شخصيت علمي امام حسن مجتبي عليه السلام

محمدجواد مروجي طبسي


ابعاد شخصيت امام مجتبي عليه السلام
دامنه شخصيت بي مانند سبط اکبر پيامبر صلي الله عليه و آله امام حسن مجتبي عليه السلام آنقدر وسيع و گسترده است که آثار و نشانه هاي آن در تمام کتاب هاي حديث، تراجم، سيره، تاريخ و مناقب فراوان به چشم مي خورد.

تواضع، فروتني، خدا ترسي، روابط حسنه، احترام متقابل و کمک به بينوايان از ابعاد برجسته زندگي آن سرور جوانان بهشتي است. آن بزرگوار بازويي علمي، قضايي، و نيرويي بسيار کارآمد براي حکومت علوي و شخص اميرمومنان عليه السلام بوده است.

امام از جمله کساني بود که از آغاز تا پايان به دفاع از حريم رهبري پرداخت و در جنگ هاي جمل، صفين و نهروان فعالانه شرکت جست، بلکه در بسيج نيروها از کوفه براي مقابله با فتنه طلحه و زبير، گام هاي بسيار مثبت و موثري برداشت.

هر چند زندگي پر رنج و محنت امام، پر از مسائل و دشواري ها است اما ما در اينجا فقط به بُعد جايگاه علمي امام مجتبي عليه السلام اشاره مي کنيم.

الف) امام در نگاه پيامبر صلي الله عليه و آله
امام حسن مجتبي عليه السلام کودک بود که پيامبر بزرگوار اسلام از او به عظمت و بزرگي ياد مي کرد. به يقين اين برخوردهاي محبت آميز که هيچگاه در زمان خاص و يا در محدوده خاصي ابراز نمي شد، نشان دهنده اين بود که آن حضرت مي خواست نقاب از چهره امام حسن عليه السلام کنار زده و شخصيت والاي او را بيش از پيش، به مسلمانان معرفي کند.

هادي امت
حذيفه گويد: روزي صحابه رسول خدا صلي الله عليه و آله در نزديکي کوه حرا- يا غير آن - گرد پيامبر جمع شده بودند که حسن در خردسالي با وقار خاصي به جمع آنان پيوست. پيامبر صلي الله عليه و آله با نگاه طولاني که بر او داشت، همه را مخاطب قرار داد و فرمود: "آگاه باشيد که همانا او - حسن- بعد از من راهنما و هدايتگر شما خواهد بود.

او تحفه اي است از خداوند جهان براي من؛ از من خبر خواهد داد و مردم را با آثار باقي مانده از من آشنا خواهد کرد. سنت مرا زنده خواهد کرد و افعال و کردارش نشانگر کارهاي من است. خداوند عنايت و رحمتش را بر او فرو فرستد. رحمت و رضوان خداوند بر کسي باد که حق او را بشناسد و به خاطر من به او احترام نموده و نيکي کند."(1)

مصلح بزرگ
مورخان نوشته اند که: روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله ضمن اظهار محبت به امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: همانا حسن ريحانه من است. و اين فرزندم سيد و بزرگ است و به زودي خداوند به دست او بين دو گروه مسلمان، صلح بر قرار خواهد کرد."­ (2)

ناگفته نماند که اين سخن، يک پيشگويي از رسول خدا صلي الله عليه و آله بود که در آينده بين دو گروه از مسلمانان جنگ و خونريزي خواهد شد و امام حسن عليه السلام بين آن دو صلح و دوستي برقرار خواهد کرد.

طبق نقل تاريخ، امام حسن مجتبي عليه السلام با مشاهده خيانت ياران و فراهم نبودن زمينه جنگ با معاويه، خير و صلاح امت را در اين ديدند که از درگير شدن با معاويه خود داري کرده و با صلح پيشنهادي معاويه، موافقت کنند؛ و در اثر اين صلح، هم مسلمانان را از شر هجوم خارجيان نجات دادند و هم از جنگ و خونريزي جلوگيري کردند. (3)

گواه رسالت نبوي صلي الله عليه و آله
و در ادامه ماجرايي که حذيفه به نقل آن پرداخته بود، آمده است که ناگاه مرد عربي، چماق به دست وارد شد و فرياد برآورد:"کدام يک از شما محمد هستيد؟" ياران رسول خدا، با ناراحتي جلو رفته و گفتند:" چه مي خواهي ؟" رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: "آرام بگيريد." مرد عرب خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله گفت:"تو را دشمن داشتم، و اکنون دشمني من نسبت به تو بيشتر شد. تو ادعاي رسالت و پيامبري کرده اي، دليل و برهانت چيست؟" حضرت فرمود: "چنانچه مايل باشي، عضوي از اعضاي من به تو خبر دهد که برهان و دليلم روشن تر خواهد بود.

