امام مهدي(ع) وارث پيامبران

حسن جلاليان


امام باقر(ع) فرمود: چون حضرت قائم در مكه قيام كند و خواهد كه قصد كوفه نمايد منادي فرياد كند كه كسي خوردني و آشاميدني همراه خود برندارد. سنگ حضرت موسي(ع) كه به وزن يك بار شتر است با آن حضرت است در هر منزلي كه فرودآيند چشمه آبي از آن سنگ بجوشد كه گرسنه را سير و تشنه را سيراب كند و همان سنگ توشة آنهاست تا هنگامي‌كه در نجف به پشت كوفه فرود آيند.
امام مهدي(ع) كه راهنماي امت است، همه علوم انبيا و ائمه پيش از خود را به تمامي، به ارث برده و ميراث‏دار جميع دانش‏ها است.
در اين باب احاديثي از ائمه معصومين(ع) وارد شده است كه اثبات مي‏نمايد همه علوم و دانش‏هايي كه در نزد پيامبران الهي و ائمه معصومين بوده، به آخرين حجت الهي و دوازدهمين وصي پيامبر(ص) رسيده و حضرت مهدي‏(ع) وارث علوم انبيا و ائمه(ع) است.
براي نمونه چندين حديث كه مؤيد اين موضوع است را ذكر مي‏كنيم.
امام باقر(ع) فرمود: علمي كه با حضرت آدم(ع) نازل شد، برداشته نشد و علم به ارث مي‏رود. علي(ع) عالم اين امت بوده و حق اين است كه از خانوادة ما هرگز عالمي نميرد مگر آنكه كسي از اهلش كه مثل علم او را بداند جايگزينش گردد يا آنچه را خدا خواهد.1
اين حديث شريف معلوم مي‏نمايد آن علومي كه به حضرت آدم(ع) نازل شده، از بين نرفته بلكه به‏عنوان ميراث نبوت به خاتم الانبيا(ص) رسيده و از ايشان هم به ائمه دوازده‏گانه كه آخرين آن بزرگواران امام مهدي(ع) است.
و در حديثي ديگر از امام صادق(ع) وارد شده است كه آن بزرگوار فرمودند:
به‏درستي، علمي كه با آدم(ع) نازل شد برداشته نشد، عالمي نمرده مگر اينكه علم خود را به ديگري به ارث داده است. به راستي زمين بي عالم نمي‏ماند.2
وجود مبارك امام مهدي(ع) صاحب تمامي علوم و دانش‌هاي پيشين است و اين علوم براي حركت عظيمي كه آن بزرگوار قصد انجامش را دارد لازم است؛ زيرا آن كس كه موعود تمام اديان توحيدي و غير توحيدي است و قرار است عالي‌ترين حكومت روي زمين را بر مبناي عدل، قسط و دين خدا اقامه كند و وعدة خدا را در روي زمين تحقق بخشد، بايد تمام علوم و دانش‏ها را همراه خود داشته باشد.
آن بزرگوار، انسان كامل و مطلق در جهان هستي است كه ما چشم به انتظار ظهورش دوخته‏ايم و اميد است كه توفيق ديدارش را در ظهور ملكوتي‌اش نظاره‏گر باشيم.
روايتي ديگر از وجود مبارك امام باقر(ع) در اين خصوص نقل شده است كه فرمود:
رسول خدا(ص) فرمودند: به‏درستي نخستين وصي در روي زمين، هبة‏الله، پسر آدم(ع) بود و پيامبري درنگذشت مگر اينكه وصي داشت. همه پيامبران يكصد و بيست هزار بودند كه پنج نفر آنها اولوالعزم‌اند؛ نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمد(ع)؛ و به‌راستي علي بن ابي‏طالب(ع)، هبة‏الله براي محمد(ص) بوده، علم همة اوصيا و پيشينيان خود را به ارث برده است و محمد(ص) علم همه انبيا و مرسلين پيش از خود را به ارث برده است.3

امام مهدي(ع) وارث اسم اعظم
وجود مبارك امام عصر(ع) كه آخرين وصيّ الهي و ذخيرة تام و كامل انبياي سلف، خصوصاً جدّ بزرگوارش پيامبر اكرم‏(ص) و اوصياي قبل از خود ـ يازده امام(ع) ـاست، اسم اعظم را به وديعت گرفته و وارث اسم اعظم است. در اين زمينه احاديثي وارد شده، كه ما در اين بخش به چند حديث اشاره مي‏كنيم.

