گنجينه سوالات در باره حضرت مهدي(عج)


فهرست سئوالات

* لطفاً در مورد مهدويت بيشتر توضيح دهيد ؟

* آيا در بين سربازان امام زمان(عج) زنان نيز وجود دارند؟ تعداد آنها چقدر است؟ بيشتر ياران مهدي(عج) از چه گروهي مي باشند؟ پيران، جوانان يا.....؟

* آيه اي صريح در باره امام زمان (عج) بيان نماييد؟

* چه دليلي بر متولد شدن امام مهدي(ع) درست است؟ آيا كسي آن حضرت را بعد از تولد ديده است؟

* چرا نبايد امام زمان را با نام م_ح_م_د ايشان خواند؟

* اوّلين كسي كه با امام زمان(عج) بيعت كرده و دست حضرت را مي بوسد كيست؟

* امام زمان (عج)بر اعمال ما ناظر هستند ؟ اگر جواب بلي است ، چگونه حضرت بر اعمال ما ناظر است؟ (كيفيت آن را توضيح دهيد)

* اكنون در زمان غيبت امام عصر ولايت ايشان چگونه است و در چه اموري جاري است؟

* امام زمان (عج) چگونه انسانها را تربيت مي كند؟

* آيا حديثي از قول آقا امام زمان (ع) هست كه در زمان آغاز غيبت كبري ايشان فرموده باشند: "از اين به بعد هر كس كه ادعا كند مرا ديده، دروغگوي بزرگي است. " در صورت معتبر بودن اين حديث، لطفاً بگوييد اين همه داستان كه كه در مورد ديدن ايشان است چيست؟

* چرا امام(عج) غايب است؟

* مگر امام براي هدايت انسانها نيامده ؟ پس فايده امام غايب چيست؟

* فوايد و آثار انتظار چيست؟

* آيا در زمان ما كسي از جايگاه دقيق حضرت باخبر ميباشد و يا با ايشان در ارتباط هست؟

* در كتابي خواندم كه امام زمان(عج) در اثر پرتاب سنگي به شهادت مي رسند در حاليكه در روايات داريم كه دنيا هيچوقت از وجود امام (ولايت معنوي) خالي نيست. اين مسأله چگونه است؟

* لطفا در مورد خروج سفياني و دجال كه يكي از نشانه هاي ظهور امام زمان(عج) است توضيح دهيد .

* علت ظهور نكردن امام زمان ـ عليه السلام ـ با اين همه مسلمان چيست؟

* در مورد امام زمان(عج) در اديان مختلف توضيح دهيد.

* آيا اهل سنت و فرقه هاي ديگر شيعه نيز ظهور حضرت مهدي را قبول دارند؟

* وجود حضرت بقيه ا..الاعظم (ع) را با دلايل عقلي چگونه مي توان اثبات نمود ؟

* حضرت مهدي(عج) كجاست؟

* آيا امام زمان ازدواج كرده و همسر و فرزند دارند؟

* آيا در زمان ظهور، امام زمان(عج) از ابزار جنگي امروزي استفاده مي كند؟

* تصوير كلي و اوضاع عمومي جهان در عصر دولت حضرت مهدي(عج) چگونه است؟

* مهم ترين وظايف شيعيان در عصر غيبت چيست؟

* علائم و نشانه هاي ظهور امام زمان (عج) چيست؟

* در مورد رجعت،‌ با ديد روايي، عقلي و اعتقادي توضيح دهيد؟

* بعد از ظهور حضرت مهدي(عج) و شهادت ايشان، چه اتفاقي مي افتد؟

* چه كنيم تا آقا امام زمان از ما شيعيان راضي شوند ؟

* تاريخچه و هدف بناي مسجد جمكران چيست و به چه علتي داراي حرمت است؟

پاسخ به سئوالات

لطفاً در مورد مهدويت بيشتر توضيح دهيد ؟

دوست محترم!

انديشه مهدويت، به طور كلي، اعتقاد به ظهور منجي و نجات دهنده در آخرالزمان است. اين اعتقاد در همه يا اكثر ملل جهان وجود دارد.

اين اعتقاد در فرهنگ شيعي نيز، عقيده به ظهور امام عصر(عج) است كه با آمدن ايشان جهان پر از عدل و قسط مي شود، و ريشه ظلم و ظالم و بساط تبعيض و بي عدالتي برچيده مي گردد.

مهدويت در نزد شيعيان همان باور و ايمان به ظهور امامي از تبار امامان معصوم(ع) و از فرزندان رسول گرامي اسلام(ص) كه از طرف خداوند متعال برگزيده شده، و از همان صدر اسلام وعده ظهور او در آخرالزمان داده شده است. خصوصيت بارز مهدويت شيعي آن است كه ايشان منجي موعود را زنده غائبي مي دانند كه هم اكنون هم ناظر بر اعمال انسانها است، و احياناً به طور محسوس نيازها را پاسخ مي دهد.

كسي كه به مهدويت قائل است هميشه حق را زنده و باقي مي داند، و اين اثر بزرگي در ايجاد اميد و رفع يأس نااميدي دارد؛ امري كه براي حيات و پيشرفت مادي و معنوي يك جامعه لازم و گريزناپذير است.

اين خصيصه در مهدويت به معناي شيعي آن پر رنگ تر است؛ چرا كه اين اميد تنها به آخرالزمان معطوف نيست، بلكه در هر لحظه اين اميد وجود دارد.

با مهدويت و ظهور امام مهدي(عج)، اسلام همچنان در آغاز يا ميانه راه است؛ يعني با اين اعتقاد، اسلام بيش از آن كه دين چهارده قرن پيش باشد، دين حال و آينده است.

پس نقش عملي مهدويت در پاسداري از اسلام موجود و گسترش و توسعه آن بسيار حساس و قابل توجه است؛ و اين انديشه عقيده اي است كه مسلمانان را از اين كه عمر اسلام را تمام بدانند و تسليم كفار و مكتب هاي منحرف شوند، و يا جهان را از اسلام بي نياز و يا محروم بدانند، مصونيت مي بخشد.

عقيده مهدويت با ابعاد سازنده خود سنگر روحي و عقيدتي مقاومت مسلمانان بوده و هست.

اعتقاد به مهدويت و ايمان داشتن به ظهور منجي عالم بشريت، روح تازه اي در كالبد اسلام مي بخشد و مسلمانان را از يأس و نااميدي بيرون آورده و به آنان اعتماد به نفس و بيداري مي دهد، و به آنان تذكر مي دهد كه آينده نگر باشيد و اول در فكر و عمل به دنبال اصلاح خود، و سپس اصلاح و تربيت جامعه خويش باشيد و بدانيد كه آينده اسلام و مسلمين روشن بوده، و آينده از آن حق است.

به اميد رسيدن به چنين روزي.

براي مطالعه بيشتر مي توانيد به كتاب "امامت و مهدويت"، نوشته آيت الله صافي گلپايگاني، در 3 جلد، به ويژه جلد دوم، مراجعه نماييد.

پيروز باشيد- مشاوره مذهبي ـ قم.


آيا در بين سربازان امام زمان(عج) زنان نيز وجود دارند؟ تعداد آنها چقدر است؟

بيشتر ياران مهدي(عج) از چه گروهي مي باشند؟ پيران، جوانان يا.....؟

دوست عزيز!

1ـ در رواياتي از اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به وجود زن در بين سربازان امام زمان ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ اشاره شده است.

در روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است: «با حضرت قائم ـ عليه السلام ـ سيزده زن همراه است.»(اثبات الهداة، ج7، ص150)

و در روايتي از امام باقر ـ عليه السلام ـ چنين آمده است: «سوگند به خدا، سيصد و اندي مرد مي‌آيند كه در ميانشان 50 نفر زن هستند.»(بحارالانوار، ج52، ص223)

2ـ روايتي از امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ نقل شده است كه فرمودند: «أصحاب المهدي شباب لا كهل فيهم إلا كالكحل في العين او كالملح في الزاد» يعني اصحاب امام زمان ـ عليه السلام ـ جوانانند و پير در بين آنان نيست، مگر به اندازه سورمه در چشم يا نمك در غذا ـ يعني خيلي كم.(معجم الملاحم والفتن، ج1، ص98)

با آرزوي توفيق- مشاوره مذهبي ـ قم.


آيه اي صريح در باره امام زمان (عج) بيان نماييد؟

دوست گرامي!

مفسران با استناد به روايات، آيات بسيار زيادي را بر امام زمان(عج) تطبيق داده و ايشان را مصداق اكمل آن آيات دانسته اند؛ كه به سه آيه اشاره ميشود:

1ـ «و نُريدُ اَنَّ نَمُنُّ علي الذينَ استضعفوا في الأرض و نَجعَلُهُم أئمة و نَجعَلُهُم الوارثين» يعني اراده كرده ايم كه بر آن طايفه ضعيف نگاهداشته شده در آن سرزمين منت گذارده و آنها را پيشوايان خلق قرار دهيم و وارث ملك و جاه گردانيم.(قصص/5) در برخي از روايات، اين آيه بر ظهور امام زمان(عج) تطبيق داده شده است؛ از جمله حضرت علي(ع) كه در باره اين آيه ميفرمايند: مراد آل محمد(ص) ميباشد كه خداوند مهدي(عج) ايشان را بعد از سختي هايشان ظاهر كرده و باعث عزت آنها و ذلت دشمنانشان ميشود. (تفسير نورالثقلين، عبدعلي حويزي، ج4، ص110)

2ـ «وَعَد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الأرض …» يعني خداوند به كساني از شما بندگان كه ايمان آورد و نيكوكار گردد وعده فرمود كه در زمين خلافت دهد.(نور/55) كه روايات مصداق اكمل اين خلافت را دوران ظهور امام زمان(عج) معرفي مينمايد؛ از جمله امام صادق(ع) بعد از خواندن اين آيه فرمود: مراد از آن حضرت قائم(عج) و اصحاب حضرت ميباشند.(بحارالانوار، ج51، ص58، حديث50)

3ـ «و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادي الصالحون» يعني بعد از تورات در زبور داود نوشتيم كه حتماً بندگان نيكوكار من وارث زمين خواهند شد.(انبياء/105) امام باقر(ع)مي فرمايد: مراد اين آيه اصحاب مهدي(عج) در آخر الزمان ميباشند.

نكته قابل توجه اين است كه اين گونه برداشتها از آيات قرآن كريم ناظر به جنبه تأويلي آيات است، و بر اساس آن مصداق آيات قرآني محدود به يك مورد خاص نيست، و مي تواند مصاديق و موارد متعددي را شامل شود. ولي آنچه مسلم و حتمي است اين است كه تأويلات فوق، كه مستظهر به روايات معصومين است، از بارزترين مصاديق و مواردي است كه اين آيات شريفه آنها را در بر مي گيرد.

پيروز باشيد- مشاوره مذهبي ـ قم.


چه دليلي بر متولد شدن امام مهدي(ع) درست است؟ آيا كسي آن حضرت را بعد از تولد ديده است؟

دوست گرامي!

بنابرآنچه كه مورخان شيعه و سنّي در خصوص تاريخ و چگونگي ولادت حضرت مهدي(عج) نوشته اند، اصل ولادت خجسته امام زمان(ع) و به دنيا آمدن ايشان، جزء امور مسلم و قطعي تاريخ بشر است.

به عنوان نمونه، مورّخ شهير اهل سنت، علي بن حسين مسعودي مي گويد:"در سال 260 ابومحمد حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بي علي بن ابيطالب عليهم السلام، در زمان خلافت معتمد عباسي درگذشت. او به هنگام درگذشت، 29 سال داشت، و او پدر مهدي منتظر است."("مروّج الذّهب"، مسعودي، ج4، ص199)

و شيخ سليمان قندوزي گويد:"خبر معلوم و مسلّم، در نزد موثّقان، اين است كه ولادت قائم(ع)، در شب نيمه شعبان سال 255 هجري قمري، در شهر سامرّا واقع شده است."("ينابيع المودّة"، قندوزي، ج3، ص144)

اما از آنجايي كه خلفاي بني عباس دانسته بودند كه دوازدهمين امام شيعيان همان مهدي موعود است كه زمين را پر از عدل و داد مي كند و دژهاي گمراهي و فساد را درهم مي كوبد و نيز مي دانستند كه از فرزندان امام حسن عسكري(ع) است؛ در صدد برآمدند اين نور را خاموش كنند. از اين رو امام مهدي(عج) از نخستين روز ولادت، همواره در نهان مي زيست و مردم به طور عموم او را نمي ديدند. ولي با اين وجود، عدّه اي از اصحاب امام حسن عسكري(ع) بودند كه توفيق شرفيابي را يافته بودند. بعضي از آنها عبارتند از:

1. حكيمه خاتون، دختر امام جواد، خواهر امام هادي و عمه امام حسن عسكري عليهم السلام، كه شب تولد حضرت مهدي(ع)، او را زيارت كرد، و نسيم و ماريه ـ كنيزان آن حضرت ـ گفتند: تا آن كودك متولد شد به خاك سجده كرد و انگشت سبّابه را رو به آسمان بلند نمود و عطسه زد و گفت"الحمدلله رب العالمين، و صلي الله علي محمد و آله".("الزام النّاصب"، شيخ حائري يزدي، ج1، ص340)

2. ابوبصير خادم است كه گفت: بر صاحب الزمان(ع) وارد شدم، در حالي كه درون گهواره بود، نزديك رفتم و سلام كردم، حضرت فرمود: مرا مي شناسي؟ عرض كردم: آري، تو بزرگ و سيد من و فرزند امام من هستي ... حضرت فرمود:"انا خاتم الاوصياء، و بي يرفع البلاء من اهلي و شيعتي."("كشف الغمّه"، علامه اربلي، ج2، ص499)

3. سعدبن عبدالله قمي است كه با نامه هاي فراوان با جمعي براي زيارت آن حضرت به سامره رفته و طرف راست امام حسن(ع)، كودكي را ديدند كه مانند ماه درخشان بود، پرسيدند: اين كيست؟ گفته شد:"مهدي قائم آل محمد(ص)" است. ("الزام النّاصب، ج1، ص342)

4. روزي جمعي از شيعيان ـ چهل تن ـ نزد امام يازدهم آمدند، و از آن امام تقاضا كردند كه حجّت پس از خويش را به آنان بنماياند و بشناساند و امام چنين كرد. و آنان پسري را ديدند كه بيرون آمد همچون پاره ماه، شبيه به پدر خويش، امام عسكري(ع) فرمود: "پس از من، اين پسر، امام شماست، و خليفه من است در ميان شما، امر او را اطاعت كنيد، از گرد رهبري او پراكنده نگرديد كه هلاك مي شويد و دينتان تباه مي گردد اين را هم بدانيد كه شما او را، پس از امروز، نخواهد ديد، تا اين كه زماني دراز بگذرد، بنابراين از نايب او،"عثمان بن سعيد"، اطاعت كنيد." (الزام النّاصب، ج1، ص341)

5. ابوسهل نوبختي گويد: در آن حال بيماري، امام عسكري خواست تا آن كودك را نزد او آورند. مهدي را كه در آن هنگام كودك بود، نزد پدر آوردند. وي به پدر سلام كرد. من به او نگاه كردم، رنگي سفيد و درخشان داشت، موهايش پيچيده و مجعّد بود و دندان هايش گشاده، امام حسن(ع) او را با جمله"يا سيّد اهل بيته" ـ يعني اين سرور خاندان خود ـ مخاطب قرار داد، سپس از آن فرزند خواست تا در خوردن دوايي كه برايش جوشانيده بودند به او كمك كند. او چنين كرد. سپس پدر را وضو داد. آنگاه امام عسكري(ع) به او فرمود:"اي پسرك من! تويي مهدي، و تويي حجّت خدا بر روز زمين ... ." (همان، ص 351)

براي مطالعه بيشتر در اين زمينه مي توانيد به كتاب "يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)"، از عليرضا رجالي تهراني،‌ انتشارات نبوغ مراجعه نماييد.

پيروز باشيد- مشاوره مذهبي ـ قم.


چرا نبايد امام زمان را با نام م_ح_م_د ايشان خواند؟

دوست گرامي!

در اين باره، چند نظريه را مي‌توان مطرح كرد.

1ـ نام نبردن حضرت صاحب الزمان(عج) به اسم اصلي، شايد كنايه از بزرگداشت مقام و تعظيم آن حضرت باشد. معمولاً انسان كسي را كه برايش بسيار حرمت قائل است به اسم، حكايت و خطاب نمي‌كند.

