بحران هويت از مقولات مهم در عصر جديد و مورد تأكيد در دهههاي اخير در سراسر
جهان است و در سطح جهان و كشورهاي گوناگون با رويكردهاي متفاوت مورد بحث و
كاوشهاي فراوان قرار گرفته و مقالات متعددي در اين باره به نگارش در آمده است.
چالش بحران هويت هم بعد روان شناختي و فردي دارد و هم بعد اجتماعي و سياسي.
طبيعتاً همه فرهنگهايي كه با اين چالش بزرگ دست بگريبانند، بايد در صدد شناخت
آن به صورت همه جانبه برآيند و در جامعههاي ديندار علاوه بر آن پرسش از موضع
دين در برابر اين معضل رواني و اجتماعي نيز رخ مينمايد.
تعاريف هويت (1)
بازشناسي مفهوم هويت نيازمند عطف توجه به "شخصيت" است، شخصيت عبارت است از (2):
مجموعهاي از خصوصيات مختلف فرد مانند ساختمان بدني، خلق، رفتار، علايق،
گرايشها، تواناييها و استعدادهاي وي، و برآيند اين مجموعه از ويژگيهاي آدمي.
هويت در واقع، همان شخصيت است كه مورد آگاهي دروني قرار گرفته است. احساس شخصيت
را ميتوان هويت ناميد. اين نكته را بايد مورد دقت قرار داد كه شخصيت و هويت
آدمي امري فراتر از شخصيت و هويت مكانيكي است، هويت آدمي وابسته به عناصر
بيشماري است اما همه آنها در پرتو نگاه و نگرش وي به خويشتن و جهان شكل
ميگيرد، تفسيري كه فرد از خود و هستي توليد ميكند سازنده هويت او خواهد بود.
از سوي ديگر، قوام هستي و شخصيت ه معني داري زندگي است، و معني داري حيات و
چگونگي آن در سايه نگاه، نگرش و تفسير فرد از خود و هستي و اولويت گذاريهاي
ارزشي شكل مييابد. با توجه به اين تعريف، بايد بر دو نكته تأكيد كرد: 1- هويت
امري عقلاني و عاطفي است و تفسيري است سنجيده و قانع كننده از شخصيت و ابعاد
آن و هستي و معناي زندگي. 2- هويت از يكسو امري دروني و از سوي ديگر وابسته به
عوامل فراوان بيروني است كه بر نگرش و تفسير آدمي اثر ميگذارد.
بحران (3) و هويت
سلامتشخصيت در گرو سازگاري آدمي با محيط اجتماعي پيرامون و رعايت نرمهاي
اجتماعي و نيز تفسير متوازن و سازگار از خود، جامعه و ارزشهاست. هنگامي كه در
اين فرايند خللي و كاستي و چالشي پديدار شود، نا به هنجاري و اضطراب رواني
نمودار خواهد شد، و آن گاه كه اين اختلال مضاعف شود و پيامدهاي ويرانگري
بيافريند، ميتوان آن را "بحران" ناميد. از اين رو، هويت سالم و آرام در جايي
معني مييابد كه شخص از نگرش يكدست و سنجيدهاي از خويشتن و جهان بهرهمند باشد
و عناصر سازنده شخصيت وي از تلائم و سازگاري برخوردار باشند و براي خود زندگي
معني داري ساخته باشد. در نقطه مقابل، هويت بحرانزده هنگامي مصداق مييابد كه
تعارض و چالش جدي در نگرش فرد ميان عناصر اثرگذار و سازنده شخصيت وي پديد آمده
باشد، و فرد از ارائه تفسير جامع از آنها و پاسخ قانع كننده به معني زندگي
ناتوان باشد، و نيز آن گاه كه فرد يا جامعهاي از تأمين نيازهاي ضروري خود و
قدرت بر اشباع يا اقناع خود، عاجز باشد، با شخصيت و هويت بحران زده مواجه
خواهد شد. بحران دروني و بيروني در تعامل، تأثير و تأثر متقابل قرار دارند.
