آموزه‏هاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى (عج)
نيّت پاك و تصميم خالص و راستين‏‏

حجةالاسلام و المسلمين محمد محمدى اشتهاردى‏


اهميت مسأله نيّت و پاكى آن‏
در چهارمين فراز از دعاى امام عصر(عج) سخن از سرچشمه زلال اعمال يعنى نيّت، پاكى و شفاف بودن آن به ميان آمده و با تعبير: «و صدق النّيّة؛ خدايا توفيق نيت پاك و راستين به من بده» ما را به معدن و مخزن تصميم‏گيرى‏ها معطوف داشته، و بيان مى‏كند كه اگر آب از سرچشمه پاك باشد نقش به سزايى در پاكى افكار، گفتار، كردار و شيوه‏ها دارد، و گرنه موجب انحرافات و كژى‏هاى فكرى و عملى شده و همان مثل معروف را تداعى مى‏كند كه آب از سرچشمه خراب است. و اگر مخزن آلوده نبود، آب‏هاى منشعب شده، از آن، آلوده و بيمارى زا نمى‏شد.
موضوع نيت به قدرى مهم است كه پيامبر(ص) در سخنى فرمود: «انّما الاعمال بالنّيّات؛ قطعاً چگونگى اعمال انسان (از نظر پذيرش و همچنين از نظر كيفيت در درجه عالى و مراحل پايين) بستگى به چگونگى نيّت‏ها دارد.» سپس چنين توضيح فرمود: «به عنوان مثال در مسأله هجرت از شهرى به شهر ديگر(مثلاً از مكه به مدينه) كسى كه با نيت هجرت به سوى خدا و رسول( و انجام فرمان خدا و رسول و تحققّ آرمان‏هاى الهى) هجرت مى‏كند، به همان آرمان مقدّس نايل مى‏گردد، ولى كسى كه هجرتش براى امور مادى دنيا،يا وصلت با زن و ازدواج با او است، هجرت او نيز در راستاى همان خواهد بود.»(1)

از اهميت نيّت، و نقش سرنوشت ساز آن در سعادت و شقاوت انسان اين كه رسول اكرم(ص) فرمود: «نيّة المؤمن خيرٌ من عمله، و نيّة الكافر شرٌ من عمله، و كلّ عاملٍ يعمل على نيّته؛(2) نيت انسان با ايمان(چون از روى صداقت است) بهتر از عمل نيك اوست، و نيت كافر (چون بر اساس كفر و انحراف است) بدتر از عملش مى‏باشد.» يعنى مدار و معيار درجات نيكى اعمال، و يا دركات و بدى كارها تابع حالت نفسانى است كه پديد آورنده نيت انسان است.
بنابراين اگر، انسان داراى نيت ناپاك و انحرافى باشد، موجب كارهاى انحرافى و زشت خواهد شد، و اگر داراى نيت صادقانه و پاك باشد، منشأ بركات و كارهاى مثبت و شايسته خواهد گرديد. توضيح اين كه انسان وقتى كارى را انجام مى‏دهد كه آن را اراده كند، و اراده او وقتى تحقق مى‏يابد كه علاقه و شوقى به آن كار داشته باشد، و اين علاقه و شوق نيز از حالت خاص نفسانى او كه در روح و روانش شكل گرفته نشأت مى‏گيرد، و همين شكل‏گيرى منبع و مخزن تصميم‏گيرى است. همانند سدّ آب كه منبع آب رسانى به همه جا است، حال اگر اين منبع آب، آلوده باشد، آب ناپاك و بيمارى زا در دسترس مردم قرار مى‏گيرد، و اگر زلال و صاف و بهداشتى باشد، آب پاك و حياتبخش نصيب انسان‏ها مى‏گردد. نتيجه اين كه يك انسان سعادتمند كسى است كه منبع و مخزن ساختارى وجودش را خالص و پاك نگهدارد، تا از آن نيت و اراده پاك بجوشد و سرچشمه ارزش‏ها گردد. چنان كه همين مطلب در تفسير يكى از آيات قرآن، از امام صادق(ع) چنين روايت شده است: روزى آن حضرت پس از گفتارى اين آيه را تلاوت فرمود: «قل كلٌ يعمل على شاكلته؛(3) بگو هر كس مطابق روش و خلق و خوى خود عمل مى‏كند.» آنگاه فرمود:يعنى «على نيّته؛ معناى اين آيه اين است كه هر كس بر طبق نيت خود عمل مى‏كند.»(4)

