بهينه‏سازى ژنتيك از منظر اسلام

محمدعلى قاسمى(1)



چكيده:
ژن كوچك‏ترين واحد شيميايى اطلاعات ارثى است كه به تعداد بى‏شمار، درون ميلياردها سلول تشكيل‏دهنده بدن، وجود دارد. اين واژه براى اولين بار توسط ويلهلم يوهانس در سال 1909 به كار رفت. مراجعه به متون دينى و روايى، و تعمق و ژرف‏نگرى در آن‏ها، اين حقيقت را آشكار مى‏سازد كه پيشوايان معصوم عليهم‏السلام سال‏ها پيش از اين با كلامى روان و ساده، پاره‏اى از مسايل ژنتيكى و توارثى را تبيين كرده‏اند.

دين اسلام در راستاى سعادت بشر در قالب احكام تكليفى، وظايفى را براى مكلفين مشخص كرده است. اين فرايند در بسترسازى مناسب ژنتيك نيز مورد عمل قرار گرفته است. روايات بسيارى به بيان جنبه‏هاى ارادى و غيرارادى انتقال صفات والدين و نسل‏هاى گذشته به نسل‏هاى آينده، پرداخته و از پدران و مادران خواسته‏اند تا با رعايت دستورات ارزش‏مند دين، زمينه و بستر مناسب را براى انتقال و تحقق ويژگى‏هاى ارزش‏مند فراهم آورند.

اين مقاله بر آن است تا با اثبات ژنتيك در متون روايى، به بيان پاره‏اى از دستورات پيرامون بسترسازى مناسب و نامناسب آن بپردازد.

مقدمه
گستره شمول دين به حسب قابليت‏هاى كمى و كيفى اديان، متفاوت بوده و بين دين‏پژوهان نيز در قلمرو دين اختلاف نظر وجود دارد.

اما حقيقت اين است كه دين اسلام، از آن رو كه پايان‏دهنده اديان الهى مى‏باشد، همه نيازهاى بشرى را كه سعادت انسان مبتنى بر آن‏ها است، بيان كرده است، كه با كاوش در منابع دينى مى‏توان كليات و جزئيات آن را استنباط كرد.(2)

بنابراين دين فراتر از موضوعات عبادى فردى و روابط اخلاقى افراد، داراى فرامين و دستورات متنوع ديگرى نيز هست، تا آن‏جا كه براى ساخت هر چه بهتر جامعه و ريشه‏اى برخورد كردن با عوامل غيراخلاقى، زمينه‏ها و دستورالعمل‏ها را انديشيده است، به گونه‏اى كه شرايط قبل از ولادت و بعد از مرگ انسان را نيز در بر مى‏گيرد.

به ديگر عبارت، انسان در محدوده دو حيات طبيعى و معقول قرار دارد و وجود آن، از دو بُعد مادى و معنوى برخوردار است و دين همه ابعاد زندگى وى را در بر گرفته و پاسخ‏گوى نيازهاى او است. هدف اصلى رسالت رسولان، ارتقاى سطح اخلاقى جامعه بشرى است. رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرموده‏اند: «من براى تكميل اخلاق مبعوث شدم»(3).

يكى از امورى كه در فرامين پيشوايان دين مورد توجه قرار گرفته است، «بهينه سازى ژنتيك» مى‏باشد، البته در كلام آنان، الفاظ علوم امروزى به كار نرفته است، اما توصيه‏هايى را به پيروان خويش ارايه كرده‏اند كه مى‏تواند بر اين امر تطبيق كند.

پژوهش حاضر بر آن است. با كاوش در منابع مختلف دينى، به بررسى بهينه‏سازى ژنتيك از ديدگاه اسلام بپردازد. اميد است پژوهندگان علوم اسلامى از اين منظر نيز به دستورات الهى نظاره كرده و در تكميل كاستى‏هاى اين پژوهش تلاش نمايند.

ژن(4)
ژن كوچك‏ترين واحد شيميايى اطلاعات ارثى است كه به تعداد بى‏شمار، درون ميلياردها سلول تشكيل دهنده بدن وجود دارد. چنين تخمين زده مى‏شود كه در 23 جفت كروموزوم هسته سلول انسانى، بيش از صد هزار ژن اصلى و شايد بيش از اين مقدار ژن غير اصلى وجود داشته باشد.(5)

اين واژه براى اولين بار توسط ويلهلم يوهانس در سال 1909 به كار رفت. ژن‏ها داراى ويژگى‏هاى مشتركى هستند، اول آن كه: همگى آن‏ها به صورت جفت وجود دارند؛ ژن پدرى بر روى يك كروموزوم و ژن مادرى بر روى كروموزوم همتاى آن جاى دارد. دوم آن كه: در صورت فقدان عوامل آسيب‏زا ژن‏ها مى‏توانند ميليون‏ها سال و شايد ميلياردها سال با همان ويژگى‏هاى اوليه باقى بمانند.(6)

عملكرد ژن
از ويژگى‏هاى ژن‏ها انتقال صفات والدين به فرزندان است. علاوه بر اين، ژن‏ها همه اعمال سلول را كنترل مى‏كنند. ژن‏ها كه در هسته سلول قرار گرفته‏اند، همانند ستاد فرماندهى سلول عمل كرده و همه اعمال درونى و برونى سلول، پيرو فرمان‏هاى صادر شده از سوى آنها است، كه يكى از مهم‏ترين اين اعمال سلولى، عمل توليد و انتقال ساختار و صفات والدين به فرزندان مى‏باشد.

