امام خمینی (ره) مجسمه عابدان عصر

کاظم میرزایی *


« عبادت » در نظر و عمل امام خميني (س ) جايگاهي رفیعی داشته است و تمام تلاش و تكاپوي او براي آراستن جان به اين زينت رباني و تحفه ملكوتي بوده است . پيامبر اكرم (ص ) اشرف آفريدگان خداوند و عارف ترين آنان به ذات پاك او است می فرماید: « ما عبدناك حق عبادتك » چرا كه « ما عرفناك حق معرفتك » (1 ) و خلف صالح اش امام خمینی میفرماید: « فتح باب عبادت و عبوديت يكي از نعمت هاي بزرگي است كه تمام موجودات رهين آن نعمت اند و شر آن نعمت را نتوانند كنند بلكه هر شكري فتح باب كرامتي است كه از شكر آن نيز عاجزند . » (2 )« خداي تعالي در اين هدايت و راهنمايي بلكه در اين عبادت ها و اخلاص ها و بندگي ها بر ما منت هاي عظيم جسيم دارد . » (3 )

براي آنكه عبادت سالك طريق آخرت روحاني تر و موجب تقويت روح عابد گردد بر او لازم است به مقام خدا و خود توجه داشته باشد كه اين خود گام نهادن در مسير خودشناسي است و خداشناسي را در پي دارد « من عرف نفسه فقد عرف ربه » (4 )

حضرت امام در اين باره مي نويسد « يكي از آداب قلبيه در عبادات و وظايف باطنيه سالك طريق آخرت توجه به عز ربوبيت و ذل عبوديت است (5 ) »

براي انواع عبادتها آثار و بركات فراواني ذكر شده است اما آن عبادتي اثر گذارتر است كه برخاسته از عشق و محبت به معبود پاك باشد و عشق جانمايه عبادت گردد اگر عابد در وقت عبادت از نشاط و بهجت برخوردار باشد همين عبادت است كه در نفس اثر مي گذارد. چرا كه عبادت از روي كسالت و خستگي اثري در نفس ندارد.

« سالك جديت كند كه عبادت را از روي نشاط و بهجت قلب و فرح و انبساط خاطر بجا آورد و از كسالت و ادبار نفس در وقت عبادت احتراز شديد كند . » (6 )

از اين روي آن وقتي را كه براي عبادت خويش برمي گزيند بايد زماني باشد كه نفس او به عبادت اقبال دارد و از نشاط و تازگي و سرزندگي برخوردار است و بپرهيزد از اينكه با كسالت و هنگام خستگي وادبار نفس عبادت را بر او تحميل كند كه اينگونه عبادت كردن علاوه بر اينكه موثر نخواهد بود ممكن است آثار بدي نيز در پي داشته باشد كه يكي از آنها انزجار از عبادت است . پس بايد در حال سرور و راحتي و اقبال نفس عبادت كرد و از آن نوري برگرفت و چراغ جان را برافروخت و به عالم بالا سفر نمود.

امام خميني (ره ) كه خود عابدی كامل و بود سالكان راه را اينگونه راهنمایی مي كند :

« ادب ديگر... كه آن نيز از مهمات باب رياضت است ... مراعات است و آن چنان است كه سالك در هر مرتبه كه هست ... مراعات حال خود را بكند و با رفق و مدارا با نفس رفتار نمايد . (7 ) ايشان در اين باره بيشتر جوانان را مورد خطاب قرار مي دهد و از افراط و زياده روي و تحميل بر نفس پرهيزشان مي دهد. اگر جوانها با رفق و مدارا با نفس رفتار نكنند و خطوط طبيعت را به اندازه احتياج آن از طرق محلله ادا نكنند گرفتار خطر عظيمي شوند كه جبران آن را نتوانند كرد و آن خطر آن است كه گاه نفس به واسطه سخت گيري فوق العاده و عنان گيري بي اندازه عنان گسيخته شود » (8 )

عبادت انسان براي خداي تبارك و تعالي علائم و نشانه هايي دارد كه با مشاهده آنها فرد متصف به صفت « عابد » مي گردد. اما علاوه بر اين ظواهر قوام عبادت او به حضور قلب به هنگام عبادت بستگي دارد. عابد بايد علاوه بر خضوع و خشوع قالب به گوهر حضور قلب هم دست يابد كه همه ارزش ها و ثمرات از آن حاصل مي شود. از ديدگاه امام خميني حضور قلب همان اكسير كيمياگر و عروج دهنده جان و روح انسان به « فراغت وقت و قلب » نيازمند است . همچنانكه « فهماندن اهميت عبادت به قلب » نيز عامل و باعث حضور قلب است . (9 )

براي انجام عبادت با حضور قلب باید شخص در شبانه روز وقتي را مخصوص عبادت قرار دهد و در آن ساعت كار ديگري را براي خود در نظر نگيرد و البته بايد اهميت عبادت فهميده و ادراك شود كه حفظ اوقات عبادات را در پي خواهد داشت .

امام خميني در تفسير جامعي كه از اسلام داشت در مسئله عبادت نيز از نگاه ژرف و گسترده برخوردار بود و مصاديق عبادت را منحصر در عبادت هاي خاص مانند نماز روزه حج و... نمي دانست بلكه معنايي وسيع و مصاديقي فراوان براي عبادت قائل بود. ايشان سياسي ترين جلوه هاي رفتاري مردم مسلمان را عبادت بلكه از بزرگترين عبادت ها مي داند « قيام شما براي خدا و رهايي امت اسلامي باشد و تحمل و رنج در راه آن از بزرگترين عبادات است . » (10 )

حضرت امام مسئولان و كارگزاران نظام اسلامي را مورد خطاب قرار مي دهد و به آنها يادآور مي شود كه خدمت به بندگان خدا از بزرگترين عبادت است . « كارها براي خدا براي خدمت به بندگان خدا براي خدمت به اسلام باشد كه اين از بزرگترين عبادات است . » (11 )

آنچه نزديكان و ياران امام خميني (ره ) نقل مي كنند :حاكي از اهتمام ويژه ايشان به عبادت با حفظ ماهيت و رعايت آداب آن است . ايشان هيچگاه از نوافل و مستحبات غافل نمي ماند و حتي در حال قدم زدن ذكر مي گفت و زيارت مي خواند و روزانه چند نوبت در هر فرصت مناسبي كه پيش مي آمد قرآن مي خواند.

فرزند امام نقل مي كند : « شبي در ماه رمضان من پشت بام خوابيده بودم بلند شدم ديدم كه صدا مي آيد متوجه شدم آقاست كه در تاريكي در حال نماز خواندن است و دستهايش را طرف آسمان دراز كرده و گريه مي كند. برنامه عبادي ايشان اين بود كه در ماه رمضان شب تا صبح بيدار بودند و بعد از نماز صبح استراحت مي كردند . » (12 )

روشهای خاص تربیتی در عبادت

ذکر و یاد خدا

شناخت خدا و پرستش وی عهد و پیمانی بوده که در طول زمان، به دست فراموشی سپرده شده، و خدا با فرستادن انبیاء الهی درصدد بوده که دوباره آن را به یاد آدمیان آورد. خدا در قرآن سخن از عهدی که با بشر بسته شده، به میان آمده و از بشر گله شده که چرا پایبند عهدش نبوده است(13). پیامبران مبعوث شدند که این عهد را متذکر و یادآور شوند بر این اساس است که مهمترین وظیفه پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله "تذکر" دادن بیان شده و خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:"تذکره بده که تو تنها تذکر دهنده‌ای "چرا که یاد خدا از مهمترین عوامل رسیدن به قرب الهی است که انسان را از جهان ماده به عالم معنا و معنویت می‌رساند. "ای کسانی که به خدا ایمان آورده‌اید ذکر حق و یاد خدا (به دل و زبان) بسیار کنید." (14)

حضرت امام خمینی (ره)در کتاب شریف چهل حدیث میفرماید: شخص ذاکر باید در ذکر مثل کسی باشد که به طفل کوچک که زبان باز نکرده می خواهد تعلیم کلمه را کند: تکرار می کند تا اینکه او به زبان می آید و کلمه را ادا می کند. پس از آنکه او ادای کلمه را کرد، معلم از طفل تبعیت می کند؛ و خستگی آن تکرار برطرف می شود و گویی از طفل به او مددی میرسد. همین طور کسی که ذکر می گوید باید به قلب خود، که زبان ذکر نکرده، تعلیم ذکر کند. و نکته ی تکرار اذکار آن است که زبان قلب گشوده شود. و علامت گشوده شدن زبان قلب آن است که زبان از قلب تبعیت کند و زحمت و تعب تکرار مرتفع شود. اول زبان ذاکر بود و قلب به تعلیم و مدد آن ذاکر شد، و پس از گشوده شدن زبان قلب، زبان از آن تبعیت کرده به مدد آن یا مدد غیبی متذکر می شود. (15)

البته در مورد میزان یاد خدا و اینکه چه مقدار باید به یاد خدا بود بر طبق آیات و روایات رسیده یاد خدا حدی ندارد و باید در هر حال یاد خدا بود، امام صادق علیه السلام در این زمینه فرمودند: "هرچیزی حدی دارد که در آنجا به پایان می‌رسد، مگر یاد خدا که حدی ندارد. خدا فرایض را واجب کرده و هر که آنها را به جا آورد، همان حد آنهاست... ولی ذکر، حدی ندارد. چنانکه خدای تعالی در فرمودند: "یا ایها الذین آمنوا ذکرو الله ذکرا کثیرا" "یاد خدا محدودیتی ندارد". (16)

یکی از نزدیکان امام خمینی (ره) میگفتند:«ما به طور مکرر شاهد بودیم که امام به هنگام قدم زدن عصرانه که به عنوان ورزش کاری مهم و لازم برای تأمین سلامت ایشان بود، با تسبیحی که در دست داشتند به ذکر خدا مشغول بودند». (17)

وهمچنین یکی از شاگردان ایشان اینگونه نقل میکنند: به یاد دارم یک بار امام در درس اخلاقی که در قم داشتند، فرمودند: «کسانی که قدم در راه سازندگی خود بر می دارند برایشان گاهی روزنه های نورانیتی پیدا می شود و این روزنه هرچه بیشتر محافظت گردد، بیشتر می شود.»