بحرانهاي اقتصادي و اجتماعي ميتواند نگرش فرد را از درون آسيبپذير كند و
بحران دروني توليد نمايد و از سوي ديگر، ناسازگاريهاي دروني و بازماندگي
عقلاني و عاطفي افراد و گروهها ميتواند بحرانهاي اجتماعي بيافريند.
بحرانهاي مادي و اقتصادي براي ملتها در درجه دوم اهميت قرار دارد. بحرانهاي
عقلاني، عاطفي و معنوي در عرصه روح آدمي بسيار خانمان سوزتر است. همه بحرانهاي
اجتماعي تا آن جا كه شخصيت جامعه و مشروعيت نهادهاي اجتماعي را آسيب زده و
بحران زده نساخته است، چندان مهم نيست. بحران هويت گاهي در حد فردي و شخصي
ميماند و گاهي، ميان افراد و گروهها شيوع مييابد و به بحراني عام و اجتماعي
تبديل ميشود. بنابراين، بحران هويت در يكي از شرايط و احوال زير پديد ميآيد:
الف: آن گاه كه فرد يا جامعه از تأمين نيازهاي بنيادي و اصيل خود باز بماند و
راهي براي پاسخگويي در نيابد.
ب: هنگامي كه ميان اجزاء و ابعادي از شخصيت و معيارها تعارض درگيرد و فرد يا
جامعه از حل جامع و ايجاد وفاق ميان آنها يا ترجيح و اولويت گذاري ناتوان باشد.
ج: در هنگامه تحولات و تغييرات روحي و يا دگرگونيهاي اجتماعي انتظار ظهور
بحرانها ميرود، و از آن جا كه در عصر جديد اين تحولات در مقياس وسيعي ميافتد
بحرانهاي بيشتري نمايان ميشود.
همان طور كه در سنين رشد و دوره نوجواني شرايط بروز بحرانهاي فكري و عاطفي
فراهمتر است، به همين دليل در جامعههاي در حال گذر اين امر به خوبي احساس
ميشود. بنابراين، انواع بحرانها ميتواند به بحران هويت تبديل شود و اين
بدترين وضعيتي است كه امكان دارد براي جامعه پديد آيد.
انواع هويت
هويت از آن نظر كه ساخته و پرداخته عوامل گوناگون است داراي تقسيمهاي متعددي
است. در اين جا به برخي از آنها اشاره ميكنيم: از يك نگاه، هويت به فردي و
اجتماعي تقسيم ميشود و هويت اجتماعي به صنفي، گروهي، قومي، ملي، منطقهاي و
جهاني تقسيم ميشود. با نگاهي ديگر هويت با محوريت مراحل رشد داراي انواعي از
اين گونه است: كودكي، نوجواني، جواني، ميان سالي و كهن سالي. از جهت ديگر،
لايههاي هويت را در ابعاد و ساحتهاي وجود آدمي بايد جست و جو كرد، مانند هويت
اعتقادي، اخلاقي، عاطفي، رفتاري و مانند آن. البته هويت كلي و مطلق برآيند و
محصول تعامل مجموعه اين ابعاد، لايهها، دايرهها و اقسام است.
انواع بحرانها و بحران جواني
در آغاز مناسب است بر اين نكته تأكيد كنيم كه بحرانها از لحاظ سني به دو دسته
تقسيم ميشود:
الف: بحرانهاي عمومي كه به سن و مرحله خاصي از رشد فرد ارتباط ندارد و ممكن
است در هر مرحلهاي - در سطح فردي يا در مقياس اجتماعي - اتفاق افتد.
ب: بحرانهايي كه به مقاطع و دورههاي خاصي از مراحل رشد آدمي اختصاص دارد. در
اين ميان بحرانهاي دوره جواني از اهميت بالاتري برخوردار است و در كتابها و
پژوهشهاي روانشناسي محور بررسيهاي دامنهدار قرار گرفته است.
