چكيده:
ژن كوچكترين واحد شيميايى اطلاعات ارثى است كه به تعداد بىشمار، درون
ميلياردها سلول تشكيلدهنده بدن، وجود دارد. اين واژه براى اولين بار توسط
ويلهلم يوهانس در سال 1909 به كار رفت. مراجعه به متون دينى و روايى، و تعمق و
ژرفنگرى در آنها، اين حقيقت را آشكار مىسازد كه پيشوايان معصوم عليهمالسلام
سالها پيش از اين با كلامى روان و ساده، پارهاى از مسايل ژنتيكى و توارثى را
تبيين كردهاند.دين اسلام در راستاى سعادت بشر
در قالب احكام تكليفى، وظايفى را براى مكلفين مشخص كرده است. اين فرايند در
بسترسازى مناسب ژنتيك نيز مورد عمل قرار گرفته است. روايات بسيارى به بيان
جنبههاى ارادى و غيرارادى انتقال صفات والدين و نسلهاى گذشته به نسلهاى
آينده، پرداخته و از پدران و مادران خواستهاند تا با رعايت دستورات ارزشمند
دين، زمينه و بستر مناسب را براى انتقال و تحقق ويژگىهاى ارزشمند فراهم
آورند.
اين مقاله بر آن است تا با اثبات ژنتيك در متون روايى، به بيان پارهاى از
دستورات پيرامون بسترسازى مناسب و نامناسب آن بپردازد.
مقدمه
گستره شمول دين به حسب قابليتهاى كمى و كيفى اديان، متفاوت بوده و بين
دينپژوهان نيز در قلمرو دين اختلاف نظر وجود دارد.
اما حقيقت اين است كه دين اسلام، از آن رو كه پاياندهنده اديان الهى مىباشد،
همه نيازهاى بشرى را كه سعادت انسان مبتنى بر آنها است، بيان كرده است، كه با
كاوش در منابع دينى مىتوان كليات و جزئيات آن را استنباط كرد.(2)
بنابراين دين فراتر از موضوعات عبادى فردى و روابط اخلاقى افراد، داراى فرامين
و دستورات متنوع ديگرى نيز هست، تا آنجا كه براى ساخت هر چه بهتر جامعه و
ريشهاى برخورد كردن با عوامل غيراخلاقى، زمينهها و دستورالعملها را انديشيده
است، به گونهاى كه شرايط قبل از ولادت و بعد از مرگ انسان را نيز در بر
مىگيرد.
به ديگر عبارت، انسان در محدوده دو حيات طبيعى و معقول قرار دارد و وجود آن، از
دو بُعد مادى و معنوى برخوردار است و دين همه ابعاد زندگى وى را در بر گرفته و
پاسخگوى نيازهاى او است. هدف اصلى رسالت رسولان، ارتقاى سطح اخلاقى جامعه بشرى
است. رسول گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله فرمودهاند: «من براى تكميل اخلاق
مبعوث شدم»(3).
يكى از امورى كه در فرامين پيشوايان دين مورد توجه قرار گرفته است، «بهينه سازى
ژنتيك» مىباشد، البته در كلام آنان، الفاظ علوم امروزى به كار نرفته است، اما
توصيههايى را به پيروان خويش ارايه كردهاند كه مىتواند بر اين امر تطبيق
كند.
پژوهش حاضر بر آن است. با كاوش در منابع مختلف دينى، به بررسى بهينهسازى ژنتيك
از ديدگاه اسلام بپردازد. اميد است پژوهندگان علوم اسلامى از اين منظر نيز به
دستورات الهى نظاره كرده و در تكميل كاستىهاى اين پژوهش تلاش نمايند.
ژن(4)
ژن كوچكترين واحد شيميايى اطلاعات ارثى است كه به تعداد بىشمار، درون
ميلياردها سلول تشكيل دهنده بدن وجود دارد. چنين تخمين زده مىشود كه در 23 جفت
كروموزوم هسته سلول انسانى، بيش از صد هزار ژن اصلى و شايد بيش از اين مقدار ژن
غير اصلى وجود داشته باشد.(5)
اين واژه براى اولين بار توسط ويلهلم يوهانس در سال 1909 به كار رفت. ژنها
داراى ويژگىهاى مشتركى هستند، اول آن كه: همگى آنها به صورت جفت وجود دارند؛
ژن پدرى بر روى يك كروموزوم و ژن مادرى بر روى كروموزوم همتاى آن جاى دارد. دوم
آن كه: در صورت فقدان عوامل آسيبزا ژنها مىتوانند ميليونها سال و شايد
ميلياردها سال با همان ويژگىهاى اوليه باقى بمانند.(6)
عملكرد ژن
از ويژگىهاى ژنها انتقال صفات والدين به فرزندان است. علاوه بر اين،
ژنها همه اعمال سلول را كنترل مىكنند. ژنها كه در هسته سلول قرار گرفتهاند،
همانند ستاد فرماندهى سلول عمل كرده و همه اعمال درونى و برونى سلول، پيرو
فرمانهاى صادر شده از سوى آنها است، كه يكى از مهمترين اين اعمال سلولى، عمل
توليد و انتقال ساختار و صفات والدين به فرزندان مىباشد.
در عصر حاضر با مطالعات فراوانى كه بر روى ژنها و عملكرد آنها صورت گرفته
است، رشتهاى به نام مهندسى ژنتيك تأسيس گرديده كه به مطالعه مسايل گوناگون و
تحقيق در اين زمينه مىپردازد.