پس از جلسه از امام صؤال کردم برای حفظ این حالت و نورانیت چه باید کرد؟ فرمودند: «آن حالت را باید با ارتباط با خدا و ذکر خدا حفظ نمود. انسان تا می تواند باید به یاد خدا باشد». (18)

مصادیق ذکر

قرآن کریم

خداوند متعالب در قر آن را ذکر معرفی نموده بیان می‌دارد که « کتابی است که به سوی تو فرستاده شد تا اینکه تو از آن دلتنگ نبوده باشی و بواسطه آن مردم را بترسانی و (قرآن)ذکری است برای مومنین»(19) و باز در سوره حجر نیز می‌فرماید: « و گفتند ای کسی که برایش ذکر نازل شده»(20) بر این اساس، کسانی که اهل ذکر واقعی هستند اهل قرآن می‌باشند و در قرآن نگاه کرده به دستوراتش عمل می‌کنند. و شاید بر این مبناست که قرآن دستور می‌دهد که از اهل ذکر سوال کنید چرا که اینها قرآن را خوانده و به دستوراتش اطلاع دارند.

بدان که این کتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است. بالجمله، خدای تبارک و تعالی به واسطه سعه رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدسی خود نازل فرموده و بر حسب تناسب عوالم تنزل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به کسوه الفاظ و صورت حروف درآمده، برای استخلاص مسجونین در این زندان تاریک دنیا رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی و رساندن آنها از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت به اوج کمال و قوت و انسانیت. (21)

امام درباره قرآن می فرماید: قرآن كريم- كه در رأس تمام مكاتب و تمام كتب است حتى ساير كتب الهيه، آمده است كه انسان را بسازد؛ انسان بالقوه را انسان بالفعل و موجود بالفعل كند. تمام دعوت انبيا هم، حسب اختلاف مراتِبِه، تمام دعوتها هم براى همين معناست كه انسان را انسان كنند؛ انسان بالقوه را انسان بالفعل كنند. و تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهيه و تمام احكام عبادى و همه چيزهايى كه هست، همه اينها براى اين معناست كه انسان ناقص را «انسان كامل» كند. قرآن كتاب انسان‏سازى است؛ كتابى است كه با اين كتاب- اگر كسى توجه به آن بكند- تمام مراتبى كه از براى انسان هست، اين كفالت دارد و همه مراتب را، به آن نظر دارد(22)

تلاوت قرآن در واقع زمانی مطلوب است كه در اعماق قلب انسان تأثیر كند و باطن انسان صورت كلام الهی گردد و از مرتبه ملكه به مرتبه تحقق رسد و اشاره به این فرموده آنجا كه می‏فرماید، جوان مؤمن اگر قرائت كند، قرآن در گوشت و خون او وارد شود. و این كنایه از آن است كه صورت قرآن در قلب مستقر و جایگزین گردد به طوری كه خود باطن انسان كلام الله مجید و قرآن حمید گردد به اندازه لیاقت و استعدادش.(23)

كسی كه خود را عادت داد به قرائت آیات و اسمای الهیه از كتاب تكوین و تدوین الهی، كم‏كم قلب او صورت ذكری و آیه‏ای به خود گیرد و باطن ذات محقق به ذكر الله و اسم الله و آیت الله شود.(24)

فرزندم! با قرآن این بزرگ كتاب معرفت آشنا شو، حتی اگر شده با قرائت آن. و راهی از آن به سوی محبوب باز كن و تصور نكنی كه قرائت بدون معرفت اثری ندارد كه این وسوسه شیطان است. آخر، این كتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه كس و نامه محبوب محبوب است اگرچه عاشق و محب مفاد آنرا نداند و با این انگیزه حب محبوب كه كمال مطلوب است به سراغت آید و شاید دستت گیرد. (25)

جناب عارف بزرگوار و شیخ عالی مقدار ما می‏فرمودند كه مواظبت بر آیات شریفه آخر سورة "حشر" از آیه شریفه "یا ایها الذین امنو اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد" تا آخر سورة مباركه با تدبر در معنی آنها در تعقیب نمازها خصوصاً در اواخر شب كه قلب فارغ البال است، خیلی مؤثر است در اصلاح نفس. (26)

كسی كه تفكر و تدبر در معانی قرآن كرد، در قلب آن اثر كند و كم كم به مقام متقین رسد و اگر توفیق الهی شامل حالش شود، از آن مقام نیز بگذرد و هر یك از اعضاء و جوارح و قوای آن، آیه‏ای از آیات الهیه شود/ و شاید جزوات و جذبات خطابات الهیه او را از خود بیخود كند و حقیقت "اقرا و اصعد" را در همین عالم دریابد تا آن كه كلام را بی‏واسطه از متكلمش بشنود و آنچه در وهم من و تو ناید آن شود. (27)

قرآن، كتاب خروش و خيزش و تحرك است وانسان را واردار میکند تا دربرابر ظلم سر خم نیاورد.

امام خمینی در این مورد میفرماید:يك مطالعه سطحى در قرآن بكنيم؛ ... اگر در قرآن مطالعه كنيد، مى‏بينيد كه آن قدر آيات در [مورد] جنگ هست كه وادار به جنگ است؛ وادار به جنگ با كى؟ با قدرتمندها. قرآن آياتِ زياد- يكى دوتا نيست- آيات زياد دارد در [مورد] جنگ، در كيفيت جنگ؛ و جنگهايى كه در صدر اسلام بوده است، بين قدرتمندها و بين پيغمبر اسلام بوده است؛ و قرآن يك كتابى است كه از آن تحرك بيشتر استفاده مى‏شود تا چيزهاى ديگر. يك كتابى است كه مردم را حركت داده است؛ از اين خمودى كه دارند حركت داده است و با همه طاغوتها درانداخته است قرآن.(28)

حجه الاسلام ناصری از نزدیکان امام در مورد مسائل عبادي،ايشان میگفتند: «هر روز ده جزء قرآن را مي‏خواندند؛ يعني در هر سه روز يك دوره از قرآن را مي‏خواندند. در ماه رمضان، برادران خوشحال بودند كه دو دوره قرآن را خوانده‏اند، ولي بعد مي‏فهميدند كه امام ده يا يازده دوره قرآن را خوانده‏اند».(29)

نماز

نمازمظهر اتم عبوديت و بندگي، كاملترين و جامع‏ترين نمونه اظهار تذلل و تضرع بنده‏ي ناچيز، در برابر عظمت و كبرياء، جلال و جبروت حضرت حق است ، زیرا نماز علاوه بر ذکر زبانی بودنش، مصداق اطاعت از حضرت حق نیز می‌باشد. چنانچه پس از مبعوث شدن حضرت موسی به پیامبری درقرآن می‌فرماید:« که نماز را برای یاد من به پا دار»(30). چون بر اساس آیه 152 سوره بقره نتیجه ذکر خدا را کردن یاد شدن خودمان از طرف خداوند است همچنین در اکثر آیات قرآن پس از ذکر خدا، نماز را به عنوان بهترین مصداق ذکر می‌شمارد در آیه 37 سوره نور می‌خوانیم که « مردانی که نه تجارت و نه معامله‌ای آنان را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و ادای زکات غافل نمی‌کند».

امام خميني ـ رحمه الله عليه ـ حقيقت نماز را «سفر»ي مي‌داند كه مبدأ آن بيت نفس و الي الله و في الله و من الله است: از آن چه مذكور شد از سرّ صلوه كه حقيقت آن عبارت است از سفر الي الله و في الله و من الله است...(31)

همچنين ايشان در اين باره مي‌فرمايند: ... و آن عبارت است از حصول معراج حقيقي و قرب معنوي و وصول به مقام فناي ذاتي كه در اوضاع به سجده‌ي ثانيه كه فناي از فنا است و در اذكار به «اياك نعبد» كه مخاطبه‌ي حضوري است، حاصل مي‌شود.(32)

نكته‌ي ديگر درباره‌ي حقيقت نماز، اين است كه نماز را غير از اين ظاهر «باطني» است؛ يعني حقيقت نماز، همان باطن آن است: نماز بلكه جميع عبادات را غير از اين صورت و قشر و مجاز، باطن و لُب و حقيقتي است و اين از طريق عقل معلوم است و از طريق نقل، شواهد كثيره دارد.(33)

نماز، در روايات، ستون دين معرفي شده است وعبادتي است كه نشانه اسلام و دليل مسلماني او مي‏باشد . هيچ عبادتي نمي‏توانند اين گونه بندگي و عبوديت، خضوع و خشوع بنده را، در برابر خالق يكتا، به نمايش بگذارد و عاليترين مراتب سپاسگزاري را جلوه گر باشد.

نماز، نهال تقوي را در دل پرورش مي‏دهد و روح ايمان را در وجود انسان تقويت مي‏كند ايمان و تقوي هم، نيرومندترين سد در برابر گناه است. (34)

نماز، غفلت زدا است نمي‏گذارد انسان غرق در زندگي مادي و لذائذ زود گذر آن گردد لذا در هر شبانه روز پنج بار انجام مي‏شود و مرتباً به انسان هشدار مي‏دهد و هدف آفرينش را خاطر نشان مي‏سازد و موقعيت او را در اين جهان گوشزد‏ میكند.

نماز خود بيني و كبر را در هم مي‏شكند، چرا كه انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پيشاني بر خاك، در برابر خداوند مي‏گذارد خود را ذره كوچكي در برابر عظمت او مي‏بيند، به همين جهت امام علي (ع) بعد از ايمان، نخستين عبادت را كه نماز معرفی مي‏كند و مي‏فرمايد: خداوند ايمان را براي پاكسازي انسان‏ها از شرك واجب كرده است و نماز را براي پاكسازي از كبر(35).

