نگرشى بر تقويم قمرى و رؤيت هلال ماه

دكتر تقى عدالتى


تقويم اسلامى, نقش بزرگى بر عهده دارد و سبب آن سهم مهمى است كه در بعضى امور دينى دارد. محاسبه تقويم اسلامى جهانى, وابسته به شناخت دقيق راههاى دست يابى به رؤيت هلال است كه امروزه به مرحله پيشرفته اى در كل جهان رسيده است. تقويم قمرى, مظهرى جدّى براى نجوم عملى است كه در ارتباط با فيزيك ديناميك, نور, فيزيك حيات و طبعاً نجوم نظرى و عملى خواهد بود. از اين روى, علم نجوم, از قديم الايام, مورد توجه خاص مسلمانان بود و در واقع,مسلمانان پيشگامان علم و تكنولوژى در مدت 700 سال بودند.

اندازه گيرى زمان, به قدمت تمدن بشرى است و تقريباً, تمامى تمدنهاى اوليه, مانند بابل, يونان, روم, يهود و مصر در منطقه خاورميانه و اُزتك و انكا, در مغرب زمين و چين و هند در مشرق زمين, در ابتدا ازتقويم قمرى سود مى جستند و تقريباً همه آنها از سيستم مركبى از شمسى و قمرى استفاده مى كردند, در حالى كه سيستم قمرى پايه و اساس قرار داده شده بود.

امروزه اگر بخواهيم از تقويمى استفاده كنيم كه كاربرد عملى در تمام كره زمين داشته باشد, ناگزير بايد بين تاريخهاى محلى در مكانهاى مختلف, توسط خط تاريخ ربط داده شود. دو سيستم شمسى و قمرى, در ذات, منطقه اى و محلى اند. تا پايان قرن نوزدهم, در اروپا و ساير مناطق, محاسبه وقت و تاريخ, بر پايه نصف النهار همان محل انجام مى گرفت. انتشار تقويم جهانى, براساس خط نصف النهار گرينويچ, در سال 1834 ميلادى, صورت پذيرفت.

در اين جا سه مسأله اساسى در مورد تقويم قمرى اسلامى واحد, به چشم مى خورد:

1 . طريقه دست يابى به رؤيت هلال.
2 . به كارگيرى اين طريقه واحد در تمام جهان.
3 . سنجش و بررسى اجراى صحيح اين روش در همه جا.
در مورد اوّل, همچنان كه اشاره شد, تقريباً همه تمدنهاى گذشته, در برهه اى از زمان, ازتقويم قمرى سود جسته اند. در گذشته, رؤيت هلال, كه به معناى شروع ماه نو بود, حادثه اى عادى به شمار مى رفت. على رغم تغييرى تدريجى سيستم قمرى محض, به سيستم قمرى ـ شمسى, كاربرد رؤيت هلال در تمدنهاى بعدى, كامل تر شد و مسلمانان در اين زمينه كمكهاى شايانى كردند.

با تجربيات متعددى كه در طول چندين و چند سال انجام پذيرفت, معيار ساده اى براى دسترسى به هلال جديد حاصل شد (در روزگار بابليها) و همين معيار, در تمدنهاى بعدى مورد استفاده قرار گرفت.

در حدود قرن چهارم ميلادى, هندوها, تلاشى را در جهت برطرف كردن مشكل, بر پايه علوم رياضى و فيزيك آغاز كردند, ولى نقش اصلى را مسلمانان بر عهده گرفتند.

ازاشخاص شناخته شده كه در اين باره كار كردند, مى توان از يعقوب بن طارق, حبش, خوارزمى, بطانى و طوسى نام برد. امّا به علّت وخامت اوضاع و احوال علوم اسلامى و نجوم, اين مطالب به فراموشى سپرده شد (فراموشى كامل, تقريباً در قرن بيستم بود). در ابتداى قرن حاضر, يكسرى آزمايشهاى جديد در يونان شروع شد, ولى اين معيارها هم, در معرض نابودى قرار گرفت تا اين كه حدود 15 سال قبل, دكتر محمد الياس, استاد مسلمان دانشگاه علوم مالزى, آن را در جامعه مسلمانان مطرح كرد. در نظريه دكتر الياس, چند پارامتر مورد توجه است: فاصله ماه تا زمين, عرض هلال و مقدار نور آن و بالاخره درخشندگى آسمان در نزديكى مغرب, به هنگام غروب خورشيد (تأثير سايه كوههاى ماه و نقش چشم انسان كه آيا مسلح است يا غير مسلح.)