واژه شاكله همان حالت خاص نفسانى است كه نيت و اراده و تصميم‏گيرى، از آن نشأت مى‏گيرد، كه همان ساختار وجودى انسان است، و هر انسانى از نظر خلق و خوى و مسائل تربيتى داراى ساختار خاص است. علّامه طباطبايى(ره) در تفسير خود پس از ذكر اين حديث در معنى آيه، مى‏فرمايد: «اين مطلب اشاره به نفوذ و سرايت ملكات نفسانى است كه در جهت عمل، زمينه سازى مى‏كند، اگر ملكات نيك باشد زمينه سازى نيك براى ساختن نيت صادقانه مى‏نمايد، و گرنه نتيجه معكوس دارد.»(5)

در تفسير على بن ابراهيم در تفسير آيه مذكور، از حضرت رضا(ع) روايت شده فرمود: «در روز قيامت نامه‏هاى اعمالى را نزد بندگانى مى‏آورند، آنها اعمال نيكى را در آن نامه‏ها مى‏بينند كه آنها را انجام نداده‏اند، به خدا عرض مى‏كنند: «خدايا به عزتت سوگند خودت مى‏دانى كه ما اين كارهاى نيك را انجام نداده‏ايم.» خداوند مى‏فرمايد: «صدقتم نويتموها فكتبنا هالكم ثمّ يثابون عليها؛(6) راست مى‏گوييد، شما نيت انجام اين كارها را نموديد، و ما آنها را براى شما در نامه‏هاى اعمالتان نوشتيم، سپس شما مشمول پاداش آنها مى‏شويد.»

آرى نيت راستين و پاك، اين گونه ارزشمند و سرنوشت ساز، و منشأ بركات و نتايج درخشان است، رازش اين است كه انسان بر اثر پاك سازى و مبارزه با نفس امّاره، حالت نفسانى خاصى در خود ايجاد كرده كه سرچشمه چنين نيّتى شده است، نيتى كه خود منبع و منشأ نيكى‏ها مى‏شود. بر همين اساس در حديثى امام صادق(ع) فرمود: «نيّت بهتر از عمل، بلكه خود عمل است.» سپس آيه ياد شده را تلاوت فرمود، آنگاه گفت: منظور از شاكله، نيّت است.(7)

كوتاه سخن آن كه معيار در ارزشيابى كارها، چگونگى نيت است، و با محك نيّت، درجات ارزش اعمال سنجيده و تعيين مى‏شود، و با ترازوى نيت مراحل كيفيّت كارها مشخص مى‏گردد. بر همين اساس پيامبر(ص) فرمود: «يحشر النّاس على نيّاتهم؛(8) مردم در قيامت بر اساس چگونگى نيت‏هاى خود محشور مى‏گردند.» يعنى اگر نيّت‏هايشان خالص و پاك بود، نجات مى‏يابند، و گرنه در معرض هلاكت مى‏باشند. و در تعبير ديگر فرمود: «خداوند در قيامت به پيكرهاى شما و حسب و نسب شما و اموال شما نمى‏نگرد، ولى به دل‏هاى شما (يعنى به نيت و خلق و خوى شما) مى‏نگرد، پس كسى كه قلب پاك داشته باشد خداوند او را مشمول لطف خاص خود قرار مى‏دهد.»
از اينها بالاتر اين كه از پيامبر(ص) نقل شده فرمود: «نيّة المؤمن خيرٌ من عمله، و نيّة الكافر شرمن عمله، و كلّ عاملٍ يعمل على نيّته؛(9) نيت مؤمن بهتر از عمل نيك او است، و نيت كافر بدتر از عمل ناشايسته او است.» مطابق اين سخن نيت در جايگاه بسيار رفيعى قرار دارد، و به طور كلى سعادت و پيروزى، و به عكس بدبختى و تيره روزى انسان به طور مستقيم بستگى به ساختار نيت او دارد، و اعمال معلول و مولود نيت‏ها هستند، بنابراين براى پاك سازى و به سازى و پيمودن مدارج تكامل، بايد به سراغ نيت رفت، و اين منبع را سالم سازى و خالص و پاك نمود، چرا كه اگر سرچشمه خراب باشد، تراويده‏هاى آن نيز خراب خواهد بود.