امام صادق(ع) فرمودند:
عيسي بن مريم دو حرف از اسم اعظم را داشت و با آن دو حرف كار مي‏كرد و موسي بن عمران چهار حرف داشت و ابراهيم داراي هشت حرف بود و به نوح پانزده حرف و به آدم بيست و پنج حرف داده شد و خداوند همة آنها را براي محمد(ص) و اهل بيتش جمع كرد. اسم اعظم هفتاد و سه حرف است كه خداوند به حضرت محمد(ص) هفتاد و دو حرف داده است.4
اين حديث روشن مي‌كند كه اسم اعظم الهي هم جزء مواريث انبيا و ائمه سلف(ع) است و در حال حاضر نزد امام مهدي(ع) است تا آن را هم در حال حاضر و هم در هنگام ظهور و قيامش مورد استفاده قرار دهد.

در حديث ديگري امام باقر(ع) فرموده‏اند:
اسم اعظم خدا، هفتاد و سه حرف است و تنها يك حرف آن نزد آصف [برخيا] بود و آصف آن يك حرف را گفت و زمين ميان او و تخت بلقيس شكافته شد تا او تخت را به‏دست گرفت، سپس زمين به حالت اول بازگشت و اين عمل در كمتر از چشم برهم زدن انجام شد و ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم را داريم و يك حرف هم نزد خداست كه آن را در علم غيب براي خود مخصوص ساخته است و لا حول و لا قوّة الّا بالله.5
بنابراين روشن شد كه يكي از مواريثي كه نزد امام مهدي(ع) است اسم اعظم است كه از حضرت آدم(ع) تا خاتم‏(ص) و از ايشان تا امام يازدهم و از ايشان هم به وجود نازنين حضرت حجت ابن الحسن العسكري(ع) رسيده است.

امام مهدي(ع) وارث صحف انبيا(ع)
يكي ديگر از مواريث سلف كه در نزد امام عصر(ع)است، صحف انبيا(ع) است و صُحف به معناي قطعه‏اي پوست است كه بر روي آن نوشته‏اي باشد و اين معناي لغوي صحف است؛ ولي در اصطلاح صحف، يعني كتاب‌هايي كه بر انبياي پيشين نازل شده است.
در قرآن به كتاب‌هاي آسماني صحف اطلاق شده است و يكي از نام‌هاي قرآن صحف است؛ مبيّن اين مطلب آيه 2 سوره بينه است كه مي‏فرمايد: رسولٌ من الله يتلوا صحفاً مطهّرةً.
پيامبري از جانب خدا كتاب‌هاي پاك مي‏خواند.
اما صحفي كه بر انبيا(ع) نازل شده عبارتند از:

1. صحفي كه بر حضرت آدم(ع) نازل شده
و مشتمل بر 10 صحيفه بوده است.

2. صحف حضرت ابراهيم(ع)
كه مشتمل بر 10 صحيفه بوده است و در قرآن كريم مي‏فرمايد:
انّ هذا لفي الصّحف الأولي ? صحف ابراهيم و موسي.
قطعاً در صحيفه‌هاي گذشته اين هست ? در صحيفه‌هاي ابراهيم و موسي.
ابوذر روايت مي‌كند كه رسول خدا(ص) فرمود:
حق تعالي بيست صحيفه بر ابراهيم فرستاد كه همه حكمت‌ها و مثل‌هاست.
ابوذر گفت: آيا در قرآن چيزي از صحف ابراهيم هست؟
پيامبر فرمود: اي ابوذر بخوان اين آيات را: «إنّ هذا لفي الصّحف الأولي ? صحف ابراهيم و موسي».6

3. صحف حضرت ادريس(ع)
كه مشتمل بر 30 صحيفه بوده است. نام اين پيامبر دو بار در قرآن ذكر شده؛ يك‏بار در سورة مريم:
و اذكر في الكتاب إدريس إنّه كان صدّيقاً نبيّاً.
و در اين كتاب ادريس را ياد كن كه او نيز بسيار راستگو و پيامبر بود.

و همچنين سورة انبيا:
و إسمعيل و إدريس و ذالكفل كلٌّ من الصّابرين.
و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل همه از صابران بودند.