حال با توجه به مقدمه فوق, مسأله رؤيت هلال ماه نو, از دو جنبه مورد بررسى قرار مى گيرد:

1 . جنبه علمى

2 . جنبه شرعى [و فقهى]

بررسى جنبه دوم مسأله به عهده علما و دانشمندان حوزه هاى محترم علميّه است بررسى علمى رؤيت هلال را با توجه به فواصل ماه و زمين از يكديگر و از ساير كرات آسمانى و همچنين حركات نسبى آنها, تحت شماره هاى زير, مورد بحث قرار مى دهيم:

1 . فاصله بين دو كره از كرات آسمانى: تفاوت نمى كند چه اولى ساكن, دومى متحرك يا دومى ساكن اولى متحرك.

پس بنابر نظريه بطلميوس, كه زمين ساكن است و خورشيد متحرك و گردش ماه به دور زمين, موجب اختلاف فاصله بين اين كرات نمى شود و فاصله ثابت است. مدارى كه زمين به دور خورشيد مى گردد, همان دايرةالبروج در هيئت قديم مدار خورشيد به دور زمين است.

همين جهت است كه اختلاف زيادى بين تقويمهايى كه علماى قديم هيئت, همانند: صاحب مجسطى, خواجه نصيرالدين طوسى و ستاره شناسان غربى ارائه داده بودند, مشاهده نمى شود و اندك اختلافى كه وجود دارد, به علّت دقيق تر بودن نظريات امروزى است. شگفت اين كه اكثر محاسبات تقويم لوريه فرانسوى با تقويم بهادرى, كه دقيق ترين تقاويم است, همانندى دارد. اگر تفاوتى بين اين دو تقويم باشد, در ثانيه ها, ثالثه ها و رابعه هاست و شايد در دقيقه ها نيز باشد, امّا اكثراً در درجه ها اختلافى وجود ندارد و اين با توجه به فاصله زمانى طولانى ميان اين دو تقويم است.

2 . ماه از سمت مغرب به طرف مشرق به دور زمين مى گردد و يك دور 360 درجه را در مدت زمان 29 شبانه روز و 8 ساعت طى مى كند و اين مدت را در اصطلاح نجومى (ماه نجومى) مى گويند. كره زمين به سمت شرق يك دوره كامل 360 درجه را نسبت به خورشيد در مدت 365 شبانه روز و 1/4 روز طى مى كند و در نتيجه در هر شبانه روز, تقريباً يك درجه (59 دقيقه و 58 ثانيه) به دور خورشيد مى گردد, پس ناگزير, به هنگام محاسبه ماه قمرى (زمان بين دو اقتران متوالى زمين و ماه) بايد مجموع مقدار حركت ماه و حركت زمين را در نظر گرفت و اين زمان, تقريباً, بيست و نه روز و سيزده ساعت است و اين مدت را (ماه هلالى يا قمرى) مى نامند. در نتيجه, ماه در هر (ماه هلالى) در مدارى كه مى گردد, بيش از يك دور كامل و آن حدود 389 درجه است.