2ـ پنهان داشتن امر از غير شيعيان: در زمان سلاطين غير شيعي انتساب به حضرت صاحب الزمان(عج) مي‌توانست موجبات اذيت و آزار شيعيان را فراهم آورد. از اين رو امامان شيعه با نهي از ناميدن آن حضرت با اسم اصلي ايشان، در حقيقت شيعيان را امر به تقيّه كرده‌اند.

3ـ شايد ناميدن ايشان به اسم واقعي، كنايه از نشان دادن ايشان و راهنمايي اشخاص به مكان آن حضرت باشد. و از اين جهت در بعضي روايات از ناميدن ايشان تنها در مجامع عمومي نهي شده است. در توقيعي از حضرت صاحب الزمان(عليه السلام) در اين باره آمده است:«ملعون ملعون من سمّاني في محفل من الناس» يعني از رحمت خدا به دور است هر كس در ميان مردم نام مرا ببرد.(بحارالانوار، ج51، ص33)

4ـ احتمال ديگر هم آن است كه اين امر به جهت حفظ احترام حضرت رسول اكرم(ص) باشد، تا نكندتوجه و توسلات ما به حضرت ولي عصر(عج)، نام مبارك حضرت ختمي مرتبت را تحت شعاع قرار دهد؛ خصوصا كه كنيه مبارك امام هم همان كنيه مبارك رسول گرامي اسلام است. نگارنده احتمال اخير را ترجيح مي دهد، هر چند در كتاب و منبعي نديده است.

با آرزوي توفيق- مشاوره مذهبي ـ قم.


اوّلين كسي كه با امام زمان(عج) بيعت كرده و دست حضرت را مي بوسد كيست؟

دوست گرامي!

از روايات چنين استفاده مي شود كه اوّلين كسي با حضرت مهدي(عج) بيعت كرده و به دست مبارك آن جناب بوسه مي زند، حضرت جبرئيل امين فرشته مقرّب الهي است.

مفضّل بن عمر، از امام صادق(ع) روايت كرده كه فرمود:"آنگاه كه خداوند به حضرت قائم اجازه خروج دهد، آن حضرت به منبر رود، پس مردم را به سوي خويش دعوت كند، و به خداوند سوگندشان دهد، و به حق خويش آنها را بخواند، و به اين كه بين ايشان و روش رسول خدا(ص) رفتار كند و به كردار آن حضرت عمل كند. آنگاه خداوند جبرئيل را مي فرستد كه نزد او بيايد، جبرئيل در حجر اسماعيل نزد آن حضرت مي آيد و مي گويد: به چه چيز مردم را مي خواني؟ حضرت قائم(ع) دعوت خود را به او خبر دهد. جبرئيل مي گويد: من نخستين كسي هستم كه با تو بيعت مي نمايم، دست خويش را براي بيعت باز كن، پس دست به دست آن حضرت گذارد، و متجاوز از سيصد و ده مرد نزد او بيايند و با او بيعت نمايند، و در مكه مي ماند تا يارانش به ده هزار نفر برسد، سپس از آنجا به مدينه رهسپار گردد."("مهدي موعود"، ترجمه و نگارش علي دواني، ص1154)

و نيز وارد شده كه حضرت قائم(عج) پشت به حرم(خانه كعبه) مي دهد و دست خود را دراز مي كند مثل دست موسي ... آنگاه مي فرمايند: اين دست خداست و از جانب خداست و به امر خدا كشيده شد، و اين آيه را تلاوت مي كند :"ان الذين يبايعونك انما يبايعون الله يدالله فوق ايديهم، فمن نكث فانما ينكث علي نفسه ...". پس اول كسي كه دست آن حضرت را مي بوسد جبرئيل است، و با آن جناب بيعت مي نمايد و پشت سر او فرشتگان و نجباي جنّ و نقيبان آن حضرت بيعت مي كنند." (اسرار العقائد، ج 2، ص 100 ـ به نقل از كتاب "يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)"، از عليرضا رجالي تهراني،‌ انتشارات نبوغ ).

پيروز باشيد- مشاوره مذهبي ـ قم.


امام زمان (عج)بر اعمال ما ناظر هستند ؟ اگر جواب بلي است ، چگونه حضرت بر اعمال ما ناظر است؟ (كيفيت آن را توضيح دهيد)

دوست گرامي!

امام عصر (ع) نه تنها بر اعمال ما بلكه به همه حوادث عالم احاطه علمي دارد. اثبات اين مطلب غير از تحليل چگونگي اين احاطه است. اثبات اين مطلب از راه نقل روايات متواتره اي ممكن است كه در جوامع حديث شيعه ـ مانند كافي، بصائر، كتب شيخ صدوق و كتاب بحارالانوار و غير آنها ـ ضبط شده است.

به موجب اين روايات كه به حد و حصر نمي آيد امام از راه موهبت الهي، به همه چيز واقف و از همه چيز آگاه است و هر چه را بخواهد به اذن خدا با توجهي كه مي كند، مي داند.(ر.ك. به "معنويت تشيع"، علامه طباطبائي، ص214)

براي اين مطلب برهان عقلي هم اقامه كرده اند، كه به تعبير مرحوم علامه تقرير آن به سلسله اي از مسائل پيچيده عقلي متوقف است؛ و چون از موضوع سؤال خارج است، ما هم از آن مي گذريم.

اما در مقام تحليل چگونگي اين علم به اجمال مي توانيم بگوئيم كه امام زمان عليه السلام انسان كامل است، و انسان كامل آئينه اي است كه جز جمال و كمال و جلال خداوند چيزي را نشان نمي دهد ـ يعني هر آنچه از جمال و كمال و جلال حق در آن تابيد همان را نشان مي دهد. خاصيت آيينه شفاف آن است كه از خود چيزي ندارد، و هر صورتي كه در مقابل آن قرار گرفت همان را نشان مي دهد.

به عبارت ديگر، انسان كامل مظهر اسم اعظم خداست، و اسم اعظم نه لفظ است و نه مفهوم، بلكه مقامي است كه هر كس به آن مقام رسيد مي تواند در عالم تصرف كند و منشأ كارهاي خارق العاده شود.

بنابراين امام عصر عليه السلام كه مظهر اراده فعلي حق است، مي تواند با اراده خود هر چه را خواست در خارج از صحنه نفس خود محقق كند، يعني همانگونه كه با صدور فرمان "كن" ـ يعني باش ـ اراده تكويني خداوند محقق مي شود، با "بسم الله" آن حضرت عليه السلام نيز هر چيزي محقق مي گردد. "بسم الله" آن حضرت به منزله "كن" خداوند است.

فعل خداي سبحان در موطن قلب امام عصر عليه السلام ظهور مي كند، چون او مظهر اسماء الهي است.

اين اجمالي از مقام امام معصوم و انسان كامل بود، كه با توجه به آن علم او به حوادث عالم هم روشن مي شود.

نكته اي در اينجا هست، كه استاد جوادي آملي حفظه الله در باره آن مي فرمايد: امام عليه السلام كه كون جامع و داراي همه نشات وجودي است، در مرتبه نورانيت و ولايت كليه، كه حقيقت امامت اوست ـ و نه اين بدن عنصريـ به عنايت الهي مسلط بر همه عوالم هستي است، و چيزي از احاطه علمي آن حضرت مخفي نمي ماند. به عبارت ديگر، تمام حوادث بزرگ و كوچك نظام هستي حتي پلك زدن انسانها، قيام و قعودشان، افتادن برگي از درخت و .. در معرض ديد اوست، و چيزي به نام زمان گذشته حال و آينده براي وي ـ همان حقيقت نوري ـ مطرح نيست. ليكن وقتي آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبيعت ـ يعني مرحله ناقص ـ مي رسد، مانند ديگران است؛ بدين معنا كه شايد چيزي را نخواهد بداند و از سيطره عالم كنوني او خارج باشد.

البته فرق او با ديگران اين است كه ديگران به آن خزانه بي پايان راهي ندارند، لذا ممكن است دلشان بخواهد چيزي را بدانند، ولي نتوانند؛ اما صاحب ولايت كليه كه كليد دار و خزان آن خزانه بي پايان است، هر چه را بخواهد مي تواند بداند.

از اينرو در روايت آمده است: «إن الإمام إذا شاء أن يعلم علم» يعني امام معصوم هر چه را بخواهد بداند مي داند. (كافي ج1 ص852)

(ر.ك. به "علي عليه السلام، مظهر اسماي حسناي الهي"، آيت الله جوادي آملي)

مشاوره مذهبي ـ قم.


اكنون در زمان غيبت امام عصر (عج)، ولايت ايشان چگونه است و در چه اموري جاري است؟

دوست محترم!

1. ولايت از يك حيث به دو قسم يا دو شعبه تقسيم مي شود: يكي ولايت باطني و تكويني است و يكي ولايت ظاهري؛ اولي اصلاً نياز به حضور فيزيكي امام معصوم در بين مردم ندارد. چنانچه در زمانه حضور ائمه(ع) امام از افرادي در دوردست مملكت اسلامي و غايب در مدينه و كوفه و... دستگيري معنوي مي كردند و توفيق به آنها مي دادند، توسلات آنان را پاسخ مي گفتند و...، امروز نيز امام عصر(عج) از پشت پرده غيبت همان كار را مي كند و هيچ نائبي هم در اين بخش ندارد.

اما ولايت ظاهري كه همان خلافت ظاهري و تبيين و اجراي احكام الهي است، در زمان غيبت باز هم از آن امام معصوم است، ولي اعمال آن نائبان آن حضرت كه همان فقهاي جامع الشرائط هستند، واگذار شده است. چنانچه در زمان حضور هم، حضرات معصومين(ع) براي ممالك دور و نزديك، نماينده و نائب داشته اند، در دوران غيبت هم اين امر را به نحو عام به فقهاي عادل سپرده اند. مثلا، امام علي(ع) خود حاكم همه كشور اسلامي است، ولي مالك اشتر را به نيابت از خود به مصر مي فرستد، يا سلمان را نائب خود در مدائن قرار مي دهد تا به جاي او بيان و اجراي احكام الهي و رهبري جامعه را بر عهده گيرند.

امروز نيز خلافت ظاهري امام عصر(عج) از سوي فقهاي عظيم الشأن قابل نيابت است، كه به آن نيابت عام مي گويند.

خود امام عصر(عج) فقهاي واجد شرايط را به اين مقام، به خصوص در تبيين دين، نصب كرده است؛ پس ولايت فقيه به نيابت امام عصر(عج)، امروزه به مثابه نيابت سلمان و مالك اشتر از جانب اميرالمؤمنين(ع) است.

در وجود نيابت عامه براي فقها به طور كلي اختلافي بين فقها نيست؛ ولي در حدود و ثغور آن اختلافاتي هست، كه پرداختن به آن مجال ديگري مي طلبد.

مشاوره مذهبي ـ قم.


امام زمان (عج) چگونه انسانها را تربيت مي كند؟

دوست گرامي!

تربيت و هدايت انسان به كمال مطلوب و نهايي‌اش، دو مرحله مي‌تواند داشته باشد: يكي ارائه طريق، و ديگر رساندن به مقصد يا ايصال به مطلوب.

معلم يا استاد مشاوري كه راه درست شدن و كسب ملكات را به ما نشان مي‌دهد با راه اول مي خواهد ما را تربيت ‌كند. او فقط راه را نشان مي‌دهد و حرفهاي او موجب نمي‌شود بلافاصله به مقصد برسيم؛ بلكه اراده ما و نزاع با موانع خارجي و داخلي و... هم لازم است، تا امر تربيت رخ ‌دهد.

پر واضح است كه هر چه معلمان اخلاق و تربيت در تربيت انساني بگويند و بنويسند، صحيح آن را از سرچشمه وحي و تعاليم اهل بيت گرفته‌اند. و پيشتر و بيشتر از آنان، انبياء و اولياء در اين باره براي انسان ارائه طريق كرده‌اند كه كتابهاي آسماني و گنجينه‌هاي حديثي ما مملو از اين معارف ناب است.

امام عصر(عج) به علت غيبتشان در اين ميان امكان كمتري دارند، به خلاف آباء طاهرينشان كه در اين امر، تا حد زيادي موفق بوده اند.

اما آن امام عزيز در مرحله ديگر تربيت ـ كه در واقع قسمت اصلي كار است ـ چون ساير امامان گذشته، نقش مهمي دارد.

جالب آن كه اين مرحله از كار به خلاف مرحله قبل، نياز به حضور حسي امام ـ عليه السلام ـ ديدن و شنيدن از امام ـ عليه السلام ـ و... ندارد. اين روح متعالي امام است كه به ولايت تكويني خود راهبري مي‌كند، و آن هم غيبت و حضور ندارد.

ايصال به مطلوب، يعني كمك كردن به ما در جهت اراده كردن مطلوب و برداشتن موانع داخلي و خارجي، به شكلي كه صلاح ما در آن است.

در مناجات شعبانيه مي‌خوانيم: «إلهي لم يكن لي حول فأنتقل به عن معصيتك إلا في وقت أيقظتني لمحبّتك» يعني خدايا من حال و قوّه اي براي انتقال از عصيان تو در خود نمي‌بينم، الا در هنگامي كه با محبت خويش نوعي بيداري و جذبه در من مي‌آفريني.

و الحق كه در هنگام عنايت الهي انسان اراده جدي و شوق مؤكّد، براي طي مسير در خود مي‌بيند. اين حالات را جذبه مي‌گويند كه از سوي امام عصر(عج) به ما مي‌رسد. آشنا شدن با يك دوست خوب، خواندن يك كتاب مفيد، ازدواج با فردي باكمال، ورود به رشته‌اي يا دانشگاهي مهيا براي اخلاقيات و … گر چه همه به ظاهر حوادثي بي‌ انتخاب اند، اما دست امامي پشت آن است كه مقدرات ما را در هر سال تعيين مي‌نمايد؛ اين توفيق است. با اين كارها غير از ارائه طريق امام عصر(عج) دوستان خود را به كمال مطلوب و نهايي مي‌رساند.

اين توفيق مي تواند شامل حال هر انسان كمال جوي واقعي باشد، و همه از سوي مقام ولايت اهل بيت(ع)، و البته به اذن الهي است.

در اين باره حرفهاي ديگري هم هست كه اگر مشتاق بوديد، باز هم با ما تماس بگيريد.

مشاوره مذهبي ـ قم.


آيا حديثي از قول آقا امام زمان (ع) هست كه در زمان آغاز غيبت كبري ايشان فرموده باشند: "از اين به بعد هر كس كه ادعا كند مرا ديده، دروغگوي بزرگي است. " در صورت معتبر بودن اين حديث، لطفاً بگوييد اين همه داستان كه كه در مورد ديدن ايشان است چيست؟

دوست عزيز!

در ابتدا شايسته است متذكر شويم كه در زمان غيبت كبري، اين گونه نيست كه مطلقاً و به طور كلي ديدن امام عصر(عليه السلام) ممكن نباشد، و آن حضرت هيچ گونه ملاقاتي با انسانها، حتي افراد شايسته و صالح، نداشته باشند. بنابراين في الجمله ملاقات آن حضرت ممكن است ولي اين ادعا از همه كس و در هر حال پذيرفته نيست، بلكه قابليت ها و شرائط خاصي مي‌خواهد كه براي هر كس فراهم نمي‌شود.

مواردي از ملاقاتهاي با امام(عج) به نقل معتبر ثابت است. كساني كه به ديدار حضرت مهدي(عليه السلام) نائل شده‌اند و يا مي‌شوند چند دسته‌اند: 1ـ كساني كه حضرت را مي‌بينند ولي نمي‌شناسند؛ چنان چه نائب دوم امام زمان(ع) فرمود: «و يرونه و لا يعرفونه»(توجهات امام عصر(عج) به مراجع ـ باقرزاده بابلي)

2ـ كساني كه حضرت را مي‌بينند و مي‌شناسند؛ مانند نائبان چهارگانه در زمان غيبت صغري، و بعضي از بزرگان دين در زمان غيبت كبري، همچون علامه بحرالعلوم.

3ـ كساني كه هم حضرت را مي‌بينند و هم با ايشان سلام و سخن دارند؛ مانند حاج علي بغدادي و علامه بحرالعلوم و مقدس اردبيلي.

4ـ كساني كه حضرت به عيادت آنها مي‌روند؛ مانند حاج ملاعباس تربتي و حاج سيد عبدالله رفيعي.

