السلام عَليك يا ثاراللّه وابْنَ ثاره
مقدمه
امروزه بحمدالله هر كوى و برزن حسينيه دلها و كعبه جانها شده است، ترنم الهى و
قدسى زيارت عاشورا از منزلها و مسجدها به گوش مىرسد و بزمهاى عاشورا وعدهگاه
عاشقان پاكباخته است.
عاشقان حسين ـ عليهالسلام ـ هر بامداد و شامگاه همچون امام غايبشان[1] اشك خون
از ديدگان جارى مىكنند. مگر نه كه او ثاراللّه است و اين گريه، گريه بر خون
جارى در رگهاى دين و جوشيده از صحراى يقين نينواى حسينى ـ عليهالسلام ـ است؟!
ثاراللّه، پرچم سربداران يالثارات الحسين ـ عليهالسلام ـ[2] از طلوع شهادت آن
حضرت تا پهنه ظهور دولت يار است.
معرفت ثاراللهىِ حسينى ـ عليهالسلام ـ
بالاترين معرفت و شناخت از آن حضرت است، و اين از امتيازها و ويژگىهاى آن حضرت
و پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين ـ عليهالسلام ـ است. گرچه از لحاظ باطنى ائمه ـ
عليهمالسلام ـ به تعبير روايات، همگى يك نور و يك حقيقتاند.
«اَشْهَدُ اَنَّ اَرْواحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طينَتَكُمْ واحِدَةٌ.»[3]
«شهادت مىدهم كه روح شما و نور وجود شما و طينت شما معصومان ـ سلامالله عليهم ـ
يكى است.»
به تعبيرى همگى مظهر همه اسماء حسناء و صفات عُلياى الهىاند،[4] اما به خاطر
شرايط زمانى خاصى كه هر يك از آنان معصومان ـ [عليهمالسلام] ـ داشتند،
زمينه ظهور و بروز يك يا چند اسم از اسماى حسناى الهى و صفات عُلياى
رحمانى، براى هر يك محقق شد. در اين بين حضرت ابا عبدالله الحسين، سيد الشهدا ـ
عليهالسلام ـ به سبب شرايط زمانى و مكانى ويژهاى كه داشت و به اقتضاى وظيفه،
زمينه ظهور صفات خاص و ممتازى در او فراهم آمد.
مقامات و درجاتى كه پروردگار به انبيا و
اوليا ـ عليهمالسلام ـ و تابعين واقعى آنها در قيامت عطا مىفرمايد، تنها به
لحاظ حفظ كمالات و عنايات معنوى و فطرى الهى نيست، بلكه حفظ و اظهار آثارى كه
در عالم عنصرى و مادى از لوازم آن كمالات است، خود نقش جداگانهاى در رسيدن به
درجات عالىتر معنوى و آثار بهشتى دارد. مثلاً كسى كه قوه شجاعت و سخاوت و ايثار
و ساير صفات حسنه را داشته، ولى موقعيت براى پياده كردن آنها را نيافته باشد با
فردِ ديگرى كه علاوه بر داشتن آن صفات، آنها را بروز داده باشد، داراى درجه
يكسان نيستند و دومى ارزشى فوق اولى دارد.
اكنون با توجه به اين مقدمات مىگوييم:
اگرچه هر كدام از انبيا و اوليا به اقتضاى امر الهى و نسبت به شرايط زمانى و
مكانى و غيره كه داشتند، گوشهاى از فضايل و كمالات ذاتى خود را آشكار كردهاند،
ولى گويا شرايط در زمان حضرت سيدالشهداء ـ عليهالسلام ـ به گونهاى بوده كه
موقعيت بيشترى براى اظهار كمالات روحى ايشان فراهم گرديده و خواسته الهى نيز
تأكيد بيشترى در پياده شدن آن كمالات (به حسب اقتضاى زمان) داشته و حضرتش به
عنايت الهى به آن اقتضا و خواست، پاسخ مثبت داده و به اين ترتيب (به حسب
روايات) در هر دو عالم واجد خصيصههايى نسبت به ساير اولياى دين گرديده است.[5]
جمله «الْوِتر الْمَوْتُور» در زيارت
عاشورا بنابر يك معنى، اشاره به همين امتياز خاص آن حضرت دارد; زيرا وِتْر به
معنى تك و تنهاست و مَوْتور به معنى كسى كه تنها و بىبديل است (وِتر ـ به كسر
واو ـ بنابر لغت اهل نجد و وَتر ـ به فتح واو ـ به لغت اهل حجاز).[6]
بنابر يك معنى، اين جمله، تأكيد جمله اول
(ثاراللّه) است كه در اين صورت به معنى خون است. يكى از استادان در اين باره
نوشته است:
«جمله اَلْوِتْرُ الْمَوْتُور، اگرچه ممكن است به معنى جمله گذشته باشد، يعنى
كسى كه انتقام و خونخواهى از او نشده و تنها خدا مىتواند انتقام خون او را
بگيرد، ولى ظاهراً اَلْوِتْرُ الْمَوْتُور به معنى فرد و تنهاى بىهمتا و به
زبان فارسى خودمانى دُردانه است، و به خصيصه خاص سيدالشهداء ـ عليهالسلام ـ ...