"مرد عرب گفت: "مگر عضو انسان هم سخن مي گويد؟!" پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: "آري. حسن جان! برخيز." مرد عرب که گمان مي کرد، پيامبرصلي الله عليه و آله او را مسخره مي کند، گفت: "خود از عهده پاسخگويي بر نمي آيي، خردسالي را از جاي بلند مي کني تا با من صحبت کند؟! "رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: "به زودي او را آگاه به خواسته هاي خويش خواهي يافت.

" طبق پيش بيني رسول خدا صلي الله عليه و آله امام حسن مجتبي عليه السلام از جاي برخاست و از وضعيت آن مرد عرب و چگونگي گرفتاري وي در بين راه سخن گفت؛ به گونه اي که باعث تعجب و حيرت او شده و گفت: "اي پسر! تو اين مطالب را از کجا مي داني ؟! تو اسرار دل مرا بر ملا ساختي گويي همراه من بوده اي! مگر تو غيب مي داني؟" آنگاه مسلمان شد. (4)

راستي که امام حسن عليه السلام با اين بيانات، برهان و دليل نبوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بوده است؛ چرا که اين عضو کوچک پيامبر آنقدر از خود دانش نشان داد که دشمن را وادار به تسليم و اسلام نمود.

ب) امام در نگاه اميرمومنان عليه السلام
امام حسن مجتبي عليه السلام در نگاه علي عليه السلام شخصيتي بسيار بزرگ و ممتاز بود. حضرت علي عليه السلام از همان دوران کودکي - امام حسن - که آيات الهي را براي مادرش فاطمه زهرا (س) مي خواند، اين گوهر گرانبها را شناخت و در طول سالياني که در کنار يکديگر بودند، همواره از فرزند خود تعريف، تمجيد و تقدير مي کرد. حتي در برخي از موارد، قضاوت يا پاسخ به سوالات علمي را به عهده اش مي گذاشت. نمونه هاي زير، بيانگر شخصيت علمي و جايگاه والاي آن حضرت در نزد پدر بزرگوارش مي باشد.

سخنراني در محضر پدر
روزي امام عليه السلام به فرزند خود فرمود: "برخيز و سخن گوي تا گفتارت را بشنوم." امام حسن عليه السلام عرض کرد: "پدرجان! چگونه سخنراني کنم با اين که رو به روي تو قرار گرفته ام؟!" امام خود را پنهان نمود، به طوري که صداي حسن را مي شنيد. امام حسن عليه السلام برخاست و خطابه خود را شروع کرد و پس از حمد و ثناي الهي، فرمود: "علي، دري است که اگر کسي وارد آن در شود، مومن است و کسي که از آن خارج گردد، کافر است."

در اين هنگام امام علي عليه السلام برخاست و بين دو چشم حسن را بوسيد و سپس فرمود: "ذريه بعضها من بعض و الله سميع عليم" آنها فرزندان و دودماني هستند که بعضي از بعضي ديگر گرفته شده اند و خداوند، شنوا و داناست. (5)

پاسخ به سوالات مرد شامي
روزي يک فرد شامي، نزد امام حسن عليه السلام آمد و خود را از پيروان اميرمومنان معرفي کرد. حضرت به وي فرمود: "تو از پيروان ما نيستي بلکه براي پادشاه کشور روم سوال هايي پيش آمده و پيکش را نزد معاويه فرستاده، او در جواب عاجز مانده، تو را به نزد ما فرستاده است.

پيش از آن که مرد شامي سوالات خود را مطرح کند، امام حسن عليه السلام لب به سخن گشود و فرمود: "آمده اي که چنين سوال هايي را مطرح کني: فاصله بين حق و باطل چه قدر است؟ بين آسمان و زمين چه قدر فاصله است؟ قوس و قزح چيست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جمع هستند؟ ارواح مومنان در کجا جمع مي شوند؟ خنثي کيست؟ کدام ده چيز است که هر يک سخت تر از ديگري است؟"

مرد عرض کرد:" يا بن رسول الله! درست است، پرسش هاي من همين هاست که فرموديد. سپس امام در حضور پدر به تمام آن پرسش ها پاسخ گفت. وقتي مرد شامي اين پاسخ ها را شنيد، گفت: گواهي مي دهم که تو فرزند رسول خدايي و همانا علي بن ابي طالب سزاوارتر است براي خلافت و جانشيني رسول خدا از معاويه... .(6)

