شمیم ولایت
گفتاری  از امام علی‏ابن‏موسی‏الرضا(ع) درباره فضیلت و ویژگی‏های امامت(*)

ترجمه:سیدابوالقاسم حسینی (ژرفا)


عبدالعزیز بن مسلم می‏گوید:

ما همراه امام رضا(ع) در مرو بودیم. در آغاز ورود، روز جمعه در مسجد جامع گرد آمدیم. حاضران در مسجد مسأله امامت را پیش کشیده، اختلاف‏های بسیارِ مردم را در این زمینه بازگو می‏کردند. پس آن‏گاه نزد مولایم امام رضا(ع) رفتم و وی را از فرو رفتنِ مردم در این بحث آگاه ساختم. او لبخندی زد و فرمود:

ای عبدالعزیز! این مردم، ندانسته، فریب پندارهای خود را خوردند. همانا خداوند عزّوجل پیش از ستاندنِ جانِ پیامبرش(ص) دین را برای وی کامل ساخت و قرآن را بر او نازل فرمود که بیان هر چیزی در آن است. خداوند در قرآن، حلال و حرام، حدود و احکام، و تمام نیازمندی‏های مردم را بیان کرده و فرموده است:

ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَی‏ءٍ.1

در این کتاب هیچ چیزی را فروگذار نکردیم.

و در حجة‏الوداع نیز که در واپسین سال زندگی پیامبر(ص) تحقق یافت، این آیه را نازل فرمود:

اَلیَومَ اَکمَلْتُ لَکُم دینَکُم وأَتْمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی وَرَضیتُ لَکُم الاِسلامَ دینا.2

امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را دین شما برگزیدم.

امامت کامل کننده دین است؛ ازاین‏رو پیامبر(ص) پیش از رحلت، نشانه‏های دین مردم را برای امّتش تبیین کرد؛ راه ایشان را برایشان روشن ساخت؛ آنان را به راهسپاری در مسیر حق واداشت؛ علی(ع) را به رهبری و امامت منصوب کرد؛ و همه مسائلی را که یک امّت نیازمند آن‏هاست برای آنان بیان فرمود. پس کسی که گمان نماید خداوند عزّوجل دینش را کامل نساخته است، کتاب خدا را انکار کرده؛ و کسی که کتاب خدا را انکار کند، به خود او کفر ورزیده است.

آیا مردم جایگاه و منزلت امامت را در میان امّت می‏شناسند تا روا باشد که در این مسأله، دارای حق انتخاب گردند؟ همانا ارزش امامت والاتر، مرتبه‏اش بزرگ‏تر، جایگاهش برتر، موقعیّتش عالی‏تر، و ژرفایش بیش‏تر از آن است که مردم با اندیشه‏های خود بدان دست یابند؛ یا با آرای خویش آن را دریابند؛ یا به انتخاب خود، امامی را برگزینند. همانا امامت مقامی است که خدای متعال آن را در وهله سوم، پس از پیامبر شدن و «خلیل» گشتن، به ابراهیم خلیل عطا فرمود و او را به این برتری، شرف بخشید و بدین‏سان نامش را برافراشت و فرمود:

اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماما.3

همانا من تو را پیشوای مردم گردانیدم.

ابراهیم خلیل(ع) شادمان از این مقام بزرگ، گفت: «آیا این مقام فرزندانم را هم خواهد رسید؟»

خداوند تبارک و تعالی فرمود:

لایَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ.4

پیمان من ستمکاران را دربرنگیرد.

این آیه، امامت هر ستمگری را تا روز قیامت باطل دانست و بدین‏سان، امامت در میان برگزیدگان و پاکان قرار گرفت. سپس خداوند متعال او را گرامی داشت؛ بدین‏گونه که امامت را در میان فرزندان برگزیده و پاکش قرار داد و فرمود:

وَوَهبْنا لَهُ اِسْحقَ وَیَعْقُوبَ نافِلَةً کُلاًّ جَعَلْنا مِنَ الصالِحینَ. وَجَعَلْناهم اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا وَاَوْحَیْنا اِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَاِقامَ الصَّلاةِ وَایتاءَ الزَّکاةِ وَکانُوا لَنا عابِدینَ.5

و به او اسحاق و فرزندزاده‏ای چون یعقوب را بخشیدیم، و همه را از شایستگان گردانیدیم، و همه را پیشوایانی ساختیم که به امر ما هدایت می‏کردند، و انجام دادن کارهای نیک و برپای داشتن نماز و دادنِ زکات را به آنان وحی کردیم. و همه پرستنده ما بودند.