اشاره دارد.[7] اما از لحاظ ظاهرى و به حسب امتياز خاص صفت ثارالله فقط به حضرت
سيدالشهداء و حضرت اميرالمؤمنين ـ عليهمالسلام ـ اطلاق شده است، آن هم در غالب
زيارتنامههاى امام حسين ـ عليهالسلام ـ كه در يازده موضع از زيارتنامهها،[8]
اين صفت با اندكى اختلاف[9] ذكر شده است.»
لفظ ثارَ با مشتقاتش، حدود 70 بار در روايات آمده است.
لغتشناسى ثاراللّه
المنجد، ثَأَرَ و ثَأْر را به معنى انتقام گرفتن دانسته و لفظ ثار را ذكر نكرده
است. طريحى در مجمع البحرين، ثَأَرَ را به معنى انتقام گرفتن معنى كرده و
ثاراللّه را تصحيف ثَأْراللّه دانسته است.
ابن اثير در نهاية; ثَأر را به معنى خونبها دانسته و لفظ ثار را ذكر نكرده است.
زبيدى در تاج العروس; ثَأر و ثار را به يك معنى دانسته و نوشته است: ثار به
معنى خون است و گفته شده به معنى انتقام خون كسى را گرفتن نيز به كار مىرود.
علامه مجلسى ـ رحمة الله عليه ـ ثَأَرَاللّه تلفظ كرده
و براى تصحيح معنى مضافى در تقدير گرفته و نوشته است:
«ثَأَرَ اللّه به معنى خونخواهى است، ثاراللّه و ابن ثاره يعنى تو اهل ثاراللّه
هستى، و كسى هستى كه خداوند انتقام خونش را از قاتلانش خواهد گرفت.»[10]
در حالى كه به نظر مىرسد، با توجه به كاربرد اين لفظ در كتابهاى لغت و
زيارتنامهها و روايات و عدم ضرورت و خلاف اصل بودنِ تقدير گرفتن مضاف، همان سخن
زبيدى در تاج العروس متعين بلكه صحيح است كه: ثَأْر و ثار، به يك معناست و هر
دو به معنى خون است.
امام صادق ـ عليهالسلام ـ در زيارتنامه حضرت ابى
عبداللّه ـ عليهالسلام ـ فرمود:
«اَنَّكَ ثارُاللّهِ فِى الاَْرْضِ مِنَ الدَّمِ الَّذِى لا يُدْرِكُ ثِرَتَهُ
أَحَدٌ مِن أَهْلِ الاَْرْضِ.»[11]
«اى سيد الشهداء ـ عليهالسلام ـ تو خونِ خدا در زمينى، همان خونى كه هيچ كس جز
خداوند انتقام آن را نمىتواند بگيرد.»
البته خونى كه اين ويژگى را دارد كه هيچ كس جز خداوند متعال آن هم به دست
اوليايش نمىتواند انتقامش را بگيرد; چون شخص ابى عبداللّه ـ عليهالسلام ـ از آن
چنان جايگاه رفيعى برخوردار است كه جز خداوند متعال و اوليايش نمىدانند. در
زيارت عرشى عاشورا مىخوانيم:
«أنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ.»
«از خداوند متعال مىخواهم به من توفيق دهد، انتقام خون شما را بگيرم.»