4. زبور حضرت داوود(ع):
داود (يعني محبوب) از پيامبران بني‏اسراييل است كه نام شريفش شانزده بار در قرآن مجيد در آيات زير از سوره‏هاي بقره (251)، نساء (163)، مائده (78)، انعام (84)، اسراء (55)، انبيا (78، 79) نمل (15، 16)، سبأ (10، 13)، ص (26، 24، 22، 17، و 30) ذكر شده است.
يهوديان او را صاحب كتاب نمي‏شناسند و تنها سرودهاي منتسب به او را مزامير ناميده‏اند، ولي قرآن در سورة انبيا آيه 105 كتاب داوود(ع) را اين‌گونه معرفي مي‏نمايد:

و لقد كتبنا في الزّبور من بعد الذّكر أنّ الأرض يرثها عبادي الصّالحين.
و به تحقيق بعد از تورات در زبور نوشتيم كه بندگان صالح از وارثان زمين خواهند شد.
و همچنين خداوند سبحان در سورة نساء آيه 163 و در سوره اسراء آيه 55 مي‏فرمايد:
... و ءاتينا داوود زبوراً.

در اثبات اين مطلب كه صحف ابراهيم و موسي همان الواح است و به‏دست مبارك پيامبر(ص) رسيده است، روايتي را از اصول كافي نقل مي‌كنيم:

ابوبصير مي‏گويد امام صادق(ع) به من فرمود:
اي ابامحمد، خداي عزّوجلّ چيزي به پيغمبران عطا نفرموده، جز آنكه آن را به محمد(ص) عطا فرمود و همة آنچه را كه به پيغمبران داد به محمد(ص) نيز عطا فرمود؛ و آن صحفي كه خداي عزّوجلّ (صحف ابراهيم و موسي) مي‌فرمايد، نزد ماست. عرض كردم: آن صحف همان الواح است؟ فرمود: بلي.7
و همچنين در روايتي ديگر دربارة زبور حضرت داوود(ع) و اينكه اين كتاب نيز جزء مواريثي است كه به پيامبر اكرم(ص) و سپس به ائمه و در نهايت به‏دست مبارك امام عصر(ع) رسيده؛ مي‌خوانيم.
ابن سنان از امام صادق(ع) راجع آية: « و لقد كتبنا في الزّبور من بعد الذّكر» پرسيد كه زبور چيست و ذكر كدام است؟ فرمود:
ذكر نزد خداست و زبور آنست كه بر داوود نازل شد و هر كتابي كه نازل گشته، نزد اهل علم است، و ما اهل علم هستيم. 8

5. تورات
تورات نام كتاب حضرت موسي(ع) است كه به صورت الواح بر آن حضرت نازل گرديد. در قرآن هيجده بار از تورات نام برده شده است، در آيات زير از سوره‏هاي آل‏عمران (آيات 3، 48، 50، 65، 93)؛ مائده (آيات 43، 44، 46، 66، 68، 110)؛ اعراف (آية 157)؛ توبه (آية 111)؛ صف (آية 6)؛ فتح (آية 29) ؛جمعه (آية 5).
البته تورات در اصطلاح قرآن همان تورات اصلي و تحريف نشده است و توراتي كه اكنون نزد يهوديان موجود، دستخوش تحريفات گسترده‏اي شده و توحيد و مقام انبيا پس از موسي به شكل زننده‏اي در آن معرفي شده است.
لذا توراتي كه به عنوان يكي از مواريث انبيا(ع) نزد حضرت مهدي(ع) است همان الواح نازل شده بر حضرت موسي(ع) است و آن حضرت با آن تورات اصلي در زمان ظهورش با يهوديان عصر ظهور استدلال مي‏نمايد.

6. انجيل
انجيل كه در لغت به معناي «بشارت» است و در قرآن تعداد 12 بار در سوره‏هاي آل عمران (آيات 65، 48، 2)، مائده (آيات 110، 68، 66، 47، 46)، اعراف (157)، فتح (29)، حديد (27) و سوره توبه (111) نام انجيل ذكر شده است؛ آن، كتاب حضرت عيسي(ع) است. البته منظور همان انجيل حقيقي و اصل است كه قرآن آن را تأييد نموده است.
روايتي از امام صادق(ع) آمده كه تأييد مي‏نمايد پيامبر اكرم(ص) به‏عنوان آخرين سفير الهي، وارث جميع كتب انبيا(ع) بوده و تمامي آنچه به‏عنوان ميراث نبوت نزد پيامبر اكرم(ص) وجود داشته، به ترتيب به ائمه(ع) رسيده است، در نهايت اين مواريث از جمله كتب انبياي پيشين تماماً به دست مبارك امام مهدي(ع) رسيده است.
همانا سليمان از داوود(ع) ارث برد و محمد از سليمان ارث برد و ما از محمد ارث برديم. علم تورات و انجيل و همه آنچه در آن الواح بود، نزد ماست.9

