خانواده های مهاجر ایرانی در آمریکا
(بخش دوم)

مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمين بحرینی
امام جمعه و مدير مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
پيرامون مهاجرت و خانواده های مهاجر ایرانی در آمریکا و معضلات آنان

شنبه ۷ اسفند ۱۳۹۰
(۲۵ فوریه ۲۰۱۲)


یادداشت خادم سایت:

این مصاحبه در حقیقت ادامه مصاحبه قبلی ما با حضرت حجت الاسلام والمسلمين بحرینی امام جمعه و مدير مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن پيرامون خانواده های مهاجر ایرانی در آمریکا می باشد که به پدیده مهاجرت و اثرات آن بر خانواده های مهاجر می پردازد. جهت بهره بری بیشتر به آن دسته از عزیزانی که مصاحبه قبلی را مطالعه ننموده اند توصیه می گردد ابتدا مصاحبه قبلی را مطالعه فرمایند.

ضمن تشکر از حضرت حجت الاسلام والمسلمين بحرینی به جهت وقتی که در اختیار قرار دادند و امیدواری که بتوانیم سئوالات دیگری را درادامه مصاحبه در جلسات بعد مطرح کنیم با هم این مصاحبه را بخوانیم.

* * *

سئوال: با عرض تشکر مجدد از حضرتعالی که وقت مجددی را برای این مصاحبه منظور فرمایید می خواستیم قبل از ورود به بحث پیرامون مهاجرت ایرانیان و با توجه به بازتاب گسترده ای که بخش نخست مصاحبه داشته است بدانیم اصولا نگاه اسلام و سنت درباره مهاجرت چگونه است.

پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. درقرآن و سنت مهاجرت اهمیت خاصی دارد و در شرایطی اسلام مهاجرت را از امور ممدوحه و واجبه می داند که انسانی برای نجات ایمان و حفظ دین و تمکن از انجام وظایف الهی و کسب علم و دانش انجام دهد و در صورتی مذموم است که هجرت برای نافرمانی خدا و تقابل با دینداری باشد .
مثلا" قرآن کریم در آیه 97 سوره نساء در وصف گروهی از مستضعفان دنیا که خداوند در قیامت، آنها را نخواهد بخشید و دوزخی خواهند بود، می گوید : إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً .
من دو ترجمه از این آیه را ذکر می کنم. اول ترجمه مرحوم آیت الله مشکینی اعلی الله مقامه که آیه را اینگونه ترجمه می کند : همانا کسانی که فرشتگان آنها را در حالی که ستمکار نفس خویشند قبض روح می کنند ( به آنها ) گویند: در چه ( حالی از نظر دین ) بودید؟ گویند: ما در زمین مستضعف بودیم ( ناتوان شده در جنبه ایمان و عمل ) . فرشتگان گویند: آیا زمین خداوند وسیع نبود تا در آن ( از محیط کفر به محیط اسلام ) مهاجرت کنید؟! پس آنان جایگاهشان جهنم است و آن بد جای بازگشتی است که بنده خودم این ترجمه را بیشتر می پسندم. بعضی دیگر این آیه را اینگونه ترجمه می کنند: قطعاً کسانی که [ با ترک هجرت از دیار کفر ، و ماندن زیر سلطه کافران و مشرکان ] بر خویش ستم کردند [ هنگامی که ] فرشتگانْ آنان را قبض روح می کنند ، به آنان می گویند: [ از نظر دین داری و زندگی ] در چه حالی بودید؟ می گویند: ما در زمین ، مستضعف بودیم. فرشتگان می گویند: آیا زمین خدا وسیع و پهناور نبود تا در آن [ از محیط شرک به دیار ایمان ] مهاجرت کنید؟! پس جایگاهشان دوزخ است و آن بد بازگشت گاهی است.
در سه آیه بعد از این هم، آیه صدم سوره نساء، مفرماید : وَمَن يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللّهِ يَجِدْ فِي الأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللّهِ وَكَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا یعنی آن کس که در راه خدا مهاجرت کند در روی زمين برخورداريهای بسيار و گشايشها خواهد يافت و هر کس که از خانه خويش بيرون آيد تا به سوی خدا ورسولش مهاجرت کند و آنگاه مرگ او را دريابد ، مزدش بر عهده خداست ،و خدا آمرزنده و مهربان است.