3 . ماه قمرى كه فاصله زمانى تقارن متوالى ماه و خورشيد, تقابل ماه و خورشيد و يا فاصله زمانى كه ماه و خورشيد به طور متوالى بر خط نصف النهار واحد قرار بگيرند, دقيقاً 29 شبانه روز و 12 ساعت و 44 دقيقه است. اما نگهدارى اين مقدار مشكل بوده و علم به آن, براى عموم ممكن نيست و جز علماى برجسته و آگاه به تقويمهايى كه از رصدهاى دقيق استخراج شده, بقيه نمى توانند علمى به آن پيدا كنند, لذا يك ماه را 30 روز و ماه ديگر را 29 روز, تا آخر سال, در نظر مى گيرند و به اين ترتيب, مجموع شبانه روز يك سال كامل, مساوى 354 شبانه روز و 8 ساعت و 48 دقيقه خواهد شد. چون اين تعداد از 354 شبانه روز بيشتر است (8 ساعت و 48 دقيقه) سالهاى قمرى را به صورت كبيسه درآورده اند و به هر سه سال, يك سال را كبيسه و در هر سى سال, 11 سال را كبيسه قرار مى دهند و ماههاى سال را به صورت 7 ماه تمام (30 روزه) و 5 ماه ناقص در نظر مى گيرند كه در مجموع سال 355 شبانه روز خواهد شد. روش ذكر شده را ملل و اقوام قبل از اسلام و بعد از اسلام, كه مبدأ تاريخ آنان ماههاى قمرى است, بدون توجه به امور شرعى, مورد استفاده قرار داده اند.

4 . زمين شكل كروى دارد و مسطح نيست و اين نظريه در زمان حاضر, از بديهيات است. بنابراين, ستارگان از جمله ماه از يك ناحيه طلوع مى كند و در ناحيه ديگر غروب.

5 . افق حقيقى در هر ناحيه زمين, محيط دايره بزرگى است كه كره زمين را به دو نيمه برابر تقسيم مى كند, گونه اى كه خط عمود بر افراد اين ناحيه بر مركز اين دايره, قرار گيرد. افق محلى (مرئى) در هر ناحيه دايره كوچكى است بر روى زمين كه اهالى آن محل آن را مى بينند و موازى دايره (افق حقيقى) است. مثلاً اگر فردى در دشتى صاف بدون پستى و بلندى بايستد, در آخرين جايى كه چشمش كار مى كند, مشاهده كند كه زمين و آسمان به هم چسبيده اند و اين را در اطراف خود, به سان دايره اى مى بيند, همين دايره افق محلى است. ملاك در رؤيت و يا عدم رويت ستارگان, بالاتر بودن يا پايين تر بودن آنها از افق محلى است, نه افق حقيقى و اين مطلب بسيار آشكار است.

6 . ماه به هنگام مقارنه با خورشيد, روى قابل رؤيت آن با قسمتى كه از نور خورشيد روشن شده مطابق مى شود ولذا در اين هنگام, آن قسمتى كه به طرف زمين است, قابل ديدن نيست. اين حالت را محاق گويند, زيرا نورش پنهان شده است. محاق بر دو نوع است:

الف . كسوف, حالتى است كه زمين و ماه در يك راستا قرار مى گيرند يا در يك درجه از يك برج در يك عرض جغرافيايى. به عبارت ديگر, ماه و زمين يا خورشيد در محل تلاقى دايرةالبروج (مدار زمين يا خورشيد به دور ديگرى) با مدار ماه (نقاط عقده).

ب . هنگامى كه در يك برج و در يك درجه ماه و زمين قرار دارند, امّا در يك عرض سماوى (فاصله ماه تا مسير دايرة البروج) نباشند, يا اين كه اختلاف بين آنها, كمى كمتر يا كمى بيشتر از, تقريباً, 5 درجه شمالى ياجنوب است كه اين به علت اختلاف ديده ماه است. علت اين اختلاف, بدان جهت است كه حركت ماه نسبت به منطقةالبروج ثابت نيست, گاهى به سمت جنوب به اندازه تقريباً 5 درجه و گاهى به همان اندازه به طرف شمال,لذا كسوف رخ نخواهد داد. اگر چه مقارن شدن آنها حقيقى است, اما ابداً نور ماه به نظر نخواهد رسيد. علت مشاهده نشدن نور ماه اين است كه محل ماه بر محل خورشيد در آسمان ظاهراً نزديك است, از اين روى نصف تاريك ماه به سمت زمين قرار مى گيرد كه نور خورشيد, به آن نمى رسد و اين رخداد, در هر ماه هلالى يك بار روى مى دهد. اگر اين اختلاف, عرض سماوى نبود, در هر ماه هلالى يك كسوف در آخر و يك خسوف در وسط, رخ مى داد, اما به علت اين اختلاف در محاق آخر ماه, كسوف روى نمى دهد. به خاطر از بين رفتن نور ماه اين حالت را حالت محاق گويند.

