مقدمه
امام سجاد (عليه السلام) فرمود:
الا و ان ابغض الناس الى الله من يقتدى بسنة امام و لا يقتدى
بأعماله.(( الكافى، 8: 234، ح 312))
هشدار كه منفورترين مردم نزد پروردگار، كسى است كه شيوه امامى را پيروى كند ولى از
سيره عملى او پيروى ننمايد.
براى (( چگونه بودن )) نياز به الگو
داريم و نقش الگو در تربيت چنان چنان روشن است كه نيازى به بيان و توضيح نيست.
آنچه در اين الگوگيرى و اسوه يابى و تأسى به اخلاق اوليأ كارساز است، آشنايى با
جزئيات صفات و رفتار آن حضرات است، نه كليات. خوشبختانه در كتب حديث و سيره، نمونه
هاى رفتارى پيامبر و امامان بصورت ريز و جزئى آمده است كه آشنايى با آنها بسيار
سودمند است و گامى جهت خودسازى و تعالى بخشيدن به جامعه است
انسان در ديد ژرف نگر، اسلام، بيابانگردى سرگردان و گمگشته اى در تاريكزار زندگى
نيست. او كشتى شكسته اى شور بخت و نااميد و و اسير موجهاى بيم زا و هراس آفرين نمى
باشد.
بلكه موجودى مسؤ ول است كه با مقصد و مقصودى مشخص، با زاد و توشه اى كامل و
راهنمايانى درونى و برونى به سفرى پرداخته كه از صحراى عدم آغاز مى شود و تا بار
يافتن به لقاء الهى ادامه دارد.
تمامى نيروهاى خلقت، انسان را در اين سفر صادقانه يارى مى كنند و خدا با لطف بيكران
خويش به هدايت او از راههاى گوناگون پرداخته است و بهترين جايگاه جاودانه را در
سراى آخرت براى او مهيا كرده است.
انسان براى به دست آوردن نيك بختى خويش و سعادتمندى جامعه و رضايت خداوند بايد در
طول اين سفر چگونه زيستن را بياموزد و اين آموزه ها را در زندگى خويش بكار گمارد.
اسلام عزيز براى پاسخ گويى بدين سؤ ال بسيار اساسى دو شيوه را دنبال نموده است:
الف: بيان احكام و دستورهاى زندگى از آغاز تا فرجام
ب: ارائه الگوهاى تربيتى و نمونه هاى عينى كمال
بر اساس همين شيوه دوم در قرآن مجيد بارها از پيامبران و ديگر انسانهاى والا سخن به
ميان آمده است، و از جنبه هاى الگويى آنان ستايش شده تا ديگران نيز به آنان تأسى
بجويند.
در مكتب حياتبخش تشيع (اسلام راستين) معرفى اين الگوهاى الهى گسترده تر است و
پيشوايان معصوم كه بهترين اسوه ها و الگوهاى زندگى هستند فرا روى چشمان باز و دلهاى
آگاه قرار دارند تا آنانكه مسئوليت الهى و رسالت انسانى خويش را درك كرده اند و
تصميم براى رسيدن به چكادهاى فرازمند فضيلت و كمال دارند با درس گرفتن از آنان
زيستنى شرافتمندانه كه سعادت دنيا و آخرت را تأمين مى كند در پيش گيرند.
در راستاى اين هدف و براى معرفى سيره عملى پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت
معصوم (عليه السلام) گروهى از فضلا و شيفتگان اهل بيت در حوزه علميه قم گرد هم آمده
و در گستره كتابهاى بسيارى دست به تحقيقى وسيع زده اند كه بخواست خداوند مجموعه اى
ارزشمند را به زودى تقديم امت اسلامى خواهند نمود. آشكار است كه در اين مجموعه تنها
احاديثى كه بيانگر يك شيوه مستمر و عملى مداوم در زندگى معصومين (عليه السلام) باشد
آورده مى شود.
ويژگى سيره معصومين در اين است كه مورد پسند و قبول پروردگار است و با اطمينان مى
توان از آن پيروى كرد.
اكنون به عنوان نمونه اى از درياى مواج و گرانقدر روايات، چهل حديث از سيره هر يك
از معصومين (عليه السلام) به پيشگاه امت اسلامى عرضه مى شود. اميد كه همه ما را
چراغ راه و ره توشه سفرى باشد براى رسيدن به سعادت دنيا و نيك بختى آخرت.