5ـ كساني كه حضرت با آنان هم سفره مي‌شوند؛ مانند آقا شيخ حسين نجفي.

در آخر به يك نكته توجه كنيد: در روايات هست كه در آخرالزمان مؤمنيني هستند كه حضرتش هميشه در زندگي آنان حضور دارند، و گويا يك لحظه از آن امام همام غافل نمي‌شوند، به گونه‌اي كه غيبت آن حضرت به منزله حضور مي با‌شد؛ يعني از مرحله "عدم بصيرت" به مرحله "بصيرت" رسيده‌اند. اينان با فضيلت‌ترين مردم دنيا هستند.

متن روايت از اين قرار است:

امام سجاد(عليه السلام) به ابوخالد كابلي مي‌فرمايند:

«مردم اهل زمان غيبت مهدي كه معتقد به امامت او هستند و منتظر ظهور او نشسته‌اند، بافضيلت ترين مردم دنيا هستند؛ زيرا خدا عقل و فهمي به آنان عطا كرده كه "غيبت" نزد آنان به منزله ظهور و "مشاهده" گشته است. آنها همانند مجاهدين در ركاب پيامبرند و از مخلصين و شيعيان صادق ما هستند؛ آنها به طور پنهاني و آشكار بسوي دين خدا دعوت مي‌كنند. آري انتظار فرج از بزرگترين اعمال است.»(منتخب الاثر، آيت الله صافي گلپايگاني، ص244)

در مورد كلمه "مشاهده" در بعضي احاديث آمده است اگر كسي ادعاي مشاهده امام زمان(عج) را كند، از او نپذيريد و او را تكذيب كنيد. مثلاً در يكي از نامه‌هايي كه امام زمان(عج) به نائب چهارم"علي بن محمد سمري" نوشته‌اند آمده است:

« بسم الله الرحمن الرحيم

اي علي بن محمد سمري تا 6 روز ديگر از دنيا مي‌روي در مورد"نيابت" كسي را تعيين نكن زيرا غيبت ثانيه ـ يا تامه ـ شروع مي‌شود تا زماني كه خدا اجازه ظهور دهد؛ و اين پس از آن است كه دلها سخت شود و بي عدالتي زمين را فراگيرد. به زودي كساني از شيعه ادعاي مشاهده مي‌كنند بدانيد هر كس قبل از خروج سفياني و صيحه آسماني چنين ادعايي كند دروغگوي فريبكار است "و لا حول و لا قوة الا باالله العلي العظيم".»

معنا و مفهوم مشاهده در اين گونه احاديث و توقيعات به معناي ديدن تنها نيست،‌ بلكه به معني آن است كه كسي ادعا كند او امام زمان(عج) را ديده و امام او را به عنوان نايب خود و نماينده خاص خود تعيين كرده‌اند. پس آنان كه قبل از "خروج سفياني و صيحه آسماني"، ادعاي نيابت خاص و سفارت از طرف امام زمان(عج) را مي كنند بايد تكذيب شوند.

والسلام- مشاوره مذهبي ـ قم.


چرا امام(عج) غايب است؟

دوست محترم!

پيش از پرداختن به اسباب و علل غيبت امام مهدي(عج) بايد توجه داشت كه از روايات استفاده مي شود كه علت و فلسفه واقعي غيبت آن امام بر بشر پوشيده است. و جز خدا و پيشوايان معصوم عليم السلام كسي نسبت به آن اطلاع كافي و كامل ندارد.

عبد الله بن فضل هاشمي روايت كرده كه از حضرت صادق(ع) شنيدم كه فرمود: «صاحب الامر غيبتي دارد كه ناچار از آن است، به طوري كه اهل باطل در آن ترديد مي كنند. عرض كردم: يابن رسول الله! چرا غيبت مي كند؟ فرمود: به علتي كه به ما اجازه نداده اند آشكار سازيم. عرض كردم: چه حكمتي در غيبت اوست؟ فرمود: همان حكمتي كه در غيبت سفيران و حجتهاي پيش از او بوده است، حكمت غيبت قائم ظاهر نمي شود مگر بعد از آمدن خود او؛ چنان كه حكمت سوراخ كردن كشتي توسط خضر و كشتن آن بچه و تعمير ديوار، براي حضرت موسي (ع) ظاهر نگشت، مگر موقعي كه خواستند از هم جدا شوند.» ("كمال الدين و تمام النعمة"، شيخ صدوق، ص482)

اين روايت و روايات ديگر مثل آن اشاره دارد كه علت واقعي غيبت حضرت را نمي توان گفت، و اگر سبب و علتي هم بيان مي گردد، اگر چه ممكن است حكمتي براي آن باشد، ولي علت كامل و حقيقي نيست.

اما بعضي از حكمت هاي غيبت حضرتش را كه مي توان با استناد به روايات ذكر نمود، بدين قرار است:

1ـ امتحان و آزمايش: غيبت آن حضرت سبب مي شود تا نفاق پنهان عده اي آشكار شود و ايمان حقيقي محبان و شيعيان واقعي امام(ع) در كوره ولايت امام غايب(عج) از ناخالصي ها و دورويي ها و سست مايگي ها جدا و پاك شود؛ و در يك كلام مؤمن از منافق معلوم مي گردد. در سختي ها و مشكلات گوهر وجود شيعيان ناب آشكار مي گردد.

جعفر جعفي مي گويد: به امام باقر(ع) عرض كردم: فرج شما كي خواهد رسيد؟ فرمود: «هيهات، هيهات! فرج نخواهد رسيد تا شما غربال شويد، (و سه بار تكرار كرد) و افراد آلوده بروند و افراد پاك و مخلص باقي بمانند.»(بحار الانوار، ج51، ص113)

و نيز موسي بن جعفر(ع) فرمود: «هنگامي كه پنجمين فرزند امام هفتم غايب شد، مواظب دين خويش باشيد، تا مبادا كسي شما را از دين خارج كند.... براي صاحب الامر به ناچار غيبتي خواهد بود، به طوري كه عده اي از مؤمنين از عقيده خود برمي گردند؛ همانا خدا به وسيله غيبت، بندگانش را "امتحان" مي كند.»(همان ماخذ)

2ـ بيعت نكردن با ستمكاران: در روايات متعددي يكي از علل غيبت امام(عج) عدم بيعت با كسي بيان شده است.

حسن بن فضال مي گويد: علي بن موسي الرضا(ع) فرمود: گويا شيعيانم را مي بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم (امام عسگري) در جستجوي امام خود همه جا را مي گردند، اما او را نمي يابند. عرض كردم: به چه دليل؟ فرمود: زيرا امامشان غايب مي شود، عرض كردم: چرا غايب مي شود؟ فرمود: براي اينكه وقتي با شمشير قيام نمود بيعت كسي در گردنش نباشد.(همان ماخذ، ص152)

3ـ ترس از گزند دشمنان: گفته شد كه با تولد مهدي موعود(عج) همه ستمگران و ظالمان به وحشت افتادند، و از آنجا كه مرگ و انقراض حكومت ظالمانه و اعمال غير انساني خود را در دست پرتوان امام(ع) مي دانستند و مي دانند، لذا جان امام مهدي(عج) تهديد مي شد؛ لذا در روايات يكي ديگر از علل غيبت حفظ جان حضرتش از تعرض و گزند دشمنان ذكر شده است.

زرارة بن اعين از امام صادق(ع) روايت كند كه فرمود: از جان خود بيم و ترس دارد ـ و حضرت با دست به شكم خود اشاره كرد.(كمال الدين، ص342)

البته بديهي است وجود مقدس حضرت(عج) نيز مانند پدران بزرگوارش از كشته شدن در راه خدا هراسي ندارد، وليكن اراده الهي به حفظ امام تعلق گرفته است.

مشاوره مذهبي ـ قم.


مگر امام براي هدايت انسانها نيامده ؟ پس فايده امام غايب چيست؟

دوست گرامي!

در اين مورد به مطالب ذيل توجه نماييد:

1. فايده وجود امام، منحصر به ظهور و قيام او در آخرالزمان و اين كه ظاهراً هم در كارها تصرف و دخالت داشته باشد نيست، بلكه يكي از فوايد وجود امام، امان خلق از فنا و زوال به اذن خدا، و همچنين بقاي شرع و حفظ حجت ها و بينات خدا است. كما اين كه در روايتي از امام علي(ع) نقل شده است: "اللهم بلي لاتخلو الارض من قائم لله بحجه إما ظاهرا مشهورا أو خائفاً مغمورا لئلا تبطل حجج الله و بيناته" يعني خدايا! آري خالي نماند زمين از كسي كه قائم باشد از براي خدا به حجت، يا ظاهر و آشكار، يا بيمناك و پنهان، تا حجت هاي خدا و بينات او از ميان نرود.(نهج البلاغه، صبحي صالح، ص497، كلام147ـ به نقل از"امامت و مهدويت" آيت الله صافي گلپايگاني، ج3، ص152)

از طرفي وقتي فرد مؤمن در بين مردم منشأ خيرات و بركات و سبب نزول و جلب كننده عنايات خاص و دفع كننده بلايات است، پس وجود امام كه ولي الله الاعظم و حجت خدا است فوائد و بركاتش بسيار عظيم و با اهميت تر از يك فرد مؤمن است.

2. ما قطع نداريم كه آن حضرت از جميع اولياء و دوستان خود پنهان باشد و در اموري كه مصلحت باشد به توسط آنها و تأييد و ارشاد آنها دخالت ننمايند.

3. آنچه مسلم است اين است كه در عصر غيبت، آن حضرت از نظرها پنهان است و اين به معني آن نيست كه مردم نيز از آن حضرت پنهان هستند. بلكه چنانچه از برخي اخبار استفاده مي شود آن حضرت در ايام حج حاضر مي شوند و حج به جا مي آورند، با مردم مصاحبت نموده و در مجالس حاضر مي شوند و از بيچارگان فريادرسي مي نمايند و بيماران را عيادت مي فرمايند.

4. بر امام واجب نيست كه شخصا و بدون واسطه در امور دخالت نموده و حل و فصل امور نمايند، بلكه مي توانند ديگران را به نحو خصوصي يا به عنوان عموم از جانب خود بگمارند. همان طور كه امام علي(ع) از جانب خود افرادي را در شهرهاي ديگر منصوب مي كردند.

5. اصل وجود امام موجب دلگرمي و قوت دل براي بندگان خدا و اهل هدايت است.

خود همين موضوع كه امام زنده و حاضر داريم و ملجا و پناهگاه شريعت است موجب قوت قلب مؤمنان و مانع از ايجاد يأس و نااميدي در دل سالكان هدايت است و همواره از او مدد مي گيرند و ياري مي جويند، و اين مساله از نظر علم النفس بسيار اساسي و مهم است.

براي مطالعه بيشتر به كتاب "امامت و مهدويت"، آيت الله صافي گلپايگاني، ج3، ص151 ـ 156 مراجعه نماييد.

مشاوره مذهبي ـ قم.


فوايد و آثار انتظار چيست؟

دوست گرامي!

برخي چنين پنداشته اند كه انتظار مهدي(عج)، ممكن است سبب ركود و عقب ماندگي، يا فرار از زير بار مسؤوليت ها و تسليم در برابر ظلم و ستم گردد. چرا كه اعتقاد به اين ظهور بزرگ و مفهومش قطع اميد از اصلاح جهان قبل از او و حتي كمك كردن به گسترش ظلم و فساد است تا زمينه ظهور آن حضرت فراهم گردد! در صورتي كه چنين نيست و انتظار اين ظهور بزرگ آثار و بركات بسيار سازنده اي دارد، كه در ذيل به چند نمونه اشاره مي كنيم:

1. خودسازي فردي: چنين تحولي قبل از هر چيز نيازمند عناصر آماده و باارزش انساني است كه بتوانند بار سنگين چنان اصلاحات وسيعي را در جهان به دوش بكشند، و اين در درجه اول محتاج به بالاترين سطح انديشه و آگاهي و آمادگي روحي و فكري براي همكاري در پياده كردن آن برنامه عظيم است. تنگ نظريها، كوته بيني ها، كج فكري ها، حسادت ها، اختلاف كودكانه و نابخردانه و بطور كلي هر گونه نفاق و پراكندگي با موقعيت منتظران سازگار نيست.

نكته مهم اين است كه منتظر واقعي، براي چنان برنامه مهمي، هرگز نمي تواند نقش تماشاچي را داشته باشد، بايد از هم اكنون حتما در صف انقلابيون قرار گيرد.

ايمان به نتايج و عاقبت اين تحول هرگز به او اجازه نمي دهد كه در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نيز محتاج به داشتن"اعمالي پاك" و روحي پاك تر، و برخوداري از شهامت و آگاهي كافي است.

من اگر فاسد و نادرستم چگونه مي توانم در انتظار نظامي كه افراد فاسد و نارست در آن هيچ گونه نقشي ندارند، بلكه مطرود و منفور خواهند بود، روز شماري كنم. آيا اين انتظار براي تصفيه روح و فكر و شستشوي جسم و جان از لوث آلودگي ها كافي نيست؟ ارتشي كه در انتظار جهاد اسلامي و آزادي بخش به سر مي برد حتما به حال آماده باش كامل در مي آيد. سلاحي كه براي چنين ميدان نبردي شايسته است به دست مي آورد و سنگرهاي لازم را مي سازد. آمادگي رزمي افراد خود را بالا مي برد، روحيه ي افراد خود را تقويت مي كند و شعله عشق و شوق براي چنين مبارزه اي را، در دل فرد فرد سربازانش زنده نگاه مي دارد، ارتشي كه داراي چنين آمادگي نيست، هرگز در انتظار به سر نمي برد و اگر بگويد دروغ مي گويد.

انتظار يك مصلح جهاني به معناي آمده باش كامل فكري و اخلاقي، مادي و معنوي براي اصلاح همه جهان است. فكر كنيد چنين آماده باشي چقدر سازنده است. براي تحقق بخشيدن به چنين انقلابي، مرداني بسيار بزرگ و مصمم و بسيار نيرومند و شكست ناپذير، فوق العاده پاك و بلند نظر، كاملا آماده و داراي بينش عميق لازم است.

و خود سازي براي چنين هدفي مستلزم به كار بستن عميق ترين برنامه هاي اخلاقي فكري و اجتماعي است، اين است معناي انتظار واقعي، آيا هيچ كس مي تواند بگويد كه چنين انتظاري سازنده نيست؟!

2. خودياري هاي اجتماعي: منتظران راستين در عين حال وظيفه دارند تنها به خويش نپردازند، بلكه مراقب حال يكديگر باشند، و علاوه بر اصلاح خويش در اصلاح ديگران، نيز بكوشند، زيرا برنامه عظيم و سنگيني كه انتظار را مي كشند يك برنامه فردي نيست، برنامه اي است كه تمام عناصر انقلاب بايد در آن شركت جويند، بايد كار را به صورت دسته جمعي و همگاني باشد، كوشش ها و تلاش ها بايد هماهنگ گردد، و عمق و وسعت اين هماهنگي بايد به عظمت همان برنامه انقلاب جهاني باشد كه انتظار آن را دارند.

در يك ميدان وسيع مبارزه دسته جمعي، هيچ فردي نمي تواند از حال ديگران غافل بماند، بلكه موظف است هر نقطه ضعفي را در هر كجا ببيند اصلاح كند و هر موضع آسيب پذيري را ترميم نمايد، و هر قسمت ضعيف و ناتواني را تقويت كند، زيرا بدون شركت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزين، پياده كردن چنان برنامه اي امكان پذير نيست.

منتظران واقعي علاوه بر اين كه به اصلاح خويش مي كوشند، وظيفه خود مي دانند كه ديگران را اصلاح كنند. اين است اثر سازنده ديگري براي انتظار قيام مصلح جهاني.

3. منتظران راستين در فساد محيط حلّ نمي شوند: اثر مهم ديگري كه انتظار مهدي دارد حل نشدن در مفاسد محيط و عدم تسليم در برابر آلودگي است.

توضيح اين كه هنگامي كه فساد فراگير مي شود و اكثريت يا جمع كثيري را به آلودگي مي كشاند، گاهي افراد پاك در يك بن بست سخت رواني قرار مي گيرند، بن بستي كه از يأس اصلاحات سرچمشه مي گيرد. گاهي آنها فكر مي كنند كه كار از كار گذشته و ديگر اميدي به اصلاح نيست، و تلاش و كوشش براي پاك نگاه داشتن خويش بيهوده است، اين نوميدي و يأس ممكن است آنها را تدريجا به سوي فساد و همرنگي با محيط بكشاند و نتوانند خود را به صورت يك اقليت صالح در برابر اكثريت ناسالم حفظ كنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوايي بدانند!

