درآمدى بر آشنايى با شاخه هاى فلسفه

مسعود اميد


مقدمه
فلسفه ورزى از جمله ويژگى هاى مهم انسان و يكى از وجوهى است كه سبب امتياز آدمى از ساير جانداران مى گردد. البته جاى اين پرسش همواره باقى است كه انسان چرا فلسفه مىورزد؟
آيا تفلسف برخاسته از يك ميل و گرايش انسان است يا برآيند و نتيجه مجموعه اى از اميال؟ آيا فلسفه ورزى ساز و كار خاص دستگاه ذهنى و جهت گيرى ذاتىِ عاقله اوست يا پيامد و دنباله زيست دنيايى و لازمه بودن در ساحت خاصى از وجود و مرتبه معينى از هستى؟ آيا اين نفس زيستن و بودن در شبكه اى از هستى هاست كه پرسش فلسفى را براى انسان به بار مى آورد؟ آيا انسان در طرح پرسش فلسفى فعال است يا منفعل؟ پرسش فلسفى از درون و ابتدا به ساكن برمى خيزد يا حاصل دخالت عواملى چند از بيرون است، يا محصول تعامل دو طرفه مى باشد؟ آيا توجه به فلسفه و فلسفه ورزى حاصل دخالت و تأثير و عنايت ماوراى طبيعت است؟ و....
در هر صورت، هر پاسخى كه به اين پرسش ها بدهيم، به طور قطع نمى توان وجود جريان فلسفى را در تاريخ بشر انكار كرد. اين جريان فلسفى كه به صورت مكتوب در دست ما قرار گرفته است، ميوه هاى پربار و ثمرات متعددى را به بار نشانده و شاخه ها و گرايش هاى متنوعى يافته است. تنوع شاخه هاى فلسفه در دو قرن اخير، چشمگيرتر شده است. در اين ميان، رشد روزافزون اين شاخه ها سبب غفلت طالبان فلسفه از اين تنوع و تعدد گرديده است، به گونه اى كه امروزه بخش قابل توجهى از دوستداران فلسفه به سبب محدوده مطالعاتى يا انحصار گرايشى در فلسفه، توجهى به اين تعدد و تنوع ندارند. اين نوشتار درصدد آن است تا به عنوان گام نخستين، بخشى از اين شاخه ها را مطرح ساخته و برخى از مسائل مهم مورد بحث در آن شاخه ها را متذكر گردد.

به عنوان يك تعريف اجمالى و آغازين، فلسفه را بررسى عقلانى، تحليلى، انتزاعى و پيشين امور و حقايق مى دانيم. در اين نوشتار، براى بيان تمام شاخه هاى فلسفه و حوزه هاى پژوهشى فلسفى، اصطلاح فلسفه به صورت مضاف به كار برده مى شود، مانند فلسفه اخلاق، فلسفه هستى و فلسفه دين. و در هر قسمت نيز مراد، بررسى عقلانى، تحليلى، انتزاعى و پيشين همان مورد و مصداق و حقيقت مى باشد. فلسفه در حالت مضاف خود به دو دسته از امور اضافه مى شود: الف) غير علوم; يعنى حقايق و واقعياتى مانند هستى، اخلاق، دين، زبان و... . ب) علوم; مانند علوم طبيعى، اجتماعى و... .

الف. فلسفه مضاف به غيرعلم

1. فلسفه هستى (هستى شناسى)
موضوع فلسفه هستى يا هستى شناسى، موجود بما هو موجود يا موجود مطلق (صرف) مى باشد. اين شاخه از فلسفه عهده دار بحث از هستى مطلق و صرف و بدون قيد مى باشد و به دنبال كشف احكام كلى و فراگير هستى است. برخى از مسائل اين حوزه از فلسفه عبارتند از: اصالت وجود يا ماهيت، تشكيك در وجود، وحدت و كثرت در هستى، مراتب وجود، وجود مستقل و رابط، وجود عينى و ذهنى، وجوب و امكان و امتناع، علت و معلول، ثابت و متغير، حدوث و قدم، مجرد و مادى، مقولات دهگانه، جوهر و عرض، عالم و معلوم (عاقل و معقول).1
لازم به ذكر است كه فلسفه هستى، دانشى متفاوت از كلام و عرفان است. براى روشن شدن اين تفاوت مى توان اين سه شاخه را از جهت موضوع، روش و غايت با يكديگر مقايسه كرد:
موضوع فلسفه هستى، پژوهش در حوزه هستى مطلق و صرف مى باشد; روش آن، استفاده از بديهيات يا امور منتهى به بديهيات با استفاده از قواعد خاص منطقى مانند قياس است و غايت آن، شناخت عقلانى و ذهنى اوصاف هستى.

موضوع كلام، از دين و دعاوى و مسائل مربوط به آن است; روش آن، متعدد و متنوع مى باشد، به گونه اى كه يك متكلم مى تواند از روش عقلى، تجربى، نقلى و... متناسب با سنخ مسأله يا مسائلى كه براى دين معتَقَد مطرح شده است، سود جويد. غايت اصلى كلام، دفاع از دين است و پاسدارى و حفاظت از حدود و ثغور دعاوى دينى. ذكر اين نكته در باب كلام شايسته است كه آنچه امروز در باب غايت كلام و متكلم با عنوان تبيين و توجيه وتفسير متون دينى و يا واسطه گرى ميان وحى و انسان ها و استفاده از زبان عصر و معارف عصر در بيان دعاوى دينى و... مطرح مى شود، مى تواند در راستاى غايت اصلى كلام، يعنى دفاع از معتقدات دينى، فهم و تفسير شود و خارج از غايت نهايى كلام قرار نمى گيرد.

موضوع عرفان، ذات حق از حيث اوصاف و اسماء و آثار است. روش حصول معرفت عرفانى، كشف و شهود مبتنى بر سير و سلوك است و غايت آن، شناخت حضورى و شهودى آثار و اوصاف حق و وصول قلبى و كشفى به مراتب عالى هستى.

2. فلسفه شناخت (معرفت شناسى)
اين شاخه از فلسفه در باب شناخت و معرفت انسان بحث مى كند. اين حوزه را با عنوان «شناخت شناسى» يا «معرفت شناسى پيشينى» نيز مى نامند.
برخى از مسائلِ اين شاخه از فلسفه را مى توان بدين ترتيب بيان داشت: چيستى معرفت و شناخت، اقسام شناخت، اوصاف هر يك از اقسام شناخت، امكان شناخت ،ارزش معلومات، حدود دانش بشرى، ماهيت علم حصولى و حضورى، حقيقت و خطا، ملاك حقيقت، شناخت پيشينى و پسينى، مسأله شك و شكاكيت، اصالت تجربه و عقل در امر شناخت، عناصر معرفت: باور، صدق، توجيه و... .2

3. فلسفه متن (هرمنوتيك)
اين حوزه از پژوهش هاى فلسفى با عنوان «علم تأويل و تفسير متن» و يا «معرفت شناسى متن» نيز ناميده مى شود. برخى از مسائل اين شاخه عبارتند از: چيستى متن، انواع متون، متن و زبان، متن و چهارچوب متن، تفسير و تأويل متن، فهم متن، شرايط فهم متن، پيش فرض ها و پيش داورى هايى كه در فهم و تفسير متن دخالت مى كنند، نقش پيش فرض ها و پيش داورى ها در فهم و تفسير متون، رابطه چيستى انسان و ماهيت او با فهم متن، رابطه فهم متون با معارف ديگر، دور هرمنوتيكى ـ مكالمه، گفتوگو و فهم متن ـ افق معنايى، مؤلف و متن ـ نيت، شخصيت و... متن، نسبيت و محدوديت و... و متن، مسأله داورى، ميان فهم هاى يك متن، ملاك و ضوابط ارزش گذارى در فهم ها و تفسير متون، تفسير و مسأله فاصله زمانى، متن و تاريخمندى آن، ماهيت نقد، انواع نقد، رابطه نقد و فهم متن و... .3