در اين چهل حديث، با گوشه اى از اخلاقيات و سيره سازنده و الهام بخش دومين امام و
پيشواى شيعيان، حضرت امام حسن (عليه السلام) آشنا مى شويم. به اين اميد كه آشنايى
با سيره حسنى، امت ما بويژه جوانان جامعه را با گوهر تقوا و سرمايه هاى كمال و
معنويت و اخلاق اسلامى مأنوس سازد و راه پيروى از آن (( اسوه
فضايل )) را هموارتر كند.
شناخت اجمال امام (عليه السلام)
حضرت امام حسن مجتبى (عليه السلام) دومين امام شيعيان و يكى از سروان بهشت
مى باشد كه از دو نور الهى مولاى متقيان اميرمؤ منان (عليه السلام) و حضرت صديقه
طاهره فاطمه زهرا (عليه السلام) در نيمه رمضان سال دوم يا سوم هجرى متولد شد.
و مدت عمر وى 48 يا 49 سال بود كه 8 سال در محضر رسول گرامى اسلامى (عليه السلام) و
38 سال از محضر پدر گراميش حضرت على (عليه السلام) را درك كرد و در جنگهاى آن حضرت،
حضور داشته است و بعد از پدر 10 سال امامت امت و هدايت مردم را بر عهده داشت. در
اين مدت امامت با معاويه به مبارزه و جنگ برخاست ولى عاقبت بخاطر سستى و خيانت
يارانش براى حفظ تشيع آتش بس را قبول كرد.
سرانجام در 28 صفر سال 50 هجرى سالروز شهادت جد بزرگوارش به سبب سمى كه همسرش
(جعده) داده بود به شهادت رسيد.
فصلاول: ويژگيهاى شخصى امام (عليه السلام)
1: چهره امام
عن احمد بن محمد المغيرى قال:
كان الحسن بن على (عليه السلام) جعد الشعر، حسن البدن، كث اللحية.
مغيرى گويد:
امام حسن بن على (عليه السلام) موهاى فرفرى،
بدنى زيبا و ريشى پرپشت داشت.
كشف الغمة، ج 1 ص
548
2 : سيماى انبيا
قال و اصل بن عطأ:
كان الحسن بن على (عليه السلام) عليه سيمأ الانبيأ و بهأ الملوك
و اصل بن عطأ گويد:
در امام حسن (عليه السلام) سيماى انبيا و شكوه و جلوه پادشاهان جمع بود.
مناقب، ج 4 ص
9
3 : محبت پيامبر به امام (عليه السلام)
عن ابى بكره قال:
كان رسول الله صلى الله عليه و آله يصلى بالناس فاذا سجد وثب الحسن على ظهره او على
عنقه فرفع رأسه فيضعه وضعا رفيعا لئلا يصرع.
ابى بكره مى گويد:
پيامبر وقتى با مردم نماز مى خواند و به سجده مى رفت حسن بر پشت يا گردن او سوار مى
شد و حضرت سرش را بلند كرده و امام حسن (عليه السلام) را آرام زمين مى گذاشت تا
آزرده نشود.
كنزالعمل، ج 13 ص 667 ح
37700
4 : حرمت امام (عليه السلام)
عن محمد بن اسحاق:
كان يبسط له على باب داره فاذا خرج و جلس انقطع الطريق فما مر احد من خلق الله
اجلالا له فاذا علم قام و دخل بيته فمر الناس.
محمد بن اسحاق گويد:
چيزى در جلو خانه براى حضرت پهن مى شد و حضرت وقتى خارج شده بر آن مى نشست راه بسته
مى شد و مردم به احترام ايشان رفت و آمد نمى كردند و حضرت زمانى كه متوجه مى شد به
خانه خود وارد مى شد و مردم مى گذشتند.
مناقب، ج 4 ص
7
5 : شنيدن و حفظ كردن وحى
عن ابى الفتوح:
ان الحسن بن على (عليه السلام) كان يحضر مجلس رسول الله صلى الله عليه و آله و هو
ابن سبع سنين فيسمع الوحى فيحفظه فياتى لامه فيلقى اليها ما حفظه.
ابوالفتوح مى گويد:
حسن بن على (عليه السلام) 7 ساله بود كه در مجلس پيامبر صلى الله عليه و آله حاضر
شده و وحى را مى شنيد و آن را به خاطر مى سپرد و نزد مادرش مى آمد و آنچه را حفظ
كرده بود بازگو مى كرد.