در عصر حاضر با مطالعات فراوانى كه بر روى ژن‏ها و عملكرد آن‏ها صورت گرفته است، رشته‏اى به نام مهندسى ژنتيك تأسيس گرديده كه به مطالعه مسايل گوناگون و تحقيق در اين زمينه مى‏پردازد.

ژنتيك پزشكى با به كارگيرى دانش و فن‏آورى روز به جنبه‏هاى كلينكى و اپيدميولوژيك موارد ارثى مى‏پردازد و در صدد است تا با كشف عوامل مختلف ژن‏هاى مؤثر در بيمارى و رفتار انسان، به بهينه‏سازى و پيش‏گيرى يا كاهش آسيب‏هاى ناشى از آن بپردازد.(7)

اثبات ژنتيك در متون روايى
اگر چه كشف ژن و برخى از عملكردهاى آن در عصر حاضر اتفاق افتاده است، اما در منابع دينى، مطالب مختلفى درباره اين حقيقت و انتقال صفات والدين و اجداد به انسان مطرح شده است كه مى‏تواند بر اين حقيقت منطبق شود.

همان طور كه پيش از اين گذشت، ژن‏ها مى‏توانند در حالى كه صفات اوليه را در خود نهفته دارند ميلياردها سال زندگى كنند.

«عن ابى عبدالله عليه‏السلام قال: سئل عن الميت يبلى جسده؟ قال نعم حتى لا يبقى لحم و لاعظم الاطينته التى خلق منها، فانها لا تبلى، تبقى فى القبر مستديرة حتى يخلق منها كما خلق اول مرة»(8)

«از امام صادق عليه‏السلام درباره ميت چنين پرسيده شد كه آيا جسد ميت مى‏پوسد. حضرت فرمود: بله، به گونه‏اى كه گوشت و استخوانى برايش باقى نمى‏ماند، مگر سرشتى كه از آن آفريده شده است، زيرا آن نمى‏پوسد، در قبر باقى مى‏ماند و در حال تحول است تا دوباره فرد از آن آفريده شود، همان طور كه اولين باره آفريده شده بود».

علامه مجلسى، در توضيح اين روايت مى‏گويد: آن هسته مركزى داراى تحول و تغيير مى‏گردد ولى در همه احوال محفوظ باقى مى‏ماند و اين روايت اثبات مى‏كند كه تشخّص انسان به واسطه اجزاى اصلى او است و ديگر اجزا و عوارض دخالتى در آن ندارند.(9)

بر اساس اين، چنان چه ژن را تشكيل دهنده هسته مركزى انسان و داراى قدرت بقا براى سال‏هاى متمادى بدانيم، اين روايت منطبق بر آن مى‏شود، زيرا نهاد اوليه ـ ژن ـ را داراى فرايند زوال نمى‏داند.

توارث و اهميت آن در اسلام
در دورانى كه بشر اطلاعات چندانى از زيست‏شناسى، علم ژنتيك، توارث، چگونگى پيدايش جنين و انتقال ويژگى‏هاى والدين به نسل جديد نداشت، معارف مبتنى بر وحى با زبان آيات و روايات و با عبارت‏هايى ساده و قابل فهم به تشريح و تبيين كلى اين موضوعات پرداخت.

انتقال صفات غيرقابل اجتناب
در برخى از روايات، به جنبه توارث غيرقابل اجتناب اشاره شده است تا انسان‏ها به اين فرايند توجه كرده و اسباب شك و تهمت به همسر خويش را از بين ببرند. امام صادق عليه‏السلام به انتقال ارثى صفات از اجداد و گذشته‏گان انسان اشاره كرده و مى‏فرمايد:

«خداوند متعال هنگامى كه مى‏خواهد انسانى را بيافريند، همه صورت‏هاى بين او وحضرت آدم را جمع مى‏كند، سپس او را به صورت يكى از آن‏ها مى‏آفريند، بنابراين، هيچ يك از شما نبايد درباره فرزندش بگويد: اين فرزند به من و هيچ يك از پدرانم شباهت ندارد».(10)

آن‏چه در اين حديث به آن اشاره شده و تحقق آن بر اراده الهى مبتنى گرديده، امروزه با عنوان امكان بروز صفات ژن‏هاى مغلوب، مطرح مى‏شود. امام مى‏فرمايد: ويژگى‏هاى ظاهرى فرزند متولد شده، در برخى موارد همانند پدر و مادر نيست بلكه خداوند او را به صورت يكى از پدران و اجداد بين او و آدم آفريده است.

در روايت ديگرى از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيز به جهش ژن‏ها و ايجاد صفات توارثى از گذشته‏گان اشاره شده است؛ امام باقر عليه‏السلام فرمود: «مردى از انصار با همسر خود، خدمت پيامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رسيد و گفت: يا رسول الله! اين زن، دختر عمو و همسر من است، زنى پاك و با عفت مى‏باشد، ولى براى من فرزندى آورده است كه چهره‏اش سياه، لوله‏هاى بينى او گشاد، موهايش پيچيده و بينى‏اش پهن است، طفلى با ويژگى‏هاى نژادى حبشى متولد شده است، همانند چنين فرزندى در خانواده و اجداد پدرى و مادرى‏ام نيست. رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از زن پرسيد: چه مى‏گويى؟ زن قسم ياد كرد از آن هنگام كه من به همسرى اين مرد در آمده‏ام، با هيچ كس درنياميخته‏ام. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله سر به زير انداخت و سپس سربلند كرده و فرمود: بين انسان تا حضرت آدم، 99 عرق وجود دارد كه همه در ساختمان فرزند، مؤثرند، وقتى نطفه در رحم قرار مى‏گيرد، عرق‏ها به جنبش درآمده از خدا در خواست دارند كه فرزند، شبيه آن‏ها ساخته شود. اين فرزند غير شبيه به شما از همان عرق‏هاى دور است كه در اجداد سابقه دارد. كودك را بگير كه فرزند تو است. زن عرض كرد: يا رسول الله! عقده مرا گشودى و از غم رهايم ساختى».(11)