7. قرآن
قرآن كريم كه آخرين و كامل‌ترين كتاب آسماني است، يك بار به‏صورت دفعي و بار ديگر در مدت 23 سال رسالت، به تدريج بر وجود مبارك پيامبر اكرم(ص) نازل شد، اين كتاب، ارزشمندترين و بالاترين ميراث است كه وجود مبارك امام مهدي(ع) جامعة زمانش را بر اساس آن مي‏سازد و تمام احكام و قوانين اين كتاب الهي به‏طور كامل به مرحله اجرا درمي‏آيد.
اين كتاب است كه جامعة نمونة آخرالزمان بر مبناي آن ساخته مي‏شود و انسان‌هاي آخرالزمان در جامعة مهدوي شهد شيرين عدالتش را مي‏چشند و تمام زواياي اين كتاب الهي به منصة ظهور مي‏رسد؛ و هيچ سوره و آيه‌اي از اين كتاب الهي معطل و برزمين نمي‏ماند بلكه به حقيقت و روشني كامل پياده مي‏گردد.
در اينجا به عنوان نمونه به يك روايت در اين باره، اشاره مي‌كنيم. امام باقر(ع) فرمود:
جز اوصياي پيغمبر كسي نمي‏تواند ادعا كند كه ظاهر و باطن تمام قرآن نزد اوست. 10

امام مهدي(ع) وارث ودايع انبيا(ع)
جود مبارك امام عصر(ع) علاوه بر انبياي الهي و علم انبيا و اسم اعظم، ودايع و آثار انبياي الهي را نيز به ارث برده است؛ روايات وارد شده در اين زمينه گواه اين مطلب است و در تواريخ و قصص نيز به آنها اشاره شده كه تعدادي از آنها عبارتند از:

1. عصاي موسي(ع)
امام باقر(ع) فرمود:
«عصاي موسي از آن آدم(ع) بود كه به شعيب رسيد و سپس به موسي بن عمران رسيد. آن عصا نزد ماست و اندكي پيش نزدم بود مانند وقتي كه از درختش باز شده سبز است، و چون از او سؤال شود جواب گويد و براي قائم ما ـ امام مهدي(ع) ـ آماده شده است، او (حضرت مهدي) با آن، همان كاري كه موسي مي‏كرد انجام دهد. آن عصا هراس‏آور است و ساخته‏هاي نيرنگي جادوگران را مي‏بلعد و به هرچه مأمور شود انجام دهد؛ چون حمله كند هرچه را به نيرنگ ساخته‏اند، مي‏بلعد و برايش دو شعبه باز مي‌شود كه يكي در زمين و ديگري در سقف و ميان آنها (ميان دو فكش) چهل زراع باشد و نيرنگ ساخته‏ها را با زبانش مي‏بلعد چنان‌كه در زمان حضرت موسي(ع) سحر ساحران را بلعيد».11
امام صادق(ع) فرمود:
الواح موسي(ع) (تورات) و عصاي او نزد ماست و ما وارث پيامبرانيم. 12
پيداست وقتي‏كه عصاي حضرت موسي(ع) و تورات دست به دست به حضرت صادق(ع) رسيده، بعد از ايشان نيز دست به دست به ساير ائمه رسيده تا آنكه به دست مبارك امام مهدي(ع) - كه خداوند ظهورش را نزديك گرداند - رسيده است.
عصاي حضرت موسي چندين معجزه داشته كه قرآن به آنها اشاره كرده است:
ـ مار شدن عصا هنگام مبعوث شدن حضرت موسي(ع) به پيامبري؛ در سورة قصص آيه 30 مي‏فرمايد:
و أن ألق عصاك فلمّا رءآها تهتزّ كأنّها جآنٌّ ولّي مدبراً و لم يعقّب يا موسي أقبل و لاتخف إنّك من الآمنين.
ـ اژدها شدن عصا نزد فرعون. در سورة شعراء آية 32 مي‏فرمايد:
فألقي عصاه فاذا هي ثعبانٌ مبين.
ـ بلعيدن سحر ساحران توسط عصا. در سورة شعراء آيات 44 و 45 مي‏فرمايد:
فألقي موسي عصاه فاذا هي تلقف ما يأفكون ? فألقي السحرة ساجدين.
ـ زدن عصا به دريا و باز شدن راه براي نجات قوم بني اسراييل. در سورة شعراء آية 63 مي‏فرمايد:
فأوحينآ إلي موسي أن اضرب بعصاك البحر فانفلق فكان كلّ فرقٍ كالطّود العظيم.
ـ زدن عصا به سنگ و بيرون آمدن دوازده چشمه آب براي اسباط بني‏اسراييل؛ در سورة بقره آية 60 مي‏فرمايد:
و اذ استسقي موسي لقومه فقلنا اضرب بعصاك الحجر فانفجرت منه اثنتا عشره عيناً قد علم...
اين عصا، ابتداي امر عصاي حضرت آدم(ع) بوده، سپس به حضرت شعيب(ع) رسيده و آنگاه كه موسي(ع) متواري بود و در راه به دختران شعيب(ع) در آب كشيدن از چاه كمك نمود، سپس به خدمت شعيب(ع) درآمد آن عصا به او رسيد. در تواريخ انبيا براي اين عصا حوادث و وقايعي نقل نموده‏اند.