تنها چيزي كه مي تواند در آنان روح "اميد" بدمد، و به مقاومت وخويشتن داري دعوت كند و نگذارد در محيط فاسد حل شوند، اميد به اصلاح نهايي است، تنها در اين صورت است كه آنها دست از تلاش و كوشش براي حفظ پاكي خويش و اصلاح ديگران برنخواهند داشت.

به همين دليل، اميد را مي توان همواره به عنوان يك عامل موثر تربيتي در مورد افراد فاسد شناخت، همچنين افراد صالحي كه در محيط هاي فاسد گرفتارند، هرگز بدون اميد نمي توانند خويشتن را حفظ كنند.

نتيجه اين كه انتظار ظهور مصلحي كه هر قدر دنيا فاسدتر مي شود اميد ظهورش بيشتر مي گردد، اثر فزاينده رواني در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نيرومند فساد بيمه مي كند، آنها نه تنها با گسترگش دامنه فساد محيط مأيوس نمي شوند، بلكه به مقتضاي:

وعده وصل چون شود نزديك آتش عشق تيز تر مي گردد

وصول به هدف را در برابر خويش مي بينند و كوشش آنان براي مبارزه با فساد و يا حفظ خويشتن با شوق و عشق زيادتري تعقيب مي گردد.

براي مطالعه بيشتر به كتاب "يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)"، از عليرضا رجالي تهراني، و كتاب "امامت و مهدويت"، آيت الله صافي گلپايگاني مراجعه نماييد.

مشاوره مذهبي ـ قم.


آيا در زمان ما كسي از جايگاه دقيق حضرت باخبر ميباشد و يا با ايشان در ارتباط هست؟

دوست گرامي!

پاسخ به شما متوقف بر تحليل سئوال است به دو چيز: اولاً، امام زمان(عج) يك جايگاه خاصي براي زندگي دارند؟ ثانياً، كسي از آن جايگاه، باخبر هست يا خير؟!

در باره سئوال اوّل فرضيه اي از سوي برخي مطرح شده كه امام عصر(عج) در جزيره اي، به نام خضراء، زندگي مي كند و... اما بسياري از محققان شيعه ـ از جمله علامه مجلسي، مرحوم كاشف الغطاء و علامه حسن زاده آملي و... ـ آن را قبول ندارند. به علاوه اين كه برخي كه لياقت تشرف خدمت آن حضرت را داشته اند، ايشان را در بلاد مختلف مشاهده نموده اند.

در باره سئوال دوم بايد گفت: قول مشهور اين است كه سي نفر از خوبان همواره ملازم ركاب آن حضرت هستند كه به آنها ابدال مي گويند. وقتي يكي از آنان به پايان عمر خود مي رسد، فردي ديگر از ميان متقين به جاي او قرار مي گيرد؛ پس اين ها مسلّماً جاي حضرت را مي دانند. در برخي احاديث هم رسيده كه در زمان غيبت كبري جز عده اي خاص كسي از جاي آن حضرت اطلاع ندارد؛ و البته اينها زندگي خاصي دارند و تنها به مأموريت هاي محوله از سوي امام عمل مي كنند.

منظور از ارتباط با امام اگر از نوع ارتباط نواب اربعه باشد، مسلماً وجود ندارد، امّا تشرّفات كه به اختيار خود آن حضرت رخ مي دهد كم نيست. البته مدعي آن به حسب روايات دروغگو است و بايد تكذيب شود. لذا اين افراد ساكتند و از ارتباطشان كسي مطلع نيست، مگر گاهي پس از مرگشان.

در اين باره كتاب جمع و جور خوبي به نام "حديث وصال"، تأليف سيدمهدي شمس الدين، چاپ انتشارات شفق قم(سال82)، به چاپ رسيده است، كه در پاسخ به سؤالات از اين دست شما بسيار سودمند خواهد بود.

مشاوره مذهبي ـ قم.


در كتابي خواندم كه امام زمان(عج) در اثر پرتاب سنگي به شهادت مي رسند در حاليكه در روايات داريم كه دنيا هيچوقت از وجود امام (ولايت معنوي) خالي نيست. اين مسأله چگونه است؟

دوست عزيز!

مسئله شهادت و يا رحلت امام زمان(عليه السلام) به طور قطعي براي ما معلوم نيست، و در احاديث ما هر دو مورد آمده است.

بعضي از روايات مسئله شهادت را بيان كرده، و در بعضي ديگر به صورت رحلت و مرگ طبيعي آمده است.

از آن جا كه در بعضي روايات ائمه اطهار(عليهم السلام) مسئله شهادت به صورت كلي و در مورد همه ائمه بيان شده است ـ مانند اين حديث از امام حسن مجتبي(عليه السلام): «هيچ يك از امامان نيست جز آن كه مسموم يا شهيد مي‌شود.»(بحارالانوار، ج27، ص217) ـ مي‌توانيم روايات "شهادت" را بر روايات "رحلت عادي" ترجيح ‌دهيم.

علاوه بر اين كه مسئله رحلت و فوت به مرگ طبيعي بيشتر در روايات اهل سنت آمده است، و از نظر شيعه مورد اعتماد نمي‌باشد؛ اگر چه در بعضي از روايات اهل سنت مسئله شهادت امام زمان(ع) نيز آمده است؛ از جمله:

«هنگامي كه سال هفتاد به پايان آيد و مرگ حضرت فرارسد، زني به نام سعيده از طايفه بني تميم ايشان را به شهادت مي‌رساند. ويژگي آن زن اين است كه همانند مردها ريش دارد. او از بالاي بام به هنگامي كه حضرت در حال عبور است سنگي به سوي ايشان پرتاب مي‌كند و آن حضرت را به شهادت مي‌رساند و وقتي حضرت رحلت مي‌كند، امام حسين(عليه السلام) مراسم غسل و كفن و دفن آن حضرت را به عهده مي‌گيرد.»(الزام الناصب، ص190 ـ تاريخ مابعدالظهور، ص881)

با اين وجود در مورد كيفيت شهادت حضرت كه بيشتر در روايات اهل سنت آمده است، مدرك قابل اعتمادي وجود ندارد.

اما بنا براين كه شهادت امام زمان(عليه السلام) را مانند بقيه ائمه معصومين(عليهم السلام) بپذيريم، آيا زمين از امام خالي مي‌ماند؟ خير،‌ زيرا در همين روايات آمده است كه امام حسين(عليه السلام) با اصحاب خويش زنده شده و به دنيا رجعت مي‌كنند، و پس از امام زمان(ع) اداره حكومت را به عهده مي‌گيرند، و پس از آن در سلسله امامان و انبياء تا قيامت ادامه پيدا مي‌كند. والسلام.

مشاوره مذهبي ـ قم.


لطفا در مورد خروج سفياني و دجال كه يكي از نشانه هاي ظهور امام زمان(عج) است توضيح دهيد .

دوست عزيز!

الف) يكي از علائم ظهور امام مهدي(عج) كه وقوعش حتمي و قطعي شمرده شده، خروج سفياني است.

اخبار و رواياتي كه گوياي خصوصيات سفياني و خروج او هستند، بدين ترتيب مي‌باشد:

1) حتمي بودن خروج او:

امام صادق(ع) فرموده اند: «پيش از قيام قائم(عليه السلام) پنج علامت حتمي مي‌باشد: يماني‌، سفياني ، صيحه آسماني، قتل نفس زكيه، و فرورفتن سرزمين بيداء»(كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ص650)

2) نام و نسب او:

اميرالمؤمنين فرمودند: «فرزند خورنده جگرها، از وادي يابس خارج مي‌شود … اسمش عثمان و پدرش عنبسه و از اولاد ابوسفيان است.»(همان، ص651)

3) خصوصيات فردي او:

امام باقر(ع) در اين رابطه مي‌فرمايند:«سفياني، سرخ رويي سپيد پوست و زاغ چشم است؛ هرگز خدا را پرستش نكرده، و هرگز مكه و مدينه را نديده است و …»

و از برخي روايات چنين استفاده مي‌شود كه وي مسلمان منحرفي است كه كينه حضرت علي(ع) را به دل دارد. چنان كه امام صادق(ع) مي‌فرمايند: «گويا سفياني را مي‌بينم كه در ميدان كوفه جايگاه خود را گسترده، و منادي او فرياد مي‌زند: هر كس سر شيعه علي بن ابي طالب را بياورد‌، هزار درهم خواهد گرفت. همسايه به همسايه مي‌جهد و گردنش را مي‌زند و هزار درهم مي‌گيرد. آگاه باشيد كه در آن روز حكومت شما فقط به دست زنازادگان خواهد بود.»(كتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص273)

4) زمان خروج او:

امام صادق(ع) مي‌فرمايند: «امر سفياني از مسائل حتمي است، و خروجش در ماه رجب مي‌باشد.»

5) مدت حكومت و محل مرگ او:

حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلا م) در ذيل آيه شريفه "و لو تري إذا فزعوا فلا فوت" مي‌فرمايند: «كمي پيش از قيام مهدي(عليه السلام) سفياني خروج مي‌كند؛ سپس به اندازه دوران حاملگي يك زن كه 9 ماه باشد، حكومت مي‌كند؛ لشكريان او به مدينه وارد مي‌شوند، تا اين كه به "بيداء" مي‌رسند، و خداوند آنها را در زمين فرومي‌برد.»(تاريخ غيبت كبري، سيد محمد صدر، ص648)

ب) يكي ديگر از علائم ظهور حضرت كه در بعضي روايات از نشانه‌هاي حتمي شمرده شده است، خروج شخصي به نام "دجال" است.

1) نام و نسب او:

عده‌اي گويند كه نام دجال "صائد بن صيد" يا "ابن صياد" است؛ و برخي مخالف رأي ايشان را گفته‌اند.

2) خصوصيات فردي او:

حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي‌فرمايند: «او چشم راست ندارد، و چشم ديگرش در پيشاني او است، و مانند ستاره صبح مي‌درخشد، چيزي در چشم او است كه گويي آميخته به خون است. وي در يك قحطي سختي مي‌آيد، و بر الاغ سفيدي سوار است...»(مهدي موعود، ترجمه و نگارش علي دواني، ص972)

3) عقيده او:

اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي‌فرمايند: «او با صداي بلندي فرياد مي‌زند بين مشرق و مغرب، كه صدايش را جن و انس و شياطين مي‌شنوند ـ نگارنده مي گويد: به فرض صحت اين روايت، ممكن است اين عمل به وسيله راديو و تلويزيون صورت بگيرد ـ و مي‌گويد: اي دوستان من! به سوي من آئيد، من هستم كسي كه آفريده است، پس استوار ساخته و مقرر كرده و هدايت نموده است. من پروردگار برتر شما هستم.»(مهدي موعود، ترجمه و نگارش علي دواني، ص965)

4) مكان خروج:

اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي‌فرمايند: «او از شهري كه آن را اصفهان مي‌گويند، و قريه‌اي كه معروف به "يهوديه" است بيرون مي‌آيد.» (مهدي موعود، ترجمه و نگارش علي دواني)

محدث قمي(ره) مي گويد: در روايت است كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: «هر مؤمني كه دجال را ببيند آب دهان خود را بر روي او بيندازد و سوره مباركه حمد را بخواند، تا سحر آن ملعون دفع شود و در او اثر نكند. چون اوظاهر شود، عالم را پر از فتنه و آشوب نمايد، و ميان او و لشگر حضرت قائم(عليه السلام) جنگ واقع شود، و بالاخره آن ملعون به دست مبارك حضرت حجت(عليه السلام) يا به دست عيسي بن مريم(عليه السلام) كشته شود.»(منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، ج2،‌ ص336)

البته روايات شيعه بر اين است كه امام مهدي(عليه السلام) است كه دجال را مي‌كشد، نه عيسي بن مريم.

مشاوره مذهبي ـ قم.


علت ظهور نكردن امام زمان ـ عليه السلام ـ با اين همه مسلمان چيست؟

دوست عزيز!

ظهور امام زمان(عليه السلام) منجي بشريت و برپا كننده عدالت مطلق و فراگير در جهان، يك پديده است، و داراي شرائط و نشانه‌هايي است.

اما شرط تحقق ظهور و نشانه‌هاي آن چيست؟

شرايط اساسي ظهور دو چيز است:

شرط اول) آمادگي: يعني به وجودآمدن زمينه‌هاي پذيرش امام زمان و حكومت او ـ يعني تحقق حكومت الهي در اكثريت مردم جهان.

جامعه امروز نسبت به گذشته كمالات بسياري يافته است. اين امر قابل انكاري نيست. عقل در ابعاد فردي و اجتماعي آن رشد يافته است. ايجاد حكومتهاي دمكراسي به جاي حكومتهاي استبدادي در جهان نمونه اي از اين تكامل عقلي بشر است.

اما شرط اساسي ديگري كه تا آن حاصل نشود، عقل راه به جايي نمي برد و هر روز حيرت و سرگرداني بشر بيشتر مي شود، احساس نياز به وحي و نشانه هاي آن است.

بشر مي بايست دريابد كه بدون وحي و آموزه هاي آن قادر نيست تا راه را از چاه بازشناسد. تنها در اين صورت است كه چشم به آسمان خواهد دوخت تا از آسمان راه را به او بنمايند. اين مضمون روايت است كه شرط ظهور را اين احساس برشمرده است. اين كه در روايات آمده است كه مردم تا آخرالزمان صولت و برتري همه ادعاهاي بشري را تجربه مي كنند و به نتيجه نمي رسند، در پرتو همين امر قابل تفسير است. اين آمادگي جهاني براي ظهور است. بايد اعتراف كرد كه هر چند هر روز به تحقق اين شرط نزديك مي شويد ولي هنوز اين معرفت فراگير نيست.

شرط دوم ـ نيرو سازي:

فراهم شدن نيروهايي كه بتوانند اجراي عدالت در زمينه‌هاي مختلف را به دست گيرند، شرط ديگري براي ظهور آن حضرت است.

اما اين كه نيروهاي مهدوي چه خصوصياتي بايد داشته باشند و امروزه در جهان چه مقدار از اين گروه وجود دارند؟

منتظران ظهور دو دسته اند؛ عده‌اي براي سرسبزي و خرّمي و فراواني نعمت و ارزاني طالب ظهورند، و عده اي شيفته امام خويش هستند و او را محبوب و معشوق واقعي خود مي‌دانند. دسته اول در مصيبتها و مشكلات به ياد امام مي‌افتند و از او ياري مي‌جويند، و دسته دوم هميشه با ياد او به سر مي‌برند و يك لحظه از او غفلت نمي‌ورزند.

در داستان حضرت يوسف نكته‌اي حضرت يعقوب(ع) به فرزندان خود مي‌فرمايد:«يا بني إذهبوا فتحسّسوا من يوسف وأخيه» يعني اي فرزندانم! برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد.(يوسف/87)

اما وقتي برادران، يوسف را مي‌يابند مي‌گويند: «يا ايها العزيز مسّنا و اهلنا الضرّ و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الكيل و تصدق علينا ان الله يجزي المتصدقين» يعني اي عزيز مصر! سختي بر ما چيره گشته و متاع كمي آورده‌ايم؛ تو پيمانه ما را كامل كن و بر ما تصدّق و بخششي نما كه خدا پاداش بندگان را مي‌دهد.(يوسف/88)

يعقوب طالب خود يوسف است، اما برادران او طالب تكميل پيمانه هستند.

توسل در گروه اول ناپايدار و موقتي است، اما ارتباط گروه دوم پايدار و هميشگي است. بايد از مرحله اول عبور كرد، و به مرحله دوم صعود نمود تا احساس نياز به امام دائمي شود. آن گاه غيبتي كه به خاطر ما و غفلت ماست تبديل به حضور مي‌گردد و ظهور آن آينه تمام نماي الهي را رقم مي‌زند. بايد يعقوب وار منجي عالم را بخواهيم و دلداده او شويم تا لباس فرج قامت او را بيارايد.

البته آنده از روايات بدست مي آيد آن است كه نصابي از ياران امام با اين خصوصيات كافي است و امام با وجود آنان ظهور مي كنند.

و السلام- مشاوره مذهبي ـ قم.


