي‏نمايد.

تعاريف هويت (1)
بازشناسي مفهوم هويت نيازمند عطف توجه به "شخصيت" است، شخصيت عبارت است از (2): مجموعه‏اي از خصوصيات مختلف فرد مانند ساختمان بدني، خلق، رفتار، علايق، گرايش‏ها، توانايي‏ها و استعدادهاي وي، و برآيند اين مجموعه از ويژگي‏هاي آدمي. هويت در واقع، همان شخصيت است كه مورد آگاهي دروني قرار گرفته است. احساس شخصيت را مي‏توان هويت ناميد. اين نكته را بايد مورد دقت قرار داد كه شخصيت و هويت آدمي امري فراتر از شخصيت و هويت مكانيكي است، هويت آدمي وابسته به عناصر بي‏شماري است اما همه آنها در پرتو نگاه و نگرش وي به خويشتن و جهان شكل مي‏گيرد، تفسيري كه فرد از خود و هستي توليد مي‏كند سازنده هويت او خواهد بود. از سوي ديگر، قوام هستي و شخصيت‏ ه معني داري زندگي است، و معني داري حيات و چگونگي آن در سايه نگاه، نگرش و تفسير فرد از خود و هستي و اولويت گذاري‏هاي ارزشي شكل مي‏يابد. با توجه به اين تعريف، بايد بر دو نكته تأكيد كرد: 1- هويت امري عقلاني و عاطفي است و تفسيري است‏ سنجيده و قانع كننده از شخصيت و ابعاد آن و هستي و معناي زندگي. 2- هويت از يكسو امري دروني و از سوي ديگر وابسته به عوامل فراوان بيروني است كه بر نگرش و تفسير آدمي اثر مي‏گذارد.

بحران (3) و هويت
سلامت‏شخصيت در گرو سازگاري آدمي با محيط اجتماعي پيرامون و رعايت نرم‏هاي اجتماعي و نيز تفسير متوازن و سازگار از خود، جامعه و ارزش‏هاست. هنگامي كه در اين فرايند خللي و كاستي و چالشي پديدار شود، نا به هنجاري و اضطراب رواني نمودار خواهد شد، و آن گاه كه اين اختلال مضاعف شود و پيامدهاي ويرانگري بيافريند، مي‏توان آن را "بحران‏" ناميد. از اين رو، هويت ‏سالم و آرام در جايي معني مي‏يابد كه شخص از نگرش يكدست و سنجيده‏اي از خويشتن و جهان بهره‏مند باشد و عناصر سازنده شخصيت وي از تلائم و سازگاري برخوردار باشند و براي خود زندگي معني داري ساخته باشد. در نقطه مقابل، هويت‏ بحران‏زده هنگامي مصداق مي‏يابد كه تعارض و چالش جدي در نگرش فرد ميان عناصر اثرگذار و سازنده شخصيت وي پديد آمده باشد، و فرد از ارائه تفسير جامع از آنها و پاسخ قانع كننده به معني زندگي ناتوان باشد، و نيز آن گاه كه فرد يا جامعه‏اي از تأمين نيازهاي ضروري خود و قدرت بر اشباع يا اقناع خود، عاجز باشد، با شخصيت و هويت ‏بحران زده مواجه خواهد شد. بحران دروني و بيروني در تعامل، تأثير و تأثر متقابل قرار دارند. بحران‏هاي اقتصادي و اجتماعي مي‏تواند نگرش فرد را از درون آسيب‏پذير كند و بحران دروني توليد نمايد و از سوي ديگر، ناسازگاري‏هاي دروني و بازماندگي عقلاني و عاطفي افراد و گروه‏ها مي‏تواند بحران‏هاي اجتماعي بيافريند. بحران‏هاي مادي و اقتصادي براي ملت‏ها در درجه دوم اهميت قرار دارد. بحران‏هاي عقلاني، عاطفي و معنوي در عرصه روح آدمي بسيار خانمان سوزتر است. همه بحران‏هاي اجتماعي تا آن جا كه شخصيت جامعه و مشروعيت نهادهاي اجتماعي را آسيب زده و بحران زده نساخته است، چندان مهم نيست. بحران هويت گاهي در حد فردي و شخصي مي‏ماند و گاهي، ميان افراد و گروه‏ها شيوع مي‏يابد و به بحراني عام و اجتماعي تبديل مي‏شود. بنابراين، بحران هويت در يكي از شرايط و احوال زير پديد مي‏آيد:

الف: آن گاه كه فرد يا جامعه از تأمين نيازهاي بنيادي و اصيل خود باز بماند و راهي براي پاسخ‏گويي در نيابد.

