شهادت پيشواي نهم حضرت جودالائمه(ع) در روز آخر ماه
ذيقعده در شهر بغداد، سال 220 اتفاق افتاد. آن بزرگوار در سن 25 سالگي توسط
طاغوت زمان خويش مسموم گرديد. شهادت آن امام بزرگوار بر امت اسلامي تسليت باد.
گوهر وجودي امام جواد(ع) و عسكريين(عليهماالسلام)، در
بين مردم كمتر شناخته شده و آن گونه كه از ساير ائمه(ع) و پيامبر اكرم(ص) و
فاطمه زهرا(س) و حتي بعضي از اولاد ائمه شناخت دارند، نسبت به اين سه بزرگوار
معرفت ندارند، به اين خاطر تمسك و توسل كمتري به آنان دارند. با اينكه ما
شيعيان معتقديم ائمه(عليهمالسلام)، نور واحدند، كلامشان نور است و همه از چشمه
فياض حق استفاده ميكنند به نظر ميرسد نماياندن چهره واقعي اين سه امام
بزرگوار ميتواند خدمتي شايان به شمار آيد.
علت مطرح نبودن اين سه امام(ع)، وجود شرايط سخت اجتماعي
و خفقان موجود در آن عصر بود. خفقان حاكم تا حدي بود كه ابناثير در تاريخ خود،
جزئيات در دورترين بلاد اسلامي و حتي فلسفه اجتماعي زيادي از حوادث را بيان
ميكند، تنها در سه مورد از اين امام بزرگوار اسم برده و مجموع كلماتش از پنج
الي شش خط فراتر نميرود. اين فرازها عبارتند از:
1 ـ جلد 10؛ آنجا كه زندگي همسر امام رضا(ع) را توضيح
ميدهد و ميگويد: همسر حضرت رضا(ع) ام حبيبه نام داشت و دختر مأمون بود. دختر
ديگر مأمون را محمد بنعلي بنموسي گرفته بود. پس پدر و پسر هر دو با دختران
مأمون ازدواج كردند.
2 ـ در ضمن حوادث سال 211 مينويسد: مأمون در، تكريت،
با محمد بنعلي بنموسي برخورد و دختر خود را به او تزويج كرد.
3 ـ در حوادث سال 220؛ وفات آن حضرت را مينويسد.
ابنجرير طبري نيز در "تاريخ طبري" تنها يك سطر راجع به
ازدواج حضرت رضا(ع) و حضرت جواد(ع) با دختران مأمون مينويسد: حتي از رحلت حضرت
جواد(ع) چيزي نمينگارد. خفقان موجود به اندازهاي بود كه حضرت هميشه خلفاي عصر
را با "اميرالمؤمنين" خطاب ميكرد در حالي كه اين لقب مخصوص حضرت علي بود.1
از طرف ديگر برخي امامان به خاطر موقعيتهاي ويژه خويش
توانستند دست به اقداماتي بزنند كه مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازهاي
اسمي از آنان بر لوح تاريخ بماند.
فاطمه زهرا(س)؛
خبرهاي متواتري از پيامبر اكرم(ص) راجع به فاطمه زهرا(س) وجود داشت از جمله، او
پاره تن من است، حوريه انسيه است؛ گذشته از آن شرف دختر پيامبر بودن فاطمه او
را در دلها جاي داد و باعث شد تا دشمن هم نتواند ويژگيهاي درخشان زندگي او را
در پرده نگه دارد.
اميرالمؤمنين؛
به اين دليل كه اولين صحابي، اولين مسلمان بود و كلمات متواتر پيامبر در غدير
خم و امثال آن دربارهاش در سطح جامعه اسلامي منتشر شده بود و مهمتر از همه اين
نكته كه حكومت پنج سالهاش او را بر اريكه تاريخ نشاند و باعث شد فرازهاي
درخشان زندگيش در تاريخ ثبت گردد.