حضرت امام خمینی در برخی نوشته های خودو از جمله کتاب «آداب الصلوه » بر این نکته تصریح و تاکیدنموده که نماز غیر از این ظاهری که دارد و آداب مخصوص خودش راباید رعایت کرد معنایی ژرف و باطنی شگفت دارد. و می افزاید: «همان گونه که وقتی موازین شرعی را در خصوص ظاهر نماز رعایت نکنیم به آن خلل وارد ساخته ایم مراعات نکردن آداب باطنی نیزحالت معنوی این عبادت را که برترین و مهمترین واجبات است وپایه و ستون دین شمرده می شود و بدون آن اعمال دیگر پذیرفته نمی باشد، زایل خواهد ساخت. »

در نماز شرايط و وظائف متعددي وجود دارد مانند وضو، غصبي نبودن مكان و لباس و آب و پاك بودن بدن، ركوع سجود و روبه قبله بودن و... كه انسان مسلمان خود را روزي پنج نوبت مسئول و موظف به انجام‌آنها مي‌داند و فرمان الهي را با كمال تسليم و تواضع انجام مي‌دهد و همين مراقبت درس بندگي را به انسان آموزش مي‌دهد (36)

یکی از نزدیکان امام میگوید:روز اولي بود كه شاه رفته بود. امام در نوفل لوشاتو فرانسه اقامت داشتند. نزديك به سيصد الي چهارصد خبرنگار خارجي از كشورهاي مختلف، اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختي گذاشتند و امام روي آن ايستادند تا به سؤالات خبرنگاران پاسخ دهند. تمام دوربينها كار مي‌كردند. هنوز دو سه سؤال بيشتر از امام نشده بود كه صداي اذان ظهر شنيده شد. امام بلافاصله جمع خبرنگاران راترك كردند و فرمودند:

« وقت فضيلت نماز ظهر مي‌گذرد.»تمام حاضرين از اين كه امام محل را ترك كردند، متعجب شدند.

كسي از امام خواهش كرد: «چند دقيقه اي صبر كنيد تا چند سؤال ديگر هم بشود و بعد براي اقامة نماز برويد.»امام با قاطعيت فرمودند: « به هيچ وجه نمي شود» و براي خواندن نماز رفتند. (37)

جضرت امام عبادت را وسیله رسیدن به عشق الهی و عشق ورزی با خالق میدانستند.در نظر امام

خانم دباغ یکی از یاران امام میگوید:«دقت امام در رابطه با وقت نماز و حق نماز آن قدر چشمگير بود كه پليس‏هاي فرانسه از روي رفت و آمد امام براي نماز، ساعتشان را ميزان مي‏كردند. شايد اين دقّت روي وقت نماز براي اكثر مردم قابل درك نباشد، ولي وقتي انسان به اين درجه؛ يعني به نظاره‏گري در آسمان و زمين مي‏رسد، اين امر برايش طبيعي است. وقتي مي‏ايستادند به نماز، حس مي‏كرديم كه تمام وجودشان نماز مي‏خواند.

هميشه وقتي كه چند نفر از برادرها براي حفاظت مي‏ايستادند، امام مي‏فرمودند: «احتياجي نيست، در ساعت نماز بايد نماز خواند.» واقعا كه بيان آن حالات امام در قدرت من نيست.

نكته ديگر، خاطره روزي است كه رئيس پليس نوفل لوشاتو، عكسي از امام را كه در حال قنوت بودند، آورد كه بدهيم ايشان امضا كنند. امام عكس را گرفتند و امضا كردند. وقتي به امضا توجه كردم ديدم مثل ساير امضاهاي ايشان نيست و كلمه‏اي از اسمشان نوشته شده است. عرض كردم مثل اين‏كه امضاي شما مثل ساير امضاها نيست. امام فرمودند: «چون مسيحي هستند و رعايت وضو را نمي‏كنند، اسم روح الله را ننوشتم مبادا دستشان مسح كند.» اين همه دقّت براي اين كه مبادا يك گناهي انجام شود، كه ايشان هم مثلاً در بي‏احتياطي شريك باشند. واقعا آموزنده است اينها به ما چگونه زيستن را مي‏آموزد. (38)

امام كه خود به نماز اول وقت اهتمام جدي داشتند اطرافيان را نيز به اين فضيلت دعوت مي كردند « امام بيشتر راجع به نماز و قرآن توصيه مي كردند و مي گفتند كه بچه ها نماز خودشان را اول وقت بخوانند تا خداوند آنها را بيشتر دوست داشته باشد . » (39 ) ايشان براي تشويق فرزندان و نوه ها علاوه بر بيان نرم و لطيف بخاطر توجه آنان و تشويق بيشترشان جوايزي را هم به آنها مي دادند : « وقتي بچه بودم يك بار كه امام مشغول نماز خواندن بودند من هم رفتم و پشت سر ايشان ايستادم و همان كارهايي را كه ايشان مي كردند تكرار كردم . امام چند جلد كتاب كودكان كه همان دور و بر بود برداشتند و به من دادند. بعدها هر موقع من به اتاق امام مي رفتم يا ايشان قدم مي زدند و من ايشان را مي ديدم اول از من سئوال مي كردند نمازت را خوانده اي يا نه . اگر نمازم را خوانده بودم مي گفتند آفرين و اگر هنوز نخوانده بودم مي گفتند بخوان و نصيحتم مي كردند و مي گفتند « نمازت را اول وقت بخوان » (40 ) باشد تا همگان بويژه نسل جوان با ايمان با تاسي به امامي كه بواقع عبد صالح خدا بود و عابدي بزرگ با توجه به ماهيت عبادت و رعايت آداب آن و نگاه جامع بودن از عبادت كنندگان واقعي معبود حقيقي باشيم و در صف عبادت كنندگان او محشور گرديم .

حضرت امام براي عبادت رعايت مستحبات را هم مي كردند امام خمینی رحمة الله علیه همیشه هنگام نماز از عطر و بوی خوش استفاده می‌كردند و شاید بدون بوی خوش به نماز نایستاده باشند، حتی در نجف هم كه نماز شب را در پشت بام منزل می‌خواندند شیشه عطری همراه خود می‌بردند.

یكی از پزشكان می‌گوید: در ایامی كه امام خمینی رحمة الله علیه در بیمارستان تحت معالجه و عمل جراحی بودند، لوله تنفس در تراشه ایشان بود وقتی این لوله در مجرای تنفسی قرار می‌گیرد، شخصی نمی‌تواند صحبت كند اما امام با این كه لوله به ایشان وصل بود نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتی نماز شب خود را ترك نكردند.

اهمیت به نماز جماعت امام خمینی رحمة الله علیه حتی در روزی كه فرزند عزیزش آقا مصطفی خمینی رحمة الله علیه به شهادت رسیده بود و منزل ایشان در نجف پر از جمعیتی بود كه برای عرض تسلیت آمده بودند، هنگام ظهر به مسجد رفت و نماز جماعت را ترك نكرد. (41 )

يكي از ياران امام نماز ايشان را اينگونه توصيف مي كند « حضرت امام اول وقت به نماز مي ايستادند و با خضوع و خشوع و حضور قلب نماز خود را برگزار مي كردند. قبل از فرا رسيدن وقت نماز به تلاوت قرآن كريم مي پرداختند . » (42 )

دختر امام خمینی رحمة الله علیه درباره یكی از خاطرات زمان دستگیری ایشان می‌گوید: امام برای من تعریف كردند: توی راه من گفتم كه نماز نخوانده‌ام، یك جایی نگه دارید كه من وضو بگیرم. گفتند:«ما اجازه نداریم.» گفتم: شما كه مسلح هستید و من كه اسلحه ای ندارم. به علاوه شما همه با هم هستید و من یك نفرم، كاری كه نمی توانم بكنم. گفتند:« ما اجازه نداریم .» فهمیدم كه فایده‌ای ندارد و اینها نگه نمی‌دارند. گفتم: خوب، اقلا ً نگه دارید تا من تیمم كنم. این را گوش كردند و ماشین را نگه داشتند، اما اجازه پیاده شدن به من ندادند. من همین طور كه توی ماشین نشسته بودم، از توی ماشین خم شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمم كردم. نمازی كه خواندم، پشت به قبله بود. چرا كه از قم به تهران می‌رفتیم و قبله در جنوب بود. نماز با تیمم و پشت به قبله و ماشین در حال حركت! این طور نماز صبح خود را خواندم. شاید همین دو ركعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود.(43)

آرامش روانی در پرتو ذکر

خدا موجودی است که بالاتر از او موجود دیگر نیست، همه کارها را می‌تواند انجام دهد، انسان را از سختیهای غیر قابل تحمل نجات دهد، پس کسی که به چنین خدایی معتقد شد و پیوسته با یاد چنین خدایی زندگی کرد هیچ گاه در برابر مشکلات مالی، اجتماعی و روحی و روانی، خم به ابرو نیاورده و با توکل بر خدا، بر تمام مشکلات پیروز خواهد شد و با اعتماد به خدا، قلبش را نیز آرامش می‌دهد؛ در سوره رعد نیز به این مطلب اشاره شده که « آنان که ایمان آورده‌اند و دلهایشان با یاد خدا آرام می‌گیرد بدانید که تنها با یاد خداست که دلها آرامش می‌یابد.»(44) و در سوره اعراف نیز بیان گردیده که« پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شیطان می‌شوند به یاد(خدا)افتند و ناگهان بینا شوند».

ذکر خدا تنها ذکر زبانی نیست بلکه یک مرتبه بالاتر از آن، ذکر قلبی را نیز شامل می‌شود و آشکار گردید که کسی که ذکر خدا را می‌گوید ذکر لفظی مقدمه‌ای به ذکر عملی انسان باید باشد و ذاکر و ذکر گوینده باید اهل قرآن، عمل کننده به سیره پیامبر و نماز خوان نیز باشد و آخر اینکه نتیجه ذکر به خودمان بر می‌گردد و ما به تو سط داروی ذکر، از بیماری قرن اخیر، که استرس و اضطراب می‌باشد رهایی خواهیم یافت.