4. فلسفه زبان
برخى از مسائل فلسفه زبان را مى توان چنين برشمرد: تحليل و بررسى در مورد عناصرى مانند لفظ، معنى، مفهوم، مصداق، نشانه، نماد، استعاره و... و رابطه آن ها با همديگر، تحليل معانى حرفى، چيستى دلالت، دلالت در اسماء خاص، «اسماء خاص، عوالم ممكن و ضرورت»، عوالم ممكن و دالّ هاى ثابت، اسماء صور نوعيه، دلالت در صور نوعيه، ماهيت انشاء و اخبار، نظريه هاى معنى دارى، اصالت يا اعتباريت زبان، تركيب حقيقى يا اعتبارى زبان، زبان، فكر و انديشه، بازى هاى زبانى، ديدگاه هاى ابزارى، تصويرى و... در مورد زبان، تأثير زبان در شناخت واقعيت، سلسله مراتب زبان، موضوعيت و استقلال زبان براى بررسى فلسفى، زبان و واقعيت، زبان و منطق، زبان و تفسير و تعبير، محدوده زبان، زبان خصوصى و زبان متعارف، محدوديت هاى زبان متعارف، بررسى امور صادق و ضرورى ولى غير تحليلى در زبان، امكان تحقق زبان ايده آل، ماهيت قواعد زبان، پيشينى با پسينى بودن قواعد زبان، رابطه وجود انسان و زبان، زبان، سخن و قدرت، زبان و گفتمان، زبان و ايدئولوژى و... .4
لازم به ذكر است كه بايد ميان فلسفه زبان و دانش زبان شناسى قايل به تفاوت بود. براى روشن شدن اين تفاوت به برخى از مسائل زبان شناسى اشاره مى شود تا به نحو عينى تمايز اين دو شاخه آشكار گردد. برخى از مسائل دانشى زبان شناسى از اين قبيل است: ريشه شناسى واژه ها، آواشناسى و چگونگى تلفظ حروف در زبان، اندام هاى گويايى و اصوات زبانى، بررسى توصيفى صرف و نحو و دستور زبان، عناصر زبان،كلمات و جملات، چيستى كلمه، انواع كلمه، اندام هاى توليد آواها، فرايند ترتيب و تركيب كلمات، وندافزايى (پيشوند، ميانوند، پسوند)، اهميت گفتار نسبت به نوشتار، انواع خطوط، زبان و خط، انواع زبان ها و خانواده هاى زبانى، تأثيرزبان ها در يكديگر، تحولات زبان و قواعد آن، تفاوت انسان با نظام هاى ارتباطى ديگر، قواعد زبان گفتارى، چگونگى سخن آموزى كودك، فراگيرى زبان اول و دوم، خلاقيت زبان، اقتصاد زبان، خطى بودن زبان و... .5

5. فلسفه وجودى (اگزيستانسياليسم)
اين شاخه از تفكر فلسفى با عناوينى همچون «مذهب قيام ظهورى»، «اصالت خاص وجود انسانى» و «اصالت وجود انسان» نيز ناميده شده است. در اين حوزه پژوهشى ـ فلسفى، محور بحث و بررسى فلسفى و تحليلى معطوف به انسان است; انسانى انضمامى، انسانى كه در عالم و در بين روابط زندگى مى كند. مسائلى چند از اين حوزه را مى توان چنين برشمرد: تقدم وجود بر ماهيت در انسان، تعريف ناپذيرى كامل انسان، انسان شكل دهنده ماهيت خود، عنايت به فاعل شناسا در عين اهميت وجودى شىء مقابل و متعلق شناسايى ـ ساحت هاى وجود انسان، آزادى و انتخاب، مسأله زبان، ارزش و اخلاق، مراتب اخلاق، موقعيت انسان و مسأله هستى، ايمان، مسؤوليت، اصالت فرد، تعالى، انسان و فلسفه، مسأله معنا در زندگى، مرگ، رنج و درد، عشق، گناه و تقصير، مسأله امكان و امكانات بشرى، وجود معتبر و نامعتبر انسان، زمان وجود، زمان، آينده، غايت، زندگى، رنج، دردناكى، جدال و...، تنهايى، اضطراب، تهوع انسان در عالم، وجود فى نفسه و لنفسه، دنيا و مسأله عدم ارضاى عقل، نقد عقل، جنبه هاى غيرعقلانى بشر، مشاركت در هستى، شىء شدگى انسان، صداقت و وفادارى به هستى، احساس ـ وجه انضمامى وجود انسان، پيوند نظر و عمل، صيرورت در انسان، جنبه هاى منفى وجود، طبيعت انسان، التفات انسان و معنى دار ساختن جهان، شك و نگرانى، انسان و ارتباط، تاريخمندى وجود انسان، كمال، وجدان، ماهيت تفكر، راز، وفا، اميد، غربت، رضايت، خود و ديگرى، هيبت و دلهره مرگ و... .6

6. فلسفه نفس يا روان (علم النفس فلسفى)
برخى از مسائل فلسفه روان يا نفس عبارتند از: تعريف نفس يا روان، مادى يا غير مادى بودن نفس ـ دلايل غيرمادى بودن نفس ـ جوهر بودن يا عرض بودن ـ مغايرت يا عينيت نفس با مزاج ـ وحدت، بساطت، صيرورت نفس ـ صيرورت نفس از طبيعت به ماوراى طبيعت ـ نحوه پيدايش نفس در بدن: «روحانية الحدوث و روحانية البقا» يا «جسمانية الحدوث و روحانية البقا» ـ مراتب و شؤون نفس ـ وحدت در كثرت در عالم نفس ـ اقسام نفوس: نباتى، حيوانى، انسانى ـ اقسام نفوس در انسان ـ مراد از تعدد نفوس در انسان ـ تجرد يا عدم تجرد نفوس متعدد در انسان ـ رابطه نفس و بدن ـ سريان نفس در مراتب طبيعى بدن ـ اقسام قواى نفس: محركه، مدركه ـ كل القوا بودن نفس ـ منشأ وجود و فعاليت قوا ـ رابطه قوا و اعضاى بدن ـ شهوت و غضب ـ قواى ظاهرى و باطنى ـ قواى ادراكى حسى، خيالى، عقلى، نحوه حصول و پيدايش ادراك حسى، خيالى و عقلى ـ ماهيت ابصار ـ نحوه تحقق كليات عقلى، تجريد، تصعيد يا نظريه شبح ـ مادى يا غير مادى بودن ادراكات جزئى و كلى ـ وجود اميال و ماهيت، تعداد و مجرد يا مادى بودن آن ها ـ اصلى و فرعى بودن اميال ـ رابطه اميال با يكديگر ـ ارتباط مجردات تام با نفوس بشرى ـ مسأله اتحاد عالم و معلوم در نفس: در علم حصولى و حضورى ـ مراحل عقل بالقوه، بالملكه، بالفعل و بالمستفاد در نفس ـ لذت، اَلَم، قدرت، حكم در نفس ـ چيستى اعتقاد، اخلاق و عمل و رابطه آن ها با همديگر ـ مسأله خواب ـ چيستى مرگ ـ فناناپذيرى نفس ـ نفس و بدن مثالى ـ تصرف نفس در اشيا ـ امكان تكامل نفس پس ازمرگ.7

7. فلسفه اخلاق
در تأمّلات فلسفى در باب اخلاق و بنيادهاى آن، مسائل متعددى مورد تحقيق و بررسى تحليلى قرار مى گيرند كه برخى از آن ها بدين ترتيبند: چند مفهوم بودن اوصاف و مفاهيم اخلاقى كه در قضاياى اخلاقى محمول واقع مى شوند، مانند خوب، بد و... ـ نوع مفهومى اين اوصاف اخلاقى ـ ويژگى هاى مفاهيم اخلاقى ـ تعريف و چيستى اوصاف اخلاقى ـ نوع مفهومى موضوعات اخلاقى مانند عدالت، راستگويى، امانتدارى و... ـ انشايى يا اخبارى بودن تعابير اخلاقى ـ قضيه يا غير قضيه بودن تعابير اخلاقى ـ حملى يا شرطى بودن تعابير اخلاقى ـ بديهى يا نظرى، اولى يا شايع، تحليلى يا تركيبى بودن تعابير اخلاقى ـ ملاك حسن و قبح و ارزش ـ نحوه صدق و كذب تعابير اخلاقى ـ نقش تجربه، عقل، دين و شهود در احكام اخلاقى ـ حكم اخلاقى و مسأله الزام، شرايط اخلاقى بودن افعال انسان ـ رابطه اخلاق و حقوق ـ رابطه اخلاق و دين ـ رابطه اخلاق و علم ـ رابطه هست و بايد ـ تفاوت قضاياى اخلاقى با قضاياى ساير علوم و دانش ها ـ عقل نظرى و عقل عملى ـ رابطه منطق با اخلاق ـ مسأله تعارض تكاليف ـ مطلق يا نسبى بودن اخلاق ـ دخالت عقل، احساس، عاطفه و ميل در اخلاقى بودن ـ مسائل مربوط به اراده و انگيزه ـ احوال نفسانى مقارن با عمل اخلاقى ـ امكان يا عدم امكان ايجاد يك نظام اخلاقى ـ انواع نظام هاى اخلاقى: عرفانى، فلسفى، نقلى ـ مراتب و طبقات اخلاق ـ مسأله حس اخلاقى در انسان ـ اخلاق به عنوان وسيله يا هدف ـ حدود عقل در كشف حسن و قبح هاى اخلاقى ـ معنادارى تعابير اخلاقى ـ بحث در مكاتب اخلاقى ـ ضمانت اجرايى در اخلاق و... .8

