در جهان هستي حقايقي نهفته شده، كه ذهن كاوشگر انسان به طور دائم در مقام دستيابي
به آن حقايق بوده است و اين كاوشگري فراتر از ذهن و عقل ريشه در فطرت انسان دارد،
با اين حال در طلب اختياري انسان در پويش ارادي او، خطراتي در كمين است كه دفع
آنها، ذكاوت و دانشي صحيح را ميطلبد و پيروي راهنمايان و راهبران زبدهاي كه خود
اين راه را طي كردهاند و صحت وصول آنها به مقصد نيز از ناحيه خداوند متعال تاييد
شده شرط، اين راه است.
قطع اين مرحله بي همرهي خضر مكن |
|
ظلمات است بترس از خطر گمراهي[1] |
به اين جهت نقش اصلي ائمه (عليهم السلام) در هدايت فكري و عملي سلوك الي الله،
معلوم ميشود. امام علي (ع) فرمود: اي مردم چرا سرگردانيد، در حالي كه عترت پيامبر
در ميان شماست. آنها زمامداران حق و به يقين پيشوايان راستي و راست گويانند. پس
بايد در بهترين منازل قرآن جايشان دهيد و همانند تشنگاني كه به سوي آب شتابانند به
سويشان هجوم ببريد.
در اين مقاله نويسنده سعي دارد برخي از نقطه نظرهاي معرفتي و سلوكي مطرح شده در
بيان ائمه هدي (عليهم السلام) روشن شود.
معرفت در مكتب اهل بيت (عليهم السلام)
شكي نيست كه هدف از خلقت انسان، بندگي خداوند است و قرآن در اين باره ميفرمايد:
«و ما خلقت الجن و النس الا ليعبدون» من خلق نكردم جنيان و آدميان را، مگر به
جهت پرستش[2] و پرستش خالصانه و عالمانه تنها راه ورود به خلوت كبريايي و وصول به
عرفان الهي است.
خدمت او كن كه سلطانت كند |
|
خار او شو تا گلستانت كند |
هر سري كز لطف او افسر گرفت |
|
افسر از خاقان و از قيصر گرفت |
بنده او گر شدي آزاد زي |
|
گر غم او مي خوري دل شاد زي |
سر بنه در آستانش بر زمين |
|
پس سر خود برتر از كيوان ببين |
پيش او دست گدايي كن بلند |
|
دست شاهان وانگهي بر پشت بند |
نزد او عجز و نياز آغاز كن |
|
پس برو بر هر دو عالم ناز كن |
اي خدا بر روي من بگشا تو در |
|
ور بندد هر كه مي خواهد دگر[3]
|
و در حديث شريف قدسي ميفرمايد:
«من گنج نهاني بودم، خواستم شناخته شوم و خلق را خلق نمودم تا شناخته شوم. [4]»
امام رضا (عليه السلام) درباره معناي «اهدانا الصراط المستقيم» ميفرمايد: اين
دعا، طلب زياد شدن معرفت به خداوند و به عظمت و كبريايي اوست.[5]
و علي (عليه السلام) خطاب به كميل فرمودند: «يا كميل ما من حركه الا وانت محتاج
فيه الي المعرفه.»
«اي كميل هيچ حركتي نيست، مگر اينكه در آن محتاج معرفتي.[6]»
لذا هر چه در مكتب اهل بيت (عليهم السلام) بيشتر تامل مي كنيم، اين نكته
آشكارتر مي شود كه راه اهل بيت، راه كسب معرفت و وصل به درجات اعلاي آن است.
امام علي (عليه السلام ) در پاسخ شخصي كه به آن حضرت عرض كرد: خدا را آن گونه
توصيف كن كه گويا با چشم سر، او را ديدهايم. فرمودند: اي پرستش كننده، درست
بنگر آنچه را كه قرآن از صفات خدا بيان ميدارد، به آن اعتماد كن و از نور
هدايتش بهره گير و آنچه را كه شيطان تو را به دانستن آن وا ميدارد و كتاب خدا،
آن را بر تو واجب نكرده و در سنت پيامبر (صل الله عليه و آله) و امامان هدايتگر
(عليهم السلام) نيامده، رها كن و علم آن را به خدا واگذار، كه اين نهايت حق
پروردگار بر تو است.