سئوال: پس با توجه به آنچه فرمودید، آیا می توان برداشت کرد که نگاه علمای اسلام به مهاجرت نیز حتما مثبت است؟

پاسخ: رویکرد به مهاجرت در نگاه اول مثبت و به عنوان ارزش محسوب شود و فقهای عظیم الشان شیعه هم مهاجرت را فی نفسه منفی نمی دانند و معتقدند از نظر شرعی اشکالی ندارد و حتی در بعضی موارد جنبه یکی از انواع وجوب را هم پیدا می کند مثل کسب معارف دینی که قران مجید در آیه 22 سوره توبه عدم آنرا مذمت می کند: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » یعنی ‌... پس ‌چرا از هر فرقه‌اي ‌از آنان‌، دسته‌اي ‌كوچ ‌نمي‌كنند تا در دين ‌آگاهي ‌يابند و قوم‌خود را ــ وقتي ‌به ‌سوي ‌آنان ‌بازگشتند ــ بيم‌دهند، باشد كه ‌آنان ‌[از كيفر الهي‌] بترسند؟
یا مهاجرت برای حفظ دینداری یا مهاجرت برای کسب علم که همه ما حدیث مشهور پیامبر اکرم (ص) را شنیده ایم که فرمودند «اطلبوا العلم و لو بالصین» یعنی علم را جستجو و تحصیل کنید و به دست آوردید ولو در چین. یعنی ولو اینکه تحصیل علم، مستلزم این باشد که به دورترین نقاط جهان مانند چین سفر کنید. البته ظاهرا علت اینکه نام چین برده شده ممکن است این باشد که در آنروز از چین به عنوان دورترین نقاط جهان که مردم آنروز می توانستند به آنجاها بروند نام برده می شده و یا ممکن است علت آن باشد که در آنزمان چین به عنوان یک مهد علمی و صنعتی معروف بوده است . و یا مثلا در یکی ازاحادیث معتبر شیعه (بن نقل از جلد دوم بحار الانوار) نقل شده است که «لو علمتم ما فی طلب العلم لطلبتموه و لو بسفک المهج و خوض اللجج» یعنی اگر می دانستید در نتیجه طلب و تحصیل علم به چه سعادتهائی می رسید، به دنبال آن می رفتید ولو به اینکه خون شما در این راه ریخته شود و یا مستلزم این باشد که به دریاها وارد شوید و اقیانوسها بپیمائید.
البته در اسلام علاوه بر هجرت اصطلاحى، هجرت ديگرى هم است كه مربوط به قلب و دل است و آن، مهاجرت از گناه به طاعت است، يعنى انسان تصميم بگيرد، كه ديگر گرد گناه نگردد واز فرمان خدا سرپيچى نكند، به اين نوع از هجرت در قرآن و احاديث اشاره شده است آنجا كه مى فرمايد:
(...فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَأُوذُوا فِى سَبيلى وَقاتَلُوا وَقُتِلُوا لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيئاتِهِمْ...)
«آنان كه مهاجرت كرده اند و از خانه هاى خود بيرون رانده شده اند و در راه من اذيت شده اند ما، بديهاى آنان را مى پوشانيم (مى بخشيم).
از آنجا كه در اين آيه مهاجرت در مقابل خروج از خانه قرار گرفته است امكان دارد كه مقصود از آن، مهاجرت به معنى وسيع كه شامل ترك گناه و پاكى از آلودگى است، باشد.
نگفته نماند که برخی ، مثل فخر رازی، اين دو جمله را به گونه ديگر تفسير كرده و مى گويند: مقصود از (هاجروا) كسانى است كه به اختيار، ترك زادگاه كرده و مقصود از (أخرجوا) كسانى است كه به اجبار ترك وطن گفته اند. ولی به نظر می رسد که برداشت اول صحیح تر است و مؤيد آن رواياتى است كه پيرامون اين نوع از مهاجرت وارد شده مثلا آنجا كه فردى از پيامبر اکرم (ص) سؤال مى كند كه كدام يك از دو نوع مهاجرت افضل است، و حضرتش مى فرمايد:
«أن تهجر ما كره ربّك» یعنی «آنچه را كه خدا آن را دوست نمى دارد ترك كنى».
همچنین در حديثى از امير مؤمنان (ع) چنين وارد شده است كه فرمود:
«يقول الرجل هاجرت ولم يهاجر إنّما المهاجرون الّذين يهجرون السّيئات ولم يأتوا بها» یعنی «مردى مى گويد: من از زمين شرك به سرزمين اسلام مهاجرت كرده ام، نه! چنين فردى مهاجرت نكرده است (چون هدف از مهاجرت كه پاكى از گناه است حاصل نشده است) مهاجران كسانى هستند كه گناهان را ترك كنند و انجام ندهند».