هنگامى كه ماه از محاق خارج شد, بايد به شكل هلالى باريك مشاهده شود, اما كمى قطر نورانى هلال ماه, مانع از ديدن آن مى شود, تا هنگامى كه ندازه اى در فضا به حركت درآيد و به اندازه اى از خورشيد فاصله بگيرد, تا به صورت هلالى قابل رؤيت شود. اين مدت زمان را, كه طول مى كشد هلال ماه حركت كند, تا ديده شود, تحت الشعاع مى نامند. درجاتى كه ماه در مدارش در تحت الشعاع است (بعد از اين كه در محاق بود) تا زمانى كه وارد مدار ديدن شود, حدود 8 درجه است و از آن جا كه مى دانيم ماه در هر شبانه روز, تقريباً 5/13 درجه در مدارش حركت مى كند, لذا ماه از تحت الشعاع بعد از حدود 14 ساعت خارج مى شود.

مدت زمان حالت محاق و تحت الشعاع, روى هم رفته نزديك 40 ساعت و 48 دقيقه به طول مى انجامد, زيرا كه ماه 12 درجه قبل از مقارن شدن با خورشيد وارد تحت الشعاع مى شود و بعد از مقارن شدن هم بعد از 12 درجه خارج مى شود, جمع اين دو 24 درجه مى شود كه برابر 40 ساعت و 48 دقيقه حركت ماه در مدار است.

7 . گردش ماه به دور زمين, بر يك منوال كه دائماً مدار گردش آن بر منطقه البروج منطبق باشد, نيست بلكه گاهى منطبق است و به سمت شمال حدود 5 درجه و 9 دقيقه ميل مى كند, بار ديگر به سمت منطقه البروج بر مى گردد و به سمت جنوب, به همان زاويه قبلى ميل مى كند و سپس به سمت معدل النهار (استوار) ميل مى كند و گردش ماه, بر همين منوال ادامه دارد. محل تلاقى مدار ماه و منطقة البروج را نقاط گره يا عقد گويند كه يكى را عقده صعودى و ديگرى عقده نزولى نام دارد.

8 . ماه قمرى بر چهار نوع است:

الف . ماه قمرى حسابى, فاصله زمانى ميان دو تقارن پشت سر هم ماه و خورشيد است و مدت آن 29 روز و دوازده ساعت و 44 دقيقه است و اين, با گذشت زمان تغيير نمى كند.

ب . ماه قمرى متوسط, بدين گونه است كه يك در ميان ماه را 30و29 شبانه روز در نظر مى گيرند و مدت زمانى كه خارج از اين ماههاست, با كبيسه قرار دادن سال, آن را درست مى كند و بر اين منوال, اعمال خود را انجام مى دهند.

ج . ماه قمرى هلالى فلكى كه امكان ديدن هلال در نزد منجمان شروع مى شود و اين ماه, يا 29 و يا 30 روز است, بر حسب اختلاف مقامات و اجتماعى فلكى كه در مشاهده شدن هلال دخالت دارد. از اين روى, گاهى يك ماه 29 روزى و ماه بعدى 30 روزى و ماه ديگر 29 روز و گاهى دو ماه پشت سر هم يا سه ماه پشت سر هم 29 روز مى شود و امكان ندارد بيشتر از 3 ماه پشت سر هم 29 روزى شود. گاهى اوقات 2 و 3 و يا 4 ماه پشت سر هم, 30 روزى مى شود و بيشتر از 4 ماه 30 روزى پشت سر هم, امكان ندارد. همچنين امكان ندارد كه 4 ماه پشت سر هم, 29 روزى يا 5 ماه پشت سر هم, 30 روزى باشد.