بدان آنها كه در علم دين استوارند، خدا آنها را از فرو رفتن در آنچه كه بر
آنها پوشيده است و تفسير آن را نميدانند و از فرو رفتن در اسرار نهان، بي نياز
ساخته و آنان را از اين رو كه به عجز و ناتواني خود در برابر غيب و آنچه كه
تفسير آن را نمي دانند، اعتراف مي كنند ستايش فرمود و ترك ژرف نگري در آنچه كه
خدا بر آنان واجب نساخته را، راسخ بودن در علم شناسانده است. پس به همين مقدار
بسنده کن و خدا را با ميزان عقل فرد ارزيابي مكن تا از تباه شدگان مباشي.[7]
جالب توجه است كه در اين خطبه شريف، امام علي (ع) توجه مخاطب را به تفصيل به
چگونگي خلقت زمين و آسمان و صفات فرشتگان و اصناف آنها و پاك بودن فرشتگان از
رذائل اخلاقي و عشق آنها به خداوند به خداوند متعال، معطوف مي دارد و مي فر
مايد: اشتغال به عبادت پروردگار، فرشتگان را از ديگر کارها باز داشته و حقيقت
ايمان، ميان آنها و معرفت حق، پيوند ايجاد نموده و نعمت يقين، آنها را شيداي حق
گردانيده كه به غير حق، هيچ علاقه اي ندارند، شيريني معرفت خدا را چشيده و از
جام محبت سيراب شده اند.[8]
در اين بيان شريف، امام علي (عليه السلام) ضمن توجه دادن سائل به ظرفيت
وجودي و عقلي، سه ركن اصلي سلوك الي الله را بيان ميفرمايد:
ركن اول: عبادت پروردگار كه تنها راه به سوي اوست، زيرا آدمي به جز اطاعت و
عبادت عالمانه، راهي به سوي خداوند ندارد و به اين وسيله، جان خود را آماده
استضائه از انوار الهي مي كند و پيامبر (ص) فرمود: برترين مردم، كسي است كه
عاشق عبادت باشد و آن را در برگيرد.[9]
ركن دوم: پيوند ميان حقيقت ايمان و معرفت خداوند است كه بدون ايمان صحيح به
توحيد و نبوت و امامت، راهي به سوي خداوند وجود ندارد و آنچه برخي از متصوفان
منحرف از ولايت امامان معصوم درك كردهاند، غير از درك نفساني نيست.
نقد صوفي نه همه صافي و بي غش باشد. |
|
اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد |
ابن ابي الحديد شارح كتاب رفيع «نهج البلاغه» نيز در يكي از ابيات خود درباره
حضرت امام علي (ع) چنين مي فرمايد:
الاانما التوحيد لولا علومه |
|
کعرضة ضليل اونهبه كافر |
آگاه باشيد اگر علوم امام علي (ع) در بيان حقيقت توحيد نباشد، علم توحيد
مانند عشوه دختركي گمراه كننده يا مانند زميني است كه كافران آن را به يغما
برده اند. [10] اين بيت، آنچنان بلند و پر محتوا است كه به جرأت مي توان گفت به
الهام روح القدس سروده شده، زيرا مشاهده مي شود آنان كه بدون ولاي آن حضرت، سفر
توحيد در پيش گرفتند يا سر از حلول در آوردند، اتحادي شدند يا قائل به تجسم
خداي متعال گرديدند يا يكباره راه توحيد را تعطيل نموده و وجود خويش را بيهوده
رها كردند. پس از ملازمت با اهل بيت (عليهم السلام) در مسير سلوك و توحيد، شرط
وصول به حق است و امام علي النقي (ع) در برخي از فرازهاي زيارت جامعه كبيره،
اين حقيقت را چنين بيان فرموده اند: «فالراغب عنكم مارق و اللازم لكم لاحق و
المقصر في حقكم زاهق» [11]
هر كه از اهل بيت رو گرداند، از مسير توحيد خارج شده و هر كس اين مسير را،
همراه با اهل بيت طي كند به منزل مقصود خواهد رسيد و هر كس در حق اهل بيت
كوتاهي كند، نابوده شده است. همچنين آن حضرت مي فرمايد:
«من اراد الله بدا بكم و من وحده قبل عنكم و من قصده توجه بكم»[12] هر كس
اراده وصول به خداي متعال را نمايد، از شما شروع مي كند و هر كسي حقيقت توحيد
را طالب باشد، آن را از شما مي پذيرد و هر كس آهنگ او را نمايد، به سوي شما
متوجه مي شود. آراي اهل بيت پيامبر (صل الله عليه و آله) آئينه تمام نماي جمال
و جلال خداوند هستند و آنها آيت عظماي الهي و حجت كبراي حق بر ما سواي اويند و
به گفته پيامبر اكرم (صل الله عليه و آله): آنها كشتي نجات خلق و پناه انسان ها
از هلاكت و ضلالت اند [13]
زيرا اين راه بسي پر خطر است و مقصد بس دراز و شيطان هاي جني و انسي در كمين
بني آدمند و براي نجات از اين غرقابها، راهي غير از تمسك به اهل بيت پيامبر
(ص) نيست.