8. فلسفه تاريخ (فلسفه نظرى تاريخ)
تأمّل فلسفى و تحليلى در باب تاريخ، با تحقيقات و بررسى هاى متعارف در علم تاريخ ـ نقلى يا تحليلى ـ از حيث گستره و عمق متفاوت بوده و مسائلى از اين قبيل را شامل مى شود: اصيل يا اعتبارى بودن تاريخ ـ مبدأ تاريخ ـ هدف و غايت تاريخ ـ محرك تاريخ ـ ساز و كار حركت و فرمول سير تاريخ ـ مسير و منازل و مراحل برجسته تاريخ ـ عليت در تاريخ ـ مسأله مشيت الهى و تاريخ ـ انسان، اختيار و تاريخ ـ تاريخ و ماهيت انسان ـ تحول در تاريخ ـ تكامل، تنازل يا يكنواختى در تحولات تاريخ ـ تاريخ و ارزش هاى انسانى ـ رابطه هست ها و بايدها در تاريخ ـ قانونمندى در تاريخ ـ تاريخ و معنى دارى آن ـ تنازع و تعاون در تاريخ ـ تاريخ و فرا تاريخ و... .9

9. فلسفه سياسى
تأمّل عقلانى و فلسفى درباره حيات سياسى انسان و كشف حقايق و روابط زندگى سياسى انسان، مربوط به حوزه فلسفه سياسى است و برخى مسائل آن عبارتند از: تحليل و بررسى و تحديد امورى همچون: قانون، قدرت، حكومت، عدالت، برابرى، آزادى، دولت، تأمل در منشأ حكومت، اهميت و ضرورت حكومت، هدف و ساختار حكومت، انواع حكومت، ساختار و كاركرد حكومت آرمانى، ارتباط ميان فرد و حكومت، مشروعيت حكومت، مسأله اخلاق و سياست، دين و سياست، جامعه مدنى و ماهيت آن، جامعه مدنى و دين، استبداد دينى و غيردينى، سكولاريسم، ليبراليسم، دمكراسى، حكومت دينى و غيردينى، حكومت و مسأله كارآمدى، مسأله عقلانيت، مصلحت، اطاعت از حكومت، غايت اصلى زندگى سياسى، توسعه سياسى، ايدئولوژى، تساهل و... .10

10. فلسفه حقوق
مسائلى كه در فلسفه حقوق مورد تأمل قرار مى گيرند عبارتند از: ماهيت و چيستى حق ـ تفاوت حق با ارزش ـ اختلاف و اشتراك بايدها و نبايدهاى حقوقى و اخلاقى ـ عينى يا ذهنى بودن قواعد و قوانين حقوقى ـ تحليلى يا تركيبى بودن آن ها ـ توصيفى يا توصيه اى بودن آن ها ـ اخبارى يا انشايى بودن آن ها ـ رابطه ارزش حقوق با واقعيت ـ اوصاف و مشخصات قواعد حقوقى: الزامى بودن، ضمانت اجرا، اجتماعى بودن، كلى و دايمى بودن و... ـ اطلاق و نسبيت در حقوق ـ ثبات و تغير در قواعد و قوانين حقوقى ـ مبانى حقوق ـ منابع حقوق ـ حقوق و اخلاق ـ حقوق و دين ـ هدف حقوق ـ مسأله فهم و تفسير قوانين حقوقى ـ تأثير ديدگاه هاى انسان شناختى و معرفت شناختى و... در آراء حقوقى، حقوق و منطق، انواع مكاتب حقوقى: طبيعى، سودگرايى، تاريخى، دينى و... ـ انواع نظام هاى حقوقى: سكولار و... ـ اوصاف يك نظام حقوقى مطلوب ـ مسأله سازگارى و هماهنگى درونى نظام هاى حقوقى ـ عدالت و تحليل آن ـ ملاك صدق و كذب قواعد و قوانين حقوقى و... .11

11. فلسفه پديدار (پديدارشناسى)
فلسفه پديدار يا پديدارشناسى به عنوان يكى از مكتب ها، نهضت ها يا رهيافت هاى عمده در فلسفه قرن بيستم، صور مختلفى يافته است. از آن جا كه فلسفه پديدار يا پديدارشناسى مكتب يا نگرش يا روشى چندگونه است، طبعاً هر پديدارشناسى تمام وجوه آن را نمى پذيرد. ليكن مى توان گفت كه هدف نخستين پديدارشناسى فلسفى پژوهش و آگاهى مستقيم از پديدارهايى است كه در تجربه و ادراك بلاواسطه ما آشكار مى گردد و از اين رو، به پديدارشناسى اين اجازه و امكان را مى دهد كه ساختارهاى ماهوى يا ذاتى اين پديدارها را توصيف كند. بدين وسيله پديدارشناس مى كوشد روشى به كار برد كه توصيف آنچه را آشكار مى گردد، يا شهود يا كشف حجاب از معانى ذاتى را ممكن سازد. حاصل تأمّل تحليلى و عقلانى در پديدارها، ويژگى ها و اوصافى بنيادين را آشكار ساخت كه مى توانند به عنوان چهارچوبى روش شناختى در شناسايى ذوات پديدارها و توصيف آن ها به كار آيند. برخى از مشخصات فلسفه پديدار يا پديدارشناسى فلسفى را مى توان بدين ترتيب بيان داشت:

1. ماهيت توصيفى: در فلسفه پديدار بايد به دنبال شهود و توصيف مستقيم پديدارها بود، آن گونه كه در تجربه بىواسطه آشكار مى گردند. پديدارشناس در پى توصيف پديدارها در عمق تجربه انسانى است. البته بايد توجه داشت كه پديدار آن گونه كه براى من و در تجربه من آشكار مى شود، بايستى مورد توصيف قرار گيرد.

2. مخالفت با فروكاهش و تحويل گرايى مفرط: پديدارهايى كه در تجربه ما آشكار مى گردند فى نفسه داراى موضوعيت بوده و خصوصيات و اوصاف ويژه خود را دارند و از اين رو، نبايد به عناصر و مبادى ديگر ارجاع گردند. اين امر و اين رويكرد به پديدارها موجب مى گردد تا ما سبق ذهن هاى خود را به كنارى نهاده و متوجه تنوع پديدارها نيز باشيم.

3. حيث التفات: ذهن و ادراك از ماهيتى جهت دار برخوردار است و به جانب ماوراء خود التفات مى كند. يك ذهن داننده همواره التفاف به يك موضوع يا متعلق دارد. التفات، خصوصيت همه آگاهى ها را به عنوان آگاهى از چيزى تعريف مى كند. خلاصه، همواره ادراك ما، ادراك از چيزى مى باشد و ادراك ناب و محض نداريم.

4. در پرانتز نهادن: پديدارى كه در تجربه بىواسطه ما آشكار شده است، به وجود ياعدم و يا به صدق و كذب نيز ارجاع داده نمى شود. بر اين اساس، براى بررسى پديدارها بايد وجود و عدم و صدق و كذب پديدارها را در درون پرانتز نهاده و از آن ها صرف نظر نماييم. به عبارت ديگر، ما فارغ از وجود و عدم و صدق و كذب آن ها به تحليل پديدارها مى پردازيم (تعليق حكم).