سپس همواره و در قرون پیاپی، بعضی از خاندان وی امامت را از یکدیگر میراث می‏بردند تا آن هنگام که خداوند متعال آن را به پیامبر اسلام(ص) سپرد و فرمود:

اِنَّ اَوْلَی النّاسِ بِاِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِیُّ وَالَّذینَ آمَنُوا وَاللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ.6

نزدیک‏ترین کسان به ابراهیم، همانا پیروان او و این پیامبر و مؤمنان هستند. و خدا یاور مؤمنان است.

پس امامت ویژه پیامبر(ص) بود و او به فرمان خدای تعالی و به شیوه‏ای که خداوند واجب فرموده، آن را بر عهده علی(ع) نهاد. سپس امامت درمیان فرزندان برگزیده او جریان یافت که خداوند به ایشان علم و ایمان بخشیده و با فرمایش خویش به آن تصریح کرده است:

وَقالَ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ وَالاْیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فی کِتابِ اللّهِ اِلی یَوْمِ الْبَعْثِ.7

آنان که علم و ایمان داده شده‏اند، گفتند: «شما بر وفق کتاب خدا، تا روز قیامت در گور آرمیده‏اید.

پس امامت تا روز قیامت، تنها در میان فرزندان علی(ع) خواهد بود؛ زیرا پس از محمّد(ص) پیامبری نمی‏آید تا امامت از آنِ او گردد یا به امامی وصیّت کند. اکنون این نادان‏ها از کجا و به چه دلیل، برای خود، امام انتخاب می‏کنند؟ همانا امامت مقام پیامبران، میراث اوصیاء، جانشینی خدا و رسول(ص) مقام امیرالمؤمنین(ع) و میراث حسن و حسین(ع) است.

همانا امامت، به دست گرفتنِ سررشته دین و موجب سامان یافتن کار مسلمانان، و تأمین کننده صلاح دنیا و سربلندی مؤمنان است. امامت ریشه رشدکننده اسلام و شاخه بلند آن است. کامل شدن نماز، زکات، روزه، حج، و جهاد؛ و نیز فراوانی غنیمت‏ها و صدقات، اجرای حدود و احکام، و پاسداری از مرزها و قلمروها به دست امام صورت می‏پذیرد. امام، با اجرای احکام حلال خدا را حلال و حرامش را حرام می‏کند؛ حدود خداوند را به پا می‏دارد؛ از دین خدا دفاع می‏نماید؛ و مردم را با حکمت، اندرز نیکو، و دلیلِ رَسا به مسیر پروردگار خویش فرا می‏خواند.

امام همانند خورشیدِ تابان است که با نورش بر همه جهان پرتو می‏گسترد و خودش در افق جای دارد؛ به گونه‏ای که دست‏ها و دیدگان مردم به او راه ندارد. امام ماه رخشان، چراغ فروزان، نور درخشان، و ستاره‏ای راهنما در شدّت تاریکی‏های فتنه و در رهگذر آبادی‏ها و بیابان‏ها و گرداب دریاهای آشوب و بلاست. امام آب گوارایِ گاه تشنگی، راهبر مردم به سوی هدایت، و نجات‏بخش آنان از نابودی است. امام آتش روشن بر فرازِ بلندی‏هاست که هر کس را از او گرمی خواهد، گرما بخشد. امام راهنمایی است در هلاکت‏گاه‏ها که هر کس از او جدا گردد، به هلاکت درافتد.

امام ابری باران‏زا، بارانی درشت‏دانه، خورشیدی نوربخش، آسمانی سایه‏گستر، زمینی پهناور، چشمه‏ای جوشان، و برکه‏ای پرآب است. امام همدمی نرمخو، پدری دلسوز، برادری همدل، مادری احسان‏ورز به فرزند خردسالش، و پناه بندگان در گرفتاری سخت است.

امام امین خدا در میان خلق او، حجّت او بر بندگانش، جانشین او در زمینش، فراخواننده به سوی خدا، و پاسدار حریم خداوند است. امام از گناهان، پاک و از زشتی‏ها، پیراسته است.

علم حقیقی و خاص ویژه او و شکیبایی راستین نشانه اوست. وی مایه استواری دین، سربلندی مسلمانان، خشم منافقان، و هلاکت کافران است. امام، یگانه روزگار خویش است که هیچ‏کس همپایه او نیست؛ هیچ دانشمندی با او برابری نمی‏کند و جایگزین و همانند و نظیری ندارد. فضیلت کامل، ویژه اوست، بی‏آن‏که وی در جست‏وجوی آن برآمده، آن را کسب کرده باشد؛ بلکه این فضیلت امتیازی است از جانب خداوند فضیلت‏بخش بخشایشگر.