عوالم، 19 ج 108 ح
4
6 : حنا بستن
عن ابن حريث قال:
رأيت الحسن و الحسين (عليه السلام) يخضبان بالحنأ و الكتم.
ابن حريث گويد:
امام حسن و امام حسين (عليه السلام) را ديدم كه با حنا و كتم (نوعى گياه رنگى) مى
زدند.
معجم الكبير طبرانى ج 3، ص
98
7 : خضاب به رنگ سياه
عن الصادق (عليه السلام) قال:
ان الحسن بن على (عليه السلام) كان يخضب بالسود.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
حسن بن على (عليه السلام) با رنگ سياه خضاب مى بست (محاسن شريفش را رنگ سياه مى زد)
معجم الكبير طبرانى، ج 3 ص 22، ح
2535
8 : نگين انگشترى امام
عن الرضا (عليه السلام) قال:
كان نقش خاتم الحسن (عليه السلام) (( العزة لله ))
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
نقش نگين انگشترى امام حسن (عليه السلام) (( العزد لله ))
(بزرگى مخصوص خداست) بود.
اعيان الشيعه ج 1، ص 563، بحارالانوار ج 43، ص
258
9 : تقسيم اموال
قال الصادق (عليه السلام):
ان الحسن بن على (عليه السلام) قاسم ربه ثلاث مرات حتى نعلا و نعلا و ثوبا و دينارا
و دينارا.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
امام حسن (عليه السلام) تمام اموالش را حتى كفش و لباس و دينارهايش را سه بار با
خدا تقسيم كرد.
وسائل الشيعه ج 8، ص
55
10 : دوست داشتن خرما
عن الرضا (عليه السلام):
كان الحسن (عليه السلام) تمريا و كان ابو عبد الله الحسين (عليه السلام) تمريا.
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) خرما را دوست مى داشتند.
كافى، ج 6 ص 345 ح 6، وسائل الشيعه، ج 17 ص 73 ح
105
11 : احترام امام نزد پيامبر صلى الله عليه و آله
عبد الله بن الزبير:
ان الحسن بن على (عليه السلام) كان يجى ء و النبى صلى الله عليه و آله راكع فيفرج
له بين رجليه حتى يخرج من الجانب الاخر.
عبد الله بن زبير گويد:
امام حسن بن على (عليه السلام) زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در ركوع بود مى
آمد و پيامبر صلى الله عليه و آله پاهايش را باز مى كرد تا حسن (عليه السلام) از
طرفى به طرف ديگر مى رفت.
انساب الاشراف، ص 19 ج
22
فصل دوم: عبادات امام (عليه السلام)
12 : ذكر خدا
عن السجاد (عليه السلام) قال:
ان الحسن (عليه السلام) لم ير فى شى ء من احواله الا ذاكرا لله سبحانه.
امام چهارم (عليه السلام) مى فرمايد:
امام حسن (عليه السلام) در هيچ حالى ديده نشد مگر اينكه خداى سبحان را ياد مى كرد.
امالى صدوق، ص
150
13 : تلاش در عبادت
عن الباقر (عليه السلام) قال:
كان الحسن (عليه السلام) كثير الاجهاد فى العبادة و التصدق.
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
امام حسن (عليه السلام) در عبادت و صدقه دادن سخت كوش بود.
نظم درر المسطين ص
196
14 : خشوع در وضو
عن القتال قال:
ان الحسن بن على (عليه السلام) كان اذا توضأ ار تعدت مفاصله و اصفر لونه.
فقيل له فى ذلك، فقال:
حق على كل من وقف بين يدى رب العرش، آن يصفر لونه و ترتعد مفاصله.
امام حسن (عليه السلام) وقتى وضو مى گرفت پاهايش لرزيده و رنگش زرد مى شد، در اين
باره از حضرت سؤ ال كردند، فرمود:
براى كسى كه در مقابل پروردگارش ايستاده سزاوار است رنگش پريده و پاهايش بلرزند.
مناقب، ج 4 ص
14
15 : خشوع در نماز
قال السجاد (عليه السلام):
ان الحسن بن على (عليه السلام) كان اذا قام فى صلاته تر تعد فرائضه بين يدى ربه
عزوجل.
امام چهارم (عليه السلام) فرمود:
امام حسن (عليه السلام) وقتى به نماز مى ايستاد، پاهايش در مقابل پروردگار متعال و
عظمت و كبريائى او مى لرزيد.