5. شهود ذات: در فلسفه پديدار، نظر بر اين است كه پديدارها از ذوات و ماهيات برخوردارند و ما بايد در صدد كشف اين ذوات برآييم. چنين ذات هايى بيانگر چيستى اشيااند; يعنى خواص ذاتى و لايتغير پديدارها كه به ما اجازه مى دهند پديدارها را، همچون پديدارهاى يك نوع خاص بشناسيم. پديدارشناسى پس از گردآورى نمونه هاى متنوعى از پديدارهاى خاص، در طلب هسته نامتغيرى كه تشكيل دهنده معناى ذاتى و ماهوى پديدارهاست، برمى آيد.
حاصل سخن آن كه تأمّل و تحليل ادراكات و شهودهاى پديدارهاى انسان، در فلسفه پديدار مورد عنايت مى باشد و در اين تحليل ها و تأمّلات فلسفى به مسائلى از قبيل ماهيت پديدار، حيث التفاتى، شهود ذوات پديدارها، نگاه پديدارى به تمام امور و اشيا، پديدارشناسى و علوم طبيعى و علوم انسانى و... پرداخته مى شود.12

12. فلسفه دين
فلسفه دين دانشى است كه در آن با تكيه بر روش عقلانى به تحليل و بررسى دين و مقولات دينى مى پردازند. آن گاه كه متفكرى با عينك فلسفه و تعقل صرف و روش هاى عقلى به دنبال تحقيق و تفحص در مقولات دينى باشد، وى را بايد فيلسوف دين ناميد و پژوهش او در حوزه فلسفه دين قرار مى گيرد. فلسفه دين از گرايش هاى فلسفه به شمار مى آيد و در آن با سير آزاد عقلانى و به دور از تعهد و دلبستگى پيشين و موضع گيرى در قبال مقولات دينى و با يك نگاه بى طرفانه به بحث در مباحث دينى مى پردازند. فلسفه دين، جزئى از دين نيست، بلكه نگاهى بيرونى و تماشاگرانه و با عينك عقل، به دين است. برخى از مباحثى كه در اين شاخه از فلسفه مورد بحث قرار مى گيرند از اين قبيل اند: تعريف دين، نياز انسان به دين، منشأ دين، گوهر و صدف دين، زبان دين، قلمرو دين، وحدت متعالى اديان، پلوراليسم دينى، تجربه دينى، مسأله حيات پس از مرگ، مسأله شرّ، وحى و ايمان دينى، ادلّه اعتقاد به خداوند، تحقيق پذيرى در گزاره هاى دينى، معجزه، عقل و ايمان، علم و دين، دين و اخلاق، عدل الهى و... . برخى از محققان درصدد جمع بندى مباحث فلسفه دين برآمده و آن ها را در پانزده بخش كلى بيان داشته اند: 1. انسان شناسى; 2. تعريف دين; 3. منشأ دين; 4. انتظار بشر از دين; 5. گوهر و صدف دين; 6. زبان دين; 7. علم و دين; 8. تحقيق پذيرى در دين; 9. دعاوى صدق انحصارى اديان; 10. ماهيت ايمان و توبه; 11. صفات خداوند; 12. ادله اعتقاد به خداوند; 13. ادلّه عدم اعتقاد به خداوند; 14. مسأله شرّ; 15. وجود و تجرد نفس.13

13. فلسفه تعليم و تربيت
برخى از مسائل و مباحث اين گرايش فلسفه عبارتند از: چيستى تربيت ـ تربيت و معرفت ـ تربيت و جامعه ـ تربيت و ارزش ها ـ تعليم و تربيت و دمكراسى ـ تربيت اخلاقى ـ تربيت دينى ـ تربيت و تحول آن ـ تربيت و مسأله آزمون پذيرى آن ـ اهداف تربيت ـ تربيت و فرهنگ ـ تربيت و زيبايى شناسى ـ تفكر علمى و تفكر نقدى در فرايند تربيت ـ مباحث انسان شناسى مانند مسأله تن و روان، ماهيت رفتار انسانى فرد و جامعه، استعداد در آدمى، تربيت پذيرى انسان، طبيعت انسانى و... ـ تحليل و تأمّل در باب امورى همچون تلقين، عادت، تقليد، تنبيه در تربيت ـ مسأله عقل، علم، مسؤوليت، كمال ـ تأمّلات معرفت شناختى و ارزش شناختى ـ مسأله زبان ـ نظريات فلسفى و الگوهاى تدريس ـ فلسفه هاى تربيتى مانند ايده آليسم، رئاليسم، اگزيستانسياليسم، ناتوراليسم ـ و... .14

14. فلسفه هنر
تأمّلات تحليلى و نظرى در باب هنر و مقوله زيبايى از ديرباز مورد توجه متفكران و پژوهشگران بوده است. مباحثى كه در باب فلسفه هنر و زيبايى شناسى فلسفى مورد توجه مى باشد، بدين ترتيب است: چيستى هنر ـ ماهيت و نوع مفاهيم، تعابير به كار رفته در هنر و آثار هنرى ـ اثر هنرى به عنوان يك متن ـ نشانه ها و هنر: نشانه هاى زبانى و تصويرى ـ هنر به عنوان معرفت ـ اثر هنرى و تأويل و دريافت مخاطب ـ مسأله داورى در هنر و ضوابط و ملاك هاى آن ـ حقيقت و زيبايى ـ هنر و مقولاتى مانند: مهارت، ادراك، فن، احساس، كنش فردى، خلاقيت، بيان زيبايى، هنر، احساس، تخيل و عقل ـ هنر به عنوان نظريه يا عمل ـ ماهيت ابزارى يا فرا ابزارى هنر ـ پيش فرض ها و مبانى معرفتى هنرمند و اثر هنرى ـ هنرمند و مسأله نيت و تعهد ـ استقلال يا عدم استقلال اثر هنرى از هنرمند ـ مبانى تحول در هنر ـ تفاوت تجربه هنرى با تجربيات ديگر بشرى ـ حس هنرى و زيبايى شناسى، حسى مستقل يا وابسته به گرايش هاى ديگر انسان ـ هنر و اخلاق ـ هنر و دين ـ امكان، ماهيت و مبانى هنر دينى، قدسى و معنوى ـ امكان و مبانى حكمت هنرى ـ ماهيت تجربه هنرى در نگاهى پديدارشناسانه ـ هنر و مسأله كمال گرايى ـ هنر و ايدئولوژى ـ هنر براى هنر يا براى فراهنر ـ وضعيت تاريخى و اثر هنرى ـ مبانى مكاتب هنرى ـ هنر پيشامدرن، مدرن و پسا مدرن ـ مسأله شكل و محتوا در هنر ـ هنر و آزادى ـ نگاه و ديدگاه هاى هنرى ـ هستى شناسى هنر، بود و نبود اثر هنرى و نحوه بود آن ـ ملاك هنرى بودن يك اثر، زيبايى، خلاقيت، تناسب، معرفت و... ـ چيستى زيبايى ـ عينى يا ذهنى بودن زيبايى ـملاك زيبايى ـ زيبايى و مسأله لذت ـ معنا و صدق در هنر ـ هنر و منطق و... .15

15. فلسفه فرهنگ
برخى از مسائل اين شاخه عبارتند از: چيستى فرهنگ ـ عناصر اساسى فرهنگ ـ پيوستگى يا گسستگى عناصر فرهنگى ـ تأمّل در تنوع صورت هاى فرهنگى و كشف هسته اصلى و واحد ميان آن ها ـ فرهنگ و مسأله نسبيت يا مطلق بودن آن ـ پلوراليسم فرهنگى و پيامدهاى آن ـ امكان وجود فرهنگ عام بشرى ـ برابرى يا تفاوت و عدم برابرى در فرهنگ ها ـ امكان و ملاك و مبناى داورى در ميان فرهنگ ها و... .16

16. فلسفه فناورى
برخى از مسائل اين شاخه: چيستى فناورى ـ رويه ها و لايه هاى فناورى: معرفتى، فنى و... ـ فناورى به عنوان ابزار صرف يا داراى ابعاد فرامرزى ـ مبادى و بنيادهاى فناورى ـ فناورى به عنوان يك ديد و منظر: مختصات نگاه و ديد فناورانه ـ تأثير فناورى بر ديدگاه آدمى نسبت به جهان، انسان و... ـ ماهيت تجربه فناورانه ـ فناورى به عنوان يك متن ـ نشانه شناسى و نمادشناسى فناورى ـ پديدارشناسى فناورى ـ فناورى امر خنثى يا غير خنثى ـ فناورى، نسبت ميان آدمى و طبيعت: فناورى عامل تقرب يا بعد انسان به طبيعت ـ پيامدها و لوازم جذب يا انتقال فناورى: پيامدهاى معرفتى، روان شناختى و... ـ وضعيت هاى متنوع بشرى و امكان ظهورات متنوع فناورى ـ فناورى به منزله فعل آدمى ـ فناورى ديروز و امروز ـ تأمّلاتى در فناورى فردا ـ فناورى واخلاق ـ فناورى و دين و... .17

17.گرايش هاى ديگر در فلسفه
گرايش هاوشاخه هاى متعددديگرى نيز درميان فلسفى انديشان تأسيسومطرح شده است و اين روند دايماً رو به افزايش است. درذيل به برخى از آنها اشاره مى شود:

1. فلسفه فعل:فلسفه فعل بخشى از فلسفه است كه در باب فعل (يا عمل يا كنش) بحث عقلى و نظرى مى كند. مسائلى كه در اين شاخه مورد توجه قرار مى گيرند، عبارتند از: چيستى فعل ـ تفكيك فعل از آثار فعل ـ ملاك وچرايى تفكيك فعل از آثار فعل ـ ملاك فعل بودن: عامدانه و از سر نيت صادر شدن، ارادى بودن؟ ـ فعل محسوب شدنِ بروز ناخواسته احساسى خشم يا ترس و... ـ چيستى عمد و قصد و نيت ـ تفاوت نيت و انگيزه ـ ارادى يا اختيارى بودن فعل نيت ـ تفاوت اراده و نيت ـ چيستى اختيار ـ معناى قصور ـ چيستى غفلت ـ چيستى مبادى فعل و... .18

2. فلسفه رايانه:اختراع رايانه و توان شگفت انگيز آن سبب پيدايش سؤالاتى فلسفى شده است و مجموعه اين پرسش ها، تحليل ها و پاسخ ها در ذيل عنوان «فلسفه رايانه» گرد آمده اند. پرسش محورى در اين مقام اين است كه آيا رايانه چنان كه در عمل جانشين انسان شده ـ با توجه به اين كه سرعت و دقت و عدم نسيان و قدرت بر حفظ هر مقدار اطلاعات و مراجعه به اطلاعات در رايانه قابل قياس با انسان نيست ـ در بعد تفكر نيز جاى انسان را خواهد گرفت؟ و بالاخره آيا عنصر انسانى من حيث المجموع قابل جايگزينى با ماشين مى باشد؟

در خصوص اين مسأله كه ماشين در آينده تمام كارهاى ظريف عقلى و غيرعقلى انسان را مى تواند انجام دهد، نظرياتى وجود دارد; زيرا حالات درونى و انفعالى انسان حاصل انجام مراحلى است در مغز كه اگر رايانه نيز آن مراحل را طى كند آن حالات را خواهد داشت. اگر تمام اطلاعات مربوط به جهان خارج را همراه با دستورزبان به رايانه بدهيم، همه چيز را خواهد فهميد و همه نوع سخن خواهد گفت. اما بسيارى از صاحب نظران بر اين عقيده اند كه عنصر انسانى قابل جايگزينى نيست و رايانه قادر به انجام بسيارى از امور كه مختص انسان است، نمى باشد. ظرفيت انسانى بسى بى حد و مرز و ناشناخته است. منطق مى گويد: همواره مى توان امورى را ماشينى كرد، اما بسيارى از امور را هم نمى توان ماشينى كرد. قضيه عدم تماميت «گودل» و تعريف ناپذيرى حقيقت از «تارسكى»، اين مطلب را تأييد و القا مى كند. خلاصه، عمده مباحث فلسفه رايانه حول اين سؤالات مى گردد: 1. آيا ماشين خودآگاهى دارد يا مى تواند داشته باشد؟ 2. آيا ماشين مى تواند از اشتباهتش درس بگيرد و خود را كامل سازد؟ 3. آيا ماشين از اختيار شخصى برخوردار است؟ 4. ساختمان و عمل مغز، فوق عالم طبيعى و خارج از فهم انسانى است يا نه؟ و... .19

ب. فلسفه مضاف به علم: فلسفه علم
فلسفه علم به معناى «علم شناسى» علم است. در اين شاخه از فلسفه ورزى، خود علم به عنوان موضوع مطالعه و بررسى مورد كاوش قرار مى گيرد و در باب روش، قوانين، مفاهيم بنيادى، قلمرو و حوزه عمل، تحولات علم، علل تحول علم، ارتباط علم با علوم ديگر و... بحث مى شود. براى روشن شدن هرچه بهتر مطلب، مى توان علم فيزيك را در نظر گرفت. فيزيك علمى است كه از تحولات ماده و انرژى و روابط جرم، نيرو، سرعت، شتاب، فشار، انرژى، الكتريسيته، نور، ميدان مغناطيسى و... سخن مى گويد. واقعيتى كه در فيزيك مورد تحقيق است، طبيعت خارجى است و دانشى كه ما را با چهره خاصى از اين واقعيت آشنا مى سازد، فيزيك نام مى گيرد. پس از آن كه از طبيعت خارجى آگاهى هايى به دست آمد و دانش فيزيك، كه دانشى درجه اول است، متولد گرديد، حال خود اين دانش (يعنى فيزيك) به منزله يك موجود خارجى مورد مطالعه و كاوش قرار مى گيرد; يعنى از چگونگى تولد و رشد علم فيزيك، ابزار و روش تحقيق در فيزيك، نوع نظريه ها و واقع نمايى آن، تحولات آن، روابط قانون هاى آن، حوزه عمل آن و... سؤال مى كنند و به دنبال پاسخ مى گردند. اين جاست كه فلسفه علم فيزيك، كه خود دانشى درجه دوم است، متولد مى شود. فلسفه علم فيزيك، خود علمى است كه در آن، علم فيزيك، موضوع تحقيق و بررسى است، در حالى كه علم فيزيك علمى است كه در آن، طبيعت خارجى، موضوع تحقيق و بررسى است.
يا در مورد علم تاريخ و فلسفه علم تاريخ، همين قاعده صادق است. علم تاريخ، علم به حوادث گذشته و نقد و تحليل آن هاست، اما فلسفه علم تاريخ، علمى است كه در آن از چگونگى، توانايى و مرزهاى علم تاريخ بحث مى شود. سؤالاتى كه در علم تاريخ مطرح مى شود از اين قبيل است: انقلاب فرانسه چگونه صورت گرفت، دلايلش چه بود؟ به چه نتايجى منجر شد؟ اثرات آن بر صنعت و سياست چه بود؟ چه تأثيراتى در كشورهاى ديگر داشت؟
اما پرسش هايى كه در فلسفه علم تاريخ مطرح است از اين قبيل است: چگونه مى توان در تاريخ پيش بينى كرد؟ آيا علم تاريخ يك علم تجربى است؟ آيا تفسير پديده هاى تاريخى مانند تفسير پديده هاى فيزيكى است؟ ايا روش كاوش در تاريخ، روش تجربى است؟ آيا مى توان قانون هاى تاريخى داشت؟ آيا تاريخ يك هنر است يا يك علم؟ و... . به خوبى ديده مى شود كه نوع سؤالات متفاوت است و در حالى كه در مورد اول، سؤالات ناظر به حوادث خارجى اند (خود تاريخ) در دومى، سؤالات ناظر به دانشى است به نام علم تاريخ.
فلسفه علم در مجموع، محصول منطق، روش شناسى، معرفت شناسى و تاريخ است، در عين حال كه از هويت جمعى علم و فعاليت و عملكرد عالمان نيز غافل نمى باشد. حاصل آن كه در فلسفه علم از منابع و علوم متعددى سود مى برند تا تحليل هاى نظرى و فلسفى خود را در باب علوم به انجام رسانند. فلسفه علوم در حوزه هاى متعددى شكل گرفته و يا در حال شكل گرفتن مى باشد. براى سهولت تحقيق مى توان انواع فلسفه هاى علم را به صورت زير دسته بندى كرد:

1. فلسفه علوم طبيعى: فلسفه علم فيزيك و...;
2. فلسفه علوم انسانى: فلسفه علم جامعه شناسى، فلسفه علم اقتصاد، فلسفه علم تاريخ و...;
3. فلسفه علوم رياضى: فلسفه علم حساب ،فلسفه علم منطقو...;
4. فلسفه علوم ادبى;
5. فلسفه علوم شهودى: فلسفه علم عرفان;
6. فلسفه علوم دينى: فلسفه علوم اسلامى مانند فلسفه علم فقه، علم كلام، علم تفسير، رجال و...;20


پى‏نوشت‏ها:
1. علامه طباطبايى، نهاية الحكمه، مؤسسة النشرالاسلامى، 1362
همو، بداية الحكمة، مؤسسة النشر الاسلامى، 1364
همو، اصول فلسفه وروش رئاليسم، دفتر انتشارات اسلامى، مقالات، 7ـ8ـ9
محمدتقى مصباح، آموزش فلسفه، ج1و2، سازمان تبليغات اسلامى،سال1368