نكتهاي كه شايسته دقت است آن كه بحرانهاي نوع اول بروز غالب و حساس آن در
دوره جواني است. اصولاً به دليل اهميت مرحله جواني و نقش مؤثر و آشكار جوانان و
آگاهي و انرژي آنان، بحرانهاي فكري و ذهني آنان به كل جامعه سرايت ميكند و هم
بحرانهاي عمومي با شتاب زياد در ميان جوانان نمايان ميشود. از اين رو نسل
جوان را در اين زمينه بايد مركز توجه و عنايت قرار داد و نگاهها را بدان معطوف
كرد.
اينك به انواع گوناگون بحرانها ميپردازيم. از نگاه كلان ميتوان بحرانها را
به سه نوع عمده تقسيم كرد:
الف: بحرانهاي انساني.
ب: بحرانهاي انسان معاصر.
ج: بحرانهاي منطقهاي.
قسم اول بحرانهاي انسان از آن جهت كه انسان است با قطع نظر از زمان و مكان
ممكن است با آن مواجه شود و همواره گريبانگير آدميان بوده است. نوع دوم
بحرانها و چالشهايي كه تمدن معاصر با آن روبهرو شده، به طور برجستهتري از
اعصار كهن رخ نموده است. نوع سوم بحرانهايي است كه در مناطق گوناگون دنيا در
چهرههاي متفاوت پديد ميآيد.
در اين جا به ريشهايترين چالشها، نگرانيها و بحرانهاي هويت از گونه نخست
اشاره ميكنيم.
بحرانهاي انساني
الف: بحران مرگ و فنا
اين پرسش همواره ذهن آدمي را به خود مشغول داشته است كه من جاودانهام يا با
مرگ در بيابان فنا و نيستي فرو ميافتم؟ سردرگمي در جست و جوي پاسخ به اين پرسش
و تصور نابودي مطلق، اگر براي افراد بصير به درستي به تصوير كشيده نشود، مايه
دلسردي، نوميدي و گونهاي از بحران هويت ميتواند باشد.
ب: بحران پوچي و بيمعنايي
سلامت و شادابي زندگي و به هنجاري هويت وابسته به معنيدار بودن زندگي و باور
به فلسفه معقول زيست آدمي است، اما همواره اين معنييابي آسان به دست نميآيد و
چه بسا در اثر نگاه مادي و آدمي از اين بابت دستخوش بحران هويت ميشود.
ج: تعارض اخلاق و سود
چنان چه كسي نتواند در درون خويش ناسازگاري آزار دهنده سود فردي و عمل اخلاقي
را حل كند، انتظار ميرود در چنبره و سيطره چالشها و بحرانهاي هويت قرار
گيرد. بر اينها ميتوان بحران ماديت و معنويت را هم افزود.
بحرانهاي انسان معاصر
برخي از بحرانهاي هويت نوپيدا و زاييده عصر و تمدن جديد است. اينك به
شاخصترين آنها اشاره ميشود؛
1- سنت و تجدد
از چالشهاي بزرگ انسان معاصر، تحير ميان سنت و تجدد است. تمدن نوين بسياري از
هنجارها و نگرشهاي دنياي پيشين را كه جزو هويت آدمي محسوب ميشده، به چالش
كشيده و تعارض پارهاي از عناصر تمدن جديد و مدرنيته با معيارهاي اعصار پيشين
از يكسو در درون آدمها بحران آفريده است و از سوي ديگر، ميان بخشهاي گوناگون
دنيا و كشورهاي پيشرفته و كشورهاي در حال توسعه جدايي افكنده، منشأ بروز
بحرانها شده است. يكي از مقولات عصر تجدد، گسترش ترديد و نسبيتگرايي مطلق در
معرفتشناسي و اخلاق است كه توليد كننده نا به سامانيها و بحرانهاي دروني
فراواني است، و اين همان مسيري است كه علم و اخلاق آن را طي كرده است. عقلانيت
الهي و ايمان ديني از پايههايي است كه تا حد زيادي ميتواند اين بحران را مهار
سازد و آرامش و هويتسالمي را به نسل امروز ارزاني دارد.