ب: هنگامي كه ميان اجزاء و ابعادي از شخصيت و معيارها تعارض درگيرد و فرد يا جامعه از حل جامع و ايجاد وفاق ميان آنها يا ترجيح و اولويت گذاري ناتوان باشد.

ج: در هنگامه تحولات و تغييرات روحي و يا دگرگوني‏هاي اجتماعي انتظار ظهور بحران‏ها مي‏رود، و از آن جا كه در عصر جديد اين تحولات در مقياس وسيعي مي‏افتد بحران‏هاي بيشتري نمايان مي‏شود.

همان طور كه در سنين رشد و دوره نوجواني شرايط بروز بحران‏هاي فكري و عاطفي فراهم‏تر است، به همين دليل در جامعه‏هاي در حال گذر اين امر به خوبي احساس مي‏شود. بنابراين، انواع بحران‏ها مي‏تواند به بحران هويت تبديل شود و اين بدترين وضعيتي است كه امكان دارد براي جامعه پديد آيد.

انواع هويت
هويت از آن نظر كه ساخته و پرداخته عوامل گوناگون است داراي تقسيم‏هاي متعددي است. در اين جا به برخي از آنها اشاره مي‏كنيم: از يك نگاه، هويت ‏به فردي و اجتماعي تقسيم مي‏شود و هويت اجتماعي به صنفي، گروهي، قومي، ملي، منطقه‏اي و جهاني تقسيم مي‏شود. با نگاهي ديگر هويت ‏با محوريت مراحل رشد داراي انواعي از اين گونه است: كودكي، نوجواني، جواني، ميان سالي و كهن سالي. از جهت ديگر، لايه‏هاي هويت را در ابعاد و ساحت‏هاي وجود آدمي بايد جست و جو كرد، مانند هويت اعتقادي، اخلاقي، عاطفي، رفتاري و مانند آن. البته هويت كلي و مطلق برآيند و محصول تعامل مجموعه اين ابعاد، لايه‏ها، دايره‏ها و اقسام است.

انواع بحران‏ها و بحران جواني
در آغاز مناسب است ‏بر اين نكته تأكيد كنيم كه بحران‏ها از لحاظ سني به دو دسته تقسيم مي‏شود:

الف: بحران‏هاي عمومي كه به سن و مرحله خاصي از رشد فرد ارتباط ندارد و ممكن است در هر مرحله‏اي - در سطح فردي يا در مقياس اجتماعي - اتفاق افتد.

ب: بحران‏هايي كه به مقاطع و دوره‏هاي خاصي از مراحل رشد آدمي اختصاص دارد. در اين ميان بحران‏هاي دوره جواني از اهميت ‏بالاتري برخوردار است و در كتاب‏ها و پژوهش‏هاي روان‏شناسي محور بررسي‏هاي دامنه‏دار قرار گرفته است.

نكته‏اي كه شايسته دقت است آن كه بحران‏هاي نوع اول بروز غالب و حساس آن در دوره جواني است. اصولاً به دليل اهميت مرحله جواني و نقش مؤثر و آشكار جوانان و آگاهي و انرژي آنان، بحران‏هاي فكري و ذهني آنان به كل جامعه سرايت مي‏كند و هم بحران‏هاي عمومي با شتاب زياد در ميان جوانان نمايان مي‏شود. از اين رو نسل جوان را در اين زمينه بايد مركز توجه و عنايت قرار داد و نگاه‏ها را بدان معطوف كرد.