د . ماه قمرى هلالى شرعى كه با ديدن هلال ماه نو در آسمان, امكان ديدنش شروع مى شود.

9 . عوامل مؤثر در رؤيت هلال ماه نو

الف . اختلاف طول جغرافيايى. در هر شهر, يا مكانى كه طول جغرافيايى آن, كمتر از مكان ديگر باشد, ماه را مى بيند, زيرا كه غروب ماه و خورشيد در اين محل, بعد از غروب اين دو, در محلى است كه طول جغرافيايى آن بيشتر است. بنابراين, مشاهده شدن ماه در اين محل, اگر چه عرض اين دو شهر يكى باشد, امكان دارد. اگر به عنوان مثال, شهر تهران, كه طول جغرافيايى آن 5/51, درجه است, در نظر گيريد و خورشيد در تهران 3 ساعت, و 26 دقيقه قبل از گرينويچ غروب مى كند, ماه به هنگام غروب در تحت الشعاع خواهد بود و تا خروج از آن يك درجه باقى است كه تقريباً 1ساعت و40 دقيقه بعد خارج مى شود.

پس در تهران و شهرهايى كه طول آنها بيشتر از يك ساعت و 46 دقيقه است, هلال ماه مشاهده نمى شود, اگرچه در عرض با تهران يكى باشند و در تمام شهرهايى كه طول آنها كمتر از يك ساعت و 46 دقيقه است, مى توان هلال را مشاهده كرد.

ب . اختلاف عرض جغرافيايى. اين اختلاف از سه جهت رد نظر است:

1 . استوا نسبت به دايرة البروج دور و يا نزديك باشد; زيرا كه روزهاى سال براساس دورى استوا از دايرة البروج كوتاه و بلند مى شود و از اين جهت هنگام غروب خورشيد در سرزمينهاى گوناگون, از حيث عرض جغرافيايى, اختلاف پيدا مى كند و ممكن است خورشيد در يك منطقه غروب كند و ماه از تحت الشعاع خارج نشود و در جاى ديگر خورشيد غروب كند و ماه از تحت الشعاع خارج شده باشد, از اين روى ماه در اين ناحيه ديده مى شود, ولى در ناحيه اولى ديده نمى شود.

2 . دور شدن ماه از استوا در جهت شمال و جنوب, حدود 10 درجه. هنگامى كه ماه از استوا در جهت شمال دور است, در بعضى از نواحى جنوب ديده نمى شود واگر در جهت جنوب دور شود در بعضى نواحى شمالى ديده نمى شود, هرچند كه اين نواحى در طول با يكديگر برابر باشند.

3 . چون مدار حركت ماه به دور زمين, غالباً, در اطراف استواست, پس هرشهرى كه از استوا در جهت شمال يا جنوب دور باشد, دايره حركت ماه در اطراف زمين نسبت به آن شهر, از مناطق استوايى دورتر خواهد بود, در نتيجه نزديكى ماه به افق بيشتر خواهد بود.

10 . همان طور كه مى دانيم, تعيين ماه قمرى مبتنى بر رؤيت هلال اوّل ماه است. يعنى با رؤيت اولين هلال در آسمان ناظر, ماه قمرى آغاز مى شود. گرچه ماه تقريباً در هر5/29 شبانه روز يك بار به دور زمين گردش مى كند, ولى به خاطر پيچيدگيهاى مدار آن, تعين دقيق زمان ظاهر شدن اولين هلال ماه در آسمان, كار نسبتاً دشوارى است.

در مسأله رؤيت هلال ماه قران نيّرين (نزديكى خورشيد و ماه) در آسمان نسبت به موضع ناظر, از اهميت ويژه اى برخوردار است و يكى از ضوابط پيش بينى رؤيت هلال اول ماه است و اين معيار, نمى تواند هميشه به تنهايى مورد استفاده قرار گيرد, مگر اين كه زمان آن, به لحظه غروب خورشيد, بسيار نزديك باشد.