حضرت امام حسن و امام حسين (عليهما السلام)؛
بايد گفت آن دو، تا اندازهاي توسط پيامبر اكرم معرفي شدند و جملاتي مانند
"سيّداشباب اهل الجنة" "انّهما امامان قاما او قعدا"، از پيامبر در باره آنان
مشهور شد. وقايع مربوط به صلح و جنگ آنان خصوصا واقعه كربلا، عامل ديگري شد بر
اينكه آن دو امام بزرگوار يادشان در دلها جاودانه ماند.
امام سجاد (سلاماللّه عليه)؛
در پرتو حوادث كربلا و صحيفه سجاديهاش معرفي شد.
امام باقر و صادق(عليهما السلام)؛
شرايط خاص زمان امام باقر و صادق (عليهما السلام)، از جمله حوزه فعاليت علمي
آنان و شاگردان پركارشان در رشتههاي مختلف، جمع احاديث، تدوين فقه و انتشار
احاديثشان در اقصي نقاط، چهرهاي جهاني به آنان داد. به طوري كه مكتب شيعه به
مكتب جعفري معروف شد.
بنابر اين هر چند حضور جنبش شيعي از زمان حضرت علي(ع) و حتي از زمان پيامبر
اكرم(ص)، مشهود بود2، اما عصر "امام باقر و صادق" (عليهما السلام)، فقه مدوني
نداشت. زراره از بزرگترين شاگردان امام صادق و باقر (عليهماالسلام)، ميگويد:
روزي خدمت امام باقر(ع) رفتم. از مسأله ارث بحث شد. حضرت امام باقر(ع) به
فرزندش امام صادق(ع) فرمود: آن كتاب را بياور و او براي من ميخواند. در ذهن
خود گفتم (ليس بشيء زخرف باطل) چيزي نيست، باطل است.
وقتي حضرت امام باقر(ع) پرسيد؛ چگونه بود؟ گفتم: باطل، چيزي نبود. فرمود:
"واللّه يا زرارة، هو الحقّ، الّذي رأيت املاء رسول اللّه(ص) و خطّ علي"3 به
خدا اي زراره اين مطالب را پيامبر اكرم(ص) املاء فرمود و علي(ع) نوشت.
بنابر اين زراره كه يكي از اصحاب خاص و شيعيان
مخلص بود، نيز آراء و اقوال ائمه(عليهمالسلام) و پيامبر اكرم(ص) را به خوبي
نميدانست.
امام هفتم موسي بنجعفر(ع)
آن حضرت در حالي به امامت رسيد كه فقه جعفري در سراسر عالم اسلام پخش شده بود.
در اين دوره هر چند خفقان بنيالعباس زياد بود و شيعيان و آن امام عظيمالشأن
گاه در زندانهاي مخوف گرفتار ميشدند، ولي كثرت شيعيان و معاصر بودنشان با عصر
ابناثير در تاريخ خود، جزئيات در دورترين بلاد اسلامي و حتي فلسفه اجتماعي
زيادي از حوادث را بيان ميكند، تنها در سه مورد از اين امام بزرگوار اسم برده
و مجموع كلماتش از پنج الي شش خط فراتر نميرود.
صادقين، (عليهما السلام)، باعث شد هر گاه امام از زندان
آزاد ميشد، يا ملاقاتي صورت ميگرفت، مردم مسايل و نيازهاي خود را بپرسند. از
اين روي مسأله تشكيل حكومت اسلامي نيز از اذهان مردم به صحنه سؤالات مورد بحث
روز آمد به همين جهت، در مرسله حماد و ... دقيقترين مسائل حكومت و مسائل
اقتصادي پرسيده شده و امام نيز جواب داده است. همچنين شكنجه شدن و غل و زنجير و
زندان رفتن اين امام بزرگوار خود زمينهاي براي مجالس عزا بود، پيوسته نام اين
امام(ع) بر زبانها جاري ميشد.