سئوال: فرمودید «در نگاه اول مثبت است». پس ظاهرا نمی توان بطور کلی آنرا یک پدیده ممدوح قلمداد کرد. مثلا آیا مهاجرت برای دنیای بهتر و زندگی بهتر از نظر الهی فضیلت محسوب می شود یا خیر؟

پاسخ: سنجش عمل در پیشگاه الهی به نیت انسان سنجیده می شود خداوند یقینا" دوست دارد که انسان به زندگی خویش توسعه دهد. اما آیا انسان برای دوست داشتن خدا به زندگی خویش توسعه می دهد یا برای دوست داشتن خویش. اگر برای خدا اینکار را انجام دهد حتما" در پیشگاه الهی فضیلتی است اما اگر صرفا" نفسانی است اجرش را هم باید از نفس خویش بگیرد.
مهاجرت براى تأمين امور زندگى و يا ديگر اهداف مادى، با حذف رضایت و دوست داشتن خداوند مهاجرت جسمانى است واگر انسان در اين راه به مقصودى دست يابد، به كمال مادى دست يافته است. در صورتى كه مهاجرت مورد نظر قرآن، انتقال جسم و روح عبودیت با هم است. به اين معنى كه جسم، مكان وجايگاه خود را عوض مى كند، وروح توجه اش به توحيد، و نگاهش به رضایت الهی و اطاعت الهی است و انتخاب مکان جدید برای اطاعت بیشتر خداوند و دوری از حرام الهی است.
و بیان زیبای حضرت ختمی مرتبت (ص) که می فرمایند: «المهاجر من هجر ما حرم اللّه عليه» یعنی «مهاجر كسى است كه از حرام و گناه هجرت كند و دورى گزيند» اشاره به همین مطلب دارد.
از اين جهت مشاهده مى كنيم كه قرآن وحديث، مسأله «مهاجرت» را با عنايت خاصى تلقى مى كنند، تا آنجا كه «هجرت» با تمام مشتقات خود بيست و چهار بار در قرآن وارد مى شود. برای عموم هم غالباً هر موقع سخن از «هجرت» مى شود، اذهان متوجه مهاجرت پيامبر از مكه معظمه به مدينه منوره مى شوند و حركت تاريخى پيامبر را به نظر مى آورند كه بسيار پربار و پر ارزش بوده است و به خاطر نقش بزرگى كه داشته، در ميان صدها حوادث تاريخ اسلام، مبدأ تاريخ مسلمانان گرديده است. 

سئوال: دلایل مهاجرت ایرانیان در فضای امروزی چیست آیا از منظر الهی فضیلت محسوب می شود و در این راستا با چه مشکلاتی در این مهاجرت مواجه می شوند آیا مشکلات و سختی های آنان اجری الهی دارد یا خیر؟