اين سخنان پيشوايان معصوم عليهم‏السلام نشان‏گر توجه آن‏ها به انتقال قهرى و تأثيرگذارى ژن مغلوب در اجداد پدران و مادران در نسل جديد است.

جهش ژن‏ها بر اثر عوامل طبيعى
آن‏چه در ذيل عنوان قبلى مورد اشاره قرار گرفت بروز و جهش ژن‏هاى نهفته به صورت غير ارادى بود. اما در روايات به برخى عوامل ديگر در جهش ژن‏ها اشاره شده است كه ممكن است در اثر برخى عوامل طبيعى به وجود آمده و باعث تغييرات ابتدايى در ژن‏ها گرديده و صفات جديدى را به طور بارز به فرزند بدهد كه حالت سابقه ندارد.

«حضرت صادق عليه‏السلام كودك زيبايى را ديدند، سپس فرمودند: بايد پدر اين كودك در شب هم بسترى، ميوه بِه خورده باشد».(12)

اسلام و بسترسازى مناسب براى ژنتيك
اسلام براى فراهم ساختن بستر مناسب و ايجاد زمينه‏هاى رشد صحيح ژن‏هاى نهفته در انسان دستوراتى را در قالب احكام تكليفى شرعى با عناوينى هم چون وجوب، حرمت، استحباب و كراهت ارايه نموده و از همان ابتدا زمينه‏هاى ايجاد صفات ارثى درست و نادرست را تبيين كرده و آن‏ها را در عناوين مختلف گنجانده است، كه ما در اينجا به اختصار به برخى از آن‏ها اشاره مى‏كنيم.

سفارش‏هايى در انتخاب همسر
امام صادق عليه‏السلام به پيروان خويش مى‏فرمايد: «تزوجوا فى الحجز الصالح، فان العرق دساس؛ با خانواده‏اى عفيف و پاكيزه وصلت كنيد زيرا ژن دخالت كننده و تأثيرگذار است».(13)

پيش از اين، همانند اين سخن از رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله صادر گشته بود، كه فرمود: «دقت كنيد نطفه خودتان را در چه محلى قرار مى‏دهيد، زيرا ويژگى‏هاى والدين از راه وراثت به فرزندان منتقل مى‏شود».(14)

پيشوايان معصوم عليهم‏السلام كه علم ايشان برگرفته از علم الهى است، انسان‏ها را به قانون هميشگى عالم خلقت و راز بزرگ وراثت و زمينه‏هاى مناسب و نامناسب آن آگاهى داده‏اند.

امام على عليه‏السلام نيز مى‏فرمايد: «حسن الأخلاق برهان كرم الأعراق؛ نيكويى اخلاق دليلى بر كرامت و نيكويى ژن‏هاى فرد دارد».(16) و آن‏گاه كه محمد بن حنفيه، در جنگ جمل، كمى توقف نمود، امام على عليه‏السلام از ضعف وى متأثر شده، به وى فرمود: ژن موجود در مادرت در تو تأثير كرده است».(17)

آن‏چه گذشت، به روشنى اين مطلب را اثبات مى‏كند كه توصيه‏هاى پيشوايان دليلى روشن بر تأثيرگذارى ژن‏ها در آينده فرزندان دارد و انتخاب مادرى مناسب و پدرى وارسته مى‏تواند نقش مهمى در بسترسازى مناسب ژنتيك داشته باشد.

نهى از ازدواج با احمق و ديوانه در راستاى بهينه سازى ژنتيك
بى‏ترديد، پاره‏اى از دستورات اسلامى مربوط به ازدواج و انتخاب همسر، در راستاى ايجاد خانواده‏اى همسو و داراى صفا و سازش معنوى است، اما پاره‏اى ديگر افزون بر توجه به اين نكته، به آينده‏نگرى درباره فرزندان پرداخته و از ايجاد زمينه‏هاى انحراف ژنى باز مى‏دارد.

امام صادق عليه‏السلام از پيامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله روايت مى‏كند كه فرمود: «اياكم و تزوج الحمقاء، فان صحبتها بلاء و ولدها ضياع؛ از ازدواج با احمق بپرهيزيد، زيرا هم‏نشينى با احمق باعث اندوه و بلا و فرزندش نيز بدبخت است».(18)

برخى از ياران امام باقر عليه‏السلام از ايشان چنين پرسيدند: «عن الرجل المسلم تعجبه المرأة الحسناء، أيصلح له ان يتزوجها و هى مجنونة؟ قال: لا، و لكن ان كانت عنده أمة مجنونه فلا بأس بأن يطأها و لا يطلب ولدها؛ مرد مسلمانى به خاطر زيبايى زن ديوانه‏اى مجذوب و عاشق او گشته است، آيا او را به همسرى خود انتخاب كند؟ حضرت فرمود: خير، ولى اگر كنيز ديوانه‏اى باشد، مى‏تواند با او هم‏بستر شود، ولى مراقب باشد از او فرزند نداشته باشد».(19)

تعمق در احاديث ياد شده، به ويژه حديث اخير كه ميان ارضاى شهوت جنسى و طلب فرزند تفكيك نموده است، پژوهش گر را به اين نتيجه مى‏رساند كه ژن‏هاى انتقال يافته از مادر كم خرد و يا ديوانه خصايصى را در فرزندان به وجود مى‏آورد كه زمينه‏هاى تربيت صحيح را كم نموده و والدين را در تربيت فرزندان و ارضاى خواسته روحى و روانى آن‏ها ناتوان مى‏كند.