همان طور كه ملاحظه مىكنيد، تركيب طَلَبَ ثارِك، فقط به
همين معنى كه ثار به معنى خون باشد قابل تبيين است، وگرنه اگر ثار به معنى ـ
خونخواهى (طلب الدم) باشد، جمله اين چنين خواهد شد; طَلَبَ طَلَبَ ثارِكَ، كه
در سخافت نياز به توضيحى ندارد. همين طور است، جمله «طَلَبَ ثارِكُمْ» يا
«طَلَبَ ثارِى» كه در جملههاى بعدى زيارت عاشورا آمده است، يا جمله: «اَشْهَدُ
اَنَّ اللّه تَعالى الطّالِبُ بِثارِكَ»[12] و جملاتى شبيه اين در ساير
زيارتنامههاى آن حضرت.[13]
معنى ثاراللّه
با توجه به آنچه در معنى لغوى ثاراللّه گفته شد، معانى مختلفى در تفسير
ثاراللّه بيان شده است.
1ـ گروهى ثاراللّه را به معنى كسى كه انتقام خونش را
خداوند مىگيرد، مىدانند[14] و ثار را مخفف ثائِر دانستهاند، مثل شاك مخفف
شائك[15] يا ثار را مخفف ثَأْر انگاشتهاند.[16]
2ـ بعضى لفظ «أهل» در تقدير گرفتهاند و گفتهاند:
ثاراللّه يعنى اهل ثاراللّه، اهل خونخواهى الهى كه خداوند انتقام خونش را
مىگيرد.[17]
3ـ برخى گفتهاند: ثاراللّه يعنى كسى كه خودش در دوران
رجعت مىآيد و انتقام خونش را مىگيرد.[18]
4ـ گروهى ثاراللّه را به معنى خون خدا دانستهاند.[19]
ظاهر بسيارى از ادله همان طور كه در معنى لغوى آن گفته
شد مؤيد اين مطلب است كه: ثار به معنى خون است و امام حسين ـ عليهالسلام ـ
ثاراللّه و خون خداست.
پىنوشتها:
[1]- امام زمان(عج) در زيارت ناحيه مقدسه مىفرمايد: فَلاََنْدُبَنَّكَ
صَباحاً وَ مَساءً وَ لاََبْكِيَّنَ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.
كنون هر صبح و شامى در عزايت
بريزم اشك و مىنالم برايت
به جاى اشك خون از ديده بارم
هميشه ديدهاى خونبار دارم
امام مهدى(عج) در عزاى امام حسين(ع)، زيارت ناحيه مقدسه، ص 30 ـ 31
[2]- بحارالانوار، ج 44، ص 286 و ج 52، ص 308 و ج 101، ص 103.
[3]- مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره، ص 987.
[4]- نهجالولاية، ص 58.
[5]- فروغ شهادت، على سعادت پرور، ص 40.
[6]- تاج العروس، ذيل لغت وتر.
[7]- فروغ شهادت، ص 389.
[8]- بحارالانوار، ج 101، ص 294، 291، 260، 200، 199، 181، 180، 169، 168، 152
و 148.
[9]- در بعضى از زيارتنامهها اين چنين آمده است: السلام عليك يا ثاراللّه وابن
ثاره ... و در بعضى ديگر، اين چنين: السلام عليك يا ثاراللّه فى الأرض ... و در
برخى اين چنين: اشهد انك ثاراللّه فى الأرض وابن ثاره.
[10]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
[11]- بحارالانوار، ج 101، ص 168.
[12]- بحارالانوار، ج 94، ص 75.
[13]- همان، ج 101، ص 292، 290; ج 44، ص 218; ج 45، ص 343، 351.
[14]- فروغ شهادت، بيشتر مترجمان زيارت عاشورا، ص 389.
[15]- شرح زيارت عاشورا، آيتالله سيد احمد ميرخانى، ص 305.
[16]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
[17]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
[18]- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 101، ص 151.
[19]- تعداد اندكى از مترجمان زيارت عاشورا، آيتالله سيد احمد ميرخانى در شرح
زيارت عاشورا، ص 308; زيارت در پرتو ولايت، ص 51.
منبع: فرهنگ جهاد ، شماره
30
، از طر يق شبكه شارح