امام عسكرى (ع) و تصوّف

سيّد جعفر ربّانى


‏از جمله جريان‏هاى فاسدى كه امام عسكرى عليه‏السلام به شدّت از آن بيزارى جسته و مردم را از گرويدن به آن بر حذر مى‏داشت، گروه «صوفيه» است. اين فرقه از آغاز پيدايش توسّط «ابوالقاسم كوفى بهشميّه» توانست تحت پوشش اسلام، عدّه‏اى از مسلمانانِ ساده‏لوح را بفريبد.

محمّد بن عبدالجبّار از امام عسكرى عليه‏السلام نقل كرده كه حضرتش فرمود:

از امام صادق عليه‏السلام در مورد «ابوهاشم كوفى» سؤال شد، امام صادق عليه‏السلام فرمود:

«او فردى بسيار فاسد العقيده بود و مسلكى به نام تصوّف اختراع كرد و آن را مركزى براى اعتقادات پليد خود قرار داد.»1

آرى، بدعت، خودنمايى، چلّه نشينى، تعطيل كردن احكام دين، انزوا و... از مظاهر تصوّف است و ائمه عليهم‏السلام با آن مقابله نموده‏اند. و موجب تأسّف آنكه اين روش‏هاى غلط گاهى تحت عناوينى همچون: تشيّع، ابراز علاقه به اهل بيت عليهم‏السلام و يا تهذيب نفس انجام مى‏گيرد!

امام حسن عسكرى عليه‏السلام خطاب به صحابى گرانقدرش، ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى فرمود:

«زمانى بر مردم فرا مى‏رسد كه چهره‏هايشان خندان، ولى دلهايى تاريك دارند. از ديدگاه آنان، سنّت يعنى بدعت و بدعت يعنى سُنّت. مؤمن را به ديده حقارت مى‏نگرند و فاسق را ارج مى‏نهند. فرمانروايان آنان افرادى نادان و ستم پيشه‏اند و دانشمندان ايشان دريوزه دربار ستمگرانند. ثروتمندان آنها حقّ تهيدستان را به يغما مى‏برند و كوچك‏ترها بر بزرگان خود پيشى مى‏گيرند. انسان‏هاى نادان از ديدگاه ايشان فردى آگاه و اشخاص حيله‏گر را مهذّب مى‏دانند. ميان فرد با اخلاص و انسان مُردّد تمييز نمى‏دهند. آنان گوسفندان را از گرگ‏ها باز نمى‏شناسند. عالمان و انديشمندان آنها بدترين آفريده‏هاى الهى در روى زمين‏اند؛ چرا كه به فلسفه و تصوّف تمايل نشان مى‏دهند. به خدا سوگند! آنها از عقيده [و فطرت] خود برگشته و از راه حق منحرف شده‏اند. در علاقه و محبّت به مخالفان ما زياده‏روى مى‏كنند و شيعيان و دوستداران ما را به گمراهى مى‏كشانند. اگر به جاه و مقامى دست يابند، از گرفتن رشوه سير نمى‏شوند و اگر به ذلّت گرفتار گردند، رياكارانه خدا را پرستش مى‏كنند. آگاه باشيد كه آنان راه (سعادت و حقيقت) را بر مؤمنان مى‏بندند و مُبلّغان آئين كافرانند. كسانى كه با آنها زندگى مى‏كنند، بايد از آنان بر حذر بوده و دين و ايمان خويش را حفظ كنند.»

سپس امام عسكرى عليه‏السلام فرمود:

«اى ابوهاشم! اين مطالب را پدرم از پدران بزرگوارش، از جعفر بن محمّد عليهم‏السلام برايم نقل نمود. اين سخنان از اسرار ما است، آنها را جز براى اهلش بازگو مكن.»2

نفوذ افكار انحرافى و از جمله تصوّف در ميان شيعيان، خطرى بوده است كه بزرگان از ياران ائمه عليهم‏السلام بدان اهتمام مى‏ورزيده و گزارش آن را به امامان معصوم عليهم‏السلام منتقل مى‏نموده‏اند.

احمد بن محمد بن عيسى ـ از اصحاب امام حسن عسكرى عليه‏السلام ـ در نامه‏اى به حضرت چنين گزارش مى‏دهد:

«گروهى يافت شده‏اند كه براى مردم سخنرانى مى‏كنند و احاديثى مى‏خوانند و آنها را به شما و پدران شما نسبت مى‏دهند. در ميان آنهاست احاديثى كه قلوب ما آنها را نمى‏پذيرد ولى امكان ردّ اين روايات وجود ندارد، چرا كه آنها را از پدران شما نقل مى‏نمايند. ايشان دو نفرند؛ يكى، على‏بن حَسكة و ديگرى، قاسم يقطينى.»

وى در ادامه مى‏نويسد:

«از عقايد ايشان است كه مى‏گويند: مراد از سخن خدا كه مى‏فرمايد:

«انّ الصّلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر»3

مردى است كه مردم را از فحشاء بازمى‏دارد نه آنكه مقصود، ركوع و سجود باشد. و مقصود از زكات نيز همان مرد است نه دراهم و اخراج مال.

و بر همين منوال، اوامر و نواهى خداوند را تأويل مى‏كنند. بر ما منّت بگذاريد و راه حق و سلامت از انحرافات را بيان نماييد.»

امام عسكرى عليه‏السلام در پاسخ نوشت:

«ابن حَسكه دروغ مى‏گويد و براى شما همين كافى است كه ما او را در زمره دوستان خود نمى‏شناسيم. خدا، او را لعنت كند. به خدا قسم! كه پروردگار، محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و پيامبران قبل از او را نفرستاد مگر براى دين خالص و نماز و زكات و روزه و حج و ولايت. و پيامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مردم را دعوت نكرد مگر به سوى خداى وحده لاشريك له و ما اوصيا از فرزندان پيامبر نيز بنده خدا هستيم و به او شرك نمى‏ورزيم. اگر اطاعتش كنيم، بر ما رحم خواهد كرد و اگر نافرمانى‏اش كنيم، ما را عذاب خواهد نمود. ما بر خدا حجّت نداريم بلكه حجّت از اوست بر ما و بر همه خلقش. من اين سخنان را نفى نموده، از اين اشخاص بيزارى مى‏جويم؛ شما نيز آنها را رها كنيد. خداوند، لعنتشان كند. و آنان را در تنگنا قرار دهيد و چنانچه آنها را در مكان خلوت يافتيد، سرشان بر سنگ بكوبيد.»4
 


پى‏نوشت‏ها:
1. سفينة‏البحار، شيخ عباس قمى، ص 145، بنياد پژوهش‏هاى اسلامى آستان قدس.
2. همان.
3. عنكبوت / 45.
4. رجال الكشّى، ج 2، ص 802 و 803، مؤسّسه آل البيت عليهم‏السلام .


منبع: کوثر ، شماره  60