در مورد امام زمان(عج) در اديان مختلف توضيح دهيد.

دوست محترم!

تقريباً همه كساني كه در زمينه مهدويت مطالعه دارند متفقند كه تمام اقوام جهان در انتظار يك رهبر بزرگ انقلابي به سر مي برند، و با اين كه هر كدام او را به نامي مي نامند، ولي همگي در اوصاف كلي و اصول برنامه هاي انقلابي او اتفاق دارند. به اين اتفاق جهاني در متون اسلامي نيز اشاره شده است: "السلام علي المهدي الذي وعد الله به الأمم" يا "ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادي الصالحون" يعني همانا در زبور(بعد از تورات) نگاشتيم كه زمين را بندگان صالح من به تصرف درخواهندآورد.(انبياء/105) نمونه هاي زير، بشاراتي است كه در كتب اديان مختلف آمده است:

1. در كتاب "جاماسب نامه" از قول زرتشت چنين آمده است: "مردي بيرون آيد از سرزمين تازيان ... مردي بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق، و بر آئين جد خويش."

2. در "مزامير" داود جمله 29 آمده است: "صديقان وارث زمين شده، ابداً در آن ساكن خواهند شد."

3. در كتاب "وشن جوك" از كتب هندوها نيز چنين آمده است: "سرانجام دنيا به كسي برمي گردد كه خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد."

4. و در انجيل "لوقا"، فصل دوازدهم نيز اين گونه بشارت داده شده است: "و شما مانند كساني باشيد كه انتظار آقاي خود را مي كشند تا هر وقت بيايد و در را بكوبد، بي درنگ براي او باز كنيد."

براي مطالعه بيشتر در اين زمينه مي توانيد از كتابهاي زير استفاده كنيد:

1. "حكومت جهاني مهدي"، تأليف آيت الله مكارم شيرازي، قم: مطبوعاتي هدف.

2. "سير انديشه ايرانيان در موعود آخرالزمان"، تأليف علي اصغر مصطفوي، تهران: ند.

3. "مصلح آخر الزمان"، تأليف سيد حسن ابطحي، قم: بطحاء.

مشاوره مذهبي ـ قم.


آيا اهل سنت و فرقه هاي ديگر شيعه نيز ظهور حضرت مهدي را قبول دارند؟

دوست عزيز!

اعتقاد به وجود منجي آخر الزمان مورد اتفاق همه اديان الهي ـ و بلكه همچنين بسياري از اديان غير الهي ـ است. اهل سنت هم بالاتفاق به وجود منجي اي به نام مهدي در آخر الزمان معترفند. بعضي از روايات اهل سنت مي گويد: منكر مهدي كافر است. علماي آنها نيز بدان قائلند.

اختلافي كه هست يكي در اين است كه نسب مهدي چيست؟ بعضي او را از اهل بيت پيامبر مي دانند و بعضي نه.

اختلاف ديگر در آن است كه مهدي موعود به دنيا آمده و عمر طولاني دارد و يا در آخر الزمان به دنيا مي آيد؟

مشهور ميان علماي اهل سنت در اين دو مورد همان اعتقاد شيعي است كه مهدي منتظر هم اكنون به دنيا آمده و از اولاد حضرت رسول اكرم(ص) است.

اختلاف اساسي ميان ما و مشهور اهل سنت در اين است كه مهدي آل محمد فرزند امام حسن عسكري(ع) است ـ كه شيعيان بدان قائلند ـ و يا نه ـ كه اهل سنت آن را مي گويند.

اگر چه در بعض روايات آنها آمده كه مهدي از حسن بن علي العسكري است، ولي علماي اهل سنت آن را نمي پذيرند.

در اين بحث مي توانيد به كتابهاي حضرت آية الله صافي گلپايگاني به نام "امامت و مهدويت" رجوع كنيد.

مشاوره مذهبي ـ قم.


وجود حضرت بقيه ا..الاعظم (ع) را با دلايل عقلي چگونه مي توان اثبات نمود ؟

دوست محترم!

سؤال شما را دو گونه مي توان فهميد:

الف) وجود امام عصر(ع) را عقل چگونه اثبات مي كند؟ يعني لزوم وجود امامي بالفعل و زنده چگونه با دليل عقلي اثبات مي شود؟ به ديگر سخن چرا عقلاً محال است عالم بي امام باشد؟

ب) زنده بودن امام عصر(عج) با عمر بيش از هزار سال چگونه به تأييد عقل مي رسد؟

ظاهرا مراد شما همان سؤال اول باشد.

اگر مراد شما سؤال اول است، بايد گفت وجود انسانهاي معصوم و حجت با دليل عقلي قابل اثبات هست، ولي اثبات لزوم حيات او در اين زمان كار با دليل عقلي مشكل است. البته ادله نقلي قاطع اين مسئله براي اثبات حضرتش به اندازه كافي موجود است.

اما سؤال دوم، به نظر عقل چيزي محال است كه مستلزم تناقض باشد، (ر.ك. به عقايد استدلالي، علي رباني گلپايگاني، ج2، ص169)

حال دقت كنيد زنده بودن و زندگي بيش از هزار سال آيا در خود تناقص دارد؟! به ديگر سخن آيا حيات به خودي خود مقتضي مرگ است، آن هم مرگ در عمري كوتاه؟!

توضيح اين كه هر چيزي اقتضائي دارد كه اگر مانعي بر سر راه آن قرار نگيرد همان اقتضاء انجام مي شود مثلاً سنگيني جسم اقتضاء سقوط به سوي زمين را دارد؛ البته اگر مانعي مثل خلاء يا بسته بودن آن در كار نباشد. حال سؤال اين كه خود حيات و زندگي اقتضائش چيست؟ آيا اقتضاء آن مرگ و عدم است، يا مرگ نوعي مانع بر سر راه آن است؟!(دقت كنيد)

پرواضح است با دقت عقلي در نفس حيات و زندگي مي يابيم كه آن هيچ اقتضايي جز حيات و استمرار ندارد، يعني مادامي كه علت موجد آن برداشته نشده يا مانعي بر سر راه آن قرار نگيرد، حيات مقتضي استمرار و ادامه دارد.

بيماريها، حوادث، بلايا و... همه موانعي در سر راه زندگي مي باشند كه موجب مي شود اقتضاء آن سدّ، و زندگي به مرگ تبديل شود.

تدبير و تقدير بلايا، حوادث و بيماريها، و در يك كلام موانع حيات به دست علت حيات آفرين، يعني خداي متعال است؛ و عقل محال نمي بيند كه خداوند به اراده خويش چنين موانعي را پيش نياورده تا زندگي بيشتر به طول انجامد.

نكته مهم اين كه ممكن است گفته شود جسم قابليت بقاء و اقتضاء استمرار هزارساله و بيشتر را ندارد و حيات يك فرد غير از زنده بودن روح، وابسته به بقاء جسم او نيز هست.

در اين باره نيز هيچ دليل عقلي محكم مبني بر اقتضاء داشتن عدم استمرار و بقاء براي جسم قائم نشده است بلكه حكماء قديم استدلال مي كردند كه در صورت اعتدال امزجه جسم انسان هرگز فرتوت نمي شود و پزشكي امروز نيز بر اساس اين پيش فرض است كه مي خواهد جلوي پيري يا مرگ را بگيرد!

از آن چه گذشت مي توان نتيجه گرفت كه حيات امام عصر(عج) بالغ بر هزارسال هيچ منع عقلي ندارد، گر چه يك خرق عادت است، و البته عقل خرق عادت را محكوم نمي كند. به خصوص كه نصوص پذيرفته شده از سوي عقل(مثل قرآن) چنين چيزي را تأييد مي كند.(عمر 950 ساله حضرت نوح(ع) و خواب سيصد و چند ساله اصحاب كهف و...)

براي مطالعه بيشتر به كتاب دادگستر جهان ـ، نوشته آيت الله ابراهيم اميني رجوع نماييد.

با التماس دعا. مشاوره مذهبي ـ قم.


حضرت مهدي(عج) كجاست؟

دوست محترم!

به طور تعييني كسي نمي داند آن حضرت كجا هستند، چون در اين صورت غيبت منتفي مي شود. با آشكاربودن محل زندگاني او ـ اگر يك جا ثابت باشند ـ ديگر غيبت چه معنايي دارد؟!

اما اگر سؤال از اين باشد كه نه به طور تعييني، بلكه به طور توصيفي حضرت ايشان در كجا سكونت دارند؟ محل استقرار ايشان جاي ثابتي هست يا نه؟ بايد گفت كه قدر مسلم اين است كه امام عصر(عج) در زمين هستند، و در يك جاي ثابتي هم نمي باشد؛ چنانچه در ملاقات با ابن مهزيار اهوازي ـ كه امام زمان(عج) را در حوالي مكه ملاقات كرد ـ فرمودند: در دره ها و قله ها سكونت مي گزيند؛ و در توقيع خويش به شيخ مفيد نيز اشاره به كوچ كردن خود دارد. البته امام(ع) هر سال در موسم حج به مكه مي آيند و اعمال حج را به پا مي دارند.

در اين باره مطالعه كتاب "حديث وصال"، از سيد مهدي شمس الدين، انتشارات شفق، را به شما توصيه مي كنيم.

مشاوره مذهبي ـ قم.


آيا امام زمان ازدواج كرده و همسر و فرزند دارند؟

دوست عزيز!

در مورد اين كه امام زمان(عج ) ازدواج نموده و يا اولادي دارند يا خير، ‌بايد گفت: اگر چه از ظاهر بعضي از روايات و ادعيه معصومين(ع) ‌چنين استفاده مي شود كه آن حضرت داراي همسر مي باشند، ‌ليكن اين روايات ضعيف بوده و قابل اعتماد نمي باشند.

از طرفي روايات ديگري كه از اعتبار زيادي برخوردارند به فرزند نداشتن آن حضرت تصريح مي كنند. مانند اين روايت كه مي گويد: شخصي علي بن ابي حمزه، ابن سراج و ابن سعيد مكاري ‌بر حضرت رضا(ع) ‌وارد شدند.

علي بن ابي حمزه در اين خصوص سئوال كرد. حضرت فرمودند: هر امامي فرزند دارد، به جز امامي كه حسين(ع) براي او از قبر بيرون مي آيد؛ ‌او فرزند ندارد. عرض كرد: فدايت شوم! درست فرمودي؛ شنيدم كه جدّت نيز همين را فرمود.(الغيبة، ‌شيخ طوسي، ‌ص134)

هم او مي گويد: به حضرتش عرض شد: روايت كرده ايم كه امام زمان از دنيا نمي رود تا فرزندش را ببيند. حضرت فرمود : آيا در اين حديث روايت كرده ايد: "الا القائم"؟ عرض كردند: بلي. (اثبات الوصية، مسعودي، ترجمه نجفي، ص210)

خلاصه اينكه اگر چه همسر و فرزند داشتن حضرت محتمل است ،‌ اما روايت معتبري كه موجب اطمينان باشد، ‌در اين زمينه وجود ندارد؛ بلكه شايد عكس آن محتمل باشد.

جهت مطالعه اين روايت به كتاب جزيره خضراء افسانه يا واقعيت ، علامه سيد مرتضي جعفر عاملي ، ترجمه سپهري ، ص 221 مراجعه فرماييد.

مشاوره مذهبي ـ قم.


آيا در زمان ظهور، امام زمان(عج) از ابزار جنگي امروزي استفاده ميكند؟

دوست عزيز!

در مورد وسائل و ابزاري كه حضرت از آنها استفاده مي كنند بايد گفت اگر چه در برخي روايات آمده است كه حضرت حجت(عج) با شمشير خروج و قيام مي كند، ولي شايد مقصود از آن توسل به مطلق اسلحه است. به عبارت ديگر، شمشير كنايه از قدرت و نيروي نظامي است. پس منظور از قيام با شمشير همان اتكاي بر قدرت است، تا مردم نپندارند كه مصلح بزرگ فقط به شكل يك واعظ عمل مي كند.

البته بر اساس بعضي از تحقيقات، كه در مجال ديگري مي توان بدان پرداخت، گاه در باره شكل نهضت حضرتش و اين كه خونهاي زيادي در آن ريخته مي شود، اغراق شده است. ولي قدر مسلم آن است كه نهضت ايشان با مبارزه جدي همراه است.

نكته اي كه شايان توجه است آن كه اصولا قيام ايشان، مانند قيام همه پيامبران الهي، از راه بهره گيري از وسايل و اسباب طبيعي خواهد بود، و هيچگاه اعجاز، شاكله اصلي آن را تشكيل نمي دهد، بلكه معجزات جنبه استثنايي دارند. به همين دليل همه پيامبران از ابزار روز و احيانا تاكتيكهاي نظامي زمان خود براي پيشبرد اهدافشان استفاده كرده و در انتظار معجزه نمي نشستند. البته اين به معناي نفي تاييدات خاص الهي به ايشان و يارانشان نمي باشد، چنان كه خداوند پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) را توسط ملائكه ياري فرمود. مؤيد عرائض فوق حديث "أبي الله أن يجري الأمور إلا بأسبابها" است، كه لااقل بنا به يك تفسير معناي آن اين است كه اصل اوليه در تحقق مشيت الهي، رعايت عادت و اسباب طبيعي در عالم مي باشد و خداوند پرهيز دارد از اينكه امور را بر خلاف حالت عادي به انجام برساند.

مشاوره مذهبي ـ قم.


تصوير كلي و اوضاع عمومي جهان در عصر دولت حضرت مهدي(عج) چگونه است؟

دوست محترم!

از احاديث استفاده مي شود كه وقتي مهدي موعود(ع) ظاهر شد و در جنگ پيروز گشت، و بر شرق و غرب جهان تسلط و سيطره يافت، تمام زمين به وسيله يك حكومت جهاني اسلامي اداره مي شود. براي تمام بلاد و استان ها، استانداران لايقي را با برنامه كار و دستورات لازم گسيل مي دارد. و به واسطه كوشش و جديت آنان، تمام زمين آباد و معمور مي گردد.

خود حضرت مهدي(عج) هم از دور، تمام حوادث و جريانات كشوهاي زمين را زير نظر دارد و تمام نقاط زمين، برايش مانند كف دست مي گردد. اصحاب و يارانش نيز از فاصله هاي دور، وي را مشاهده مي نمايند و با او تكلم مي كنند.

عدل و دادش تمام زمين را فرا مي گيرد، مردم با هم مهربان شده، و با صدق و صفا زندگي مي كنند. امنيت عمومي همه جا را فرا مي گيرد و كسي درصدد آزار ديگري نيست. وضع اقتصاي مردم بسيار خوب مي شود به طوري كه مستحق زكات پيدا نمي شود. باران هاي نافع پي درپي مي بارد. تمام زمين، سبز و خرم مي گردد. بركات و محصولات زمين زياد مي شود، اصلاحات لازم در امور كشاورزي به عمل مي آيد. توجه مردم به خدا زياد مي شود و گرد معاصي نمي گردند. دين اسلام دين رسمي جهان شده بانگ توحيد از همه جا بلند مي گردد.

در عصر مهدي(ج) عقل مردم كامل مي شود و سطح معلومات عمومي بالا مي رود، به طوري كه زن ها در خانه خويش از عهده قضاوت بر مي آيند.

حضرت صادق(ع) فرمود:"علم و دانش به بيست و هفت قسمت تقسيم شده، اما تاكنون بيش از دو قسمت آن در دسترس بشر قرار نگرفته است. وقتي قائم ما قيام كند، بيست و پنج قسمت ديگر را آشكار مي كند و در بين بشر پخش مي نمايد."("بحارالانوار"، علامه مجلسي، ج52، ص336)

ايمان مردم كامل مي گردد و كينه از دلشان بيرون مي رود.(دادگستري جهان، ابراهيم اميني، ص319)

براي مطالعه بيشتر در اين زمينه مي توانيد به كتاب "يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)"، از عليرضا رجالي تهراني،‌ انتشارات نبوغ مراجعه نماييد.

پيروز باشيد.

مشاوره مذهبي ـ قم.


مهم ترين وظايف شيعيان در عصر غيبت چيست؟

دوست گرامي!

نكات ذيل برگرفته از روايات و به عنوان وظايف شيعيان و منتظران واقعي حضرت(عج) خدمت شما عرضه مي شود.