افزون بر آن‏چه گذشت، روايات فراوان ديگرى را مى‏توان جست‏وجو كرد كه امر و يا نهى آن‏ها بر اساس توجه به بهينه‏سازى ژنتيك صورت گرفته است. اگر علم و دانش عصر حاضر به اين نتيجه رسيده است كه مستى زن يا شوهر در هنگام هم‏بسترى سبب مى‏شود كه فرزند حاصل از آن داراى عوارض عصبى و غيرقابل درمان باشد،(20) اسلام سال‏ها پيش از آن به اين نكته توجه كرده و رسول آن فرموده است: «شارب الخمر لا يزوّج اذا خطب؛ شراب‏خوار اگر خواستگارى نمود به او دختر ندهيد».(21) و يا امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: «من زوج كريمته من شارب الخمر، قد قطع رحمها؛ هر كس دختر خويش به شراب خوار تزويج كند هر آينه رحم او را قطع كرده است».(22)

قطع رحم در اين‏جا به اين معنا است كه فرزند مورد توقع به وجود نمى‏آيد بلكه به خاطر تأثيرگذارى مى‏گسارى پدر، آن فرزند از جهت جسمى و روحى داراى ضعف‏هايى است كه جبران آن امكان‏پذير نيست. بنابراين از آن جايى كه مى‏گسارى پدران در انتقال ژن‏هاى داراى صفات زشت به فرزندان آينده، تأثير فراوانى دارد(23) اين نكته در احاديث نيز مورد توجه بيش‏ترى قرار گرفته است.

علاوه بر توصيه‏هاى ياد شده، دين اسلام در راستاى بسترسازى ژن‏ها، دستوراتى را نيز براى پس از ازدواج ارايه نموده است كه در اين‏جا به پاره‏اى از آن‏ها اشاره مى‏شود.

دستورات اسلام درباره كيفيت برقرارى ارتباط جنسى والدين در راستاى بهينه‏سازى ژنتيك
اسلام علاوه بر توصيه به دقت در انتخاب همسر، براى بهينه‏سازى ژنتيك عناصر بسترساز ديگرى هم‏چون زمان، مكان، آداب نزديكى، شرايط روحى، بهداشت روانى و... را نيز مورد توجه قرار داده است.

توجه به عنصر زمان
در منابع روايى، يكى از عناصرى كه بر فرآيند ژنتيك و تشكيل شخصيت فرزند ناشى از آن مؤثر شناخته شده، عنصر زمان است، از اين رو، با حكم تكليفى استحباب يا نهى و كراهت، به والدين سفارش شده است كه براى برقرارى ارتباط جنسى، برخى از زمان‏ها را انتخاب و يا از برخى ديگر پرهيز كنند.

زمان‏هاى مناسب
پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به على عليه‏السلام فرمود: «يا على! با همسر خويش در شب دوشنبه هم بستر شو، كه اگر فرزندى تكوين يابد، حافظ قرآن و به رضاى خداوند راضى باشد، و اگر در شب سه‏شنبه اين عمل انجام گيرد و فرزندى به وجود آيد، سعادت اسلام روزى او گردد، دهانش خوش‏بو و قلبش مهربان‏تر و جوانمرد و زبانش از دروغ و غيبت و بهتان پاك باشد و چنان‏چه عمل آميزش در شب پنج‏شنبه صورت پذيرد و فرزندى تشكيل شود، يا حاكمى از حاكمان شريعت و يا عالمى از عالمان باشد، و اگر روز پنج‏شنبه در هنگام زوال يعنى آن گاه كه آفتاب در ميان آسمان باشد، عمل آميزش و هم‏بسترى رخ دهد، شيطان به فرزند تشكيل يافته در آن گاه، نزديك نشود و خداوند سلامتى در دنيا و دين را نصيب وى گرداند.»(24)

و نيز در روايات آمده است: «چنان‏چه عمل آميزش در شب جمعه كه يكى از بافضيلت‏ترين زمان‏ها است، صورت گيرد و فرزندى به وجود آيد، خطيب و سخنور گردد و اگر در شب جمعه پس از عشاء اين عمل انجام شود و فرزند به هم رسد، آن فرزند از بزرگان خواهد بود. و نيز فرزند تشكيل يافته در بعد از ظهر جمعه از دانايان مشهور شود.»(25)

تحليل و ريشه‏يابى اين كه چه خصوصيتى در زمان‏هاى ياد شده وجود دارد كه بر ارتباط جنسى پدر و مادر و وراثت فرزند تأثير مى‏گذارد و خصوصيات مذكور را در فرزند تكوين يافته در آن زمان‏ها ايجاد مى‏سازد، امرى است كه بايد توسط زيست‏شناسان و محققان علوم ژنتيك مورد بررسى و كاوش قرار گيرد.