پس کیست که امام را حقیقتا بشناسد یا بتواند او را انتخاب کند؟ هیهات! هیهات! در این وادی خِرَدها گم گشته، شکیبایی‏ها به حیرت افتاده، عقل‏ها سرگردان شده، دیده‏ها بی‏نور گشته، بزرگان کوچک شده، حکیمان متحیّر مانده، خردمندان از پای افتاده، سخن‏پردازان درمانده، هوشمندان در جهل فرورفته، شاعران وامانده، ادیبان ناتوان گشته، و سخندانان درمانده‏اند که فقط یکی از مقام‏ها و فضیلت‏های او را در وصف آورند و به ناتوانی و کوتاهی خویش اقرار کرده‏اند. پس چگونه ممکن است امام با تمام ویژگی‏هایش وصف شود یا حقیقتش بیان گردد یا چیزی از حقیقت مسأله امامت فهمیده شود یا کسی یافت گردد که در جای او نشیند و مایه بی‏نیازی از او باشد؟ نه هرگز چنین نیست. چگونه و از کجا چنین باشد، در حالی که او همانند ستاره‏ای است فرادستِ چنگ‏اندازان و وصف ثناگویان که هرگز بدان نمی‏رسند. او کجا و انتخاب مردم؟ او کجا و خِرَد بشر؟ او کجا و همانندی برای وی؟ آیا گمان می‏کنند که امام در غیرخاندان پیامبر، محمّد(ص) یافت می‏شود؟ به خدا سوگند که آنان به خویشتن دروغ گفتند و آرزوی بیهوده کردند و به گردنه‏ای بلند و لغزنده فرا رفتند که از آن به زیر می‏افتند. خواستند با عقل‏های سرگشته و فاسد و ناقص، و آرای گمراه‏کننده خویش، امام را برگزینند، در صورتی که با این تلاش بیهوده بیش‏تر از امامِ حقیقی فاصله گرفتند. خدا آنان را بکشد، به کجا منحرف می‏شوند؟ کاری سخت را قصد کردند، دروغ گفتند، به گمراهی دوری دچار گشتند، و در سرگردانی فرو افتادند؛ زیرا امام حقیقی را آگاهانه ترک نمودند:

وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ اَعْمالَهُمْ، فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَکانُوا مُسْتَبْصِرینَ.8

شیطان کارهایشان را در نظرشان بیاراست و آنان را از راه بازداشت و حال آن‏که مردمی صاحب بصیرت بودند.

آنان از آن چه خدا و پیامبر(ص) و اهل بیتش(ع) برگزیده بودند، روی گرداندند و نظر خود را مقدّم داشتند. قرآن به ایشان خطاب می‏کند:

وَرَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ ویَختار. ما کانَ لَهُم الْخیرَةُ سُبْحانَ اللّهِ وتَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ.9

پروردگار تو هر چه را که بخواهد، می‏آفریند و برمی‏گزیند؛ ولی ایشان را توان اختیار نیست. منزّه است خدا و از هر چه برایش شریک می‏سازند، برتر است.

و نیز خداوند عزّوجلّ فرموده است:

وَما کان لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ اَذا قَضَی اللّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرا اَنْ یَکُون لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ.10

هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و پیامبرش در کاری حکمی کردند، ایشان را در آن کارشان اختیاری باشد.

و هم‏چنین فرموده است:

ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. أَمْ لَکُمْ کِتابٌ فیهِ تَدْرُسُونَ. اِنَّ لَکُمْ فیهِ لَما تَخَیَّروُنَ. أَمْ لَکُمْ اَیْمانٌ عَلَیْنا بالِغَةٌ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ اِنَّ لَکُمْ لَما تَحْکُمُون. سَلْهُمْ أَیُّهُمْ بذلک زَعیمٌ. أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ فَلْیَأْتُوا بِشُرَکائِهِمْ إِنْ کانُوا صادِقین.11

شما را چه می‏شود؟ چه‏سان داوری می‏کنید؟ آیا شما را کتابی است که از آن می‏خوانید؛ و هر چه اختیار کنید، در آن هست؟ یا با ما پیمانی که به روز قیامت کشد، بسته‏اید که به هر چه حکم کنید، حق با شما باشد. از ایشان بپرس کدامشان ضامن چنین پیمانی است. یا آنان را بُتانی است؟ اگر راست می‏گویند، بُتان خود را بیاورند.