بحارالانوار ج 84، ص
285
16 : لباس نماز
عن ابى خيثمه قال:
كان الحسن بن على (عليه السلام) اذا قام الى الصلاة لبس اجود ثيابه...
ابو خيثمه گويد:
امام حسن (عليه السلام) وقتى به نماز مى ايستاد بهترين لباسهايش را مى پوشيد سؤ ال
شد چرا بهترين لباسهايت را مى پوشى؟ فرمود: خداوند زيباست و زيبايى را دوست دارد.
بحارالانوار، ج 83 ص 175 ح
2
17 : زيارت خانه خدا
عن الباقر (عليه السلام) قال:
قال الحسن (عليه السلام): انى لاستحيى من ربى ان ألقاه و لم امش الى بيته.
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
امام حسن (عليه السلام) فرمود: من از خدايم (حيا مى كنم) كه او را ملاقات كنم در
حالى كه پياده به زيارت خانه اش نرفته باشم.
بحارالانوار ج 43 ص 339 ح
13
18 : زيارت سواره
قال رفاعة:
سألت ابا عبد الله (عليه السلام) اذا زرت البيت اركب ام امشى؟ فقال (عليه السلام):
كان الحسنن (عليه السلام) يزور راكبا.
رفاعه گويد:
از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: موقع زيارت خانه خدا سواره باشم يا پياده؟
فرمود: امام حسن (عليه السلام) سواره هم زيارت مى كرد.
كافى، ج 4 ص 456
19 : حج پياده
قال الصادق (عليه السلام):
ان الحسن بن على (عليه السلام) حج خمسة و عشرين حجة ماشيا.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
امام حسن (عليه السلام) بيست و پنج بار پياده به حج رفت.
مناقب، ج 4 ص 14، بحارالانوار، ج 43 ص 339
20 : قرائت قرآن موقع خواب
عن ام موسى قالت:
كان الحسن بن على (عليه السلام) اذا آوى الى فراشه بالليل اتى بلوح منقوش فيه سورة
الكهف فيقرأها.
ام موسى گويد:
امام حسن (عليه السلام) وقتى به رختخواب خود مى رفت لوح منقوش مى آورد كه سوره
كهف در آن نوشته شده بود و آن را مى خواند.
تاريخ ابن عساكر (ترجمه امام حسن) ص 144، 242
فصل سوم: اخلاق امام (عليه السلام)
21 : طبيب كلام
عن عمير بن اسحاق قال:
ما تكلم عندى احد احب الى اذا تكلم ان لا يسكت من الحسن بن على (عليه السلام) و ما
سمعت منه كلمة فحش قط.
عمير بن اسحاق گويد:
كسى نزد من (نيكو گفتارتر) از امام حسن (عليه السلام) نبود تا آنجا كه هرگاه سخن مى
گفت: دوست داشتم سخنش بپايان نرسد و سكوت نكند و هرگز كلمه زشتى از او نشنيده ام.
نظم درر السمطين: 201
22 : سخاوت و كرامت
فى حديث:
كان الحسن (عليه السلام) من الحلماء الكرماء الاسخياء.
در حديثى آمده كه:
امام حسن (عليه السلام) از بردبارى داراى كرامت و بزرگوارى و سخاوت بود.
نظم درر السمطين: ص 195
23 : سعه صدر امام
فى حديث:
ان الحسن (عليه السلام) كان من اوسع الناس صدرا و اسجحهم خلقا.
در حديثى آمده است كه:
امام مجتبى (عليه السلام) سعه صدرش از همه بيشتر و از نظر اخلاق معتدلترين مردم
بود.
اعيان الشيعه، ج 1 ص 563
24 : زهد امام (عليه السلام)
عن زين العابدين (عليه السلام) قال:
ان الحسن بن على بن ابى طالب (عليه السلام)
كان اعبد الناس فى زمانه ازهدهم و افضلهم.
امام زين العابدين (عليه السلام) فرمود:
امام حسن (عليه السلام) عابدترين و زاهدترين و برترين مردم زمان خود بود.
امالى صدوق، ص 150، بحارالانوار، ج 43 ص 331 ح 1
25 : بخشش امام
قال القيروانى:
كان الحسن (عليه السلام) جوادا، كريما، لايرد سائلا، ولا يقطع نائلا...
قيروانى نقل مى كند كه:
امام حسن (عليه السلام) بخشنده و با كرامت بود و هيچ سائلى را رد نمى كرد و
اميدوارى را نااميد نمى گردانيد...