حضرت امام (ره) میفرماید:آنکه انسان را از تزلزل بیون می آورد ذکر خداست. با یاد خداست که تزلزلها ریخته می شوند؛ اطمینان پیدا می شود. وقتی اطمینان پیدا شد و ذکر خدا و یاد خدا شد، وقتی است که مخاطب می شود به این خطاب: یا أیها النفس المطمئنة در روایتی است که خطاب به حضرت سیدالشهداست. آن وقت است که به شما می گویند که فادخلی فی عبادی. نه فی عبادالله؛ نه فی عباد دیگر. «فی عبادی». یک عنایت خصوصی است مال خودم. این بشر مال خودش است. ( 45 )

توبه

اولين مرحله سلوك به سوى خدا، گناه‏زدايى است. چون گناه نه تنها مايه ورود به جهنم است بلكه مانع انجام دادن كار خير در دنيا نيز خواهد شد.

در تطبيق و تفسير گناه با دقت و تأمّل بيشتر، معانى لطيف‏ترى نصيب انسان مى‏شود به گونه‏اى كه مكروهات و حتّى مباحات نيز براى برخى گناه، به شمار مى‏آيد. البته نه گناهى كه موجب سقوط در جهنم باشد بلكه به اين معنا كه اگر آن را انجام بدهد، از فضايل محروم مى‏شود. به طور كلى هر مرتبه پايين نسبت به عالى، حجاب مى‏شود تا به اسما و اوصاف الهى برسد كه در آنجا سخن از حجاب نورى است. اينجا است كه معصوم (ع) در مناجات شعبانيه چنين مى‏خواند: «الهى هَب لى كَمالَ الانقطاعِ اليك و انر ابصارَ قُلوبنا بِضياء نظرها اليك حتّى تخرقَ ابصارَ القُلوبِ حُجب النور»(46) «خدايا كمال و نهايت توجه به خودت را نصيب من بگردان (مرا از غير خودت منصرف ساز و سمت و سويم را به طرف خودت بنما) و چشم دلم را به وسيله روشنى نگاهت، منور و نورانى ساز تا اينكه چشم دلم، حجاب‏هاى نورانى را دريده و متصل به رحمت تو گردد». (47)

این مرحله با توبه آغاز میشود، توبه رجوع از معصيت به اطاعت است يعنى، انسان تبهکار از معصيت خود دست بردارد. گاهى هم معناى پرهيز از «ترك مستحب و اولى» است يعنى، اگر بعضى از امور مستحب (مانند نماز شب و صدقه اول ماه) را ترك كرده باشد، از آن توبه كند. شخص باید نسبت به گذشته پشيمان باشند و آن را جبران كند و نسبت به آينده هم عزم قطعى بر ترك معصيت داشته باشند. البته ترسيم و جبران گذشته كار آسانى نيست بلكه حقوق فراوانى دارد كه بايد همه آنها جبران شود از جمله:

1. حق‏الله آنچه از واجبات و وظايف الهى بر عهده دارد، اعاده نمايد.

2. حق‏النفس امام سجاد (ع) در رساله حقوق مى‏فرمايد: حق نفست اين است كه آن را در طاعت خدا به كار برى.

3. حق‏الناس آنچه از حقوق مردم ضايع نموده، بايد جبران و ترميم كند.

«توبه» كميت و كيفيتى دارد، كميت توبه آن است كه قرآن كريم به همه مؤمنان دستور آن را مى‏دهد: «توبوا الى الله جميعاً ايّها المؤمنون»(48) و كيفيتش هم عبارت از «نصوح» يعنى، خالص بودن است كه در اين زمينه قرآن مى‏فرمايد: «يا ايّها الذين آمنوا توبوا الى الله توبةً نصوحاً»(49).

در قرآن كريم رجوع و هجرت انسان به سوى خدا به «فرار» نيز تعبير شده است چنان كه مى‏فرمايد: «فَفِرّوا الى اللّه»(50) «به طرف خدا هجرت و فرار كنيد» دستور فرار به قلعه توحيد، متوجه همه حتى معصومين (ع) است و اختصاص به مشركان، اهل كتاب و مسلمانان عادل يا فاسق (تبهکار) نمى‏شود. البته كسانى كه خيلى دورند، بايد تلاش بيشترى بكنند تا خود را به مركز قلعه امن برسانند. فرار از خود رجوع به طرف خدا، چندين مرحله دارد: جاهلان بايد از جهل به علم فرار كنند و احكام الهى را فرا بگيرند، وقتى به علم رسيدند، بايد از علم حصولى- با عمل به دانسته‏هاى خود به علم حضورى برسند. هنگامى كه به علم حضورى رسيدند و «علم اليقين» آنان «عين‏اليقين» شد، باز هم بايد از اين مرحله صعود كرده و «فرار» را ادامه دهند تا از «عين اليقين» به «حق‏اليقين» برسند. همين‏طور سير را ادامه دهند تا آنجا كه چيزى را جز حق مشاهده نكنند (به توحيد خالص دست يابند).

پس توقف در هيج مرحله‏اى، روا نيست و همه موظف و مكلّف به توبه هستند. سِّر توبه اين است که تائب دائماً در بيم و اميد است، نه يقين دارد كه گذشته و خطاهايش بخشيده شده و نه نااميد از بخشش و رحمت الهى است. اين خوف و رجا، همان تزكيه روح يا جهاد اكبر است.

امام در این زمینه می فرمایند: اساساً اسلام براى سازندگى آمده است. و نظر اسلام به ساختن انسان است. جهاد براى سازندگى. سازندگى انسان خودش را، مقدّم بر همه جهادهاست. اين است كه رسول اكرم «جهاد اكبر» فرموده‏اند. جهادى بس بزرگ است و مشكل. و همه فضيلتها دنبال آن جهاد است. جهاد اكبر است؛ جهادى است كه با نفْس طاغوتى خودش انسان انجام مى‏دهد. شما جوانها از حالا بايد شروع كنيد به اين جهاد. نگذاريد كه قواى جوانى از دستتان برود. هر چه قواى جوانى از دست برود ريشه‏هاى اخلاقِ فاسد در انسان زيادتر مى‏شود و مشكلتر، جهادْ مشكلتر. جوان زود مى‏تواند در اين جهاد پيروز بشود؛ پير به اين زوديها نمى‏تواند. نگذاريد اصلاح حال خودتان از زمان جوانى به زمان پيرى بيفتد. يكى از كيدهايى كه نفْس انسانى به انسان مى‏كند و شيطان به انسان پيشنهاد مى‏كند اين است كه بگذار براى آخر عمر، خودت را اصلاح كن. حالا از جوانى استفاده كن و بعد آخر عمر توبه كن. اين يك طرح شيطنت‏آميز است كه نفْس انسان مى‏كند به تعليم شيطان بزرگ. انسان تا قواى جوانى‏اش هست و تا روح لطيف جوانى هست و تا ريشه‏هاى فساد در او كم است، مى‏تواند اصلاح كند خودش را. لكن اگر چنانچه ريشه‏هاى فساد در انسان ريشه‏اش قوى شد، ملكه انسان شد فسادها، آن وقت است كه امكان ندارد. شما جوانها كه الآن مهيا هستيد براى جهاد در راه ساختن، اين يك جهاد است لكن «جهاد اكبر»(51)

امام در نامه اخلاقی عرفانی خود به فرزندشان احمد آقا اینگونه ایشان را توصیه به تقوا و توبه الهی میکنند: پسرم! اكنون با تو كه جوانى صحبت مى‏كنم. بايد توجه كنى كه براى جوانان توبه آسان‏تر و اصلاح نفس و تربيت باطن سريع‏تر مى‏تواند باشد. در پيران هواهاى نفسانى و جاه طلبى و مال دوستى و خود بزرگ‏بينى بسيار افزون‏تر از جوانان است، روح جوانان لطيف است و انعطاف‏پذير و آن قدر كه در پيران حبّ نفس و حبّ دنيا است، در جوانان نيست. جوان مى‏تواند با آسانى نسبى خود را از شرّ نفس امّاره رها سازد و به معنويات گرايش پيدا كند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر كه جوانان تحت تأثير واقع مى‏شوند، پيران نمى‏شوند. جوانان متوجّه باشند و گول وسوسه‏هاى نفسانى و شيطانى را نخورند. مرگ به جوانان و پيران به يك گونه نزديك است. كدام جوان مى‏تواند اطمينان حاصل كند كه به پيرى مى‏رسد و كدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزديك‏تر است.

پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانى خود را اصلاح كن. پيران نيز بايد بدانند كه تا در اين عالم هستند مى‏توانند جبران تبهكارى‏ها و معصيت‏ها را بكنند و اگر از اين جا منتقل شدند كار از دست آنان خارج است. دل بستن به شفاعت اولياء- عليهم السلام- و تجرّى در معاصى از خدعه‏هاى بزرگ شيطانى است. شما به حالات آنان كه دل به شفاعتشان بسته و از خدا بى‏خبر شده و به معاصى جرأت مى‏كنيد بنگريد، ناله‏ها و گريه‏ها و دعاها و سوز و گدازهاى آنان را ببينيد و عبرت بگيريد. در حديث است كه حضرت صادق- عليه سلام اللّه- در اواخر عمر، بستگان و فرزندان خود را احضار نمود و قريب به اين مضمون به آنان فرمود كه: «فردا با عمل بايد در محضر خداوند برويد و گمان نكنيد بستگى شما به من فايده دارد» (52)

البته با وجود بخشيده شدن گناه و پذيرش توبه از فضل و لطف الهى، بين فردى كه گناه كرده و سپس توبه نموده، با فردى كه از ابتدا مراقب بوده كه به گناه آلوده نگردد، تفاوت وجود دارد و برخى از بزرگان گفته‏اند: فردى كه گناه نكرده، مانند صفحه كاغذ سفيدى است كه چيزى بر آن نوشته نشده است ولى فردى كه گناه كرده و سپس توبه نموده، همانند كاغذ سفيدى است كه بر آن چيزى نوشته باشند و بعد آن را پاك كنند يعنى، به هر حال بين اين دو تفاوت وجود دارد.(53)

حضرت امام دربیان شرایط توبه به حدیث معروف حضرت علی(ع) استناد میکند :

قال (ع) لقائل قال بحضرته: (استغفر الله) تلكتك امك، اتدرى و ماالاستغفار؟ درجه العليين و هو اسم واقع على سته معان: اولها الندم على ما مضى و الثانى العزم على ترك العود اليه ابدا و الثالث ان توءوى الى المخلوقين حقوقهم حتى تلقى الله املس ليس عليك تبعه و الرابع ان تعمد الى كل فريضه عليك ضيعتها فتودى حقها و الخامس ان تعمد الى اللحم الذى نبت على السحت فنذييه بالاحزان حتى تلصق الجلد بالعظم و ينشأ بينهما لحم جديد و السادس ان تذيق الجسم الم الطاعه كما اذقته حلاوه المعصيه فعند ذالك تقول: استغفرالله(54). امام به شخصى كه به عنوان توبه جمله‏ء استغفرالله را به زبان جارى كرد فرمود: مادر بر عزايت بگريد. مى‏دانى توبه چيست؟ استغفار (توبه) درجه‏ء عليين است و آن يك كلمه است اما شش معنى و مرحله دارد:

1. پشيمانى بر آنچه كه گذشت از گناه. 2. تصميم جدى بر بازنگشتن به گناه 3. اداء كردن حقوق مردم به مردم به طورى كه هنگام ملاقات پروردگار حقى بر تو نباشد. 4. اداى واجبات ضايع شده 5. گوشتهايى كه در اثر حرام‏خورى بر اندامت روئيده با اندوه بر گناه آب كنى تا چيزى از آن باقى نماند و گوشت تازه بجاى آن برويد. 6. آنكه به همان اندازه كه شيرينى معصيت و گناه را چشيدى زحمت طاعت را نيز بچشى پس از انجام اين مراحل مى‏گويى: استغفر الله

امام (ره)با توجه به این حدیث شریف می فرماید که دورکن اصلی توبه "پشیمانی" و "عزم بر عدم بازگشت"است و پس از ان "رد حقوق مخلوق و رد حقوق خالق".(55)

امام باذکر توصیه ای برای تربیت نفوس و رشد اخلاق متعالی اینگونه یاد می کند:

«ای عزیز با بی اعتنایی و سرسری از این مقا م مگذر،تدبر و تفکر درحال خود و عاقبت خویش کن.

ای عزیز، راه حق سهل است و آسان، ولی قدری توجه می خواهد. اقدام باید کرد. با تسویف و تأخیر امر را گذراندن و بار گناهان را هر روز زیاد کردن کار را سخت می کند؛ ولی اقدام درامر و عزم بر اصلاح امر و نفس راه را نزدیک و کار را سهل می کند. تو تجربه کن و چندی اقدام کن، اگر نتیجه گرفتی، صحت مطلب بر تو ثابت می شود؛ والا راه فساد باز است و دست گنهکار تو دراز...

از اموری که برای شخص تائب لازم است بدان اقدام کند پناه بردن به مقام غفاریت حق تعالی و تحصیل حالت استغفار است. از حضرت حق جل غفاریت آن ذات مقدس با زبان قال و حال و سر و علن در خلوات، با عجز و ناله و تضرع و زاری، طلب کند که بر او ستر کند ذنوب و تبعات آن را».( 56)

همچنین امام خميني مي فرمايند: «بهار توبه ايام جواني است كه بار گناهان كمتر و كدورت قلبي و ظلمت باطني ناقصتر و شرايط توبه سهلتر و آسانتر است... پس اي عزيز! هر چه زودتر دامن (همت) به كمر بزن و عزم را محكم و اراده را قوي كن و از گناهان, تا در سن جواني هستي يا در حيات دنيايي مي باشي, توبه كن و مگذار فرصت خدا داد از دستت برود, و به تسويلات شيطاني و مكايد نفس اماره اعتنا مكن.» (57)

دعاو مناجات

راز و رمز موفقيت هر انساني در ميزان عبادت و بندگي او نهفته است زيرا همان طور که آيه ي شريفه ي قرآن صراحتا فرموده است :« و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون » (58)

از جمله امور عبادي که سفارش زيادي درباره ي آن شده ، دعا و نيايش است ، تا آنجا که نيايش به عنوان بهترين عبادت دانسته شده و در حديث آمده است: « الدعاء مخ العباده » دعا مغز عبادت است . (59)

امام صادق عليه السلام مي فرمايد : «ما من شيء الا وله حد ينتهي اليه الا الذکر فليس له حد ينتهي اليه». (60)

« هر چيزي حدي دارد که وقتي به آن رسد پايان مي پذيرد جز ذکر خدا که حد و نهايتي ندارد . »

در ادامه ي همين حديث آمده است که خانه اي که در آن قرآن تلاوت گردد و ياد خدا شود برکتش فزوني خواهد يافت ؛ فرشتگان در چنين خانه اي حضور مي يابند و شياطين از آن فرار مي کنند و براي اهل آسمان ها مي درخشد همانند ستاره اي درخشان بر اهل زمين .

دعا آثار تربيتى فراوانى دارد. ايجاد نور اميد در دل انسان‏ها یکی از آن آثار است. انسان نااميد در رديف مرده‏ها قرار دارد انسان بيمار اگر به سلامت خود اميدوار باشد، بهبود مى‏يابد و اگر مأيوس شود و چراغ اميد در دلش خاموش گردد، ديگر اميدى به بهبودى او نيست. همان‏گونه كه عامل اصلى پيروزى جنگجويان در ميدان جنگ، اميد و روحيه است. از اين رو، سربازان نااميد اگر پيشرفته‏ترين سلاح‏هاى جنگى را نيز داشته باشند، بازنده ميدان جنگ خواهند بود.

اثردیگر دعا ايجاد نور تقوا در وجود انسان است. تقوایی که سبب تقرّب انسان به درگاه الهى است (61) تقوایی که زاد و توشه‏اى است كه سبب نجات انسان در جهان آخرت مى‏گردد.(62)وتقوایی که برات و گذرنامه بهشت است.(63) وقتى انسان دست به دعا برداشته، به درگاه خداوند توسل مى‏جويد و خدا را با أسماى حسنى و صفات جلال و جمالش مى‏خواند، آن صفات بازتابى در وجود انسان خواهد داشت و طبعا انسان را به سمت خداوند سوق مى‏دهد به گونه‏اى كه انسان احساس مى‏كند كه اگر بخواهد دعايش مقرون به اجابت شود، بايد توبه كند. دعا انسان را به توبه فرا مى‏خواند و توبه او را به تجديد نظر در زندگى، و در نتيجه سير اين حركت نور تقوا را در زندگى انسان زنده مى‏گرداند.

اثر تربيتى دیگر دعا، تقويت نور معرفت است. وقتى انسان به درگاه خداوند روى مى‏آورد، در اين فكر فرو مى‏رود كه او بر همه چيز توانا و قادر است و اسرار درون و برون ما را مى‏داند. اين مطلب سبب مى‏شود كه سطح معرفت انسان بالا برود، مخصوصا اگر دعاهايى همچون صحيفه سجاديه، مناجات شعبانيّه، صباح، كميل و ندبه خوانده شود كه اينها بالاترين درس‏هاى عرفان اسلامى است و با وجود اين منابع معتبر شايسته نيست طالب عرفان در پى كتاب‏هاى مشكوك برود.

مقام معظم رهبری آیه الله خامنه ای میفرمودند: «يك بار از ايشان (امام خمینی) سؤال كردم كه در ميان دعاهاى معروف، به كداميك از آنها بيشتر اُنس يا اعتقاد داريد؟ايشان بعد از تأملى فرمودند: دعاى كميل و مناجات شعبانيه».(64)

امام خمینی در میان دعاها، به «صحیفه سجادیه» علاقه خاصی داشت و معتقد بود که در لابه لای دعاها، یک رشته مسائل عرفانی و فلسفی هست که مرغ اندیشه هیچ فیلسوفی به آنها نرسیده است (65)

قرآن مجيد کساني را که در زمان گرفتاري و بلا رو به سوي دعا مي آورند و در زمان رفاه و آسايش ، از دعا و نيايش غافل هستند به شدت مورد نکوهش قرار مي دهد :«فاذا رکبوا في الفلک دعو الله مخلصين له الدين فلما نجاهم الي البر اذا هم يشرکون » (66)

« هنگامي که بر کشتي سوار شوند خدا را با اخلاص مي خوانند ( و غير او را فراموش مي کنند ) اما هنگامي که خدا آنان را به خشکي رساند و نجات داد ، به شرک روي مي آورند . »

اين طور نيست که انسان در بعضي مواقع بيشتر به خدا و ياد خدا نياز داشته و در برخي مواقع نياز او کمتر باشد . انسان در همه حال گرفتار ابتلائات و قضا و قدر است و از آينده ي خود هيچ خبري ندارد . بعلاوه بندگي و عبوديت او اقتضا مي کند که هميشه دعاگو باشد .

حضرت امام علي عليه السلام مي فرمايد : « آن کس که شديدا به بلا مبتلاست محتاج تر به دعا نيست تا آن کس که مبتلا نشده ولي هر لحظه انتظار آن را مي کشد . » (67)

دعا کننده باید با تمام وجود متوجّه ذات مقدّس خدا باشد و از غیر او بکّلی دل بکند و هیچ امیدی به دیگران نداشته باشد. دیگر اینکه در کارهای نیک پیشقدم باشد با بیم و امید به دعا بنشیند. قرآن مجید می فرماید: خاندان زکریّای پیغمبر با چنین حالتی خدا را می خواندند:«إِنَّهُم کانُوا یُسارِعُونَ فی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُو نَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعینَ» (68)بدرستی که آنها در کارهای خیر پیشگام بودند و با حالت امید و ترس، ما را می خواندند و برای ما خاشع بودند.