ژنتيك پزشكى با به كارگيرى دانش و فنآورى روز به جنبههاى كلينكى و
اپيدميولوژيك موارد ارثى مىپردازد و در صدد است تا با كشف عوامل مختلف ژنهاى
مؤثر در بيمارى و رفتار انسان، به بهينهسازى و پيشگيرى يا كاهش آسيبهاى ناشى
از آن بپردازد.(7)
اثبات ژنتيك در متون روايى
اگر چه كشف ژن و برخى از عملكردهاى آن در عصر حاضر اتفاق افتاده است،
اما در منابع دينى، مطالب مختلفى درباره اين حقيقت و انتقال صفات والدين و
اجداد به انسان مطرح شده است كه مىتواند بر اين حقيقت منطبق شود.
همان طور كه پيش از اين گذشت، ژنها مىتوانند در حالى كه صفات اوليه را در خود
نهفته دارند ميلياردها سال زندگى كنند.
«عن ابى عبدالله عليهالسلام قال: سئل عن الميت يبلى جسده؟ قال نعم حتى لا يبقى
لحم و لاعظم الاطينته التى خلق منها، فانها لا تبلى، تبقى فى القبر مستديرة حتى
يخلق منها كما خلق اول مرة»(8)
«از امام صادق عليهالسلام درباره ميت چنين پرسيده شد كه آيا جسد ميت مىپوسد.
حضرت فرمود: بله، به گونهاى كه گوشت و استخوانى برايش باقى نمىماند، مگر
سرشتى كه از آن آفريده شده است، زيرا آن نمىپوسد، در قبر باقى مىماند و در
حال تحول است تا دوباره فرد از آن آفريده شود، همان طور كه اولين باره آفريده
شده بود».
علامه مجلسى، در توضيح اين روايت مىگويد: آن هسته مركزى داراى تحول و تغيير
مىگردد ولى در همه احوال محفوظ باقى مىماند و اين روايت اثبات مىكند كه
تشخّص انسان به واسطه اجزاى اصلى او است و ديگر اجزا و عوارض دخالتى در آن
ندارند.(9)
بر اساس اين، چنان چه ژن را تشكيل دهنده هسته مركزى انسان و داراى قدرت بقا
براى سالهاى متمادى بدانيم، اين روايت منطبق بر آن مىشود، زيرا نهاد اوليه ـ
ژن ـ را داراى فرايند زوال نمىداند.
توارث و اهميت آن در اسلام
در دورانى كه بشر اطلاعات چندانى از زيستشناسى، علم ژنتيك، توارث،
چگونگى پيدايش جنين و انتقال ويژگىهاى والدين به نسل جديد نداشت، معارف مبتنى
بر وحى با زبان آيات و روايات و با عبارتهايى ساده و قابل فهم به تشريح و
تبيين كلى اين موضوعات پرداخت.
انتقال صفات غيرقابل اجتناب
در برخى از روايات، به جنبه توارث غيرقابل اجتناب اشاره شده است تا
انسانها به اين فرايند توجه كرده و اسباب شك و تهمت به همسر خويش را از بين
ببرند. امام صادق عليهالسلام به انتقال ارثى صفات از اجداد و گذشتهگان انسان
اشاره كرده و مىفرمايد:
«خداوند متعال هنگامى كه مىخواهد انسانى را بيافريند، همه صورتهاى بين او
وحضرت آدم را جمع مىكند، سپس او را به صورت يكى از آنها مىآفريند، بنابراين،
هيچ يك از شما نبايد درباره فرزندش بگويد: اين فرزند به من و هيچ يك از پدرانم
شباهت ندارد».(10)
آنچه در اين حديث به آن اشاره شده و تحقق آن بر اراده الهى مبتنى گرديده،
امروزه با عنوان امكان بروز صفات ژنهاى مغلوب، مطرح مىشود. امام مىفرمايد:
ويژگىهاى ظاهرى فرزند متولد شده، در برخى موارد همانند پدر و مادر نيست بلكه
خداوند او را به صورت يكى از پدران و اجداد بين او و آدم آفريده است.
در روايت ديگرى از پيامبر صلىاللهعليهوآله نيز به جهش ژنها و ايجاد صفات
توارثى از گذشتهگان اشاره شده است؛ امام باقر عليهالسلام فرمود: «مردى از
انصار با همسر خود، خدمت پيامبر گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله رسيد و گفت:
يا رسول الله! اين زن، دختر عمو و همسر من است، زنى پاك و با عفت مىباشد، ولى
براى من فرزندى آورده است كه چهرهاش سياه، لولههاى بينى او گشاد، موهايش
پيچيده و بينىاش پهن است، طفلى با ويژگىهاى نژادى حبشى متولد شده است، همانند
چنين فرزندى در خانواده و اجداد پدرى و مادرىام نيست. رسول خدا
صلىاللهعليهوآله از زن پرسيد: چه مىگويى؟ زن قسم ياد كرد از آن هنگام كه
من به همسرى اين مرد در آمدهام، با هيچ كس درنياميختهام. پيامبر
صلىاللهعليهوآله سر به زير انداخت و سپس سربلند كرده و فرمود: بين انسان تا
حضرت آدم، 99 عرق وجود دارد كه همه در ساختمان فرزند، مؤثرند، وقتى نطفه در رحم
قرار مىگيرد، عرقها به جنبش درآمده از خدا در خواست دارند كه فرزند، شبيه
آنها ساخته شود. اين فرزند غير شبيه به شما از همان عرقهاى دور است كه در
اجداد سابقه دارد. كودك را بگير كه فرزند تو است. زن عرض كرد: يا رسول الله!