2. حَجَر (سنگ) حضرت موسي(ع)
امام باقر(ع) فرمود:
چون حضرت قائم در مكه قيام كند و خواهد كه قصد كوفه نمايد منادي فرياد كند كه كسي خوردني و آشاميدني همراه خود برندارد. سنگ حضرت موسي(ع) كه به وزن يك بار شتر است با آن حضرت است در هر منزلي كه فرودآيند چشمه آبي از آن سنگ بجوشد كه گرسنه را سير و تشنه را سيراب كند و همان سنگ توشة آنهاست تا هنگامي‌كه در نجف به پشت كوفه فرود آيند.13
قرآن در خصوص اين سنگ در سورة اعراف آية 160 مي‏فرمايد:
أوحينا الي موسي إذ استسقاه قومه أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عيناً.
به موسي وحي فرستاديم كه عصاي خود را بر سنگ بزن ناگهان دوازده چشمه از آن بيرون جهيد.
امام باقر(ع) دربارة اين آية شريفه مي‏فرمايد:
به‏درستي كه ظهور و قيام قائم(ع) در مكه خواهد بود، بعد از آن به سوي كوفه حركت مي‏كند و منادي ندا مي‏دهد: اي ياران امام زمان كسي از شما با خود غذا و آبي حمل نكند. حضرت مهدي حَجَر موسي بن عمران را با خود دارد، در هر منزلي كه وارد مي‏شوند از آن سنگ آبي روان خواهد شد و هر كس گرسنه و تشنه باشد از آن مي‏خورد. همه سير و سيراب خواهند شد و اين حالت در تمام منزل‌گاه‏هاي بين راه ادامه دارد تا از پشت كوفه وارد نجف شوند.14
چند نكته در خصوص حجر موسي(ع) لازم است گفته شود:

الف - الف و لام حَجَر در اين آيه، نشانة معرفه است، يعني اين سنگ خاص است و نه هر سنگي، به‏عنوان يكي از ودايع نبوت به‏دست امام عصر(ع) رسيده است و در هنگام ظهور و قيام حضرت مهدي(ع) اين سنگ به‏عنوان توشة بين راه ياران آن حضرت مورد استفاده قرار مي‏گيرد و احاديث مربوط مبين اين موضوع است.
ب - در زمان موسي(ع) چون قوم بني‏اسراييل دوازده سبط بودند (بني روبيل، بني شمعون، بني جاد، بني يهودا، بني يساكار، بني زبولون، بني يوسف، بني بنيامين، بني اشير، بني دان، بني نفتالي، بني لاوي)، چون اين دوازده سبط با هم اختلاف داشتند، لذا دوازده چشمة از آن سنگ بيرون آمد تا هر گروهي چشمه آبي براي خود داشته باشند اما در هنگام ظهور و قيام حضرت مهدي(ع) چون اختلاف و تفرقه‌اي بين ياران امام مهدي(ع) نيست، لذا از آن سنگ فقط يك چشمه آب بيرون خواهد آمد.
ج- در خصوص سنگ حضرت موسي(ع) در قرآن دو بار از آن ياد شده است: سورة بقره آية 60 كه متن آن نقل شد و در سورة اعراف آية 160 مي‏فرمايد: «و قطّعنهم اثنتي عشره أسباطاً أُمماً و أوحينا إلي موسي اذ استسقاه قومه أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشره عيناً قد علم كلّ أناسٍ مّشربهم و ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المنّ والسّلوي كلوا من طيّبت مارزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون».
و اين حجر حضرت موسي(ع) به‏عنوان يكي از ودايع نبوت دست به دست به‏وسيله اوصياي بعد از موسي(ع) به‏دست پيامبر اكرم(ص) رسيده و بعد از ايشان هم به‏دست وصي آن حضرت، علي(ع) تا حال حاضر كه نزد خاتم‏الاوصيا، امام مهدي(ع) است.

3. تابوت الشهاده (تابوت سكينه):
امام صادق(ع) فرمود:
داستان سلاح در خاندان ما، داستان تابوت است در بني اسراييل، تابوت در هر خانداني از بني اسراييل كه پيدا مي‌شد، نبوت به آنها داده مي‏شد، هركس از ما هم كه سلاح به دستش رسد امامت به او داده مي‏شود. 15

نام تابوت سكينه يك بار در سورة بقره، آيه 248 ذكر شده است كه مي‏فرمايد:

و پيامبرشان گفت: دليل و نشانه بر پادشاهي او اين است كه تابوتي به سوي شما مي‏آيد كه در آن سكينه و آرامشي از ناحيه پروردگارتان وجود دارد و آنچه را كه آل موسي و آل هارون باقي گذاشته‏اند و آن تابوت به‏وسيله فرشتگان حمل مي‏شود، به راستي در آن معجزه و دليل براي شماست چنان‏كه مؤمن باشيد.

تابوت سكينه با نام‏هاي صندوق عهد، تابوت يهوديان، تابوت مقدس، صندوق تورات، تابوت الشهاده و تابوت بني اسراييل نيز ذكر شده است و طبق نوشته‏ها صندوقي بوده كه محتواي الواح سنگي احكام ده‌گانه (تورات) در آن قرار داشته است و هروقت قوم بني اسراييل حركت مي‏كرد، اين صندوق را با حرمت فراوان در ارابه‏اي نهاده، پيشاپيش خود روان مي‏داشتند و در جنگ نيز آن را پيشاپيش صفوف قرار مي‏دادند تا باعث ثبات قدم و آرامش لشكريان گردد. اين صندوق به فرمان حضرت موسي(ع) ساخته شده بود و علاوه بر آن الواح (2 لوح سنگي)، كاسه‏اي از منّ (غذاي آسماني بني‌اسرائيل) نيز در آن قرار داده بودند.

تا اينكه فلسطيني‏ها به يهوديان تاختند و بر آنها مسلط شدند و صندوق عهد را از ايشان گرفتند. بعد از آن حضرت داوود(ع) جالوت، پادشاه فلسطيني‏ها را كشت و صندوق را به يهوديان بازگرداند.

تا زمان حضرت سليمان(ع) اين صندوق در معبد قُبَّةُ الرُّمان (كه اين نام نيز در دعاي سمات ذكر شده قرار داشت.

مطالب ديگري در خصوص تابوت سكينه وارد شده است؛ مثلاً در كتاب قرب الاسناد حميري (ص 164) حديثي از امام موسي بن جعفر(ع) نقل شده كه آن حضرت دربارة تفسير سكينه ( فيه سكينةٌ من ربّكم...) فرمود:
اين سكينه رايحه‏اي است بهشتي، كه به شكل صورت انساني از صندوق خارج مي‏شد و آن صندوق هم اينك نزد ماست.