دعا کننده راباید آهسته مطرح كند،و صداى بلند را برخلاف تأدب بداند. قرآن هم در خصوص ادب ذكر، يا دعا، چنين فرموده است: «واذكر ربّك فى نفسك تضرّعاً و خيفةً و دون الجهر من القول بالغدوّ والاصال و لا تكن من الغافلين(69) همواره به ياد خدا باش، ياد خدا را در دل و نام او را بر لب آرام و آهسته، در هر بامداد و شامگاه جارى كن اين جمله كنايه از استمرار است به ياد خدا باشيد و نه از غفلت‏كنندگان».

صدیقه مصطفوی(دختر امام)اظهار داشته است: یادم می آید ازدوران کودکی کم خواب بودم. چندین بار نیمه های شب بیدار می شدم ومکرر نماز شب آقا را می دیدم. از خود می پرسیدم: چرا آقا درهنگام شب این قدر می گرید خیلی از شب ها مهتاب بود و در پرتوروشنایی آن اشک چشم آقا را مشاهده می کردم و این وضع برای من که طفلی بیش نبودم شگفت بود. در دورانی هم که به نجف می رفتم وبچه های کوچک داشتم و شب ها بیدار می شدم آقا در اتاقشان که رو به روی محل اقامت ما بود در ایوان کوچکی نماز شب می خواندند و من احساس می کردم برای این که صدایشان را نشنویم گریه شبشان را بابلند گویی که مناجات پخش می کرد تطبیق می دادند من چون بیداربودم صدای گریه آقا را می شنیدم. (70)

توجّه قلبی نیز از شرایط دعاست که داعی باید با توجه کامل و از ته دل خدا را بخواند. علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:«لا یَقْبَلُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ دُعا‌ءَ قَلْبٍ لاهٍ» خداوند بزرگ، دعای دلی را که غافل و مشغول باشد نمی پذیرد.

همین طور نیکوست که انسان هنگام دعا و مناجات دستهای خویش را به سوی آسمان بالا برد چنان که نقل شده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله ـ هنگام دعا و مناجات دستهایش را بالا می برد. امام صادق ـ علیه السلام ـ در مورد حکمت این کار فرمود: «هرگاه بنده دستهایش را به سوی خدا بالا برد، او حیا می کند که آنها را خالی برگرداند». (71)

بعضی از زمانها و اوقات، عنایت بیشتری داشته اند و احتمال استجابت در آن مواقع خاص، بیشتر دانسته اند. از آن جمله ماه مبارک رمضان بویژه شبهای قدر، روز عرفه، روزهای عید فطر، قربان، غدیر، و شبهای جمعه... . امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود:

«إِنَّ اللهَ تَعالی یُنادی کُلَّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ اَوَّلِ اللَّیْلِ إِلی آخِرِهِ: اَلا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ یَدْعُونی لِدینِهِ وَ‌دُنْیاهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَاُجیبُهُ...»(72)

خدای بزرگ در هر شب جمعه از اول تا آخر شب از بلندای عرش ندا دهد که آیا بنده مؤمنی نیست که امشب مرا برای دین و دنیای خویش بخواند تا او را اجابت کنم.

حضرت امام درباره اوقات دعا می فرمایند:«این دعاهایی که در ماههای هست، در روزها هست، خصوصاً، در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، اینها انسان را همچو تقویت روحی می‌کند ـ اگر کسی اهلش باشد، ماها که نیستیم ـ همچو تقویت روحی می‌کند و همچو راه را برای انسان باز می‌کند و نور افکن است برای اینکه، این بشر را از این ظلمتها بیرون بیاورد و وارد نورد بکند که معجزه آساست. به این دعاها عنایت بکنید. »(73)

توكّل و تفویض به خدا

توكل بر خدا يعنى اعتماد كردن بر خداى تعالى و واگذار كردن كار به او و تسليم اراده و مشيت او بودن و هيچگونه اعتماد و تكيه نداشتن و استقلال ندادن به اسباب غير از مسبب الاسباب يعنى حضرت حق تعالى«ومن يتوكّل على الله فهو حسبه(74) هر كس برخدا توكّل كند خدا كفايت مهمات و مشكلات او را مى‏كند» «حسبنا الله ونعم الوكيل(75) خدا كفايت مشكلات ما را مى‏كند و او بهترين وكيل و تكيه‏گاه است»، «على الله فليتوكّل المتوكّلون. (76) تكيه كنندگان بايد فقط بر خدا تكيه كنند».

توكّل مرزى جدا از بكارگيرى اسباب مادى ندارد تا انسان بگويد: كارى كه توانايى آن را دارم، خودم انجام مى‏دهم و كارى كه در انجام آن ناتوانانم بر خدا توكل كرده و به او واگذار مى‏كنم. بلكه انسان در ريز و درشت كارهاى خود ضعيف و ناتوان است و احتياج به وكيل دارد. نه تنها در قيام خود به حول و قوه الهى نياز دارد، در قعود و نشستن نيز محتاج به حول و قوه اوست لذا در نماز مى‏گوييم:( بحول الله و قوته أقوم وأقعد)، يعنى نه تنها در ايستادن بلكه در نشستن نيز به حول و قوه خدا اعتماد و تكيه مى‏كنم. (77)

يكي از بارزترين صفات روحي امام، توکل به خداوند بود. همه كساني كه ايشان را درك كرده‌اند، مي‌دانند كه در تمام فراز و نشيب‌ها و سختي‌هاي زندگي خود، حتّي يك لحظه دچار اضطراب و تزلزل نشد.

در جريان حمله بسيار حساب شده عراق به ايران، كه در يك لحظه خبر رسيد فرودگاه‌هاي ايران بمباران شد و هزاران تانك و نفربر به همراه بيش از صدهزار نظامي از سراسر مرزها به ايران حمله كردند، اضطراب همه‌جا را گرفت. واقعاً لحظات غم‌آلودي بر همه مسئولان گذشت، مسئولان نظامي سراسميه به جماران شتافتند. چشم ميليون‌ها انسان به خانه امام دوخته شد و قلب‌ها در طپش بود. فيلم‌برداران و خبرنگاران، همه و همه منتظر اعلام رأي امام بودند و در ترديد كه ايشان چه مي‌گويد؟ آيا او هم فرياد مي‌زند وا اسلاماه؟! آيا تسليم مي‌شود؟ آيا در مقابل اين هجوم وحشيانه، دنيا را به كمك مي‌طلبد؟ از امريكا عذر مي‌خواهد؟ مي‌گريد؟... اما نه؛ امام. امام است. بايد اول دل‌هاي پريشان را آرام و مطمئن سازد، ايشان با آرامش‌خاطر، بر شعله‌هاي احساس و تزلزل، آب اطمينان و صبر مي‌پاشد و با اطمينان مي‌گويد: «دزدي آمد و سنگي انداخت و رفت».

در آن اوضاع و احوال هم كه همه نگران سرنوشت جنگ بودند، گفت: «اين جنگ، يك نعمت الهي بود».

تنها امام بود كه مي‌فرمود: «امريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند.» روزي يكي از شخصيت‌هاي انقلابي از توطئه‌ها پيش امام گله كرد. ايشان آرام به سينه‌اش زد و فرمود: «تو چرا مي‌ترسي؟ هيچ‌طور نمي شود!»

عجيب‌تر اينكه هرچه از توطئه‌هاي شرق و غرب گفته مي‌شد، نه تنها هيچ اضطرابي پيدا نمي‌كرد، بلكه به پيروزي مطمئن‌تر مي‌شد؛ گرچه جاي تعجب نيست از رهبري كه فرزندي چون حاج آقا مصطفي را از دست داد؛ فرزندي كه در جواني هزار صفحه تفسير نوشت، در مسائل فقهي از بسياري از استادان خود جلوتر باشد و شب‌زنده‌داري‌اش ترك نشود؛ و در شهادت چنين شخصيتي، ذره‌اي تكان نخورد و فرداي آن روز، درس را شروع كرد. سرانجام فقط به خاطر استحباب و انجام عملي خداپسندانه به تشييع جنازه رفت و بعداً مثل اينكه فرزندي از او گرفته نشده است... (78)

مراحل توكل: توكل را مى‏توان بطور كلى بر سه قسم تقسيم كرد:

1- توكل زبانى: يعنى آن توكلى كه فقط با زبان گفته مى‏شود توكلت على الله (برخداتوكل كردم) اين توكل از ارزش معنوى برخودار نيست.

2- توكل اعتقادى: يعنى آن توكلى كه ناشى از اين اعتقاد است كه واقعاً همه كاره خداوند تبارك و تعالى است و حقيقتاً او تكيه گاه همه چيز و همه كس است با توجه به اين اعتقاد توكل بر خداى تعالى مى‏شود و سپس بر كارى اقدام مى‏گردد اين توكل از ارزش معنوى برخودار است كه اكثر مسلمان‏ها مى‏توانند با توجه به اين مرحله توكل كارهاى خود را آغاز كنند.

3- توكل قلبى: يعنى آن توكلى كه از حالات بلكه از ملكات فضيله نفس انسانى گشته است و شايد حديث شريف زير به اين مرحله عالى از توكل اشاره داشته باشد: «على بن سويد مى‏گويد از امام موسى بن جعفر (ع) درباره اين آيه شريفه وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ هر كس بر خدا توكل كند خدا او را بس است پرسيدم حضرت فرمود: التوكل على الله درجات منها ان تتوكل على الله فى امورك كلها فما فعل بك كنت عنه راضياً تعلم انه لا يألوك خيراً و فضلًا و تعلم ان الحكم فى ذالك له فتوكل على الله بتفويض ذالك اليه وثق به فيها و فى غيرها

توكل بر خدا داراى درجاتى است از جمله اينكه در تمام كارهايت برخدا توكل كنى پس هر چه خدا با تو انجام داد (و اراده حكمت آميزش بر هر چه تعلق گرفت) راضى باشى علم و يقين داشته باشى كه او از هيچ خيز و فضلى دريغ نكند و نيز علم و يقين داشته باشى كه حكم و فرمان در اين جهت با اوست پس با واگذارى كار به او بر او توكل كن و به او در كارهاى خود و كارهاى غير خود وثوق (اطمينان و آرامش) داشته باش»،(79). در اين حديث به دو مقام بلند معنوى كه از اركان ايمان هم هستند اشاره شده است: 1- مقام رضا.2- مقام تفويض.