مسند امام مجتبى، ص 134 ح 18
26 : صداقت امام
عن زين العابدين (عليه السلام)
ان الحسن بن على (عليه السلام) كان اصدق الناس لهجة و افصحهم منطقا.
امام سجاد (عليه السلام) فرمود:
امام حسن (عليه السلام) از جهت زبان صادق ترين مردم و از نظر گفتار فصيح ترين آنان
بود.
بحارالانوار 43: 331، عوالم 16: 132 ح 5
27 : مذمت دنيا
كان الحسن بن على (عليه السلام) كثيرا ما يتمثل:
يا اهل لذات دنيا لابقأ لها |
|
ان اغترارا بظل زائل حمق |
امام حسن (عليه السلام) زياد به اين شعر تمثل مى فرمود:
اى آنكه دنبال لذات ناپايدار دنيا هستيد، فريب خوردن و مغرور شدن به سايه ناپايدار
حماقت و بى خردى است.
بحارالانوار، ج 73 ص 123 ح 111
28 : يادآورى مرگ
عن على بن الحسن (عليه السلام) قال:
ان الحسن (عليه السلام) كان اذا ذكر الموت بكى و اذا ذكر القبر بكى.
امام سجاد (عليه السلام) فرمود:
امام حسن (عليه السلام) وقتى مرگ را به ياد مى آورد، مى گريست، و هرگاه به ياد قبر
مى افتاد، مى گريست.
امالى صدوق، ص 150، بحار الانوار ج 43، ص 331
29 : يادآورى بعث و نشر
قال السجاد (عليه السلام):
ان الحسن (عليه السلام) كان اذا ذكر البعث و النشور بكى و اذا ذكر الممر على الصراط
بكى.
امام چهارم (عليه السلام) مى فرمايد:
امام مجتبى (عليه السلام) وقتى برانگيخته شدن و حشر و نشر قيامت و گذشتن از پل صراط
را به ياد مى آورد گريه مى كرد.
امالى صدوق ص 150
فصل چهارم: ادعيه امام (عليه السلام)
30 : لبيك به خدا
قال زين العابدين (عليه السلام):
ان الحسن بن على (عليه السلام) كان لايقرء من كتاب الله عزوجل (( يا
ايها الذين آمنو ))
الا قال: لبيك، اللهم لبيك.
امام زين العابدين (عليه السلام) فرمود:
امام حسن (عليه السلام) هيچ وقت آيه (( يا ايها الذين آمنو ))
(اى كسانى كه ايمان آورده ايد) را از كتاب خدا نمى خواند مگر اينكه مى گفت
(( لبيك اللهم لبيك )) .
بحارالانوار 43 ص 331
31 : دعاى درب مسجد
قال ابن شهر آشوب:
كا الحسن (عليه السلام) اذا بلغ باب المسجد
رفع رأسه و يقول: الهى ضيفك ببابك، يا محسن قد اتاك المسى ء، فبجاوز عن قبيح ما
عندى بجميل ما عندك، يا كريم،
ابن شهر آشوب نقل مى كند كه:
هرگاه امام مجتبى (عليه السلام) به درب مسجد مى رسيد سرش را بلند كرده مى گفت:
خدايا ميهمانت مقابل خانه ات ايستاده، اى احسان كننده ! گناهكار نزد تو آمده، از
گناهان زشتى كه در نزد من است به آن زيبايى كه در نزد توست در گذر، اى بخشنده.
مناقب، ج 3 ص 180، بحارالانوار، ح 43 ص 339
32 : تعقيب نماز صبح
قال الراوندى:
ان الحسن (عليه السلام) كان اذا فرغ من الفجر لم يتكلم حتى تطلع الشمس.
راوى گويد:
امام حسن (عليه السلام) بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب با كسى صحبت نمى كرد (مشغول
عبادت و تعقيب بود.)
مناقب، ج 14، بحارالانوار، ج 43 ص 339
33 : دعاى قنوت
عن الحسن بن على (عليه السلام) قال:
علمنى جدى رسول الله صلى الله عليه و آله كلمات اقولهن فى الوتر:
(( اللهم اهدنى فيمن هديت، و عافنى فيمن عافيت، و بارك لى
فيما اعطيت... ))
امام حسن (عليه السلام) فرمايد:
جدم رسول الله صلى الله عليه و آله كلماتى به من آموخت كه در قنوت نماز وتر مى
خوانم: (( خدايا مرا هدايت كن در ميان كسانى كه هدايت كردى، و
عافيت ده در ميان كسانى كه عافيت دادى و آنچه به من عطا كردى مبارك گردان....