اينك به انواع گوناگون بحران‏ها مي‏پردازيم. از نگاه كلان مي‏توان بحران‏ها را به سه نوع عمده تقسيم كرد:

الف: بحران‏هاي انساني.

ب: بحران‏هاي انسان معاصر.

ج: بحران‏هاي منطقه‏اي.

قسم اول بحران‏هاي انسان از آن جهت كه انسان است ‏با قطع نظر از زمان و مكان ممكن است ‏با آن مواجه شود و همواره گريبان‏گير آدميان بوده است. نوع دوم بحران‏ها و چالش‏هايي كه تمدن معاصر با آن روبه‏رو شده، به طور برجسته‏تري از اعصار كهن رخ نموده است. نوع سوم بحران‏هايي است كه در مناطق گوناگون دنيا در چهره‏هاي متفاوت پديد مي‏آيد.

در اين جا به ريشه‏اي‏ترين چالش‏ها، نگراني‏ها و بحران‏هاي هويت از گونه نخست اشاره مي‏كنيم.

بحران‏هاي انساني

الف: بحران مرگ و فنا
اين پرسش همواره ذهن آدمي را به خود مشغول داشته است كه من جاودانه‏ام يا با مرگ در بيابان فنا و نيستي فرو مي‏افتم؟ سردرگمي در جست و جوي پاسخ به اين پرسش و تصور نابودي مطلق، اگر براي افراد بصير به درستي به تصوير كشيده نشود، مايه دلسردي، نوميدي و گونه‏اي از بحران هويت مي‏تواند باشد.

ب: بحران پوچي و بي‏معنايي
سلامت و شادابي زندگي و به هنجاري هويت وابسته به معني‏دار بودن زندگي و باور به فلسفه معقول زيست آدمي است، اما همواره اين معني‏يابي آسان به دست نمي‏آيد و چه بسا در اثر نگاه مادي و آدمي از اين بابت دستخوش بحران هويت مي‏شود.

ج: تعارض اخلاق و سود
چنان چه كسي نتواند در درون خويش ناسازگاري آزار دهنده سود فردي و عمل اخلاقي را حل كند، انتظار مي‏رود در چنبره و سيطره چالش‏ها و بحران‏هاي هويت قرار گيرد. بر اينها مي‏توان بحران ماديت و معنويت را هم افزود.

بحران‏هاي انسان معاصر
برخي از بحران‏هاي هويت نوپيدا و زاييده عصر و تمدن جديد است. اينك به شاخص‏ترين آن‏ها اشاره مي‏شود؛

1- سنت و تجدد
از چالش‏هاي بزرگ انسان معاصر، تحير ميان سنت و تجدد است. تمدن نوين بسياري از هنجارها و نگرش‏هاي دنياي پيشين را كه جزو هويت آدمي محسوب مي‏شده، به چالش كشيده و تعارض پاره‏اي از عناصر تمدن جديد و مدرنيته با معيارهاي اعصار پيشين از يكسو در درون آدم‏ها بحران آفريده است و از سوي ديگر، ميان بخش‏هاي گوناگون دنيا و كشورهاي پيشرفته و كشورهاي در حال توسعه جدايي افكنده، منشأ بروز بحران‏ها شده است. يكي از مقولات عصر تجدد، گسترش ترديد و نسبيت‏گرايي مطلق در معرفت‏شناسي و اخلاق است كه توليد كننده نا به ساماني‏ها و بحران‏هاي دروني فراواني است، و اين همان مسيري است كه علم و اخلاق آن را طي كرده است. عقلانيت الهي و ايمان ديني از پايه‏هايي است كه تا حد زيادي مي‏تواند اين بحران را مهار سازد و آرامش و هويت‏سالمي را به نسل امروز ارزاني دارد.

2- سيطره ماشين و اقتضائات آن
از جمله بحران‏هاي زاييده عصر جديد، كه هويت آدميان را نيز بحران‏زده مي‏سازد، پديده فن‏آوري جديد و ماشين و اقتضائات روان شناختي و اجتماعي آن است. فن‏آوري و ماشين ضمن آن كه پديده‏اي سودمند به حال بشر بوده است، با اين حال رشد و توسعه آن موجب نوعي خود بيگانگي انسان از خويشتن و دور افتادن آدمي از طبيعت ناب و سيطره كميت و حاكميت روح خشونت‏شده است. البته همه اين امور در هويت آدمي و به ويژه در روح جوان طوفان‏زا و بحران آفرين است.