2. علامه طباطبايى، اصول فلسفه و روش رئاليسم، مقالات 3 الى 6
محمدتقى مصباح، آموزش فلسفه، ج 1، درس يازده الى بيست
مرتضى مطهرى،شرح مبسوط منظومه، ج2و3 ، انتشارات حكمت، 1365
همو، مسأله شناخت، انتشارات صدرا، 1367
عبدالله جوادى آملى، شناخت شناسى در قرآن، مركزمديريت حوزه علميه قم،1370
جعفرسبحانى، شناخت در فلسفه اسلامى، نشر توحيد، 1363
عبدالحسين مشكوة الدينى، تحقيق در حقيقت علم،انتشارات دانشگاه تهران،1364
محمد فنايى اشكورى، علم حضورى، مؤسسه امام خمينى ،1375
همو، معقول ثانى، مؤسسه امام خمينى، 1375
رودريك چيسلم، نظريه شناخت، ترجمه مهدى دهباشى، حكمت، 1378
جانلاك، تحقيق درفهم بشر، ترجمه رضازاده شفق،نشركتابفروشى دهخدا،1349
كورنر اشتفان، فلسفه كانت، ترجمه عزت الله فولادوند، خوارزمى، 1367
باروخ اسپينوزا، رساله در اصلاح فاهمه، ترجمه اسماعيل سعادت، مركز نشر دانشگاهى، 1374
بابك احمدى، كتاب ترديد، نشر مركز، 13741
م. كورنفورت، نظريه شناخت، ترجمه فرهاد نعمانى و سناجيان، شركت سهامى كتاب هاى جيبى، 1357
نيلس بور، فيزيك اتمىوشناخت بشرى، ترجمه حسين نجفى زاده، سروش، 1373
ديويد. و. هاملين، تاريخ معرفت شناسى، ترجمه شاپور اعتماد، پژوهشگاه علوم انسانى، 1374

3. ريچاردپالمر، علم هرمنوتيك، ترجمه محمدسعيد حنايى كاشانى، هرمس، 1377
محمدرضا ريخته گران، هرمنوتيك، اصولومبانى علم تفسير، نشر كنگره، 1378
ديويد كوزنزهوى، حلقه انتقادى، ترجمه مراد فرهاپور، انتشارات گيل، 1371
مجموعه نويسندگان، هرمنوتيك مدرن، گزينه جستارها، ترجمه احمدى و مهاجر و نبوى، نشر مركز، 1377
بابك احمدى، ساختار و تأويل متن، ج 1و2، نشر مركز، 1372
مهدى هادوى تهرانى، مبانى كلامى اجتهاد، مؤسسه فرهنگى خانه خرد، 1377
محمد مجتهد شبسترى،هرمنوتيك، كتاب وسنت، طرح نو،1375
محمدصادق لاريجانى، معرفت دينى (نقد نظريه قبض و بسط تئوريك شريعت)، مركز ترجمه و نشر كتاب، 1370
محمدكاظم شاكر، روش هاى تأويل قرآن، دفتر تبليغات اسلامى، 1376
پل نويا، تفسير قرآنى و زبان عرفانى، ترجمه اسماعيل سعادت، مركز نشر دانشگاهى، 1373
لوسين گلدمن، نقد تكوينى، ترجمه محمدتقى غياثى، انتشارات بزرگمهر، 1369
عبدالحسين فرزاد، درباره نقد ادبى، ترجمه نصرالله امامى، انتشارات دانشگاه چمران، 1376

4. فردريك كاپلستون، تاريخ فلسفه، ج 8، ازبنتام تا راسل، ترجمه بهاءالدين خرمشاهى، سروش، 1370، بخش راسل
لودويك ويتگنشتاين، رساله منطقى ـ فلسفى، ترجمه ميرشمس الدين اديب سلطانى، اميركبير، 1371
يوستوس هارت ناك، ويتگشتاين، ترجمه منوچهر بزرگمهر، خوارزمى،1351
آرن نائس، كارناپ، ترجمه منوچهر بزرگمهر، خوارزمى، 1357
بهاءالدين خرمشاهى، پوزيتيويسم منطقى،مركزانتشارات علمىوفرهنگى،1361
ميرشمس الدين اديب سلطانى،رساله حلقه وين،مركزايرانى مطالعه فرهنگ ها،1359
جان هاسپرس، درآمدى به تحليل فلسفى، ترجمه سهراب علوى نيا، مركز ترجمه و نشر كتاب، 1370، فصل 1 تا4
محمدصادق لاريجانى، فلسفه تحليلى 3، نشر مرصاد، 1375
عبدالكريم سروش، قبض و بسط تئوريك شريعت
ديويد.و.هاملين،تاريخ معرفت شناسى، بخش جريان هاى معاصر
ژان، لاكوست، فلسفه در قرن بيستم، ترجمه رضا داورى اردكانى، سمت، 1375، فصل1و4
براين مگى،مردان انديشه، ترجمه عزت الله فولادوند ،طرح نو،1374
دريفوس و رابينو،ميشل فوكو، حسين بشيريه، نشر نى، 1376
خسرو پارسا، پسا مدرنيسم در بوته نقد، نشر آگاه، سال 1377
سلدن وويدوسون، راهنماى نظريه ادبى معاصر، عباس مخبر، طرح نو، 1377
فرانك پالمر،نگاهى تازه به معنى شناسى ،ترجمه كورش صفوى،نشرمركز،1366
كورش صفوى، زبان شناسى و ادبيات، هرمس، 1377آروين مهرگان، ديالكتيك نمادها، نشر فردا، 1377
ناميه مفيد، شماره 15، پاييز 77، مقاله فلسفه تحليلى چيست؟

5. مهرى باقرى، مقدمات زبان شناسى، دانشگاه تبريز، 1374
جرج يول، نگاهى به زبان، نسرين حيدرى، سمت، 1374
ادواردساپير،زبان، درآمدى برمطالعه سخن گفتن،على محمدحق شناس،سروش،1376

6. محمودنوالى، فلسفه هاى اگزيستانس و اگزيستانسياليسم تطبيقى،دانشگاه تبريز،1373
بهرام جمال پور، انسان و هستى، مؤسسه نشر هما، 1371
ژان وال، روژه ورنو، نگاهى به پديدارشناسى و فلسفه هاى هست بودن، ترجمه يحيى مهدوى، خوارزمى، 1372
ژان وال، انديشه هستى، باقر پرهام، كتابخانه طهورى، 1356
هـ.ج بلاكهام،شش متفكر اگزيستانسياليست،محسن حكيمى، نشر مركز،1368
ويليام بارت، اگزيستانسياليسم چيست؟، منصور مشكين پوش، آگاه، 1362
ژان پل سارتر، اگزيستانسياليسم و اصالت بشر، مصطفى رحيمى، مرواريد، 1361
سورن كى يركه گور، ترس ولرز، عبدالكريم رشيديان ،نشرنى،1378
همو، بيمارى به سوى مرگ، رويا منجم، نشر پرستش، 1377
كيت انسل پيرسون، هيچ انگارتمام عيار (نيچه)، محسن حكيمى، خجسته، 1375
فردريك كاپلستون، فردريك نيچه، فيلسوف فرهنگ، بهبهانى و حلبى، نشر بهبهانى، 1371
ج. پ. استرن، نيچه، عزت الله فولادوند، طرح نو، 1373
موريس كوروز، فلسفه هايدگر، محمود نوالى، حكمت، 1378
جان مك گوارى، مارتين هايدگر، محمدسعيد حنايى كاشانى،نشرگرّوس، 1376
مارتين هايدگر، راه هاى جنگلى، منوچهر اسدى، نشر درج، 1378
عبدالله نصرى، خدا وانسان در فلسفه ياسپرس، آذرخش، 1375
سم كين، گابريل مارسل، مصطفى ملكيان، گرّوس، 1375
نامه فرهنگى شريف، نامه يكم، سال 72، مقاله مبادى فكرى اگزيستانسياليسم

7. حسن حسن زاده آملى، معرفت نفس،ج1 و 2و3،مركزانتشارات علمىوفرهنگى،1361
سيد محمدباقر حجتى، روان شناسى از ديدگاه غزالى و دانشمندان اسلامى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1360
حسين بن عبدالله ابن سينا، شفا فن سادس (روان شناسى شفا)، ترجمه اكبر دانا سرشت، اميركبير، 1363
على اكبر سياسى، علم النفس يا روان شناسى، كتابفروشى دهخدا، 1355
محمدتقى مصباح، شرح جلد هشتم اسفار اربعه،مؤسسه امام خمينى، 1375
صدرالمتألهين شيرازى، مفاتيح الغيب، ترجمه محمد خواجوى، 1363، از صفحه 161 به بعد
محمد غزالى، مقاصد الفلاسفه، ترجمه محمد خزائلى، اميركبير، 1363، بخش سوم، گفتار 4و5
اصغر طاهرزاده، معرفت النفس و الحشر (روان شناسى و معادشناسى اسلامى)، نشر جنگل، 1370
حسن حسن زاده آملى، عيون مسايل النفس، اميركبير، 1371
محمد فخرالدين رازى، كتاب النفس و الروح و شرح قواهما، تهران، 1364