و نیز خداوند عزّوجل فرموده است:

أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها.12

آیا در قرآن نمی‏اندیشند یا بر دل‏هایشان قفل‏هاست؟

یا:

طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لایَفْقَهُونَ.13

خداوند بر دل‏هاشان مهر نهاده است؛ پس ایشان نمی‏فهمند.

یا:

قالُوا سَمِعْنا وَهُمْ لایَسْمَعُونَ إِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَاللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لایَعْقِلُونَ وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فیهِمْ خَیْرا لاَءَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُون.14

گفتند: «شنیدیم»؛ در حالی که نمی‏شنوند. بدترین جانوران نزد خدا این کران و لالان هستند که درنمی‏یابند. و اگر خدا خیری در آنان می‏یافت، شنواشان می‏ساخت. و اگر هم آنان را شنوا ساخته بود، باز هم برمی‏گشتند و رویگردان می‏شدند.

یا:

قالُوا سَمِعْنا وَعَصَیْنا.15

گفتند: «شنیدیم و سرپیچیدیم».

چنین نیست که منصب امامت اختیاری باشد بلکه آن چنین است:

فَضْلُ اللّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَاللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمْ.16

بخشایشی است از جانب خدا که به هر کس خواهد ارزانی‏اش می‏دارد؛ که خدا صاحب بخشایشی بزرگ است.

پس چگونه ایشان می‏توانند امام برگزینند، در صورتی که امام دانشمندی است که هیچ‏گاه نادان نمی‏شود و سرپرستی است که هرگز بیم به دل راه نمی‏دهد. او کانون قدس، پاکی، طاعت، زهد، علم و عبادت است. تنها او است که پیامبر(ص) مردم را به سویش فرا خوانده است و از نسل فاطمه پاکیزه پاکدامن است. در دودمانش جای سرزنش نیست و هیچ پاک‏نژادی همرتبه او نباشد. از خاندان قریش، برترینِ دودمانِ هاشم، اهل‏بیت پیامبر(ص) و پسندیده خداوند عزّوجل است. مایه شرافتِ شریفان و زاده عبد مناف است. علمش بالنده، شکیبایی‏اش کامل، در امامت نیرومند، در سیاست دانا، و فرمانبرداری‏اش واجب است. به فرمان خدای عزّوجل قیام می‏کند. خیرخواه بندگان خدا و نگهبان دین خداوند است.

همانا خداوند به پیامبران و امامان(ع) توفیق عطا کرده و از خزانه علم و حکمتش به آنان چیزهایی بخشیده که به دیگران عطا نکرده است. به همین جهت، دانش ایشان بالاتر از دانش مردم روزگار است و این حقیقت در سخن خداوند متعال آمده است:

أَفَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لایَهْدِی إِلاّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُون.17

پس آیا آن که به حق راه می‏نماید، به پیروی سزاوارتر است یا آن که به حق راه نمی‏نماید و خود نیز نیازمند هدایت است؟ شما را چه می‏شود؟ چگونه حکم می‏کنید؟

و نیز خداوند تبارک و تعالی فرموده است:

وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْرا کثیرا.18

و به هر که حکمت عطا شده، نیکی فراوان داده شده است.

و هم‏چنین درباره طالوت فرموده است:

إِنَّ اللّهَ اصطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَزادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَاللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ.19

همانا خدا او را بر شما برگزیده و به دانش و توان او بیفزوده است. و خدا پادشاهی‏اش را به هر که خواهد، دهد؛ که خدا دربرگیرنده و داناست.

و نیز به پیامبرش(ص) فرموده است:

أنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَکانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظیما.20

خداوند بر تو کتاب و حکمت نازل کرد و چیزهایی به تو آموخت که از این پیش، نمی‏دانسته‏ای و خدا لطف بزرگ خویش را به تو ارزانی داشت.

و درباره امامان که از خاندان و فرزندان و دودمان پیامبر او هستند، فرموده است:

أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ، فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْناهُمْ مُلْکا عَظیما. فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَکَفی بِجَهَنَّمَ سَعیرا.21

یا بر مردم به خاطر نعمتی که خدا از فضل خویش به آنان ارزانی داشته، حسد می‏برند؟ در حالی که ما به خاندان ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم و فرمانروایی بزرگ ارزانی داشتیم، بعضی از ایشان به آن ایمان آوردند و برخی از آن روی گرداندند. دوزخ، آن آتش افروخته، ایشان را بس!