پاسخ به يك سؤال
در اينجا اين سؤال مطرح مى‏شود كه راز اين مطلب چيست كه نيت تا آنجا اهميت دارد كه نيت كافر بدتر از عمل او است، و نيت مؤمن برتر از عملش مى‏باشد، و از اين بالاتر امام صادق(ع) فرمود: بنده‏اى در روز نيت مى‏كند كه وقتى شب فرا رسيد، نماز شب بخواند، ولى شب بر اثر چيره شدن خواب، موفق به نماز شب نمى‏شود، خداوند نماز شب را در نامه عمل چنين شخصى قرار مى‏دهد، نفس چنين كسى تسبيح است و خواب او صدقه است.»(10)

پاسخ اين سؤال اين است كه نيت خوب حاكى از آن است كه كانون وجود نيت كننده، سرشار از معنويت است كه از آن به حالت ملكوتى و يا وجدان اخلاقى تعبير مى‏شود، روشن است كه چنين كانونى نورانى منشأ بركات و كارهاى نيك بسيار خواهد شد، و به عكس نيت بد بيانگر حالت بد و كانونى تيره است، و باعث بروز زشتى‏ها خواهد شد، چنان كه گفته‏اند از كوزه برون همان تراود كه در او است. بنابراين كانون خوب، بهتر از چند كار خوبى است كه از كانون خوب نشأت نگرفته است، و كانون بد، بدتر از چند كار بد است. هدف پيامبران و كتاب‏هاى آسمانى سالم سازى قلب است، يعنى ايجاد كانون و حالت خالص و پاك در روح و روان انسان، كه عامل نيكى‏ها و ارزش‏ها است. و نيت نيك نيز حاكى از سلامتى چنين كانون است، چنان كه اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «حسن النيّة من سلامة الطّويّة؛ حسن و زيبايى نيت، دليل پاكى روح و روان است.» بر همين اساس اعمال انسان بر پايه چگونگى نيت او سنجيده و ارزيابى مى‏شود وانگهى كار نيكى كه از كانون خالص و پاك برخيزد قطعاً برتر از كار نيكى است كه بطور تصادف و بدون انگيزه رخ دهد، چرا كه انگيزه چون روحى است كه در كالبد بى‏جانى مى‏دمد، و آن را هدفمند نموده و نشاط و شادابى مى‏بخشد. چنان كه دو نوع شكر هر دو شكر نام دارد و شيرين است اما اين كجا و آن كجا.

نيت خالص و نيت آلوده
آنچه كه در دعاى امام عصر(عج) مطرح است، صداقت در نيت است، يعنى درستى نيت، و صحت آن از هرگونه انحرافات و آلودگى‏ها، يعنى خالص بودن و شفافيت آن. اسلام براى سالم سازى نيت، دستورهاى بسيار دارد، از جمله اين كه مى‏فرمايد: همه عبادات بايد با نيت قربةً الى اللّه باشد، يعنى خالص براى خدا، و گرنه آن عبادت باطل است. همين دستور عمومى در گستره عظيم عبادات بسيار، و هر روزه، نقش بسزايى در پاك سازى نيت دارد، و بيانگر آن است كه مسأله پرورش نيت، و شفاف سازى آن در رأس دستورهاى الهى است، كه اگر آن نباشد، انسان در مرداب‏هاى شرك و ضلالت غوطه‏ور خواهد شد.