3- عصر ارتباطات و جهاني شدن
شتاب تحولات زمانه و گسترش ارتباطات و انفجار اطلاعات در دهه‏هاي اخير و نيز دگرگوني‏هاي عظيم در جغرافياي سياسي، بر سرعت‏ حركت‏ به سمت دهكده جهاني و جهاني سازي افزوده است. اما جهاني سازي داراي دو قرائت است، بنا بر يك قرائت - كه متأسفانه تا حد زيادتي هم رواج دارد و در شمال بيشتر مطمح نظر است - جهاني سازي يعني برتري تمدن‏هاي خاص و اضمحلال هويت‏هاي ديگر در آن. البته اين امر هم مولد بحران‏هاي اجتماعي و هم بحران هويت در ميان نسل جديد در جنوب و حتي اروپا است و چاره مشكل ارائه، تقويت و تثبيت قرائت دوم از جهاني شدن است و آن عبارت است از قرائت متعادل و سنجيده‏اي از جهاني شدن كه در آن تمدن‏ها و فرهنگ‏ها پذيرفته شود و هويت‏ها و مقولات فرهنگي ملت‏ها نفي نشود و درصدد تحميل معيارها و ارزش‏هاي واحد به صورت اجبار و يك جانبه بر نيايند. بايد بر اين نكته تأكيد كرد كه شتاب تحولات اين عصر و جهش به سمت وضعيت‏هاي نوين، هم وضعيت هويت ‏شمال و به ويژه بخش اروپايي آن را متزلزل و بي‏ثبات مي‏كند و هم هويت جنوب را دستخوش بحران مي‏كند. بايد توجه داشت كه به دليل پيوستگي اقليم‏ها و مناسبات نزديك فرهنگ‏ها با شتاب فزاينده، بحران‏هاي اجتماعي و شخصيتي و هويتي در هر گوشه‏اي از دنيا بالقوه مي‏تواند بر همه جهان تأثيرات پايداري بر جاي نهد، و انديشه جزيره‏هاي از هم جدا، امروز نمي‏تواند مطلوب هيچ جامعه و فرهنگي باشد.

4- احساس عدم ثبات و امنيت
در نتيجه آنچه بدان اشاره شد اصولاً تمدن جديد ضمن دستاوردهاي بسيار مثبت، زمينه را براي يك عصبيت فراگير و احساس قرار گرفتن در پرتگاه جهاني فراهم آورده است، امري كه مطمئناً نسل امروز را دچار بحران هويت و احساس تزلزل و عدم ثبات مي‏كند. بي‏ترديد راه حل معضل را در تلطيف روح بشر و ترويج فرهنگ معنوي بايد جست و جو كرد. در اين ميان مسأله سلاح‏هاي كشتار جمعي، تروريزم و تخريب محيط زيست از جايگاه ويژه‏اي برخوردار است و چنان چه مواجهه‏اي آگاهانه، عادلانه و فراگير و ژرف با آنها به عمل نيايد، آسيب‏هاي فراواني مي‏تواند به بار آورد. اينك كه چارچوب و طرح مورد وفاق در برابر آنها وجود ندارد، در ذهنيت و هويت آدمي و نسل امروز بحران‏هاي جدي به ارمغان آورده است.