عقده مرا گشودى و از غم رهايم ساختى».(11)
اين سخنان پيشوايان معصوم عليهمالسلام نشانگر توجه آنها به انتقال قهرى و
تأثيرگذارى ژن مغلوب در اجداد پدران و مادران در نسل جديد است.
جهش ژنها بر اثر عوامل طبيعى
آنچه در ذيل عنوان قبلى مورد اشاره قرار گرفت بروز و جهش ژنهاى نهفته
به صورت غير ارادى بود. اما در روايات به برخى عوامل ديگر در جهش ژنها اشاره
شده است كه ممكن است در اثر برخى عوامل طبيعى به وجود آمده و باعث تغييرات
ابتدايى در ژنها گرديده و صفات جديدى را به طور بارز به فرزند بدهد كه حالت
سابقه ندارد.
«حضرت صادق عليهالسلام كودك زيبايى را ديدند، سپس فرمودند: بايد پدر اين كودك
در شب هم بسترى، ميوه بِه خورده باشد».(12)
اسلام و بسترسازى مناسب براى ژنتيك
اسلام براى فراهم ساختن بستر مناسب و ايجاد زمينههاى رشد صحيح ژنهاى
نهفته در انسان دستوراتى را در قالب احكام تكليفى شرعى با عناوينى هم چون وجوب،
حرمت، استحباب و كراهت ارايه نموده و از همان ابتدا زمينههاى ايجاد صفات ارثى
درست و نادرست را تبيين كرده و آنها را در عناوين مختلف گنجانده است، كه ما در
اينجا به اختصار به برخى از آنها اشاره مىكنيم.
سفارشهايى در انتخاب همسر
امام صادق عليهالسلام به پيروان خويش مىفرمايد: «تزوجوا فى الحجز
الصالح، فان العرق دساس؛ با خانوادهاى عفيف و پاكيزه وصلت كنيد زيرا ژن دخالت
كننده و تأثيرگذار است».(13)
پيش از اين، همانند اين سخن از رسول گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله صادر گشته
بود، كه فرمود: «دقت كنيد نطفه خودتان را در چه محلى قرار مىدهيد، زيرا
ويژگىهاى والدين از راه وراثت به فرزندان منتقل مىشود».(14)
پيشوايان معصوم عليهمالسلام كه علم ايشان برگرفته از علم الهى است، انسانها
را به قانون هميشگى عالم خلقت و راز بزرگ وراثت و زمينههاى مناسب و نامناسب آن
آگاهى دادهاند.
امام على عليهالسلام نيز مىفرمايد: «حسن الأخلاق برهان كرم الأعراق؛ نيكويى
اخلاق دليلى بر كرامت و نيكويى ژنهاى فرد دارد».(16) و آنگاه كه محمد بن
حنفيه، در جنگ جمل، كمى توقف نمود، امام على عليهالسلام از ضعف وى متأثر شده،
به وى فرمود: ژن موجود در مادرت در تو تأثير كرده است».(17)
آنچه گذشت، به روشنى اين مطلب را اثبات مىكند كه توصيههاى پيشوايان دليلى
روشن بر تأثيرگذارى ژنها در آينده فرزندان دارد و انتخاب مادرى مناسب و پدرى
وارسته مىتواند نقش مهمى در بسترسازى مناسب ژنتيك داشته باشد.
نهى از ازدواج با احمق و ديوانه در راستاى
بهينه سازى ژنتيك
بىترديد، پارهاى از دستورات اسلامى مربوط به ازدواج و انتخاب همسر، در
راستاى ايجاد خانوادهاى همسو و داراى صفا و سازش معنوى است، اما پارهاى ديگر
افزون بر توجه به اين نكته، به آيندهنگرى درباره فرزندان پرداخته و از ايجاد
زمينههاى انحراف ژنى باز مىدارد.
امام صادق عليهالسلام از پيامبر گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله روايت مىكند
كه فرمود: «اياكم و تزوج الحمقاء، فان صحبتها بلاء و ولدها ضياع؛ از ازدواج با
احمق بپرهيزيد، زيرا همنشينى با احمق باعث اندوه و بلا و فرزندش نيز بدبخت
است».(18)
برخى از ياران امام باقر عليهالسلام از ايشان چنين پرسيدند: «عن الرجل المسلم
تعجبه المرأة الحسناء، أيصلح له ان يتزوجها و هى مجنونة؟ قال: لا، و لكن ان
كانت عنده أمة مجنونه فلا بأس بأن يطأها و لا يطلب ولدها؛ مرد مسلمانى به خاطر
زيبايى زن ديوانهاى مجذوب و عاشق او گشته است، آيا او را به همسرى خود انتخاب
كند؟ حضرت فرمود: خير، ولى اگر كنيز ديوانهاى باشد، مىتواند با او همبستر
شود، ولى مراقب باشد از او فرزند نداشته باشد».(19)
تعمق در احاديث ياد شده، به ويژه حديث اخير كه ميان ارضاى شهوت جنسى و طلب
فرزند تفكيك نموده است، پژوهش گر را به اين نتيجه مىرساند كه ژنهاى انتقال
يافته از مادر كم خرد و يا ديوانه خصايصى را در فرزندان به وجود مىآورد كه
زمينههاى تربيت صحيح را كم نموده و والدين را در تربيت فرزندان و ارضاى خواسته
روحى و روانى آنها ناتوان مىكند.