2- سيطره ماشين و اقتضائات آن
از جمله بحرانهاي زاييده عصر جديد، كه هويت آدميان را نيز بحرانزده ميسازد،
پديده فنآوري جديد و ماشين و اقتضائات روان شناختي و اجتماعي آن است. فنآوري
و ماشين ضمن آن كه پديدهاي سودمند به حال بشر بوده است، با اين حال رشد و
توسعه آن موجب نوعي خود بيگانگي انسان از خويشتن و دور افتادن آدمي از طبيعت
ناب و سيطره كميت و حاكميت روح خشونتشده است. البته همه اين امور در هويت آدمي
و به ويژه در روح جوان طوفانزا و بحران آفرين است.
3- عصر ارتباطات و جهاني شدن
شتاب تحولات زمانه و گسترش ارتباطات و انفجار اطلاعات در دهههاي اخير و نيز
دگرگونيهاي عظيم در جغرافياي سياسي، بر سرعت حركت به سمت دهكده جهاني و
جهاني سازي افزوده است. اما جهاني سازي داراي دو قرائت است، بنا بر يك قرائت -
كه متأسفانه تا حد زيادتي هم رواج دارد و در شمال بيشتر مطمح نظر است - جهاني
سازي يعني برتري تمدنهاي خاص و اضمحلال هويتهاي ديگر در آن. البته اين امر هم
مولد بحرانهاي اجتماعي و هم بحران هويت در ميان نسل جديد در جنوب و حتي اروپا
است و چاره مشكل ارائه، تقويت و تثبيت قرائت دوم از جهاني شدن است و آن عبارت
است از قرائت متعادل و سنجيدهاي از جهاني شدن كه در آن تمدنها و فرهنگها
پذيرفته شود و هويتها و مقولات فرهنگي ملتها نفي نشود و درصدد تحميل معيارها
و ارزشهاي واحد به صورت اجبار و يك جانبه بر نيايند. بايد بر اين نكته تأكيد
كرد كه شتاب تحولات اين عصر و جهش به سمت وضعيتهاي نوين، هم وضعيت هويت شمال
و به ويژه بخش اروپايي آن را متزلزل و بيثبات ميكند و هم هويت جنوب را دستخوش
بحران ميكند. بايد توجه داشت كه به دليل پيوستگي اقليمها و مناسبات نزديك
فرهنگها با شتاب فزاينده، بحرانهاي اجتماعي و شخصيتي و هويتي در هر گوشهاي
از دنيا بالقوه ميتواند بر همه جهان تأثيرات پايداري بر جاي نهد، و انديشه
جزيرههاي از هم جدا، امروز نميتواند مطلوب هيچ جامعه و فرهنگي باشد.
4- احساس عدم ثبات و امنيت
در نتيجه آنچه بدان اشاره شد اصولاً تمدن جديد ضمن دستاوردهاي بسيار مثبت،
زمينه را براي يك عصبيت فراگير و احساس قرار گرفتن در پرتگاه جهاني فراهم آورده
است، امري كه مطمئناً نسل امروز را دچار بحران هويت و احساس تزلزل و عدم ثبات
ميكند. بيترديد راه حل معضل را در تلطيف روح بشر و ترويج فرهنگ معنوي بايد
جست و جو كرد. در اين ميان مسأله سلاحهاي كشتار جمعي، تروريزم و تخريب محيط
زيست از جايگاه ويژهاي برخوردار است و چنان چه مواجههاي آگاهانه، عادلانه و
فراگير و ژرف با آنها به عمل نيايد، آسيبهاي فراواني ميتواند به بار آورد.
اينك كه چارچوب و طرح مورد وفاق در برابر آنها وجود ندارد، در ذهنيت و هويت
آدمي و نسل امروز بحرانهاي جدي به ارمغان آورده است.