8. ارسطو، اخلاق نيكو ماك، مهندس رضا مشايخى، كتابفروشى دهخدا، 1364
ارسطاطاليس (ارسطو)، اخلاق نيكوماخس، سيد ابوالقاسم پورحسينى، دانشگاه تهران، 1368
ايمانوئل كانت، بنياد ما بعدالطبيعه اخلاق، حميد عنايت و على قيصرى، خوارزمى، 1369
ايمانوئل كانت، درس هاى فلسفه اخلاق، منوچهر صانعى دره بيدى، نشر نقش و نگار، 1378
ديويدهيوم، تحقيق درمبادى اخلاق، رضاتقيان ورزنه، گويا، 1377
هانرى برگسون، دوسرچشمه اخلاقودين، حسن حبيبى،شركت سهامى انتشار، 1358
برتراند راسل، جستارهاى فلسفى، ميرشمس الدين اديب سلطانى، اميركبير، 1363، بخش 1
برتراندراسل، اخلاق وسياست درجامعه، حيدريان، بابك، 1355
ف.و. نيچه، تبارشناسى اخلاق، داريوش آشورى، آگاه، 1377
ژرژ گورويچ، اخلاق نظرى و علم آداب، حسن حبيبى، قلم، 1358
ويليام كى فرانكنا، فلسفه اخلاق، هادى صادقى، مؤسسه فرهنگى طه، 1376
ج. وارنوك، فلسفه اخلاق در قرن حاضر، صادق لاريجانى، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، 1362
منوچهر صانعى دره بيدى، فلسفه اخلاق و مبانى رفتار، سروش، 1377
ژكس، فلسفه اخلاق، ابوالقاسم پورحسينى، اميركبير، 1362
و.ت استيس، گزيده اى از مقالات، عبدالحسين آذرنگ، ارشاد اسلامى، 1371
الك دروبينسكى، تاريخ علم اخلاق، فريدون شايان، نشر پيشرو، 1368
بابك احمدى، معماى مدرنيته، نشر مركز، 1377، بخش 4 و 5
مرتضى مطهرى، فلسفه اخلاق، صدرا، 1370
مرتضى مطهرى، آشنايى با علوم اسلامى بخش حكمت عملى، صدرا، 1361
عبدالكريم سروش، دانش و ارزش، ياران، 1361
محمدتقى جعفرى، اخلاق و مذهب، تشيع، 1354
مهدى حائرى يزدى، كاوش هاى عقل عملى، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1361
محمدتقى مصباح، اخلاق درقرآن، مؤسسه امام خمينى، 1376
سيد محمدرضا مدرسى، فلسفه اخلاق، سروش، 1371
جعفر سبحانى، حسن و قبح عقلى، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1368
عبدالله جوادى آملى، مبادى اخلاق درقرآن، نشر اسراء، 1377
محسن جوادى،مسأله بايدوهست، دفترتبليغات اسلامى،1375
على شيروانى،فرااخلاق،پژوهشگاه فرهنگ وانديشه،1376
مسعود اميد، درآمدى بر فلسفه اخلاق، نشر ارك، 1377

9. پل ادواردز، فلسفه تاريخ، مجموعه مقالات از دايرة المعارف فلسفه پل ادواردز، ترجمه بهزاد سالكى، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1375
اى. اچ، كار، تاريخ چيست؟ حسين كاشاد، خوارزمى، 1351
گ. و هگل، عقل در تاريخ، حميد عنايت، مؤسسه انتشارات علمى دانشگاه صنعتى شريف، 1356
آرنولد توين بى، بررسى تاريخ تمدن، محمدحسين آريا، اميركبير، 1375
مرتضى مطهرى، فلسفه تاريخ، ج1و2، صدرا، 1369، 1377
محمدباقر صدر، اقتصادنا، مهدى فولادوند، بنياد علوم اسلامى، 1360
محمدباقرصدر، سنت هاى اجتماعىو فلسفه تاريخ در مكتب قرآن، ترجمه حسين منوچهرى، مركز نشر فرهنگى رجاء، 1369
محمدتقى جعفرى، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 16 و ج 5، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1365، 1359
عبدالكريم سروش، از تاريخ پرستى تا خداپرستى، 1359
محمدتقى مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، سازمان تبليغات اسلامى، 1368
محمدتقى مصباح، نقدى فشرده بر اصول ماركسيسم،درراه حق،1365،دروس8،10
احسان طبرى، شناخت و سنجش ماركسيسم، اميركبير، 1368، فصل: ماترياليسم تاريخى

10. آنتونى كوئنيتن، فلسفه سياسى، مرتضى اسعدى، الهدى، 1371
ايچ مايكل لسناف، فيلسوفان سياسى قرن بيستم،خشايارديهيمى،نشركوچك،1378
فلسفه سياست،مؤسسه امام خمينى،1377
حميدعنايت،بنياد فلسفه سياسى در غرب،دانشگاه تهران،1351
عبدالرحمن عالم، تاريخ فلسفه سياسى غرب، مؤسسه چاپ و انتشارات، 1376
بهاءالدين پازارگاد، نظريات فلاسفه غرب، اقبال
عزت الله فولادوند، خرد در سياست، طرح نو
الكساندر كويره، سياست از نظر افلاطون، اميرحسين جهانبگلو، خوارزمى، 1360
ارسطو، سياست، حميد عنايت، اميركبير، 1374
ماكياولى، شهريار، داريوش آشورى، نشر پرواز، 1374
جان استوارت ميل، رساله درباره آزادى، جواد شيخ الاسلامى، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، 1363
كارل پوپر، درس اين قرن، على پايا، طرح نو، 1376
آيزيا برلين، چهار مقاله درباره آزادى، محمدعلى موحد، خوارزمى، 1368
جان پلامناتس، ايدئولوژى، عزت الله فولادوند، انتشارات علمى و فرهنگى، 1373
يان مكنزى، مقدمه اى بر ايدئولوژى سياسى، م. قائد، نشر مركز، 1375
نيرا چاندوك، جامعه مدنى و دولت، فاطمى و بزرگى، نشر مركز، 1377
ژرژ بوردو، ليبراليسم، عبدالوهاب احمدى، نشر نى، 1378
سيدمحمد خاتمى، از دنياى شهر تا شهر دنيا، نشر نى، 1376
جواد طباطبايى، زوال انديشه سياسى در ايران، كوير، 1373
محمدجوادلاريجانى، تدين، حكومت و توسعه، مؤسسه فرهنگى انديشه معاصر، 1377
محمدجوادلاريجانى، حكومت،مباحثى در مشروعيت و كارآمدى، سروش، 1374
همو، درس هاى سياست خارجى، مشكوة، 1377
حسين بشيريه، دولت عقل، مؤسسه نشر علوم نوين، 1374
حاتم قادرى، انديشه هاى ديگر، بقعه، 1378
محمدتقى مصباح،نظريه سياسى اسلام، مؤسسه امام خمينى،1378
مجموعه نويسندگان، دين و حكومت، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، 1378
احمد واعظى، حكومت دينى، مرصاد، 1378
ناصر كاتوزيان، فلسفه حقوق، دانشگاه تهران، 1352
مهدى كى نيا، كليات مقدماتى حقوق، دانشگاه تهران، 1348
محمدحسين ساكت، نگرشى تاريخى به فلسفه حقوق، جهان معاصر، 1370
لئو اشتراوس، حقوق طبيعى و تاريخ، باقر پرهام، آگاه، 1373
درآمدى بر حقوق اسلامى، ج 1، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، دفتر انتشارات اسلامى، 1364
خليل خليليان، حقوق بين الملل اسلامى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1366
درآمدى بر حقوق اسلامى، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، سمت، 1368
رنه داويد، نظام هاى بزرگ حقوقى معاصر، صفايى، آشورى، عراقى، مركز نشر دانشگاهى، 1364

11. همان

12. ادموند هوسرل، ايده پديده شناسى، عبدالكريم رشيديان، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372
آندره دارتيك، پديدارشناسى چيست؟، محمود نوالى، سمت، 1373
پريچهر ابراهيمى، پديدارشناسى، نشر دبير، 1368
بريان مگى، فلاسفه بزرگ، عزت الله فولادوند، خوارزمى، 1372
فرهنگ، شماره يازدهم، پاييز 1371، ويژه پديدارشناسى
نامه مفيد، شماره 19، پاييز 1378، مقاله «درآمدى بر پديدارشناسى هوسرل»