افزون بر آنچه گذشت، روايات فراوان ديگرى را مىتوان جستوجو كرد كه امر و يا
نهى آنها بر اساس توجه به بهينهسازى ژنتيك صورت گرفته است. اگر علم و دانش
عصر حاضر به اين نتيجه رسيده است كه مستى زن يا شوهر در هنگام همبسترى سبب
مىشود كه فرزند حاصل از آن داراى عوارض عصبى و غيرقابل درمان باشد،(20) اسلام
سالها پيش از آن به اين نكته توجه كرده و رسول آن فرموده است: «شارب الخمر لا
يزوّج اذا خطب؛ شرابخوار اگر خواستگارى نمود به او دختر ندهيد».(21) و يا امام
صادق عليهالسلام مىفرمايد: «من زوج كريمته من شارب الخمر، قد قطع رحمها؛ هر
كس دختر خويش به شراب خوار تزويج كند هر آينه رحم او را قطع كرده است».(22)
قطع رحم در اينجا به اين معنا است كه فرزند مورد توقع به وجود نمىآيد بلكه به
خاطر تأثيرگذارى مىگسارى پدر، آن فرزند از جهت جسمى و روحى داراى ضعفهايى است
كه جبران آن امكانپذير نيست. بنابراين از آن جايى كه مىگسارى پدران در انتقال
ژنهاى داراى صفات زشت به فرزندان آينده، تأثير فراوانى دارد(23) اين نكته در
احاديث نيز مورد توجه بيشترى قرار گرفته است.
علاوه بر توصيههاى ياد شده، دين اسلام در راستاى بسترسازى ژنها، دستوراتى را
نيز براى پس از ازدواج ارايه نموده است كه در اينجا به پارهاى از آنها اشاره
مىشود.
دستورات اسلام درباره كيفيت برقرارى ارتباط جنسى والدين در راستاى بهينهسازى
ژنتيك
اسلام علاوه بر توصيه به دقت در انتخاب همسر، براى بهينهسازى ژنتيك عناصر
بسترساز ديگرى همچون زمان، مكان، آداب نزديكى، شرايط روحى، بهداشت روانى و...
را نيز مورد توجه قرار داده است.
توجه به عنصر زمان
در منابع روايى، يكى از عناصرى كه بر فرآيند ژنتيك و تشكيل شخصيت فرزند
ناشى از آن مؤثر شناخته شده، عنصر زمان است، از اين رو، با حكم تكليفى استحباب
يا نهى و كراهت، به والدين سفارش شده است كه براى برقرارى ارتباط جنسى، برخى از
زمانها را انتخاب و يا از برخى ديگر پرهيز كنند.
زمانهاى مناسب
پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله به على عليهالسلام فرمود: «يا على!
با همسر خويش در شب دوشنبه هم بستر شو، كه اگر فرزندى تكوين يابد، حافظ قرآن و
به رضاى خداوند راضى باشد، و اگر در شب سهشنبه اين عمل انجام گيرد و فرزندى به
وجود آيد، سعادت اسلام روزى او گردد، دهانش خوشبو و قلبش مهربانتر و جوانمرد
و زبانش از دروغ و غيبت و بهتان پاك باشد و چنانچه عمل آميزش در شب پنجشنبه
صورت پذيرد و فرزندى تشكيل شود، يا حاكمى از حاكمان شريعت و يا عالمى از عالمان
باشد، و اگر روز پنجشنبه در هنگام زوال يعنى آن گاه كه آفتاب در ميان آسمان
باشد، عمل آميزش و همبسترى رخ دهد، شيطان به فرزند تشكيل يافته در آن گاه،
نزديك نشود و خداوند سلامتى در دنيا و دين را نصيب وى گرداند.»(24)
و نيز در روايات آمده است: «چنانچه عمل آميزش در شب جمعه كه يكى از
بافضيلتترين زمانها است، صورت گيرد و فرزندى به وجود آيد، خطيب و سخنور گردد
و اگر در شب جمعه پس از عشاء اين عمل انجام شود و فرزند به هم رسد، آن فرزند از
بزرگان خواهد بود. و نيز فرزند تشكيل يافته در بعد از ظهر جمعه از دانايان
مشهور شود.»(25)
تحليل و ريشهيابى اين كه چه خصوصيتى در زمانهاى ياد شده وجود دارد كه بر
ارتباط جنسى پدر و مادر و وراثت فرزند تأثير مىگذارد و خصوصيات مذكور را در
فرزند تكوين يافته در آن زمانها ايجاد مىسازد، امرى است كه بايد توسط
زيستشناسان و محققان علوم ژنتيك مورد بررسى و كاوش قرار گيرد.
زمانهاى نامناسب
در ميان دستورات ارزشمند اسلام، آميزش در برخى زمانها حرام و انجام آن
سبب پيامدهاى ناگوار ژنتيكى و پرداخت جريمه دانسته شده است. قرآن كريم درباره
چنين ارتباطى در زمانى كه زوجه در حالت عادت ماهيانه قرار دارد، مىفرمايد:
«فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتّى
يَطْهُرْنَ»(26)
يعنى: در حال حيض از زنان دورى كنيد و با ايشان آميزش ننماييد...