امام رضا(ع)؛
در زمان ايشان مسأله امامت و ظهور امام، شكل ديگري به خود گرفت. مأمون عباسي
امام را به وليعهدي خويش منسوب كرد. امام در طول مسير و در هر شهر و روستا كه
وارد ميشد براي مردم سخن ميگفت و به اين ترتيب آنان از نزديك با چهره پر فروغ
مولاي خويش آشنا ميشوند. مأمون عباسي نيز به انگيزههاي مختلف مجالس علمي
تشكيل ميداد و از دانشمندان اسلامي و غير اسلامي براي برگزاري مناظرات علمي با
حضور امام دعوت به عمل ميآورد. در آن محافل سخنان امام پخش ميشد و به اقصي
نقاط جهان ميرسيد. امام رضا(ع) هدايايي را كه به مناسبتهاي مختلف دريافت
ميكرد، به محرومان و مستضعفان ميبخشيد و به هر حال جايگاه مردمي مناسبي يافت.
اما چهار امام ديگر؛
چهارمين آنها كه امام زمان (عجل اللّه تعالي فرجه الشريف) است و اخبار نقل شده
از پيامبر اكرم و ائمه معصومين در باره وجود، خصوصيات و قيامش وجود شريفش را
براي همه مسلم ساخته است.
از اين روي در طول تاريخ بارها اشخاصي از معروف بودن نام و نهضت حضرت استفاده
كرده خود را امام موعود ناميدند از جمله اسماعيليه يا واقفيه كه وجودشان بر اين
اساس شكل گرفت؛ چه اسماعيليه معتقد بودند كه امام موعود همان اسماعيل است و او
زنده و از انظار غايب است. واقفيه نيز همين اعتقاد را نسبت به امام موسي
بنجعفر(ع) داشتند.
بعضي از افراد ديگر نيز كه داعيه رهبري جامعه يا مبارزه
با فساد را داشتند، ادعاي مهدويّت ميكردند و چون اسم آن امام در روايات هم اسم
پيامبر اكرم(ص) بود بعضي افراد محمد نام، مثل محمد بنعبداللّه محض ادعاي
مهدويت ميكردند. همچنين در دعاهاي نقل شده از ائمه روي مسأله وجود امام
زمان(ع) تأكيد زياد شده است.
علاوه بر آن، احتياج فطري انسانها به نجاتدهنده واقعي
دست در دست عوامل فوق انتظار ظهور آن حضرت را براي غير مسلمانان نيز امري بديهي
ساخته است. علت اساسي ديگر بر مطرح بودن حضرت حجت(عج) در جوامع بشري نظريههايي
است كه در پي غيبت طولاني حضرت به طور گستردهاي مطرح شده و اذهان را به خود
مشغول كرده است، در طول تاريخ افرادي نظريههايي ارائه كردهاند. و گروهي به
نقد و بررسي پرداختهاند و دستهاي ادعاي مهدويت كرده، دستهاي ديگر به ابطال
آن روي آوردهاند.
امام جواد و عسكريين(عليهمالسلام)
هيچيك از جهات ياد شده در زندگي ساير ائمه در حيات اين سه امام بزرگوار، وجود
نداشت به همين جهت چهره والاي آنها ناشناخته ماند و بعد از هزار و دويست سال
همچنان هالهاي از غربت بر چهره آنان سايه افكنده است و تنها كلياتي كه از آيات
قرآن و احاديث و برخي زيارات مانند زيارت جامعه كبير، استفاده ميشود مبين
گوشهاي از شرايط زندگي آنان است.
گروهي در اين باره معتقدند دليل وضعيت موجود اين است كه
وجود آن ائمه فقط براي وجود يافتن امام موعود بوده است تا آن حضرت جهان را پر
از عدل و داد كند. از اين سوي عمر امام جواد(ع) كه مدت طولاني دوام نيافت.4
آن حضرت در سن 9 سالگي بعد از شهادت پدر بزرگوارش به
امامت رسيد. به نظر ميرسد همين عامل سبب شد مردم آن عصر در باره امامت و
خصوصيات و ويژگيهايش خيلي علاقه نشان ندهند چه همان مردم به علي(ع) كه سي و سه
سال داشت، گفتند جوان است و رهبري جامعه فردي مسنتر و كارآمدتر ميطلبد.