زمان‏هاى نامناسب
در ميان دستورات ارزش‏مند اسلام، آميزش در برخى زمان‏ها حرام و انجام آن سبب پيامدهاى ناگوار ژنتيكى و پرداخت جريمه دانسته شده است. قرآن كريم درباره چنين ارتباطى در زمانى كه زوجه در حالت عادت ماهيانه قرار دارد، مى‏فرمايد:

«فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتّى يَطْهُرْنَ»(26)

يعنى: در حال حيض از زنان دورى كنيد و با ايشان آميزش ننماييد...

بر اساس اين، فقيهان نيز به حرمت آن فتوا داده و آن را سبب كفاره دانسته‏اند.(27) امام صادق عليه‏السلام از آثار زشت و ناگوار اين عمل بر فرزند خبر داده و مى‏فرمايد: «دشمن ما اهل بيت نيست مگر كسى كه فرزند زنا يا ايام حيض باشد».(28) و باز در آثار نزديكى در چنين حالتى، آمده است: «ان من جامع امرأته، و هى حائض، فخرج الولد مجزوما او أبرص، فلا يلومنّ الا نفسه؛ هر كس با همسر خويش در ايام عادت او آميزش نمايد و فرزند آنان جزامى يا داراى مرض پيسى باشد بايد خويش را سرزنش كند».(29)

اين سخنان بر اين مطلب تأكيد مى‏كند كه فرزند تشكيل شده در ايام ممنوع داراى سرشت و ژن‏هايى است كه زمينه‏هاى فراوان براى دشمنى با خوبى‏ها خواهد داشت و افزون بر آسيب‏هاى روحى، دچار آسيب‏هاى جسمى از قبيل جزام و پيسى خواهد شد.

در كتاب‏هاى روايى افزون بر ايامى كه اين عمل در آن حرام است، وقت‏هاى ديگرى نيز به عنوان ايام مكروه يادآورى شده است كه ارتباط در زمان‏هاى مزبور، آثار منفى‏اى بر ساختار ژنتيكى و تشكيل شخصيت و يا جسم كودك دارد. در نتيجه، ترك ارتباط مذكور در اين زمان‏ها ترجيح دارد و از افراد خواسته شده است از انجام آن در چنين زمان‏هايى پرهيز كنند.

امامان معصوم عليهم‏السلام انجام آميزش در اول ماه، نيمه ماه و آخر ماه را سبب ديوانگى، ابتلا به خوره و كم خردى طفل مى‏دانند(30) و انجام آن را در شب عيد فطر، سبب تشكيل فرزند با ويژگى‏هاى فراوان شر و بدى معرفى مى‏كنند و با تأكيد بيش‏تر انجام آميزش در نيمه ماه شعبان را سبب پيدايش فرزندى شوم كه نشان سياهى در صورتش نمايان است مى‏دانند.(31)

هم‏چنين از زمان‏هاى نامناسب ديگر، شب عيد قربان، آخر ماه شعبان، بين اذان و اقامه، شبى كه فرداى آن قصد مسافرت وجود دارد، بين طلوع فجر صادق و طلوع آفتاب، شب خسوف و كسوف و... نيز مورد يادآورى قرار گرفته است.(32)

خداوند براى جلوگيرى از پيامدهاى ناخوشايند ژنتيكى در جامعه اسلامى، به پيروان دين مبين اسلام فرمان مى‏دهد كه دقت لازم را در اولين مراحل تكوين فرزندان بنمايند، تا از منافع مادى چنين حكمى بهره‏مند شده و به پاداش آخرتى آن نيز دست يابند.

عنصر مكان
از ديگر عناصرى كه شريعت، آن را در فرايند ژنتيك و تشكيل شخصيت فرزندان آينده جامعه، مؤثر دانسته است، عنصر مكان مى‏باشد. در متون روايى مكان‏هاى نامناسب زيادى مورد توجه قرار گرفته است، تا جامعه از آسيب‏هاى جسمى و روحى ناشى از انجام عمل در آن مكان‏ها محفوظ بماند.

در مقابل نور خورشيد
امروزه سخنان بسيارى توسط دانشمندان علوم پزشكى در رابطه با ضررهاى اشعه خورشيد بر بدن انسان نوشته و شنيده مى‏شود. پيشوايان دين، سال‏ها پيش از اين بر آثار آن در حالت‏هاى خاص توجه كرده‏اند. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بر تأثير منفى نور خورشيد بر فرزند در صورت انجام عمل آميزش در زير نور مستقيم خورشيد، تأكيد كرده و مى‏فرمايد:

«اى على در مقابل نور خورشيد با همسرت هم‏بستر نشو، مگر اين كه پرده‏اى بياويزى كه شما را بپوشاند، زيرا اگر در اين حالت فرزندى به وجود آيد، هميشه در حال پريشانى و فقر باشد تا از دنيا برود».(33)

زير درخت ميوه‏دار
يكى از مكان‏هاى نامناسب آميزش، زير درخت ميوه مى‏باشد. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در اين مورد مى‏فرمايد:

«اى على در زير درخت ميوه‏دار با همسرت آميزش نكن، كه اگر فرزندى به هم رسد جلاّد و كشنده مردمان باشد و يا رئيس و راهنماى ظلم و ستم گردد».(34)

بر فرض كه ما قادر به درك دلايل علمى چنين آثارى نباشيم، اما از آن جايى كه به علم لدنّى و الهى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ايمان داريم، بايد براى ساختن بستر مناسب ژن‏هاى مثبت در افراد آينده جامعه، اين فرامين را به كار بنديم.