به عبارت روشن‏تر - چنان كه اشاره شد - سالم سازى نيت، به معنى پاك سازى قلب و روح، و ايجاد حالت خاص نفسانى پاك و سازنده است كه موجب نورانيت در كارها خواهد شد، و اين كار يك نوع ريشه‏يابى و زمينه سازى عميق براى رفع و دفع موانع است تا صراط مستقيم هدايت، صاف گردد، و دست اندازها از بين برود، تا انسان بتواند با پشتوانه نيت پاك و قوى، با قاطعيت و به راحتى در راه راست گام بردارد. ولى اگر نيت و منبع، آلوده و ناصاف باشد، قطعاً با آثار منفى خود، انسان را از حركت در صراط مستقيم باز مى‏دارد، و به بيراهه‏ها مى‏كشاند، چرا كه چنين انسانى داراى پشتوانه قوى و نيرومند نيست، تا بتواند در پناه آن، صاف و راحت حركت كند.

قرآن مسأله خلوص، و ضد آن ريا را با مثال‏هاى بسيار جالب و گويا مشخص نموده و مى‏فرمايد: «كار كسانى كه امور خود را براى خشنودى خدا و تثبيت ملكات(خالص انسانى) در روح خود، انفاق مى‏كنند همانند باغى است كه در نقطه بلندى باشد، و باران‏هاى درشت به آن برسد، و ميوه خود را دوچندان دهد.»(11) و در مورد ديگر مى‏فرمايد: «آنان كه اموال خود را خالص براى خدا انفاق مى‏كنند همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند، كه در هر خوشه يكصد دانه باشد.»(12) ولى در مورد اثر شوم فكر و عمل ناخالص و ريا آلود مى‏فرمايد: «كار چنين كسى همچون قطعه سنگى است كه بر آن (قشر نازكى از) خاك باشد (و بذرهايى در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد و همه خاك‏ها و بذرها را بشويد و آن را صاف كند، و خالى از خاك و بذر رها نمايد.»(13)
اين مثال‏ها نشان دهنده فوايد و آثار درخشان و سازنده و فزاينده اخلاص است و نيز بيانگر نتيجه شوم و ويرانگر ريا و ناخالصى فكر و عمل مى‏باشد، و به روشنى بيان مى‏كند كه سالم سازى نيت تا چه اندازه مفيد و سازنده و درخشنده است، و به عكس نيت ناسالم و آلوده تا چه اندازه ويرانگر و خانمان برانداز و انحراف آفرين است. در قرآن مطالب ديگرى نيز در رابطه با اخلاص و ضد آن آمده از جمله اين كه اخلاص باعث دورى نفوذ شيطان شده، و انسان را از اغوائات او حفظ مى‏كند، و به عكس، ريا كارى و آلودگى فكر و نيت، موجب تسلط شيطان، و افتادن در دام او شده كه سرانجام آن آتش دوزخ و قهر و عذاب الهى است، چنان كه قرآن از زبان شيطان نقل مى‏كند كه به خدا گفت: «فبعزّتك لاغوينّهم اجمعين - الّا عبادك منهم المخلصين؛(14) به عزّتت سوگند همه انسان‏ها را گمراه خواهم كرد - مگر بندگان خالص تو از ميان آنها.»

توضيح بيشتر در تبيين اخلاص و ريا اين كه به عنوان مثال يك اسكناس صحيح هزار تومانى با يك اسكناس قلابى همشكل آن را در نظر بگيريد، اولى هزارتومان ارزش دارد، ولى دومى بى ارزش است، نيت خالص و صادقانه همچون اسكناس اولى است، ولى نيت آلوده و ناسالم همانند اسكناس قلابى، فاقد هرگونه ارزش است، نه تنها هيچ گونه خاصيت مثبت ندارد، بلكه موجب آلودگى محيط و هرج و مرج و بى انضباطى خواهد شد.