5- خانواده
تغييرات اجتماعي و اقتصادي تحولاتي را در نگرش به خانواده و زن پديد آورده است كه گرچه دستاوردهاي خوبي را نتيجه داده است، اما از سوي ديگر كانون خانواده را كه جايگاه انسان‏سازي و عاطفه‏پروري است، بسي لرزان و نا به سامان ساخته است، و اين حقيقت، در بحران هويت نسلي كه در اين بستر رشد مي‏يابد تأثيري بسزا مي‏گذارد. نسلي كه در خانواده‏اي اصيل و پر مهر و عاطفه پرورش يابد از احساس هويت مثبت و شخصيت متعالي برخوردار خواهد بود و چنان چه افرادي بي‏ريشه در خانواده‏اي استوار پرورش يابند، بي‏ترديد از هويتي بحران‏زده مصون نخواهند بود. اديان الهي و دين اسلام بر اصالت و صيانت ‏خانواده تأكيدي تام دارند و هماهنگ‏سازي زندگي مدرن با معيارهاي استحكام و اصالت‏ خانواده نيازمند كوشش‏هاي عملي جديد و توافق‏هاي بين‏المللي است.

بحران‏هاي منطقه‏اي در كشورهاي جنوب
بيشتر آنچه بر شمرده شد به گونه‏اي در كشورهاي در حال توسعه نيز مشاهده مي‏شود كه در اين جا به برخي از آنها كه برجسته‏ترين است و پاره‏اي از بحران‏هاي ويژه آنان اشاره مي‏كنيم.

جوانان در ميان ملل جنوب بر سر دو راهي سنت و تجدد، جهاني شدن و ملي ماندن، پذيرش معيارهاي عمومي جهاني و معيارهاي خاص فرهنگي خود، هضم در فرهنگ ديگران شدن و صيانت از اصالت‏هاي ملي، ايستاده‏اند و اين همه در درون آنان آتشي برافروخته و بحراني در افكنده است. همه چالش‏هاي بزرگ در خصوص خانواده، شهرنشيني، سيطره جهاني‏سازي، و مانند آن دامن اين نسل را نيز فراگرفته است ‏با آن كه از بسياري از امتيازهاي زندگي جديد بي‏بهره يا كم بهره‏اند، و اين امر بر سر در گمي و بحران هويت آنان مي‏افزايد. در كشورهاي جنوب و در حال توسعه به خصوص جوانان از لحاظ معيشت، شغل، منزلت، جايگاه، انتخاب وضعيت و اميد به آينده، با دشواري‏ها گوناگون مواجه‏اند كه هر يك روح آنان را مي‏آزارد و بحران هويت مي‏آفريند.
در كشورهاي اسلامي چالش ميان مليت و اسلاميت و ابهام‏هاي موجود در مرزبندي‏هاي حلال و حرام ديني نيز از عوامل بحران‏زا به شمار مي‏آيد. نگاهي به حجم وسيع مقالات و تحقيقات و نيز جنبش‏ها و چالش‏هاي اجتماعي در كشورهاي اسلامي از جمله ايران در اين باره نشان دهنده جايگاه و اهميت اين موضوع است. علاوه بر اين، گسست نسل‏ها، و تعدد منابع هويت‏بخش و ناهماهنگي و ناسازگاري آنها نيز بايد در بحران هويت در اين گونه كشورها مورد توجه قرار گيرد.

دين و هويت
پرسشي كه در اين باره فراروي دانشمندان ديني قرار دارد چگونگي موضع دين در برابر "هويت‏" است؟ با مراجعه به متون ديني مي‏توان اصول زير را در اين باره به دست آورد. دين علي الاصول در باب اجزاء و عناصر هويت در طيف وسيع آن موضع تأييد و پذيرش دارد. منابع ديني پاره‏اي از هويت‏هاي فردي، صنفي، گروهي، خانوادگي، ملي، تمدني، اجتماعي، فرهنگي و مانند اينها را هيچ گاه نفي نكرده و نخواسته است كه از روان آدمي زدوده شود، بلكه برخي از آن‏ها مورد تأكيد هم قرار گرفته است. با اين اوصاف، دين بر شكوفاسازي و مزيت‏بخشي و ارجحيت گذاري هويت فطري، معنوي و اخلاقي اصرار ورزيده است. اديان اين توصيه را براي بشر به ارمغان آورده‏اند كه متعالي‏ترين عنصر هويت و شخصيت عبارت است از سرشت معنوي آدمي، و آن را در مقايسه با ساير اجزاي هويت ‏بايد بر صدر نشاند. علاوه بر آنها، دين بر تنظيم، متعادل‏سازي و اصلاح ديگر عناصر در احساس هويت و بازداري از افراط در احساس هويت صنفي، گروهي، خانوادگي، ملي، نژادي و مانند آن تأكيد تام مي‏ورزد و هماره متذكر آدمي مي‏شود تا از دام افراط و تعصب‏هاي جاهلانه نژادي، ملي و همانند آن بپرهيزد.