امام على (ع) مى‏فرمايند: «الايمان على اربعه اركان، التوكل على الله و التفويض الى الله و التسليم لامرالله و الرضا بقضاءالله

ايمان چهار ركن دارد 1- توكل برخدا 2- تفويض الى الله 3- تسليم امرالله 4- رضا به قضاى الهى»،(80). در نتيجه ايمان كه خود فقط يك امر قلبى است نه اعتقادى و زبانى چهار ركن دارد كه همه آنها نيز قلبى مى‏باشند

بنابراين آن توكلى در كلام امام موسى بن جعفر (ع) مراد است كه قلبى باشد در چنين توكلى علم، يقين، وثوق و آرامش نهفته است و توكل كننده ذره‏اى دغدغه و ناآرامى ندارد توكل قسم اول از آن منافقين است زيرا صرفاً توكل زبانى است و باطن بدان اعتقادى ندارد توكل قسم دوم بهره عامه مسلمانان است و توكل قسم سوم ويژه مؤمنان واقعى است كه دستيابى به آن بسيار مشكل و در درازمدت مى‏باشد و هر كس به اين مقام و مرحله سوم رسيد متوكل واقعى مى‏باشد.

امام على (ع) مى‏فرمايند: اصل قوه القلب التوكل على الله ريشه قوت قلب توكل برخداست،(81) و اين ثمره بلندى است كه انسانى چنين از صلابت، استقامت در كارها برخورار است.

امام رضا (ع) مى‏فرمايند: من احب ان يكون اقوى الناس فليتوكل على الله هر كس دوست دارد قوى‏ترين مردم باش پس بايد بر خداتوكل كند،(82)

در روايتى ديگر اين قوى‏ترين مردم به قوى‏ترين مردم از جهت ايمان تفسير مى‏شود امام على (ع) مى‏فرمايند: اقوى الناس ايماناً اكثرهم توكلًا على الله سبحانه، قوى‏ترين مردم به لحاظ ايمان كسى است كه از همه مردم بر خدا بيشتر توكل كند(83) بنابراين هر كس توكل بيشترى داشته باشد از قوت ايمان بيشترى برخوردار است بزرگى اين ثمره هم بر كسى پوشيده نيست.

زندگی امام خمینی واژه توکل نمود عینی بسیاری داشته است تا آمجا که زمانی بخاطر سخنرانی عصر عاشورا(سیزدهم خرداد1342ه.ش)توسط فرمان شاه دستگیر میشوند خودشان نقل میکنند:«ماشینی که مرا به سمت تهران میبرد ناگهان از جاده خارج شد .من فکر کردم که میخواهند قضیه را خاتمه دهند ولی وقتی به قلبم مراجعه کردم دیدم هیچ تغییری نکرده است ...والله من به عمرم نترسیدم .ان شبی هم که مرا میبردند ،آنها میترسیدند.من به آنها دلداری میدادم(84)

آیه الله خامنه ای نقل میکنند :به یاد دارم بعد ا ز حمله به مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342 که طلبه جوانی بودمخیلی نگران شده بودم پس از مغرب و عشا به دنبال امام به اتاقشان رفتم و به سخنان ایشان گوش دادم امام حدود بیست دقیقه صحبت کردند و فرمودند با توکل به خدا اینها خواهند رفت و شما خواهید ماند.امروز بعد از شانزده هفتده سال میبینیم که این امید قرآنی چقدر درست بوده چه چیز این امید را به امام میداد؟جز امید و اطمینان و اتکال به الله (85)

یکی از یاران امام نقل میکند :روزی به مناسبتی خواستم که برایم دعا کنند ،امام در جواب فرمودند:من هرچند ساعت یک بار شخص به شخص شما دعا میکنم .با تعجب پرسیدم :چرا هر چند ساعت یک بار ؟خدیدند و گفتند :هر بار که از قفسه داروها، دارو بر میدارم به یاد شما می افتم ، در پاسخ گفتم:آقا ،دل ما به دعاهای شما خوش است ،ایشان سکوت کردند و اندکی قیافشان در هم رفت . بعد با لحن پدرانه و مهربان و عین حال آمرانه گفتند :سعی کنید فقط دلتان به خدا خوش باشد به بنده خدا.

این نکته خیلی آموزنده است ،که امام حتی در مقابل تعارف هم حاضر نبودند سخن غیر توحیدی بشنود.(86)

توسل و زیارت

انسان براى رسيدن به مقصود خويش، بايد به اسباب و وسايط متوسّل شود مثلًا اگر بخواهد زمين خشك و بايرى را تبديل به مزرعه‏اى سر سبز و يا باغى آباد كند، بايد زمين را شخم بزند، نهال يا دانه و بذر درون زمين بكارد، به موقع كود و آب بدهد، به اندازه لازم سم پاشى كند و اگر مى‏خواهد به طبقه دوم يا سوم يك ساختمان برسد، بايد از پله‏هاى آن بالا رود، يا سوار آسانسور يا پله برقى شود و همين طور در ساير كارهاى روزمره زندگى، انسان به اسباب و وسايل براى رسيدن به مقصود خود تمسّك و توسّل مى‏جويد. بر اين اساس، توسّل لازمه زندگى انسان در جهان هستى است جهانى كه بر آن قانون اسباب و مسببات حكمفرما است.

بنابراين، خداوند- كه هستى عالم از او است و ادامه هستى و هر حركت، نيرو و تغييرى وابسته به او و ناشى از فيض او است- خود براى اعطاى فيض خويش، مجارى و اسبابى را قرار داده است. بر همين اساس، خداوند امورى را به عنوان اسباب و وسايل در جهت تقرب ونزديكى به درگاه خويش و برآمدن حاجات، قرار داده است و ما را امر به توسّل به آن امور كرده است: «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة»(87) «اى مؤمنان: پرواى الهيداشته باشيد و به سوى او وسيله تحصيل كنيد».

اعمال صالح و نيك مثل انفاق به مستمندان خدمت به خلق خدا، برآوردن نيازهاى هم‏نوعان و عباداتى همچون نماز و روزه- كه مورد رضايت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهى تشريع شده است- مى‏توان به انسان‏هاى پاك و معصوم و وارسته‏اى كه مرضى خداوند و از مقربان درگاه الهى‏اند، (همچون انبياى الهى و به ويژه پيامبر خاتم و ائمه معصومين (ع) توسل جست.

حقيقت توسل به اولياى الهى، تمسك به اسباب و وسايل قرب به خداوند است. تمسك به اولياى الهى، به معناى اعتقاد به استقلال آنان از خداوند، در تأثير گذارى و برآمدن حاجات نيست بلكه توسل به اولياى الهى، همراه با اين اعتقاد است كه تنها خداوند است كه مستقل و بى نياز از غير، در عالم هستى تأثير مى‏گذارد. غير از او، تأثيرگذارى همه اسباب و وسايل، تحت قدرت و اراده و خواست خداوند و متكى به آن خواهد بود.

اولياى الهى سزاوار احترام و محبت هستند. همه عظمت آنان و عشق و محبت ما به ايشان، ناشى از آن است كه آنان در اوج معرفت، بندگى و عبوديت حضرت حق قرار دارند.

امام خمینی با تمام وجود شیفته و دلباخته اهل بیت بی نظیر وحی بود و با دیدگاه ژرف خویش آنان را در جایگاهی بس رفیع می دیدی واعتقاد داشت که: برای اهل بیت عصمت وطهارت (ع)مقامات شاکخه ای روحانیه ای است. درسیر معنوی الی الله که ادراک آن عملا نیز از طاقت بشر خارج وفوق عقول ارباب عقول وشهود اصحاب عرفان است چنانچه از احادیث شریفه ظاهر می¬شود که در مقام روحانیت با رسول اکرم (ص) شرکت دارند وانوار مطهره ای آنها قبل از خلقت عوالم مخلوق اشتقال به تسبیح وتحمید ذات مقدس داشتند (88)

باچنین دیدگاهی که امام خمینی نسبت به اهل بیت دارد طبعی است که واله و شیدای آن بزرگان معصوم باشد، در راه مکتبشان جانفشانی کند دنیا را به سوی آنان بخواند در مصیت آنان سخت بگرید واز اشادی آنان شادمان گردد،

اولياى الهى مورد عنايت خاص پروردگار مى‏باشند. این عنایت خاص است که چرایی زیارت ایشان را برای انسان نمایان میکند. شاید یکی از حکمتهای مهم زیارت همین توجه زائر به معنویات، دعا، ذکر و نماز در حرم اولیای الهی و سعی در اصلاح، خودسازی و کسب طهارت درونی است.

در احوالات حضرت امام خمینی اینگونه نقل کردند:« در اغلب ایام زیارتى که در کنار قبر امام حسین(ع) بودند،در دهه عاشورا هر روز زیارت عاشوراى معروفه را با صدمرتبه سلامو صدمرتبه لعن مى خواندند.مرحوم آقاى املائى میگفتند: روزى در حرم مطهر امام حسین(ع) امام خمینى را دیدم که در میان انبوه زوار گیر کرده و قدمى نمى تواند پیش بگذارد. به جلو دویدم وبه کنار زدن مردم و بازکردن راه پرداختم. امام با تعرض و تغیرمرا منع مى کردند. ومن بى توجه به منع ایشان به کار خود ادامه مى دادم. یکباره متوجه شدم که امام از مسیرى که من براى ایشان بازکرده ام نیامده و تغییر مسیر داده، در لابه لاى جمعیت به راه خود ادامه مى دهد. (89)

امام صادق(ع) آیة شریفه‌«ثُمَّ لْیقْضُوا تَفَثَهُمْ»(90) [که پیرامون مناسک حج می‌باشد]، را به دیدار امام تفسیر می‌نماید؛(91) یعنی درپرتو دیدار و زیارت آنان کدورتهای اخلاقی و رذایل درونی زدوده می‌شود و انسان از ظلمت و قساوت قلب رهایی می‌یابد.