پاسخ: همانطور که عرض کردم پاداش الهی به نیت انسان برمی گردد همه اعمال انسان با نیت او در محضر الهی سنجیده می شود ولی با شرایطی که مشاهده می شود زمانه بگونه ای است که نفسانیات در امر مهاجرت جنبه غالب پیدا کرده و نیت الهی کمتر مشاهده می شود.
پیرامون علت مهاجرت ایرانیان باید گفت که آنها به دلایل متعددی اقدام به مهاجرت می کنند و نمی توان یک دلیل خاص را برای مهاجرت بیان داشت و آن را علت مهاجرت دانست . اما این نکته یک حقیقت است که فضای ایران در امرمهاجرت فضای وهم آلودی است. افراد برای آینده بهتر و زندگی زیباتر و برخورداری از شرایط برتر و بالاتر راه مهاجرت را برمی گزینند.
اما متاسفانه اکثریت مهاجرین مطالعه و بررسی دقیق و عقلانی نسبت به مشکلات و چالش های کمرشکن زندگی پس از مهاجرت ندارند و فقط با نگاه احساسی و کوتاه مدت اقدام به مهاجرت می کنند. برخی از مهاجرين تاب تحمل مشكلاتی را که حتی فکر آنها را قبل از مهاجرت نمی کردند ندارند و لذا زندگيشان دستخوش صدمات جبران ناپذيري مي شود که البته معمولا"این نوع مهاجرت ها خسارات دنیوی متعددی را به جا می گذارد .
بیان این نکته قابل توجه است مهاجرین بعد از برگشت به کشور می بینید که بسیاری از افراد در این توهمند که اگر اقدام به مهاجرت کنند در آزادی بی حد وحصر در ابعاد متعدد زندگی که اندازه ای برایش متصور نیست و یا در زیباترین و بهترین شرایط زندگی قرار می گیرند ! آنها پس از سختی های بسیار و گاه بریدن تمام ریشه ها از کشورشان جدا شده و در صورت تحقق مهاجرت تازه متوجه می شوند که در دنیای وهم خود مدینه فاضله ای را برای خود ترسیم کرده بودند که در حقیقت اینگونه نیست .
در این سالها بسیاری از افراد را دیده ام که برای اقامت با چه ذوق و شوقی به مهاجرت پرداخته اند اما بعد ازآمدن به تعبیر معروف «توی ذوقشان » خورده است و آنچه که تصور و بافته ذهنی شان بوده با چهار چوب واقعیت زندگی در در کشور مقصد فرق می کند.
بسیاری از افرادی که سختیهای مهاجرت را درک کرده اند و راه مهاجرت را طی کرده اند معتقدند افراد به دلیل عدم دانستن مشقات مهاجرت در حال و هوای دیگری نسبت به مهاجرین به سر می برند. 

اگر کسی برای تحصیل به مهاجرت اقدام می کند حتما خود را برای شرایط زندگی سخت مهاجرت آماده کرده است، یا اگر کسی شرایط بسیار بد اقتصادی داردتوان تحمل در زندگی با مشقت های متفاوت مهاجرت را دارد، اما بقیه افراد معلوم نیست از پس سختی های مهاجرت به راحتی برآیند. مثلا کسی که برای خودش کار خوب یا درآمدبالایی داشته اگر اقدام به مهاجرت کند بعد از مهاجرت تازه برایش معلوم می شود که بدون مطالعه و تحقیق اقدام به این امر نموده و از نظر مادی وآرامش خسارات جبران ناپذیری به زندگی او وارد شده است.
حتی بسیاری از کسانی که تحت عنوان مشکلات اجتماعی یا سیاسی هم ازکشور بیرون آمده اند در پدیده مهاجرت دچار تحقیر وسختی هایی عجیب و غریبی شده اندکه اگر اقدام به نوشتن خاطرات واقعی خود بکنند معلوم می شود که چه مشکلات و خساراتی در امرمهاجرت خویش داشته اند.

«حتی بسیاری از کسانی که تحت عنوان مشکلات اجتماعی یا سیاسی هم ازکشور بیرون آمده اند در پدیده مهاجرت دچار تحقیر وسختی هایی عجیب و غریبی شده اند.»

بعصی از افرادی که روزگاری در کشور خود به عنوان هنرمند و فرهیخته شناخته می شدند در پرتو مهاجرت تنزل قابل توجه ای پیدا کرده اند و نه تنها پل های پشت سر خود را خراب کرده اند بلکه می بینند همکاران آنها تندیس شان در دوران پیری درایران رونمایی می شود وآنها آن جایگاه در خور شان خویش را در کشور مهاجر ندارند و ارتقایی در این سالها برای آنها ایجاد نشده است. یا در تلویزیون می بینند که دوستانشان درسمینارهای بسیار مهم در حال جایزه دادن یا جایزه گرفتن هستند.
بنده به جهت انجام امور مذهبی آشنایی زیادی که با خانواده های مهاجران داشته ام افراد متعددی را دیده ام که بدلائل گوناگون از مهاجرت خود ناراضی اند. افراد زیادی به دلیل سود های بانکی و مالیات جز بدهی های سنگین چیزی برای خود ندارند جز بدهکاری. بسیاری از آنها می گویند که وقتی خود را بادوستان خویش در ایران مقایسه می کنند خودشان را از نظر مالی عقب تر از آنها می انگارند و احساس می کنند که در نتیجه مهاجرت ضرر کرده اند.
حتی انگیزه هایی که در امر مهاجرت داشته اند انگیزه های وهم آلودی است. البته نمی خواهم منکر این شوم که افرادی هم در زمینه علمی و هم از نظرمادی توفیقاتی بسیار خوبی داشته اند که افرادی را می شناسم که نام جهانی هم پیدا کرده اند اما این نام و نشان ها آنها را بدلیل دوری از وطن اقناع نمی کند اما اکثر مهاجرین سختی های زیادی را در مهاجرت خویش متحمل شد ه اند . 