بر اساس اين، فقيهان نيز به حرمت آن فتوا داده و آن را سبب كفاره
دانستهاند.(27) امام صادق عليهالسلام از آثار زشت و ناگوار اين عمل بر فرزند
خبر داده و مىفرمايد: «دشمن ما اهل بيت نيست مگر كسى كه فرزند زنا يا ايام حيض
باشد».(28) و باز در آثار نزديكى در چنين حالتى، آمده است: «ان من جامع امرأته،
و هى حائض، فخرج الولد مجزوما او أبرص، فلا يلومنّ الا نفسه؛ هر كس با همسر
خويش در ايام عادت او آميزش نمايد و فرزند آنان جزامى يا داراى مرض پيسى باشد
بايد خويش را سرزنش كند».(29)
اين سخنان بر اين مطلب تأكيد مىكند كه فرزند تشكيل شده در ايام ممنوع داراى
سرشت و ژنهايى است كه زمينههاى فراوان براى دشمنى با خوبىها خواهد داشت و
افزون بر آسيبهاى روحى، دچار آسيبهاى جسمى از قبيل جزام و پيسى خواهد شد.
در كتابهاى روايى افزون بر ايامى كه اين عمل در آن حرام است، وقتهاى ديگرى
نيز به عنوان ايام مكروه يادآورى شده است كه ارتباط در زمانهاى مزبور، آثار
منفىاى بر ساختار ژنتيكى و تشكيل شخصيت و يا جسم كودك دارد. در نتيجه، ترك
ارتباط مذكور در اين زمانها ترجيح دارد و از افراد خواسته شده است از انجام آن
در چنين زمانهايى پرهيز كنند.
امامان معصوم عليهمالسلام انجام آميزش در اول ماه، نيمه ماه و آخر ماه را سبب
ديوانگى، ابتلا به خوره و كم خردى طفل مىدانند(30) و انجام آن را در شب عيد
فطر، سبب تشكيل فرزند با ويژگىهاى فراوان شر و بدى معرفى مىكنند و با تأكيد
بيشتر انجام آميزش در نيمه ماه شعبان را سبب پيدايش فرزندى شوم كه نشان سياهى
در صورتش نمايان است مىدانند.(31)
همچنين از زمانهاى نامناسب ديگر، شب عيد قربان، آخر ماه شعبان، بين اذان و
اقامه، شبى كه فرداى آن قصد مسافرت وجود دارد، بين طلوع فجر صادق و طلوع آفتاب،
شب خسوف و كسوف و... نيز مورد يادآورى قرار گرفته است.(32)
خداوند براى جلوگيرى از پيامدهاى ناخوشايند ژنتيكى در جامعه اسلامى، به پيروان
دين مبين اسلام فرمان مىدهد كه دقت لازم را در اولين مراحل تكوين فرزندان
بنمايند، تا از منافع مادى چنين حكمى بهرهمند شده و به پاداش آخرتى آن نيز دست
يابند.
عنصر مكان
از ديگر عناصرى كه شريعت، آن را در فرايند ژنتيك و تشكيل شخصيت فرزندان
آينده جامعه، مؤثر دانسته است، عنصر مكان مىباشد. در متون روايى مكانهاى
نامناسب زيادى مورد توجه قرار گرفته است، تا جامعه از آسيبهاى جسمى و روحى
ناشى از انجام عمل در آن مكانها محفوظ بماند.
در مقابل نور خورشيد
امروزه سخنان بسيارى توسط دانشمندان علوم پزشكى در رابطه با ضررهاى اشعه
خورشيد بر بدن انسان نوشته و شنيده مىشود. پيشوايان دين، سالها پيش از اين بر
آثار آن در حالتهاى خاص توجه كردهاند. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله بر
تأثير منفى نور خورشيد بر فرزند در صورت انجام عمل آميزش در زير نور مستقيم
خورشيد، تأكيد كرده و مىفرمايد:
«اى على در مقابل نور خورشيد با همسرت همبستر نشو، مگر اين كه پردهاى بياويزى
كه شما را بپوشاند، زيرا اگر در اين حالت فرزندى به وجود آيد، هميشه در حال
پريشانى و فقر باشد تا از دنيا برود».(33)
زير درخت ميوهدار
يكى از مكانهاى نامناسب آميزش، زير درخت ميوه مىباشد. پيامبر اكرم
صلىاللهعليهوآله در اين مورد مىفرمايد:
«اى على در زير درخت ميوهدار با همسرت آميزش نكن، كه اگر فرزندى به هم رسد
جلاّد و كشنده مردمان باشد و يا رئيس و راهنماى ظلم و ستم گردد».(34)
بر فرض كه ما قادر به درك دلايل علمى چنين آثارى نباشيم، اما از آن جايى كه به
علم لدنّى و الهى پيامبر صلىاللهعليهوآله ايمان داريم، بايد براى ساختن
بستر مناسب ژنهاى مثبت در افراد آينده جامعه، اين فرامين را به كار بنديم.