و همين معنا نيز از سوي حضرت رضا(ع) بيان شده است.
اين تابوت الشهاده نيز اكنون نزد امام مهدي(ع) است. پيامبر اكرم(ص) در حديثي فرموده است:
«صندوق مقدس از درياچه طبريه به دست وي ـ امام مهدي(ع) ـ آشكار مي‏شود و آن را آورده، در پيشگاه مقدس او در بيت‏المقدس قرار مي‏دهند و چون يهوديان آن را مشاهده مي‏نمايند به جز اندكي، بقيه آنان ايمان مي‏آورند».16

4. پيراهن حضرت يوسف(ع)
مفضل بن عمر مي‌گويد، امام صادق(ع) به من فرمود: «مي‏داني پيراهن يوسف(ع) چه بود؟» عرض كردم، نه. فرمود:
چون براي ابراهيم(ع) آتش افروختند، جبرييل(ع) جامه‏اي از جامه‏هاي بهشت برايش آورد، او پوشيد و با آن جامه گرما و سرما به ابراهيم زياني نمي‏رسانيد. چون مرگ ابراهيم رسيد، آن را در غلافي نهاد و به اسحاق آويخت و اسحاق آن را به يعقوب آويخت و چون يوسف(ع) متولد شد آن را به او آويخت و در بازوي او بود تا امرش به آنجا (زمام‌داري مصر) رسيد؛ چون يوسف آن را در مصر از غلاف بيرون آورد، يعقوب بوي خوش آن را دريافت و همين است كه گفت: اگر نادانم نمي‏خوانيد من بوي يوسف را احساس مي‏كنم. و آن همان پيراهني بود كه خدا از بهشت فرستاده بود. 17

عرض كردم: قربانت گردم، آن پيراهن به چه كسي رسيد؟ فرمود:
به اهلش رسيد و هنگامي كه قائم ما ـ امام مهدي(ع) ـ ظهور كند، با او خواهد بود. هر پيغمبري كه دانش يا چيز ديگري را به ارث گذاشته به آل محمد(ص) رسيده است.

همان طور كه در اين حديث طولاني آمده است، امام صادق(ع) حقيقت اين پيراهن را بيان فرموده كه از كجا آمده و در نهايت به دست اهل بيت(ع) رسيده است. و اين پيراهن از جمله مواريث انبيا(ع) به شمار مي‏آيد.

همين يك حديث در توضيح پيراهن حضرت يوسف(ع) ما را كفايت مي‏كند، و اين پيراهن هم‏اكنون نزد حضرت امام مهدي(ع) است.

5. طشت حضرت موسي(ع)، انگشتر حضرت سليمان(ع)، شمشير، پرچم و زره پيامبر اكرم(ص)
تعدادي ديگر از مواريث انبيا(ع) نيز وجود دارند كه آنها هم هر كدام بنابر حكمت و مصلحتي، نزد امام مهدي(ع) موجود مي‏باشند؛ براي روشن شدن مطلب به ذكر يك حديث مفصل اكتفا مي‏كنيم. البته آنچه در كتب تاريخ انبيا و غيره ذكر شده، به سنديت و اعتبار اين حديث نمي‏رسند و آنها نيز براي اعتبار بخشيدن به تواريخ آن به اين احاديث استناد مي‏نمايند.

امام صادق(ع) فرمودند:
همانا شمشير رسول خدا(ص)، پرچم و جوشن و زره و خُود پيامبر(ص)، پرچم ظفربخش پيامبر(ص)، الواح موسي و عصاي او، انگشتر سلمان بن داوود، طشتي كه موسي(ع) قرباني را در آن انجام داد، اسمي كه نزد پيامبر(ص) بود و چون آن را ميان مسلمانان و كفار مي‏گذاشت كه از مشركان به مسلمين نشانه‏اي نرسد و من آن را مي‏دانم و هرآنچه را كه فرشتگان آورده‏اند نزد من است. داستان سلاح در خاندان ما همان داستان تابوت است در بني اسراييل، و بر در هر خانه‏اي كه تابوت پيدا مي‏شد، نشانه اعطاي نبوت بود و سلاح به هركس از خانوادة ما رسد امامت به او داده مي‏شود. همانا پدرم، امام باقر(ع)، زره رسول خدا(ص) را پوشيد، دامنش اندكي به زمين مي‏كشيد و من آن را پوشيدم همچنان بود؛ قائم ما، امام مهدي(ع)، كسي است كه چون آن را پوشد به اندازه قامتش باشد ان‏شاءالله.18

اين حديث به‏طور صريح بخشي از ودايع نبوت و مواريث انبياي الهي(ع) را ذكر كرده است و تصريح نموده كه همة آنها به دست ائمه رسيده و در نهايت نيز به خدمت امام عصر، حضرت مهدي(ع) مي‏رسد.