سئوال: پس با این وصف چرا مهاجرت میکنند؟ اگر ممکن است دلایل و مشکلات فراروی آنها را بیشتر توضیح دهید.

پاسخ: البته در سئوال قبل اشاره ای کردم اما توضیح بیشتر آن این است که به خاطر پیشرفت تحصیلی فرزندان، یاقرار گرفتن در شرایط بهتر برای کار و کسب و درآمد بیشتر، یا با تخیل برخورداری از آزادی بیشتر،یا رفتن در یک رتبه بالاتر استانداردهای زندگی، یا چشم و هم چشمی، و... با دنیایی از خیالات از ایران به اروپا یا آمریکا و کانادا یا استرالیا مهاجرت میکنند. وقتی که پا به عرصه زندگی در این کشورها می گذارند اکثریت آنها متوجه می شوند بزرگترین اشتباه زندگی خویش را مرتکب شده اند و به کشوری آمده اند که سنخیتی با زیست قبلی آنها ندارد. آنها از میان کانون گرم فامیل وآشنایان، زبان و فرهنگ خویش، با در آمدهای بی حساب و کتاب و رها بودن از امور مالیاتی، و آزادی درعدم رعایت قانون جدا شده و در میان کانون خاص جامعه غربی و کار شبانه روزی قرار میگیرند. هم )زبان )کشور مقصد برای اکثریت آنها مشکل است ومانند یک فرد کر و لال در جامعه غربی زندگی را شروع می کنند و هم همانند یک کودک که همه کارهای بیرونی او با رو انداختن به این وآن است باید برای احتیاجات خود عمل کنند. این گونه افراد که در ایران برای خود بیا و برویی داشته اند می بینند بسیاری از اموری که با آن مواجهند باید دیگری انجام دهد. ازعدم دانستن زبان برای مقدمات گواهینامه رانندگی تا اتصال تلفن به منزل ، برای بسیاری از آنها سخت و تحقیر آمیز است که بارشان بر روی دوش دیگری است. بعد از اینکه از این امور عبور می کنند مشکلات دیگری فراروی آنها خواهد بود و آن رعایت قوانین و مقررات در کشور مورد مهاجرت است. فردی که آزادیهای زیادی در قوانین و مقررات در کشور خویش داشته و به فرمول زندگی در کشور خو گرفته، از مالیات گرفته تاساختمان سازی و رانندگی و حتی زندگی عادی در خانه و آپارتمان، با شروع زندگی در خارج در حصار شدید مقررات قرار می گیرد که برای او سخت است که تا خود را وفق دهد و عدم آشنایی با مقررات جدید زندگی روزمره را با چالش های فراوان درگیر می سازد. 


«زندگي ايراني ، زندگي خانواده محور است كه هويت تمامي افراد بر مبناي نقش آنان در خانواده تعريف مي شود.»
تازه بعد از گذر این موانع مانعی بنام دلتنگی و غربت فراروی آنهاست زیرا زندگي ايراني ، زندگي خانواده محور است كه هويت تمامي افراد بر مبناي نقش آنان در خانواده تعريف مي شود. در مدل زندگي ايراني، پدر بزرگ ،‌ مادر بزرگ ، پدر ،مادر ، برادر و خواهر تنها به معناي نسبي كلمه در زندگي شخص نقش ندارند، بلكه كانون مهر وعاطفه ، نقطه اتكا و در بياني ديگر كليد حل مشكلات تك تك اعضاي خانواده به شمار مي آيند و اين دقيقاً عكس آن چيزي است كه در زندگي غربي وجود دارد . در زندگي غربي خانواده كاركردي فرد محور دارد و استقلال اعضاي خانواده از نكات بارز زندگي غربي است.
يكي از مشكلات مهاجرين ايراني جدايي از نهادخانواده مي باشد. بسياري از مهاجريني كه از ايران جدا می شوند بدليل جدايي از كانون گرم خانواده خود دچار مشكلات روحي و رواني مي شوند.
 