منظور از قران نيّرين, قرار گرفتن ماه و خورشيد نسبت به موضع ناظر زمينى در يك امتداد است كه آن را وضعيت مقارنه يا محاق مى نامند. بايد در نظر داشت كه خورشيد و ماه در اين وضعيت, صددرصد در يك راستا قرار نمى گيرند, زيرا چنانچه اين حادثه رخ دهد, پديده كسوف آشكار مى شود. قران نيّرين در هرماه قمرى, براى تمام زمينيان در يك زمان و وقت مشخص صورت مى پذير و هر ساله در جداول نجومى, وقت آن توسط منجمان محاسبه و اعلام مى شود. حال با توجه به اين كه قران, در يك لحظه و وقت مشخص رخ مى دهد, از اين روى قرارگيرى آن در نيمكره آسمانِ ناظر زمينى بستگى به وقت و مكان ناظر دارد, اگر قران در وقت شب ناظر واقع شده باشد, به سبب رؤيت نشدن خورشيد توسط ناظر, ماه هم به علت همراستا بودن با خورشيد, در نيمكره آسمان او قرار نخواهد داشت و هرگاه قران به وقت روز ناظر زمينى به وقوع پيوندد, به علت قرار گرفتن خورشيد در نيمكره آسمان ناظر, ماه هم در راستاى پرتوهاى خورشيد, در آسمان همان ناظر قرار خواهد داشت, امّا به علت تابش شديد خورشيد, ديدن ماه در وقت روز غير ممكن است.

اكنون با اندكى تأمل و در نظر گرفتن جهت حركت وضعى زمين از مغرب به مشرق, ثابت بودن خورشيد در محل خود و كمتر بودن سرعت حركت ماه به دور زمين, در مقايسه با سرعت حركت وضعى زمين, به سادگى نتيجه مى شود كه قبل از حادث شدن قران, اين ماه است كه اول غروب مى كند و سپس خورشيد, به دنبال آن, به افق مغرب مى رسد. اما برعكس, پس از حدوث قران, اين خورشيد است كه اوّل غروب مى كند و ماه در پس آن, در زير افق مغرب پنهان مى شود. به عبارت ديگر, اين مطلب, صددرصد مسلم است كه در صورت غروب ماه, قبل از خورشيد, يعنى در ايّام قبل از حدوث قران نيّرين, به علت تابش شديد نور خورشيد در افق آسمان, رؤيت ماه با چشم غيرمسلح ممكن نمى شود.

با توجه به توضيحات فوق, پس از گذشتن از وقت قران ماه و خورشيد, امكان رؤيت هلال اوّل ماه فراهم مى شود و اين امكان خيلى زود حاصل نشده, مى بايد شرايط كار فراهم شود. در لحظه قران, ماه در راستاى خورشيد قرار دارد. به عبارت ديگر, ماه و خورشيد از ديد ناظر زمينى, خيلى به همديگر نزديكند و با گذشت زمان از لحظه قران, كم كم از يكديگر فاصله مى گيرند. پس اگر به هنگام غروب خورشيد, وقت كافى از زمان قران گذشته باشد, ماه توانسته است در حركت خود از مغرب به مشرق به اندازه اى از خورشيد فاصله بگيرد كه پس از غروب خورشيد و محو شدن نور خورشيد و تاريك شدن نسبى افق رؤيت در مغرب, هنوز بر بالاى افق باشد. لذا با فراهم بودن شرايط مناسب جوى و رؤيتى و همچنين وضعيت قرارگيرى ماه در افق رؤيت, امكان رؤيت آن با چشم غيرمسلح و براى رؤيت كننده ماهر و كار آزموده فراهم شود. حال براساس آمارهاى منتشر شده و دردسترس, كوتاه ترين مدتى كه پس از حدوث قران نيّرين, رؤيت هلال اوّل ماه, با چشم غيرمسلح ممكن شده, حدود چهارده ساعت و نيم گزارش شده است و چنانچه رؤيت هلال در زمانى كمتر از عدد ذكر شده به وقوع بپيوندد, حادثه اى نادر خواهد بود. پس هرچه فاصله زمانى از لحظه قران نيّرين يا وقت غروب خورشيد, بيشتر باشد, به علت فاصله گرفتن بيشتر ماه از خورشيد, امكان رؤيت هلال اوّل ماه بيشتر مى شود. چون لحظه قران نيرين, وقت معين ثابتى است, از اين روى هرچه بعد از اين لحظه خورشيد ديرتر غروب كند, امكان رؤيت هلال اوّل ماه بيشتر مى شود. از طرف ديگر مى دانيم كه به علت حركت وضعى زمين از مغرب به مشرق, در مناطق واقع در مشرق هرناظرى, غروب خورشيد زودتر و بر عكس در محلهاى واقع در غرب او, غروب خورشيد ديرتر رخ مى دهد. غروب ديرتر خورشيد به معناى سپرى شدن وقت بيشتر از لحظه معين قران نيّرين است. در نتيجه, به طور كلى در يك روز معين در كشورهاى واقع درغرب ايران, امكان رؤيت هلال اوّل ماههاى قمرى بيشتر و بر عكس در كشورهاى واقع در شرق آن, اين امكان كمتر است. مثلاً هلال اوّل ماه در كشورها واقع در غرب آفريقا رؤيت شده, اما در ايران اصلاً قابل رؤيت نيست, زيرا كه خورشيد در آن كشورها با اختلاف چند ساعت ديرتر ايران غروب مى كند و اين خود, فرصتى است كه ماه از خورشيد بيشتر فاصله بگيرد و هلال آن قابل رؤيت شود.