مرحوم سيدمحمدتقي موسوي متوفي 1348 هـ ق در كتاب شريف "مكيال المكارم" به هشتاد مورد از وظايف منتظران اشاره فرموده اند. ما بطور اختصار به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

1 ـ دعا براي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و خود تا به معرفت حضرتش نائل شويم. ائمه هدي عليهم السلام نيز همواره بر اين مهم تكيه داشته اند.

امام صادق(عليه السلام) دعايي به "زراره" تعليم كرده و مي فرمايند : «... اگر زمان غيبت را درك كردي چنين دعا كن: اللهم عرفني نفسك فإنك إن لم تعرفني نفسك لم أعرف نبيك. اللهم عرفني رسولك فإنك إن لم تعرفني رسولك لم أعرف حجتك. اللهم عرفني حجتك فإنك إن لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني»(منتخب الاثر ـ آيت الله صافي گلپايگاني حديث 1 ص 501 ـ به نقل از غيبت نعماني، كافي، كمال الدين)

همچنين دعاهاي ديگري كه در كتب ادعيه و زيارات بدان اشاره شده، خصوصا دعاي معروف «اللهم كن لوليك الحجه ابن الحسن ... » كه بحمدالله در بين جامعه شيعه بسيار معروف و مشهور است.

2 ـ شناخت صفات و سيره امام عليه السلام: بديهي است كه يك عاشق دلباخته امام و يك منتظر حقيقي بايد بداند كه محبوبش از چه صفاتي برخوردار بوده، و چه سيره و روشي را در زندگي و ساير شئونات آن دارد.

در اين راستا، مطالعه آيات و روايات فراواني كه در ارتباط با وجود مقدس حضرت بقيه الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف بيان شده، بسيار سودمند است.

3 ـ رعايت ادب در همه موارد: امامي كه واجب الاطاعه و حجت خدا بر تمامي اهل زمين است، نامش محترم و يادش بسيار گرامي است. او پيشواي همه و چشم بيناي خدا در بين مخلوقات اوست. روزي اهل زمين به يمن وجود اوست و هر كس كه به مرتبه اي از مراتب كمال مي رسد از پرتو عنايات حضرت حق است كه از مسير امامت به ما رسيده است.

4 ـ عشق و علاقه نسبت به حضرت: مرحوم سيدعبدالكريم كفاش، هفته اي يك مرتبه به محضر آن حضرت مشرف مي شد. او در ري در جوار حضرت عبدالعظيم حسني مي زيست. در يكي از تشرفاتش، حضرت از او مي پرسند: سيدعبدالكريم! اگر ما را نبيني چه خواهد شد؟ پاسخ مي دهد: آقا حتما مي ميرم. حضرت در پاسخ فرمودند: «اگر چنين نبودي ما را نمي ديدي» (مشعل هدايت ج 2 ص 129 ـ مبحث امكان تشرف ـ از استاد حاج شيخ حسين گنجي)

5 ـ علاقه مند كردن ديگران به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف: طبيعي است كه هر كس به چيزي علاقمند باشد درصدد تبليغ و ترويج آن برآمده و آنرا به ديگران معرفي خواهد كرد، چه رسد به اينكه وجود مقدس خاتم الاوصيا عجل الله تعالي فرجه الشريف باشد.

6 ـ انتظار فرج: امام صادق عليه السلام فرمودند: «بخشي از ويژگيهاي ائمه عليهم السلام عبارت از تقوي، پاكدامني و خيرخواهي ... و صبر در انتظار فرج است.» (منتخب الاثر، آيت الله صافي، ص 498، به نقل از بحارالانوار)

در بسياري از روايات، پرفضيلت ترين اعمال، انتظار فرج دانسته شده است. (منتخب الاثر، آيت الله صافي، ص 493 ـ 500)

در بسياري از احاديث در باب انتظار فرج بيان شده كه هر گاه يكي از منتظران حضرت به رحمت الهي رفت، چنانست كه در ميان سپاه امام و يا در ميان چادر (خيمه) حضرت به شهادت برسد.

در بعضي از روايات تعبير شده كه چنين شخصي مثل كسي است كه با رسول خدا صلي الله عليه و آله در برابر كفر جهاد كرده باشد.

7 ـ اظهار علاقه وافر براي ملاقات با آنحضرت.

8 ـ ذكر فضائل و مناقب آنحضرت، و شركت در مجالس امام شناسي.

9 ـ صدقه براي سلامتي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف.

10 ـ بجا آوردن حج و عمره و زيارت مشاهد مشرفه به نيابت از امام: اعمالي كه به نيابت از امام زمان عليه السلام بجا آورده مي شود در واقع هديه اي از جانب عاشقان و شيفتگان به ايشان است.

11 ـ استغاثه به وجود مقدس امام عجل الله تعالي فرجه الشريف: در بعضي از روايات از آن بزرگوار به "غياث المضطر المستكين" تعبير شده است.

توسل و استغاثه بر اهل البيت عليهم السلام، سيره دائمي بزرگان و صلحا و علما شيعه بوده و حتي ائمه هدي عليهم السلام نيز به وجود مقدس ايشان توسل مي جسته اند.

مرحوم عاملي در روايتي نقل مي كنند كه هنگامي كه حضرت زهرا سلام الله عليها بين ديوار و در مجروح شدند، به دنبال علي عليه السلام ... بودند، و ناله "يا ابن الحسن" سرمي دادند، و به وجود مقدس امام عصر حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالي فرجه الشريف استغاثه جستند.

12 ـ تجديد بيعت با امام عليه السلام: براساس پاره اي از روايات، تجديد بيعت بعد از هر نماز واجب و يا در هر جمعه مستحب است.(مكيال المكارم و منتخب الاثر)

و در روايتي از امام صادق عليه السلام نقل شده كه «هر كس بعد از نماز صبح و بعد از نماز ظهر بگويد: "اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم"، نمي ميرد مگر آنكه حضرت را ببيند و بشناسد.»(بحارالانوار، ج 86، ص 77، باب 39)

13 ـ اجتناب از محارم: كسي كه منتظر واقعي است، بايد از آنچه كه امام زمانش كراهت و تنفر دارد، اجتناب نموده و هر عملي كه در تقرب او موثر است را به خاطر رضاي محبوب و ارتباط روحي با او انجام دهد.

مرحوم شيخ طوسي متوفي 460 هـ ق در "تجريد الاعتقاد" مي نويسد: «وجوده لطف و عدمه منا.» يعني وجود حضرت لطف و عنايت بر ماست و غيبت ايشان به خاطر اعمال و رفتار بد ماست .

"گفتم كه روي خوبت از من چرا نهان است

گفتا تو خود حجابي ورنه رخم عيان است"

"گفتم كه از كه پرسم جانا نشان كويت

گفتا نشان چه پرسي آن كوي، بي نشان است"

علي عليه السلام فرمودند: «زمين خالي از حجت خدا نيست، لكن خداوند متعال، خلقش را از اينكه حجت را بشناسند نابينا و محروم مي نمايد و اين به خاطر ظلمي است كه بر خودشان روا داشتند.»(بحارالانوار، ج51، ص113)

«ظلم و جور با بصيرت سنخيت ندارد، و كسي كه در كلاس گناه و معصيت بسر مي برد هم سنخ با اولياي خدا نيست. لذا ديده اش از شناخت حضرت نابيناست.»(مشعل هدايت، ج2، ص126، مقاله امكان تشرف)

حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، در توقيعي چنين مي فرمايند: «فما يحبسنا عنهم إلا ما يتصل بنا مما نكرهه و لانوثره منهم» يعني محبوس نكرده ما را از دوستان، مگر خبرهاي ناگواري كه همواره از ناحيه آنان به ما مي رسد كه ناخوشايند است، در حاليكه ما آن كارها را از ايشان نخواستيم.(احتجاج طبرسي، ج2، ص322)

14 ـ دوستي با صالحان: دوستي با دوستان حضرت باعث تقرب و جلب خشنودي ايشان است. همچنين ادخال سرور مومنين و محبين اهل بيت عليهم السلام و همچنين رفع حوائج آنان نيز از وظايف منتظران عصر ظهور شمرده نشده؛ چرا كه آن حضرت همانند اجداد طاهرينش باب الحوائج هستند.

قرآن كريم در وصف ياران حضرت ختمي مرتبت مي فرمايد: «محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم» يعني محمد رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) و كساني كه با او هستند بر عليه كفار بسيار خشن، ولي با يكديگر بسيار مهربانند.

و همچنين امر خداي حكيم كه مي فرمايد: «كونوا مع الصادقين» يعني همواره با افراد راستگو همنشين باشيد

15 ـ برائت از دشمنان خدا و اهل بيت عليهم السلام:

امام هادي عليه السلام در زيارت شريفه جامعه مي فرمايند: «برئت الي الله عزوجل من اعدائكم و من الجبت و الطاغوت و الشياطين و حزبهم الظالمين» يعني به درگاه خداي عز و جل از دشمنان شما و همچنين از جبت و طاغوت و از شياطين و حزب ستمكار آنان بيزارم.(مفاتيح الجنان، مرحوم شيخ عباس قمي(ره)، زيارت جامعه كبيره)

خدا يار و نگهدار شما. مشاوره مذهبي ـ قم.


علائم و نشانه هاي ظهور امام زمان (عج) چيست؟

دوست محترم!

به استحضار مي‌رسد كه علائم ظهور به دو دسته كلي تقسيم مي‌شوند: علائم حتمي و علائم غير حتمي.

فضيل بن يسار از امام باقر (ع) روايت كرده كه فرمودند: «نشانه‌هاي ظهور دو دسته است: يكي نشانه‌هاي غيرحتمي و ديگر نشانه‌هاي حتمي؛ خروج سفياني از نشانه‌هاي حتمي است كه راهي جز آن نيست.» (غيبت نعماني، با ترجمه غفاري، باب18، ص429)

منظور از علائم حتمي آن است كه تقدير قطعي خدا به وقوع آن تعلق گرفته، و مشروط به هيچ قيد و شرطي نيست؛ و مقصود از علائم غير حتمي آن است كه وقوع آن ممكن است مشمول بداء گردد، چرا كه في الجمله مشروط به شروطي است كه اگر آن شروط تحقق يابد آن علائم واقع مي شوند، و اگر آن شروط مفقود باشد، آن علائم نيز تحقق نمي‌يابند.

علائمي در مورد حتمي بودن آنها نصي نداشته باشيم، تنها احتمال وقوع آن مي رود، و قطعي نيستند.

علائم غير حتمي بسيارند. ما در اينجا روايتي مفصلي از امام امام صادق(ع) را براي شما مي آوريم كه تعداد بسياري از آن را برشمرده است. اين روايت مشهوري است، ولي براي آن كه حق زحمات مؤلفين ادا شده باشد، مي گوييم كه اين روايت را با تغييرات عبارتي اندكي از كتاب "يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام رمان(عج)" نوشته عليرضا رجالي تهراني نقل مي كنيم.

قيلا لازم است تذكر دهيم كه گرچه هر يك از اين علائم حتمي الوقوع نيست، ولي به طور كلي احوال آخرالزمان را به ما معرفي مي كند. با مطالعه آن شباهتهاي زياد آن را با شرائط زمان خودمان مي يابيم.

در اين روايت، امام صادق(ع) به يكي از ياران خود فرمودند:

هر گاه ديدي كه حق بميرد و طرفدارانش نابود شوند؛ و ظلم و ستم فراگير شده است؛ و قرآن فرسوده و بدعت‌هايي از روي هوا و هوس در مفاهيم آن بوجود آمده است؛ و ديدي دين خدا، عملاً، توخالي شده، همانند ظرفي كه آن را واژگون سازند!

و همچنين هر گاه ديدي كه اهل باطن بر اهل حق پيشي گرفته‌اند؛ و كارهاي بد آشكار شده و از آن نهي نمي‌شود، و بد كاران باز خواست نمي‌شوند؛ و مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا مي‌كنند.

و هنگامي كه ديدي ‌افراد باايمان سكوت كرده، و سخنشان را نمي‌پذيرند؛ و ديدي كه شخص بدكار دروغ گويد، و كسي دروغ و نسبت نارواي او را رد نمي‌كند؛ و ديدي كه بچه‌ها به بزرگان احترام نمي‌گذارند؛ و قطع رحم مي شود.

و وقتي ديدي كه بد كار را ستايش كنند و او شاد شود، و سخن بدش به او برنگردد؛ و ديدي كه نوجوانان پسر همان كنند كه زنان كنند [يعني به مانند آنان خود را زينت مي كنند]؛ و زنان با زنان ازدواج كنند.

و هنگامي كه ديدي انسانها اموال خود را در غيراطاعت خدا مصرف مي‌كنند و كسي مانع آنها نمي‌شود؛ و ديدي كه افراد با ديدن كار و تلاش مؤمنانه [از آن تعجب مي كنند] و به خدا پناه مي‌برند.

و ديدي كه مداحي دروغين از اشخاص زياد شود؛ و همسايه همسايه خود را اذيت مي‌كند و از آن جلو گيري نشود؛ و ديدي كه : كافران از صعوبت زندگي مؤمن، شاد مي شوند؛ و ديدي مردم شراب را آشكار مي ‌آشامند، و براي نوشيدن آن كنار هم مي‌نشينند و از خداوند متعال نمي‌ترسند؛ و‌ كسي كه امر به معروف مي‌كند خوار و ذليل است.

و همچنين هنگامي كه ديدي آدم بدكار در چيزي مورد ستايش ست كه خداوند آن را دوست ندارد؛ و ديدي كه اهل قرآن و دوستان آنها خوارند؛ و راه نيك بسته و راه بد باز است؛ و ديدي كه انسان ها به زبان مي‌گويند، ولي عمل نمي‌كنند.

و وقتي ديدي خانه كعبه تعطيل شده، و به تعطيلي آن دستور داده مي‌شود؛ و مؤمن، خوار و ذليل شمرده شود؛ بدعت و زنا آشكار شود؛ و مردم به شهادت و گواهي ناحق اعتماد كنند.

و ديدي كه حلال حرام، و حرام حلال مي شود؛ و دين بر اساس ميل اشخاص معني مي شود، و كتاب خدا و احكام آن تعطيل مي گردد؛ و جرأت بر گناه آشكار شود، و ديگر كسي براي انجام آن منتظر تاريكي شب نگردد.

و آنگاه كه ديدي مؤمن نتواند نهي از منكر كند مگر در قلبش؛ و ثروت بسيار زياد در راه خشم خدا خرج گردد؛ و سردمداران به كافران نزديك شوند و از نيكوكاران دور شوند؛ و واليان در قضاوت رشوه بگيرند؛ و پستهاي مهم واليان بر اساس مزايده است، نه بر اساس شايستگي.

و آن زمان كه ديدي مردم را به تهمت و يا سوء ظن بكشند؛ و ديدي كه مرد به خاطر همبستري با همسران خود مورد سرزنش قرار گيرد. و هنگامي كه زن بر شوهر خود مسلط شود و كارهايي كه مورد خشنودي شوهر نيست انجام مي‌دهد و به شوهرش خرجي مي‌دهد.

و همچنين آنگاه كه ديدي سوگند هاي دروغ به خدا بسيار گردد؛ و آشكارا قماربازي ‌شود؛ و مشروبات الكلي به طور آشكار بدون مانع خريد و فروش مي‌شود.

و وقتي ديدي كه مردم محترم توسط حاكمان قلدر خوار شوند؛ و نزديك ترين مردم به فرمانداران آناني هستند كه به ناسزاگويي به ما، خانواده عصمت(ع)، ستايش شوند؛ و هر كس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده، و گواهي اش را قبول نمي‌كنند.

و آنگاه كه ديدي مردم در گفتن سخن باطل و دروغ با هم رقابت مي كنند؛ و شنيدن سخن حق بر مردم سنگين، ولي شنيدن باطل برايشان آسان است؛ و ديدي كه همسايه از ترس زبان همسايه به او احترام مي‌كند.

و وقتي ديدي حدود الهي تعطيل شود، و طبق هوي و هوس عمل گردد؛ و ديدي كه مسجدها طلا كاري (زينت داده) شود؛ و ديدي كه‌ راستگوترين مردم نزد آنها مفتري و دروغگو است.

هنگامي كه ديدي بدكاري آشكار شده، و براي سخن چيني كوشش مي‌شود؛ و‌ ستم و تجاوز شايع شده است؛ و غيبت، سخن خوش آنها شود و بعضي بعض ديگر را به آن بشارت دهند.