و در اين زمينه ، وضع كساني كه به صورت پناهنده سياسي يا اجتماعي خارج شده اند بدتر است چون بطور طبيعي آنان بازگشتي براي خود تصورنمی کنند و اين دوري با این نوع تصور، مشكلات روحي و رواني آنان را دو چندان مي كند. از طرفي ، تحمل اين وضعيت و شرایط براي نوجوانان و جوانان ايراني در مقايسه با بزرگترها سخت تر است.

سئوال: دربعد مشکلات فرهنگی آنها چه ارزیابی دارید؟

پاسخ: اشخاصي كه زادگاه خود را ترک و در اجتماع ديگري قرار مي‏گيرند، دچار انواع فشارهاي رواني، تنش‏ها، تعارضات و مشكلات روان‏شناختي میشوند بر اثر اين جابه ‏جايي، و احساس بیگانگی فرد مي‏تواند به شدت دچار شوك‏هاي فرهنگي و رواني شود، و به نوعي بحران هويت را احساس نموده و دچار شوك‏هاي رواني شود. از اولين مصيبت هایی که معمولا برای افرادی که به خارج مهاجرت می کنند اتفاق مي‏افتد، پديده ‏اي است كه نام آن را «شوك فرهنگي» می نامند. منظور از شوك فرهنگي آن است كه مهاجر ممكن است بين عادات، رسوم، سنن، عقايد، نظام ارزش‏ها و باورهاي خود با فرهنگ جديد تفاوت‏هاي بسياري را مشاهده نمايد که گاهي این تفاوت‏ها به اندازه‏ اي بزرگ است كه مهاجر مغايرت آنها را با فرهنگ قبلي خود به خوبي درك كرده و چون قادر به پذيرفتن فرهنگ جديد نيست نوعي احساس فشار به پذيرش اين فرهنگ را دارد و دچار تنش و فشار رواني بسياري می گردد.

از طرفي فرهنگ جديد نيز فرد مهاجر را به آساني نمي ‏پذيرد چرا كه از نظر او، فرهنگ مهاجر نيز متقابلاً بيگانه و مطرود به حساب مي‏آيد. و به خصوص با توجه به شرایط امروزی، و تبلیغات جهت دار گروه های ضد اسلامی سوءظن و بدبینی و نفرت و خشونت در مناسبات اجتماعی در رابطه با مهاجرین از بعضی کشورهای اسلامی روزافزون گردیده است. در چنين حالتي كه فرد مهاجر دچار تنش بسيار است، او سعی می کند در مجاورت مردمي كه از فرهنگ اصلي و خودي هستند سكونت داشته باشد، تا به دليل مشابهت با اين افراد، فشار رواني كمتري را تحمل كند. اتخاذ چنين تدبيري توسط فرد مي‏تواند به وخيم‏ تر شدن مشكل بيانجامد، زيرا موجب مي‏شود فرد همچنان در محيط بسته فرهنگي جامعه خود باشد و براي هماهنگي با فرهنگ جديد تلاشي نكند. 
 

«سوءظن و بدبینی و نفرت و خشونت در مناسبات اجتماعی در رابطه با مهاجرین از بعضی کشورهای اسلامی روزافزون گردیده است..»