چند نمونه از نتايج نيت‏هاى گوناگون
براى اين كه بيشتر به نقش نيت در چگونكى كارها پى ببريم، و نقش عميق و مستقيم نيت‏ها را در شكل‏گيرى مختلف اعمال بدانيم، و ميزان اثرگذارى نيات را در راه كارها و روى كردها بشناسيم، نظر شما را به نمونه‏هاى زير از پيامبر (ص) و امامان(ع) و پيشوايان جلب مى‏كنيم:

1- در جنگ احد يكى از مسلمانان به نام قزمان، بسيار شجاعانه با دشمن مى‏جنگيد، به طورى كه شش يا هفت نفر از دشمن را به خاك هلاكت افكند، و بدنش پر از زخم شد، اصحاب به طور مكرر به پيامبر(ص) گزارش مى‏دادند كه قزمان دلاورانه مى‏جنگد، چندبار مجروح شده و... ولى پيامبر(ص) به جاى تمجيد از او مى‏فرمود: «انّه من اهل النّار؛ او اهل دوزخ است.» سرانجام شخصى به رسول خدا(ص) عرض كرد: قزمان به شهادت رسيد (او خيال كرد قزمان بر اثر شدت جراحات شهيد شده، از اين رو به پيامبر(ص) چنين خبر داد) پيامبر(ص) فرمود: «خداوند آنچه را بخواهد انجام مى‏دهد.» يعنى همان گونه كه گفتم خداوند او را داخل دورخ مى‏كند. اين موضوع براى آنان كه مى‏شنيدند شگفت آور بود، كه چرا رزمنده قهرمانى اين گونه سرزنش شده و به عنوان اهل جهنم معرفى مى‏شود؟ اما طولى نكشيد كه معمّا حل شد، قزمان بر اثر جراحات جنگى در خانه خود بسترى شد، مسلمانان به عيادت او مى‏آمدند و او را به بهشت مژده مى‏دادند، روزى او به مسلمانان گفت: «براى چه مرا مژده مى‏دهيد، سوگند به خدا من به نيت نگهبانى از خويشانم با دشمن جنگيدم، و اگر اين انگيزه نبود، هرگز نمى‏جنگيدم، اينجا بود كه راز جهنمى بودن او از زبان پيامبر(ص) آشكار شد، چرا كه نيت او براى خدا نبود، بلكه يك نوع ملى گرايى انگيزه او براى جنگ بوده است. عجيب اين كه طولى نكشيد كه او بر اثر بى تابى خودكشى كرد.»(15)
و اين نيز نتيجه ديگرى از نيت ناسالم او بود، كه عاقبت او را تباه‏تر ساخت.

2- در يكى از برخوردهاى نظامى، پيامبر(ص) جمعى را به فرماندهى حضرت على(ع) عازم جبهه كرد، يكى از رزمندگان به برادرش گفت: «با ما بيا و در اين نبرد شركت كنيم، شايد غلامى يا چهارپايى نصيب ما گردد.» اين مطلب به رسول خدا(ص) گزارش شد، پيامبر(ص) فرمود: «چگونگى اعمال انسان بستگى به نيت‏ها دارد، و هر كسى نتيجه نيت خود را مى‏گيرد، كسى كه تنها براى خشنودى خداوند با دشمن جنگ كند، پاداش او در پيشگاه خداوند است ولى اگر براى امور مادى بجنگد، و با نيت تحصيل چهارپا يا قطعه زمينى كند، تنها همين امور نصيب او مى‏شود، و ديگر پاداشى در پيشگاه خداوند نخواهد داشت.»(16)