در حضور ديگران
قبلاً تصور مىشود كه كودكان داراى درك و شعور كافى براى فهم بسيارى از
مسايل و وقايع پيرامون خود نيستند، اما امروزه، علم ثابت كرده است كه كودكان از
همان لحظات اوليه تولد قدرت يادگيرى و اثرپذيرى بسيار دارند. امام صادق
عليهالسلام مىفرمايد:
«آميزش در خانهاى كه كودكى در آنجاست و آنها را مىبيند يا صداى آنان را
مىشنود، سبب مىشود كه كودك بيننده زناكار گردد و يا فرزندى كه از ايشان تشكيل
مىشود، زناكار شود».(35)
بنابراين، اسلام به والدين سفارش مىكند كه از برقرارى ارتباط جنسى در منظر
ديگران و در محل رفت و آمد افراد خوددارى نمايند و از اين طريق زمينههاى
رستگارى فرزندان خويش را فراهم سازند.(36)
البته در روايات، مكانهاى ديگرى نيز مورد توجه قرار گرفته است، اما چون به
صراحت به جنبه توارثى و ژنتيكى آن اشاره نشده است، از ارايه و بحث و بررسى
پيرامون آنها صرف نظر مىكنيم.(37)
حالتهاى مناسب و نامناسب والدين و تأثير آن بر
ژنها
روايات زيادى بر اين مطلب تأكيد دارند كه حالات، افكار و رفتار والدين
در هنگام آميزش، تأثير بسزايى در جسم و روح كودك آنان خواهد داشت؛ از اين رو،
رعايت اين نكات كه بيشتر در قالب كراهت و استحباب وارد شده است مىتواند
زمينههاى مناسب را براى داشتن فرزندانى سالم و صالح، فراهم آورد.
يكى از رفتارهايى كه هنگام آميزش از آن نهى شده است، سخن گفتن است؛ زيرا سبب
لال شدن فرزند مىگردد.(38) مورد ديگر، نگاه كردن به شرم گاه زن در هنگام آميزش
است كه موجب كورى فرزند مىگردد.(39)
از پدر خواسته شده است در هنگام همبسترى، به فكر زن ديگرى نباشد؛ زيرا اين عمل
سعادت آينده فرزند را تهديد كرده و اسباب ديوانگى او را فراهم مىسازد.(40)
حضرت رضا عليهالسلام درباره علت كراهت آميزش در اول شب، مىفرمايد: «زيرا معده
و رگها پر مىباشد و چنين حالتى براى انجام اين عمل ناپسند است و سبب
بيمارىهاى جسمى مثل قولنج، فلج، سكته، فتق، ضعيف شدن حسّ بينايى چشم و...
مىشود» و توصيه مىفرمايد كه: «براى انجام اين عمل آخر شب را انتخاب كنيد،
زيرا اين زمان براى سلامتى جسم پدر و مادر و سلامتى عقل فرزند، بهتر است.»(41)
امام حسن عليهالسلام به تأثير فراوان حالت آرامش و دورى از اضطراب والدين، بر
ژنتيك فرزندان اشاره نموده است: «فان الرجل اذا اتى اهله بقلب ساكن و عروق
هادئة و بدن غير مضطرب استكنت تلك النطفة فى الرحم فخرج الرجل يشبه اباه و امه؛
هرگاه مرد براى آميزش، با دلى آرام، رگهاى خالى از آشفتگى و بدنى غير لرزنده و
بىاضطراب نزد همسرش برود، نطفه در رحم استقرار مىيابد و در نتيجه نوزادى شبيه
پدر و مادر به دنيا مىآيد».(42)
عنصر دعا و ياد خدا در فرايند ژنتيك
در منابع روايى از عنصر دعا و ياد خداوند در هنگام آميزش به عنوان يكى
ديگر از عوامل مؤثر در فرايند ژنتيك و تشكيل شخصيت فرزند ناشى از آن، ياد شده
است.
«عن ابى جعفر عليهالسلام قال: اذا أردت الجماع فقل: اللهم ارزقنى ولدا و اجعله
تقيا زكيا ليس فى خلقه زيادة و لا نقصان و اجعل عاقبته الى خير؛ امام صادق
عليهالسلام فرمودند: هرگاه مىخواهى با همسرت نزديكى كنى، بگو: خدايا به من
فرزندى كه در خلقتش زيادى يا نقصانى نباشد، روزى فرما و او را پرهيزكار و با
هوش قرار بده و سرانجام زندگى او را نيك بگردان».(43)
در صحيفه سجاديه نيز آمده است:
«اللهم منّ على ببقاء ولدى و باصلاحهم لى و بامتاعى بهم الهى امدد لى فى
اعمارهم و زدلى فى آجالهم؛ خدايا! به واسطه بقاى فرزندانم و اصلاح آنان و
بهرمندى من از ايشان، بر من منت بگذار. پروردگارا! به خاطر من بر عمر آنان
بيفزا و مرگ ايشان را به تأخير انداز».(44)
اين سخنان و نظاير آنها، نشان مىدهد كه دعا بر روى وراثت و عوامل ژنتيكى و
شكلگيرى شخصيت فرزندان تأثير مىگذارد و سبب مىشود آنها علاقه كمترى به
انجام اعمال ناشايست داشته باشند.