حكيم اين جهان را چو دريا نهاد |
|
برانگيخته موج ازو تندباد |
چو هفتاد كشتي بسان عروس |
|
بياراسته همچو چشم خروس |
محمد بدو اندرون با علي |
|
همان اهل بيت نبي و وصي |
خردمند كز دور دريا بديد |
|
كرانه نه پيدا و بن ناپديد |
بدانست كو موج بايد زدن |
|
كس از غرقه بيرون نخواهد شدن |
بدل گفت اگر با نبي و وصي |
|
شوم غرقه دارم دو يار وفي |
همانا كه باشد مرا دستگير |
|
خداوند تاج ولوا و سرير [14] |
ركن سوم: رابطه پيدايش محبت و عشق راستين، در سوداي قلب انسان با يقين به
خداوند است. به هر ميزان كه نور يقين در قلب بيشتر شود و حجاب هاي شك و ترديد
از آن دور شود، جلوه جمال حق در دل واضحتر و عشق الهي فروزانتر مي گردد تا جايي
كه شراره آن هستي آدمي را، بر باد مي دهد و در وادي فنا، مسكن مي گزيند. ((چشم
دل را به تماشاي خويش روشن کن تا چشم دل حجاب هاي نوراني را بشكافند و متصل به
معدن عظمت شود. ))[15]
در ادامه همين خطبه، امام (ع) از صفات فرشتگان كه ساكنان بارگاه قرب الهي
هستند، پاكي آنها را از رذائلي چون حسد و پيروي از خواهش هاي نفساني و افكار
پراكنده، بيان ميدارد. [16] و اين خود از شرايط سلوك الي الله است، زيرا نفس
آلوده به صفات ناپسند و اسير علائق مادي، هرگز قابليت هم نفسي با ارواح طيبه و
تجلي جمال الهي را ندارد و تنها قلوب پاك و خالص را چنين مجالي است.
پيامبر خدا (ص) در اين باره مي فرمايد: اگر شيطان ها اطراف قلوب بني آدم نمي
گرديدند، هر آينه به ملكوت آسمان ها مي نگريستند. [17]
سعد بن عبد الله قمي، هنگامي كه در شهر سامرا به فيض ملاقات امام زمان (عج )
نائل آمد از آن حضرت درباره تاويل آيه شريفه «فاخلع نعليك»، سوال كرد، امام (ع)
در پاسخ وي فر مودند: موسي در وادي مقدس به خداوند عرض نمود من محبتم را براي
تو خالص نموده ام و دل از غير تو شستهام و اين در حالي بود كه به خانواده خود
علاقه وافري داشت، خداوند تبارك و تعالي به او فرمود:
«فاخلع نعليك»، يعني اگر دوستيات براي من خالص است، محبت اهل خود را از دل
برون كن و قلبت را از ميل به سوي غير من پاك گردان[18] و اين مهم جز با تزكيه
نفس، حاصل نمي شود. استاد ما حفظه الله تعالي مي فرمود: براي تزكيه نفس، تلاش و
جديت، امري ضروري است اما تا نور حق بر قلب مؤمن نتابد، ريشه رذائل اخلاقي از
جان آدمي كنده نمي شود. مادامي كه ما خلق را مي بينيم، رياكار و خلق پرستيم و
زماني خداپرست مي شويم كه چشم خدابين پيدا كنيم. و هر درختي را ثمري است و ثمره
وجود انسان توحيد است. امام حسين (عليه السلام) فرمودند: خدايا، كسي كه تو را
يافت، چه چيز را از دست داده است و كسي كه تو را نيافت، چه چيز به دست آورده
است. [19]
در اين راه اهل بيت (عليهم السلام) دعوت كنند گان سوي توحيد ند. در زيارت آل
ياسين خطاب به امام زمان (عج ) چنين مي خوانيم: السلام عليك يا داعي الله و
رباني آياته، سلام بر تو اي دعوت كننده به سوي خداوند و تربيت كننده آيات الهي.