دين و بحران هويت پرسش ديگر در اين باره اين است: موضع و نقش دين در قبال انواع بحران‏هاي برشمرده شده چيست؟ با قطع نظر از رويكردهاي افراطي و تفريطي در كاركرد دين، به اجمال مي‏توان نقش‏ها و كار كردهاي مثبت دين را در حل بحران‏هاي هويت به شكل زير صورت بندي كرد:

1- پاسخ‏گويي و حل مشكل
نخستين كار كرد دين حل بحران از طريق حل ريشه‏اي آن و پاسخ گويي به پرسش و مشكل است. اين كار كرد در قلمرو همه بحران‏ها جاري نيست، بكله برخي از مهم‏ترين بحران‏هاي هويت در زمينه‏هاي عام انساني در قلمرو اين صورت قرار مي‏گيرند. حل بحران معني داري زندگي يا مرگ و بقا مستقيم در حوزه رسالت دين قرار دارد و از دين انتظار مي‏رود آن را پاسخ گويد. همين طور درجه‏بندي و تبيين نظام اولويت‏ها در زندگي و فعال‏سازي عناصر برجسته هويت ‏بيشتر در ساحت دين قرار مي‏گيرد.

2- ترغيبت ‏به بهره‏گيري از انديشه و تجربه بشري
در بسياري از مشكلات انساني و بحران‏هاي هويتي دين با قواعد كلي و عمومي به بهره ‏بردن از عقل و انديشه و معرفت و تجربه بشري توصيه مي‏كند و يافتن راهكارهاي عملي را به آدمي واگذار مي‏كند. چگونگي حل بحران خانواده يا آينده زندگي يا گسست نسل‏ها و مانند آن اموري است كه به عقلانيت آدمي سپرده شده است. البته ايمان و اخلاق معنوي پشتوانه مهمي در اين راستا خواهد بود. همان طور كه رعايت اصول و قواعد كلي مورد تأكيد دين بايد مورد توجه باشد.

3- جايگزين‏سازي و مقاومت‏بخشي
كاركرد ديگري كه از دين متوقع است و في‏الواقع اين نقش را دين در تاريخ و تجربه خود به نمايش گذارده است، مقاومت‏بخشي است. هنگامي كه بحران و تعارضي در آدمي وجود دارد و پاسخ گويي به نيازي يا حل مشكلي امكان ندارد، ايمان ديني و مفاهيم وابسته به آن مي‏تواند جلوي فرسودگي و اشتداد بحران و واماندگي فرد را بگيرد و به او اراده و دليري و استواري ببخشد كه بحران هويت در او فروكش كند. مفاهيم ديني مانند صبر، توكل، رضا و... نشان دهنده اين محور مهم در سلامت رواني و مهار بحران‏هاي روحي است. مقاومت‏يابي در روان آدمي داراي ساز و كارهايي است و يكي از آنها جايگزين سازي است. آدمي هر گاه در يكي از ابعاد و ساحت‏ها احساس شكست و ناكامي بكند، مي‏كوشد در بعدي ديگر آن را جبران كند و امر ديگري را جايگزين سازد، در آموزه‏هاي اديان نيز از اين ساز و كار استفاده، و بر انگيزه‏هاي متعالي ايماني و موفقيت‏هاي معنوي به عنوان جايگزين درد و رنج‏هاي غير قابل چاره، تأكيد شده است. در پايان بر اين نكته بايد تأكيد كرد كه راز سعادت انسان و رهايي نسل پراضطراب امروز از بحران‏ها در گرو بازگشت دوباره به دين، اخلاق، معنويت، تفاهم و همدلي است.


پى‏نوشت‏ها‏
1. ldentity
2. personality
3. crisis


منبع: كانون انديشه جوان