پرسش مهمى كه در اينجا مطرح مىشود اين است كه ارتباط بين دعا كه موضوعى ماوراى
طبيعى و متافيزيكى است و عامل خارجى نسبت به فرآيند ژنتيكى محسوب مىشود، با
وراثت و ژنتيك چگونه قابل بررسى است؛ آيا با استفاده از همان ابزارهاى مطالعه
علمى مىتوان براى مطالعه چنين ارتباطى كه نمونههاى آن در قرآن و روايات آمده
و در خارج تحقق يافته است، بهره جست، يا براى كشف رابطه، نيازمند ابزارهاى
مطالعاتى ديگرى هستيم؟
خداوند يگانه آفريدگار مطلق و توانا بر هر امرى است، و وراثت و ژنتيك در حاكميت
قدرت مطلق او است. او در صورت توجه والدين و فراهم شدن شرايط استجابت دعا، بر
وراثت و ژنهاى حاوى صفات تأثير مىگذارد و آنها را به سمت و سوى دعاى مزبور
رهنمون مىسازد.
عمل نامشروع بستر نامناسب ژنتيك
اسلام به نقش خانواده در برآوردن نيازهاى انسان توجهاى ويژه كرده است و
در راستاى تحقق جامعهاى سالم توصيههاى پيشگيرانه متعدد و ارزشمندى را به
پيروان خود بلكه همه بشريت براى بهسازى نسل آينده، نموده است.
بر اساس اين، انسانها را از ارتباط و آميزش نامشروع و بىقيد و بند به دليل
مفاسد فراوان آن، بر حذر داشته است. يكى از دلايل حرمت اين عمل ناشايست، آثار
سوء ژنتيكى آن شمرده شده است. امام صادق عليهالسلام در مورد آثار و پيامدهاى
زشت زنا مىفرمايد: «زنا عامل ايجادكننده مفاسد مهم اجتماعى است، ريشه نسب و
عواطف خانوادگى را كه اساس تشكيل اجتماع است، قطع مىسازد و...»(45)
پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله نيز در اين باره مىفرمايد: «ما من ذنب أعظم
عند الله تبارك و تعالى بعد الشرك، من نطفة حرام وضعها امرؤ فى رحم لا تحل؛ بعد
از شرك به خداوند، هيچ گناهى بزرگتر از اين نيست كه مردى نطفه حرام خود را در
رحمى كه بر او حلال نيست، قرار دهد».(46)
و امام رضا عليهالسلام در حديثى مىفرمايد: «ان الدفق فى الرحم اثم و العزل
اهون له؛ زنا كردن و نطفه را در رحم ريختن گناه بزرگى است و زنا كردن و نطفه را
در بيرون رحم ريختن براى زناكار، گناه حفيفترى است».(47)
حرمت زنا به عنوان يكى از گناهان بزرگ، بخشى از زشتى اين عمل نامشروع مىباشد و
بخش ديگر آن ايجاد بستر نامناسب تحقق فرزندانى داراى زمينههاى فساد و زشتى
است. از اين رو از فرد گناهكار خواسته شده چنان چه به هر دليلى اقدام به اين
عمل زشت نمود، گناه دوم آن را ترك كند و زشتى عمل خويش را در حيطه خود نگه
داشته و از سرايت آن به فرزندان آينده جلوگيرى نمايد.
نتيجه
ما معتقديم هر آنچه كه در سعادت دنيوى و اخروى بشر تأثيرگذار بوده است
توسط قرآن و بيانات پيشوايان معصوم عليهمالسلام به صورت كلى يا جزئى مورد
تبيين و تشريع قرار گرفته است. از اين رو مسايل مربوط به توارث صفات و ژنتيك
نيز به صورت جدى و با بيانهاى ساده و قابل فهم ارايه گرديده است.
اسلام در راستاى ايجاد بستر مناسب ژنتيك، در قالب احكام وجوب، حرمت، استحباب و
كراهت، مخاطبان خود را در زمينههايى همانند انتخاب همسر، چگونگى ارتباط جنسى
والدين، توجه به عنصر زمان، مكان، حالتهاى روحى و جسمى والدين و ياد خدا و دعا
و... راهنمايى نموده است.
توجه به اين نكته ضرورى است كه عناصر ياد شده در احاديث اهل بيت عليهمالسلام
به معناى عليت داشتن آنها در ساختار ژنتيك به صورت منفى و يا مثبت نيست، بلكه
به اين معنا است كه رعايت مسايل بسترساز مناسب سبب مىشود كه فرزندى كه در
آينده پا به عرصه وجود مىگذارد علاقه كمترى به زشتىها و پيامدهاى ياد شده
داشته باشد و در مقابل، عدم رعايت آنها زمينه را براى شكلگيرى شخصيت بزهكار
فراهم مىسازد.
البته به نظر مىرسد موضوع اثبات ژنتيك و محدوده آن و شيوههاى بسترسازى مناسب
و نامناسب پيرامون آن، داراى گستره وسيع در متون دينى است، كه نيازمند كاوش و
تحقيق علمى و جدىترى مىباشد؛ از اين رو پيشنهاد مىشود پژوهشگران عرصه علوم
اسلام با استفاده از برخى گرايشهاى جرمشناسى و علوم ژنتيك اقدام به تحقيقى
جامع در اين زمينه نمايند تا اثبات گردد كه دستورات دين در تكامل جسم و روح
انسانى و اصلاح و بهينهسازى ژنتيك در راستاى كاهش بزهكارى و اخلاق زشت،
تأثيرى بىبديل و منحصر به فرد دارد.
پي نوشت ها:
1ـ كارشناس ارشد فلسفه، محقق و نويسنده.