هنگامی که خداوند عزّوجل بنده‏ای را برای اصلاح کارهای بندگانش برگزیند، سینه او را برای آن کار گشاده کند؛ چشمه‏های حکمت را در قلبش جای دهد؛ و دانشی به او الهام کند که از آن پس، از پاسخی درنماند و از راه راست منحرف نگردد. او از هر خطا و گناهی در اَمان، از جانب خدا تأیید شده، با توفیق، و استوار قدم است. هر آینه از خطاها، لغزش‏ها، و شُرور در امان است. خداوند او را به آن ویژگی‏ها امتیاز می‏بخشد تا حجّت رسای او بر بندگانش و گواه او بر آفریده‏هایش باشد. این بخشش خداست که به هر کس خواهد، عطا نماید و خدا دارای بخشش بزرگ است.

آیا مردم توان انتخاب چنین فردی را دارند؟ یا ممکن است فرد انتخاب‏شده آنان این ویژگی‏ها را داشته باشد تا او را پیشوای خود سازند؟ به خانه خدا سوگند که این مردم از حق تجاوز کردند و کتاب خدا را پشت سر انداختند؛ گویی که حق را نمی‏دانند. در حالی که هدایت و شفا در کتاب خداست، ایشان آن را به سویی افکندند و از هواها و هوس‏های خود پیروی نمودند. پس خدای ـ جلّ و تعالی ـ ایشان را نکوهش کرد و دشمن شمرد و نابود ساخت و فرمود:

وَمَنْ أَضَلَّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لایَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ.22

و کیست گمراه‏تر از آن کس که بی‏آن‏که راهنمایی از خدا خواهد، از پی هوای نفس خویش رود؟ همانا خدا مردم ستمکار را هدایت نمی‏کند.

و نیز فرمود:

فَتَعْسا لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمالَهُمْ.23

هلاکت و شوربختی باد بر ایشان و خدا اعمالشان را باطل کرده است.

و هم‏چنین فرمود:

کَبُرَ مَقْتا عِنْدَاللّهِ وَعِنْدَ الَّذینَ آمَنُوا. کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبّارٍ.24

کار آنان نزد خدا و مؤمنان سخت ناپسند است. خدا بر دل هر متکبّر سرکشی چنین مُهر می‏نهد.

درود و سلام فراوان خداوند بر پیامبر، حضرت محمّد، و خاندان او باد!

منابع و مآخذ:

* کلینی، یعقوب، اصول کافی، (تهران: مکتبة الاسلامیه، 1388 ه .ق.) ج1، ص154ـ158، و مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، (لبنان: دار احیاء التراث العربی، چ3)، ج25، 120ـ128.
1 ـ الاصول من الكافى، كلينى، محمد، تصحيح و تعليق على اكبر الغفارى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1388 ه .
2 ـ امالى، صدوق، محمد، ترجمه كمره‏اى، تهران، اسلاميه، 1404 ه .
3 ـ تحف العقول عن آل‏الرسول، حرانى، حسن، تصحيح على‏اكبر الغفارى، قم، نشر اسلامى، 1404 ه .
4 ـ التطبيق بين السفينة والبحار، مصطفوى، جواد. مشهد، آستان قدس، 1403 ه .
5 ـ عيون اخبارالرضا، صدوق، محمد، تصحيح مهدى‏لاجوردى، قم، طوس، 1363ش.
6 ـ كمال الدين و تمام النعمة، صدوق، محمد، تصحيح و تعليق على اكبر الغفارى، قم، مدرسين، 1405ه.
7 ـ مسند الامام الرضا عليه‏السلام ، عطاردى، عزيزاللّه‏، تهران، مكتبة الصدوق، 1392 ه .
8 ـ معانى الاخبار، صدوق، محمد، تصحيح على‏اكبر الغفارى، تهران، مكتبة الصدوق، 1379 ه .

پى‏نوشت‏ها:

1 ـ فاطر / 32.
.1 انعام، آیه 38.
.2 مائده، آیه 3.
3. بقره، آیه 124.
4. همان.
5. انبیاء، آیات 72 و 73.
6. آل عمران، آیه 68.
7. روم، آیه 56.
.8 عنکبوت، آیه 38.
9. قصص، آیه 68.
10. احزاب، آیه 36.
.11 قلم، آیات 36 تا 41.
12. محمّد، آیه 24.
.13 توبه، آیه 93. البته در قرآن کریم به جای «لایفقهون»، «لایعلمون» آمده است.
14. انفال، آیات 20 تا 23.
15. بقره، آیه 93.
16. حدید، آیه 21.
17. یونس، آیه 35.
18. بقره، آیه 269.
19. بقره، آیه 247.
20. نساء، آیه 113.
21. همان، آیات 54 و 55.
22. قصص، آیه 50.
23. محمّد، آیه 8.
24. مؤمن، آیه 35.


منبع: حوزه و دانشگاه، شماره 26