5- خانواده
تغييرات اجتماعي و اقتصادي تحولاتي را در نگرش به خانواده و زن پديد آورده است
كه گرچه دستاوردهاي خوبي را نتيجه داده است، اما از سوي ديگر كانون خانواده را
كه جايگاه انسانسازي و عاطفهپروري است، بسي لرزان و نا به سامان ساخته است، و
اين حقيقت، در بحران هويت نسلي كه در اين بستر رشد مييابد تأثيري بسزا
ميگذارد. نسلي كه در خانوادهاي اصيل و پر مهر و عاطفه پرورش يابد از احساس
هويت مثبت و شخصيت متعالي برخوردار خواهد بود و چنان چه افرادي بيريشه در
خانوادهاي استوار پرورش يابند، بيترديد از هويتي بحرانزده مصون نخواهند بود.
اديان الهي و دين اسلام بر اصالت و صيانت خانواده تأكيدي تام دارند و
هماهنگسازي زندگي مدرن با معيارهاي استحكام و اصالت خانواده نيازمند كوششهاي
عملي جديد و توافقهاي بينالمللي است.
بحرانهاي منطقهاي در كشورهاي جنوب
بيشتر آنچه بر شمرده شد به گونهاي در كشورهاي در حال توسعه نيز مشاهده ميشود
كه در اين جا به برخي از آنها كه برجستهترين است و پارهاي از بحرانهاي ويژه
آنان اشاره ميكنيم.
جوانان در ميان ملل جنوب بر سر دو راهي سنت و تجدد، جهاني شدن و ملي ماندن،
پذيرش معيارهاي عمومي جهاني و معيارهاي خاص فرهنگي خود، هضم در فرهنگ ديگران
شدن و صيانت از اصالتهاي ملي، ايستادهاند و اين همه در درون آنان آتشي
برافروخته و بحراني در افكنده است. همه چالشهاي بزرگ در خصوص خانواده،
شهرنشيني، سيطره جهانيسازي، و مانند آن دامن اين نسل را نيز فراگرفته است با
آن كه از بسياري از امتيازهاي زندگي جديد بيبهره يا كم بهرهاند، و اين امر بر
سر در گمي و بحران هويت آنان ميافزايد. در كشورهاي جنوب و در حال توسعه به
خصوص جوانان از لحاظ معيشت، شغل، منزلت، جايگاه، انتخاب وضعيت و اميد به آينده،
با دشواريها گوناگون مواجهاند كه هر يك روح آنان را ميآزارد و بحران هويت
ميآفريند.
در كشورهاي اسلامي چالش ميان مليت و اسلاميت و ابهامهاي موجود در مرزبنديهاي
حلال و حرام ديني نيز از عوامل بحرانزا به شمار ميآيد. نگاهي به حجم وسيع
مقالات و تحقيقات و نيز جنبشها و چالشهاي اجتماعي در كشورهاي اسلامي از جمله
ايران در اين باره نشان دهنده جايگاه و اهميت اين موضوع است. علاوه بر اين،
گسست نسلها، و تعدد منابع هويتبخش و ناهماهنگي و ناسازگاري آنها نيز بايد در
بحران هويت در اين گونه كشورها مورد توجه قرار گيرد.
دين و هويت
پرسشي كه در اين باره فراروي دانشمندان ديني قرار دارد چگونگي موضع دين در
برابر "هويت" است؟ با مراجعه به متون ديني ميتوان اصول زير را در اين باره به
دست آورد. دين علي الاصول در باب اجزاء و عناصر هويت در طيف وسيع آن موضع تأييد
و پذيرش دارد. منابع ديني پارهاي از هويتهاي فردي، صنفي، گروهي، خانوادگي،
ملي، تمدني، اجتماعي، فرهنگي و مانند اينها را هيچ گاه نفي نكرده و نخواسته است
كه از روان آدمي زدوده شود، بلكه برخي از آنها مورد تأكيد هم قرار گرفته است.