جمع بندى
گردش يك باره ماه به دور زمين در يك ماه قمرى و حركت وضعى زمين, باعث مى شود كه ماه و خورشيد, حدوداً, هر5/29 شبانه روز, يك بار توسط ناظر زمينى در يك راستا نظاره شوند. البته در يك راستا قرار گرفتن ماه و خورشيد براى ناظر زمينى, قابل مشاهده نيست; چرا كه نور شديد و فراگير خورشيد, مانع رصد هرجرم سماوى كم نورتر از آن در طول روز مى شود. حال به سادگى, نتيجه مى شود كه قبل از حدوث قران نيّرين, اوّل ماه غروب مى كند و سپس خورشيد به دنبال آن به افق مغرب مى رسد. امّا بر عكس, پس از حدوث قران, خورشيد اوّل غروب مى كند و ماه, در پس آن در زير افق مغرب پنهان مى شود. در نتيجه, به طور كلى در يك روز معين در كشورهاى واقع در غرب كشور ايران, امكان رؤيت هلال اوّل ماههاى قمرى بيشتر و برعكس در كشورهاى واقع در شرق آن اين امكان كمتر است. با توجه به مطالب ذكر شده مى توان اظهار داشت كه در صورتى كه عمل رؤيت به طور صحيح صورت گيرد و ملاكهاى ذكر شده مدّ نظر باشد, بدون شك بايد زمان رؤيت هلال, با پيش بينيهاى علمى منطبق باشد و شاهدان رؤيت هلال مى بايد آگاه باشند كه رؤيت هلال اوّل ماه, بسته به وقت سال, فقط در محدوده معينى از آسمان افق مغرب, در حوالى محل غروب خورشيد, امكان پذير است.

در مورد بلاد متقاربه و متباعده در مسأله رؤيت هلال اوّل ماه, بايد يكى از عوامل مؤثر را, كه اختلاف طول جغرافيايى محلهاست, در نظر گرفت. همان طور كه در مقاله بيان شد, در هرشهر يا مكانى كه طول جغرافيايى آن كمتر از مكان ديگر باشد, امكان رؤيت هلال وجود دارد, زيرا كه غروب ماه و خورشيد در اين محل, بعد از غروب اين دو در محلى است كه طول جغرافيايى آن بيشتر است. از اين روى, مشاهده شدن هلال ماه در اين محل, اگرچه عرض اين دو محل نيز يكى باشد, امكان دارد. در اين جا لازم است مسأله شرعى و فتواى علمايى كه به افق معتقدند يا معتقد به افق نيستند را نيز در نظر گرفت. عده اى از علما اعتقاد دارند چنانچه مثلاً دو كشور در شب مشترك باشند, اگر يك كشور هلال ماه را رؤيت كرد, براى كشور همسايه نيز ملاك است و بايد آن شب را, شب اوّل ماه بداند, ولى عده اى براين باورند كه در هركشورى بايد جداگانه عمل استهلال انجام شود و تا وقتى كه در آن كشور هلال رؤيت نشود, نمى توان حكم به شب اوّل ماه قمرى را داد.