بر این اساس، یکی از برکات و آداب حضور درمرقد معصومین: توبه، استغفار و دوری از گناهان است. قرآن کریم توصیه می‌کند، کسانی که گناه کرده و بر خود ستم نموده‌اند، به حضور پیامبر(ص) بشتابند و از او طلب مغفرت کنند و آن حضرت نیز برای آنان از خداوند آمرزش بطلبد: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمً»(92)؛ «و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم ‌کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا گذاردند)، به نزد تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می‌کرد، خدا را توبه‌پذیر و مهربان می‌یافتند.»

یکی دیگر از اموری که انسان را به رحمت الهی امیدوار می‌سازد، مسئلة شفاعت مقربان درگاه الهی و واسطه قرار دادن آنان است. برخلاف کسانی که از تعلیمات قرآن بویی نبرده‌اند و واسطه قرار دادن آبرومندان درگاه الهی را شرک می‌نامند(وهابیت)، قرآن مجید مؤمنین را به یافتن وسیله و راه برای تقرب به خداوند سفارش نموده، می‌فرماید: «یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ»؛(93)«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید! و وسیله‌ای برای تقرب به او بجویید.»

تجدید عهد ولایت و قرار گرفتن در راه امامت یکی دیگر از آثار زیارت است. امام رضا(ع) می‌فرماید: «إِنَّ لِکُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِی عُنُقِ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِیَارَةَ قُبُورِهِمْ؛(94)هر امامی،‌عهد و پیمانی بر ذمه دوستداران و پیروانش دارد و کمال وفای به عهد و ادای نیکوی آن،در قبور ائمه است.»

در تشرف امام خمینى به حرم مطهر امیرالمومنین(ع) با آمده است که:«باکمال ادب و متانت اذن دخول مى خواندند. سپس از طرف پایین پاوارد حرم مى شدند و مقید بودند که از بالاى سرمطهر حضرتامیرالمومنین(ع) عبور نکنند. چنانکه در روایات وارد شدهاست. و هنگامى که مقابل ضریح مطهر مى رسیدند، زیارت امین الله یا زیارت دیگرى را بانهایت اخلاص مى خواندند، بعد دوباره به طرف پایین پا بر مى گشتند و در گوشهاى از حرم نماز، زیارت،دعا نشسته مى خواندند; باز دو رکعت نماز و سپس بلند مى شدند وبا رعایت آداب و اخلاص تمام از حرم مطهر خارج میشدند(95).

در میان زیارات وارده شده زيارت جامعه كبيره نقش پر رنگی را دارد چرا دارای مضامينى عاليه و معارف بلند اخلاقی تربیتی است كه ترسيم كننده صراط مستقيم الهى وخط صحيح زندگى ‏باشد.

چه اينكه آن زيارت مشتمل بر ياد كردى از پيامبر اكرم (ص) و ائمه معصومين- عليهم الصلوه والسلام- آن بنيان گذاران تمدن و فرهنگ اسلامى و تصويرى از جايگاه معنوى و مقام رفيع ايشان نزد خداوند تبارك و تعالى (واسطه فيض بين خلق و خالق و محور آفرينش و حركت به سوى خداوند بودن) و جايگاه اجتماعى و عهده‏دارى نقش رهبرى جامعه دعا براى علو درجات و رفعت مقام آن رهبران الهى و تجديد عهد و پيمان بر ايمان و تسليم در برابر آنها اظهار برائت از مخالفانشان و دعا و تضرع به درگاه ربوبى و درخواست توفيق براى باقى ماندن در خط ولايت و و بسيارى ديگر از معارف اسلام ناب محمدى است كه نقش تكرار اين زيارت به عنوان يك شعار و آرم در ابعاد اعتقادى فرهنگى تربيتى اجتماعى و سياسى بسيار روشن است.

از مرحوم استاد شهید حاج آقا مصطفی نقل شده است که: شبی طوفانی بود وبیرون رفتن از خانه بسیار سخت بود من به حضرت امام گفتم: امیر المومنین علیه السلام رور و نزدیک ندارد. زیارت جامعه را که در حرم می¬خوانید در خانه بخوانید.امام فرمودند: مصطفی! تقاضا دارم روح عوامانهما را از ما نگیرید. وهمان شب بالاخره به حرم مشرف شدند (96)

پی نوشت:‌


*) پژوهشگر، جامعه المصطفی (وبلاگ قطره)
1) مرآه العقول ج 8 ص 146 (كتاب ايمان و كفر باب شكر)
2) چهل حديث ص 224
3) چهل حديث ص 43
4 ـ الحياه ج 1 ص 126
5 ـ آداب الصلاه ص 7
6 ـ همان ص 23
7 و 8 ـ همان ص 25
9 ـ نك به چهل حديث ص 426
10 ـ صحيفه امام ج 4 ص 158
11 ـ همان ج 16 ص 332
12 ـ فرازهايي از ابعاد روحي اخلاقي و عرفاني امام خميني ص 19
13) اعراف آیات 173-172
14) سوره غاشیه/ 21
15) شرح چهل حدیث ؛ ص 289
16)سوره احزاب آیه 41
17) برداشت هایی از سیره امام خمینی ؛ ج3 ، ص 107
18) برداشت هایی از سیره امام خمینی ؛ ج5 ، ص 183
19) سوره اعراف آیه 1
20) حجر آیه6
21- آداب الصلوه ، ص 185-184
22- صحيفه امام ج‏3 ص 218
23 - چهل حدیث، ص 499
24 - آداب الصلوه، ص 217-216
25 - جلوه‏های رحمانی، ص 26
26 - چهل حدیث، ص 208
27 - همان، ص 500
28- صحيفه امام ج‏4 18
29) ازخاطرات حجه الاسلام ناصري، سرگذشت‏هاي ويژه ج4، ص 129ـ 130
30) طه آیه 14
31. اسرار نماز، ص 118.
32 . همان، ص 15.
33. همان، ص 9.
34) عنكبوت/45
35) نهج البلاغه، كلمات قصار، 252
36) محمد محمدي اشتهاردي، نماز از ديدگاه قرآن و عترت ص 90-91، ناشرانتشارات نبوي
37) خاطرات يادگار امام، ص 166 ـ 167
38) از خاطرات خانم دباغ، سرگذشت‏هاي ويژه، ج 4 ص 46 ـ 48
39 ـ همان ص 104
40 ـ همان ص 99
41 و 42 ـ تبيان دفتر هفتم ص 39
43- سایت تبیان
44) سوره رعد آیه 28
45) صحیفه ی امام ؛ ج4 ، ص34
46.مفاتیح الجنان، مناجات شعبانيه
47.نرم افزار پرسمان 2، نهاد رهبری در دانشگاهها
48. نور، آيه 31.
49. تحريم (66)، آيه 8.
50. ذاريات (51)، آيه 5.
51- صحيفه امام ج‏8 300
52- نامه اخلاقى و عرفانى به آقاى سيد احمد خمينى(پندها و نصايح) ..... ص : 207
53. براى آگاهى بيشتر ر. ك: مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 24، ذيل آيه شريفه 8، سوره» تحريم «.
54. حكمت 417 نهج‏البلاغه
55.چهل حدیثص279
56.همان،ص272
57.تبیان،دفتر شانزدهم،ص10
58. سوره ي ذاريات ، آيه ي 56 .
59. الدعوات ، ص 18 .
60. کافي ، ج 2 ، ص 498 .
61- حجرات،آیه 13
62) بقره/197
63. مریم/63
64. . سخنرانى ایه الله خامنه ای رهبر انقلاب در ديدار با جمع كثيرى از پاسداران، در سالروز ميلاد امام حسين(ع) و روز پاسدار 10/12/68
65. آیه اللله سبحانی ،مجله پرسمان، خرداد 1385، شماره 45
66. سوره ي عنکبوت ، آيه ي 65
67.. وسائل الشيعه ، ج 7 ، ص 43 .
68. انبیاء؛90
69. اعراف/ 205
70. غلامرضا گلی زواره پاسدار اسلام ، تیر 1379 - شماره 223
71. اصول کافی، کتاب الدعاء، ج 4
72. همان
73. صحیفه امام، ج 13، ص 21، تیر ماه 59
74. طلاق/ 3
75. آل عمران/ 173
76. ابراهيم/ 12
77. آية الله جوادى آملى، حماسه و عرفان
78) سيماي فرزانگان ، صص 378 ـ 381.
79. ترجمه اصول كافى كلينى، ج 3، ص 106، ر 5
80. ميزان الحكمه، ج 1، ص 318، ر
81. همان، ج 10، ص 681، ر 22248
82. همان، ر 22246
83. همان، ص 680 ر 22240
84. سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی /ج1/ص20
85.. آیه الله خامنه ای ،خاطرات و حکایتها ج 2 ص 77
86.. سید عبد الحسن طباطبایی، فصل صبر، ص199
87. مائده (5)، آيه 35.
88. چهل حدیث،صفحه 469
89. سید عباس رفیعی پور، http://www.adinehferdows.com/برگرفته
90. «سپس، باید آلودگیهایشان را برطرف سازند.» حج/29.
91. . الکافى، ج 4، ص 549
92.. نساء/64
93. مائده/35.
94. الکافى، ج4، ص567
95. سید عباس رفیعی پور، http://www.adinehferdows.com/برگرفته
96. آیت الله مظاهری پابه چای آفتاب.جلد4، صفحه162


منبع: مسطر شماره اول مخصوص حضرت امام