در حضور ديگران
قبلاً تصور مى‏شود كه كودكان داراى درك و شعور كافى براى فهم بسيارى از مسايل و وقايع پيرامون خود نيستند، اما امروزه، علم ثابت كرده است كه كودكان از همان لحظات اوليه تولد قدرت يادگيرى و اثرپذيرى بسيار دارند. امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد:

«آميزش در خانه‏اى كه كودكى در آن‏جاست و آن‏ها را مى‏بيند يا صداى آنان را مى‏شنود، سبب مى‏شود كه كودك بيننده زناكار گردد و يا فرزندى كه از ايشان تشكيل مى‏شود، زناكار شود».(35)

بنابراين، اسلام به والدين سفارش مى‏كند كه از برقرارى ارتباط جنسى در منظر ديگران و در محل رفت و آمد افراد خوددارى نمايند و از اين طريق زمينه‏هاى رستگارى فرزندان خويش را فراهم سازند.(36)

البته در روايات، مكان‏هاى ديگرى نيز مورد توجه قرار گرفته است، اما چون به صراحت به جنبه توارثى و ژنتيكى آن اشاره نشده است، از ارايه و بحث و بررسى پيرامون آن‏ها صرف نظر مى‏كنيم.(37)

حالت‏هاى مناسب و نامناسب والدين و تأثير آن بر ژن‏ها
روايات زيادى بر اين مطلب تأكيد دارند كه حالات، افكار و رفتار والدين در هنگام آميزش، تأثير بسزايى در جسم و روح كودك آنان خواهد داشت؛ از اين رو، رعايت اين نكات كه بيش‏تر در قالب كراهت و استحباب وارد شده است مى‏تواند زمينه‏هاى مناسب را براى داشتن فرزندانى سالم و صالح، فراهم آورد.

يكى از رفتارهايى كه هنگام آميزش از آن نهى شده است، سخن گفتن است؛ زيرا سبب لال شدن فرزند مى‏گردد.(38) مورد ديگر، نگاه كردن به شرم گاه زن در هنگام آميزش است كه موجب كورى فرزند مى‏گردد.(39)

از پدر خواسته شده است در هنگام هم‏بسترى، به فكر زن ديگرى نباشد؛ زيرا اين عمل سعادت آينده فرزند را تهديد كرده و اسباب ديوانگى او را فراهم مى‏سازد.(40)

حضرت رضا عليه‏السلام درباره علت كراهت آميزش در اول شب، مى‏فرمايد: «زيرا معده و رگ‏ها پر مى‏باشد و چنين حالتى براى انجام اين عمل ناپسند است و سبب بيمارى‏هاى جسمى مثل قولنج، فلج، سكته، فتق، ضعيف شدن حسّ بينايى چشم و... مى‏شود» و توصيه مى‏فرمايد كه: «براى انجام اين عمل آخر شب را انتخاب كنيد، زيرا اين زمان براى سلامتى جسم پدر و مادر و سلامتى عقل فرزند، بهتر است.»(41)

امام حسن عليه‏السلام به تأثير فراوان حالت آرامش و دورى از اضطراب والدين، بر ژنتيك فرزندان اشاره نموده است: «فان الرجل اذا اتى اهله بقلب ساكن و عروق هادئة و بدن غير مضطرب استكنت تلك النطفة فى الرحم فخرج الرجل يشبه اباه و امه؛ هرگاه مرد براى آميزش، با دلى آرام، رگ‏هاى خالى از آشفتگى و بدنى غير لرزنده و بى‏اضطراب نزد همسرش برود، نطفه در رحم استقرار مى‏يابد و در نتيجه نوزادى شبيه پدر و مادر به دنيا مى‏آيد».(42)

عنصر دعا و ياد خدا در فرايند ژنتيك
در منابع روايى از عنصر دعا و ياد خداوند در هنگام آميزش به عنوان يكى ديگر از عوامل مؤثر در فرايند ژنتيك و تشكيل شخصيت فرزند ناشى از آن، ياد شده است.

«عن ابى جعفر عليه‏السلام قال: اذا أردت الجماع فقل: اللهم ارزقنى ولدا و اجعله تقيا زكيا ليس فى خلقه زيادة و لا نقصان و اجعل عاقبته الى خير؛ امام صادق عليه‏السلام فرمودند: هرگاه مى‏خواهى با همسرت نزديكى كنى، بگو: خدايا به من فرزندى كه در خلقتش زيادى يا نقصانى نباشد، روزى فرما و او را پرهيزكار و با هوش قرار بده و سرانجام زندگى او را نيك بگردان».(43)

در صحيفه سجاديه نيز آمده است:

«اللهم منّ على ببقاء ولدى و باصلاحهم لى و بامتاعى بهم الهى امدد لى فى اعمارهم و زدلى فى آجالهم؛ خدايا! به واسطه بقاى فرزندانم و اصلاح آنان و بهرمندى من از ايشان، بر من منت بگذار. پروردگارا! به خاطر من بر عمر آنان بيفزا و مرگ ايشان را به تأخير انداز».(44)

اين سخنان و نظاير آن‏ها، نشان مى‏دهد كه دعا بر روى وراثت و عوامل ژنتيكى و شكل‏گيرى شخصيت فرزندان تأثير مى‏گذارد و سبب مى‏شود آن‏ها علاقه كم‏ترى به انجام اعمال ناشايست داشته باشند.