زماني كه نص صريح پيامبر اكرم(ص) كنار رود و آن همه
احاديث و شأن نزول آيات و واقعه غدير به فراموشي سپرده شدو كهولت جاي تمام آنها
را بگيرد انتظاري از مردم عصر حضرت امام جواد(ع) نميتوان داشت.
در روايت است هنگامي كه حضرت امام جواد(ع) وارد مسجد
شد، علي بنجعفر، عموي پدر او، به احترام حضرت از جاي بلند شد و او را به جاي
خود نشاند. مردم اعتراض كردند كه تو پيري و محاسنت سفيد شده اسست، چطور به جوان
كمسن و سالي اين چنين احترام ميكني؟
از طرف ديگر نصوص متواترهاي نبود كه مقام حضرت جواد را به مردم آن طور كه بود
معرفي كند. اين موضوع آنگاه واضح ميشود كه كلمات رسول خدا(ص) در مورد
حسنين(عليهماالسلام) يا فاطمه زهرا(س) و يا علي(ع) با كلمات و روايات وارده در
باره امام جواد(ع) مقايسه شود. علت عمده عدم معرفي يكسان ائمه اين بود كه چون
حضرت علي و زهرا و حسنين (عليهمالسلام)، در زمان آن حضرت بودند و مناسبتهاي
مختلفي براي معرفي آنان بود. اين موضوع در باره امام زمان(عج) فرق ميكند چون
رهبر پيوسته بايد در جامعه روح اميد بدمد و دميدن روح اميد با معرفي منجي عالم
بشريت امكان داشت جدا از اين كه بيشتر معرفيها توسط ائمه بعدي صورت پذيرفت و
آن هم به خاطر سؤال بيش از حدّ مردم و اشتياق آنان به دانستن حضرت امام زمان(ع)
و خصوصيات و صفات او بود. حتي وجود احاديث فراوان در باره امام حسن و حسين(ع)
وقتي شخصي در محضر ابنعباس سؤالي ميپرسد و يكي از حسنين(عليهما السلام)، جواب
ميدهند، آن شخص قبول نميكند و ميخواهد جواب را از ابنعباس بشنود، تا مطمئن
شود.
مراجعه به كتب فقهي بر اين حقيقت اشاره دارد كه در طول
تاريخ بيست سال حضور امام حسن و حسين(ع) در مدينه مسئله فقهي چنداني از آنان
پرسيده نشد و مردم آنان را دو فقيه اسلامشناس عالم حساب نميكردند تا چه رسد
به امام جوادي كه سن كمتري داشتند. و از پشتيباني عظيم و تأييدات مكرر پيامبر
اكرم(ص) نيز برخوردار نبودند. دسيسههاي خلفاي عباسي كه پيوسته ميخواستند او
در بين مردم ناشناخته بماند و خفقان حاكم آن زمان تا اندازهاي كه آن امام يا
پدر بزرگوارش و فرزندانش مجبور ميبودند خلفاي ظالم عباسي را اميرالمؤمنين خطاب
كنند به عميقتر شدن جهل موجود دامن ميزد.
پىنوشتها:
1 ـ همه لايق اين مقامند ولي چون حضرت علي(ع) بالفعل به آن مقام رسيد او را
مخاطب اين مقام ميدانند.
2 ـ آن طوري كه در روايات است. "يا علي انت و شيعتك هم الفائزون" و رجوع شود به
احاديث ذيل آيات سوره بينه (اُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرّية).
3 ـ فروع كافي، ج 7، ص 94.
4 ـ عمر او را از 25 سال تا 35 سال گفتهاند.
منبع:
نشريه فرهنگ كوثر ، شماره 13