[20] علي (عليه السلام) در خطبه صفات متقين كه از ملك تا ملكوت، حجاب از ديدگان
همام برداشت و آن چنان او را در افق سير الي الله پرواز داد كه مرغ جان او هرگز
از بلنداي مناره توحيد تنزل نكرد و در نفحه علوي، به لقاء دوست شتافت و جان به
جان آفرين تسليم كرد. امام مي فرمايد: «عظم الخالق في انفسهم فصغر ما دونه في
اعينهم» خداوند در جان هاي آنان، بزرگ جلوه نمود و به اين جهت غير خداوند در
نظر آنها، بي مقدار شد.
هرآن دل روشن از نور الهي است |
|
به چشمش هر دو عالم خاك راهي است |
چو بيند چشمي آن خورشيد جان را |
|
نبيند ذره اي هر دو جهان را |
چون حسن اعظم يكتاي ايزد |
|
بر ايوان دل پاكان، علم زد |
حجاب آفرينش را دريدند |
|
زالله ما سوي الله را نديدند[21] |
پىنوشتها:
[1] . ديوان حافظ، ص288، انتشارات گلي.
[2] . سوره الذاريات، آيه 56.
[3] . مثنوي طاقديس، تاليف ملا احمد نراقي، ص 124.
[4] . «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفياً فَاحبَبْتُ اَنْاُعْرَفَ فَخَلَقْتُالخَلْقَ
لِكيَاُعْرَف» عوالي الثالي، ابن ابي جمهور احسايي، ج1، ص55، ناشر
مطبعه سيد الشهدا.
[5] . عيون اخبار الرضا، شيخ الصدوق - ج 1، ص 114، ناشر
موسسه الاعلمي للمطبوعات.
[6] . تحف العقول، ابن شعبه الحراني، ص 171، ناشر موسسه
النشر الاسلامي لجماعه المدرسين.
[7] . نهج البلاغه، حجت الاسلام دشتي، خطبه 157، ناشر ستاد
اقامه نماز،
[8] . همان ماخذ، خطبه 157، ص 143.
[9] . الكافي، كليني جلد 2، ص 83، ناشر دار الكتب
الاسلاميه.
[10] . الامام علي (ع)، احمد الرحماني الهمداني، ص 379،
ناشر المنير.
[11] . من لايحضره الفقيه الصدوق، ج 2، ص 612، ناشر جامعه
مدرسي.
[12] . همان ماخذ، ص 615.
[13] . نفحات الازهار، سيد حامد حسن الكهوي، ج 4، ص 20،
ناشر السيد علي الميلاني.
[14] . شاهنامه اتابكي، ص8.
[15] . الدعوات، قطب الدين الرواندي، ص5، ناشر مدرسه
الامام المهدي.
[16] . نهج البلاغه، حجت الاسلام دشتي، خطبه، 1570.
[17] . بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 56، ص 163، ناشر
موسسه الوفا.
[18] . مكيال المكارم، سيد محمد نقي موسوي، ج 1، ص20، ناشر
المهدي.
[19] . بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 95، ص 226.
[20] . نهج البلاغه، عبده، ج 2، ص 161.
[21] . ديوان الهي قشمه اي، ص 20.
منبع:
تبیان