از خودبيگانگي مسأله مهم ديگري است كه بهداشت رواني افرادي را كه مهاجرت مي‏كند، در معرض خطر قرار مي‏دهد. بيگانگي، يعني دشواري از آگاهي يافتن از موقعيت واقعي خود در روابط اجتماعي، بدين صورت كه ممكنست فرد مهاجر نسبت به طبقه اجتماعي مسلط يا نسبت به گروه‏‏هاي فرهنگي متفاوت، احساس بيگانگي نموده و موقعيت خود را نتواند در نظر بگيرد. كارل ماركس، نخستين بار، از خود بيگانگي را حالتي تعريف نمود كه در آن ، شخص در زندگي روزمره بخشي از وجود خود را انكار مي‏كند تا بتواند به بقاي خود ادامه دهد، بدين معنا كه نقش بازي نمايد. در چنين حالتي، فرد در اين نقش، از زندگي واقعي خود، جدامانده، دور مي‏افتد يا بيگانه مي‏شود.
فرد مهاجر نيز ممكن است در اثر فشار زياد، تغيير فرهنگي، اجتماعي و يا الزام‏ها و اجبارهايي كه وجود دارند، وادار شود هويت خود را تغيير داده و ارزش‏ها، عقايد، خودمختاري يا استقلال يا عادات خود را منكر شود. بر اثر از خودبيگانگي ممكنست فرد احساس تسلط بر سرنوشت خود را از دست داده و خود را به دست تقدير و سرنوشت بسپارد، اميال و آرزوهاي خود را منكر گردد و با اهداف واقعي خود بيگانه شود. فرد مهاجر در اثر از خودبيگانگي خود را تنها به عنوان مهره‏ایی مي‏ بيند كه فقط مي‏تواند نسبت به رويدادها واكنش نشان دهد و توانايي ايجاد رويداد را ندارد.
به عنوان مثال اگر فردي از يك خانواده ايراني را در نظر بگيريم، زيستن در فرهنگ غني ايران، با اصيل‏ترين اعتقادات و ارزش‏ها و به يك تدبير فرهنگي كه سراسر مشتمل بر آميزه‏هاي اخلاقي است، موجب شكل ‏پذيري فرهنگي خاص در او شده است كه مسلماً‌ در برخورد با فرهنگ خاص غرب و فشارهاي فرهنگي و اجتماعي آن، قسمتي از ايده‏ها و اعتقادات خود را ناديده بگيرد، مثلاً‌ ممنوعيت ارتباط جنسي پيش از ازدواج را در نظام ارزش‏هاي خود ناديده بگيرد و در اثر احساس ناتواني در تغيير ارزش‏هاي فرهنگ جديد، حس بيهودگي و سرانجام بيگانگي از خود را تجربه نمايد.

سئوال: آیا این حالت در فرزندان آنها هم وجود دارد؟

پاسخ: نكته قابل توجه اين كه برخلاف تصور عامه، فرزندان مهاجران بيشتر از خود آنها با مسايل هويتي مواجه مي‏شوند، چرا كه اگر چه آنان كمتر از والدين به فرهنگ اصلي خود وابسته‏ اند، اما از طرف خانواده تحت فشارند كه با فرهنگ اصلي تربيت شوند و اين در حالي است كه آنها در اكثر موارد به وسيله فرهنگ جديد طرد مي‏شوند. چنين فرزنداني عادات فرهنگ بومي خود را در خانواده ياد مي‏گيرند، اما به مدرسه و دانشگاه فرهنگ جديد مي‏روند! به تلويزيون فرهنگ ميزبان نگاه مي‏كنند و دوستاني از فرهنگ بيگانه براي خود برمي‏گزينند.

سئوال: آیا این وضعیت در تمام خانواده های مهاجرین وجود دارد؟

پاسخ: در تمام مهاجران و خانواده‏هاي آنان چنين حالاتي به وجود نمي‏ آيد و بسيارند افرادي كه با فرهنگ جديد سازش و آشتي برقرارمي‏سازند، اما آمار جامعه ‏شناسان و متخصصين رواني حاكي از نرخ زياد بروز مشكلات متنوع در اين خانواده‏هاست و از آنجا كه پيشگيري اوليه در بهداشت رواني مهاجرت اقتضا مي‏كند كه در مرحله اول و پيش از بروز هرگونه آشفتگي‏هايي از مهاجرت‏هاي غيرضروري پرهيز کنند، شايسته است با ديد همه‏ جانبه و وسيع‏تري درخصوص اين پديده تصميم بگيرد، به مصداق اين ضرب‏ المثل كه: «هميشه پيشگيري بهتر از درمان است».