در مورد بلاد متقاربه و متباعده مسأله مهم ديگر اختلاف در عرض جغرافيايى آنهاست. همان طور كه مى دانيم استوا و دايرة البروج به هم منطبق نيستند و در عرض سال براساس دورى استوا از دايرة البروج, روزهاى سال كوتاه و بلند مى شود و از اين جهت هنگام غروب خورشيد در سرزمينهاى گوناگون, از حيث عرض جغرافيايى, اختلاف پيدا مى كند و ممكن است خورشيد در يك منطقه غروب كند و ماه از تحت الشعاع خارج نشود و در جاى ديگر خورشيد غروب كند و ماه از تحت الشعاع خارج شود, از اين روى, در يك ناحيه هلال ماه رؤيت مى شود و در ناحيه ديگر ديده نمى شود.

حال با توجه به مطالب ذكر شده فوق, امروزه از نظر علمى بلاد متقاربه و متباعده را بايد از ديد اختلاف در طول و عرض جغرافيايى آنها در نظر گرفت و سپس حكم به رؤيت ياعدم رؤيت هلال ماه داد.

همان طور كه در شروع مقاله اشاره شد, تقويم اسلامى علمى ترين تقويم موجود در جهان است, زيرا اساس آن, مبتنى بر حركات اجرام سماوى و بخصوص رؤيت هلال ماه قرار دارد و چنانچه به زمانهاى قديم نيز بنگريم, همه تمدنها تقريباً از تقويم قمرى استفاده مى كردند. اما بيشتر فقهاى اسلام, رؤيت هلال اوّل ماه را فقط براساس ديد با چشم مى دانند و در اين مورد, محاسبه تنها را كافى نمى دانند. امّا عده اى معتقدند منظور از رؤيت حتماً رؤيت با چشم نيست. عده اى باور دارند زمانى كه ماه به حالت مقارنه رسيد, آن لحظه شروع ماه جديد است. از نظر علمى هم به اندازه كافى بحث شد و ديديم كه مسأله رؤيت هلال ماه به عوامل متعدد بستگى دارد و پيش بينيهاى علمى در صورتى كه عمل استهلال به درستى صورت گيرد, انطباق كامل دارد.

نويسنده,مقاله اى تحت عنوان (تحقيقى در مورد وضع تقويم قمرى در ايران) در مجله مشكوة (شماره هاى 36 و 37, پائيز و زمستان 1371) دارد و در آن, ضمن بررسى وضعيّت خوب تقويم قمرى در سالهاى قبل از انقلاب و عدم وجود اختلاف و داشتن تقويم نويسهاى مجربى همچون آيتاللّه دكتر حبيب اللّه ذوالفنون و همگامى حوزه و دانشگاه با اين تقويم نويسها را بررسى كرده ام.

در حال حاضر, به منظور حل مشكلاتى از قبيل اختلاف نظر در تقويم نويسى واشتباههاى فاحش در تقويمها و همچنين اعلام نادرست اعياد و مناسبتهاى مذهبى كه گه گاه رخ مى دهد, براى چندمين بار پيشنهاد مى كنم كه امور مربوط, به كميسيون علمى متشكل از اهل فن و تقويم نويسان واگذار شود و يا مثل اغلب كشورهاى مسلمان (شوراى تقويم) متشكل از دانشمندان دانشگاهى و علماى حوزه تشكيل شود, تا به اين مسأله مهم و اسلامى رسيدگى كنند و موجب رفع نگرانى جامعه اسلامى شود.


منبع: كاوشى نو در فقه اسلامى