پرسش مهمى كه در اينجا مطرح مى‏شود اين است كه ارتباط بين دعا كه موضوعى ماوراى طبيعى و متافيزيكى است و عامل خارجى نسبت به فرآيند ژنتيكى محسوب مى‏شود، با وراثت و ژنتيك چگونه قابل بررسى است؛ آيا با استفاده از همان ابزارهاى مطالعه علمى مى‏توان براى مطالعه چنين ارتباطى كه نمونه‏هاى آن در قرآن و روايات آمده و در خارج تحقق يافته است، بهره جست، يا براى كشف رابطه، نيازمند ابزارهاى مطالعاتى ديگرى هستيم؟

خداوند يگانه آفريدگار مطلق و توانا بر هر امرى است، و وراثت و ژنتيك در حاكميت قدرت مطلق او است. او در صورت توجه والدين و فراهم شدن شرايط استجابت دعا، بر وراثت و ژن‏هاى حاوى صفات تأثير مى‏گذارد و آن‏ها را به سمت و سوى دعاى مزبور رهنمون مى‏سازد.

عمل نامشروع بستر نامناسب ژنتيك
اسلام به نقش خانواده در برآوردن نيازهاى انسان توجه‏اى ويژه كرده است و در راستاى تحقق جامعه‏اى سالم توصيه‏هاى پيش‏گيرانه متعدد و ارزش‏مندى را به پيروان خود بلكه همه بشريت براى بهسازى نسل آينده، نموده است.

بر اساس اين، انسان‏ها را از ارتباط و آميزش نامشروع و بى‏قيد و بند به دليل مفاسد فراوان آن، بر حذر داشته است. يكى از دلايل حرمت اين عمل ناشايست، آثار سوء ژنتيكى آن شمرده شده است. امام صادق عليه‏السلام در مورد آثار و پيامدهاى زشت زنا مى‏فرمايد: «زنا عامل ايجادكننده مفاسد مهم اجتماعى است، ريشه نسب و عواطف خانوادگى را كه اساس تشكيل اجتماع است، قطع مى‏سازد و...»(45)

پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيز در اين باره مى‏فرمايد: «ما من ذنب أعظم عند الله تبارك و تعالى بعد الشرك، من نطفة حرام وضعها امرؤ فى رحم لا تحل؛ بعد از شرك به خداوند، هيچ گناهى بزرگ‏تر از اين نيست كه مردى نطفه حرام خود را در رحمى كه بر او حلال نيست، قرار دهد».(46)

و امام رضا عليه‏السلام در حديثى مى‏فرمايد: «ان الدفق فى الرحم اثم و العزل اهون له؛ زنا كردن و نطفه را در رحم ريختن گناه بزرگى است و زنا كردن و نطفه را در بيرون رحم ريختن براى زناكار، گناه حفيف‏ترى است».(47)

حرمت زنا به عنوان يكى از گناهان بزرگ، بخشى از زشتى اين عمل نامشروع مى‏باشد و بخش ديگر آن ايجاد بستر نامناسب تحقق فرزندانى داراى زمينه‏هاى فساد و زشتى است. از اين رو از فرد گناهكار خواسته شده چنان چه به هر دليلى اقدام به اين عمل زشت نمود، گناه دوم آن را ترك كند و زشتى عمل خويش را در حيطه خود نگه داشته و از سرايت آن به فرزندان آينده جلوگيرى نمايد.

نتيجه
ما معتقديم هر آن‏چه كه در سعادت دنيوى و اخروى بشر تأثيرگذار بوده است توسط قرآن و بيانات پيشوايان معصوم عليهم‏السلام به صورت كلى يا جزئى مورد تبيين و تشريع قرار گرفته است. از اين رو مسايل مربوط به توارث صفات و ژنتيك نيز به صورت جدى و با بيان‏هاى ساده و قابل فهم ارايه گرديده است.

اسلام در راستاى ايجاد بستر مناسب ژنتيك، در قالب احكام وجوب، حرمت، استحباب و كراهت، مخاطبان خود را در زمينه‏هايى همانند انتخاب همسر، چگونگى ارتباط جنسى والدين، توجه به عنصر زمان، مكان، حالت‏هاى روحى و جسمى والدين و ياد خدا و دعا و... راهنمايى نموده است.

توجه به اين نكته ضرورى است كه عناصر ياد شده در احاديث اهل بيت عليهم‏السلام به معناى عليت داشتن آن‏ها در ساختار ژنتيك به صورت منفى و يا مثبت نيست، بلكه به اين معنا است كه رعايت مسايل بسترساز مناسب سبب مى‏شود كه فرزندى كه در آينده پا به عرصه وجود مى‏گذارد علاقه كم‏ترى به زشتى‏ها و پيامدهاى ياد شده داشته باشد و در مقابل، عدم رعايت آن‏ها زمينه را براى شكل‏گيرى شخصيت بزهكار فراهم مى‏سازد.

البته به نظر مى‏رسد موضوع اثبات ژنتيك و محدوده آن و شيوه‏هاى بسترسازى مناسب و نامناسب پيرامون آن، داراى گستره وسيع در متون دينى است، كه نيازمند كاوش و تحقيق علمى و جدى‏ترى مى‏باشد؛ از اين رو پيشنهاد مى‏شود پژوهش‏گران عرصه علوم اسلام با استفاده از برخى گرايش‏هاى جرم‏شناسى و علوم ژنتيك اقدام به تحقيقى جامع در اين زمينه نمايند تا اثبات گردد كه دستورات دين در تكامل جسم و روح انسانى و اصلاح و بهينه‏سازى ژنتيك در راستاى كاهش بزه‏كارى و اخلاق زشت، تأثيرى بى‏بديل و منحصر به فرد دارد.