3- در عصر رسول خدا(ص) در يكى از جنگ‏ها، بين رزمندگان اسلام با سپاه كفر درگيرى شديدى به وجود آمد، در اين ميان، چشم يكى از رزمندگان اسلام به كافرى افتاد كه سوار بر الاغ چابك سفيد رنگ شده بود، چهره زيباى الاغ، چشم آن رزمنده را خيره كرد، او با اين نيت كه صاحب آن الاغ شود به طرف صاحب الاغ رفت و با او درگير شد، ولى ناكام شده و به هلاكت رسيد، مسلمين به نيت آلوده او پى بردند و او را با عنوان شهيد الحمار (شهيد راه الاغ) خوانده، و جنگ ناخالص او را محكوم كردند.(17)

4- عصر رسول خدا(ص) بود، يكى از مسلمانان با كمال شكوه و نشاط از كنار اصحاب عبور كرد، اصحاب به پيامبر(ص) عرض كردند: «اگر اين گونه حركت براى خدا باشد چقدر شايسته است؟» پيامبر(ص) فرمود: اگر او با اين حركت، براى تأمين هزينه زندگى كودكانش مى‏رود، يا براى يارى رسانى به پدر و مادر پيرش تلاش مى‏كند، و يا براى حفظ آبرو و شخصيت خود سعى مى‏نمايد، براى خدا و در راه خدا است و شايسته است، ولى اگر نيت و تلاشش رياكارى و فخر فروشى است، براى شيطان و در راه شيطان است و بيراهه مى‏رود.(18)

5 - انس بن مالك مى‏گويد: در ماجراى جنگ تبوك( كه در سال نهم هجرت براى مقابله با روميان انجام شد) پيامبر(ص) در اين جنگ شركت كرد و همراه سپاه هنگام بازگشت فرمود: «عده‏اى از مسلمين در مدينه ماندند، و همراه ما در اين سفر طولانى، دشت و دره و كوه و فراز و نشيبى را نپيمودند و زحمت مسير راه را طى نكردند در عين حال با ما بودند.» از آن حضرت سؤال شد: آنها با اينكه شركت ننمودند چرا با ما هستند؟ فرمود: «آنها عذر داشتند ولى نيتشان با ما بود.»(19)

6- حبّه عرنى روايت مى‏كند: «حضرت على (ع) در كوفه مجموعه‏اى از بيت المال جنگ بصره را به شكل‏هاى پانصد درهم و پانصد درهم قسمت كرد و بين افراد تقسيم نمود، يكى از حاضران به محضر على(ع) رسيد و عرض كرد: «من گرچه در جنگ نبودم و همراه شما حركت نكردم، ولى قلب و فكرم با شما بود.» (و نيتم اين بود كه همراه شما باشم و شما را يارى كنم) حضرت على(ع) نصيب خودش را به او داد، و براى خود چيزى از بيت المال برنداشت، مجموع بيت المال دوازده هزار درهم بود، و مجموع رزمندگان شش‏هزار نفر بودند، گويى على از نخست مقدار پول و تعداد جمعيت را مى‏دانست.(20)

7- پس از جنگ جمل، يكى از ياران امام على(ع) كه در جنگ شركت داشت به محضر على(ع) رسيد و گفت: «چقدر شايسته بود كه برادرم نيز در اين نبرد شركت مى‏كرد، و پيروزى شما را مى‏ديد، و به پاداش شركت در اين نبرد نايل مى‏شد؟» حضرت على(ع) به او فرمود: آيا نيت و فكر برادرت با ما بود؟ او عرض كرد: آرى. امام (ع) فرمود: «فقد شهدنا؛بنابراين او نيز در اين نبرد با ما بود و شركت داشته است.»
سپس فرمود: «حتى آنان كه در صلب پدران و مادرانشان هستند، و در فكر و نيت با ما در مورد اين جنگ هم عقيده باشند با ما هستند.»(21)