در مسند قضاوت
از ديگر دلايل شخصيت علمي و جايگاه والاي آن حضرت اين است که اميرمومنان عليه السلام از او خواست تا در جرياني بسيار مشکل، داوري کند. او نيز درباره فردي که چاقو در دست داشت و در خرابه اي کنار کشته اي دستگيرش کرده بودند و همچنين درباره فرد ديگري که خود اقرار کرده بود که مقتول در خرابه را، او کشته است؛ چنين قضاوت کرد: "قاتل واقعي با اقرار و صداقتش جان متهم را نجات داد و با اين کار، گويي بشريت را نجات داده است و خداوند فرمود: "و من احياها فکانما احيا الناس جميعا"؛ هر کس انساني را از مرگ رهايي بخشد. چنان است که گويي همه مردم را زنده کرده است. بنابراين، آن دو را آزاد کنيد و ديه مقتول را از بيت المال پرداخت نماييد."(7)

ج) در نگاه امام حسين عليه السلام
با توجه به سال شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام، به يقين هيچ معصومي به اندازه امام حسين عليه السلام در کنار برادر خود نبوده است. اين دو امام معصوم نزديک به پنجاه سال در کنار يکديگر زندگي مي کردند. بدين جهت امام حسين عليه السلام بيشتر از هر مسلمان ديگري به شخصيت علمي برادرش پي برده بود، و به ويژه در آن ده سال آخر که امامت و رهبري را عهده دار بود، با نگرش ديگري به امام حسن عليه السلام مي نگريست.

امام حسين عليه السلام ضمن اين که برادر خود را شخصيتي بي مانند مي دانست، او را عالم ترين فرد به تفسير و تاويل و آشنا به تمام علوم و مسائل حکومت و جهان اسلام مي دانست. چنانکه اين نظر را مي توان از برخورد امام حسين عليه السلام با عايشه در تشييع جنازه برادرش به دست آورد.

در تاريخ آمده است هنگامي که امام حسين عليه السلام خواست برادر خود را، بنا به توصيه اش پيش از دفن براي تجديد عهد نزد قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله ببرد، عايشه به تحريک بني اميه از ورود جنازه امام حسن عليه السلام به داخل حجره پيامبر صلي الله عليه و آله جلوگيري کرد. امام در برابر اين اهانت به فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله به عايشه فرمود: "اين تو و پدرت بوديد که حرمت و حجاب رسول خدا صلي الله عليه و آله را دريديد و کسي را داخل حجره اش کرديد که پيامبر صلي الله عليه و آله جوارش را دوست نمي داشت و اين که خداوند در فرداي قيامت از تو بازخواست خواهد کرد. بدان اي عايشه! که برادرم داناترين فرد به خدا و رسول او است. و داناتر است به کتاب خدا از اين که بخواهد نسبت به رسول خدا صلي الله عليه و آله پرده دري کند ... (8)

امام حسن و نقل حديث از پيامبر صلي الله عليه و آله
از جمله افرادي که نامش جزو راويان و محدثان از رسول خدا صلي الله عليه و آله در تاريخ ثبت گرديده، امام حسن مجتبي عليه السلام است. امام که در حيات پيامبر صلي الله عليه و آله هنوز ده سال نداشت، با دريافت گفته هاي پيامبر که گاهي آيات وحي بود و گاهي روايات، آنها را از سينه پيامبر به سينه خودش منتقل کرده و سپس به ديگران انتقال مي داد.

امام حسن عليه السلام با شنيدن آيات وحي که بر رسول خدا صلي الله عليه و آله فرود مي آمد، بي درنگ به منزل آمده و آنها را براي مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) قرائت مي کرد که اين مساله باعث تعجب امير مومنان عليه السلام شده بود.

آورده اند که: امام مجتبي عليه السلام هفت ساله بود که به همراه پيامبر در مسجد حضور مي يافت و آنگاه که آيات جديد بر او نازل مي شد، همان ها را از زبان جدش مي شنيد و آنگاه که به خانه باز مي گشت، براي مادرش فاطمه تلاوت مي کرد، به گونه اي که هرگاه اميرمومنان وارد خانه مي شد، ملاحظه مي کرد آيات جديدي که بر پيامبر نازل گرديده نزد فاطمه است. از آن حضرت جويا مي شد، فاطمه مي فرمود: از فرزندت حسن.