پي نوشت ها:
1ـ كارشناس ارشد فلسفه، محقق و نويسنده.
2ـ عبدالله جوادى آملى، شريعت در آينه معرفت، مركز نشر فرهنگى رجاء، تهران، 1373، ج 2، ص 111.
3ـ ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام لاحياء التراث، قم، 1408 ق.، ج 11، ص 187: قال رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله «اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِمَ مَكارِمَ الأَخلاقِ».
4- Gene.
5ـ ر.ك.: غلامرضا نورمحمدى، شبيه‏سازى انسان، انتشارات معارف، قم، 1384، ص 19.
6ـ همان.
7ـ ر.ك.: ترجمه دكتر على جعفريان و همكاران، پزشك و ملاحظات اخلاقى، انتشارات براى فردا، تهران، ج 2، ص 128.
8ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق.، ج 7، ص 43 و شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، تحقيق على اكبر غفارى، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1404 ق.، ج 1، ص 191، حديث 580.
9ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ص 43.
10ـ حسن بن فضل طبرسى، مكارم الاخلاق، منشورات الشريف الرضى، 1972 م، ص 221 و محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 57، ص 340 و على نماز، مستدرك سفينة البحار، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1419 ق.، ج 5، ص 344.
11ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1414 ق.، ج 5، ص 128.
12ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 13، ص 170.
13ـ فضل بن حسن طبرسى، پيشين، ص 197.
14ـ شهاب الدين محمد بن احمد، المستطرف فى كل من مستظرف، انتشارات الشريف الرضى، قم، 1409، ج 2، ص 218.
15ـ ر.ك.: محمدتقى فلسفى، الطفل بين الوراثة و التربية، تعريب فاضل حسينى ميلانى، دارالتعارف للمطبوعات، ج 1، ص60.
16ـ عبدالواحد آمدى، غررالحكم و درر الكلم للامدى، مؤسسة دار الكتاب، قم، ص 167.
17ـ شيخ عباس قمى، تتمه المنتهى فى وقايع امام الخلفاء، كتابخانه مركزى، تهران، 1373، ص 17.
18ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، پيشين، ج 14، ص 56؛ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 100، ص 237 و على نمازى، مستدرك سفينة البحار، پيشين، ج 10، ص 46.
19ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، پيشين، ج 5، ص 10.
20ـ محمدتقى فلسفى، پيشين، ص 78ـ77.
21ـ ابن ابى الجمهور الاحسائى، عوالى اللئالى العزيزية، مطبعة الشهداء، قم، 1403 ق، ج 3، ص 341 و محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 47، ص 268.
22ـ طبرسى، مكارم الاخلاق، پيشين، ص 238.
23ـ مهدى كى‏نيا، مبانى جرم‏شناسى، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ سوم، 1370، ج 1، ص 110.
24ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، پيشين، ج 14، ص 190.
25ـ محمدباقر مجلسى، حلية المتقين، ص 130 و نورى، پيشين، ج 14، ص 301ـ300.
26ـ بقره / 222.
27ـ توضيح المسائل، جامعه مدرسين، قم، 1378، ج 1، ص 277ـ276.
28ـ على نمازى، مستدرك سفينة البحار، پيشين، ج 2، ص 480.
29ـ همان.
30ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، پيشين، ج 20، باب 64، ابواب مقدمات النكاح، ص 128، حديث 1، باب 63، حديث 1 و 2 و ص 251، باب 149، حديث 1.
31ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، پيشين، ج 20، باب 64، ابواب مقدمات النكاح، ص 128، حديث 1، باب 63، حديث 1 و 2 و ص 251، باب 149، حديث 1.
32ـ همان و ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، پيشين، ص 223.
33ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، پيشين، ج 20، ب 149، ص 251.
34ـ همان، روايات باب 187.
35ـ ابن جعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق الكلينى الرازى، الفروع من الكافى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، چاپ دوم، ج 5، ص 500 و مستدرك الوسائل، پيشين، ج 14، ص 228.
36ـ ر.ك.: محمدباقر مجلسى، حلية المتقين، پيشين، ص 127.
37ـ در رابطه با مكان‏هايى همانند پشت‏بام، زير آسمان، رو به قبله، پشت به قبله، ر.ك.: شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، پيشين، ج 3، ص 553.
38ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، پيشين، ج 20، ص 123، باب 60.
39ـ ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، ج 14، ص 222، ب 44.
40ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، همان، باب 188.
41ـ شيخ عباس قمى، سفينة البحار، دار الاسد للطباعة و النشر، تهران، چاپ اول، 1414 ق، ج 1، ص 656.
42ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، پيشين، ج 57، ص 359.
43ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، پيشين، ج 20، ص 117.
44ـ صحيفه سجاديه، دعاى شماره 25، ص 244.
45ـ شيخ عباس قمى، سفينة البحار، دار الاسوة للطباعة و النشر، تهران، 1416 ق.، ج 3، ص 506.
46ـ ميرزا حسين نورى طبرسى، مستدرك الوسائل، پيشين، ج 14، ص 335.
47ـ همان.


منبع: كيهان فرهنگي،شماره 217