معجم الكبير، ج 3 ص 73 ح 2703
34 : تعويذ حسن و حسين (عليه السلام)
عن ابن عمر قال:
كان على الحسن و الحسين (عليه السلام) تعويذان حشوهما من زغبب جناح جبرائيل.
ابن عمر گويد:
براى حسن و حسين (عليه السلام) تعويذهايى بود كه جلدشان از پربال جبرئيل بود.
بحارالانوار 43: 263 ح 9
35 : ترس از آتش
عن السجاد (عليه السلام) قال:
ان الحسن بن على (عليه السلام) كان اذا ذكر الجنة و النار اضطراب اضطراب السليم و
سأل الله الجنة و تعوذ به من النار.
اما چهارم (عليه السلام) فرمود:
امام مجتبى (عليه السلام) وقتى از بهشت و آتش دوزخ ياد مى كرد، مثل مار گزيده به
خود مى پيچيد و از خداوند بهشت مى طلبيد و از آتش به خداوند پناه مى برد.
امالى صدوق، ص 150، بحارالانوار، ج 43 ص 331
فصل پنجم: برخورد با ديگران
36 : رسيدگى به امور مردم
فى حديث:
ما رؤ ى ان رجلا دفع اليه رقعة فى حاجة (الا) فقال له:
حاجتك مقضية، فقيل له يابن رسول الله لو نظرت فى رقعته ثم رددت الجواب على قدر ذلك،
فقال: اخشى ان يسألنى الله عن ذل مقامه بين يدى حتى اقرء رقعته.
در حديثى آمده:
هرگز ديده نشد كه كسى به امام نامه اى در مورد حاجتى بدهد مگر اينكه حضرت جواب مى
داد: حاجتت برآورده است:
گفته شد: اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله كاش در نامه اش مى نگريستى و به
اندازه حاجتش مى دادى، حضرت فرمود: مى ترسم خدا از من درباره مدت زمانى كه رو برويم
خوار ايستاده تا نامه اش را بخوانم، سؤ ال كند.
نظم درر السمطين ص 196
37 : هديه به مردم
عن ابن سيرين قال:
ان الحسن بن على (عليه السلام) كان يجيز الرجل الواحد بمأة الف.
ابن سيرين گويد:
امام حسن (عليه السلام) به هر شخصى (وقتى جايزه و هديه مى داد) صد هزار جايزه مى
داد.
تاريخ ابن عساكر (ترجمه الامام الحسن) ص 147 ح 246
38 : دعوت به طعام
عن ابن سيرين قال:
كان الحسن بن على (عليه السلام) لايدعو الى طعامه احدا، يقول هو اهون من ان يدعى
اليه احد.
ابن سيرين گويد:
امام حسن (عليه السلام) به طعام خود دعوت نمى كرد كسى را كه، مى گفت: اين ناچيزتر
از آن است كه كسى به آن دعوت شود.
تاريخ ابن عساكر (ترجمه امام حسن) ص 156 ح 266
39 : اطعام غذا
عن نجيح قال:
رايت الحسن بن على (عليه السلام) ياكل و بين يديه كلب، كلما الك لقمة طرح للكلب
مثلها،
فقلت له: يابن رسول الله الا ارجم هذا الكلب عن طعامك؟
قال: دعه انى لاستحيى من الله ان يكون ذو روح ينظر فى وجهى و انا آكل ثم لا اطعمه.
نجيح گويد:
ديدم امام حسن (عليه السلام) غذا مى خورد و سگى مقابلش بود، هر لقمه اى كه حضرت ميل
مى فرمود لقمه اى نيز براى سگ مى انداخت،
عرض كردم: اى فرزند پيامبر آيا اين سگ را برانم؟
فرمود: رهايش كن، از خدا حيا دارم كه طعامى بخورم و جاندارى مقابلم ايستاده باشد و
به آن غذا ندهم.
مسند امام مجتبى (عليه السلام)، ص 130
40 : اهميت مسجد
كان الحسن (عليه السلام) يقول:
اهل المسجد زوار الله و حق على المزور التحفة لزائره.
امام حسن (عليه السلام) مى فرمود:
اهل مسجد زائران خدايند و برخداست كه به زوارش هديه بدهد.
ارشاد القلوب، ص 72
منبع:
سایت غدیر