بدين جهت، روزي علي بن ابي طالب عليه السلام زودتر به خانه آمد و از ديد فرزندش پنهان گشت تا آيات جديد را که بر پيامبر نازل شده بار ديگر از فرزندش بشنود. امام حسن عليه السلام وارد خانه شد؛ همين که خواست آيات قرآن را براي مادرش بخواند، زبانش به لکنت افتاد و از خواندن سريع باز ماند. مادرش شگفت زده شد. امام حسن عليه السلام گفت: مادر! تعجب نکن، گويا شخصيت بزرگي در خانه است که با شنيدن سخنانم، مرا از سخن گفتن باز مي دارد!

در اين هنگام، اميرمومنان عليه السلام از محل اختفا بيرون آمده و فرزندش حسن را در آغوش گرفت و بوسيد. (9)

تدريس معارف الهي
يکي از بهترين شواهد و دلايل شخصيت والاي امام حسن مجتبي عليه السلام اين است که وي از همان آغاز جواني، بلکه کودکي، آنچه را که از زبان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گرفته بود، سخاوتمندانه در اختيار ديگران قرار مي داد. ابن الصباغ مالکي درباره اين کلاس پر خير و برکت مي نويسد: درباره حسن بن علي - که درود بر او باد - نقل شده است که در مسجد رسول خدا صلي الله عليه و آله مي نشست و تشنگان معارف اسلامي گرداگردش مي نشستند. او به گونه اي سخن مي گفت که تشنگان علم و معرفت را سيراب نموده و ادله و براهين دشمنان را باطل کند..." (10)

ابن الصباغ سپس به نقل جريان زير پرداخته تا شخصيت علمي امام حسن مجتبي عليه السلام و جايگاه والاي او را در امت اسلامي بيان کرده باشد: علي بن احمد واحدي در تفسير خود آورده است که مردي وارد مسجد رسول الله شده و ملاحظه کرد که شخصي مشغول نقل حديث از پيامبر است. مردم اطراف او را گرفته، به سخنانش گوش مي دادند. پس آن شخص به نزد وي آمده، گفت مراد از شاهد و مشهود - که در آيه شريفه آمده است - چيست؟ پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مراد از "مشهود"، روز عرفه مي باشد.

پس، از او گذشته به ديگري برخورد کرد که همانند اولي به نقل حديث پرداخته بود، سوال خود را تکرار کرده از او پرسيد که: مراد از شاهد و مشهود چيست؟ وي پاسخ داد: اما "شاهد" که روز جمعه است و اما مشهود، روز عيد قربان است. آنگاه از کنار آن دو نفر گذشته، گذرش به نوجواني افتاد که چهره اش همانند طلا مي درخشيد که او هم در مسجد، کلاس درس تشکيل داده بود. پس از او در باره شاهد و مشهود پرسيد. وي در پاسخ گفت: آري. اما شاهد، حضرت محمد صلي الله عليه و آله است و اما مشهود، روز قيامت مي باشد.

آنگاه براي گفته خود، اين چنين استدلال کرد: آيا سخن پروردگار را نشنيده اي که مي فرمايد: "يا ايها النبي انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذيراً" (11) اي پيامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و بيم دهنده فرستاديم. "ذلک يوم مجموع له الناس و ذلک يوم مشهود" (12) روز قيامت روزي است که همه مردم براي آن جمع مي شوند و آن روز، روزي است که مشهود همگان است. گويد: سپس از نام شخص اول پرسيد، گفتند: ابن عباس است و از دومي که پرسيد: گفتند: ابن عمر است و از شخص سوم که پرسيد، گفتند: وي، حسن بن علي بن ابي طالب است. (13)

جالب اينجاست که بر طبق نقل علامه مجلسي در بحارالانوار: "اين شخص تفسير امام را از شاهد و مشهود، بر ديگر تفسيرها که از عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر شنيده بود، ترجيح داده و آن را پسنديده بود." (14) شايد ديل اين پذيرش، استدلال قوي امام حسن به دو آيه شريفه بوده است.

امام حسن عليه السلام و تربيت شاگردان
امام حسن مجتبي عليه السلام از دوران کودکي سفره علمي خود را پهن کرده و با نقل آيات شريفه و سپس نقل حديث از پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله خدمت بزرگي به تشنگان علم و معرفت نمود، به ويژه در ده سال آخر که حوادث دردناکي به مسلمانان، خاصه پيروان اهل بيت روي آورده بود، امام با حلم، بردباري، صبر و حوصله اي که از خود نشان مي دادند، خويشتن را براي هر نوع پاسخ گويي آماده ساخته بودند.