وقتي ديدي حج و جهاد براي خدا نيست؛ و‌ سلطان به خاطر كافر، شخص مؤمن را خوار كند؛ و خرابي بيشتر از آبادي است؛ و معاش انسان از كم فروشي به دست مي‌آيد؛ و خون ريزي آسان گردد؛ و مرد به خاطر دنيايش رياست مي‌كند.

و هنگامي كه ديدي مردم نماز را سبك شمارند؛ و‌ انسان ثروت زيادي جمع كرده، ولي از آغاز آن تا آخر، زكاتش را نداده است؛ و‌ قبر مرده‌ها را بشكافند و آنها را اذيت كنند؛ و هرج و مرج بسيار شود؛ و‌ مرد روز خود را با مستي به شب مي‌رساند، و شب خود را نيز به همين منوال صبح مي كند، و هيچ اهميتي به آيين مردم ندهد.

آنگاه كه با حيوانات آميزش ‌شود؛ و مرد به مسجد (محل نماز) مي‌رود و وقتي برمي‌گردد لباس در بدن ندارد؛ [ يعني لباسش را دزديده اند].

هنگامي كه ديدي حيوانات هم ديگر را بدرند؛ و دلهاي مردم سخت، و ديدگانشان خشك، و ياد خدا برايشان گران است؛ و بر سر كسبهاي حرام آشكارا رقابت مي‌كنند؛ و ديدي كه نمازخوان براي خودنمايي نماز مي‌خواند؛ و فقيه براي دين خدا فقه نمي‌آموزد، و طالب حرام ستايش و احترام مي‌گردد؛ و‌ مردم در اطراف قدرتمندان هستند؛ و طالب حلال، مذمت و سرزنش مي‌شود، و طالب حرام ، ستايش و احترام مي‌گردد.

آنگاه كه در مكه و مدينه كارهايي مي‌كنند كه خدا دوست ندارد، و كسي از آن جلو گيري نمي‌كند، و هيچ كس بين آنها و كارهاي بدشان مانع نمي‌شود؛ و آلات موسيقي و لهو و لعب در مدينه و مكه آشكار گردد؛ و مرد سخن حق گويد و امر به معروف و نهي از منكر كند، ولي ديگران او را از اين كار برحذر مي‌دارند.

هنگامي كه ديدي مردم به همديگر نگاه مي‌كنند [يعني چشم همچشمي مي كنند، يا معيارشان بر خوب و بد اعمال خدا نيست] ، و از مردم بدكار پيروي نمايند؛ و راه نيك پيرو ندارد؛ و مرده را مسخره كنند و كسي براي او اندوهگين نشود؛ و ديدي كه : سال به سال بدعت و بديها بيشتر شود؛ و مردم جز از سرمايه داران پيروي نكنند؛ و‌ به فقير چيزي را دهند كه برايش بخندند، ولي در راه غيرخدا ترحم مي كنند.

وقتي كه ديدي علائم آسماني آشكار شود، و كسي از آن نگران نشود؛ و مردم مانند حيوانات در انظار يكديگر عمل جنسي انجام مي دهند و كسي از ترس مردم از آن جلو گيري نمي‌كند؛ و انسان در راه غير خدا بسيار خرج كند، ولي در راه خدا از اندك هم مضايقه دارد.

و آنگاه كه ديدي عقوق پدر و مادر رواج دارد، و فرزندان هيچ احترامي براي آنها قائل نيستند، بلكه نزد فرزند از همه بدترند.

هنگامي كه ديدي زنها بر مسند حكومت بنشينند و هيچ كاري جز خواسته آنها پيش نرود، و ديدي پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد، پدر و مادر را نفرين كند و از مرگشان شاد شود؛ و ديدي كه اگر روزي بر مردي بگذرد، و او در آن روز گناه بزرگي مانند بدكاري‌ ، كم فروشي، و زشتي انجام نداده ناراحت است.

و وقتي ديدي قدرتمندان، غذاي عمومي مردم را احتكار مي كنند؛ و‌ اموال خمس در راه باطل تقسيم گردد، و با آن قماربازي و شراب خواري شود، و به وسيله شراب بيمار را مداوا، و براي بهبودي، آن را تجويز كنند؛ و ديدي كه مردم در امر به معروف و نهي از منكر و ترك دين بي تفاوت و يكسانند؛ و ديدي كه سر و صداي منافقان برپا، اما صداي حق طلبان خاموش است؛ و ديدي كه براي اذان و نماز مزد مي‌گيرند؛ و مسجدها پر است از كساني كه از خدا نمي ترسند و غيبت هم مي نمايند.

هنگامي كه ديدي خورندگان اموال يتيمان ستوده شوند؛ و قاضيان بر خلاف دستور خداوند قضاوت كنند؛ و استانداران از روي طمع، خائنان را امين خود قرار دهند؛ و فرمانروايان ميراث مستضعفان را در اختيار بدكاران از خدا بي خبر قرار دهند؛ و ديدي كه بر روي منبرها از پرهيزكاري سخن مي‌گويند، ولي گويندگان آن پرهيزكار نيستند.

و بالخره هنگامي كه ديدي صدقه را با وساطت ديگران، بدون رضاي خداوند، و به خاطر درخواست مردم بدهند؛ و ديدي وقت نمازها را سبك بشمارند؛ و همّت وهدف مردم شكم و شهوتشان است؛ و دنيا به آنها روي كرده است؛ و ديدي نشانه‌هاي برجسته حق ويران شده است؛ [اين آخرالزمان است] در اين وقت خود را حفظ كن و از خدا بخواه كه از خطرات گناه نجاتت بدهد. (بحارالانوار، علامه مجلسي، ج52، ص260 ـ 256 ـ با تصرف اندك در متن)

اين بود روايت امام صادق ( ع ) كه به ذكر گوشه‌اي از مفاسد جهان در آستانه قيام وانقلاب بزرگ حضرت مهدي (عج) فرا گير خواهد شد.

و اما "علائم حتمي الوقوع" ظهور با استفاده از روايات معصومين عليه السلام، اندك است.

در روايتي امام صادق(ع) مي فرمايند: «پيش از ظهور قائم(عج) پنج نشانه حتمي است: قيام يماني، فتنه سفياني، صيحه آسماني،‌ قتل نفس زكيه و شكافتن زمين و فرو رفتن عده اي در بيابان» (كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ، ص650)

همچنين امام صادق فرموده است: «وقوع ندا[ي آسماني] از امور حتمي است؛ و سفياني از امور حتمي است و يماني از امور حتمي است و كشته شدن نفس زكيه از امور حتمي است و كف دستي كه از افق آسمان برون آيد از امور حتمي است. و سپس اضافه فرمودند: «و نيز وحشتي در ماه رمضان است كه خفته را بيدار كند و شخص بيدار را به وحشت انداخته و دوشيزگان پرده نشين را از پشت پرده بيرون مي‌آورد.» (غيبت نعماني،‌ با ترجمه غفاري، باب14، ص365)

اميرالمؤمنين(ع) از رسول خدا(ص) روايت نموده كه فرمودند: «ده چيز است كه پيش از قيامت حتماً به وقوع خواهد پيوست : فتنه سفياني و دجال ، واقعه دخان [دود]، ظهور دابه، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب، نزول عيسي، خسوف در مشرق، خسوف در جزيرة العرب، و آتشي كه از مركز عدن شعله مي‌كشد و مردم را به سوي بيابان محشر هدايت مي‌كند»(بحارالانوار، علامه مجلسي، ج52، ص209 و غيبت شيخ طوسي، ص 267)

امام محمد باقر(ع) فرموده است: « در كوفه، پرچمهاي سياهي كه از خراسان بيرون آمده است، فرود مي‌آيد و وقتي مهدي(ع) ظاهر شد، براي بيعت گرفتن به سوي آن مي‌فرستد.» (غيبت شيخ طوسي، ص274)

براي اطلاع كامل از علائم و نشانه ها و اوضاع و احوال آخرالزمان شما را توصيه مي كنيم به كتاب "نوائب الدهور في علائم الظهور" نوشته مرحوم ميرجهاني كه در 3 جلد نگاشته شده، و همچنين كتاب عصر ظهور نوشته علي كوراني مراجعه كنيد.

مشاوره مذهبي ـ قم.


در مورد رجعت،‌ با ديد روايي، عقلي و اعتقادي توضيح دهيد؟

دوست عزيز!

رجـعـت در لـغـت عـرب به معناى بازگشت است؛ و در اصطلاح، بر بازگشت گروهى از انـسـانـها پس از مرگ و پيش از روز رستاخيز اطلاق مى شود كه همزمان با نهضت جهانى حضرت مهدى موعود (عليه السلام) صورت مى گيرد.

از ديدگاه اسلام و آيين هاى ديگر الهى، جوهره انسان را روح مجرد وى تشكيل مى دهد، كه از آن بـه "نـفـس" نـيـز تـعبير مى شود. نفس بعد از فناى بدن باقى مى ماند و به حيات جاودانه خود ادامه مى دهد.

از سـوى ديگر پروردگار بزرگ، از نظر قرآن، قادر مطلق است، و هيچ مانعى توانايى او را محدود نمى سازد.

بـا ايـن دو مـقدمه كوتاه، روشن مى گردد كه مساله رجعت، از ديدگاه عقل، امرى است ممكن؛ زيـرا بـا انـدك تـامـلـى معلوم مى شود كه بازگرداندن اين گروه از انسانها، به مراتب از آفرينش نخستين آنان، سهل تر است. بـنـابـراين پروردگارى كه در وهله اول آنان را آفريده است، بى ترديد بر بازگرداندن مجدد آنان توانايى دارد. بر اساس منطق وحى، نمونه هايى از رجعت را در امتهاى پيشين نيز مى توان يافت.

قـرآن مـجـيـد در ايـن زمـيـنه مى فرمايد: «واذ قلتم يا موسى لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة فاخذتكم الصاعقة و انتم تنظرون ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون. يعني آنـگـاه كـه گفتيد اى موسى ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا آن كه خداوند بزرگ را آشكار ببينيم، پس صاعقه شما را دربرگرفت، در حالى كه نگاه مى كرديد. سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم، باشد كه سپاسگزارى نماييد. (بـقـره/55 و56)

و در جاى ديگر از زبان عيسى مسيح مى فرمايد: «وأحى الموتى باذن اللّه» يعني مردگان را به اذن خداى بزرگ زنده مى گردانم. (آل عمران/49)

قرآن كريم نه تنها بر امكان رجعت صحه مى گذارد كه وقوع و تحقق بازگشت جمعى از انسانها را، پـس از آن كـه از جـهـان رخـت بربستند، تاييد مى كند.

قرآن در دو آيه ذيل به بازگرداندن گروهى از مردم پس از مرگ و پيش از برپايى قيامت، اشاره مى كند.

«وإذا وقـع القول عليهم أخرجنا لهم دابة من الارض تكلمهم إن الناس كانوا باياتنا لايوقنون و يوم نحشر من كل امة فوجا ممن يكذب باياتنا فهم يوزعون» يعني چـون سـخن خدا بر آنان واقع شود، موجودى را از بين آنان بيرون مى آوريم كه با مردم در باره اين كه گفتار ما را باور نداشتند، سخن گويد. و آن روز كـه از مـيـان هـر امـت, جـمـعـى از تـكذيب كنندگان آيات ما را برانگيزيم، پس آنان بازداشته خواهند شد. (نمل :82 و 83)

بـراى زمـيـنـه سازى استدلال به اين دو آيه شريفه بر مساله رجعت پيش از روز رستاخيز، شايسته اسـت نـكـات يـاد شـده در زير مورد توجه قرار گيرد:

1ـ مفسران اسلامى برآنند كه اين دو آيه پيرامون جريانات پيش از قيامت و نشانه هاى آن سخن مى گويد؛ چـنـانكه جلال الدين سيوطى در تفسير الدرالمنثور از "ابن ابى شيبة" و او از "حذيفة" نقل مى كند كه خروج دابه از حوادث پيش از قيامت است. (الدرالمنثور، ج5، ص177)

2ـ تـرديدى نيست كه در روز رستاخيز، همه انسانها محشور مى گردند، نه يك گروه معين از ميان هر امت. قرآن در مورد عموميت و فراگير بودن حشر انسانها چنين مى فرمايد: «ذلك يوم مجموع له الناس» يعني آن روزى است كه همه مردم، گرد آورده مى شوند.(هود/103)

و در جـاى ديـگـر مـى فرمايد: «ويوم نسير الجبال و ترى الارض بارزة و حشرناهم فلم نغادر مـنـهم احدا» يعني روزى كه كوهها را به حركت درآورديم و زمين را آشكار ببينى و همه آنان را گردآورى نموده و هيچ كس را فرو گذار ننماييم.(كـهـف/47)

بـنـابـراين، در روز قيامت همه افراد بشر برانگيخته مى شوند و اين امر به جمع معينى اختصاص ندارد.

3ـ آيـه دوم از دو آيـه مـذكـور، بـه بـرانگيخته شدن گروه خاص و جمع معينى از امتها تصريح مى نمايد، نه همه انسانها؛ زيرا اين آيه شريفه مى فرمايد: «ويوم نحشر من كل أمة فوجا ممن يكذب باياتنا» يعني آن روز كه از ميان هر امت گروهى از تكذيب كنندگان آيات خود را برخواهيم انگيخت ـ گروهي از تكذيب كنندگان و نه همه انسانها و يا حتي همه تكذيب كنندگان.

نـتـيـجـه: از ايـن سـه مقدمه كوتاه، به خوبى روشن مى گردد كه برانگيختن گروه خاصى از انـسانهاى تكذيب كننده آيات الهى، كه از آيه دوم استفاده مى شود، حادثه اى است كه پيش از برپا شدن قيامت روى خواهد داد. زيـرا حـشـر انـسانها در روز رستاخيز، شامل همه افراد بشر مى گردد و به گروه خاصى محدود نمى شود.

بـا ايـن بيان، روشنى گفتار ما مبنى بر بازگشت گروهى از انسانها پس از مرگ و پيش از برپايى رستاخيز، به ثبوت مى رسد، و اين پديده همان رجعت است.

بـر هميـن اسـاس، اهل بيت پيامبر(عليه و عليهم السلام) كه قرين قرآن و مفسران وحى الهى هستند، به روشنگرى در اين زمـيـنـه بـرخـاسـتـند و ما براى رعايت اختصار، به دو روايت از آنان اكتفا مى كنيم:

امام صادق (ع) مى فرمايد: «ايام اللّه ثلاثة: يوم القائم عليه السلام، و يوم الكرة و يوم القيامة» يعني ايام الهى سه روز هستند: روز قيام حضرت مهدى(ع)، روز رجعت و روزرستاخيز.

و در جاى ديگر مى فرمايد: «ليس منا من لم يؤمن بكرتنا» يعني كسى كه بازگشت مجدد ما را به دنيا نپذيرد از ما نيست.

شـايـسـتـه اسـت در اينجا به دو نكته مهم اشاره كنيم:

1ـ فلسفه رجعت: با انديشه در انگيزه هاى رجـعـت، به دو هدف بلند از اهداف اين پديده برمي خوريم. يكى نشان دادن جلال و شكوه واقـعـى اسـلام و سـرافـكندگى كفر، و ديگرى دادن پاداش به انسانهاى با ايمان و نيكوكار و كيفر نمودن كافران و ستمگران.

2ـ تـفـاوت بارز رجعت با تناسخ: تذكر اين نكته لازم است كه مساله رجعت از ديدگاه شيعه هرگز مـسـتـلـزم اعتقاد به تناسخ ‌نيست. زيرا نظريه تناسخ بر انكار رستاخيز مبتنى است و جهان را در گردش دائمي مى داند كه هر دوره اى تكرار دوره پيش از آن است.

بـر اسـاس اين نظريه، روح هر انسانى پس از مرگ، بار ديگر به دنيا باز مى گردد و به بدن ديگرى منتقل مى شود. پـس اگـر روح در زمـان گـذشته از نيكوكاران بوده، در بدنى قرار مى گيرد كه دوران بعد را با خـوشـى مى گذراند و اگر از بدكاران بوده، به بدنى منتقل مى شود كه دوران بعد را با سختى ها سپرى خواهد كرد؛ و ايـن بـازگشت در حكم رستاخيز او است. اين در حالي است كه معتقدان به رجعت، به پيروى از شريعت اسلام، به قيامت و معاد ايمان دارند؛ بلكه بعضي از حكماء اسلامي انتقال يك روح جدا شده از بدن را به بدن ديگر محال مى دانند.