8 - روايت شده جابربن عبداللّه انصارى وقتى كه به عنوان اولين زائر مرقد امام حسين(ع) همراه عطيه عوفى كنار مرقد آمد، و مشغول زيارت شد، در زيارت خود جمله هايى گفت، از جمله عرض كرد: «والّذى بعث محمّداً(ص) بالحقّ نبيّاً لقد شاركنا كم فى ما دخلتم فيه؛سوگند به خداوندى كه محمد(ص) را به حق مبعوث به نبوت كرد ما در امور شما كه در آن وارد شديد شركت داريم.» در اين هنگام عطيه از جابر پرسيد: «ماچگونه در جهاد و پيكار با شهيدان كربلا شركت داريم، با اين كه در فراز و نشيب‏ها همراه آنها نبوديم، و شمشير نكشيديم، ولى اين شهيدان جانبازى كردند، به گونه‏اى كه سرهايشان از بدنشان جدا شد و فرزندانشان يتيم شدند و زنانشان بيوه گشتند.» جابر در پاسخ گفت: من از شخص رسول خدا(ص) شنيدم فرمود: كسى كه قومى را دوست بدارد با آنها محشور مى‏شود، و هر كس عمل قومى را دوست بدارد با آنها شريك مى‏باشد، سوگند به خداوند كه محمد(ص) را به حق به پيامبرى فرستاد: انّ نيّتى و نيّة اصحابى على ما مضى عليه الحسين و اصحابه؛ نيت من و نيّت اصحاب من همان است كه امام حسين(ع) و اصحابش به آن راه رفتند و به شهادت رسيدند.(22)

در اين راستا روايات بسيار است كه حكايت از آن دارد كه نيت پاك و فكر سالم با آرمان مقدس، صاحبش را در آن آرمان شريك مى‏كند. و در پايان اين مقال لازم به ذكر است كه هرگاه مسأله معكوس شد، يعنى نيت انسان اين بود كه در كار حرامى شركت نمايد و آن را انجام دهد، ولى آن را انجام نداد، خداوند از روى تفضّل، نسبت به او اغماض كرده و او را مجازات نخواهد كرد، مگر اين كه به مرحله رضايت و تأييد كار بد برسد كه در اين صورت به عنوان شريك جرم مؤاخذه مى‏شود، چنان كه در زيارتنامه امام حسين(ع) حتى آن كسانى كه راضى به ظلمى كه بر آن حضرت وارد شد بشوند، مشمول لعن خواهند بود، آنجا كه مى‏خوانيم: «و لعن اللّه امّة سمعت بذلك فرضيت به؛ و خدا لعنت كند كسى را كه ماجراى ظلم به امام حسين(ع) و اصحابش در كربلا را شنيد، و به آن راضى شد.»(23)


پى‏نوشت‏ها:
1. كنزالعمال، حديث 8263.
2. اصول كافى، ج 2، ص 84.
3. سوره اسراء، آيه 84.
4. اصول كافى، ج 2، ص 85.
5. اقتباس از تفسير الميزان، ج 13، ص 212.
6. تفسير على بن ابراهيم، ج 2، ص 26 (به طور اقتباس).
7. وسائل الشيعه، ج 1، ص 36.
8. كنزالعمال، حديث 7258.
9. اصول كافى، ج 2، ص 84.
10. بحار، ج 70، ص 206.
11. سوره بقره، آيه 265.
12. همان، آيه 261.
13. همان، آيه 264.
14. سوره ص ، آيه 82 و 83.
15. اعلام الورى، ص 94، بحارالانوار، ج 20، ص 98 (به طور اقتباس).
16. بحارالانوار، ج 76، ص 212.
17. استعاذه از: شهيد آيت اللّه دستغيب، ص 45.
18. الترغيب، ج 3، ص 63 ؛ ميزان الحكمة، ج 10، ص 278.
19. كنزالعمال، حديث 7261 ؛ ميزان الحكمة، ج 10، ص 279.
20. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 250.
21. نهج البلاغه، خطبه 12.
22. بشارة المصطفى، محمد بن ابوالقاسم طبرى، از علماى قرن پنجم، ص 89، مقتل الحسين مقرّم، ص 456.
23. مفاتيح الجنان، زيارت وارث.


منبع: پاسدار اسلام ـ ش 288 - آذر 84