13. جان هيك، فلسفه دين، بهرام راد، الهدى، 1372
جان هيك، مباحث پلوراليسم دينى، عبدالرحيم گواهى، تبيان، 1378
آلوين پلانتينجا، فلسفه دين: خدا، اختيار، شر، محمد سعيدى مهر، طه، 1376
ا. نورمن گيسلر، فلسفه دين، ج 1، حميدرضا آيت اللهى، حكمت، 1375
محمد حسين زاده، فلسفه دين، دفتر تبليغات اسلامى، 1376
جان مك گوارى، تفكر دينى در قرن بيستم، بهزاد سالكى، اميركبير، 1378
ابراهيم سلطانى و احمد نراقى، كلام فلسفى، صراط، 1374
وين پراودفوت، تجربه دينى، عباس يزدانى، طه، 1377
ايان باربور، علم و دين، بهاءالدين خرمشاهى، مركز نشر دانشگاهى، 1362
والتر ترنس استيس، دين و نگرش نوين، احمدرضا جليلى، حكمت، 1377
عبدالكريم سروش، قبض و بسط تئوريك شريعت، صراط، 1374
عبدالكريم سروش، فربه تر از ايدئولوژى، صراط، 1372
عبدالكريم سروش، صراط هاى مستقيم، صراط، 1377
عبدالله جوادى آملى، شريعت در آينه معرفت، نشر فرهنگى رجاء، 1372
محمد مجتهد شبسترى، ايمان و آزادى، طرح نو، 1376
مجيد محمدى، دين شناسى معاصر، نشر قطره، 1374
هادى صادقى، الهيات و تحقيق پذيرى، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1378
محمدحسن قدردان قراملكى، كندوكاوى در سويه هاى پلوراليسم، كانون انديشه جوان، 1378
محسن غرويان، پرسش هاى فكرى و دينى جوانان، يمين، 1377
محمدجواد لاريجانى، نقد ديندارى و مدرنيسم، اطلاعات، 1372
مجيد محمدى، سر بر آستان قدسى دل در گرو عرفى، نشر قطره، 1377
مقصود فراستخواه، زبان قرآن، انتشارات علمى و فرهنگى، 1376
محمدتقى جعفرى، فلسفه دين، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1378
محمدحسن قدردان قراملكى، خدا و مسأله شر، دفتر تبليغات اسلامى، 1377
مرتضى مطهرى، عدل الهى، صدرا
محمد حسين زاده، دين شناسى، مؤسسه امام خمينى، 1378

14. سعيد اسماعيل على، پژوهشى پيرامون چند فلسفه تربيتى معاصر، عباس عرب، آستان قدس رضوى، 1377
سيدمهدى سجادى، چند مبحث اساسى در فلسفه تعليم و تربيت، اميركبير، 1378
فيليپ جى اسميت، فلسفه آموزش و پرورش، سعيد بهشتى، شركت به نشر، 1370
ژان ژاك روسو، اميل، غلامحسين زيرك زاده، دانشگاه تهران
محمود صناعى، آزادى و تربيت، اميركبير، 1354
على اكبر شعارى نژاد، فلسفه آموزش و پرورش، اميركبير، 1365
دفترهمكارى حوزه و دانشگاه، فلسفه تعليمو تربيت، سمت،1372

15. بابك احمدى، حقيقت و زيبايى، درس هاى فلسفه هنر، نشر مركز، 1374
هربرت ريد، فلسفه هنر معاصر، محمدتقى فرامرزى، نگاه، 1362
محمد ضميران، هنر و زيبايى، كانون، 1377
مرتضى آوينى، مبانى نظرى هنر، نبوى، 1377
اسوالد هنفلينگ، چيستى هنر، على رامين، هرمس، 1377
آن شپرد،مبانى فلسفه هنر،على رامين، علمى و فرهنگى، 1375
مرتضى مطهرى، اهتزاز روح، گردآورى على تاجدينى، سازمان تبليغات اسلامى،1369
هربرت ريد، معنى هنر، نجف دريابندرى، آموزش انقلاب اسلامى، 1371
بابك احمدى، آفرينش و آزادى، نشر مركز، 1377
اريك نيوتن،معنى زيبايى،پرويزمرزبان، علمىوفرهنگى،1377
فليسين شاله، شناخت زيبايى، على اكبر بامداد، طهورى، 1347
فريدريش شيلر، آزادى و دولت فرزانگى: نامه هايى در تربيت زيباشناسى انسان، محمود عباديان، فرهنگ و انديشه، 77
هربرت ماركوزه ،بعد زيبا شناختى، داريوش مهرجويى ، اسپرك، 1368
فرهنگ، كتاب هشتم،سال 1370،مقاله زيبايى و زيبايى شناسى
روژه باستيد، هنر و جامعه، غفار حسينى، توس، 1374
بابك احمدى، از نشانه هاى تصويرى تا متن، نشر مركز، 1371
فرهاد ناظر زاده،نماد گرايى در ادبيات نمايشى ، ج1و2 ، برگ ، 1367
جلال ستارى، نماد و نمايش، توس، 1374
يورى لوتمن، نشانه شناسى و زيباشناسى سينما، مسعود اوحدى، سروش، 1370
مرتضى آوينى، حكمت سينما، بنياد سينمايى فارابى، 1375
مجموعه نويسندگان،جاودانگى وهنر،محمدآوينى،برگ، 1370
حسين نصر، هنرومعنويت اسلامى، رحيم قاسميان، دفتر مطالعات دينى هنر، 1375
مجموعه نويسندگان، مبانى هنر معنوى، مجموعه مترجمين، دفتر مطالعات دينى هنر، 1372
محمد بستانى، اسلام و هنر، حسين صابرى، آستان قدس رضوى، 1371
جواد محدثى، هنر در قلمرو مكتب، دفتر تبليغات اسلامى، 1372
مارتين هايدگر، راه هاى جنگلى، منوچهر اسدى، نشر درج، 1377، فصل اول: سرچشمه اثر هنرى

16. ارنست كاسيرر، فلسفه و فرهنگ، بزرگ نادرزاده، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1360
رامين جهان بگلو، نقد عقل مدرن، ج 1و2، فروزان، 1376
محمدتقى جعفرى، طرح هايى در انقلاب فرهنگى، نشر پيشوا، 1359
مجموعه نويسندگان، چيستى گفتوگوى تمدن ها، وزارت ارشاد اسلامى، 1377

17. مجموعه نويسندگان، فلسفه تكنولوژى، ترجمه شاپور اعتماد، نشر مركز، 1377
آرنولد، پيسى، تكنولوژى و فرهنگ، بهرام شالكونى، نشر مركز، 1367
مجموعه نويسندگان، تكنولوژى فردا و فرداى تكنولوژى، وزارت ارشاد اسلامى

18. فصلنامه نقد و نظر، سال سوم، شماره چهارم، پاييز 1376، ص 82ـ83

19. نور علم، شماره پنجم، سال 1370، ص 114

20. فصلنامه دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تبريز، شماره 2، تابستان 1376، مقاله: «فلسفه علم چيست؟»، مسعود اميد، ص 1 الى 23
جان لازى، درآمدى تاريخى به فلسفه علم، على پايا، مركز نشر دانشگاهى، 1362
عبدالكريم سروش، علم چيست، فلسفه چيست؟، پيام آزادى، 1361
آلن. اف چالمرز، چيستى علم، سعيد زيباكلام، علمى و فرهنگى، 1374
نيكلاس كايالدى، فلسفه علم، على حقى، سروش، 1377
كارل همپل، فلسفه علوم طبيعى، حسين معصومى همدانى، مركزنشر دانشگاهى، 1369
ردلف كارناپ، مقدمه اى بر فلسفه علم، يوسف عفيفى، نيلوفر، 1363
ژولين فروند، نظريه هاى مربوط به علوم انسانى، على محمد كاردان، مركز نشر دانشگاهى، 1372
ع. ا. ترابى، فلسفه علوم، چهر، 1357
محمد فارابى، احصاء العلوم، حسين خديوجم، علمى و فرهنگى، 1364
فرامرز رفيع پور، كندوكاوها و پنداشته ها، شركت سهامى انتشار، 1374
مور و كالتون، روش تحقيق در علوم اجتماعى، كيهان، 1374
مهدى دهباشى، فلسفه علم، ج 1، پيمان، 1363
عبدالكريم سروش، درس هايى در فلسفه علم الاجتماع، نى، 1374
دانيل ليتل، تبيين در علوم اجتماعى، عبدالكريم سروش، صراط، 1373
استيفن سى باركر، فلسفه رياضى، احمد بيرشك، خوارزمى
عباس ايزدپناه، در قلمرو فلسفه ادبيات و ادبيات دينى، عروج، 1376
يحيى يثربى، فلسفه عرفان، ناشر مؤلف، 1366


منبع: ماهنامه معرفت ، ‌شماره 60