قائلين به رجعت تـنـهـا بـر آنـنـد كه گروهى از انسانها، پيش از قيامت به اين جهان باز مى گردند و پس از بـرآورده شـدن حـكـمتها و مصالح آن، بار ديگر به سراى جاودانى مى شتابند تا در روز رستاخيز، هـمـراه بـا ديـگـر انـسانها برانگيخته شوند؛ و هرگز يك روح، پس از جدا شدن از بدن، به بدين ديگرى منتقل نمى گردد.

براي مطالعه در اين باره رجوع كنيد به:

1ـ كتاب "شيعه پاسخ مى دهد".

2- "رجعت يا دولت كريمه اهل البيت(ع)" استاد شيرازي.

3- تفسير نمونه، ج15، ص555، آيت الله مكارم شيرازي، در آدرس اينترنتي: http://www.makaremshirazi.org/books/persian/tafsir/j15/tna15027.htm#link281.

در صورت وجود پرسشي ما را مطلع نماييد.

مشاوره مذهبي ـ قم.


بعد از ظهور حضرت مهدي(عج) و شهادت ايشان، چه اتفاقي ميافتد؟

دوست عزيز!

اگر چه دولت حقه و كريمه حضرت بقيةالله الاعظم(عج) تا پايان جهان ادامه خواهد داشت، اما در اينكه چند سال به طول خواهد انجاميد، احاديث مختلفي در منابع اسلامي ديده مي شود، از جمله 5 و 7 و 9 و 19 و 40 و 309 سال وارد شده است. طبق روايات، از پيامبران، حضرت اسماعيل صادق الوعد و عيسي و بعضي ديگر از انبياء ـ علي نبينا و آله و عليهم السلام ـ و حضرت رسول اكرم ـ صلوات الله عليه و آله ـ و اميرالمؤمنين علي(ع) و امام حسين(ع) و سايرامامان معصوم(ع) و جمعي از اصحاب با وفاي آنان و نيز اصحاب كهف و برخي ديگر رجعت خواهند كرد.

اما با بررسي روايات رجعت استفاده ميشود كه نخستين كسي كه براي فرمانروايي جهان پس از شهادت حضرت مهدي(عج) رجعت مي كند، حضرت امام حسين(ع) است. چنانكه امام صادق(ع) فرموده اند: «نخستين كسي كه زمين براي او شكافته مي شود، و به روي زمين رجعت مي كند، حسين بن علي(ع) است.»

بر طبق روايات، امام حسين (ع) در اواخر حكومت امام زمان(عج) با اصحاب با وفايش رجعت مي كنند، و پس از شهادت حضرت مهدي(عج)، امام حسين(ع) آن حضرت را غسل و كفن و حنوط نموده و به خاك مي سپارد.

البته در برخي روايات ديگر آمده: چون قائم آل محمد(ص) از دنيا برود و يا شهيد شود، چهل روز پس از آن قيامت برپا مي گردد و مردگان از گورها به درآيند و براي حساب و جزاي محشر آماده گردند.(ارشاد شيخ مفيد، ترجمه ساعدي، ص 708 _ نقل از كتاب يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، نوشته عليرضا رجالي تهراني، ص 230).

اما "شيخ حر عاملي" در كتاب «ايقاظ» در اين باره مي نويسد: شايد چهل روز ايام رجعت باشد و اين عدد اشاره به كمي دوران حضرتش باشد، چون مقدار زياد را با عدد هفتاد و مقدار كم را با اعداد كمتر معرفي مي كنند.

و يا اينكه هر روزي برابر هزار سال باشد، چنانكه مي فرمايد: "يك روز نزد پروردگار مثل هزار سال است كه شما مي شماريد."

و شايد هم مراد از قيامت در اين روايات، قيامت صغري يعني رجعت باشد، و البته اطلاق قيامت بر رجعت مانعي ندارد و قيامت ممكن است بر هر دو اطلاق شود.(الايقاظ من الهجعة، شيخ حر عاملي، ترجمه احمد جنتي، ص 400 _ نقل از همان).

مشاوره مذهبي ـ قم.


چه كنيم تا آقا امام زمان از ما شيعيان راضي شوند ؟

دوست عزيز!

با توجه به اينكه رضايت امام عصر(عج) در راستاي رضايت الهي است، يعني اگر امام(عج) از ما راضي باشند در واقع خداوند نيز از ما راضي است و رضايت امام همان رضايت خداوند است. لذا بهتر است سخن را ببريم بر روي رضايت الهي؛ و رضايت الهي محقق نشود مگر با گناه نكردن و نافرماني نكردن او.

رسول گرامي اسلام(ص) در خطبه شعبانيه بهترين اعمال را در بهترين ماه خداوند يعني ماه مبارك رمضان، گناه نكردن و دوري از معاصي مي دانند.

كسي كه همه سعي و تلاش او بر اين باشد كه گناه نكند، نور هدايت در دل او مي تابد و باعث ترك خطاهاي ديگر، و رشد و تعالي روحي و معنوي، و انجام واجبات و وظائف ديگر او مي شود. حضرت علي(ع) مي فرمايد: «ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب، و ما قست القلوب الا لكثرة الذنوب» يعني چشم ها گرفتار خشكي نمي شوند مگر در اثر قساوت قلب، و قلب گرفتار قساوت نمي شود مگر در اثر گناه زياد. (بحارالانوار، ج7، ص55)

بنابر اين قدم اصلي در پاكسازي و تزكيه روح و نفس، گناه نكردن و دوري از گناه است. و قدم بعدي آن است كه در صورت تخلف و انجام گناه، پس از آن فورا توبه نموده و از خداوند عذرخواهي نمايد. در روايت آمده هر گناه مانند نقطه سياهي است كه بر روي صفحه سفيد دل قرار مي گيرد. اين نقطه سياه بوسيله توبه نيز پاك مي شود. اما اگر گناهان كسي زياد شود و به دنبال آن توبه نكند، صفحه سفيد دل به صفحه اي سياه تبديل شده و مانع رسيدن و تابيدن نور هدايت بر قلب و دل مي گردد. بنابر اين پس از پاك كردن دل از سياهي و زنگار گناه، شايسته است كه آن را با فضائل اخلاقي آذين نموده و در هر موقعيتي سعي كنيم تا آن فضائل نيكو را به مرحله عمل در آورده، و آنقدر ادامه دهيم، تا بصورت ملكه درآمده و همه اعمال و افكار انسان مزين به آن فضائل گردد. در اين راستا مطالعه در حالات و زندگي عرفا مي تواند بسيار سودمند باشد.

يكي از راه هاي مؤثر و عملي براي تزكيه روح عمل به توصيه هاي صاحبان معنويت و رهسپردگان اين راه است. از جمله توصيه هاي آنان كه در روايات هم بدان اشاره شده است، عمل به آن چيزي است كه در ذيل مي آيد:

1) مشارطه، آن است كه با خود شرط كند تا سطح كيفي و كمي اعمال و افكار نيك و پسنديده را بالاتر برده و در مقابل، از كارها و افكار ناپسند خود بكاهد. 2) مراقبه، آن است كه در حين عمل و اجرا، مراقب و مواظب خود بوده تا به آن مقداري كه با خود شرط كرده است ماتزم باشد. 3) محاسبه، كه هر فردي اعمال و رفتار و افكار خود را مورد حسابرسي قرار داده تا مشخص شود چه مقدار از آنها خوب و پسنديده ، و چه مقدار ناپسند و خارج از حد مجاز بوده اند. در ادامه به مراحل ديگري مي توان اشاره نمود. منجمله اين كه در صورت تخلف و يا ارتكاب گناه، براي خود تنبيه و مجازاتي در نظر بگيرد، مانند اينكه شرط كند اگر تخلف كرد يك روز روزه بگيرد و يا صدقه بدهد و ... . اما بايد توجه داشت كه اين تنبيه و مجازات بايد از اعتدال برخوردار باشد و به افراط و تفريط دچار نشود.

البته مطلب مهم و اساسي كه قبلا هم به آن اشاره شد و نبايد فراموش شود، گناه نكردن است. چه بسا فردي حتي اعمال مستحبي را نيز انجام مي دهد، ولي در كنار آنها هم گناه مي كند. عبادات و اعمال عبادي چنين شخصي اثر سازنده خود را از دست داده و بي اثر شده و بعبارتي از ارزش افتاده است.«انما يتقبل الله من المتقين» با توجه به مطالب فوق مي بينيم كه راه رسيدن انسان به تكامل، پوشيده شده است از مبارزه با هواي نفس و تمايلات نفساني، و بهترين وسيله در اين مسير، ذكر و ياد خداوند و اطاعت از او ، و صبر بر اطاعت و دوري و اجتناب از گناه است، كه هر چه صبر و تحمل انسان براي خداوند بيشتر باشد، او از درجه و رتبه بالاتري برخوردار است. كلام آخر اينكه اولا، در هر لحظه و در هر قدم بر خداوند توكل نموده و هر چه مي خواهيد از او طلب نمائيد. و ثانيا، كار را قدم به قدم آغاز كنيد، و انتظار معجزه نداشته باشيد، اگر چه خدا معجزه هم براي بنده اش مي كند. در مسير كه قرار گرفتيد، غم به دل راه ندهيد. مهم در مسير بودن است، چه به هدف برسيم يا نرسيم، پيروزيم.

اميدواريم بيش از پيش امام عصر(عج) و خداوند متعال از ما راضي باشند.

مشاوره مذهبي ـ قم.


تاريخچه و هدف بناي مسجد جمكران چيست و به چه علتي داراي حرمت است؟

دوست عزيز!

در باره مسجد مقدس جمكران ماجراي معروفي نقل شده كه متذكر مي شويم.
بر طبق نقل مشهور، شخصي به نام شيخ "حسن بن مثله جمكراني" مي گويد: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارك رمضان سال 373 هجرى قمرى در خانه خود خوابيده بودم كه ناگاه جماعتى از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار كردند و گفتند: برخيز و مولاى خود حضرت مهدى عليه السلام را اجابت كن كه تو را طلب نموده است•
آنها مرا به محلى كه اكنون مسجد جمكران است آوردند، چون نيك نگاه كردم، تختى ديدم كه فرشى نيكو بر آن تخت گسترده شده و جوانى سى ساله بر آن تخت، تكيه بر بالش كرده و پيرمردى هم نزد او نشسته است، آن پير، حضرت خضر عليه السلام بود كه مرا امر به نشستن نمود، حضرت مهدى عليه السلام مرا به نام خودم خواندند و فرمودند: "برو به حسن مسلم (كه در اين زمين كشاورزى مي كند) بگو: اين زمين شريفى است و حق تعالى آن را از زمين هاى ديگر برگزيده است، و ديگر نبايد در آن كشاورزى كند. "
عرض كردم: يا سيدى و مولاى! لازم است كه من دليل و نشانه اى داشته باشم و گرنه مردم حرف مرا قبول نمي كنند، آقا فرمودند: "تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانه هايى براى آن قرار مي دهيم، و همچنين نزد سيد ابوالحسن (يكى از علماى قم ) برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار كند و سود چند ساله را كه از زمين به دست آورده است، وصول كند و با آن پول در اين زمين مسجدى بنا نمايد ...".
چون به راه افتادم، چند قدمى هنوز نرفته بودم كه دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: "بزى در گله جعفر كاشانى است، آنرا خريدارى كن و بدين مكان آور و آنرا بكش و بين بيماران انفاق كن، هر بيمار و مريضى كه از گوشت آن بخورد، حق تعالى او را شفا دهد".
حسن بن مثله جمكرانى مىگويد: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در اند يشه بودم، تا اينكه نماز صبح را خوانده و به سراغ على المنذر رفتم و ماجراى شب گذشته را براى او نقل كردم و با او به همان مكان شب گذشته رفتيم، و در آنجا زنجيرهايى را ديديم كه طبق فرموده امام عليه السلام حدود بناى مسجد را نشان مي داد.
سپس به قم نزد سيد ابوالحسن رضا رفتيم و چون به در خانه او رسيديم، خادم او گفت: آيا تو از جمكران هستى؟ به او گفتم: بلى! خادم گفت: سيد از سحر در انتظار تو است. آنگاه به درون خانه رفتيم و سيد مرا گرامى داشت و گفت: اى حسن بن مثله من در خواب بودم كه شخصى به من گفت: حسن بن مثله، از جمكران نزد تو مي آيد، هر چه او گويد، تصديق كن و به قول او اعتماد نما، كه سخن او سخن ماست و قول او را رد نكن.
از هنگام بيدار شدن تا اين ساعت منتظر تو بودم، آنگاه من ماجراى شب گذشته را براى وى تعريف كردم، سيد بلافاصله فرمود تا اسب ها را زين نهادند و بيرون آوردند و سوار شديم، چون به نزديك روستاى جمكران رسيد يم، گله جعفر كاشاني را ديديم، آن بز از پس همه گوسفندان مي آمد، چون به ميان گله رفتم، همينكه بز مرا ديد به طرف من دويد، جعفر سوگند ياد كرد كه اين بز در گله من نبوده و تاكنون آنرا نديده بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح كرده و هر بيمارى كه گوشت آن تناول كرد، با عنايت خداوند تبارك و تعالى و حضرت بقيه الله ارواحنا فداه شفا يافت.

ابو الحسن رضا، حسن مسلم را احضار كرده و منافع زمين را از او گرفت و مسجد جمكران را بنا كرد و آن را با چوب پوشانيد.
سپس زنجيرها و ميخ ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت، هر بيمار و دردمندى كه خود را به آن زنجيرها مي ماليد، خداى تعالى او را شفاى عاجل مي فرمود، پس از فوت سيد ابوالحسن، آن زنجيرها ناپديد شد و ديگر كسى آنها را نديد. (تلخيص از كتاب نجم الثاقب، ص 383 تا 388)
در مورد هدف از بناي اين مكان، مطلب قابل اعتمادي در منابع معتبر ذكر نشده است. ضمنا در فضيلت اين بناي مقدس نيز شايد همين بس باشد كه اين مسجد تنها مسجدي است كه به امر مبارك حضرت صاحب الزمان(عج) بنا گرديده و از طرفي توصيه به خواندن نماز در آن شده است.
علماي رباني و عرفاي بالله در اين مسجد كراماتي ديده اند و احيانا توفيقاتي يافته اند كه در فضيلت آن همين نكته بس است. توجه سيل خروشان مشتاقان مردم و منتظران آن حضرت صلوات الله عليه نيز خود نشان فضيلت اين مسجد مقدس است.
پيروز باشيد.

مشاوره مذهبي ـ قم.


منابع:
1- جي. آ بويل- ت: حسن انوشه - تاريخ ايران از آمدن سلجوقيان تا فروپاشي دولت ايلخانان- پژوهش دانشگاه كمبريج- اميركبير 1381- ص 277
2- همان منبع
3- منبع- ص271
4- همان منبع- ص 400
5- همان منبع- ص 401
6- همان منبع- ص 412
7- علاءالدين عطا ملك محمد جويني در سال 658ق- تصحيح: محمدبن عبدالوهاب قزويني- تاريخ جهانگشاي جويني - دنياي كتاب- 1382- ص186
8- همان- ص 188
9- جي آ بويل- از آمدن سلجوقيان تا...- ص 413
10- جويني- تاريخ جهانگشا- ص196
11- جي آ بويل- از آمدن سلجوقيان تا...- ص 411
12- جويني- تاريخ جهانگشا- ص210
13- همان- صص223 و 222
14- همان- 224
15- همان-صص 226و225
16- جي آ بويل- از آمدن سلجوقيان تا...- ص 432
17- جويني- تاريخ جهانگشا- ص227
18- همان منبع- ص229
19- همان منبع- ص239
20- همان منبع- ص240
21- همان منبع- ص 243
22- پژوهش از دانشگاه كمبريج- ت: دكتر يعقوب آژند- تاريخ ايران دوره تيموريان- جامي- 1382- صص310و 309
23- همان منبع- صص 311و310
24- كسروي احمد- مشعشعيان مدعيان دروغين امام زمان- انتشارات فردوس1378- صص31 و30
25- همان منبع- صص32و31
26- همان منبع- ص 40
27- پژوهش از دانشگاه كمبريج- تاريخ ايران دوره تيموريان- ص314
28- كسروي- مشعشعيان مدعيان دروغين...- ص41
29- همان منبع- ص 45
30- قاضي احمد غفاري قزويني- تاريخ جهان آرا975 ق- ص 272


منبع: سايت تبيان [ لينک ]