با اين اوصاف، دين بر شكوفاسازي و مزيتبخشي و ارجحيت گذاري هويت فطري، معنوي و
اخلاقي اصرار ورزيده است. اديان اين توصيه را براي بشر به ارمغان آوردهاند كه
متعاليترين عنصر هويت و شخصيت عبارت است از سرشت معنوي آدمي، و آن را در
مقايسه با ساير اجزاي هويت بايد بر صدر نشاند. علاوه بر آنها، دين بر تنظيم،
متعادلسازي و اصلاح ديگر عناصر در احساس هويت و بازداري از افراط در احساس
هويت صنفي، گروهي، خانوادگي، ملي، نژادي و مانند آن تأكيد تام ميورزد و هماره
متذكر آدمي ميشود تا از دام افراط و تعصبهاي جاهلانه نژادي، ملي و همانند آن
بپرهيزد.
دين و بحران هويت پرسش ديگر در اين باره اين است: موضع و نقش دين در قبال انواع
بحرانهاي برشمرده شده چيست؟ با قطع نظر از رويكردهاي افراطي و تفريطي در
كاركرد دين، به اجمال ميتوان نقشها و كار كردهاي مثبت دين را در حل بحرانهاي
هويت به شكل زير صورت بندي كرد:
1- پاسخگويي و حل مشكل
نخستين كار كرد دين حل بحران از طريق حل ريشهاي آن و پاسخ گويي به پرسش و مشكل
است. اين كار كرد در قلمرو همه بحرانها جاري نيست، بكله برخي از مهمترين
بحرانهاي هويت در زمينههاي عام انساني در قلمرو اين صورت قرار ميگيرند. حل
بحران معني داري زندگي يا مرگ و بقا مستقيم در حوزه رسالت دين قرار دارد و از
دين انتظار ميرود آن را پاسخ گويد. همين طور درجهبندي و تبيين نظام اولويتها
در زندگي و فعالسازي عناصر برجسته هويت بيشتر در ساحت دين قرار ميگيرد.
2- ترغيبت به بهرهگيري از انديشه و تجربه بشري
در بسياري از مشكلات انساني و بحرانهاي هويتي دين با قواعد كلي و عمومي به
بهره بردن از عقل و انديشه و معرفت و تجربه بشري توصيه ميكند و يافتن
راهكارهاي عملي را به آدمي واگذار ميكند. چگونگي حل بحران خانواده يا آينده
زندگي يا گسست نسلها و مانند آن اموري است كه به عقلانيت آدمي سپرده شده است.
البته ايمان و اخلاق معنوي پشتوانه مهمي در اين راستا خواهد بود. همان طور كه
رعايت اصول و قواعد كلي مورد تأكيد دين بايد مورد توجه باشد.
3- جايگزينسازي و مقاومتبخشي
كاركرد ديگري كه از دين متوقع است و فيالواقع اين نقش را دين در تاريخ و تجربه
خود به نمايش گذارده است، مقاومتبخشي است. هنگامي كه بحران و تعارضي در آدمي
وجود دارد و پاسخ گويي به نيازي يا حل مشكلي امكان ندارد، ايمان ديني و مفاهيم
وابسته به آن ميتواند جلوي فرسودگي و اشتداد بحران و واماندگي فرد را بگيرد و
به او اراده و دليري و استواري ببخشد كه بحران هويت در او فروكش كند. مفاهيم
ديني مانند صبر، توكل، رضا و... نشان دهنده اين محور مهم در سلامت رواني و مهار
بحرانهاي روحي است. مقاومتيابي در روان آدمي داراي ساز و كارهايي است و يكي
از آنها جايگزين سازي است. آدمي هر گاه در يكي از ابعاد و ساحتها احساس شكست و
ناكامي بكند، ميكوشد در بعدي ديگر آن را جبران كند و امر ديگري را جايگزين
سازد، در آموزههاي اديان نيز از اين ساز و كار استفاده، و بر انگيزههاي
متعالي ايماني و موفقيتهاي معنوي به عنوان جايگزين درد و رنجهاي غير قابل
چاره، تأكيد شده است. در پايان بر اين نكته بايد تأكيد كرد كه راز سعادت انسان
و رهايي نسل پراضطراب امروز از بحرانها در گرو بازگشت دوباره به دين، اخلاق،
معنويت، تفاهم و همدلي است.
پىنوشتها
1. ldentity
2. personality
3. crisis
منبع:
كانون انديشه جوان