سئوال: آیا این مهاجرت اثرات منفی درزندگی مهاجرین داشته است ؟

پاسخ: تفاوت فرهنگي، مشکل زبان، مشکلات و درگيري هاي خانوادگي، محيط مدرسه و جامعه دوستان همگي مي تواند منشا بروز استرس و مشکلات رواني و رفتاري درخانواده و کودکان و نوجوانان بعد از مهاجرت باشد. استفاده از روش هاي ناهنجار تربيتي و بويژه اعمال خشونت در روابط با فرزندان مي تواند براي هميشه روابط والدين با فرزندان را در مهاجرت متلاشي کند. افراد در فضاي جديدي قرار مي گيرند. موقعيت اجتماعي قبل از مهاجرت فرد تنزل مي کند، اوضاع اقتصادي خانواده در حد نازل تري قرار مي گيرد. از سويي نا آشنايي با زبان و فرهنگ کشور ميزبان و...گاه احساس حقارت و شهروند درجه دوم بودن، همگي مي تواند تاثير مخربي در خانواده داشته باشد و تربيت کودکان را تحت الشعاع قرار دهد و آن را به مساله فرعي تبديل کند و همه اين ها وقتي با خشونت والدين همراه مي شود، در نهايت به متلاشي شدن روابط آن ها با کودکان مي انجامد.
من در مجموع معتقدم اثرات منفی مهاجرت در مسائل خانوادگی بیش از بقیه مشکلات است مشکل فرزندان و بیگانه شدن آنها با خانواده و مشکل اختلافات خانوادگی ومنجر به طلاق که در گزارشی میخواندم که آمار طلاق در بین ایرانیان مهاجر به اروپا وآمریکا ده برابر میزان طلاق در ایران است و تاسف بار تر اینکه این رقم در میان مهاجرین به کشورهای اسکاندیناوی ( سوئد و نروژ و فنلاند ) به آمار بسیار مایوس کننده سه طلاق از هر چهار ازدواج می رسد يكى از جامعه‏ شناسان ايرانى مقيم سوئد ، در تحقيقى در زمينه تأثير مهاجرت بر خانواده‏هاى ايرانى ، از مهاجرت به عنوان زمين لرزه‏اى كه بنيان بسيارى از اعتقادات و ارزش‏هاى اجتماعى خانواده‏ها را تكان داده است یاد می کند.
در اين زمينه نگاهى به خانواده‏هاى ايرانى مهاجر روشن می سازد كه عواملى چون تضاد فرهنگى نسل اول و دوم خانواده (پدر، مادر و فرزندان) سبب بحران هويت در بين خانواده‏هاى ايرانى شده است ؛ زيرا محيط رشد فرزندان عملاً با محيط رشد فرهنگى پدر و مادر خود تناسبى ندارد و علاوه بر اين ، فرزندان در فضاى خانه با يك فرهنگ و در جامعه با فرهنگى كاملاً متفاوت درگيرند .
اين بحران هويت حتى در بسيارى از موارد به زوج‏هاى ايرانى نيز سرايت كرده و چگونگى برخورد زن و مرد مهاجر ايرانى را به شدت تحت‏الشعاع قرار داده است  .

سئوال: آیا عزمی در بین مهاجرین برای برگشت به ایران برای آینده زندگی خود وجود دارد؟

پاسخ: اکثر ایرانیان به امید بازگشت به وطن در غرب زندگی می کنند افراد زیادی رادیده ام که حتی قبر هم در ایران برای خود خریداری کرده اند و بعد از 30-40 سال زندگی در خارج به امید بازگشت به ایران هستند. البته اکثر خانواده ها که غربت را تحمل می کنند و خود را در این شرایط سخت قرار می دهند به خاطرتحصیل وپیشرفت فرزندان خویش است اگر هم بعد از تحصیل فرزندان مانده اند دلایل متعددی داردیکی از دلایل عدم آمادگی دوری از فرزندان و نوه های خود است چون فرزندان با فرهنگ و شرایط اینجا رشد کرده اند و به این سادگی نمی توانند با فرهنگ کار ایران جور دربیایند از طرف دیگر خانواده ها کسب و کارشان را به این سادگی نمی توانند رهاکنند و مشکلات مختلفی برای ایجاد کسب و کار در ایران دارند چون باید از صفر شروع کنند و به این سادگی با فرهنگ کار درایران و ارتباطات آن آشنا نیستند از طرفی در سیستم اینجا به انظباطاتی عادت کرده اند که به راحتی نمی توانند از آن جدا شوند.

مهاجرت غیرقانونی
برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کاریکاتور در مسابقات ورلدپرس سال 2007


ذکر مطالب و استفاده از تصاوير این صفحه براي کليه خبرگزاريها و انتشارات داخل ايران با ذکر منبع آزاد مي‏باشد
برای اطلاعات بيشتر با مدير سايت تماس بگيريد