از اين روي، مي بينيم که افراد و گروه ها و شخصيت هاي زيادي در محضر درس امام عليه السلام مي نشستند که يقيناً تاريخ، نام بسياري از آنها را ثبت نکرده است. از جمله بسياري از صحابه رسول خدا و تابعين هستند که از محضر پر فيض امام حسن عليه السلام استفاده کرده اند.

در اينجا برخي از بزرگان شيعه همانند شيخ طوسي در رجال خود، نام برخي از اين شخصيت ها را به عنوان اصحاب امام آورده است که تعداد آنها از چهل و يک نفر نمي گذرد.

اگر چه جاي اين سوال هست که: چگونه ياران امام حسن عليه السلام از چهل و يک نفر تجاوز نمي کردند در حالي که امام نزديک پنجاه سال در بين امت اسلامي زندگي مي کردند؟ و چرا يک مرتبه تعداد 450 يار که براي اميرمومنان عليه السلام ثبت شده، به چهل و يک نفر مي رسد؟ و چرا اين عدد نسبت به امام حسين عليه السلام هم به دو برابر، بلکه بيشتر مي رسد و چرا با مقايسه با ياران امام زين العابدين عليه السلام ياران او يک چهارم مي باشد؟! علت چيست و چرا چنين شده است؟

احتمال دارد شيخ طوسي فقط نام راويان از اصحاب امام حسن عليه السلام را آورده باشد؛ به دليل اين که در بخش آخر کتاب خود به نام عده اي اشاره کرده است که از معصومين عليه السلام روايت نکرده اند.

و احتمال دارد امام در زماني مي زيسته که بيشتر اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله بودند، و آنها به هر دليلي از حضور در پاي درس امام حسن عليه السلام و يا نقل روايت از او، خودداري مي کردند. و نيز محتمل است که تبليغات سوء معاوية بن ابي سفيان تاثير خود را گذارده باشد.

ياران امام حسن مجتبي عليه السلام
نکته جالب توجه اين که ياران امام از نظر عدد، بسيار کم هستند اما بسياري از آنها از شخصيت هاي برجسته عالم اسلام مي باشند. برخي از آنها پيامبر و پنج امام را درک کرده اند؛ همانند جابر بن عبدالله انصاري؛ و برخي ديگر علاوه بر اين که از ياران امام حسن عليه السلام هستند، جزو ياران اميرمومنان بوده اند؛ همانند احنف، اصبغ، جابربن عبدالله، جعيدحبيب، حبه، رشيد، رفاعه، زيد، سليم، سليمان، سويد، ظالم، عمرو بن حمق، عامر، کميل، لوط، ميثم، مسيب و ابواسحاق. و برخي ديگر جزو ياران امام حسين عليه السلام نيز هستند، همانند جابر، جعيد، حبيب، رشيد، زيد، سليم، ظالم، عمرو، کيسان، لواط، ميثم و فاطمه. دسته ديگر از آنها جزو ياران امام سجاد عليه السلام نيز هستند، همانند جابر، رشيد، سليم و ظالم.

و گروهي نيز جزو ياران امام باقرعليه السلام شمرده شده اند؛ همانند جابر بن عبدالله انصاري که در سال 78 ق. به ديدار خدا شتافت. (15)

نکته دوم اين که عده اي از ياران امام حسن عليه السلام همانند حبيب بن مظاهر اسدي، جزو شهداي کربلا هستند. و برخي همانند کميل بن زياد، عمرو بن حمق خزاعي، رشيد هجري و حجربن عدي در راه ولايت و دفاع از اهل بيت عليه السلام به شهادت رسيده اند.


پى‏نوشت‏ها:
1- بحار الانوار، ج 43، ص 333.
2- الاصابة في تمييز الصحابه، ج 2، ص 12/ ذخائر العقبي، ص 125.
3- ر. ک: صلح الحسن.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 333.
5- همان، ص 351/ اثبات الوصيه، ص 159.
6- احتجاج، طبرسي، ج 1، ص 339 (با تلخيص).
7- کافي، ج 7، ص 289.
8- همان، ج 1، ص 302.
9- بحار الانوار، ج 43، ص 338.
10- الفصول المهمه، ص 137.
11- احزاب، 45.
12- هود، 103.
13- الفصول المهمه، ص .137
14- بحارالانوار، ج 43، ص 345.
15- بهجة الامال، ج 2، ص 480.


منبع: فصلنامه فرهنگ کوثر، شماره 55