در حديث ديگر امام محمد باقر(ع) فرمود:
خداوند بر خلاف وقتي كه تعيين‏كنندگان وقت ظهور امام مهدي(ع) معين كرده‏اند، عمل مي‏كند؛ پرچم قائم، همان پرچم رسول خداست كه جبرييل در روز جنگ بدر از آسمان آورد و آن را در ميان جنگ به اهتزاز درآورد، آنگاه جبرييل عرض كرد: اي محمد، به خدا قسم اين پرچم، از پنبه و كتان و ابريشم و حرير نيست. پيامبر فرمود: پس از چيست؟ گفت: برگ درخت بهشت است. پيغمبر آن را در جنگ برافراشت، سپس پيچيد و به دست علي(ع) داد و پيوسته نزد آن حضرت بود تا اينكه در روز جنگ بصره (جمل) حضرت آن را برافراشته نمود و خدا او را پيروز گردانيد؛ آنگاه علي(ع) آن را پيچيد و هميشه نزد ما بوده و هست و ديگر هيچ‌كس آن را نمي‏گشايد تا اينكه قائم ما(ع) قيام كند. وقتي قائم قيام نمود، آن را به اهتزاز درمي‏آورد و هركس در شرق و غرب عالم باشد آن را مي‏بيند؛ رعب و ترس از وي يك ماه زودتر. از پيش روي و چپ و راست او رفته و در دل‌ها جاي مي‏گيرد. آنگاه گفت: اي محمد او به خونخواهي پدرانش قيام مي‏كند و سخت خشمگين است و از اينكه خداوند بر اين خلق غضب نموده متأسف است. او پيراهن پيامبر(ص) را كه در جنگ احد پوشيده بود، به تن دارد و عمامه و زره پيغمبر را كه به قامت وي، راست است، مي‏پوشد و ذوالفقار، شمشير پيغمبر را در دست دارد، سپس شمشير برمي‏كشد و هشت ماه از كشته‏هاي بي‏دينان، پشته‏ها مي‏سازد.19

دو روايت مذكور دقيقاً روشن مي‏نمايد كه تمامي مواريث انبياي الهي در نهايت به دست با كفايت جان جهان، امام مهدي(ع) مي‏رسد.

و حديث ذيل اثبات مي‏كند كه تمامي ودايع و وصاياي انبياي الهي(ع) توسط حضرت ابوطالب(ع) به‏دست پيامبر اكرم(ص) رسيده است.

درست بن ابي منصور نقل مي‌كند: از امام هفتم(ع) پرسيدم: آيا رسول خدا(ص) مأمور پيروي از ابوطالب(ع) بود؟ و ابوطالب از طرف خدا بر او حجت بود؟

فرمود: «نه، ولي ابوطالب نگهدار ودائع نبوت بود و وصايا نزد وي سپرده شده، و او آنها را به آن حضرت(ص) داد.» گفتم: وصايا را به او داد به حساب اينكه حجت بر او (پيغمبر) بود؟ فرمود: «اگر حجت بر او بود وصيت را به او نمي‏داد.» گفتم: پس ابوطالب حالش چگونه بود؟ فرمود: «به پيغمبر و هر چه آورده بود اقرار كرد و وصايا را به او داد و همان روز درگذشت».


پي‌نوشت‌ها:
1. كليني، اصول كافي، ج 2، ص 188، ترجمه مرحوم آيت‌الله محمد باقر كمره‌اي.
2. همان، ص 192.
3. همان، ص 194.
4. مجلسي، بحارالانوار، ج 27، ح 2، ص 25.
5. كليني، همان، ج 1، ص 324.
6. مجلسي، حيات القلوب، ج 1، ص 132.
7. كليني، همان، ص 327.
8. همان.
9. همان، ص 326.
10. همان، ص 332.
11. همان، ص 335.
12. همان.
13. همان، ص 324.
14. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، ج 6، ص 6.
15. كليني، همان، ص 343.
16. صافي گلپپايگاني، منتخب‌الاثر، ص 309.
17. سورة يوسف(12)، آية 94؛ كليني، همان، ص 336.
18. همان، ص 337.
19. كليني، همان، ج 3، ص 274.


منبع: ماهنامه موعود، شماره 87