2ـ عبدالله جوادى آملى، شريعت در آينه معرفت، مركز نشر فرهنگى رجاء، تهران،
1373، ج 2، ص 111.
3ـ ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت عليهمالسلام لاحياء
التراث، قم، 1408 ق.، ج 11، ص 187: قال رسول الله صلىاللهعليهوآله «اِنَّما
بُعِثْتُ لاُِتَمِمَ مَكارِمَ الأَخلاقِ».
4- Gene.
5ـ ر.ك.: غلامرضا نورمحمدى، شبيهسازى انسان، انتشارات معارف، قم، 1384، ص 19.
6ـ همان.
7ـ ر.ك.: ترجمه دكتر على جعفريان و همكاران، پزشك و ملاحظات اخلاقى، انتشارات
براى فردا، تهران، ج 2، ص 128.
8ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق.، ج 7، ص 43 و
شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، تحقيق على اكبر غفارى، انتشارات جامعه مدرسين،
قم، 1404 ق.، ج 1، ص 191، حديث 580.
9ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ص 43.
10ـ حسن بن فضل طبرسى، مكارم الاخلاق، منشورات الشريف الرضى، 1972 م، ص 221 و
محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 57، ص 340 و على نماز، مستدرك سفينة البحار، مؤسسة
النشر الاسلامى، قم، 1419 ق.، ج 5، ص 344.
11ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، دار احياء التراث العربى،
بيروت، 1414 ق.، ج 5، ص 128.
12ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 13، ص 170.
13ـ فضل بن حسن طبرسى، پيشين، ص 197.
14ـ شهاب الدين محمد بن احمد، المستطرف فى كل من مستظرف، انتشارات الشريف
الرضى، قم، 1409، ج 2، ص 218.
15ـ ر.ك.: محمدتقى فلسفى، الطفل بين الوراثة و التربية، تعريب فاضل حسينى
ميلانى، دارالتعارف للمطبوعات، ج 1، ص60.
16ـ عبدالواحد آمدى، غررالحكم و درر الكلم للامدى، مؤسسة دار الكتاب، قم، ص
167.
17ـ شيخ عباس قمى، تتمه المنتهى فى وقايع امام الخلفاء، كتابخانه مركزى، تهران،
1373، ص 17.
18ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، پيشين، ج 14، ص 56؛ محمدباقر
مجلسى، پيشين، ج 100، ص 237 و على نمازى، مستدرك سفينة البحار، پيشين، ج 10، ص
46.
19ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، پيشين، ج 5، ص 10.
20ـ محمدتقى فلسفى، پيشين، ص 78ـ77.
21ـ ابن ابى الجمهور الاحسائى، عوالى اللئالى العزيزية، مطبعة الشهداء، قم،
1403 ق، ج 3، ص 341 و محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 47، ص 268.
22ـ طبرسى، مكارم الاخلاق، پيشين، ص 238.
23ـ مهدى كىنيا، مبانى جرمشناسى، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ سوم،
1370، ج 1، ص 110.
24ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، پيشين، ج 14، ص 190.
25ـ محمدباقر مجلسى، حلية المتقين، ص 130 و نورى، پيشين، ج 14، ص 301ـ300.
26ـ بقره / 222.
27ـ توضيح المسائل، جامعه مدرسين، قم، 1378، ج 1، ص 277ـ276.
28ـ على نمازى، مستدرك سفينة البحار، پيشين، ج 2، ص 480.
29ـ همان.
30ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، پيشين، ج 20، باب 64، ابواب مقدمات النكاح، ص
128، حديث 1، باب 63، حديث 1 و 2 و ص 251، باب 149، حديث 1.
31ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، پيشين، ج 20، باب 64، ابواب مقدمات النكاح، ص
128، حديث 1، باب 63، حديث 1 و 2 و ص 251، باب 149، حديث 1.
32ـ همان و ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، پيشين، ص 223.
33ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، پيشين، ج 20، ب 149، ص 251.
34ـ همان، روايات باب 187.
35ـ ابن جعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق الكلينى الرازى، الفروع من الكافى، دار
الكتب الاسلاميه، تهران، چاپ دوم، ج 5، ص 500 و مستدرك الوسائل، پيشين، ج 14، ص
228.
36ـ ر.ك.: محمدباقر مجلسى، حلية المتقين، پيشين، ص 127.
37ـ در رابطه با مكانهايى همانند پشتبام، زير آسمان، رو به قبله، پشت به
قبله، ر.ك.: شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، پيشين، ج 3، ص 553.
38ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، پيشين، ج 20، ص 123، باب 60.
39ـ ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، ج 14، ص 222، ب 44.
40ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، همان، باب 188.
41ـ شيخ عباس قمى، سفينة البحار، دار الاسد للطباعة و النشر، تهران، چاپ اول،
1414 ق، ج 1، ص 656.
42ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، پيشين، ج 57، ص 359.
43ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، پيشين، ج 20، ص 117.
44ـ صحيفه سجاديه، دعاى شماره 25، ص 244.
45ـ شيخ عباس قمى، سفينة البحار، دار الاسوة للطباعة و النشر، تهران، 1416 ق.،
ج 3، ص 506.
46ـ ميرزا حسين نورى طبرسى، مستدرك الوسائل، پيشين، ج 14، ص 335.
47ـ همان.
منبع: كيهان فرهنگي،شماره 217